جبهه‌ی خودکُش‌ها
177 subscribers
20 photos
6 videos
3 files
2 links
ادبیات کمتر
Download Telegram
جبهه‌ی خودکُش‌ها
Photo
#توماج_صالحی، تنهاییِ آزادی و جمهوری سکوت


ژان پل سارتر، نهم سپتامبر 1944 پس از آزادی فرانسه از اشغال نازی‌ها در جایی از مقاله جمهوری سکوت می‌نویسد:

«و کدام فرانسوی است که این‌گاه و آنگاه در چنین موقعیتی نبوده باشد – که اطلاعی از نهضت مقاومت داشته و با دل‌نگرانی از خود نپرسیده باشد که ”اگر شکنجه‌ام کنند، تاب می‌آورم؟”

بدین‌سان مسئله‌ی خود آزادی مطرح شد و ما به آستانه‌ی ژرف‌ترین شناختی که انسان می‌تواند از خود داشته باشد، رسیدیم. چرا که راز انسان نه عقده‌ی ادیپ یا عقده‌ی خود‌کم‌بینی او بلکه مرزهای آزادی خود او و توانش در ایستادن در برابر شکنجه و مرگ است.»

و این است که بنظرم، موقع شکنجه‌شدن، همانطور که از گفته توماج بر می‌آید باید پرشدت‌ترین لحظه تنهایی باشد؛ مفهومی از تنهایی که انسان را در حالت تکینی قرار می‌دهد و بقول سارتر «مرزهای آزادی خود او و توانش در ایستادن در برابر شکنجه و مرگ» را قابل تجربه می‌کند.

ولی بخش دوم حرف توماج، تلخی «تنهایی آزاد شدن» بحثی‌ست که بخیال من، مفهوم مقاومت را از آنجایی که است، بیجا می‌کند. این بخش حرف او بخصوص اگر آن را مثل من و به اشتباه «تنهاییِ آزاد شدن» بخوانید، نه فقط بیرونِ زندان را زیرسوال می‌برد و ما را به ناگاه به آغازین جمله‌ی جمهوری سکوت «ما هرگز آزادتر از دوران تحت اشغال آلمان نبوده‌ایم» بر می‌گرداند بلکه آزادی ماهای بیرون زندان و مقاومت مان مبنا بر آن آزادی را نیز دچار مشکل می‌کند.

واقعاً آیا می‌توان در دنیایی که آزادگانش در زندان‌اند و در برابر شکنجه مقاومت می‌کنند، بیرون از زندان‌ها حرف از مقاومت زد؟!

فکر می‌کنم، فقط روزی می‌توان پاسخ این سوال را داد که به زندان‌ها حمله شود، همه بیرون بیایند و «تنهاییِ آزادی» به اجتماع آزاد بدل شود.

https://t.me/Abdullah_Salahi