پلاک خاکی
868 subscribers
6.87K photos
527 videos
26 files
1.98K links
به محفل رهروان شهدا خوش آمدید❤️🌷

شهدا اگر به دادم نرسید از دست رفته ام

کپی مطالب آزاد بشرط۱۴صلوات
Download Telegram
باران امروز تهران را به حساب پاییز نمیگذارم

پاییز با این شهر #ربا و #گناه قهر کرده است.

امروز آسمان به هوای #اربعین گریست...
😭☔️

#سلام_بر_حسین


کانال شعر؛علیه السلام🌀
@sheralayhesalam
عکس یکی از پست های اینستاگرام👆 بانوی شهیدی از شهدای انفجار حله عراق
💔😢

#اربعین
#بانوی_مدافع_حجاب
#شهادتت_مبارک

👇👇
https://telegram.me/joinchat/BsX9fjvR35pWMG3nh2A
👆👆
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
📹 شهید مدافع حرمی که برات شهادتش را در آخرین حضورش در پیاده روی #اربعین گرفت!

آخرین حضور حاج حسین همدانی در پیاده روی اربعین


@pelakkhaki
🔳🔳🔳🔳🔳🔳🔳🔳🔳🔳🔳🔳

حسیـن جــان 😢💔

فطـرس پرش شکست و
شفـا دادے و
پریـــد
من که دلم شکستـه،
چه خاکی به سـر کنم؟

#اربعین_کرب‌و‌بلایم_نبری_میمیرم
#شب_بخیر_ای_حرمت_شرح_پریشانی_من

🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴

کانال شعر؛علیه السلام🌀
@sheralayhesalam
#ارباب_خوبم😢

ای که حاجات مرا
پای ضریحت بستی

#اربعین زود می آید،
سر قولت هستی؟

😔💔

#اللهم_ارزقنا_زيارت_الحسين



کانال شعر؛ علیه السلام🌀
@sheralayhesalam
کربلایی شدنم

دست شماست آقا جان💔😔

پاس و ویزا و گذر

بازی بین المللی ست...

🏴 #اربعین

کانال شعر؛علیه السلام🌀
@sheralayhesalam
بویِ گلاب این مسیر اصلا
جامانده ای از اشک زینب هاست

داغِ ستونِ خیمه ی عباس
برسینه ی بی تاب موکب هاست
🍃🌹🍃

#اربعین_حسینی
#زیارت_به_نیابت
#شهيد_محمدتقي_سالخورده



👇👇🌷
@pelakkhaki
👆👆🌷
💠❤️💠
🔸زائر اربعین حسینے !
هر جا دلت شڪست !
هروقت اشڪے از چشمت جارے شد !
هرجا امید داشتے ڪه دعایت مستجاب شود !

🔹 بعد از هر نماز !
در قنوتت !
در نجف !
در ڪربلا !
در بین راه !

یادت نرود براے ظهور امام زمانت دعا ڪنے !
آنهم عاجزانه
و نه شعارگونه

🌷 مثل مادرے دعا ڪن ڪه براے فرزند بیمار ، دعا میڪند
مثل مرغ پرڪنده...

💠 گفته اند فرج امام زمان آخرین نقطه امید امام حسین است !

#اربعین

↶【به ما بپیوندید 】↷
___________
👇👇👇
https://telegram.me/joinchat/BsX9fjvR35pWMG3nh2Aq6A
🌷🍃حاشیه مجنون

💠شهیدی که هنوز هم اسلحه در دستانش است

زائران حسین!
🔅راهپیمایی امسال #اربعین چند قدمی به نیابت از #شهدا گام بردارید


👇👇🕊
@pelakkhaki
👆👆🌷
اوایل جنگ، شهید ابراهیم هادی یه روزی به کسی که با حسرت به مرزها نگاه میکرد گفت:
روزی میاد که از همین جاده مردم ما دسته دسته به کربلا سفر میکنن😢❤️

#اربعین
#سلام_بر_ابراهیم

👇👇🌷
@pelakkhaki
👆👆🌷
Forwarded from پلاک خاکی (🔒Bearing)
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
📹 شهید مدافع حرمی که برات شهادتش را در آخرین حضورش در پیاده روی #اربعین گرفت!

آخرین حضور حاج حسین همدانی در پیاده روی اربعین


@pelakkhaki
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
وحید جان شهادتت مبارک💓😢

این فیلم سه ساعت قبل از شهادت
شهید مدافع حرم، وحید فرهنگی
ضبط شده است.

#اربعین محضر مولا چه خبر؟😭💔


👇👇🌷
@pelakkhaki
👆👆🌷
Forwarded from 🍁اندیشکده ادیان و عرفان🍁 (فدایی ولایت منتظر شهادت)
#انتشار_دهید

زوار #اربعین بخوانند👇👇📣📣

🌸🍃🌸
حاج آقا #قرائتی

قالی بافتن چند ماه طول می‌کشد، حفظ
قالی نود سال طول می‌کشد. بچه دار شدن نه ماه است. بچه داری چند سال است. اینکه شما این زیارت را نگه داری و طوری هم باشد که کسانی که با تو بد هستند را هم حلال کنی.

اگر این پیاده روی فیلم بود و از برزخ عده‌ای می‌دیدند، همه حسرت می‌خوردند و می‌گفتند: خوشا به حال شما.
این پایی که زیارت امام حسین رفت، جای خلاف نرود. این چشمی که نگاهش به ضریح امام حسین خورد، دیگر فیلم‌های دیگر را نبیند. غضب نکند، پرخاش نکند.

زیارت‌ها کبریت است. کبریت چند ثانیه‌ای خاموش می‌شود. شما باید این کبریت را وصل به گاز کنی. گاز وصل به غذا بشود، غذا وصل به انسان شود و انسان وصل به خدا شود. شما باید از این #سفر_کربلا روشن شوی، وصل به همیشه شوی. نه اینکه سفر بروی و باز برگردی و همان کسی باشی که قبلاً بودی.

🌸🍃🌸

💠 @adyanoerfan 👈👈
🔳چرا باید دولت و حامیانش #مسکن_مهر را پس از #زلزله پررنگ کنند⁉️

@pelakkhaki
🔰زیرا..‌

1️⃣ مردم می‌پرسند چرا بیمارستانی که در دولت #روحانی و قبل از #انتخابات افتتاح شد، کاملاً تخریب شد⁉️

2️⃣ مردم می‌پرسند چرا باید #دولت_با_تفنگ (سپاه، بسیج و ارتش) قبل از #دولت_بدون_تفنگ به داد زلزله‌زدگان برسند⁉️

3️⃣ مردم می‌پرسند، چرا باید هلال‌احمر که بابت #اربعین بیش از ۱۵میلیارد درآمد کسب کرد، در کمک‌رسانی ناتوان باشد و آب‌معدنی تاریخ گذشته توزیع کند⁉️

4️⃣ مردم متوجه نشوند که اگر ده سال دیگر همین اتفاق برای #مسکن_مهر رخ می‌داد اصلاً روی خراب شدن دیوارها (و نه آوار شدن ساختمان) هیچ مانوری داده نمی‌شد❗️

5️⃣ بهانه‌ای باشد تا مردم نفهمند که در چهارونیم سال گذشته حتی یک‌واحد #مسکن_اجتماعی ساخته نشد❗️

6️⃣ کسی نگوید درد #زلزله بر بیکاری جوانان کرد افزوده شده است❗️

♨️ باید آنقدر همه سرگرم #مسکن_مهر بشوند که #تقریبا_هیچ کس متوجه نشود #روحانی به جای رسیدگی به اوضاع #کرمانشاه، مشغول تحویل لایحه‌ی الحاق ایران به کنوانسیون مبارزه با تأمین مالی تروریسم به مجلس است تا #سپاه را از داخل تحریم کند❗️❗️❗️

👉 @pelakkhaki
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
کے گفتہ هروقت
حال داشتے باید بری کربلا..؟!


#اربعین | #استادپناهیان🌿

@pelakkhaki 👈👈🌷
به امید آن روزی که تاریخ بنویسد: «به برکت قدوم زائران #اربعین غیبت طولانی حضرت پایان یافت»

#نذر_ظهور
@pelakkhaki 👈👈🌷
🌷🖤🌷

🏴#اربعین_با_شهـ🕊ـدا

باهم رفته بودیم ڪربلا،
یک بار دیدم توی رواق روبروے
ضریح خوابش برده و من هم
برای بقیه جریان خوابیدنش
را تعریف ڪردم.

تا اینڪه یڪ روزڪہ مشغول
دعا خواندن بودم، آمد ڪنارم
و گفت چقدر دعا می خوانے؟!!
برو بنشین با آقا حال ڪن ،
با آقا حرف بزن ...

میگفت: "خیلی خیلی لذت بخش
است که خوابت ببرد ، چشم بازکنی
و ببینی شش گوشه ارباب جلوی
چشمانت است."

بعد از اینڪه خبر شهادتش آمد
و رفتیم معراج شهدا به او گفتم
به خدا اگر می دانستم خوابت
در حرم می خواهد این طور بشود
و تورا به اینجاها ببرد من هم
مےآمدم همانجا مےخوابیدم ...

✏️راوی : خواهر شهید

🕊#مدافع_حرم‌_آل‌الله
#شهید_محمدرضا_دهقان
🏴#هر_زائر_اربعین_نایب_یک_شهید

@pelakkhaki 👈👈🕊🌷
هواپیمای اوکراینی که سقوط کرد
داشت گلوش رو پاره میکرد میگفت نخبه هامون پر پر شدن!
اما حالا به حاصل تلاش نخبه های کشورش میگه آب مقطر

#واکسن
#اربعین

@pelakkhaki 👈👈🌷🕊
سفرنامه #اربعین را اینجا بخوانید
@pelakkhaki 👈👈
پلاک خاکی
Photo
*طریق العلماء*
سفرنامه ها و یادداشت های سفر به کربلا در
اربعین

✍🏻 مهدی طوقانی

این قسمت ؛
*نحن ابناءالحسن شمر*

سوز و سرمای استخوان سوز زمستان عراق از سرو گردنم می بارید و احساس سرما همه وجودم را فرا می گرفت.
دوشنبه سرد دوم دی ماه ۹۲ مصادف با ۲۰ صفر ۱۴۳۵ که روز اربعین ما ایرانی ها بود و شبِ اربعین عراقی ها.
من و عارف علائی همراه با میثم سلیمانی و مهدی فرجی که در فرودگاه باهاشان آشنا شده بودیم و مسیرمان یکی شد ، خسته و داغون و سرمازده از سه روز پیاده رویِ مسیر نجف تا کربلا، حتی توان فکر کردن به اینکه کجا هستیم و کجا می خواهیم برویم نداشتیم ، آنچنان روی تخت های چوبی زهوار در رفته اتاق نه چندان تمیز اما گرمی که گیرمان آمده بود و حکم هتل پنج ستاره را در آن شرایط داشت ، دراز شدیم و چشم هایمان سنگین شد که انگار صدسال در راه بوده ایم... *هرچند هر مشتاقی تا ابد در راه وصال به محبوب است... برای رسیدن به شب اربعین کربلا خستگی که هیچ... حاضر بودیم بمیریم...*
موکب ما درست کنار تل زینبیه و در یک بازارچه کوچک بود... و به علت شدت سرمای بیش از حد بیرون ، اتاق محل استراحت ما با یک بخاری نفتی و پتوهای گرم و نرم یک جای vip به حساب می آمد ، گاه و بی گاه یک رهگذر از پنجره چوبی رو به حیاط ، دستانش را روی شیشه می گذاشت و با حسرت به اتاق کوچک ما نگاه می کرد...
خسته تر و داغون تر از همیشه تازه خوابمان برد ، نمی دانم چقدر گذشت اما با سرو صدای جرو بحث عربی از خواب پریدیم ، راجع به ما بحث می کردند ، یکی از آن ها مدام می‌گفت: جماعت ایرانی... اما آن یکی که تازه وارد شده بود با ناراحتی به سراغ ما آمد... چهره با جذبه ای داشت و چفیه عراقی دور سرش پیچیده بود در نگاه اول خیلی جدی و عبوس به نظر می آمد ، در انگشتان هر دو دستش ، انگشترهای درشت و برجسته و اصطلاحا چُمَل بود و در کل چهره خاص و تیپ متفاوتی داشت...
تازه متوجه شدیم که او مسئول موکب هست و ما هم بی خبر از همه جا در اتاق او مستقر هستیم... کارت خادمی عتبه و حرم بر روی سینه اش آویزان بود... و اسمش روی آن حک شده بود؛ سید حسن
نمی دانستیم قرار است چه تصمیمی بگیرند! قرار است عذرمان را بخواهد یا همین جای دنج و غنیمت را هم از ما دریغ نکند!

با ناراحتی به سراغش رفتیم حجره انگشترفروشی ابویوسف در همان بازارچه و در نزدیکی موکب بود و در واقع او معرف ما به موکب بود ، از برخورد سید حسن ، رئیس موکب گلایه کردیم ، ابویوسف همان طور که داشت سیگار می کشید ، با زبان ایرانی و البته لهجه عراقی گفت : ها!!! حسن شِمر!!!
من و بچه ها با تعجب به هم نگاه کردیم...
ابویوسف گفت: مشکل نیست...
به بچه ها گفتم: چاره ای نیست! باید با این بنده خدا رفیق بشیم...
برگشتیم به همان اتاق و با دلگرمی هایی که ابویوسف داده بود حواسمان را جمع کردیم که از در دیگری برای ارتباط با او وارد شویم ؛ در تحویل گرفتن و چَشم گفتن به حرف هایش.
رفته رفته بیشتر با سید حسن یا همان حسن شمر هم صحبت شدیم. به مرور فهمیدیم برخلاف آن چه تصور می کردیم ، او انسان مهربان با قلب رئوفی است...
از آن روز به بعد ما و حسن شمر بیشتر همدیگر را تحویل می گرفتیم. آنجا حرف اول و آخر را حسن شمر می زد و دیگران ما را به واسطه آشنایی با او تحویل می گرفتند.
از آن به بعد اصطلاحی بین خودمان رایج شد؛ "نحن ابناءالحسن شمر"
*در واقع او بازیگر نقش "شمر" در تعزیه بود به همین علت او را "حسن شمر" صدا می‌زدند...*
همان چند روزی که در کربلا بودیم رفاقتمان با حسن شمر عمیق شد ، آنقدر که بعضی مواقع برای ابراز محبت دستش را روی چشمانش می‌گذاشت و می گفت: مهدی! انت نور عینی!

میثم سلیمانی و مهدی فرجی بلیط پرواز داشتند و باید به ایران برمیگشتند ، من و عارف هم تصمیم گرفتیم که در کربلا و موکب شمر بمانیم ، چه جایی بهتر از اینجا ، درست کنار حرم و در ایام اربعین...

پنجشنبه (۵ دی) شب زیارتی امام حسین (ع) با عارف و حسن شمر‌ داخل همان موکب کوچک نشسته بودیم که یکدفعه حال و هوای غریبی به من دست داد. حالتی که تا آن روز شبیه اش را تجربه نکرده بودم ، یکدفعه انگار تمام غم های عالم را به سینه ام ریخته بودند ، با خودم گفتم کربلاست و این حال و هوایش می گذرد اما هر چه صبر کردم حالم تغییری نکرد ، آخر عارف را صدا زدم و گفتم: عارف! عارف! بیا برگردیم!
عارف هاج و واج پرسید: تو که گفتی حالا حالاها بمونیم... پس چی شد؟
گفتم: نمی دونم این چه حالیه! یه حس عجیبی دارم فقط بیا از اینجا بریم... زودتر بریم...
جمعه صبح از کربلا خارج شدیم و به نجف برگشتیم.
اما هیچ گاه آن موکب قدیمی و فرسوده و باقی موکب های مسیر پیاده روی اربعین را با بهترین هتل های چند ستاره دنیا عوض نمی کنم.

چون ميسر نيست من را کام او
عشق بازي ميكنم با نام او 

ایام #اربعین ۱۴۰۰

@pelakkhaki 👈👈👈