افشین جعفرزاده(کانال)🤍💚
1.1K subscribers
281 photos
158 videos
12 files
432 links
کانالی است برای درج برخی نوشته ها و عکس ها ی خودم و دیگران
Download Telegram
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
📜🕯🖋 یکی دیگر از کتیبه‌های پارسی شاه طهماسب صفوی در تبریز

وحید بهمن/ چند روز پیش فرصتی دست داد تا یکی دیگر از مهمترین کتیبه‌های پارسی شهر تبریز را بازدید و مورد بررسی قرار بدهم.

🔸 کتیبه‌ی پارسی شاه طهماسب صفوی بر سردر ارسن نصریه حسن پادشاه در میدان صاحب آباد (صاحب الامر) تبریز قرار دارد.

💠 کتیبه اشاره شده در ابعاد ۸۴ × ۱۸۴ سانتی متر، در ۹ سطر به خط ثلث نقر شده است.

🔸 از طریق لینک زیر تصویر بازخوانی متن کامل کتیبه را مشاهده و مطالعه بفرمایید.👇

https://goo.gl/jSr4px

💯 مفهوم کلی بازخوانی شده کتیبه پس از توصیف زمامدار وقت، با توجه به هدف کتیبه که جزو احکام تربیتی و رفتاری محسوب می‌شود، در خصوص رعایت حریم خصوصی است و از مردم خواسته شده تا بهنگام ورود به منزل یکدیگر ابتدا اجازه بگیرند، در ادامه‌ی متن به دلیل بروز برخی از مصیبت‌های وارده بر اهالی دارالسلطنه تبریز در آن زمان و کاهش امنیت مردم توسط سربازان، به تمامی مقامات و مسئولین شهر خطاب و دستور داده که به هیچ کسی اجازه و رخصت داده نمی‌شود تا به منزل و مسکن کسی وارد شود.

🔸 تصویر بسیار با کیفیت کتیبه در لینک زیر👇
yon.ir/ydNqm



🆔 @Ir_Bahman
بیست پنج اردیبهشت یادمان فردوسی بزرگ خجسته باد!
شاهنامه فردوسی، حكایت تاریخ ازلی و ابدی فرهنگ ایرانی است، از همین روست كه شرح داستانهای شعری آن را شرح روایت اسطوره های ایرانی می دانند و در دنیایی كه كهن الگوها و كشف راز حضور و توان اثر بخشی آنها بر زندگی و رفتار امروز بشر به موضوع مهم مطالعات علمی دنیا تبدیل شده، هیچ منبع مكتوبی همچون شاهنامه را نمی توان به عنوان گنجینه كهن الگوهای ایرانی نمونه آورد. 
تاریخ، فلسفه، جغرافیا، اسطوره، ادبیات، زبان و ... هر گستره مهم طبیعی و فراطبیعی كه قدرت تبیین و تفسیر حضور و وجود ایرانی را گزاره می كند، در شاهنامه جستنی و پیداست. این در حالی است كه شاهكار حكیم توس به هیچ وجه مرزپذیر و محدود به قالبهایش نمانده و همواره در عین كم توجهی غفلت بار ما ایرانیان، مورد توجه غیرایرانیان بوده و هست. 
گسترش علوم تطبیقی و به ویژه در حوزه اسطوره پژوهی و ادبیات تطبیقی طی چند دهه اخیر ارزش و توانایی های شاهنامه در مرز شكنی و پهلو زدن به ادبیات جهانی را به اثبات رسانده است. 
بسیاری از شاهكارهای ادبیات نمایشی، ادبیات شفاهی و حماسه سرایی جهان امروز در تطبیق با بخشهای مختلف شاهنامه فردوسی مورد ارزیابی و تحلیل قرار می گیرند. 
مقایسه تطبیقی داستان اسفندیار با آشیل یونانی و زیگفرید آلمانی ، انطباق سخنان شاهنامه با فلسفه كانتی، نقاط مشترك نقش اجتماعی شاهنامه با حماسه ملی یوگسلاوی، تطبیق ساختار دراماتیك نمایشنامه «آنتیگون» سوفوكل با داستان جریره شاهنامه، افسانه شناسی تطبیقی درباره فرزندكشی «پاریس» ازتروا و افسانه ای ایرلندی با داستان رستم و سهراب و انطباق داستانهای بسیار دیگر شاهنامه با شاهكارهای بزرگ جهان ادبیات همچون «مكبث» شكسپیر و ... امروزه قدرتهای بی نظیر شاهنامه در حوزه ادبیات و به ویژه ادبیات حماسی را به دنیای ادبیات ثابت كرده است. به راستی كدام شعر و داستان و نمایشنامه و كدام منظومه و دیوان را می توان به این بزرگی یافت كه به همان اندازه كه در برگیرنده تمامی مشخصات ریز و درشت فرهنگ ملت خویش باشد، زبان و بیانی جهانی داشته و در انطباق با بزرگترین آثار از ملتهای مختلف جهان قرار گیرد؟
@Afshinjafarzadeh
مصدق و قانون ملی منع واگذاری امتیاز نفتی به بیگانگان
آذر ۱۳۲۳
تجلی استقامت یک سیاست مدار مستقل در پاسداشت استقلال ملی
افشین جعفرزاده
______
مصدق بیشتر به مثابه رهبر جنبش ملی شدن صنعت نفت و نخست وزیری اش از اردیبهشت ۱۳۳۰ تا ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ شهره است.
اما برخی نمی دانند سیاست ورزی او در راستای دفاع از حقوق ملی ایران و مردم سالاری پیشینه ای دیرپا تر دارد و او در بیشتر دوره زندگانی سیاسی اش یک چهره پارلمانی و نماینده مجلس بود و اوج این کنش گری نمایندگی مجلس چهاردهم که توانست به عنوان وکیل اول تهران راهی مجلس شود.
در زمانه اشغال ایران توسط سپاهیان روس و بریتانیا و تضعیف استقلال ملی و سرزمینی ایران.
 سال ۱۳۲۳، سال ممنوعیت اعطای امتیاز نفتی به بیگانگان بود. سالی که مجلس چهاردهم پس از سال‌ها باج‌خواهی بیگانگان و اعطای امتیازات رنگارنگ به اشغالگران با تلاش دکتر محمد مصدق طرحی را از تصویب گذراند که در شرایط آن روزگار تا حدودی استقلال از دست رفتۀ ایران را زنده می‌کرد؛ طرحی مبتنی بر لغو اعطای امتیاز به بیگانگان که بعدها سنگ بنای مبارزات بعدی دکتر مصدق و همفکرانش برای ملی شدن صنعت نفت ایران شد و در همان زمان استقلال ملی ایران را بیمه کرد. 
با طرح اعطای امتیاز نفت شمال به شوروی بحران آغاز شد و چند هفته‌ای فضای سیاسی کشور را تحت‌الشعاع خود قرار داد. شرایط دوران جنگ بود و هر گوشه از ایران زیر اشغال نیروهای وابسته به یکی از دول بیگانه بود. آمریکا به بهانۀ کمک به ساخت بخشی از راه‌آهن سراسری، نیروهای نظامی‌اش را روانه ایران کرده بود و شرکت‌های نفتی‌اش از جمله «استاندارد واکیوم» در کنار شرکت بریتانیایی - هلندی «رویال داچل ‌شل» از دولت محمد ساعد، نخست‌وزیر وقت خواسته بودند امتیاز استخراج نفت را در اختیارشان قرار دهد. از طرفی شمال ایران نیز زیر اشغال قوای شوروی‌بود که بی‌هیچ اجازه و قراردادی مشغول حفاری منابع زیرزمینی بودند؛ سوءاستفاده‌ای که با اعلام درخواست شوروی از ایران برای اعطای امتیاز نفت شمال و سفر سرگئی کافتارادزه معاون وزیر امور خارجه شوروی به ایران با دستور استالین رسمیت یافت. او که برای بازدید از عملیات روسها به مناطق شمالی اشغال شده ایران رفته بود به تهران آمد و در دیدار با ساعد درخواست دریافت امتیاز انحصاری بهره‌برداری از نفت شمال را داد؛ موضوعی که با مخالفت صریح نخست‌وزیر وقت مواجه شد. ساعد به کافتارادزه گفته بود تا پیش از پایان جنگ، هیچ امتیازی به هیچ ‌کس نخواهد داد. موضعی محکم و قابل تحسین که خشم مقامات شوروی و حزب متبوعش در ایران ( حزب توده و کسانی چون پیشه وری ) را در پی داشت.
این چنین بود که روسها به مهم‌ترین پشتیبان ایرانی خود یعنی حزب توده متوسل شدند که آن زمان به عنوان بازوی تبلیغاتی حزب کمونیست شوروی در تهران با عضوگیری توأمان از طبقات روشنفکر و محروم جامعۀ ایران تصویری آرمانی از شوروی سوسیالیستی استالینی ارائه می‌کرد؛ حزبی سه ساله که به تازگی و پس از موفقیت در انتخابات مجلس شورای ملی چهاردهم و فرستادن هشت نماینده به مجلس، نخستین کنگرۀ خود را نیز با شرکت ۱۶۸ نفر نمایندگان شهرستان‌ها در تهران برگزار کرده و توانسته بود در جایگاه حزبی پیشرو به ثباتی نسبی برسد. توده‌ای‌ها که پیش‌تر همزمان با افزایش زمزمه‌ها مبنی بر بررسی اعطای امتیازات نفتی به شرکت‌های آمریکایی و بریتانیایی از موضع وطن‌پرستی علم مخالفت با این اقدام برداشته بودند، وقتی پای منافع شوروی به میان آمد، همراستا با سیاست های مسکو و استالین وارد چرخشی شگفت شدند و به حامیان سرسخت اعطای امتیاز نفت شمال به شوروی مبدل شدند. چنین بود که در روزنامه‌های وابسته به خود به شدت به دولت ساعد تاختند و در مذمت پایداری او در برابر «دولت دوست و همسایه» قلم فرسایی ها کردند. از آن جمله احسان طبری، عضو ارشد حزب توده بود که طی مقاله‌ای در روزنامهٔ «مردم» ارگان حزب توده نوشت: «به‌‌‌ همان ترتیب که ما برای انگلستان در ایران منافعی قائلیم و علیه آن صحبت نمی‌کنیم، باید معترف باشیم که دولت شوروی هم از لحاظ امنیت خود در ایران منافع جدی دارد... اگر دولت آقای ساعد واقعاً میهن‌پرست بود این نکات را در نظر می‌گرفت. اگر دولت ساعد و طرفداران ایشان معتقدند که ادامهٔ یک سیاست ضد شوروی در ایران ممکن است، دچار خبط بزرگی شده‌اند.» 
اما حزب توده به این نیز بسنده نکرد و در پنجم آبان ۱۳۲۳ با همکاری شورای متحده مرکزی کارگران و تحت حمایت سربازان ارتش سرخ میتینگی سیار در تهران برگزار کرد. تظاهراتی که در جریان آن اعضای حزب توده و ارتشیان شوروی با سر دادن شعارهایی علیه دولت ساعد، خیابان‌های تهران را در فاصله دفتر حزب تا میدان بهارستان قبضه کردند. نورالدین کیانوری آخرین دبیرکل حزب توده، سال‌ها بعد
در توجیه این عمل گفت: «روسیه برای جلوگیری از تبدیل شدن شمال ایران به
منطقه‌ای تحت سلطهٔ آمریکا این پیشنهاد را کرد.»
خاطرات جلال ال احمد از آن روز ننگین بعنوان عضو جوان حزب توده خواندنیست که نوشت چون این بیگانه پرستی ها را دیدم منزجر شدم. 
راهپیمایی بزرگ حزب توده که با شرکت ده‌ها هزار تن از هواداران این حزب و در سایه پشتیبانی روسها و عکس های لنین و استالین برگزار شد دولت محمد ساعد را در شرایط سختی قرار داده بود. ساعد که پیش از آن یک ‌بار از سمت خود استعفا داده و با ابراز تمایل مجدد مجلس شورای ملی کابینه‌ای جدید تشکیل داده بود، اینک در برابر آزمونی دشوار قرار گرفته بود؛ یا باید در برابر فشار روزافزون حزب توده ( بخوانید استالین )پا پس می‌کشید و به اعطای امتیاز ننگین تن می‌داد یا برای پایان دادن به شعارهایی که او را «جاسوس فاشیست‌ها» لقب می‌دادند از سمت خود کناره‌گیری می‌کرد. اما دو روز بعد سخن رانی پرشوری در صحن مجلس ایراد شد که فضای حاکم بر ماجرای اعطای امتیازات نفتی را دگرگون کرد؛ نطقی مهیج از دکتر محمد مصدق، نماینده تهران در مجلس شورای ملی. مصدق صبح روز هفتم آبان ماه
۱۳۲۳ پشت تریبون قرار گرفت تا در تقبیح مذاکره بر سر نفت و تلاش برای اعطای امتیاز به بیگانگان سخن بگوید. او در این سخن رانی تاریخی که چند باری با تشویق تماشاچیان در مجلس قطع شد و البته با دشنام نمایندگان توده ای همراه بود، با مروری بر قرارداد دارسی که به معیاری برای زیاده‌خواهی بیگانگان و کسب امتیاز بدل شده بود، مبنای این قرارداد را با چالش مواجه کرد و گفت «دادن هر امتیاز به بیگانه مشکلات کشور مخصوصا در زمینه حاکمیت ملی را در سال‌های بعد از آن چندین برابر خواهد کرد و نسل آتی آن را یک خیانت نسل حاضر به وطن تلقی خواهد کرد... مقامات امروز حق ندارند برای نسل آتی دشواری و مساله به ارث بگذارند.» 
او خاطر نشان کرد: «من با دادن هر امتیاز از نظر اقتصادی و سیاسی مخالفم و تفکیک مسائل سیاسی از اقتصادی مشکل است و این دو سیاست با هم بستگی تام دارند، هر کجا که اقتصاد صدق کند، سیاست هم غالباً صادق است... پس لزومی ندارد که ما به شرکتی که تابع یک دولت خارجی است و یا به یک دولت امتیاز دهیم تا اینکه در مملکت ما احداث این قبیل مؤسسات کنند و در خاک ایران دولت‌های دیگر تشکیل بدهند...» 
مصدق با بیان اینکه رفتار شوروی و فرستادۀ ایشان کافتارادزه نقض تعهد عدم مداخله‌ای است که بلشویک‌ها بعد از انقلاب ۱۹۱۷ به ایران داده بودند، پرسید: «اگر دولت ساعد رفت و بعد دولت جانشینش هم نخواست [با این اعطای امتیاز] موافقت کند، آن وقت [شوروی‌ها] چه کار می‌کنند؟ هر بار که دولت ایران یکی از خواسته‌های دولت شوروی را رد کرد، آن‌ها روابطشان را با ایران قطع می‌کنند؟» دکترمصدق پیشنهاد کرد روس‌ها جهت ابراز حسن نیت نخست نیرو‌هایشان را از مناطق نفت‌خیز شمال ایران بیرون بکشند و پس از آن برای استخراج به یک کنسرسیوم بین‌المللی بپیوندند و تاکید نمود: «جناب آقای کافتارادزه دیر تشریف آورده‌اند و زود می‌خواهند تشریف ببرند، آن عصری که دولت ایران امتیاز نفت جنوب را داد، نفت آن اهمیتی را که امروز در عالم دارد، نداشت.» او همچنین خطاب به شوروی‌ها هشدار داد: «مردم ایران با کشورهایی که به آن‌ها خیانت می‌کنند، مهربان نیستند؛ هر وقت فرصتش پیش بیاید حق این خیانتکار‌ها را کف دستشان می‌گذارند.» 
ایراد این سخن رانی شجاعانه نام دکتر محمد مصدق و کنایه‌هایش به مقامات شوروی را بیش از پیش بر زبان‌ها انداخت. اما همزمان خشم شوروی‌ها و حزب توده و کسانی چون پیشه وری و قاضی محمد را به دنبال آورد. توده‌ای‌ها که در جریان مخالفت با اعتبارنامۀ سید ضیاء همراه مصدق بودند، پس از این نطق راه خود را از او جدا کردند و در نشریاتشان به شدت بر او تاختند. از آن جمله روزنامۀ «رزم» بود که در شماره ۲۱ آبان ۱۳۲۳ در جواب دکتر مصدق نوشت: «...اگر دولت آمریکا نمی‌خواست قبل از کنفرانس صلح کار نفت تمام شود، دولت شوروی هرگز از ما تقاضا نمی‌کرد، وقتی آن طرف دنیا دولت آمریکا تقاضای امتیاز کند، دولت شوروی که همسایه ماست چرا نکند، ملت ایران مرهون شوروی‌هاست که رفع شر آن‌ها شد... آقای مصدق بنابراین اگر آقای کافتارادزه از لحاظ خودشان دیر تشریف آوردند، از لحاظ مصالح کشور ایران خیلی به موقع آمدند...»
پیشه وری نیز در روزنامه اش آژیر به شدت به این سیاست ملی مصدق تاخت. 
مصدق وقعی به این جنجال ها ننهاد.
او طرحی را تدارک دید که ایدۀ «موازنۀ منفی» خود را جامۀ عمل بپوشاند تا نه ‌تنها از اعطای امتیاز به شوروی جلوگیری شود، بلکه امتیازات درخواست شده از سوی آمریکا و بریتانیا نیز مسکوت بماند. طرح او که به امضای گروهی از نمایندگان رسیده بود، تقدیم مجلس شد و مصدق مجلس شورای ملی را به موافقت با آن فراخواند. او در پاسخ به سخنان یکی از نمایندگان حامی حزب توده که گفته بود: «تا به حال ما و بعضی از آقایان نمایندگان دیگر شاید باشیم که هنوز نتوانسته‌ایم تصمیمی اتخاذ بکنیم و بفهمیم که آیا صلاح ملت ایران این است که بر له یا بر علیه طرح شما رأی بدهیم؟»، گفت: «اگر شما ضرر کردید من جبران می‌کنم!» 
بر اساس طرح ۴ ماده‌ای مصدق، کلیه مقامات دولتی شامل نخست‌وزیر، وزیر و نمایندگان آن‌ها از مذاکره نفتی با دول بیگانه که اثر قانونی داشته باشد بدون اطلاع مجلس منع می‌شدند و مقرر می‌شد خاطیان به حبس مجرد از سه تا هشت سال و انفصال دائمی از خدمت دولتی محکوم شوند. 
این طرح سرانجام در ۷ آذر ماه ۱۳۲۳ با قید دو فوریت از تصویب نمایندگان مجلس شورای ملی گذشت و اعتراض مقامات شوروی را برانگیخت. کافتارادزه در مصاحبه‌هایی به شدت از مصدق، دولت و نمایندگان مجلس شورای ملی انتقاد کرد و هیات اعزامی شوروی به ریاست او پس از هفته‌ها حضور در ایران، عملا با دست خالی به مسکو بازگشت.
( بخش پایانی جستار)
همین طرح هوشمندانه مصدق یکسال بعد دست مایه اصلی قوام در مذاکرتش با استالین در مسکو در جریان بحران دو فرقه دموکرات
پیشه وری و قاضی محمد شد تا واگذاری امتیاز تفت شمال را به روسها در شرایط تعطیلی پارلمان متوط به تصویب پارلمان بعدی کند.
نام و یاددکتر محمد مصدق مانا باد که با پیشبرد و تصویب این طرح ملی استقلال ملی ایران را در آن زمانه سخت پاسداری کرد.
افشین جعفرزاده
۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۸
زادروز مصدق
📜🕯🖋 نامه‌‌های پارسی سلطان سلیم عثمانی به مردم تبریز پس از نبرد چالدران و تهدید مردم تبریز به قتل‌عام در صورت نافرمانی

🔸 دوستان همراه لطفا متن این جستار را با دقت بخوانید و در صورت تمایل با دیگران نیز به اشتراک بگذارید.

وحید بهمن/ بلافاصله پس از نبرد چالدران در اوایل ماه رجب سال ۹۲۰ هجری قمری [۵۰۴ سال پیش] و پیش از حرکت سپاه عثمانی به سمت تبریز، از طرف سلطان سلیم عثمانی دو نامه‌ی فارسی خطاب به مردم تبریز نوشته و ارسال شد.

⌛️ تاریخ یکی از نامه‌ها روز دوم ماه رجب سال ۹۲۰ هجری قمری و تاریخ نامه‌ی دیگر اوایل ماه رجب سال ۹۲۰ هجری قمری می باشد.

http://yon.ir/PtANG

📜 سلطان سلیم عثمانی در نامه‌ی اول خطاب به مردم تبریز می‌نویسد: پیش از رسیدن خود به تبریز، احمد پاشا وزیر خود را به سمت تبریز می‌فرستد و فرمان می‌دهد که مردم تبریز در مقابل احمد پاشا تعظیم کنند و تحت امر فرامین وی باشند.

🔸 از طریق لینک زیر می‌توانید تصویر متن این نامه را از روی نسخه‌ی چاپ سنگی کتاب منشات السلاطین فریدون بیگ مشاهده بفرمایید:👇

https://goo.gl/pFtUeJ

📜 سلطان سلیم عثمانی در آغاز نامه‌ی دوم ضمن بکار بردن عبارت‌های توهین آمیز در حق شاه اسماعیل صفوی بمانند پیشوای ملاعین [جمع ملعون]، سرلشکر جنود [سپاهیان] شیاطین، بی‌دین و مخذول [خوار شده، ذلیل] به تهدید و ارعاب مردم تبریز می‌پردازد و می‌نویسد:

" از اکابر [جمع اکبر، بزرگان] و اصاغر [جمع اصغر، کوچکتران] یکی مخالف نکرده، همه در مقام خدمتکاری و جان‌سپاری ثابت قدم و راسخ دم باشند...و هر که از مطاوعت [اطاعت کردن] اوامر و نواهی [جمع نهی، آنچه که ممنوع باشد] احکام پادشاهی سر پیچد خونش بگردنش، از بطش [سخت‌گیری، خشم] شدید سلطنت قاهره‌ی ما رهایی نیابد"

🔸 در تصویر همراه متن می‌توانید نامه‌ی دوم سلطان سلیم خطاب به مردم تبریز را از روی نسخه‌ی چاپ سنگی کتاب منشات السلاطین فریدون بیگ مشاهده بفرمایید.

💯 لازم به توضیح می‌دانم که سلطان سلیم عثمانی برای ارتباط با مردم تبریز از زبان فارسی بهره گرفته است این در حالی‌ است که اکثر فتح‌نامه‌های که بعد از نبرد چالدران به نقاط مختلف ارسال کرده بود به زبان ترکی بودند بمانند فتح‌نامه‌هایی که به زبان ترکی برای پسر خود سلطان سلیمان، حاکم کریمه، کرای خان، امرای کُردها، سوندیک خان و حاکم ادرنه ارسال کرده بود.

📖 این نامه‌ها در کتاب منشآت السلاطین فریدون بیگ ثبت و ضبط گردیده است. این اثر تألیف فریدون احمد پاشا معروف به فریدون بیگ است. او مهردار سلطان مراد، پسر سلطان سلیم دوم است. این اثر در ۹۸۲ ه‍.ق تألیف شده و شامل ۱۸۸۰ سند تاریخی است که مجموعه‌ای از نامه‌های دولتی را دربر می‌گیرد. این نامه‌ها به وسیله سلاطین عثمانی و حکمرانان معاصر آنان، پسران، وزیران و حکام ایالتی نوشته شده‌است. منشآت السلاطین حاوی نامه‌های متبادله میان شاهان صفوی و سلاطین عثمانی نیز هست. این اثر در ۱۲۶۴ ه‍.ق در استانبول به چاپ رسید و در ۱۲۷۴ ه‍.ق در همان‌جا تجدید چاپ شد که البته چاپ آن سنگی است.

💠 همراهان گرامی می‌توانید از طریق لینک زیر نسخه‌ی چاپ سنگی کتاب منشات السلاطین فریدون بیگ را در تارنمای کتابخانه‌ی دانشگاه هاروارد آمریکا مشاهده و مطالعه بفرمایید: 👇

https://iiif.lib.harvard.edu/manifests/view/drs:10845181$434i



🆔 @Ir_Bahman
باز هم یادمان تلخ رفتن ناصر حجازی....
دوم خرداد ۹۰
آن دوشنبه شوم....
مردی که بزرگتر و فرهیخته تر از قد و قواره فوتبال و ورزش کشور بود.
عادت نداشت چون خیلی ها با چاپلوسی و فریب کاری و تزویر به جاه و مقام و مال برسد....
اهل دو دوزه بازی و دغل کاری هرگز نبود...جوانمردی کم مانند....
در عرصه ای که هر کسی با اندک تجربه و البته روابطی ، سرمربی تیم ملی فوتبال ایران میشد، هرگز این کرسی که در قیاس با خیلی ها حق ناصر خان ورزش ایران بود ، حتی به او تعارف هم نشد چه برسد به پیشنهاد....
که او گلبرگ مغرور ما بود و آموخته بود غرور را فدای امیال کوتاه مشتی تازه بدوران رسیده نکند.از همان زمان که قانون بیست و هفت ساله ها را ساز کردند تا دیگر سنگربان تیم ملی نماند و برود.
برود هند تا بقول خودش این گونه با عزت زندگی کند:
روزهای اولی که در هند و سپس بنگلادش بودم فقط می‌توانستم روزی یک وعده شکمم را سیر کنم آن‌هم نه با غذای خوب و مقوی بلکه بانان یا موز که ارزان بود. این سختی‌ها را به جان خریدم تا از اصولم برنگردم، تا جلوی کسی تعظیم نکنم، تا دست کسی را نبوسم، تا مردانگی‌ام را به حراج نگذارم، تا خداوند را ناراحت نکنم که آدم با شرافت و با عزتی باشم.»
بی دلیل نبود که در آن دوشنبه سیاه رفتنش همه ، فارغ از آبی و قرمز و زرد و سبز، در نبودش اشک حسرت ریختند...
.در عین ِ نیاز ، بی نیازی آموز 
سرمایهء جان بباز و بازی آموز 
والایی طبع و نام نیک و دل پاک 
این هرسه ز ناصر حجازی آموز
ناصر خان ما رفته است...
اما نام و یاد و مهمتر از آن الگوها، استواری ،پاکی و آزادگی اش تا ابد خیلی ها را خواهد آزرد...
بزرگ بود و از اهالی امروز بود
و باتمام افق های باز نسبت داشت
و لحن آب و زمین را چه خوب می فهمید
صدایش به شکل حزن پریشان واقعیت بود
و او به شیوه باران پر از طراوت تکرار بود
و او به سبک درخت
برای ما یک شب
سجود سبز محبت را
چنان صریح ادا کرد
و بارها دیدیم
که با چه قدر سبد
برای چیدن یک خوشه ی بشارت رفت
ولی نشد
که روبروی وضوح کبوتران بنشیند
و رفت تا لب هیچ
و پشت حوصله نورها دراز کشید
و هیچ فکر نکرد
که ما میان پریشانی تلفظ درها
رای خوردن یک سیب
چه قدر تنها ماندیم
افشین جعفرزاده
دوم خرداد ۱۳۹۸
@Afshinjafarzadeh
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
ناخداهوشنگ صمدی، افسر رشید اردبیلی تکاور نیروی دریایی آرتش ایران زمین از تجزیه طلبان پانعرب خلق عرب و خاطراتش از خوزستان و خرمشهر در بهار ۱۳۵۸ می گوید که چگونه با یاری و کمک های بیگانگان ،تا برافراشتن پرچم مستقل و گروگان گیری و کشتار پیش رفته بودند و به یاری صدام و حزب بعث قصد تجزیه خوزستان را داشتند که با رشادت نیروهای ایرانی ناکام شدند.
ناخدا صمدی از اسفند ۵۷ تا پایان جنگ در خوزستان درگیر بود و نقش مهمی افزون بر سرکوبی تجزیه طلبان تروریست پانعرب متطقه در سال ۵۸، در دفاع از میهن و آزادی خرمشهر پس از جنگ از چنگال بیگانه داشت.
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
@Afshinjafarzadeh
خرمشهر و چهار مورد اشغال گری و بحران در تاریخ معاصر
یادمان سوم خرداد ۱۳۶۱
________
روز آزادی شهر مشاع همه ایرانیان
خرمشهر عزیز خجسته باد!
خرمشهر پیش از آزادی ازچنگال دشمن، اندکی پیش از آن سه بار نیز در صدر اخبار ایران بود.در سده پیش ( آبان ۱۲۱۶خورشیدی) ، عثمانی ها که مدعی تملک این شهر بودند، چندین بار با یورش به شهر کشتار و ویرانی افریده بودند و در پاسخ به اعتراض نمایده دولت وقت ایران ، مشیر الدوله گستاخانه چنین پاسخ داده بودند:
 بندر مُحَمَّره از توابع بصره و بغداد و مُلک ماست و رعیت خود را تنبیهی کرده‌ایم. اگر ثابت کردید که مُحَمَّره از ایران است. آن گاه از ترضیه گفت و گو کنید.!
اما آن رخداد ها فراموش شده بودند و مقدر بود این شهر مرزی ایران سه بار دیگر هم در معرض ناملایمات باشد.
ازهمان اسفند ۵۷، خرمشهر کانون نا آرامی ها شد.
نخست شورش مسلحانه و تجزیه طلبانه جریانهای پانعربیستی خلق عرب وابسته به حزب بعث عراق و صدام که سعی داشتند در نبودقدرت مرکزی ،با تکیه بر احساسات قومی، خوزستان را تجزیه کنند .کار شورشیان پانعربی به جایی رسید که تا برافراشتن پرچم تجزیه طلبی پیش رفته و بسیاری را کشتتد و به گروگان گرفتند. این شورشها در بهار۱۳۵۸، با رشادت نیروهای ایرانی و مشخصا آرتش و ابتکار دریادار احمد مدنی استاندار وقت و نیروهای مردمی و کمیته ها بی سرانجام ماند.
خرمشهر استوار بار دوم در زمان آغاز جنگ به نبردگاه ایران و یورشگران عراقی بدل شد.نبردی که از یکم مهر ۱۳۵۹ آغازو با عقب نشینی تاکتیکی مقاومت گران واشغال شهر در ۴ آبان پایان یافت. به نوشته محمد درودیان، پژوهشگر تاریخ جنگ ،عراق ابتدا برای اشغال خرمشهر دو گردان فرستاده بود، اما با مقاومت نیروهای ایرانی مجبور شد بیش از دو لشکر اعزام کند.
این ایستادگی چنان درسی به صدام داد که همه جهانیان و خود او دریافت رویای تصرف کوتاه مدت ایران و خوزستان، تخیلی بی سرانجام نیست و سپاه بعثی حتی قادر به فتح آبادان نشد و به محاصره آن بسنده کرد.
یک مقاومت ۳۴ روزه که به راستی نمادی از ایستادگی و پایداری در برابر سپاه تا دندان مسلح صدام بود و بیشک در کنار تلاش های همه نیروهای مردمی بومی و داوطلب و سپاهی، برجسته ترین نقش در این پایداری تاریخی از آن هفتصد تن از تکاوران نیروی دریایی آرتش ایران ، با فرماندهانی چون ناخدا هوشنگ صمدی، حبیب الله سیاری، داریوش ضرغامی، علی قمری با همراهی سپاه متطقه به فرماندهی شهید محمد جهان آرا بود.که براستی در پایداری از مردم و سرزمین ایران و خرمشهر حماسه افریدند و خاطره دفاع از سنت پترزبورگ را در اذهان مورخان جنگ زنده کردند .اینک افسوس خیلی ها از جزییات آن رشادت ها ، جانبازی ها و شهادت ها خبر ندارند.
سومین روز پر اهمیت تاریخ خرمشهر فرجامی پرافتخار داشت. آزادی اش از چنگال اشغال گران ارتش بعث در پرتو عملیات مشترک آرتش و سپاه و نیروهای مردمی در سوم خرداد ۱۳۶۱.
آزادسازی خرمشهر در حقیقت ازهدف های مرحله چهارم عملیات بیت‌المقدس بود که از شامگاه یکم خرداد، با هدف آزادسازی خرمشهر آغاز شد.در پایان این نبرد افزون بر پایان بخشیدن به نوزده ماه اشغال بخشی از حساس‌ترین مناطق خوزستان و آزادسازی خرمشهر، ضربه‌ای سنگین به توان رزمی و روحیه نیروهای عراقی وارد آمد.
بسیاری رهایی خرمشهر را بزرگترین  پیروزی نظامی ایران در جریان جنگ هشت ساله می دانند.
با انجام این عملیات، ایران موفق شد بیشتر اراضی اشغال شده از سوی عراق در ابتدای جنگ را بازپس بگیرد و خود را در موقعیت کاملا مسلط نظامی و تبلیغاتی و راهبردی قرار دهد.
رهایی خرمشهر، بیشک روزی است پرشکوه در تاریخ معاصر ایران و کمتر کسی است که از آن روز پرشکوه خاطرات شیرین و شادی و احساس غرور ملی گسترده ملت ایران را به یاد نداشته باشد.
روز پرافتخار سوم خرداد تا ابد در ذهن جان ایرانیان زنده خواهد ماند.
روزی که دیگر بار سند این شهر خوزستانی تا ابد برای همه مردمان‌ملت ایران زده شد.
افشین جعفرزاده
سوم خرداد۱۳۹۸
----------------------
وطن یعنی گرامی مرز تا مرز / وطن یعنی حریم گیو و گودرز

وطن یعنی دل و دستی در آتش / روان و تن، کمان و تیر آرش

وطن یعنی شبح یعنی شبیخون / وطن یعنی جلال الدین و جیحون

وطن یعنی به دشمن راه بستن / به اوج آریو برزن نشستن

وطن یعنی دو دست از جان کشیدن / به تنگستان و دشتستان رسیدن

زمین شستن ز استبداد و از کین / به خون گرم در گرمابه ی فین

وطن یعنی اذان عشق گفتن / وطن یعنی غبار از عشق رفتن

نماز خون به خونین شهر خواندن / مهاجم را ز خرمشهر راندن

سپاه جان به خوزستان کشیدن / شهادت را به جان ارزان خریدن

وطن یعنی هدف یعنی شهامت / وطن یعنی شرف یعنی شهادت

وطن یعنی شهید، آزاده، جانباز / شلمچه، پاوه، سوسنگرد، اهواز
@Afshinjafarzadeh
بخش هایی از خاطرات شادروان نصرت الله خازنی، کارمند بازرسی نخست وزیری و مسول دفتر دکتر مصدق در دوران نخست وزیری، از سلوک اخلاقی دکتر مصدق:
دکتر مصدق یک بار فهمید که یکی از کارکنان دفتر زن جوانی را صیغه کرده و شب ها به منزل او می‌رود و به زن اولش می‌گوید من در دفتر مصدق هستم. دکتر مصدق به من گفت: آقای خازنی من دروغ را از هیچ‌کس نمی‌بخشم. این دروغ گفته، ثانیا  هوس زن جوان کرده، این زن جوانی و عمرش را در این خانه گذاشته، با فقر و بدبختی‌اش گذرانده حالا او رفته زن دیگر گرفته؟ از کسانی که چند تا زن داشتند خیلی بدش می‌آمد. اصلا از اینها متنفر بود.مخالف شدید آنها هم بود. گفت دستور بده که حقوقش را به خودش ندهند. به خانم اولش بدهند. کارهای حقوقی‌اش را انجام دادم و از آن به بعد حقوق آن شخص را به زن اولش می‌پرداختند .

یک بار آقا مرا خواست در حالی که عصبانی بود. گفتم آقا چه شده؟ گفت این مش مهدی آبروی ما را برده. گفتم چه کار کرده؟ گفت: از این بالا نگاه می‌کردم دیدم در کنار سینی سربازها، یک‌چهارم طالبی گذاشته‌اند. آقا سرباز باید یک‌چهارم طالبی بخورد؟ اقلا نصف طالبی بدهند. غذای آنها را مراقب بود که بهترین غذا باشد. در همان آشپزخانه‌ای که نهار خودش را می‌پختند، غذای سربازها را هم می‌پختند. خلاصه سر طالبی غوغایی کرد

به آقا گفتم قرار است ارباب مهدی یزدی، رئیس هیئت مدیره وارد کنندگان چای، می‌خواهد بیاید. گفت برای چه می‌خواهند بیایند؟ گفتم احتمالا راجع به چای است چون کسانی که می‌‌خواهند بیایند بزرگترین واردکنندگان چای هستند. گفت خیلی خوب. یک ربع قبل از اینکه اینها بیایند به مش مهدی گفت که از آن چای لاهیجان اعلی دم کن، میهمان می‌آید. وقتی مهمان‌ها آمدند دستور داد چای آوردند. چای لاهیجان هم واقعا معطر و عالی است. وقتی آنها چای را خوردند از ارباب مهدی پرسید: چای چطور بود؟ خوب بود، بد بود؟ خوب دم کشیده بود یا نکشیده بود؟ ارباب مهدی گفت خیلی عالی بود. گفت: این همان چای ایران است.وقتی گفت این چای ایران است آنها حرفشان را اصلا نزدند و مطرح نکردند که اجازه بگیرند چای از خارج وارد کنند.
@Afshinjafarzadeh
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
رئيس دانشكده الكترونيك دانشگاه استانفورد: بهترين مهندسان برق و الكترونيك جهان را دانشگاه شريف در ايران تربيت ميكند
و ما با ارایه تسهيلات به بسیاری از آنها كارت اقامت امريكا ميدهيم و جذبشان ميكنیم.
📜🖋🕯 کتیبه‌ی پارسی قلعه باکو

وحید بهمن/ بر سردر دروازه‌ی سالیان قلعه باکو کتیبه‌ای پارسی از اواخر دوران روسیه‌ی تزاری قرار دارد. متن کتیبه توضیحی است در مورد تعمیر دروازه‌ی قلعه به دستور کلانتر روس شهر باکو

⌛️ بر اساس متن کتیبه تاریخ تعمیر دروازه‌ی قلعه ۱۴ ذیقعده سال ۱۳۰۷ هجری قمری برابر با سال ۱۸۹۰ میلادی [۱۲۹ سال پیش] است.

🖋 بازخوانی و رونویسی بخشی از متن کتیبه به قرار زیر است:

" به اشاره علیّه جناب ایمپراطور اعظم و قیصر افخم الکساندر سیم و بسعی جناب مجدت همراه کلانتر شهر باکو استانسلاو ایوانویچ ... اعاده تعمیر دروازه قدیم بعمل آمد ۱۴ ذیقعده ۱۳۰۷ "

🔸 نکته‌ای که بیشتر جلب توجه می‌کند بهره گرفتن از زبان پارسی برای نگارش کتیبه‌ای مهم در باکوی تحت اشغال روسیه تزاری است.

🔸 در کتیبه چند نام روسی دیگر نیز وجود دارد.

🔸 در سال‌های پیشین و برای نخستین بار جناب آقای دکتر افشین جعفرزاده، پژوهشگر ارجمند ارومیه‌ای این کتیبه را معرفی و خوانشی از آن ارایه داده بودند.

🆔 @Ir_Bahman
Forwarded from آذری‌ها |Azariha
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🇮🇷 ناکامی محض تزارهای بلند قامت روس در برابر شیران ایران زمین در ارومیه رقم خورد.

🇮🇷🇮🇷خرس مقابل شیر در آوردگاه ارومیه زانو زد!

🇮🇷🇮🇷🇮🇷ایرانیمیز وار اولسون، ایستمین کور اولسون

🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷بژی ایران

🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 پاینده ایران

ایران ۳🇮🇷
روسیه۰🇷🇺
@Ir_Azariha
تمبر یادبود لهستانی ها و ارج گذاری مهر و میهمان نوازی ایرانیان در قبال ده ها هزار آواره جنگی لهستانی
-----
در خبرها آمده بود که ویتال هاینن سرمربی بلژیکی تیم ملی لهستان گویا از میهمان نوازی ایرانیان در ارومیه انتقاد کرده و با متهم نمودن رفتار هزاران شهروند ارومیه ای آنان را به خشونت محکوم کرده بود و مصداق خشونت را دیر رسیدن به هتل پنج ستاره لوکس آنا در ارومیه( که نظیرش کمتردر ورشو وجود دارد) و چند ضربه به اتوبوس توسط مردم!
چه خوب بود این آقا که چند روزی همراه با تیمش در ارومیه مهر دید و شاهد برخوردهای گرم ارومیه های پرشور ووالیبال دوست و البته بیگانه نواز بود، سری به چند کتاب و مقاله می زد و در می یافت که در اوج جنگ جهانی دوم که لهستان زیر چکمه هیتلر و استالین خرد وویران واشغال شده بود،همین ایرانیان خشن !؟ چگونه پذیرای هزاران اواره جنگ شامل مردان و زنان و کودکان بی پناه و بیمار و گرسنه لهستانی رانده شده از شوروی شدند و در زمانه قحطی و اشغال در خود ایران ، مردم این دیار محیط امنی را برایشان در ایران فراهم ساختند و قوت ناچیز خود را با آنان شریک شدند تا نشان دهند ایرانی فرهنگ مدار است و دوستدار اسیر و بیگانه.‌
لهستانی ها به میهن بازگشتند و حاصل این میهمان نوازی ایرانی ، صدها عکس و کتاب و خاطره نویسی آن اوارگان شد تا از مهر و لطف بی چشمداست ایرانی صدها سخن بگویند و قلم بفرسایند تا نشانی باشد بر فرهنگ دیر پای ایرانی که دارای هر کاستی باشد ، غریبه نوازی اش کم مانند است.
این تمبر یادگار آن روزهای پرادبار است و توسط دولت لهستان چاپ شده با تصویر کودکی در پناه فرش اصفهانی و مهر ایرانی به گاه حضور در ایران.هزاران کودک یتیم که تنها در اصفهان شاهد محیط امنی شدند در پناه مردم ایران و اهالی اصفهان و تهران و برخی شهر های ایران( کتاب مستند بچه های لهستانی در اصفهان).
نامه نمایندگان مهاجران لهستانی به دولتمردان وقت ایرانی نیز حکایت از وجود چنین روحیه‌ای دارد: «در این موقع که پناهندگان لهستانی بعد از سه سال اقامت در خاک پاک کشور شما از این سرزمین عزیمت می‌کنند، اینجانبان از آن جناب تمنا داریم که بهترین تشکرات صمیمانه ما را در مقابل میهمان نوازی و پذیرایی دوستانه که از طرف آن جناب و کلیه اولیای امور ایرانی و عامه مردم به عمل آمده، قبول فرمایند. این حسن میهمان نوازی و پذیرایی و همچنین تمام اقدامات و توجهاتی که از طرف اولیای کشوری و لشکری ایران به عمل آمده هیچگاه از خاطره ملت لهستان پاک نخواهد شد. تمام ماها که در وطن شما زندگانی کرده‌ایم بهترین یادبودها را از آن حفظ خواهیم کرد. ما نه تنها با قلبی مملو از امتنان ایران را ترک می‌کنیم بلکه بهترین ادعیه صمیمانه خود را برای سعادت و ترقی کشور شما و ملت ایران نثار می‌کنیم ..»
دوام دولت اندر حق شناسیست

زوال نعمت اندر ناسپاسی است

اگر فضل خدا بر خود بدانی

بماند بر تو نعمت جاودانی

چه ماند از لطف و احسان و نکویی؟

حرامت باد اگر شکرش نگویی

آقای هاینن گرامی!
همین چند هفته پیش کاپیتان لهستان یاوه ای بافت و مجبور به پوزش شد.
فرافکنی در ورزش حایگاهی ندارد و بهانه تراشی برای باخت چاره کار نیست.
شما نیز به زودی محبور به تنظیم پوزش نامه کتبی خواهید شد.
افشین جعفرزاده
۲۷ خرداد ۱۳۹۸
از این لینک مقاله مستند، داستان اوارگان جنگی لهستان را در ایران بخوانید.
TEA AND CARPETS: A Postage Stamp Commemorates Isfahan As 'The City Of Polish Children'
http://tea-and-carpets.blogspot.com/2008/09/postage-stamp-commemorates-isfahan-as.html?m=1
@Afshinjafarzadeh