داستانی در تورات است که #ابن_عربی در کتاب #فصوص_الحکم آن را نقل کرده است.به گمانم این داستان میتواند برای آنهایی که باورهای دینی دارند جالب باشد:
#داود هم پیامبر بود و هم پادشاهی قدرتمند که از کشتن مخالفانش هیچ باکی نداشت.
او از طرف خداوند فرمان داشت که #بیت_المقدس را که ویران شده بود از نو بسازد.
چند بار آن را ساخت ولی هر بار که میساخت فرو میریخت و به اصطلاح ملاط و ساروجش نمیگرفت.
داود عاقبت متوجه شد که رمزی در کار است.به درگاه خداوند نالید:«چه سرّ و رمزی در کار است؟»
خداوند در گوش جانش گفت:
«به این خاطر است که تو آدم کشتهای.»
داود گفت:«خدایا به خاطر تو کشتم.»
فرمود:
👈«درست است،اما به هر حال من بندگانم را دوست دارم.حتی اگر به فرمان من نیز کشته باشی، کسی که آدم کشته هرگز نمیتواند عبادتگاه بسازد.»
✍️ #بیژن_اشتری
t.me/tarikhdartarazoo 🏛
#داود هم پیامبر بود و هم پادشاهی قدرتمند که از کشتن مخالفانش هیچ باکی نداشت.
او از طرف خداوند فرمان داشت که #بیت_المقدس را که ویران شده بود از نو بسازد.
چند بار آن را ساخت ولی هر بار که میساخت فرو میریخت و به اصطلاح ملاط و ساروجش نمیگرفت.
داود عاقبت متوجه شد که رمزی در کار است.به درگاه خداوند نالید:«چه سرّ و رمزی در کار است؟»
خداوند در گوش جانش گفت:
«به این خاطر است که تو آدم کشتهای.»
داود گفت:«خدایا به خاطر تو کشتم.»
فرمود:
👈«درست است،اما به هر حال من بندگانم را دوست دارم.حتی اگر به فرمان من نیز کشته باشی، کسی که آدم کشته هرگز نمیتواند عبادتگاه بسازد.»
✍️ #بیژن_اشتری
t.me/tarikhdartarazoo 🏛