عاقبت حکومتهای یکدست!
کمتر دیکتاتوری را پیدا میکنید که برای به اصطلاح یکدست کردن حکومتش تلاش نکرده باشد.
با شناختی که از حاکمان دیکتاتور عالم دارم تقریبا در همه موارد آن حاکمی که موفق به برقراری #حکومت_یکدست مورد علاقه اش شده عملا استارت نابودی خودش و حکومتش را زده است.
یک نمونه بارز از چنین حاکمی، #لیونیدبرژنف رهبر حزب کمونیست شوروی است که از اواسط دهه شصت تا اوایل دهه هشتاد قرن بیستم حاکم شوروی بود.
برژنف نخستوزیر نسبتا خوشفکری داشت به اسم #آلکسی_کاسیگین.
در بین دولتمردان شوروی کاسیگین از همه بهتر پی به ایرادات ساختاری نظام اقتصادی شوروی برده بود و سعی داشت که با رفرمهای اقتصادیاش کشور را به مسیر رشد و توسعه سوق دهد و در سالهای اول نخست وزیریاش هم توانست موفقیتهای عمدهای به دست آورد.
اما برژنف به عنوان رهبر حزب و شخص اول مملکت، مانع بزرگی در راه پیشبرد رفرمهای کاسیگین بود.
او در جلسات و کنگرههای حزبی همواره گناه همه مسایل و مشکلات کشور را به گردن کاسیگین و وزرای تحت امرش میانداخت.
برژنف پس از ده دوازده سال عاقبت توانست رقیب قدیمیاش را از دور خارج کند و نخست وزیر گوش به فرمانش، #نیکولای_تیخانوف، را سر کار بیاورد.
به این ترتیب حکومت یکدست برژنف آغاز شد اما دیری نگذشت که ناکارآمدی دولت تازه و همراه آن فساد گسترده نیز آغاز شد.
برژنف حالا که هیچ کسی را نداشت که گناه کمبودهای اقتصادی را به گردنش بیندازد شروع کرد به متهم کردن دشمنان خارجی.
حکومت یکدست برژنف چنان رکودی را عارض اقتصاد کشور کرد که نهایتا به فروپاشی کلیت نظام منجر شد.
#بیژن_اشتری
t.me/tarikhdartarazoo 🏛
کمتر دیکتاتوری را پیدا میکنید که برای به اصطلاح یکدست کردن حکومتش تلاش نکرده باشد.
با شناختی که از حاکمان دیکتاتور عالم دارم تقریبا در همه موارد آن حاکمی که موفق به برقراری #حکومت_یکدست مورد علاقه اش شده عملا استارت نابودی خودش و حکومتش را زده است.
یک نمونه بارز از چنین حاکمی، #لیونیدبرژنف رهبر حزب کمونیست شوروی است که از اواسط دهه شصت تا اوایل دهه هشتاد قرن بیستم حاکم شوروی بود.
برژنف نخستوزیر نسبتا خوشفکری داشت به اسم #آلکسی_کاسیگین.
در بین دولتمردان شوروی کاسیگین از همه بهتر پی به ایرادات ساختاری نظام اقتصادی شوروی برده بود و سعی داشت که با رفرمهای اقتصادیاش کشور را به مسیر رشد و توسعه سوق دهد و در سالهای اول نخست وزیریاش هم توانست موفقیتهای عمدهای به دست آورد.
اما برژنف به عنوان رهبر حزب و شخص اول مملکت، مانع بزرگی در راه پیشبرد رفرمهای کاسیگین بود.
او در جلسات و کنگرههای حزبی همواره گناه همه مسایل و مشکلات کشور را به گردن کاسیگین و وزرای تحت امرش میانداخت.
برژنف پس از ده دوازده سال عاقبت توانست رقیب قدیمیاش را از دور خارج کند و نخست وزیر گوش به فرمانش، #نیکولای_تیخانوف، را سر کار بیاورد.
به این ترتیب حکومت یکدست برژنف آغاز شد اما دیری نگذشت که ناکارآمدی دولت تازه و همراه آن فساد گسترده نیز آغاز شد.
برژنف حالا که هیچ کسی را نداشت که گناه کمبودهای اقتصادی را به گردنش بیندازد شروع کرد به متهم کردن دشمنان خارجی.
حکومت یکدست برژنف چنان رکودی را عارض اقتصاد کشور کرد که نهایتا به فروپاشی کلیت نظام منجر شد.
#بیژن_اشتری
t.me/tarikhdartarazoo 🏛
Telegram
🏛 تاریخ درترازو 🏛 Date in the balance
به ملتی که زتاریخ خویش بی خبر است
بجز حکایت محو و زوال ، نتوان گفت...
"عارف قزوینی"
بجز حکایت محو و زوال ، نتوان گفت...
"عارف قزوینی"
آمریکا
#بزرگترین_شریک_تجاری_ویتنام
#قوام_شهیدی که سفیر ایران در ویتنام بوده درجمعی تعریف می کرد(من هم بودم یعنی نقل قول مستقیم است)که وقتی ماموریت من در ویتنام تمام شد وبرای دیدار خداحافظی به حضور رئيس جمهورشان رسیدم گفت:بروبه رهبرانت از قول من بگو دل به روسیه وچین نبندند بروند با آمریکا همکاری کنند اگر صلاح ملت خود را می خواهند از کمونیست های کهنه کار خیری نخواهید دید آمریکا اگر متحد داشته باشد کمتر خلف وعده می کند من هم کمونیست بودم اساس کمونیسم بر نیرنگ وفریب است
ای کاش فرصت داشتم و کتاب «هیچ چیز غیرممکن نیست»، نوشتهٔ تد اوسیوس، را اختصاصاً برای سران جمهوری اسلامی ترجمه میکردم. این کتاب دو هفته پیش منتشر شده و من هر شب روی موبایلم بخشهایی از آن را میخوانم.
👈 فقط بگویم عجب حکایتی است حکایت آشتی آمریکا و ویتنام. این دو کشور تاریخ خونباری را پشت سر گذاشتهاند که ثمرهاش شصتهزار کشته برای آمریکا و دو میلیون کشته برای ویتنام بوده است.
هنوز خاطرهٔ تلخ بمبارانهای خوشهای آمریکا در جنگلها و مناطق مسکونی ویتنام از خاطرهها نرفته است. زخمهای جنگ هنوز به طور کامل مداوا نشدهاند.
موقع خواندن کتاب یک آن تصور کردم رهبران ویتنام افرادی از جنس و تبار سران مبارز و آشتیناپذیر خودمان بودند که در این صورت کی جرأت داشت حرف از مذاکره و آشتی با امپریالیسم آمریکا بزند. «آقا دو میلیون شهید و چند میلیون مجروح دادهایم، همهٔ جنگلها و شهرها و روستاهایمان توسط آمریکاییهای جنایتکار بمباران شیمیایی شده است، آن وقت شما خائنها میگویید برویم با آمریکا آشتی کنیم؟» چه شانسی آوردند که ویتنامی ها سرانشان ویتنامی بودند نه ایرانی.
مخلص کلام این که، ویتنامیها به وقت جنگ جانانه جنگیدند و به وقت صلح جانانه صلح کردند. دو دشمن قدیمی عاقبت گذشته را فراموش کردند تا آیندهٔ بهتری برای مردمانشان بسازند. این کتاب را باید خواند تا متوجه شد با معجزهٔ دیپلماسی چه کارهای عظیمی می توان کرد به شرطی که دشمنی کردن برای یک عدهای ابزار حکمرانی نباشد. به شرطی که منافع ملی مرجح بر هر منفعت دیگری باشد. این کتاب را باید خواند تا فهمید کشورها چگونه از جنگ به آشتی، همکاری و حتی همپیمانی میرسند. این مکانیسم، این پویایی، باشکوه است اما متأسفانه نادر. این سازوکار بسیار دشوار اما امکانپذیر است. زخمهای قدیمی مداواشدنیاند و بر تراژدی جنگ و منازعه میتوان غلبه کرد.
کتاب، حکایت ربع قرن دیپلماسی دوطرفه برای آشتی دو کشور است. دو کشور با نظامهای سیاسی متضاد .یکی کمونیست و آن دیگری کاپیتالیست؛ و این فقط آشتی دولتها نیست که آشتی ملتها هم هست. آدم لذت می برد از تماشای رهبرانی عاقل و باشعور که عزم خود را جزم کردهاند که از گذشته عبور کنند تا آیندهٔ بهتری برای ملتشان بسازند؛ و آدم حالش به هم می خورد از هر چه نفرتپراکنی و کینهورزی است.
امروز آمریکا بزرگترین شریک تجاری ویتنام است. ویتنام فقط سالی پنجاه میلیارد دلار کالا به آمریکا صادر میکند. دو کشوری که تا دیروز علیه هم میجنگیدند حالا در برابر توسعهطلبی چین در منطقهٔ دریای جنوبی چین متحد و همپیمان یکدیگر شدهاند.
#بیژن_اشتری
t.me/tarikhdartarazoo 🏛
#بزرگترین_شریک_تجاری_ویتنام
#قوام_شهیدی که سفیر ایران در ویتنام بوده درجمعی تعریف می کرد(من هم بودم یعنی نقل قول مستقیم است)که وقتی ماموریت من در ویتنام تمام شد وبرای دیدار خداحافظی به حضور رئيس جمهورشان رسیدم گفت:بروبه رهبرانت از قول من بگو دل به روسیه وچین نبندند بروند با آمریکا همکاری کنند اگر صلاح ملت خود را می خواهند از کمونیست های کهنه کار خیری نخواهید دید آمریکا اگر متحد داشته باشد کمتر خلف وعده می کند من هم کمونیست بودم اساس کمونیسم بر نیرنگ وفریب است
ای کاش فرصت داشتم و کتاب «هیچ چیز غیرممکن نیست»، نوشتهٔ تد اوسیوس، را اختصاصاً برای سران جمهوری اسلامی ترجمه میکردم. این کتاب دو هفته پیش منتشر شده و من هر شب روی موبایلم بخشهایی از آن را میخوانم.
👈 فقط بگویم عجب حکایتی است حکایت آشتی آمریکا و ویتنام. این دو کشور تاریخ خونباری را پشت سر گذاشتهاند که ثمرهاش شصتهزار کشته برای آمریکا و دو میلیون کشته برای ویتنام بوده است.
هنوز خاطرهٔ تلخ بمبارانهای خوشهای آمریکا در جنگلها و مناطق مسکونی ویتنام از خاطرهها نرفته است. زخمهای جنگ هنوز به طور کامل مداوا نشدهاند.
موقع خواندن کتاب یک آن تصور کردم رهبران ویتنام افرادی از جنس و تبار سران مبارز و آشتیناپذیر خودمان بودند که در این صورت کی جرأت داشت حرف از مذاکره و آشتی با امپریالیسم آمریکا بزند. «آقا دو میلیون شهید و چند میلیون مجروح دادهایم، همهٔ جنگلها و شهرها و روستاهایمان توسط آمریکاییهای جنایتکار بمباران شیمیایی شده است، آن وقت شما خائنها میگویید برویم با آمریکا آشتی کنیم؟» چه شانسی آوردند که ویتنامی ها سرانشان ویتنامی بودند نه ایرانی.
مخلص کلام این که، ویتنامیها به وقت جنگ جانانه جنگیدند و به وقت صلح جانانه صلح کردند. دو دشمن قدیمی عاقبت گذشته را فراموش کردند تا آیندهٔ بهتری برای مردمانشان بسازند. این کتاب را باید خواند تا متوجه شد با معجزهٔ دیپلماسی چه کارهای عظیمی می توان کرد به شرطی که دشمنی کردن برای یک عدهای ابزار حکمرانی نباشد. به شرطی که منافع ملی مرجح بر هر منفعت دیگری باشد. این کتاب را باید خواند تا فهمید کشورها چگونه از جنگ به آشتی، همکاری و حتی همپیمانی میرسند. این مکانیسم، این پویایی، باشکوه است اما متأسفانه نادر. این سازوکار بسیار دشوار اما امکانپذیر است. زخمهای قدیمی مداواشدنیاند و بر تراژدی جنگ و منازعه میتوان غلبه کرد.
کتاب، حکایت ربع قرن دیپلماسی دوطرفه برای آشتی دو کشور است. دو کشور با نظامهای سیاسی متضاد .یکی کمونیست و آن دیگری کاپیتالیست؛ و این فقط آشتی دولتها نیست که آشتی ملتها هم هست. آدم لذت می برد از تماشای رهبرانی عاقل و باشعور که عزم خود را جزم کردهاند که از گذشته عبور کنند تا آیندهٔ بهتری برای ملتشان بسازند؛ و آدم حالش به هم می خورد از هر چه نفرتپراکنی و کینهورزی است.
امروز آمریکا بزرگترین شریک تجاری ویتنام است. ویتنام فقط سالی پنجاه میلیارد دلار کالا به آمریکا صادر میکند. دو کشوری که تا دیروز علیه هم میجنگیدند حالا در برابر توسعهطلبی چین در منطقهٔ دریای جنوبی چین متحد و همپیمان یکدیگر شدهاند.
#بیژن_اشتری
t.me/tarikhdartarazoo 🏛
Telegram
🏛 تاریخ درترازو 🏛 Date in the balance
به ملتی که زتاریخ خویش بی خبر است
بجز حکایت محو و زوال ، نتوان گفت...
"عارف قزوینی"
بجز حکایت محو و زوال ، نتوان گفت...
"عارف قزوینی"
#مائو، رهبر و بنیانگذار چین کمونیست تا زمانی که زنده بود هشتاد و هشت درصد مردم چین را زیر خط فقر نگهداشته بود.
در واقع ، ملتی را گروگان سیاستهای انقلابیاش کرده بود.
تا زنده بود اجازهٔ هیچ اصلاح و تغییری را در سیاست های کلان کشورش نداد.
چون انجام این اصلاحات را معادل با تضعیف قدرتش میدانست.
مائو رهبر بدی بود که عملاً ملتش را خودخواهانه به دنبال خودش میکشید، به سوی جهنم فقر و قحطی و گرسنگی.
#هفتادمیلیون چینی قربانی سیاستهای احمقانهاش شدند تا این که عاقبت مرد و راه را برای ورود رهبران عاقلی چون تنگ شیائو پینگ باز کرد.
تنگ همان ابتدا به سران حزب کمونیست گفت که اگر مردم را از فقر نجات ندهیم حکومتمان سقوط خواهد کرد.
گفت که هیچ تضاد بنیادینی بین سوسیالیسم و اقتصاد بازار آزاد وجود ندارد.
گفت پولدار شدن باشکوه است.
گفت فقیر بودن ننگ است.
گفت اصلاحات انقلاب دوم چین است.
اما درخشان ترین حرفش این بود:
👈«اهمیتی ندارد که گربه سفید باشد یا سیاه، مهم آن است که بتواند موش بگیرد.»
منظورش از این حرف این بود که:
هدف اصلی ما از بین بردن #فقر است و به همین دلیل مجازیم که از سرمایه، تکنولوژی و روشهای امپریالیستها برای رسیدن به این هدف استفاده کنیم.
منظورش این بود که اقتصاد بر ایدئولوژی تقدم دارد و باید به هر وسیلهای که شده فقر را از کشور ریشه کن کرد.
#تنگ_شیائوپینگ با استفاده از همین سیاستها توانست درصد جمعیت فقیر کشورش را از هشتاد و هشت درصد زمان مائو به زیر یک درصد امروز برساند.
اما یک توضیح اضافی:
شخصاً هیچ علاقهای به الگوی چینی ندارم و این الگو را هم هرگز توصیه نمیکنم.
باید توجه داشت که تعدادی از رفرمهای تنگشیائوپینگ، از جمله اعمال دموکراسی درونحزبی، کمرنگ کردن اقتصاد دولتی، کوتاه کردن دست ارتش از اقتصاد، اعمال حاکمیت قانون، محترم دانستن حق مالکیت خصوصی، پذیرش سرمایهٔ خارجی و ...
طی سالهای اخیر در چین رو به قهقرا گذاشته و به همین دلیل آیندهٔ الگوی چینی نامشخص است.
در کتابها خواندهایم یک خصوصیت اصلی هر حرکت رفرمیستی راستینی بازگشتناپذیر بودن آن است.
با توجه به همین اصل میتوان نتیجه گرفت که شمار زیادی از رفرمهای تنگشیائوپینگ، به رغم تاثیر شگرف آنها در بهبود زندگی مردم، رفرم راستین نبودند که اگر بودند الان شاهد عدول از آنها نبودیم.
رفرم واقعی نیازمند تحولات ساختاری و بریدن تام و تمام رشتههای استبدادی است. اصلاحاتی که غایت خواستهاش تبدیل کردن یک نظام اقتدارگرای فقرگرا به یک نظام اقتدارگرای توسعهگرا باشد ره به جایی نمیبرد. ذات منحط چنین نظامی تحمل هیچ رفرمی را ندارد.
✍ #بیژن_اشتری
t.me/tarikhdartarazoo🏛
در واقع ، ملتی را گروگان سیاستهای انقلابیاش کرده بود.
تا زنده بود اجازهٔ هیچ اصلاح و تغییری را در سیاست های کلان کشورش نداد.
چون انجام این اصلاحات را معادل با تضعیف قدرتش میدانست.
مائو رهبر بدی بود که عملاً ملتش را خودخواهانه به دنبال خودش میکشید، به سوی جهنم فقر و قحطی و گرسنگی.
#هفتادمیلیون چینی قربانی سیاستهای احمقانهاش شدند تا این که عاقبت مرد و راه را برای ورود رهبران عاقلی چون تنگ شیائو پینگ باز کرد.
تنگ همان ابتدا به سران حزب کمونیست گفت که اگر مردم را از فقر نجات ندهیم حکومتمان سقوط خواهد کرد.
گفت که هیچ تضاد بنیادینی بین سوسیالیسم و اقتصاد بازار آزاد وجود ندارد.
گفت پولدار شدن باشکوه است.
گفت فقیر بودن ننگ است.
گفت اصلاحات انقلاب دوم چین است.
اما درخشان ترین حرفش این بود:
👈«اهمیتی ندارد که گربه سفید باشد یا سیاه، مهم آن است که بتواند موش بگیرد.»
منظورش از این حرف این بود که:
هدف اصلی ما از بین بردن #فقر است و به همین دلیل مجازیم که از سرمایه، تکنولوژی و روشهای امپریالیستها برای رسیدن به این هدف استفاده کنیم.
منظورش این بود که اقتصاد بر ایدئولوژی تقدم دارد و باید به هر وسیلهای که شده فقر را از کشور ریشه کن کرد.
#تنگ_شیائوپینگ با استفاده از همین سیاستها توانست درصد جمعیت فقیر کشورش را از هشتاد و هشت درصد زمان مائو به زیر یک درصد امروز برساند.
اما یک توضیح اضافی:
شخصاً هیچ علاقهای به الگوی چینی ندارم و این الگو را هم هرگز توصیه نمیکنم.
باید توجه داشت که تعدادی از رفرمهای تنگشیائوپینگ، از جمله اعمال دموکراسی درونحزبی، کمرنگ کردن اقتصاد دولتی، کوتاه کردن دست ارتش از اقتصاد، اعمال حاکمیت قانون، محترم دانستن حق مالکیت خصوصی، پذیرش سرمایهٔ خارجی و ...
طی سالهای اخیر در چین رو به قهقرا گذاشته و به همین دلیل آیندهٔ الگوی چینی نامشخص است.
در کتابها خواندهایم یک خصوصیت اصلی هر حرکت رفرمیستی راستینی بازگشتناپذیر بودن آن است.
با توجه به همین اصل میتوان نتیجه گرفت که شمار زیادی از رفرمهای تنگشیائوپینگ، به رغم تاثیر شگرف آنها در بهبود زندگی مردم، رفرم راستین نبودند که اگر بودند الان شاهد عدول از آنها نبودیم.
رفرم واقعی نیازمند تحولات ساختاری و بریدن تام و تمام رشتههای استبدادی است. اصلاحاتی که غایت خواستهاش تبدیل کردن یک نظام اقتدارگرای فقرگرا به یک نظام اقتدارگرای توسعهگرا باشد ره به جایی نمیبرد. ذات منحط چنین نظامی تحمل هیچ رفرمی را ندارد.
✍ #بیژن_اشتری
t.me/tarikhdartarazoo🏛
اگر دکتر مصدق پیروز میشد...
در این هفت دههای که از واقعهٔ بیست و هشت مرداد میگذرد سؤال اصلی این بوده که این واقعه کودتا بود یا قیام ملی؟ اما من می خواهم در اینجا سؤال دیگری مطرح کنم:
👈اگر دکتر مصدق در بیست و هشت مرداد سی و دو از صحنهٔ سیاست ایران حذف نمیشد و توفیق مییافت که به حکومت خود ادامه دهد چه بر سر ایران می آمد؟
دوستداران دکتر مصدق و کلاً دموکراسیخواهان معتقدند که یک نظام دموکراتیک ملی در ایران برقرار می شد و کشور در مسیر آزادی و رفاه قرار میگرفت. به نظرم این دیدگاه بیش از حدخوشبینانه است. برقراری یک حکومت دموکراتیک در ایران آن زمان به نظرم ناممکن بود. دموکراسی پیششرطهایی دارد که در ایران هفتاد سال پیش فراهم نبود. خود دکتر مصدق هم بیش از آن که سیاستمداری #دموکرات باشد سیاستمداری #انگلیسستیز بود و محبوبیتش هم در واقع بیشتر به خاطر همین به اصطلاح #استعمارستیزیاش بود تا #دموکراسیخواهیاش.
حالا فرض کنید مصدق موفق میشد شاه را کنار بزند و حاکم کشور شود. بیاییدنظری به صحنهٔ سیاسی کشور در آن زمان بیفکنیم:
#حزب_توده بیهیچ شک و تردیدی قدرتمندترین تشکل سیاسی درکشور است. این حزب با سازماندهی قوی در سراسر کشور نه تنها در بین مردم و کارگران بلکه در بین روشنفکران بیشترین طرفدار را دارد. هیچ عرصهٔ اجتماعی و سیاسی نیست که حزب در آن نفوذ نکرده باشد. از همهٔ اینها مهمتر ، سازمان مخفی نظامی حزب در ارتش بسیار قدرتمند است،حداقل هفتصد افسر تودهای در این سازمان عضویت دارند. این در حالی است که نیروهای ملی متفرقند.
با توجه به همهٔ این واقعیتها، دکتر مصدق فقط در صورتی میتوانست به حکومت خود ادامه دهد که با حزب توده وارد یک حکومت ائتلافی شود و حتما میدانید که حکومت ائتلافی اولین شگرد غصب قدرت توسط کمونیستهاست. به احتمال زیاد در ابتدا چند منصب وزارتی غیر مهم به حزب توده داده میشد اما پس از مدتی، به دلیل آشوبها و آشفتگیهایی که تودهایها در کشور به وجود میآوردند (شگرد دوم کمونیستهای آمادهٔ غصب قدرت) مناصب کلیدی کابینه به تودهایها داده میشد و نهایتاً خود دکتر مصدق هم کنار زده میشد و حکومت کمونیستی در ایران برقرار میشد.
ناگفته پیداست که سازمان مخفی نظامی حزب هم گسترش بیشتری مییافت و همزمان کلیت ارتش و نهادهای امنیتی و اطلاعاتی را هم مال خود میکرد و خلاصه نهایتاً ایران تبدیل میشد به یکی از اقمار اتحاد شوروی. و خب شما بهتر از من میدانید که این همسایه شمالی ما همیشه به تمامیت ارضی ما بدترین آسیبها را زده است و چشم طمع به خاک ما داشته و باقی قضایا...
✍ #بیژن_اشتری
t.me/tarikhdartarazoo 🏛
در این هفت دههای که از واقعهٔ بیست و هشت مرداد میگذرد سؤال اصلی این بوده که این واقعه کودتا بود یا قیام ملی؟ اما من می خواهم در اینجا سؤال دیگری مطرح کنم:
👈اگر دکتر مصدق در بیست و هشت مرداد سی و دو از صحنهٔ سیاست ایران حذف نمیشد و توفیق مییافت که به حکومت خود ادامه دهد چه بر سر ایران می آمد؟
دوستداران دکتر مصدق و کلاً دموکراسیخواهان معتقدند که یک نظام دموکراتیک ملی در ایران برقرار می شد و کشور در مسیر آزادی و رفاه قرار میگرفت. به نظرم این دیدگاه بیش از حدخوشبینانه است. برقراری یک حکومت دموکراتیک در ایران آن زمان به نظرم ناممکن بود. دموکراسی پیششرطهایی دارد که در ایران هفتاد سال پیش فراهم نبود. خود دکتر مصدق هم بیش از آن که سیاستمداری #دموکرات باشد سیاستمداری #انگلیسستیز بود و محبوبیتش هم در واقع بیشتر به خاطر همین به اصطلاح #استعمارستیزیاش بود تا #دموکراسیخواهیاش.
حالا فرض کنید مصدق موفق میشد شاه را کنار بزند و حاکم کشور شود. بیاییدنظری به صحنهٔ سیاسی کشور در آن زمان بیفکنیم:
#حزب_توده بیهیچ شک و تردیدی قدرتمندترین تشکل سیاسی درکشور است. این حزب با سازماندهی قوی در سراسر کشور نه تنها در بین مردم و کارگران بلکه در بین روشنفکران بیشترین طرفدار را دارد. هیچ عرصهٔ اجتماعی و سیاسی نیست که حزب در آن نفوذ نکرده باشد. از همهٔ اینها مهمتر ، سازمان مخفی نظامی حزب در ارتش بسیار قدرتمند است،حداقل هفتصد افسر تودهای در این سازمان عضویت دارند. این در حالی است که نیروهای ملی متفرقند.
با توجه به همهٔ این واقعیتها، دکتر مصدق فقط در صورتی میتوانست به حکومت خود ادامه دهد که با حزب توده وارد یک حکومت ائتلافی شود و حتما میدانید که حکومت ائتلافی اولین شگرد غصب قدرت توسط کمونیستهاست. به احتمال زیاد در ابتدا چند منصب وزارتی غیر مهم به حزب توده داده میشد اما پس از مدتی، به دلیل آشوبها و آشفتگیهایی که تودهایها در کشور به وجود میآوردند (شگرد دوم کمونیستهای آمادهٔ غصب قدرت) مناصب کلیدی کابینه به تودهایها داده میشد و نهایتاً خود دکتر مصدق هم کنار زده میشد و حکومت کمونیستی در ایران برقرار میشد.
ناگفته پیداست که سازمان مخفی نظامی حزب هم گسترش بیشتری مییافت و همزمان کلیت ارتش و نهادهای امنیتی و اطلاعاتی را هم مال خود میکرد و خلاصه نهایتاً ایران تبدیل میشد به یکی از اقمار اتحاد شوروی. و خب شما بهتر از من میدانید که این همسایه شمالی ما همیشه به تمامیت ارضی ما بدترین آسیبها را زده است و چشم طمع به خاک ما داشته و باقی قضایا...
✍ #بیژن_اشتری
t.me/tarikhdartarazoo 🏛
Telegram
🏛 تاریخ درترازو 🏛 Date in the balance
به ملتی که زتاریخ خویش بی خبر است
بجز حکایت محو و زوال ، نتوان گفت...
"عارف قزوینی"
بجز حکایت محو و زوال ، نتوان گفت...
"عارف قزوینی"
فروپاشی از درون
#ولادیسلاوزابوک ، نویسنده کتاب #بچههای_ژیواگو است که به فارسی هم ترجمه شده،به دلایل فروپاشی شوروی می پردازد ،من نکات جالب کتاب را برای خودم یادداشت میکنم. گفتم شاید این نکات برای شما هم جالب باشد.زابوک معتقد است که انقلابها بیش از آن که مدیون تلاش های خیابانی مبارزان خود باشند مدیون بحران هایی هستند که خود رژیمها برای خودش درست میکند( #بحرانهای_خودبراندازانه).
اینها بحران هاییست که به دلیل جهالت و #خودشیفتگی مدیران فاقد صلاحیت به وجود میآید.برای مثال #گورباچف که یک لنینیست واقعی بود،سعی داشت که با استفاده از آموزه های لنینی عهد عتیقی مسایل پیچیده شوروی دهه هشتاد را حل کند.مدیران شوروی در یک دهه پایانی تبدیل شده بودند به ژنراتورهای ایجاد بینظمی اقتصادی،اجتماعی و سیاسی.
برخلاف تصور عموم، فروپاشی شوروی ارتباط چندان زیادی به دخالت آمریکا و غرب نداشت.زابوک معتقد است که #جرج_بوش_پدر حتی در مقطعی، در تابستان نود و یک، در صدد برآمد که با ابتکار شخصی خودش سران جمهوری های شوروی را به ماندن در اتحاد شوروی ترغیب کند.امریکاییها تجزیه شوروی را به ضرر صلح و ثبات جهانی ارزیابی میکردند .
شوروی زمانی شروع به فروپاشی کرد که قدرت نرمش رو به اضمحلال گذاشت و بنیانهای ایدیولوژیکیاش همه مشروعیت خود را نزد مردم از دست داد.
و نهایتا ارتباط مستقیمی وجود دارد بین روندچاپ بیرویه و بدون پشتوانه پول و ساقط شدن حکومت دیکتاتوری شوروی در سال هزار و نهصد و هشتاد و شش،بیش از چهار میلیارد روبل اسکناس چاپ کرد.سال بعد،شش میلیارد روبل.سال مابعد،هجده میلیارد روبل.و نهایتا در سالی که فروپاشید ،نود و سه میلیارد روبل.
✍ #بیژن_اشتری
t.me/tarikhdartarazoo 🏛
#ولادیسلاوزابوک ، نویسنده کتاب #بچههای_ژیواگو است که به فارسی هم ترجمه شده،به دلایل فروپاشی شوروی می پردازد ،من نکات جالب کتاب را برای خودم یادداشت میکنم. گفتم شاید این نکات برای شما هم جالب باشد.زابوک معتقد است که انقلابها بیش از آن که مدیون تلاش های خیابانی مبارزان خود باشند مدیون بحران هایی هستند که خود رژیمها برای خودش درست میکند( #بحرانهای_خودبراندازانه).
اینها بحران هاییست که به دلیل جهالت و #خودشیفتگی مدیران فاقد صلاحیت به وجود میآید.برای مثال #گورباچف که یک لنینیست واقعی بود،سعی داشت که با استفاده از آموزه های لنینی عهد عتیقی مسایل پیچیده شوروی دهه هشتاد را حل کند.مدیران شوروی در یک دهه پایانی تبدیل شده بودند به ژنراتورهای ایجاد بینظمی اقتصادی،اجتماعی و سیاسی.
برخلاف تصور عموم، فروپاشی شوروی ارتباط چندان زیادی به دخالت آمریکا و غرب نداشت.زابوک معتقد است که #جرج_بوش_پدر حتی در مقطعی، در تابستان نود و یک، در صدد برآمد که با ابتکار شخصی خودش سران جمهوری های شوروی را به ماندن در اتحاد شوروی ترغیب کند.امریکاییها تجزیه شوروی را به ضرر صلح و ثبات جهانی ارزیابی میکردند .
شوروی زمانی شروع به فروپاشی کرد که قدرت نرمش رو به اضمحلال گذاشت و بنیانهای ایدیولوژیکیاش همه مشروعیت خود را نزد مردم از دست داد.
و نهایتا ارتباط مستقیمی وجود دارد بین روندچاپ بیرویه و بدون پشتوانه پول و ساقط شدن حکومت دیکتاتوری شوروی در سال هزار و نهصد و هشتاد و شش،بیش از چهار میلیارد روبل اسکناس چاپ کرد.سال بعد،شش میلیارد روبل.سال مابعد،هجده میلیارد روبل.و نهایتا در سالی که فروپاشید ،نود و سه میلیارد روبل.
✍ #بیژن_اشتری
t.me/tarikhdartarazoo 🏛
Telegram
🏛 تاریخ درترازو 🏛 Date in the balance
به ملتی که زتاریخ خویش بی خبر است
بجز حکایت محو و زوال ، نتوان گفت...
"عارف قزوینی"
بجز حکایت محو و زوال ، نتوان گفت...
"عارف قزوینی"
✅خروشچف :
ما به قله نزدیک شدیم !!!
#خروشچف رهبر حزب کمونیست شوروی در سال ۱۹۶۱در بیست و دومین کنگره حزب طی یک سخنرانی پنج ساعته از جمله گفت:«رفقا ! ما به قله نزدیک شدیم.حالا از اینجا ،از ارتفاعات این کوه بلند ، میتوانیم مسیر پهناوری را که تاکنون طی کردهایم مشاهده کنیم و از آن لذت ببریم.
من به شما قول میدهم که تا سال هزار و نهصد و هشتاد درآمد سرانه ما و حجم تولید ناخالص ملی ما از آمریکاپیشی خواهد گرفت.ما تا همین الان هم در زمینه موشکی و علمی و سفرهای فضایی از آمریکا جلو افتادهایم.ما اولین فضانورد را به مدار زمین فرستادهایم.ما موشکهایی ساختهایم که هیچ کشور دیگری قادر به ساختنشان نیست.فقط با چهارده موشک اتمی میتوانیم کل انگلستان و با نه موشک اتمی کل ایتالیا را با نارنجستان های زیبایش نابود کنیم.
حتی اگر آمریکا بتواند از حمله اتمی ما جان سالم به در ببرد مطمئنا متحدان اروپایی اش نخواهند توانست....
ما چنان سلاحهایی را در اختیار داریم که هیچ قدرتی جرات ندارد حتی فکر حمله به کشور ما را به خودش راه بدهد.
👈رفقا ، ما نزدیک قله هستیم.جامعه کمونیستی که لنین کبیر وعدهاش را داده بود در شرف تحقق است.ظرف چند سال آینده همه کمبودهای مادی در کشور ما برطرف خواهد شد.مسکن مجانی برای همه،بهداشت و آموزش مجانی برای همه فراهم خواهد شد.ساعات کاری کاهش خواهد یافت و به زودی شهروند شوروی فقط برای رشد خلاقیت های درونی اش کار خواهد کرد و نه برای تامین معیشتش»
دو ماه پس از این سخنان در پی افزایش سی درصدی قیمت گوشت و لبنیات و کاهش دستمزدها شورشهای گستردهای در سراسر کشور آغاز شد و صدها نفر کشته شدند.خروشچف سه سال بعد در جریان یک کودتای درونحزبی ساقط شد و سال ۱۹۸۰ که قرار بود سال«به خاک سپاری آمریکا و سیادت اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی بر جهان باشد»، عملا تبدیل شد به آخرین دهه حیات شوروی.
✍ #بیژن_اشتری
t.me/tarikhdartarazoo 🏛
ما به قله نزدیک شدیم !!!
#خروشچف رهبر حزب کمونیست شوروی در سال ۱۹۶۱در بیست و دومین کنگره حزب طی یک سخنرانی پنج ساعته از جمله گفت:«رفقا ! ما به قله نزدیک شدیم.حالا از اینجا ،از ارتفاعات این کوه بلند ، میتوانیم مسیر پهناوری را که تاکنون طی کردهایم مشاهده کنیم و از آن لذت ببریم.
من به شما قول میدهم که تا سال هزار و نهصد و هشتاد درآمد سرانه ما و حجم تولید ناخالص ملی ما از آمریکاپیشی خواهد گرفت.ما تا همین الان هم در زمینه موشکی و علمی و سفرهای فضایی از آمریکا جلو افتادهایم.ما اولین فضانورد را به مدار زمین فرستادهایم.ما موشکهایی ساختهایم که هیچ کشور دیگری قادر به ساختنشان نیست.فقط با چهارده موشک اتمی میتوانیم کل انگلستان و با نه موشک اتمی کل ایتالیا را با نارنجستان های زیبایش نابود کنیم.
حتی اگر آمریکا بتواند از حمله اتمی ما جان سالم به در ببرد مطمئنا متحدان اروپایی اش نخواهند توانست....
ما چنان سلاحهایی را در اختیار داریم که هیچ قدرتی جرات ندارد حتی فکر حمله به کشور ما را به خودش راه بدهد.
👈رفقا ، ما نزدیک قله هستیم.جامعه کمونیستی که لنین کبیر وعدهاش را داده بود در شرف تحقق است.ظرف چند سال آینده همه کمبودهای مادی در کشور ما برطرف خواهد شد.مسکن مجانی برای همه،بهداشت و آموزش مجانی برای همه فراهم خواهد شد.ساعات کاری کاهش خواهد یافت و به زودی شهروند شوروی فقط برای رشد خلاقیت های درونی اش کار خواهد کرد و نه برای تامین معیشتش»
دو ماه پس از این سخنان در پی افزایش سی درصدی قیمت گوشت و لبنیات و کاهش دستمزدها شورشهای گستردهای در سراسر کشور آغاز شد و صدها نفر کشته شدند.خروشچف سه سال بعد در جریان یک کودتای درونحزبی ساقط شد و سال ۱۹۸۰ که قرار بود سال«به خاک سپاری آمریکا و سیادت اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی بر جهان باشد»، عملا تبدیل شد به آخرین دهه حیات شوروی.
✍ #بیژن_اشتری
t.me/tarikhdartarazoo 🏛
Telegram
🏛 تاریخ درترازو 🏛 Date in the balance
به ملتی که زتاریخ خویش بی خبر است
بجز حکایت محو و زوال ، نتوان گفت...
"عارف قزوینی"
بجز حکایت محو و زوال ، نتوان گفت...
"عارف قزوینی"
#چین کمونیستی و
عاقبت خالصسازی
#مائوتسه_تونگ رهبر چین از جمله دیکتاتورهایی بود که به #خالصسازی نیروهای تحت امرش اعتقاد عمیقی داشت.
او مثل بت محبوبش استالین، پاکسازی ممتد و خونین کادرهای حزب کمونیست را تا دم مرگ ادامه داد.
مائو زیر عنوان #انقلاب_فرهنگی حداقل یک میلیون کمونیست چینی را ،که عموما نیز از فرهیختگان و فرهنگیان بودند، اعدام کرد.
این پاکسازیها به آنجا کشیده شد که حتی نخست وزیر به نسبت فهمیده ومعتدل این کشور #چوئنلای ، را هم عملا به کشتن داد. چو به سرطان مبتلا شده بود اما مائو محرمانه دستور داد: «این خبر را افشا نکنید و به نخست وزیر نگویید که سرطان گرفته. او قلب ضعیفی دارد و بنابر این هیچ عمل جراحیای روی او انجام ندهید چون بیفایده است.»
نخست وزیر عاقبت مرد و مائو در شب مرگ وی در اقامتگاهش جشن و آتش بازی به راه انداخت.
مائو در سال پایانی عمرش دستور داد که اصلیترین مخالفش در حزب کمونیست، دنگ شیائوپینگ، را حصر خانگی کنند و شمار زیادی از نظامیان را زندانی و برکنار کرد و دفتر سیاسی حزب را به طور کامل پاکسازی کرد.
در پایان ، فقط چهار نفر باقی ماندند که از نظر مائو از همه خالصتر و انقلابیتر بودند. این چهار نفر که به #گروه_چهارنفره معروف شدند توسط همسر مائو رهبری میشدند.
آنها به پشتوانه مائو موج تازهای از کشتارها و پاکسازیها را آغاز کردند اما با مرگ مائو ستاره اقبال آنها غروب کرد. زن مائو و سه عضو دیگر گروه محاکمه و به حبس ابد محکوم شدند. مادام مائو پانزده سال بعد در زندان خودکشی کرد.
بله، چنین کردند خودکامه ها.آنها زیردستان و نوکران خود را چنان به صورت ممتد مشمول خالصسازی و غربالگری قرار دادند که نهایتاً به قول شاعر خودمان، #بیدل_دهلوی،
«مرکز افتاد برون بس که شد این دایره تنگ.»
✍ #بیژن_اشتری
t.me/tarikhdartarazoo 🏛
عاقبت خالصسازی
#مائوتسه_تونگ رهبر چین از جمله دیکتاتورهایی بود که به #خالصسازی نیروهای تحت امرش اعتقاد عمیقی داشت.
او مثل بت محبوبش استالین، پاکسازی ممتد و خونین کادرهای حزب کمونیست را تا دم مرگ ادامه داد.
مائو زیر عنوان #انقلاب_فرهنگی حداقل یک میلیون کمونیست چینی را ،که عموما نیز از فرهیختگان و فرهنگیان بودند، اعدام کرد.
این پاکسازیها به آنجا کشیده شد که حتی نخست وزیر به نسبت فهمیده ومعتدل این کشور #چوئنلای ، را هم عملا به کشتن داد. چو به سرطان مبتلا شده بود اما مائو محرمانه دستور داد: «این خبر را افشا نکنید و به نخست وزیر نگویید که سرطان گرفته. او قلب ضعیفی دارد و بنابر این هیچ عمل جراحیای روی او انجام ندهید چون بیفایده است.»
نخست وزیر عاقبت مرد و مائو در شب مرگ وی در اقامتگاهش جشن و آتش بازی به راه انداخت.
مائو در سال پایانی عمرش دستور داد که اصلیترین مخالفش در حزب کمونیست، دنگ شیائوپینگ، را حصر خانگی کنند و شمار زیادی از نظامیان را زندانی و برکنار کرد و دفتر سیاسی حزب را به طور کامل پاکسازی کرد.
در پایان ، فقط چهار نفر باقی ماندند که از نظر مائو از همه خالصتر و انقلابیتر بودند. این چهار نفر که به #گروه_چهارنفره معروف شدند توسط همسر مائو رهبری میشدند.
آنها به پشتوانه مائو موج تازهای از کشتارها و پاکسازیها را آغاز کردند اما با مرگ مائو ستاره اقبال آنها غروب کرد. زن مائو و سه عضو دیگر گروه محاکمه و به حبس ابد محکوم شدند. مادام مائو پانزده سال بعد در زندان خودکشی کرد.
بله، چنین کردند خودکامه ها.آنها زیردستان و نوکران خود را چنان به صورت ممتد مشمول خالصسازی و غربالگری قرار دادند که نهایتاً به قول شاعر خودمان، #بیدل_دهلوی،
«مرکز افتاد برون بس که شد این دایره تنگ.»
✍ #بیژن_اشتری
t.me/tarikhdartarazoo 🏛
Telegram
🏛 تاریخ درترازو 🏛 Date in the balance
به ملتی که زتاریخ خویش بی خبر است
بجز حکایت محو و زوال ، نتوان گفت...
"عارف قزوینی"
بجز حکایت محو و زوال ، نتوان گفت...
"عارف قزوینی"
Forwarded from عکس نگار
#خروشچف رهبر کمونیست شوروی در کتاب خاطراتش نوشته است :
👈« #آیزنهاور رییس جمهور ضعیفی بود.
او مرد خوبی بود اما مرد محکمی نبود.
رگه ملایمی در شخصیتش وجود داشت.
رییس جمهور آمریکا بودن برای او همیشه بار گرانی بود.
یادم هست هشت سال دوره ریاستجمهوری اش رو به اتمام بود.با این حال،او از چنان نفوذ و حیثیتی در جامعه آمریکا برخوردار بود که به راحتی میتوانست برای بار سوم در انتخابات پیروز شود.»
و در ادامه، این حرفها بین خروشچف و آیزنهاور رد و بدل میشود.
خروشچف:
«آقای رییسجمهور،با توجه به این محبوبیتی که دارید،فکر نمیکنید بتوانید کاری کنید که کنگره به شما برای بار سوم اجازه دهد که در انتخابات شرکت کنید؟»
آیزنهاور:
«نه،تا اینجا هم از رییس جمهور بودن سیر شدهام.بیش از این مایل به داشتن این مقام نیستم و هیچ اقدامی برای تداوم دوران ریاست جمهوری ام نخواهم کرد.
خدمت من در کاخ سفید رو به اتمام است و از این بابت خوشحالم.حالا نوبت جوانترهاست که با ایدههای نو زمام امور مملکت را به دست بگیرند»
خروشچف:
«اما در کشور شما سابقه ای برای این کار وجود دارد.پرزیدنت #روزولت سه دوره انتخاب شد،شما هم میتوانید همین کار را بکنید»
آیزنهاور:
«خدمت بیش از دو دوره پرزیدنت روزولت به علت درگیر بودن کشور ما در #جنگ_جهانی_دوم بود، اما حالا چنین شرایط خاصی وجود ندارد.من فقط و فقط یک آرزو دارم و آن اینکه دوران فعالیت سیاسی ام را هر چه زودتر به پایان ببرم»
👈نکته اینجاست که خروشچف،حاکم به قدرت رسیده در یک نظام استبدادی، تمایل یک رییس جمهور دموکرات برای کنارهگیری از قدرت در پایان دوره هشت ساله اش را حمل بر «ضعیف» بودن او میکند. در حالیکه خودش اذعان دارد که این رییسجمهور در بین مردم کشورش چنان نفوذ و حیثیت عظیمی دارد که به راحتی میتواند برای بار سوم انتخاب شود.
او ظاهراً متوجه نیست که اگر آیزنهاور چنین اعتبار و حیثیت بالایی بین مردمش دارد
صرفا به خاطر پایبندی اش به اصول و قواعد حکمرانی دموکراتیک و از جمله انتقال مسالمت آمیز قدرت است.
✍ #بیژن_اشتری
t.me/tarikhdartarazoo 🏛
👈« #آیزنهاور رییس جمهور ضعیفی بود.
او مرد خوبی بود اما مرد محکمی نبود.
رگه ملایمی در شخصیتش وجود داشت.
رییس جمهور آمریکا بودن برای او همیشه بار گرانی بود.
یادم هست هشت سال دوره ریاستجمهوری اش رو به اتمام بود.با این حال،او از چنان نفوذ و حیثیتی در جامعه آمریکا برخوردار بود که به راحتی میتوانست برای بار سوم در انتخابات پیروز شود.»
و در ادامه، این حرفها بین خروشچف و آیزنهاور رد و بدل میشود.
خروشچف:
«آقای رییسجمهور،با توجه به این محبوبیتی که دارید،فکر نمیکنید بتوانید کاری کنید که کنگره به شما برای بار سوم اجازه دهد که در انتخابات شرکت کنید؟»
آیزنهاور:
«نه،تا اینجا هم از رییس جمهور بودن سیر شدهام.بیش از این مایل به داشتن این مقام نیستم و هیچ اقدامی برای تداوم دوران ریاست جمهوری ام نخواهم کرد.
خدمت من در کاخ سفید رو به اتمام است و از این بابت خوشحالم.حالا نوبت جوانترهاست که با ایدههای نو زمام امور مملکت را به دست بگیرند»
خروشچف:
«اما در کشور شما سابقه ای برای این کار وجود دارد.پرزیدنت #روزولت سه دوره انتخاب شد،شما هم میتوانید همین کار را بکنید»
آیزنهاور:
«خدمت بیش از دو دوره پرزیدنت روزولت به علت درگیر بودن کشور ما در #جنگ_جهانی_دوم بود، اما حالا چنین شرایط خاصی وجود ندارد.من فقط و فقط یک آرزو دارم و آن اینکه دوران فعالیت سیاسی ام را هر چه زودتر به پایان ببرم»
👈نکته اینجاست که خروشچف،حاکم به قدرت رسیده در یک نظام استبدادی، تمایل یک رییس جمهور دموکرات برای کنارهگیری از قدرت در پایان دوره هشت ساله اش را حمل بر «ضعیف» بودن او میکند. در حالیکه خودش اذعان دارد که این رییسجمهور در بین مردم کشورش چنان نفوذ و حیثیت عظیمی دارد که به راحتی میتواند برای بار سوم انتخاب شود.
او ظاهراً متوجه نیست که اگر آیزنهاور چنین اعتبار و حیثیت بالایی بین مردمش دارد
صرفا به خاطر پایبندی اش به اصول و قواعد حکمرانی دموکراتیک و از جمله انتقال مسالمت آمیز قدرت است.
✍ #بیژن_اشتری
t.me/tarikhdartarazoo 🏛
Forwarded from عکس نگار
#الکساندرسولژنیتسین چهل و پنج سال پیش به رهبران شوروی توصیهای کرد برای اصلاح عملکرد غلطشان.
آنان به این توصیه گوش نکردند و ساقط شدند و جهان را از شر خود رهانیدند.
سولژنیتسین گفت:
آقایان عرض اندام در صحنه جهانی را داوطلبانه رها کنید و به رتق و فتق امور داخلی بپردازید. بیائید کمی از خیال پردازی نافرجام در عرصه سیاست خارجی دست بردارید...
از این مسابقه چشمگیر،اما بی حاصل،در عرصه فضایی و تسلیحاتی دست بردارید.از مسلح کردن خودمان و دیگران دست بردارید و در عوض توجه خود را معطوف سازندگی کشورمان کنید....
امروز برای ملت ما آبادانی و #توسعه_اقتصادملی بسیار مهمتر از گسترش نفوذ در خارج کشور است.به گواهی تاریخ، کشورهایی که سازنده امپراتوری ها بودهاند همواره زیان اخلاقی دیدهاند.رهبران ما حق ندارند که به دنبال اهداف انترناسیونالیستی باشند و سرمایه های ملی را صرف آن کنند،در حالی که ملت خودمان اخلاقا رو به تباهی و انحطاط میرود.
تکرار میکنم نباید بیش از این در پی رویای عظمت طلبانهی #فتح_جهان باشید.باید برای همیشه از این هدف ها چشم بپوشید وگرنه عاقبت روزی همه چیز بر سرمان خراب خواهد شد.قاره ها و کشورها سر جای خودشان باقی میمانند،شما نمیتوانید از مسکو برای آنها تعیین تکلیف کنید.
شما باید حل مسائل داخلی را در سرلوحه کارهای خودتان قرار بدهید و به رشد سالم و اخلاقی ملت بیندیشید.به فکر تربیت کودکان و نجات آب و خاک روسیه و سالم سازی محیط زیست باشید نه در بند تسخیر فضا و رسالت من درآوردی جهانی.
✍ #بیژن_اشتری
t.me/tarikhdartarazoo 🏛
آنان به این توصیه گوش نکردند و ساقط شدند و جهان را از شر خود رهانیدند.
سولژنیتسین گفت:
آقایان عرض اندام در صحنه جهانی را داوطلبانه رها کنید و به رتق و فتق امور داخلی بپردازید. بیائید کمی از خیال پردازی نافرجام در عرصه سیاست خارجی دست بردارید...
از این مسابقه چشمگیر،اما بی حاصل،در عرصه فضایی و تسلیحاتی دست بردارید.از مسلح کردن خودمان و دیگران دست بردارید و در عوض توجه خود را معطوف سازندگی کشورمان کنید....
امروز برای ملت ما آبادانی و #توسعه_اقتصادملی بسیار مهمتر از گسترش نفوذ در خارج کشور است.به گواهی تاریخ، کشورهایی که سازنده امپراتوری ها بودهاند همواره زیان اخلاقی دیدهاند.رهبران ما حق ندارند که به دنبال اهداف انترناسیونالیستی باشند و سرمایه های ملی را صرف آن کنند،در حالی که ملت خودمان اخلاقا رو به تباهی و انحطاط میرود.
تکرار میکنم نباید بیش از این در پی رویای عظمت طلبانهی #فتح_جهان باشید.باید برای همیشه از این هدف ها چشم بپوشید وگرنه عاقبت روزی همه چیز بر سرمان خراب خواهد شد.قاره ها و کشورها سر جای خودشان باقی میمانند،شما نمیتوانید از مسکو برای آنها تعیین تکلیف کنید.
شما باید حل مسائل داخلی را در سرلوحه کارهای خودتان قرار بدهید و به رشد سالم و اخلاقی ملت بیندیشید.به فکر تربیت کودکان و نجات آب و خاک روسیه و سالم سازی محیط زیست باشید نه در بند تسخیر فضا و رسالت من درآوردی جهانی.
✍ #بیژن_اشتری
t.me/tarikhdartarazoo 🏛
دو برند چای، دو جهانبینی در حکمرانی
مقایسهٔ دو برند #چای_جهان و #چای_دبش میتواند فواید زیادی برای همهٔ ما ایرانیها داشته باشد.
چای جهان یکی از معروفترین برندهای چای در دوران قبل از انقلاب بود.
مالک و مدیر چای جهان کارآفرین نابغهای بود به نام #محمدصادق_فاتح_یزدی که به مرور زمان مجموعهای از کارخانهها و شرکتهای تولیدی، از چای و پتو و روغن خوراکی تا روغن موتور را در اطراف کرج تأسیس کرد.
آن هم بدون گرفتن یک دلار ارز ترجیحی یا حمایت و رانت.او یک سرمایهگذار کلاسیک بود که صرفاً با استفاده از خلاقیتهای خود و ساختاری که به وی اجازهٔ تولید و کسبوکار میداد توانست به رفاه و رونق اقتصادی کشورش کمک کند.
سرمایهداری که در ضمن علاقهٔ بیحد و حصری هم به کارهای خیریه و عامالمنفعه داشت، اما زمانه تبدار بود و بیمار.
#چریکهای_کمونیست_فدایی_خلق به این نتیجه رسیده بودند که فاتح یزدی یک بورژوا کومپرادور است که خون کارگران را در شیشه کرده و هیچ وظیفه ای ضروریتر از ترور انقلابی او نیست.
«
#غلامحسین_ساعدی ، داستاننویس و نمایشنامه نویس معروف، یکی دو سال پس از انقلاب افشا میکند:
« #فتحعلی_پناهیان را از نزدیک میشناختم، جوان بیستوچند سالهای بود. بچهٔ عجیبی بود. همان بود که سرمایهدار گردنکلفت کرجی (فاتح یزدی) را کشت، همان که چای جهان را داشت.»
فاتح یزدی در مرداد ۱۳۵۳ در زیر پل تاج با شلیک سه گلوله کشته شد و سازمان چریکهای فدایی خلق رسماً مسئولیت این قتل را پذیرفت.
شرکتهای فاتح یزدی نیز پس از انقلاب مصادره شد.
چای دبش یک برند انقلابی است که برخلاف چای جهان که صرفاً از محصولات باغهای چای ایران استفاده میکرد صرفاً وابسته به واردات چای از خارج است.
مدیرعامل این شرکت آقای اکبر رحیمی متولد ۱۳۵۰ است و از ۳۵ سالگی مشغول این کار شده است.
بنا به گفتهٔ سازمان بازرسی کل کشور، ۷۹ درصد ارز ترجیحی برای واردات چای به شرکت چای دبش اختصاص داده شده
(مبلغی حدود سه میلیارد دلار، برابر یکچهارم درآمد سالانهٔ نفتی کشور).
این اقدام با هماهنگی و تأیید وزارت صمت، وزارت جهاد کشاورزی و بانک مرکزی از سال ۹۸ و طی سه سال صورت گرفته است.
قرار بوده شرکت دبش از این سه میلیارد دلار ارز با نرخ ترجیحی برای واردات ماشینآلات و چای از هندوستان استفاده کند
اما بخش قابلتوجهی از این مبلغ را در جاهای دیگر هزینه کرده و به جای واردات چای مرغوب از هند چای نامرغوب از کنیا وارد کرده است.
یک روز پس از افشای فساد نجومی در حوزه واردات چای توسط گروه کشت و صنعت «دبش»، افکار عمومی تحتتاثیر اتفاقات صورتگرفته به دنبال پاسخ به این سوال است که چنین فسادی چگونه در حجمی گسترده رخ داده و چه برخوردی با بازیگران این ویژهخواری گسترده شده است؟
در حالی که دفتر بازرسی ریاستجمهوری در اطلاعیهای گفته است:
«ریشه تخلف و فساد ارزی یک شرکت مطرح در زمینه واردات چای به سال ۱۳۹۸ بازمیگردد»
اما اسناد خلاف این موضوع را نیز اثبات میکند و نشان میدهد که بخش بزرگی از تخلف گروه «دبش» در همین دو سال گذشته و با مشارکت شبکه وسیعی از مدیران شاغل در وزارت جهاد کشاورزی و سازمان توسعه تجارت صورت گرفته است..
۸۰ درصد از ارز تخصیص یافته به «چای دبش» در دو سال اخیر و در دولت انقلابی بوده است.
✍ #بیژن_اشتری
t.me/Tarikhdartarazoo 🏛
مقایسهٔ دو برند #چای_جهان و #چای_دبش میتواند فواید زیادی برای همهٔ ما ایرانیها داشته باشد.
چای جهان یکی از معروفترین برندهای چای در دوران قبل از انقلاب بود.
مالک و مدیر چای جهان کارآفرین نابغهای بود به نام #محمدصادق_فاتح_یزدی که به مرور زمان مجموعهای از کارخانهها و شرکتهای تولیدی، از چای و پتو و روغن خوراکی تا روغن موتور را در اطراف کرج تأسیس کرد.
آن هم بدون گرفتن یک دلار ارز ترجیحی یا حمایت و رانت.او یک سرمایهگذار کلاسیک بود که صرفاً با استفاده از خلاقیتهای خود و ساختاری که به وی اجازهٔ تولید و کسبوکار میداد توانست به رفاه و رونق اقتصادی کشورش کمک کند.
سرمایهداری که در ضمن علاقهٔ بیحد و حصری هم به کارهای خیریه و عامالمنفعه داشت، اما زمانه تبدار بود و بیمار.
#چریکهای_کمونیست_فدایی_خلق به این نتیجه رسیده بودند که فاتح یزدی یک بورژوا کومپرادور است که خون کارگران را در شیشه کرده و هیچ وظیفه ای ضروریتر از ترور انقلابی او نیست.
«
#غلامحسین_ساعدی ، داستاننویس و نمایشنامه نویس معروف، یکی دو سال پس از انقلاب افشا میکند:
« #فتحعلی_پناهیان را از نزدیک میشناختم، جوان بیستوچند سالهای بود. بچهٔ عجیبی بود. همان بود که سرمایهدار گردنکلفت کرجی (فاتح یزدی) را کشت، همان که چای جهان را داشت.»
فاتح یزدی در مرداد ۱۳۵۳ در زیر پل تاج با شلیک سه گلوله کشته شد و سازمان چریکهای فدایی خلق رسماً مسئولیت این قتل را پذیرفت.
شرکتهای فاتح یزدی نیز پس از انقلاب مصادره شد.
چای دبش یک برند انقلابی است که برخلاف چای جهان که صرفاً از محصولات باغهای چای ایران استفاده میکرد صرفاً وابسته به واردات چای از خارج است.
مدیرعامل این شرکت آقای اکبر رحیمی متولد ۱۳۵۰ است و از ۳۵ سالگی مشغول این کار شده است.
بنا به گفتهٔ سازمان بازرسی کل کشور، ۷۹ درصد ارز ترجیحی برای واردات چای به شرکت چای دبش اختصاص داده شده
(مبلغی حدود سه میلیارد دلار، برابر یکچهارم درآمد سالانهٔ نفتی کشور).
این اقدام با هماهنگی و تأیید وزارت صمت، وزارت جهاد کشاورزی و بانک مرکزی از سال ۹۸ و طی سه سال صورت گرفته است.
قرار بوده شرکت دبش از این سه میلیارد دلار ارز با نرخ ترجیحی برای واردات ماشینآلات و چای از هندوستان استفاده کند
اما بخش قابلتوجهی از این مبلغ را در جاهای دیگر هزینه کرده و به جای واردات چای مرغوب از هند چای نامرغوب از کنیا وارد کرده است.
یک روز پس از افشای فساد نجومی در حوزه واردات چای توسط گروه کشت و صنعت «دبش»، افکار عمومی تحتتاثیر اتفاقات صورتگرفته به دنبال پاسخ به این سوال است که چنین فسادی چگونه در حجمی گسترده رخ داده و چه برخوردی با بازیگران این ویژهخواری گسترده شده است؟
در حالی که دفتر بازرسی ریاستجمهوری در اطلاعیهای گفته است:
«ریشه تخلف و فساد ارزی یک شرکت مطرح در زمینه واردات چای به سال ۱۳۹۸ بازمیگردد»
اما اسناد خلاف این موضوع را نیز اثبات میکند و نشان میدهد که بخش بزرگی از تخلف گروه «دبش» در همین دو سال گذشته و با مشارکت شبکه وسیعی از مدیران شاغل در وزارت جهاد کشاورزی و سازمان توسعه تجارت صورت گرفته است..
۸۰ درصد از ارز تخصیص یافته به «چای دبش» در دو سال اخیر و در دولت انقلابی بوده است.
✍ #بیژن_اشتری
t.me/Tarikhdartarazoo 🏛
Telegram
⏳تاریخ درترازو⌛
به ملتی که زتاریخ خویش بی خبر است
بجز حکایت محو و زوال ، نتوان گفت...
"عارف قزوینی"
بجز حکایت محو و زوال ، نتوان گفت...
"عارف قزوینی"
#خروشچف :
👈«رفقامابه قله نزدیک شده ایم!..»
از کتابی که دارم ترجمه میکنم برایتان مینویسم که:
خروشچف رهبر حزب کمونیست شوروی در سال هزار و نهصد و شصت و یک در بیست و دومین کنگره حزب طی یک سخنرانی پنج ساعته از جمله گفت:
«رفقا ! ما به قله نزدیک شدیم.
حالا از اینجا ،از ارتفاعات این کوه بلند ، میتوانیم مسیر پهناوری را که تاکنون طی کردهایم مشاهده کنیم و از آن لذت ببریم....
من به شما قول میدهم که تا سال هزار و نهصد و هشتاد درآمد سرانه ما و حجم تولید ناخالص ملی ما از آمریکا سبقت خواهد گرفت.
ما تا همین الان هم در زمینه موشکی و علمی و سفرهای فضایی از آمریکا جلو افتادهایم.ما اولین فضانورد را به مدار زمین فرستادهایم.
ما موشکهایی ساختهایم که هیچ کشور دیگری قادر به ساختنشان نیست.
فقط با چهارده موشک اتمی میتوانیم کل انگلستان و با نه موشک اتمی کل ایتالیا را با نارنجستان های زیبایش نابود کنیم.
حتی اگر آمریکا بتواند از حمله اتمی ما جان سالم به در ببرد مطمئنا متحدان اروپایی اش نخواهند توانست.
ما چنان سلاحهایی را در اختیار داریم که هیچ قدرتی جرات ندارد حتی فکر حمله به کشور ما را به خودش راه بدهد.
رفقا ، ما نزدیک قله هستیم.
جامعه کمونیستی که لنین کبیر وعدهاش را داده بود در شرف تحقق است.
ظرف چند سال آینده همه کمبودهای مادی در کشور ما برطرف خواهد شد.
مسکن مجانی برای همه،بهداشت و آموزش مجانی برای همه فراهم خواهد شد.
ساعات کاری کاهش خواهد یافت و به زودی شهروند شوروی فقط برای رشد خلاقیت های درونی اش کار خواهد کرد و نه برای تامین معیشتش»
دو ماه پس از این سخنان در پی افزایش سی درصدی قیمت گوشت و لبنیات و کاهش دستمزدها شورشهای گستردهای در سراسر کشور آغاز شد و صدها نفر کشته شدند.
خروشچف سه سال بعد در جریان یک کودتای درونحزبی ساقط شد و سال هزار و نهصد و هشتاد که قرار بود سال«به خاک سپاری آمریکا و سیادت اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی بر جهان باشد»، عملا تبدیل شد به آخرین دهه حیات شوروی.
#بیژن_اشتری
t.me/tarikhdartarazoo 🏛
👈«رفقامابه قله نزدیک شده ایم!..»
از کتابی که دارم ترجمه میکنم برایتان مینویسم که:
خروشچف رهبر حزب کمونیست شوروی در سال هزار و نهصد و شصت و یک در بیست و دومین کنگره حزب طی یک سخنرانی پنج ساعته از جمله گفت:
«رفقا ! ما به قله نزدیک شدیم.
حالا از اینجا ،از ارتفاعات این کوه بلند ، میتوانیم مسیر پهناوری را که تاکنون طی کردهایم مشاهده کنیم و از آن لذت ببریم....
من به شما قول میدهم که تا سال هزار و نهصد و هشتاد درآمد سرانه ما و حجم تولید ناخالص ملی ما از آمریکا سبقت خواهد گرفت.
ما تا همین الان هم در زمینه موشکی و علمی و سفرهای فضایی از آمریکا جلو افتادهایم.ما اولین فضانورد را به مدار زمین فرستادهایم.
ما موشکهایی ساختهایم که هیچ کشور دیگری قادر به ساختنشان نیست.
فقط با چهارده موشک اتمی میتوانیم کل انگلستان و با نه موشک اتمی کل ایتالیا را با نارنجستان های زیبایش نابود کنیم.
حتی اگر آمریکا بتواند از حمله اتمی ما جان سالم به در ببرد مطمئنا متحدان اروپایی اش نخواهند توانست.
ما چنان سلاحهایی را در اختیار داریم که هیچ قدرتی جرات ندارد حتی فکر حمله به کشور ما را به خودش راه بدهد.
رفقا ، ما نزدیک قله هستیم.
جامعه کمونیستی که لنین کبیر وعدهاش را داده بود در شرف تحقق است.
ظرف چند سال آینده همه کمبودهای مادی در کشور ما برطرف خواهد شد.
مسکن مجانی برای همه،بهداشت و آموزش مجانی برای همه فراهم خواهد شد.
ساعات کاری کاهش خواهد یافت و به زودی شهروند شوروی فقط برای رشد خلاقیت های درونی اش کار خواهد کرد و نه برای تامین معیشتش»
دو ماه پس از این سخنان در پی افزایش سی درصدی قیمت گوشت و لبنیات و کاهش دستمزدها شورشهای گستردهای در سراسر کشور آغاز شد و صدها نفر کشته شدند.
خروشچف سه سال بعد در جریان یک کودتای درونحزبی ساقط شد و سال هزار و نهصد و هشتاد که قرار بود سال«به خاک سپاری آمریکا و سیادت اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی بر جهان باشد»، عملا تبدیل شد به آخرین دهه حیات شوروی.
#بیژن_اشتری
t.me/tarikhdartarazoo 🏛
Telegram
🏛 تاریخ درترازو 🏛 Date in the balance
به ملتی که زتاریخ خویش بی خبر است
بجز حکایت محو و زوال ، نتوان گفت...
"عارف قزوینی"
بجز حکایت محو و زوال ، نتوان گفت...
"عارف قزوینی"
خودکفایی و اقتصاد مقاومتی برگرفته از ایدههای مارکسیست های روسی.
گزاف نیست اگر ادعا کنم یک کتابِ چهل صفحهای در تعیین سرنوشت کشورمان نقش مهمی بازی کرده است.
👈«کتاب راه رشدِ غیر سرمایهداری » در اوایل سال۱۳۵۸ از سوی انتشارات #حزب_توده_ایران ترجمه و چاپ شد.
من آن موقع نوجوانی بودم که در سازمان دانشجوییِ حزب فعالیت میکردم.
یادم هست این کتاب چه شور و شوقی در ما بچه تودهایها و رفقای بالاتر به وجود آورده بود.
#پروفسور_اولیانفسکی، اقتصاددان شوروی، در این کتاب نقشهی راهی برای اقتصاد کشورهایی که انقلاب ملی کرده بودند کشورهایی مثل ایران عرضه کرده بود تا این کشورها همهی ارتباط خود را با جهان سرمایهداری قطع کنند و به تدریج به سمت جهان سوسیالیستی بیایند.
حزب توده در راستای ایدههای مطرحشده در این کتاب، کارزار تبلیغی بزرگی به راه انداخت تا حاکمان جمهوری اسلامی را که در آن زمان درحال نگارش و تصویب قانون اساسی کشور بودند قانع کند که ایدههای اولیانفسکی را در قانون اساسی بگنجانند.
حزب توده پنج ماه پس از پیروزی انقلاب در نامهای به رئیس دولت موقت پیشنهاد داد که "نظام اقتصادی جمهوری اسلامی بر پایهی سه بخش دولتی، تعاونی و خصوصی و برنامهریزی دولتی قرار داده شود."
و شگفتا که این پیشنهاد نه تنها مورد قبول خبرگان قانون اساسی قرار گرفت، بلکه حتی عبارت بندی آن شباهت زیادی به پیشنهاد حزب توده داشت.!
در اصلِ چهل و چهار قانون اساسی میخوانیم که:
"نظام اقتصادی جمهوری اسلامی ایران بر پایهی سه بخش دولتی، تعاونی و خصوصی با برنامهریزی منظم و صحیح استوار است."
به این ترتیب اقتصاد ایران با کارگردانی کمونیستها از پشت پرده به نحوی ریلگذاری شد که بند نافش از #اقتصادغرب (جهان آزاد) قطع شود و سرانجام، به ناگزیر، به دامن شرق کمونیستی بیفتد.
که افتاد و بخش سرمایهداریِ غیررقابتی و مبتذل و رانتی آن نیز تحت کنترل برخی از دوستان روحانیت مثل مؤتلفه و ... قرار گرفت.
و ما همچنان مشغول هزینهدادن برای این سیاستگذاریهای نادرست هستیم.
بخش عظیم اقتصاد دولتی که هشتاد و پنج درصد اقتصاد ایران را شامل میشود، ثمرهی نفوذ کمونیستی در هیأت حاکمه ایران در چهار دهه پیش است.
این انزوای اقتصادی که امروز شاهدش هستیم نیز ثمرهی همین نفوذ مخرب است.
و متأسفانه این نفوذ همچنان به اشکال مختلف ادامه دارد.
شبه تئوریهای زیان بخشی مثل #خودکفایی و #اقتصادمقاومتی نیز برگرفته از ایدههای سلطهطلبانه و استعماری اولیانفسکی و مارکسیستهاست.
این که سران مملکت ما توسعه را اسب تروای غرب میپندارند و حتی از بیان این کلمه ( #توسعه) احتراز میکنند، یعنی اینکه کمونیسم گرچه ظاهراً در ایران اسلامی وجود ندارد، اما اندیشههای بنیادینش به ویژه در عرصه اقتصاد و سیاست با کمال قدرت وجود دارد و در بالاترین سطوح حکومت اجرا میتازد.
✍ #بیژن_اشتری
t.me/tarikhdartarazoo 🏛
گزاف نیست اگر ادعا کنم یک کتابِ چهل صفحهای در تعیین سرنوشت کشورمان نقش مهمی بازی کرده است.
👈«کتاب راه رشدِ غیر سرمایهداری » در اوایل سال۱۳۵۸ از سوی انتشارات #حزب_توده_ایران ترجمه و چاپ شد.
من آن موقع نوجوانی بودم که در سازمان دانشجوییِ حزب فعالیت میکردم.
یادم هست این کتاب چه شور و شوقی در ما بچه تودهایها و رفقای بالاتر به وجود آورده بود.
#پروفسور_اولیانفسکی، اقتصاددان شوروی، در این کتاب نقشهی راهی برای اقتصاد کشورهایی که انقلاب ملی کرده بودند کشورهایی مثل ایران عرضه کرده بود تا این کشورها همهی ارتباط خود را با جهان سرمایهداری قطع کنند و به تدریج به سمت جهان سوسیالیستی بیایند.
حزب توده در راستای ایدههای مطرحشده در این کتاب، کارزار تبلیغی بزرگی به راه انداخت تا حاکمان جمهوری اسلامی را که در آن زمان درحال نگارش و تصویب قانون اساسی کشور بودند قانع کند که ایدههای اولیانفسکی را در قانون اساسی بگنجانند.
حزب توده پنج ماه پس از پیروزی انقلاب در نامهای به رئیس دولت موقت پیشنهاد داد که "نظام اقتصادی جمهوری اسلامی بر پایهی سه بخش دولتی، تعاونی و خصوصی و برنامهریزی دولتی قرار داده شود."
و شگفتا که این پیشنهاد نه تنها مورد قبول خبرگان قانون اساسی قرار گرفت، بلکه حتی عبارت بندی آن شباهت زیادی به پیشنهاد حزب توده داشت.!
در اصلِ چهل و چهار قانون اساسی میخوانیم که:
"نظام اقتصادی جمهوری اسلامی ایران بر پایهی سه بخش دولتی، تعاونی و خصوصی با برنامهریزی منظم و صحیح استوار است."
به این ترتیب اقتصاد ایران با کارگردانی کمونیستها از پشت پرده به نحوی ریلگذاری شد که بند نافش از #اقتصادغرب (جهان آزاد) قطع شود و سرانجام، به ناگزیر، به دامن شرق کمونیستی بیفتد.
که افتاد و بخش سرمایهداریِ غیررقابتی و مبتذل و رانتی آن نیز تحت کنترل برخی از دوستان روحانیت مثل مؤتلفه و ... قرار گرفت.
و ما همچنان مشغول هزینهدادن برای این سیاستگذاریهای نادرست هستیم.
بخش عظیم اقتصاد دولتی که هشتاد و پنج درصد اقتصاد ایران را شامل میشود، ثمرهی نفوذ کمونیستی در هیأت حاکمه ایران در چهار دهه پیش است.
این انزوای اقتصادی که امروز شاهدش هستیم نیز ثمرهی همین نفوذ مخرب است.
و متأسفانه این نفوذ همچنان به اشکال مختلف ادامه دارد.
شبه تئوریهای زیان بخشی مثل #خودکفایی و #اقتصادمقاومتی نیز برگرفته از ایدههای سلطهطلبانه و استعماری اولیانفسکی و مارکسیستهاست.
این که سران مملکت ما توسعه را اسب تروای غرب میپندارند و حتی از بیان این کلمه ( #توسعه) احتراز میکنند، یعنی اینکه کمونیسم گرچه ظاهراً در ایران اسلامی وجود ندارد، اما اندیشههای بنیادینش به ویژه در عرصه اقتصاد و سیاست با کمال قدرت وجود دارد و در بالاترین سطوح حکومت اجرا میتازد.
✍ #بیژن_اشتری
t.me/tarikhdartarazoo 🏛
Telegram
🏛 تاریخ درترازو 🏛 Date in the balance
به ملتی که زتاریخ خویش بی خبر است
بجز حکایت محو و زوال ، نتوان گفت...
"عارف قزوینی"
بجز حکایت محو و زوال ، نتوان گفت...
"عارف قزوینی"
چنین است در خدمت دیکتاتورها بودن
استالین،«پدر خلقهای شوروی»،
در جریان پاکسازیهای خونین دهه سی حتی به اقوام و نزدیکان خودش هم رحم نکرد و بسیاری از آن ها را روانه دیار فراموشی کرد.آنهایی که حذف شدند هیچ خیانتی یا جرمی مرتکب نشده بودند بلکه صرفا «احتمال» خیانتشان در آینده بود که موجب حذف آن ها شد.و این «احتمال» را هم خود حضرت استاد با آن شم خطاناپذیر بلشویکیاش تشخیص میداد.
استالین همواره نظارت مستقیم میکرد تا سیصد عضو منتخب کمیته مرکزی حزب کمونیست افراد مخلص و وفاداری نسبت به شخص او باشند .روی این قضیه چنان حساس بود که اجازه ورود حتی یک عنصر نامطمئن را به کمیته مرکزیاش نمیداد.اعتقاد داشت:«وجود حتی یک تخممرغ گندیده در پخت کیک باعث خراب شدن کل کیک میشود.»
استالین در حذف و پاکسازی مخالفین احتمالیاش قاطع و خللناپذیر و زیرک بود.زمانی در اوج دورانی که بعدها به «وحشت استالینی» معروف شد یکی از وزرای قدیمیاش نزد او رفت و گفت: «رفیق استالین! ماموران پلیس مخفی شما مدتیست که مشغول مدرک جمع کردن علیه من هستند و میخواهند مرا متهم به خیانت و جاسوسی بکنند.» استالین جواب داد:«اصلا نگران نباشید.آنها دارند کار خودشان را میکنند و البته گاهی هم زیادهروی میکنند که باید با این زیادهروی مقابله کرد.تا به حال یکی دو بار برای تفتیش به آپارتمان خود من هم آمده اند.آن ها دارند علیه خود من هم مدرک جمع میکنند! کار پلیس مخفی همین است دیگر!» طرف با خیال راحت از کرملین عازم خانهاش شد اما بین راه دستگیر و کمی بعد تیرباران شد.
درست است که استالین بسیاری از دوستان و همکاران قدیم خود را کشت اما واقعا آدم رفیق بازی بود ، منتهی فقط با کسانی دوستی و رفاقت میکرد که مطلقا هیچ علاقهای به سیاست نداشتند.یک رفیقش از جوانی ورزشکار بود و تا آخر عمر در همین حیطه ماند.یکی دیگر از رفقای قدیمیاش تدریس آشپزی میکرد.استالین تا آخر عمر با اینها رفیق ماند و از خزانه دولت بهترین امکانات مادی را در اختیارشان قرار داد.اما وای به حال رفقای علاقمند به سیاست.یکی از اینها که برای بیش از سی سال صادقانه به او خدمت کرده و سر پیری متهم به خیانت شده و به زودی قرار بود راهی دیار عدم شود خدمت استالین رفت و گفت:«رفیق استالین من سی سال است که صادقانه دارم به شما خدمت میکنم،سزای من مرگ نیست.حقشناسی حکم میکند که از جان من درگذرید». و #جواب_استالین به او :
👈« #حقشناسی صفت #سگهاست سزای تو اعدام است»
چنین است فرجام در خدمت دیکتاتورها بودن.
#بیژن_اشتری
t.me/tarikhdartarazoo 🏛
استالین،«پدر خلقهای شوروی»،
در جریان پاکسازیهای خونین دهه سی حتی به اقوام و نزدیکان خودش هم رحم نکرد و بسیاری از آن ها را روانه دیار فراموشی کرد.آنهایی که حذف شدند هیچ خیانتی یا جرمی مرتکب نشده بودند بلکه صرفا «احتمال» خیانتشان در آینده بود که موجب حذف آن ها شد.و این «احتمال» را هم خود حضرت استاد با آن شم خطاناپذیر بلشویکیاش تشخیص میداد.
استالین همواره نظارت مستقیم میکرد تا سیصد عضو منتخب کمیته مرکزی حزب کمونیست افراد مخلص و وفاداری نسبت به شخص او باشند .روی این قضیه چنان حساس بود که اجازه ورود حتی یک عنصر نامطمئن را به کمیته مرکزیاش نمیداد.اعتقاد داشت:«وجود حتی یک تخممرغ گندیده در پخت کیک باعث خراب شدن کل کیک میشود.»
استالین در حذف و پاکسازی مخالفین احتمالیاش قاطع و خللناپذیر و زیرک بود.زمانی در اوج دورانی که بعدها به «وحشت استالینی» معروف شد یکی از وزرای قدیمیاش نزد او رفت و گفت: «رفیق استالین! ماموران پلیس مخفی شما مدتیست که مشغول مدرک جمع کردن علیه من هستند و میخواهند مرا متهم به خیانت و جاسوسی بکنند.» استالین جواب داد:«اصلا نگران نباشید.آنها دارند کار خودشان را میکنند و البته گاهی هم زیادهروی میکنند که باید با این زیادهروی مقابله کرد.تا به حال یکی دو بار برای تفتیش به آپارتمان خود من هم آمده اند.آن ها دارند علیه خود من هم مدرک جمع میکنند! کار پلیس مخفی همین است دیگر!» طرف با خیال راحت از کرملین عازم خانهاش شد اما بین راه دستگیر و کمی بعد تیرباران شد.
درست است که استالین بسیاری از دوستان و همکاران قدیم خود را کشت اما واقعا آدم رفیق بازی بود ، منتهی فقط با کسانی دوستی و رفاقت میکرد که مطلقا هیچ علاقهای به سیاست نداشتند.یک رفیقش از جوانی ورزشکار بود و تا آخر عمر در همین حیطه ماند.یکی دیگر از رفقای قدیمیاش تدریس آشپزی میکرد.استالین تا آخر عمر با اینها رفیق ماند و از خزانه دولت بهترین امکانات مادی را در اختیارشان قرار داد.اما وای به حال رفقای علاقمند به سیاست.یکی از اینها که برای بیش از سی سال صادقانه به او خدمت کرده و سر پیری متهم به خیانت شده و به زودی قرار بود راهی دیار عدم شود خدمت استالین رفت و گفت:«رفیق استالین من سی سال است که صادقانه دارم به شما خدمت میکنم،سزای من مرگ نیست.حقشناسی حکم میکند که از جان من درگذرید». و #جواب_استالین به او :
👈« #حقشناسی صفت #سگهاست سزای تو اعدام است»
چنین است فرجام در خدمت دیکتاتورها بودن.
#بیژن_اشتری
t.me/tarikhdartarazoo 🏛
Telegram
🏛 تاریخ درترازو 🏛 Date in the balance
به ملتی که زتاریخ خویش بی خبر است
بجز حکایت محو و زوال ، نتوان گفت...
"عارف قزوینی"
بجز حکایت محو و زوال ، نتوان گفت...
"عارف قزوینی"
Forwarded from عکس نگار
انتخابات به روش استالین
استالین ،دیکتاتور شوروی، اینطوری انتخابات برگزار میکرد. مثلا کمیته مرکزی حزب کمونیست(حزب حاکم) نیاز به دویست و پنجاه و سه عضو داشت که باید از بین چهار هزار نماینده حاضر در کنگره حزب انتخاب میشدند.استالین با مشاورانش اسامی دویست و پنجاه و سه کمونیست معتقد و ملتزم به خط عمومی حزب(یعنی شخص خودش) را تعیین میکرد و دستور میداد اسامی آن ها را روی برگه رای چاپ کنند و سپس برگههای رای بین چهار هزار نماینده کنگره توزیع میشد.توجه کردید ؟دویست و پنجاه و سه نفر باید انتخاب میشدند و روی برگه رای هم فقط اسامی دویست و پنجاه و سه «نامزد» درج شده بود.
یعنی فقط کفایت میکرد که فرد به خودش رای بدهد تا با همین یک رای انتخاب شود.«پرشور» بودن انتخابات استالین در این بود که شما به عنوان رایدهنده میتوانستید روی اسم نامزدهای غیرموردعلاقه خودتان ضربدر بزنید.در پایان هر کس که ضربدر کمتری دریافت کرده بود در بالای فهرست برگزیدگان قرار میگرفت.البته این هم قطعی نبود چون استالین باید تشخیص میداد نهایتا پس از شمارش آرا اسامی چه کسانی باید به عنوان دارندگان بیشترین آرا اعلام شود.
👈یک بار خودش نفر ششم شده بود اما دستور داد که اسمش به عنوان نفر اول اعلام شود و البته بعداً هم ترتیبی داد تا هفتاد درصد اعضای آن کنگره را که پنج درصد نمایندگانش جرات کرده و روی اسمش ضربدر کشیده بودند سر به نیست شوند.باری،حتما این جمله معروف استالین را شنیدهاید:
👈«در انتخابات آن هایی که آرا را میخوانند اهمیت دارند نه آن هایی که آرا را به صندوق میریزند.»
انتخابات اعضای کنگره و نهادهای پایینی حزب نیز به همین منوالی بود که خدمتتان عرض کردم.
اما با این حال، موقعی که استالین صندوق رای را برپا کرد و مردم (یا در واقع کمونیست ها)را فراخواند که فعالانه در انتخابات شرکت کنند برخی از روشنفکران آن زمان ، از جمله #اوسیپ_ماندلشتام و #بوریس_پاسترناک ، فریب ظواهر را خوردند و انتخابات استالینی را به رغم همه کم و کسریهایش #امری_مثبت ارزیابی کردند.ماندلشتام به همسرش گفت:«درست است که این انتخابات آزاد و دموکراتیک نیست اما برای شروع خوب است، چون به هر حال مردم یک صندوق اخذ رای میبینند و یک برگه رای و در نتیجه با ملزومات رای دادن آشنایی اولیه پیدا میکنند و در آینده به تدریج معایب فعلی برطرف خواهد شد و عاقبت انتخابات واقعی برگزار خواهد شد.»
👈اما ماندلشتام اشتباه میکرد.خودش چند سال بعد در اردوگاه کار اجباری به دستور استالین کشته شد و نظام شوروی هم تا دههها بعد،تا زمان سرنگونیاش، به همین انتخاباتهای ظاهری و دروغین ادامه داد.
✍ #بیژن_اشتری
t.me/tarikhdartarazoo 🏛
استالین ،دیکتاتور شوروی، اینطوری انتخابات برگزار میکرد. مثلا کمیته مرکزی حزب کمونیست(حزب حاکم) نیاز به دویست و پنجاه و سه عضو داشت که باید از بین چهار هزار نماینده حاضر در کنگره حزب انتخاب میشدند.استالین با مشاورانش اسامی دویست و پنجاه و سه کمونیست معتقد و ملتزم به خط عمومی حزب(یعنی شخص خودش) را تعیین میکرد و دستور میداد اسامی آن ها را روی برگه رای چاپ کنند و سپس برگههای رای بین چهار هزار نماینده کنگره توزیع میشد.توجه کردید ؟دویست و پنجاه و سه نفر باید انتخاب میشدند و روی برگه رای هم فقط اسامی دویست و پنجاه و سه «نامزد» درج شده بود.
یعنی فقط کفایت میکرد که فرد به خودش رای بدهد تا با همین یک رای انتخاب شود.«پرشور» بودن انتخابات استالین در این بود که شما به عنوان رایدهنده میتوانستید روی اسم نامزدهای غیرموردعلاقه خودتان ضربدر بزنید.در پایان هر کس که ضربدر کمتری دریافت کرده بود در بالای فهرست برگزیدگان قرار میگرفت.البته این هم قطعی نبود چون استالین باید تشخیص میداد نهایتا پس از شمارش آرا اسامی چه کسانی باید به عنوان دارندگان بیشترین آرا اعلام شود.
👈یک بار خودش نفر ششم شده بود اما دستور داد که اسمش به عنوان نفر اول اعلام شود و البته بعداً هم ترتیبی داد تا هفتاد درصد اعضای آن کنگره را که پنج درصد نمایندگانش جرات کرده و روی اسمش ضربدر کشیده بودند سر به نیست شوند.باری،حتما این جمله معروف استالین را شنیدهاید:
👈«در انتخابات آن هایی که آرا را میخوانند اهمیت دارند نه آن هایی که آرا را به صندوق میریزند.»
انتخابات اعضای کنگره و نهادهای پایینی حزب نیز به همین منوالی بود که خدمتتان عرض کردم.
اما با این حال، موقعی که استالین صندوق رای را برپا کرد و مردم (یا در واقع کمونیست ها)را فراخواند که فعالانه در انتخابات شرکت کنند برخی از روشنفکران آن زمان ، از جمله #اوسیپ_ماندلشتام و #بوریس_پاسترناک ، فریب ظواهر را خوردند و انتخابات استالینی را به رغم همه کم و کسریهایش #امری_مثبت ارزیابی کردند.ماندلشتام به همسرش گفت:«درست است که این انتخابات آزاد و دموکراتیک نیست اما برای شروع خوب است، چون به هر حال مردم یک صندوق اخذ رای میبینند و یک برگه رای و در نتیجه با ملزومات رای دادن آشنایی اولیه پیدا میکنند و در آینده به تدریج معایب فعلی برطرف خواهد شد و عاقبت انتخابات واقعی برگزار خواهد شد.»
👈اما ماندلشتام اشتباه میکرد.خودش چند سال بعد در اردوگاه کار اجباری به دستور استالین کشته شد و نظام شوروی هم تا دههها بعد،تا زمان سرنگونیاش، به همین انتخاباتهای ظاهری و دروغین ادامه داد.
✍ #بیژن_اشتری
t.me/tarikhdartarazoo 🏛
هنوز نمی دانند که آمریکا شورای نگهبان ندارد!
و یا اینکه می دانند و عوامفریبی می کنند..
این روزها در رسانههای حکومتی زیاد میشنویم که «آقا جان حتی در آمریکا هم یک شرایطی برای نامزدی افراد در انتخابات وجود دارد و اینطوری نیست که هر کسی سرش را بیندازد پایین و بیاید نامزد انتخابات شود».
گفتم به همین مناسبت بد نیست نگاهی بیندازیم به قوانین انتخاباتی ایالات متحدهٔ آمریکا.
👈فقط سه شرط برای نامزدی در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا وجود دارد:
۱. تولد در خاک آمریکا
۲. حداقل داشتن سن سیوپنج سال
۳. حداقل چهارده سال اقامت در آمریکا
فردی که این سه شرط را داشته باشد میتواند بعد از جمعآوری حداقل پنج هزار دلار برای کارزار انتخاباتیاش ثبت نام کند و هیچ شرط دیگری نیست.
حتی فردی که سابقهٔ محکومیت زندان دارد میتواند نامزد شود.
نمونه اش هم #گاس_هال رهبر حزب کمونیست آمریکا که به رغم پنج سال سابقهٔ زندان به جرم بمبگذاری توانست در چهار دورهٔ متوالی انتخابات ریاست جمهوری آمریکا شرکت کند.
شرایط لازم برای نامزدی در کنگره آمریکا هم عبارت است از:
۱. داشتن حداقل سن بیستوپنج سال.
۲. داشتن حداقل هفت سال شهروندی آمریکا.
۳. اقامت در ایالتی که فرد از آن نامزد شده است.
حقوقی که قانونگذار به مردم آمریکا برای نامزدی در انتخابات داده تا آن حد است که حتی یک فرد مجرم که در داخل زندان مشغول سپری کردن دوران محکومیتش است به شرط آنکه متولد خاک آمریکا باشد و حداقل سیوپنج سال سن داشته باشد و چهارده سال مقیم آمریکا، میتواند در انتخابات ریاست جمهوری شرکت کند.
البته قانونگذاران شرط عدم سوءپیشینه را به شروط نامزدها اضافه نکردهاند و دلیلش هم این است که به عقل سلیم مردم (شعور جمعی یا کامن سنس) اعتماد کردهاند.
هیچگاه خرد عام یا عقل سلیم مردم به هیچ قاتل یا مجرم یا خلافکاری رای نمیدهد و قانونگذار هم بر این اساس ملتش را نفهم و بیشعور حساب نکرده و شرط عدم سوءپیشینه را به شرایط نامزدی اضافه نکرده است.
اما حالا معلوم شده که این «هیچگاه» هم یک امر قطعی قطعی نیست..
کما اینکه الان در یک مورد بسیار نادر و استثنایی شاهدیم که دونالد ترامپ، نامزد جمهوریخواهان، ممکن است به دلیل پروندههایی که دارد به زندان بیفتد.
اما طبق قانون حق دارد نامزد انتخابات ریاست جمهوری شود و اگر پیروز شود از داخل زندان میتواند وظایف رئیس جمهوری خود را انجام دهد.
بله اینطوری است و کشورهای جهان اول قوانین شان مثل مدینه فاضله ما نیست..
البته حالا بحث دربارهٔ این است که آیا میتوان ترامپ را با استفاده از یک بند قانون اساسی که مربوط به دوران جنگهای داخلی میشود از شرکت در انتخابات منع کرد؟
بعید میدانم...
اگر کمونیست بمبگذار سابق توانسته نامزد انتخابات ریاستجمهوری شود چرا ترامپ نتواند؟
✍ #بیژن_اشتری
t.me/tarikhdartarazoo 🏛
و یا اینکه می دانند و عوامفریبی می کنند..
این روزها در رسانههای حکومتی زیاد میشنویم که «آقا جان حتی در آمریکا هم یک شرایطی برای نامزدی افراد در انتخابات وجود دارد و اینطوری نیست که هر کسی سرش را بیندازد پایین و بیاید نامزد انتخابات شود».
گفتم به همین مناسبت بد نیست نگاهی بیندازیم به قوانین انتخاباتی ایالات متحدهٔ آمریکا.
👈فقط سه شرط برای نامزدی در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا وجود دارد:
۱. تولد در خاک آمریکا
۲. حداقل داشتن سن سیوپنج سال
۳. حداقل چهارده سال اقامت در آمریکا
فردی که این سه شرط را داشته باشد میتواند بعد از جمعآوری حداقل پنج هزار دلار برای کارزار انتخاباتیاش ثبت نام کند و هیچ شرط دیگری نیست.
حتی فردی که سابقهٔ محکومیت زندان دارد میتواند نامزد شود.
نمونه اش هم #گاس_هال رهبر حزب کمونیست آمریکا که به رغم پنج سال سابقهٔ زندان به جرم بمبگذاری توانست در چهار دورهٔ متوالی انتخابات ریاست جمهوری آمریکا شرکت کند.
شرایط لازم برای نامزدی در کنگره آمریکا هم عبارت است از:
۱. داشتن حداقل سن بیستوپنج سال.
۲. داشتن حداقل هفت سال شهروندی آمریکا.
۳. اقامت در ایالتی که فرد از آن نامزد شده است.
حقوقی که قانونگذار به مردم آمریکا برای نامزدی در انتخابات داده تا آن حد است که حتی یک فرد مجرم که در داخل زندان مشغول سپری کردن دوران محکومیتش است به شرط آنکه متولد خاک آمریکا باشد و حداقل سیوپنج سال سن داشته باشد و چهارده سال مقیم آمریکا، میتواند در انتخابات ریاست جمهوری شرکت کند.
البته قانونگذاران شرط عدم سوءپیشینه را به شروط نامزدها اضافه نکردهاند و دلیلش هم این است که به عقل سلیم مردم (شعور جمعی یا کامن سنس) اعتماد کردهاند.
هیچگاه خرد عام یا عقل سلیم مردم به هیچ قاتل یا مجرم یا خلافکاری رای نمیدهد و قانونگذار هم بر این اساس ملتش را نفهم و بیشعور حساب نکرده و شرط عدم سوءپیشینه را به شرایط نامزدی اضافه نکرده است.
اما حالا معلوم شده که این «هیچگاه» هم یک امر قطعی قطعی نیست..
کما اینکه الان در یک مورد بسیار نادر و استثنایی شاهدیم که دونالد ترامپ، نامزد جمهوریخواهان، ممکن است به دلیل پروندههایی که دارد به زندان بیفتد.
اما طبق قانون حق دارد نامزد انتخابات ریاست جمهوری شود و اگر پیروز شود از داخل زندان میتواند وظایف رئیس جمهوری خود را انجام دهد.
بله اینطوری است و کشورهای جهان اول قوانین شان مثل مدینه فاضله ما نیست..
البته حالا بحث دربارهٔ این است که آیا میتوان ترامپ را با استفاده از یک بند قانون اساسی که مربوط به دوران جنگهای داخلی میشود از شرکت در انتخابات منع کرد؟
بعید میدانم...
اگر کمونیست بمبگذار سابق توانسته نامزد انتخابات ریاستجمهوری شود چرا ترامپ نتواند؟
✍ #بیژن_اشتری
t.me/tarikhdartarazoo 🏛
Telegram
🏛 تاریخ درترازو 🏛 Date in the balance
به ملتی که زتاریخ خویش بی خبر است
بجز حکایت محو و زوال ، نتوان گفت...
"عارف قزوینی"
بجز حکایت محو و زوال ، نتوان گفت...
"عارف قزوینی"
Forwarded from عکس نگار
انور خوجه ،حاکم کمونیست آلبانی ،مبتلا به بیماری بیگانههراسی بود.او در طول دوران چهل ساله حکومتش بر کشور فقیر آلبانی ،مدام مردم را از حمله ارتشهای متجاوز امپریالیستی میترساند .کار جنون خوجه به آنجا کشید که دستور داد هر خانوادهای برای خودش یک سنگر بتونی چهارنفره بسازد. مجموعا حدود یک میلیون سنگر بتونی با هزینه گزاف در سراسر خاک کشور ساخته شد ،آن هم در کشوری که کل جمعیتش چهار پنج میلیون نفر بیشتر نبود. آلبانی عملا دور خودش دیواری کشیده بود و هیچ ارتباطی با جهان خارج نداشت.این رهبر دیوانه آلبانی را به منزویترین کشور جهان بدل کرده بود اما آن را «مستقلترین کشور جهان» مینامید و حتی داعیه پیشرفتهای علمی در ظل اندیشه های گهربار مارکس و انگلس را نیز داشت.تنها کشور جهان که در قرن بیستم در خیابان هایش چراغ راهنمایی وجود نداشت تیرانا بود زیرا اکثر مردم هنوز با گاری اسبی تردد میکردند و ماشین شخصی وسیله بورژوایی تلقی میشد.مردم این کشور تحت حاکمیت رهبر دیوانهاش به سومین کشور در جدول فقیرترین کشورهای جهان بدل شدند.خوجه عاقبت مرد بدون اینکه هیچ سرباز خارجیای پا در خاک آلبانی گذاشته باشد.اصولا نیازی هم به حمله خارجی نبود،دشمن اصلی مردم آلبانی خود خوجه بود.او چنان بلایی به سر مردمش آورد که هیچ دشمن خارجیای قادر به انجام آن نبود.بقایای این سنگرهای بتونی هنوز در آلبانی دیده میشود.و طنز تاریخ اینکه بخشی از کمونیست های ایرانی پیرو انور خوجه بودند و از جمله یاد دارم که مقاله مبسوط خوجه درباره «انقلاب ضد امپریالیستی بهمن پنجاه و هفت» و ستایش او از این انقلاب را همین گروهها به فارسی ترجمه و چاپ کردند. باری، اگر میخواهید عمق جنون بیگانههراسی انور خوجه و دیگر نظرات مشعشع او را بهتر دریابید حتما این کتاب ها را بخوانید: "صحرای تاتارها " ، " انور خوجه ؛ مشت سرخ آهنین" ، و مجموعه کتابهای داستانی اسماعیل کاداره.
✍ #بیژن_اشتری
t.me/tarikhdartarazoo 🏛
✍ #بیژن_اشتری
t.me/tarikhdartarazoo 🏛
در رومانی ،افسران پلیسی بودند که وظیفه آنها این بود که زنان زیر چهل و پنج سال را هر سه ماه یک بار برای معاینه به درمانگاه ببرند.مردم اسم این ها را گذاشته بودند #پلیس_قاعدگی . زنی که آبستن تشخیص داده میشد باید در زمان مقرر فرزندش را به دنیا میآورد وگرنه کارش به دادگاه و زندان ختم میشد.
#چائوشسکو، دیکتاتور کمونیست #رومانی، سودای افزایش جمعیت کشورش را داشت.او سقط جنین برای زنان زیر چهل وپنج سال را ممنوع کرده بود.در یک سخنرانی گفت:
"جنین مال کل جامعه است.هر کس که از بچه دار شدن اجتناب کند در حکم فرد خائنی است که قوانین تداوم نسل کشورمان را نقض کرده است".
به این ترتیب جلوگیری از آبستنی ممنوع،آموزش امور جنسی در مدارس متوقف، و حداقل سن ازدواج برای دختران پانزده سال اعلام شد.پلیس قاعدگی زنان را از محل کارشان جمعآوری و برای معاینه به درمانگاه میبرد.به این ترتیب سقط جنینهای زیر پلهای افزایش یافت.هر سال حدود هزار زن به دلیل این عملهای غیر استاندارد میمردند.وجه تراژیک دیگر قضیه، افزایش یتیمخانههای دولتی در سراسر کشور بود.بعدها معلوم شد که نیم میلیون کودک یتیم،که پدر و مادرهایشان به دلیل فقر رهایشان کرده بودند،ثمره سیاستهای جمعیتی چائوشسکو بود.البته رژیم سیاستهای تشویقی هم داشت ،به زنانی که پنج فرزند داشتند #مدال_مادرانگی اعطا میشد،به مادرانی که بین هفت تا نه بچه داشتند نشان افتخار #مادرانگی و به مادرانی که بالای ده فرزند داشتند نشان #مادرقهرمان داده میشد.از سوی دیگر مادرانی که سنشان از بیست و پنج سال گذشته بود و هنوز بچه دار نشده بودند باید مالیات های کلان به دولت میپرداختند.
نکته جالب این است که عموم دیکتاتورها گمان میکنند که افزایش جمعیت به نفع آنهاست اما عملا ثابت شده جوانها همیشه موتور محرکه مقابله با نظامهای دیکتاتوری هستند.به نظرم یک دیکتاتور عاقل باید یک جمعیت پیر و از کار افتاده را به یک جمعیت جوان و پرانرژی ترجیح بدهد.در انقلاب رومانی نیز ،همان کودکان یتیمی که به «کودکان چائوشسکو »معروف شده بودند و قرار بود حامی اول رژیم کمونیستی باشند بعدا تبدیل شدند به جوانانی پرانگیزه که نقش اصلی را در نبردهای خیابانی بازی کردند ؛ نبردهایی که سرانجام به اعدام دیکتاتور ختم شد.
✍ #بیژن_اشتری
t.me/tarikhdartarazoo 🏛
#چائوشسکو، دیکتاتور کمونیست #رومانی، سودای افزایش جمعیت کشورش را داشت.او سقط جنین برای زنان زیر چهل وپنج سال را ممنوع کرده بود.در یک سخنرانی گفت:
"جنین مال کل جامعه است.هر کس که از بچه دار شدن اجتناب کند در حکم فرد خائنی است که قوانین تداوم نسل کشورمان را نقض کرده است".
به این ترتیب جلوگیری از آبستنی ممنوع،آموزش امور جنسی در مدارس متوقف، و حداقل سن ازدواج برای دختران پانزده سال اعلام شد.پلیس قاعدگی زنان را از محل کارشان جمعآوری و برای معاینه به درمانگاه میبرد.به این ترتیب سقط جنینهای زیر پلهای افزایش یافت.هر سال حدود هزار زن به دلیل این عملهای غیر استاندارد میمردند.وجه تراژیک دیگر قضیه، افزایش یتیمخانههای دولتی در سراسر کشور بود.بعدها معلوم شد که نیم میلیون کودک یتیم،که پدر و مادرهایشان به دلیل فقر رهایشان کرده بودند،ثمره سیاستهای جمعیتی چائوشسکو بود.البته رژیم سیاستهای تشویقی هم داشت ،به زنانی که پنج فرزند داشتند #مدال_مادرانگی اعطا میشد،به مادرانی که بین هفت تا نه بچه داشتند نشان افتخار #مادرانگی و به مادرانی که بالای ده فرزند داشتند نشان #مادرقهرمان داده میشد.از سوی دیگر مادرانی که سنشان از بیست و پنج سال گذشته بود و هنوز بچه دار نشده بودند باید مالیات های کلان به دولت میپرداختند.
نکته جالب این است که عموم دیکتاتورها گمان میکنند که افزایش جمعیت به نفع آنهاست اما عملا ثابت شده جوانها همیشه موتور محرکه مقابله با نظامهای دیکتاتوری هستند.به نظرم یک دیکتاتور عاقل باید یک جمعیت پیر و از کار افتاده را به یک جمعیت جوان و پرانرژی ترجیح بدهد.در انقلاب رومانی نیز ،همان کودکان یتیمی که به «کودکان چائوشسکو »معروف شده بودند و قرار بود حامی اول رژیم کمونیستی باشند بعدا تبدیل شدند به جوانانی پرانگیزه که نقش اصلی را در نبردهای خیابانی بازی کردند ؛ نبردهایی که سرانجام به اعدام دیکتاتور ختم شد.
✍ #بیژن_اشتری
t.me/tarikhdartarazoo 🏛
Telegram
🏛 تاریخ درترازو 🏛 Date in the balance
به ملتی که زتاریخ خویش بی خبر است
بجز حکایت محو و زوال ، نتوان گفت...
"عارف قزوینی"
بجز حکایت محو و زوال ، نتوان گفت...
"عارف قزوینی"
این دومین ماه رمضانیست که من کتابفروشی های تهران را اینقدر شلوغ میبینم.نکته قابل توجه این جاست که همیشه ماه رمضان کسادترین ماه برای کتابفروشیها بود.
امشب در #خیابان_کریمخان همه کتابفروشی ها پر از مشتری بود و اکثرا هم جوانهای حول و حوش بیست سال.با یکی از کتابفروشها در باره همین موضوع صحبت کردم و نظرش را جویا شدم.حرفم را تایید کرد و گفت که «ما معمولا ماه رمضان فروشمان به یک سوم کاهش پیدا میکرد ولی الان دو سه سالی هست که فروش در این ماه سه برابر ماههای دیگر است.»
بله، همه اینها به نظرم نشانه تحول عظیمی است که در زیر پوست جامعه در حال وقوع می باشد.این شلوغی و ازدحام دلپذیر را که میبینم نمیتوانم نسبت به آینده کشورم نومید باشم.
⏰ #بیژن_اشتری
t.me/tarikhdartarazoo 🏛
امشب در #خیابان_کریمخان همه کتابفروشی ها پر از مشتری بود و اکثرا هم جوانهای حول و حوش بیست سال.با یکی از کتابفروشها در باره همین موضوع صحبت کردم و نظرش را جویا شدم.حرفم را تایید کرد و گفت که «ما معمولا ماه رمضان فروشمان به یک سوم کاهش پیدا میکرد ولی الان دو سه سالی هست که فروش در این ماه سه برابر ماههای دیگر است.»
بله، همه اینها به نظرم نشانه تحول عظیمی است که در زیر پوست جامعه در حال وقوع می باشد.این شلوغی و ازدحام دلپذیر را که میبینم نمیتوانم نسبت به آینده کشورم نومید باشم.
⏰ #بیژن_اشتری
t.me/tarikhdartarazoo 🏛
فروپاشیِ کمونیسم و درسهایی که باید از آن گرفت
۳۲سال پیش در چنین روزهایی #اتحادجماهیرشوروی رسما فروپاشی خود را اعلام کرد. ثمره این فروپاشی ایجاد پانزده کشور مستقل بود.
نظامهای سیاسی به شیوه های گوناگون فرو می پاشند.شیوه فروپاشی شوروی از درون بود هر چند عامل خارجی به صورت غیر مستقیم اثرگذار بود.
دلایل فروپاشی را می توانم فهرست وار برایتان ذکر کنم:
۱) سوق یافتن بخش اعظم بودجه و منابع کشور به سمت #تولیدات_نظامی و برنامه های فضایی و غفلت از تامین نیازهای ضروری مردم از قبیل غذا، مسکن و غیره.
۲) صرف بودجه های هنگفت برای ادامه جنگ افغانستان و حفظ پایگاه های نظامی در کشورهای اقماری و کمک های بلاعوض اقتصادی به کشورهای کمونیستی در اروپا و سایر نقاط جهان که در مجموع منجر به ضعف شدید اقتصادی کشور و رشد نارضایتی در بین مردم شد.
۳) سربرآوردن قشر فاسدی از سیاستمداران که جز حفظ مناصب و امتیازات مادی انحصاری شان به چیز دیگری فکر نمی کردند.
۴) #فرسودگی_ایدئولوژی_حکومتی و بی اثر شدن ماشین پروپاگاندا به مرور زمان.
۵) نفی اقدامات اصلاحی از سوی نظامیان و هسته سخت قدرت. #گورباچف و یاران اصلاح طلبش تلاش زیادی کردند که با انجام اصلاحات سیاسی و اقتصادی نظام را از فروپاشی نجات دهند اما سران ارتش و اعضای گارد قدیم حاضر به پذیرش این اصلاحات نشدند و بر روش های سرکوبگرانه پیشین اصرار کردند.
۶) #شکاف_بین_حکومت_ومردم به حدی عمیق شد که اعتماد متقابل بین مردم و حکومت کاملا از بین رفت.این وضعیت منجر به حالت انقلابی شد به طوری که نه حاکمان می توانستند مثل سابق حکومت کنند نه مردم میخواستند مثل سابق از حکومت فرمان ببرند
۷) بی اثر شدن ماشین سرکوب به نحوی که هزینه سرکوب برای حکومت بسیار بیشتر از هزینه تحمل اعتراضات عمومی شده بود.
من نمیتوانم خوشحالی خودم را از فروپاشی کمونیسم بینالملل در سی و دو سال پیش ابراز نکنم. هر چه میگذرد مطمئن تر میشوم که کمونیسم چیزی جز شرارت مطلق نبوده و نیست.کمونیستها حداقل باعث مرگ صد میلیون نفر در قرن بیستم شدند.
خطر کمونیسم البته همچنان باقیست. امروزه کمونیستها خود را سوسیالیست یا ترقیخواه یا پراگرسیو یا لیبرال مینامند بس که واژه کمونیست منفور شده. این نئوکمونیستها چه بسا جنایتهای استالین و پل پوت را هم محکوم کنند اما نباید فریبشان را خورد.
امروزه کمونیستها در صحنه های نبرد تازهای مشغول فعالیت هستند و هوادار حقوق اقلیتهای جنسی و قومیتی و نژادی و غیره شدهاند. پس باید حواسمان جمع باشد که در دام آنها نیفتیم.
ما ایرانیها یکبار گول کمونیستهای وطنی را خوردهایم و همین یکبار باید بار آخر باشد.
✍ #بیژن_اشتری
t.me/tarikhdartarazoo 🏛
۳۲سال پیش در چنین روزهایی #اتحادجماهیرشوروی رسما فروپاشی خود را اعلام کرد. ثمره این فروپاشی ایجاد پانزده کشور مستقل بود.
نظامهای سیاسی به شیوه های گوناگون فرو می پاشند.شیوه فروپاشی شوروی از درون بود هر چند عامل خارجی به صورت غیر مستقیم اثرگذار بود.
دلایل فروپاشی را می توانم فهرست وار برایتان ذکر کنم:
۱) سوق یافتن بخش اعظم بودجه و منابع کشور به سمت #تولیدات_نظامی و برنامه های فضایی و غفلت از تامین نیازهای ضروری مردم از قبیل غذا، مسکن و غیره.
۲) صرف بودجه های هنگفت برای ادامه جنگ افغانستان و حفظ پایگاه های نظامی در کشورهای اقماری و کمک های بلاعوض اقتصادی به کشورهای کمونیستی در اروپا و سایر نقاط جهان که در مجموع منجر به ضعف شدید اقتصادی کشور و رشد نارضایتی در بین مردم شد.
۳) سربرآوردن قشر فاسدی از سیاستمداران که جز حفظ مناصب و امتیازات مادی انحصاری شان به چیز دیگری فکر نمی کردند.
۴) #فرسودگی_ایدئولوژی_حکومتی و بی اثر شدن ماشین پروپاگاندا به مرور زمان.
۵) نفی اقدامات اصلاحی از سوی نظامیان و هسته سخت قدرت. #گورباچف و یاران اصلاح طلبش تلاش زیادی کردند که با انجام اصلاحات سیاسی و اقتصادی نظام را از فروپاشی نجات دهند اما سران ارتش و اعضای گارد قدیم حاضر به پذیرش این اصلاحات نشدند و بر روش های سرکوبگرانه پیشین اصرار کردند.
۶) #شکاف_بین_حکومت_ومردم به حدی عمیق شد که اعتماد متقابل بین مردم و حکومت کاملا از بین رفت.این وضعیت منجر به حالت انقلابی شد به طوری که نه حاکمان می توانستند مثل سابق حکومت کنند نه مردم میخواستند مثل سابق از حکومت فرمان ببرند
۷) بی اثر شدن ماشین سرکوب به نحوی که هزینه سرکوب برای حکومت بسیار بیشتر از هزینه تحمل اعتراضات عمومی شده بود.
من نمیتوانم خوشحالی خودم را از فروپاشی کمونیسم بینالملل در سی و دو سال پیش ابراز نکنم. هر چه میگذرد مطمئن تر میشوم که کمونیسم چیزی جز شرارت مطلق نبوده و نیست.کمونیستها حداقل باعث مرگ صد میلیون نفر در قرن بیستم شدند.
خطر کمونیسم البته همچنان باقیست. امروزه کمونیستها خود را سوسیالیست یا ترقیخواه یا پراگرسیو یا لیبرال مینامند بس که واژه کمونیست منفور شده. این نئوکمونیستها چه بسا جنایتهای استالین و پل پوت را هم محکوم کنند اما نباید فریبشان را خورد.
امروزه کمونیستها در صحنه های نبرد تازهای مشغول فعالیت هستند و هوادار حقوق اقلیتهای جنسی و قومیتی و نژادی و غیره شدهاند. پس باید حواسمان جمع باشد که در دام آنها نیفتیم.
ما ایرانیها یکبار گول کمونیستهای وطنی را خوردهایم و همین یکبار باید بار آخر باشد.
✍ #بیژن_اشتری
t.me/tarikhdartarazoo 🏛
Telegram
🏛 تاریخ درترازو 🏛 Date in the balance
به ملتی که زتاریخ خویش بی خبر است
بجز حکایت محو و زوال ، نتوان گفت...
"عارف قزوینی"
بجز حکایت محو و زوال ، نتوان گفت...
"عارف قزوینی"
داستانی در تورات است که #ابن_عربی در کتاب #فصوص_الحکم آن را نقل کرده است.به گمانم این داستان میتواند برای آنهایی که باورهای دینی دارند جالب باشد:
#داود هم پیامبر بود و هم پادشاهی قدرتمند که از کشتن مخالفانش هیچ باکی نداشت.
او از طرف خداوند فرمان داشت که #بیت_المقدس را که ویران شده بود از نو بسازد.
چند بار آن را ساخت ولی هر بار که میساخت فرو میریخت و به اصطلاح ملاط و ساروجش نمیگرفت.
داود عاقبت متوجه شد که رمزی در کار است.به درگاه خداوند نالید:«چه سرّ و رمزی در کار است؟»
خداوند در گوش جانش گفت:
«به این خاطر است که تو آدم کشتهای.»
داود گفت:«خدایا به خاطر تو کشتم.»
فرمود:
👈«درست است،اما به هر حال من بندگانم را دوست دارم.حتی اگر به فرمان من نیز کشته باشی، کسی که آدم کشته هرگز نمیتواند عبادتگاه بسازد.»
✍️ #بیژن_اشتری
t.me/tarikhdartarazoo 🏛
#داود هم پیامبر بود و هم پادشاهی قدرتمند که از کشتن مخالفانش هیچ باکی نداشت.
او از طرف خداوند فرمان داشت که #بیت_المقدس را که ویران شده بود از نو بسازد.
چند بار آن را ساخت ولی هر بار که میساخت فرو میریخت و به اصطلاح ملاط و ساروجش نمیگرفت.
داود عاقبت متوجه شد که رمزی در کار است.به درگاه خداوند نالید:«چه سرّ و رمزی در کار است؟»
خداوند در گوش جانش گفت:
«به این خاطر است که تو آدم کشتهای.»
داود گفت:«خدایا به خاطر تو کشتم.»
فرمود:
👈«درست است،اما به هر حال من بندگانم را دوست دارم.حتی اگر به فرمان من نیز کشته باشی، کسی که آدم کشته هرگز نمیتواند عبادتگاه بسازد.»
✍️ #بیژن_اشتری
t.me/tarikhdartarazoo 🏛