افشین جعفرزاده(کانال)🤍💚
995 subscribers
258 photos
119 videos
8 files
359 links
کانالی است برای درج برخی نوشته ها و عکس ها ی خودم و دیگران
Download Telegram
داستان شگفت یک ربایش و قتل فجیع و پرونده ای که هیچگاه بررسی ومختومه نشد.
اردیبهشت ۱۳۳۲
سرتیپ محمودافشار طوس
ریاست وقت شهربانی دولت ملی دکتر
مصدق

افشین جعفرزاده
از اینجا بخوانید:
👇👇👇👇👇👇

https://t.me/Afshinjafarzadeh/957
پرونده  پیچیده یک قتل،
سرتیپ( سرلشکر) محمود افشار طوس

ربایش و شکنجه ناجوانمردانه  تیمسار سرلشکر محمود افشار طوس رییس شهربانی کل کشور و تهران  که  در اواخر فروردین ۱۳۳۲ رخ داد و در دوم اردیبهشت به قتل فحیع او منجر شد یکی از غیر اخلاقی ترین و شنیع ترین قتل های سیاسی ایران معاصر است.
افشار طوس در دوران سلطنت رضاشاه در زمره افسران قوی و پاکدست ایران بود و همیشه مسئولیت های مهمی در آن دوران و پس از شهریور ۱۳۲۰ بر عهده داشت. او از افسران حاضر در آرتش ایران اعزامی به آذربایجان  در آذر ۱۳۲۵ و در جریان مقابله با فرقه استالین ساخته پیشه وری بود و به دلیل رشادت نشان افتخار هم گرفت.
افشار طوس در اواخر دهه بیست  خورشیدی به دلیل روحیات انتقادی در آرتش از حضور در عرصه میدانی دور نگاه داشته شد و ترفیعاتش هم  معوق مانده بود.پس از روی کار آمدن دولت ملی مصدق در اردیبهشت ۱۳۳۰، روسای شهربانی متعددی اعم از حسن بقایی، منصور مزین،محمد کوپال،عزیزالله کمال بر ریاست شهربانی کل کشور منصوب شدند و مدتی نیز وزرای کشور متصدی این مسئولیت بودند.ولی کارنامه همه آنها در این عرصه چندان موفق نبودو تعدد عزل و نصب ها نشان از یک ناپایداری داشت.
با انتصاب سرتیپ افشار طوس به مسئولیت مهم در بهمن ۱۳۳۱ که پس از سالها فرصت ترفیع نظامی پیدا کرده بود، مدیریت شهربانی کل کشور و تهران  شاهد یک اصلاح رویه و بهبودی آشکار در این عرصه کلیدی بود و بر این اساس جریان مخالف دولت ملی طبق نقشه ای هدفمند این شخصیت کلیدی همراه با دولت ملی را نشانه گرفته و در اواخر فرودین ۱۳۳۲ ربودند و پس از شکنجه های فراوان در دوم اردیبهشت همان سال در تپه های لشکرک و غاری موسوم به تلو در شمال شرقی تهران، به قتل رساندند.
قتل افسری توانمند و پاکدست چون او ضربه ای بزرگ به دولت ملی مصدق بود و مشخصا این اقدام نقطه عطفی در کارشکنی های زنجیره ای علیه دولت ملی بود.سرتیپ افشار طوس توانسته بود نقشی کلیدی در بنیاد نهادی چون سازمان افسران ملی پشتیبان دولت ملی ایفا کند که این نکته اهمیت جایگاه او را دو چندان می کرد. افسران توده ای در سازمان مخفی و افسران مخالف دولت مصدق  هم از او دل خوشی نداشتند.جریان ربودن ، شکنجه و سرانجام قتل سرتیپ افشار طوس چنان غیر اخلاقی و منجز کننده است که حتی امروز،  اکثریت مخالفان ریز و درشت دکتر مصدق و دولت ملی هیچ توضیحی پیرامون این قتل ناجوانمردانه و غیر اخلاقی ندارند و بر این اساس سعی دارند در زمان بحث و بررسی پیرامون آن سکوتی معنا دار داشته باشند!
می دانیم در سیر بررسی پرونده این قتل ،تعقیب متهمان متعدد این قتل که دارای سیاهه مفصلی بود سیستم قضایی وقت و دولت ملی هیچ گاه مرتکب هنجارهای غیر اخلاقی و مخالف با موازین دموکراتیک و مخالف حقوق انسانی نشد و کار به جایی رسید که سرلشکر فضل الله زاهدی که از متهمان اصلی پرونده بود در ساختمان مجلس شورای ملی پناهنده و مورد استقبال ریاست وقت مجلس هفدهم، آیه الله کاشانی قرار گرفت( اردیبهشت ۱۳۳۲).همین رفتار درباره دکتر مظفر بقایی کرمانی ( از دیگر متهمان این پرونده) نیز انجام شد. البته اکثر متهمان دخیل در این پرونده در همان زمان به تدریج دستگیر شدند و در جریان بررسی پرونده دکتر غلامحسین صدیقی( وزیر کشور وقت بعنوان فرمانده عالی شهربانی کل کشور) دستور داشت تا مساله به سرانجام برسد و  خیلی از ابعاد این قتل فجیع روشن و مقرر شد بررسی ها  پس از تکمیل در اختیار سیستم قضایی کشور قرار گیرد.
داستان بررسی این پرونده کلیدی نهایتا تا مرداد ۱۳۳۲ ادامه یافت و با سقوط دولت ملی و عزل دکتر صدیقی، این پرونده پس از کودتای ۲۸ مرداد هیچ گاه مورد بررسی نهایی قرار نگرفت و مرتکبین و آمران آن هیچگاه مجازات نشدند و پرونده نیز عملا مسکوت و مختومه ماند وامروز به یکی از معماهای شگفت تاریخ معاصر ایران بدل شده است.
سرلشکر افشار طوس در همان زمان با تشییع جنازه ای پرشور با شرکت انبوه مردم تهران در ۱۳ اردیبهشت۱۳۳۲ در  محل گورستان قدیمی تجریش تهران به خاک سپرده شد. در زمین  گورستان در دهه چهل بیمارستانی ساخته شد که اکنون شهدای تجریش نام دارد.مزار افشار طوس سالها در آنجا باقی بود که چند سال پیش به دلیل توسعه بوفه در محوطه بیمارستان نابود شد و اکنون کمترین اثری از آن باقی نیست!
بررسی تاریخ آن سالها نشان می دهد سرتیپ افشار طوس از نظرگاه وفاداری به دولت ملی و توان برقراری نظم و امنیت و رواج روحیه پاکدستی یک سرو گردن توانمند تر از متولیان سلف و خلف خودش بود و فقدان او در اردیبهشت همان سال ضربه ای جدی به دولت ملی دکتر مصدق و مدیریت انتظامی کشور وارد کرد و از این روی مخالفان دولت ملی به راستی در انتخاب گزینه  آسیب زنی به  دولت ملی هر چند غیر اخلاقی ، ولی کاملا دقیق و هدفمند عمل کرده بودند!

افشین جعفرزاده
دوم اردیبهشت ۱۴۰۳

https://t.me/Afshinjafarzadeh/956?single
Track 7
Unknown Artist
ایران ما
💚🤍❤️
سروده بانو هما ارژنگی
درود من بر ایرانم، به گردان و دلیرانم،
به آنانی که در راه وطن جان را فدا کردند،
به هر گمنام و نام آور  که از مهر وطن ره توشه ای دارد،
درود من برآن  کاو در دل خود عشق می کارد...
***
من اینک در سر شوریده ام، عزمی دگر دارم
بر آنم  تا که از پشت غبار قرن‌های رفته و تاریک،
نقاب از چهره‌ی ایام  برگیرم
غبار از قامت تاریخ برشویم
و در رگهای پر مهر تو ای: پاینده ایرانم،
چو خونی تازه بر جوشم ،غزل خوانم، سر افشانم ...
در این  سرمستی رویا، که هر سو توسن پندار من با شوق می‌تازد،
از اعماق قرون خفته  در خاک فراموشی ،
خروشی می رسد بر گوش ،
به چشم و دیده ِ ناباورم  ناگاه، فلات آریان ها می شود پیدا ...
تو گویی همچو رود زنده‌ای از کوه و دشت و جنگل و هامون
ز هر کوی و ز هر برزن،
همه انسان با فرهنگ می جوشد
و در حجم زمان رفته، زنجیری به هم پیوسته می سازد...
نگاه من ، در این هنگامه جوشان،
 به هر سویی نظر دارد
و جان عاشقم  در رستخیزی این چنین عزم سفر دارد
به هر سو مرکب اندیشه ام  اینک گذر  دارد.

💚🤍❤️

https://t.me/Afshinjafarzadeh/958

تمامی این سروده زیبا در زیر و بخش کامنت بخوانید
👇👇👇👇👇
B2n.ir/q95816

استاد دکتر غلامحسین صدیقی
دانشمندی که به عرصه  سیاست ورزی ایرانی آبرو و اعتبار بخشید.
💚🤍❤️
به مناسبت ۹ اردیبهشت و سالروز درگذشت

🖌افشین جعفرزاده

در میان یاران و همراهان دکتر مصدق ، جایگاه دکتر غلامحسین صدیقی در قیاس با دیگران، درخشان و چه بسا منحصر به فرد است.مردی دانشمند که بنیاد گر دانش جامعه شناسی در ایران بود.استادی سخت کوش که دوست و دشمن به اعتبار علمی و اخلاقی و صلابت او اذعان داشتند. درسال ۱۲۸۴ خورشیدی در تهران زاده شد.تحصیلات مقدماتی را در ایران به پایان برد و همراه با دومین گروه دانشجویان اعزامی وزارت معارف  برای تحصیل در سال ۱۳۰۸ به اروپا رفت ودر سال ۱۳۱۶ دکترای دولتی از دانشگاه پاریس با درجه عالی گرفت.یکسال بعد به ایران بازگشت و استاد دانشگاه تهران شد.او استادی پرکار و معلمی سخت کوش و جدی بود.درپرتو کوششهای او در آن سالها دانش جامعه شناسی در ایران پایه گذاری شد.صدیقی نه در آن دوران و نه پس از شهریور بیست تمایلی جهت ورود مستقیم در عرصه سیاست نداشت.ولی هیچگاه نسبت به حوزه سیاست ایران بحرانی پس از آن سالها بی نظر نبود.گفته میشود یکی از روزهایی که میشد او را غمگین دید مشاهده سربازان بیگانه در ایران پس از شهریور بیست بود.خارچ از کلاس درس گاهی ساعتها هم کلام با دانشجویان میشد  و از ایران و آینده و جامعه اش می گفت.شکست جریان فرقه استالین ساخته پیشه وری در ۲۱ آذر ۱۳۲۵ روزی بود که میشد خوشحالی کم مانند را در چهره او دید و در کلاس درس با شوق از رهایی آذربایجان و میهن گفته بود.کنش گری اصلی صدیقی در آن دوران تلاش برای ارتقا جایگاه جامعه شناسی در دانشگاه تهران بود و تربیت دانشجویان و در کنار این کوششها سعی داشت وجهه علمی دانشگاه همیشه ارتقا یابد.براین اساس سعی داشت در اغلب گردهمایی های علمی جهان حضور یابد.

https://t.me/Afshinjafarzadeh/960

نوشتار را با کلیک بر روی Instant View مطالعه بفرمایید
👇👇

🔴 یادداشتی به بهانۀ تعطیلی یک انتشارات و کتاب‌فروشیِ مروّج پانتُرکیسم در تهران به دلیل «عدم استقبالِ مردم»!

✍️ بعد آنکه خود پانتُرک‌ها در رسانه‌هایشان اعلام کردند که انتشارات و کتاب‌فروشی «اندیشه‌نو» در تهران به دلیلِ «عدم استقبالِ مردم» تعطیل شده است، افشین جعفرزاده در یک یادداشت کوتاه تلگرامی، خاطرات خود از آن کتابفروشی و انتشاراتی را چنین نوشت:

من انتشارات و کتاب‌فروشی «اندیشه‌نو» را از سال ۱۳۶۸ خورشیدی دقیقاً می‌شناسم و بارها به کتابفروشی‌شان رفته بودم. می‌شود گفت از مشتری‌های پَر و پا قرص‌شان بودم؛ چه مغازۀ قدیمی‌شان که در خیابان کارگر و چند قدم بالاتر از میدانِ انقلابِ تهران بود و چه دکّانِ جدیدشان!

سال‌های نخست فعالیتِ این کتاب‌فروشی، پاتوقِ فرقه‌چی‌های قدیمی (طرفداران فرقۀ دموکرات آذربایجان!) بود. در دهۀ شصت، هفتاد و هشتاد در همان کوچۀ بن‌بستی که پنج‌شنبه‌ها صندلی در ته کوچه می‌گذاشتند و از خلق‌ها (؟!) و ستمِ ملی (!؟‌) و سوگِ آذربایجانِ ش م ا ل ی (!؟) و آذربایجانِ ج ن و ب ی (!؟) سخن می‌راندند!
گاهی من هم هم‌نشین‌شان می‌شدم!

با درگذشتِ آقای فرزانه و بهزادی و بسیاری دیگر، آن مکان به تدریج به پاتوقِ پانتُرکیست‌های تهران و شهرستان‌ها تبدیل شده بود و نکتۀ شگفت، باد کردن عجیب - غریب کتاب‌هایشان بود که مشخصاً با قیمت‌هایی کمتر به فروش می‌رسید!!

این نسلِ پانتُرک شده و جهش یافته از پان‌آذری (!) به پانتُرکیسم، واضحاً سطحی‌تر و بی‌سوادتر از نسلِ فرقه‌چی بود که دستی در خوانشِ کتاب‌های چاپِ باکو و شوروی داشت. نسلِ جدیدِ پانتُرک، دیگر به پان‌آذریسم (!) رضایت نمی‌داد و آذربایجان را آز*ربایجان و واژۀ تُرک را تو*رک می‌نوشت و ابعادِ وطنِ یوتوپیایی را از دشتِ اورخون و صحرای گوبی تا نزدیکی ژاپن و از دیگرسو تا مجارستان و بلغارستان، کِش می‌داد. سخن‌ها از ریشۀ تُرکی به قول خودشان بای‌بک (!؟) و واژۀ قم ( قوم!!) داشت و مدعی بود فارسی، لهجۀ سی و سومِ زبان عربی است (منبع: یونسکو!؟!!) و البته با فحش‌های چارواداری به کشورِ ایران، زبانِ ملی فارسی، تاریخِ ایران، کورش هخامنشی، فردوسی، شاهنامه و خیلی‌ چیزها و اشخاصِ دیگر!!
سلام و علیک‌شان با علامت "بوزقوردی" هم شیرینی خاصِّ خودش را داشت!

آن نسلِ قبلی فرقه‌چی که حرف‌های نسلِ متأخرِ پانتُرک را می‌شنید، گاهی رو ترش می‌کرد و مجادلاتِ درون‌گروهیِ جماعتِ فرقه‌چی با پانتُرک‌های نسلِ متأخر، دیدنی بود (بارها بندۀ خدا آقای فرزانه (مدیر انتشارات) سرخ و سیاه می‌شد و تا مرز سکته می‌رفت!!) و امثال من هم نظاره‌گرِ داستان!

همه‌جور جنس - از تقویمِ پانترکی با خطِّ رایج در باکو گرفته تا کتاب‌های محمدتقی زهتابی و حسین محمدزاده صدیق و حسن راشدی و امثالهم در نفرت‌پراکنی علیه فردوسی، افتخارات ملی ایران - می‌شد در آن کتابفروشی یافت و به قول خودشان "قرمزی کتاب" - همان کتابی که برندا شفر نوشته و در سال ۱۳۸۵ خورشیدی در دانشگاه تهران و با ترجمۀ یاشار صدقیانی‌آذر چاپ شده بود. (!) - هم حتماً در دسترسِ مشتریان بود.
بله درست خواندید:
ناشر آن کتاب، اولوس بود، از نشریاتِ دانشجویی دانشگاه تهران و با امکاناتِ ارائه شده توسط دانشگاه!!

نام دقیقِ کتاب:
مرزها و برادری، ایران و چالشِ هویتِ آذربایجانی
نویسنده: برندا شفر

ده‌ها عنوان کتاب ریز و درشت هم فقط خودشان منتشر می‌کردند و شگفتا مدعی ممنوعیتِ نشر و چاپ به زبانِ تُرکی هم بودند!!! و نشریات ریز و درشت پانتُرکی از نوید آذربایجان گرفته تا شمس تبریز و ده‌ها عنوان دیگر هم که جای خود داشت.

برخلافِ نسلِ قدیمی فرقه‌چی این نسلِ پانتُرکِ جدید، گاهی رنگ و بوی پانترکِ حزب‌اللهی غلیظ هم داشتند و هدفِ راهبردی‌شان مبارزه با آن‌چه آنها "پانفارسیسم" می‌نامیدند و مبارزه با هویت‌باختگانِ ضدِّ دین و ضدِّ ترک (ببخشید تووورک!!) بود!

به هر روی حکایت‌های شگفتی آنجا رخ می‌داد....

من از ورشکستگی و تعطیلی آن انتشارات و کتابفروشی (!)، صادقانه و بسیار متاسفم! بیشتر خوش داشتم، باشند و ادامۀ فعالیت بدهند و دل‌خوش باشند. ما هم خشنود و راضی بودیم!




🔴 پی‌نوشت:
برای دیدنِ طرح جلد و پشتِ جلدِ «قرمزی کتاب»، به بخشِ "مشاهده پیام" مراجعه کنید.

@IranDel_Channel

💢
رباعیات خیام (آذری) (1).PDF
2.6 MB
زندگی جبارباغچه بان،( ۱۲۶۴_۱۳۴۵)داستان از پای نایستاندن و ادامه دادن است. بِه مانند رودخانه ای که ماهیت وجودی اش روان بودن است،چنان که همۀ موانع مسیر را به خویشتن می­‌کِشد و ترانۀ شُرشُر به طبیعت ارزانی می­‌دارد، باغچه بان نیز آمده بود تا به انسان ها درس تدوام داشتن بدهد. نوآوری های او گویای این است که در مواجهه با محدودیت ها و چالش­ها است که خلاقیت ها و ظرفیت­های آدمی به شکوفایی می­رسند.این زمینه­‌های غنی و امکانات مادی فراوان نیست که ظرفیت های وجودی فرد را بارور می­‌کند، بلکه به مدد پشتکار و ایمان درونی است که فرد می­‌تواند هر مانعی را به یک فرصت تبدیل و فراتر از مکان و زمان در پی آرزوهایش روان شود.
در اندیشۀ باغچه‌­بان، مدرسه فقط مدرسه نیست، بلکه مدرسه خود زندگی و عین زندگی است. برای اثبات این مدعا همین بس که مکان زندگی خانوادگی و فعالیت های حرفه ای باغچه بان، در جایی غیر از مدرسه نبوده است.
باغچه بان ادیبی توانمند بود.برگردان شیوای رباعیات خیام را به ترکی فاخر آذربایجانی و چاپ ۱۳۳۴ خورشیدی است بخوانید.
نام و یاد این معلم کوشا در زادروزش، ۱۹ اردیبهشت مانا باد!
💚🤍❤️
https://t.me/Afshinjafarzadeh/962

🔴 شاهنامه، میراث ملی ایرانیان

✍️ نیما عظیمی، روزنامه‌نگار تبریزی

شاهنامۀ فردوسی از جمله گران‌قدرترین و ارزشمندترین اسناد «هویتِ ملی» یکایک ایرانیان است. این اثر سترگ، دربرگیرندۀ مجموعه اندیشه و باورهای ایرانیان بوده و ازاین‌رو که هویت، همان سازه روانیِ اجتماعی‌ است که پوشش‌دهندۀ مؤلفۀ چگونگی اندیشه و اندیشمندی فرد است که او و هم‌اندیشان او را از دیگران جدا کرده و به او «ملیت» می‌بخشد؛ و ملیت نیز همان هستۀ بنیادینِ فرهنگ، در همه جوامع بشری است. فردوسی در سرایش شاهنامه در پی آن بوده تا فرهنگِ ایرانیان را از اسطوره تا تاریخ به‌ هم پیوند داده و در نظمی دل‌کش، هویتِ ایرانی را جانی دوباره ببخشد؛ زیرا که خواستۀ او دستیابی و دسترسی به بهترین ریخت از زیستِ تاریخی و اجتماعی یکایک مردم ایران بوده است. ازاین‌رو می‌توان گفت شاهنامه، گزاره و ستون‌های هویت ملی ایرانیان ازجمله خَِرد (که شاهنامه خود خِرَدنامه بوده و خِرَد نیروی اندیشمند و شناسنده در آدمی و درجۀ کمالِ عقل است)، دین‌مداری (شاهنامه بازگوکننده زندگی تاریخی و نیز زیستِ اساطیری ایرانیان است و اصلاً اسطوره روایت نمادین و رمزگونۀ جهان‌بینی مقدس و دین‌مدارانه است)، دادمندی («استوارترین رُکن بینشِ سیاسی - فلسفی فردوسی، داد است» و بنیاد «داد» بر «خِرَد» استوار است)، جغرافیای تاریخی (که برای نمونه، خاندانِ سام پهلوان که از سوی پادشاهانِ ایران بر سیستان و کابل و بخش‌هایی از هند فرمان می‌راندند و به‌گاهِ سختی‌ها برای نگاه‌داشتِ کَیان ایرانی از گزند می‌کوشیدند، نمودِ کامل چیرگی ایران بر جغرافیایی تاریخی است) و زبانِ ملی که این گزارۀ توضیحی بیشتر می‌طلبد و در ادامه خواهد آمد:

پس‌ از سرایش شاهنامه و با زنده‌شدن زبان فارسی، زبانی ملی پدیدار شد که در هم‌زیستی گویش‌های محلی، با دارا‌بودنِ توانایی واژگانی در مقام زبانِ نگارش و نیز آموزش و پرورش، «ابزار ارتباط جمعی» یکایک مردم ایران شد. زبان آینه خودآگاهی و هویت و حیات و روح یک ملت بوده و به این‌ گونه زبان فارسی با بُن‌مایه و پیشینه‌ای دراز به‌عنوان یکی‌ از ستون‌های مهمِ هویت ملی ایرانیان شناخته می‌شود؛ چرا که اسطوره و تاریخ و فرهنگ و هنر همه ایرانیان در این زبان تجلی یافته و پایدار شده است بنابراین فردوسی با سُرایشِ شاهنامه و با زنده‌کردن زبانِ فارسی گزاره‌های فرهنگی، باورهای کهن، اسطوره‌ها، آموزه‌های دینی و تاریخی و اصلاً چیستی و چُونیِ ملت ایران را به نسل‌های پسین یاد داده و یادآور گشته و این‌چنین تداوم هویت ملی ایرانی را سبب شده است. ازاین‌رو پس‌از آفرینش و سُرایش شاهنامه زبان فارسی درختی سایه‌گستر برای نگاهداشتِ هویت ملی شد که ایرانیان حتی با داشتنِ آداب و رسوم دیگرگون از هم آن‌ را به‌عنوان حلقۀ پیونددهنده خود برگزیدند.

با توجه به آنچه آمد،‌ شاهنامه آینۀ تمام‌نمای فرهنگ ایرانی و بیت‌بیت آن پیونددهندۀ قوم‌های ملت ایران بوده است. چنان‌که در جای‌جای شاهنامه، شاهد آن هستیم که در نبردهای ایران با تورانیان، همه ایرانیان از سراسرِ پهنۀ ایران با هم بسیج می‌شوند. چنان‌که بارها به «سپاهی زِ گُردان کوچ و بلوچ» یا سپاهِ عرب‌ها یا سپاه گیله‌مردان اشاره شده است که این نشان می‌دهد قومیت، در ایران جایی نداشته و همۀ اقوام در کنارِ هم برای نگاهداشتِ ایران نبردیده‌اند. افزون بر این نکات، گزارۀ دیگری که شاهنامه را ارجمندتر می‌کند، ازخودگذشتگی و جان‌فدایی فردوسی برای پاسداشتِ هویتِ ملی ایرانی است که روزهای زندگی خود را بی‌هیچ چشم‌داشتی برای سرودن آن گذاشت و چون ۱۸ سال پس‌ از آغازیدنِ سرودن آن با وساطتِ اسفراینی وزیر، به دربارِ محمود غزنوی که به‌ تازگی بر تخت سلطنت، تکیه‌ زده بود، رفت «جز احسنت» بهره‌ای نبرد؛ که البته با توجه به اختلافِ تباری فردوسی و سلطان محمود و کوشش فردوسی در پاسداشت از فرهنگ و نام ایران، بروز این رخداد، چندان دور از ذهن نمی‌نمود.

چو این نامورنامه آمد به بُن
زِ من، روی کشور شود پر سخُن

جهان کرده‌ام از سخن، چون بهشت
ازین‌ بیش تخمِ سخن، کس نکِشت

پی افکندم از نظم، کاخی بلند
که از باد و باران نیابد گزند




🔴 دنبالۀ یادداشت را در بخشِ «مشاهدۀ فوری» بخوانید:
👇👇


@IranDel_Channel

💢
خجسته باد ۲۵ اردیبهشت
یادمان شاهنامه و حکیم فردوسی بزرگ
فرهنگی ترین ایرانی تاریخ ایرانزمین
از اینجا بخوانید
❤️💚🤍
👇👇👇
🔴 فردوسی و شاهنامه
شاهنامه فردوسی، حكایت تاریخِ ازلی و ابدی فرهنگِ ایرانی است، از همین روست كه شرح داستان‌های شعری آن را شرحِ روایتِ اسطوره‌های ایرانی می‌دانند و در دنیایی كه كهن الگوها و كشفِ راز حضور و توان اثر بخشی آنها بر زندگی و رفتار امروز بشر به موضوع مهم مطالعات علمی دنیا تبدیل شده، هیچ منبع مكتوبی همچون شاهنامه را نمی.توان به عنوان گنجینه‌ی كهن الگوهای ایرانی نمونه آورد. 
تاریخ، فلسفه، جغرافیا، اسطوره، ادبیات، زبان و ... هر گستره‌ی مهم طبیعی و فراطبیعی كه قدرتِ تبیین و تفسیر حضور و وجود ایرانی را گزاره می‌کند، در شاهنامه جستنی و پیداست. این در حالی است كه شاهكار حكیمِ توس به هیچ وجه مرزپذیر و محدود به قالب‌هایش نمانده و همواره در عین كم‌توجهیِ غفلت‌بار ما ایرانیان، مورد توجه غیرایرانیان بوده و هست. 
گسترش علوم تطبیقی و به ویژه در حوزه‌ی اسطوره‌پژوهی و ادبیاتِ تطبیقی طی چند دهه‌ی اخیر ارزش و توانایی.های شاهنامه در مرزشكنی و پهلو زدن به ادبیات جهانی را به اثبات رسانده است.
بسیاری از شاهكارهای ادبیات نمایشی، ادبیاتِ شفاهی و حماسه‌سرایی جهان امروز در تطبیق با بخش‌های مختلف شاهنامه فردوسی مورد ارزیابی و تحلیل قرار می‌گیرند. 
مقایسه تطبیقی داستان اسفندیار با آشیل یونانی و زیگفرید آلمانی، انطباق سخنان شاهنامه با فلسفه كانتی، نقاط مشترکِ نقش اجتماعی شاهنامه با حماسه ملی یوگسلاوی، تطبیقِ ساختار دراماتیکِ نمایشنامه «آنتیگون» سوفوكل با داستانِ جریره شاهنامه، افسانه‌شناسی تطبیقی درباره فرزندكشی «پاریس» ازتروا و افسانه‌ای ایرلندی با داستان رستم و سهراب و انطباق داستان‌های بسیار دیگر شاهنامه با شاهكارهای بزرگِ جهانِ ادبیات، همچون «مكبث» شكسپیر و ... امروزه قدرت‌های بی‌نظیر شاهنامه در حوزه ادبیات و به ویژه ادبیات حماسی را به دنیای ادبیات ثابت كرده است.
به راستی كدام شعر و داستان و نمایشنامه و كدام منظومه و دیوان را می‌توان به این بزرگی یافت كه به همان اندازه كه در برگیرنده‌ی تمامی مشخصات ریز و درشت فرهنگِ ملت خویش باشد، زبان و بیانی جهانی داشته و در انطباق با بزرگترین آثار از ملت‌های مختلف جهان قرار گیرد؟
من حکیم فردوسی بزرگ را فرهنگی ترین خادم تمامی دوره های تاریخی ایرانزمین می دانم.
💚🤍❤️
افشین جعفرزاده
یادمان ارجداشت فردوسی بزرگ و شاهنامه
۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۳


https://t.me/Afshinjafarzadeh/964

اینستاگرام:
https://www.instagram.com/p/C69KL9joGLR/?igsh=bzVxbDV3NjVvdTVi
جستاری پیرامون ۲۹ اردیبهشت
زادروز دکتر محمد مصدق
👇👇👇👇
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
📺روایتی از تاریخ معاصر:
بخشی ازمصاحبه تلویزیون ملی ایران در شهریور ۱۳۵۷
با دکتر علی امینی
برجسته ترین سمت های دکتر امینی تا سال ۱۳۴۱:
وزیر اقتصاد ملی کابینه اول دکترمصدق
وزیر دارایی کابینه سپهبدزاهدی پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲
وزیر دادگستری کابینه حسین علا ۱۳۳۴ تا ۱۳۳۶
سفیر ایران در ایالات متحده آمریکا پس از ۱۳۳۶
نخست وزیر ایران از اردیبهشت۱۳۴۰ تا تیر۱۳۴۱
سیاست مدار دور از قدرت و مقام از ۱۳۴۱ تا ۱۳۵۷
دکتر علی امینی در آذر ۱۳۷۱ در پاریس درگذشت.

https://t.me/Afshinjafarzadeh/969

لینک خاطرات دکتر امینی با پروژه تاریخ شفاهی از اینجا قابل دسترسی است
👇👇👇👇

https://t.me/Oral_history_and_memories/35
امروز یادمان قیام ملی مردم ایران ، در ۳۰ تیر ۱۳۳۱ است.
قیامی که با استعفای دکتر مصدق در ۲۵ تیر ۱۳۳۱ آغاز شد.دلیل این استعفا کارشکنی های برخی بود که دولت ملی را بر نمی تافتند.مصدق به دلیل اعتقاد به روح مشروطیت و باورعمیق به حاکمیت ملت ، براساس متمم قانون اساسی  و تاسی به  موازین در یک کشور مشروطه معتقد بود برای ساماندهی امور لازم است وزارت جنگ زیر نظر نخست وزیر باشد و این پیشنهاد مورد موافقت شاه قرار نگرفت و مصدق چاره را دراستعفا دید.
او استدلال مینمود که طبق قانون اساسی، وزیران در برابر مجلس شورای ملی مسوولیت مشترک دارند و تعیین وزیر جنگ هم باید بر عهده او (نخست‌وزیر) باشد نه شاه، تا نخست‌وزیر بتواند مستقیماً بر اعمال وزیر جنگ نظارت کند. پیش از آن نیز بارها نخست وزیرانی مسولیت وزارت جنگ را داشتند و خواست مصدق غیر عادی نبود.( سردار سپه  رضا خان در کل دوران نخست وزیری و فروغی و برخی دیگر)پس از این استعفا و رای تمایل برخی نمایندگان قوام با اکثریت ضعیفی نخست وزیر شد.اینجا بود که هیجان درجامعه سیاسی ایران درگیر در مساله ملی شدن نفت بالا گرفت.برخی نمایندگان‌ مجلس و پیروان نهضت ملی وفراکسیون جبهه ملی در اجتماعی خواستار اعاده دکتر مصدق شدند و در همان حال آیه الله کاشانی که در آن روزها پشتیبان دولت ملی بود در قالب یک فعال سیاسی _دینی در ماجرا دخالت موثری کرد وطی مصاحبه ها و صدور بیانیه ها بازگشت مصدق را خواستار و به سیستم سیاسی وقت اولتیماتوم داد
در کنار اینها احزاب و شخصیت های ملی مردم را به اعتراض همگانی دعوت کردند.قوام که مشخصا با معادلات سیاست وقت و تغییر برخی مولفه ها آشنا نشده بود اعلامیه تند هشدار آمیز خود را صادر کرد که به نوعی مهری بر پایان کارنامه سیاسی او بود:
ملت ایران! 
بدون اندک تردید و درنگ دعوت شاهنشاه متبوع و مخفم خود را به مقام ریاست دولت پذیرفته و با وجود کبر سن و نیاز به استراحت، این بار سنگین را بر دوش گرفتم.در مقابل سختی و آشفتگی اوضاع، در مذهب یک وطن خواه صمیمی، کفر بود که به ملاحظات شخصی شانه از خدمتگزاری خالی کند و با بی قیدی به پریشانی و سیه بختی مملکت نظاره نماید
  به مناسبات حسنه با عموم ممالک،خاصه با دول بزرگ دنیا اهمیت بسیار میدهم و رفتار خود را نسبت به آن ها مطابق با مقدرات بین الملل می نمایم ولکن به اتباع ایرانی اجازه نخواهم داد که به اتکاء اجانب، اغراض خود را بر دولت من تحمیل کنند 
هم وطنان به عدل و داد مانند نان و آب نیازمندند. باید قوه قضائیه مستقل باشد و واقعا از دو قوه مقننه و مجریه تفکیک و از زیر نفوذ آن ها آزاد شود
من شبی با وجدان آرام سر به بالین خواهم نهاد که در زندان های پایتخت و ولایات یک نفر بی گناه با ناله وآه به سر نبرد.من می خواهم تمام اهالی این کشور اعم از مامور دولت و صنعتگر و کارگر و برزگر و بازرگان، غنی و ثروتمند باشند.
به همان اندازه که از عوامفریبی در امور سیاسی بیزارم درمسائل مذهبی نیز از ریا و سالوس منزجرم. کسانی که به بهانه مبارزه با افراطیون سرخ، ارتجاع سیاه را تقویت نموده اند، لطمه شدیدی به آزادی وارد ساخته و زحمات بانیان مشروطیت را از نیم قرن به این طرف به هدر داده‌اند
ملت ایران! 
به عموم اخطار می کنم که دوره عصیان سپری شده و روز اطاعت از اوامر و نواحی حکومت فرا رسیده است.
کشتیبان را سیاستی دگر آمد
طهران- ۲۷ تیر ۱۳۳۱ 
رئیس الوزرا- قوام‌السلطنه
اعلامیه تند قوام چون جرقه ای بود بر باروت التهاب سپهرسیاسی ایران آن روزگار و اوج این التهاب قیام گسترده مردم و دانشجویان و شخصیت ها و احزاب سیاسی در روز سی تیر در تهران و برخی شهرهای ایران بود که به کشته شدن دهها تن و زخمی شدن بسیاری منجرشد.
قوام عرصه را سخت دید و مجبور به استعفا شد و مصدق پیروزمندانه بازگشت.قیام‌ملی ۳۰ تیر را می توان اوج همدلی نیروهای ملی و مذهبی و سیاسی در کل دوره جنبش ملی ایران آن سالها قلمداد کرد.افسوس که این همدلی دوام نیاورد و با تغییر روش برخی نیروهای همراه با نهضت ملی و دخالت برخی دولت های بیگانه( بریتانیا و امریکا) و خیانت و سهم خواهی برخی نیروهای داخلی در مرداد سال بعد، دولت ملی ساقط شد.
مصدق با رفتار خود در تیر ۱۳۳۱ نشان داد که هیچ حاکمیتی بالاتراز اراده ملت ایران نیست و او هیچ گاه از مشی اقتدار جمهور ملت عدول نخواهد کرد. از نگاه او تصمیم با ملت بود‌.رویه درخشان کنش گری سیاسی مصدق پس از بازگشت به قدرت پس از پیروزی قیام ملی،عملکرد آکنده از اخلاق او بود.او به تندروی های برخی چون مظفر بقایی و برخی دیگر که خواستار مصادره اموال و حتی اعدام قوام بودند توجهی نکرد.می دانیم بقایی در روزهای التهاب معاون خود را مخفیانه به دیدار قوام فرستاده بود و اینک ساز دیگری می زد! مصدق وصیت کرده بودپس از مرگ در کنار شهدای قیام سی تیر به خاک سپرده شود.وصیتی که تا امروزامکان عملی شدن نداشته است.

افشین جعفرزاده

۳۰ تیر۱۴۰۳
💚🤍❤️
افشین جعفرزاده(کانال)🤍💚 pinned «امروز یادمان قیام ملی مردم ایران ، در ۳۰ تیر ۱۳۳۱ است. قیامی که با استعفای دکتر مصدق در ۲۵ تیر ۱۳۳۱ آغاز شد.دلیل این استعفا کارشکنی های برخی بود که دولت ملی را بر نمی تافتند.مصدق به دلیل اعتقاد به روح مشروطیت و باورعمیق به حاکمیت ملت ، براساس متمم قانون اساسی …»
Audio
آفرینش: #سیاوش_کسرایی
آفریده: بابک خرم‌دین
خوانش: #حمیدتوانگر
مدت: 05:40
تقدیم به میهن پرستان و ایران دوستان

کانال شعر و داستان حمید توانگر
❤️👇👇👇❤️
@hamidtavangarchannel
افشین جعفرزاده(کانال)🤍💚 pinned «امروز یادمان قیام ملی مردم ایران ، در ۳۰ تیر ۱۳۳۱ است. قیامی که با استعفای دکتر مصدق در ۲۵ تیر ۱۳۳۱ آغاز شد.دلیل این استعفا کارشکنی های برخی بود که دولت ملی را بر نمی تافتند.مصدق به دلیل اعتقاد به روح مشروطیت و باورعمیق به حاکمیت ملت ، براساس متمم قانون اساسی …»