شارنامه
12.3K subscribers
666 photos
176 videos
60 files
659 links
ارتباط با من
@Salahkhadiw

اینستاگرام:

https://www.instagram.com/salah.khadiw
Download Telegram
🔺نروژ آزادترین و افغانستان مستبدترین کشور جهان

واحد اطلاعات اکونومیست امسال هم به بررسی شاخص های دمکراسی در 167 کشور جهان پرداخته است.

🔘مطابق این گزارش، در سال 2023 تنها 24 دمکراسی کامل - مانند ژاپن و تایوان و استرالیا- در جهان وجود داشته. در مقابل 50 دمکراسی معیوب - نظیر هند و آمریکا - و 34 رژیم ترکیبی - مانند اوکراین و ترکیه - و 59 دولت اقتدارگرا - مانند چین و روسیه و ایران و عربستان - وجود دارند.

🔘هر یک از این چهار رده در داخل خود نمره گذاری شدەاند. با دیدن نوار رنگی بالای عکس می توانید این تفاوت ها را ببینید.

🔘نوار مزبور از سمت چپ با قرمز تیره آغاز می شود که بیانگر غیردمکراتیک ترین کشورهای جهان است.

🔘قرمز تیره سپس به ترتیب به قرمز روشن، نارنجی و زرد بدل می شود که بیانگر کاسته شدن از شدت اقتدارگرایی و رسیدن به دایرەی دولت های نیمه دمکراتیک - نیمه استبدادی است.

🔘آبی روشن نشان دهندەی دمکراسی های معیوب است و سرمەای تیرە در انتهای راست طیف، دمکراسی های کامل را نشان می دهد.

🔘 اغلب دمکراسی های کامل متعلق به جهان غربی هستند و رتبەی نروژ پس از 14 سال دست نخورده باقی مانده است.

#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
🔺کردستان، " ترورستان " نیست!

"روزی در تابستان 1935 علی ضیا نمایندەی اسکی  شهر را دیدم. او گفت از آنکارا می آید و در حال کار بر روی یک اثر پانصد صفحەای دربارەی ریشەی ترکی کلمات عربی است. سپس مثالی زد:
مثلا "فرعون" واژەای عربی پنداشته می شود، در حالی که ترکی و برگرفته از واژەی " بوراون" به معنای بینی است.
بینی عضوی است که از بدن شخص بیرون زده، همینطور، حاکم شخصی است که جلوتر از جامعه حرکت می کند. در مصر حاکم را بینی می نامیدند، واژەی burun در گذر زمان به Furovun تبدیل شد.*"

آتاترک با این منطق سبک، ترکی عثمانی را منقلب کرد و اکنون اردوغان شایستەترین میراث دار این بوالهوسی زبانی است.
نود سال پس از خاطرەی شنیدنی بالا، او در بازگشت از سرزمین فراعنە، به یک کردار زبانی مشابه دست زد. گویی روح علی ضیا در کالبدش حلول کرده و خود را فرعونی می بیند که چون دماغی گنده و دراز، پینوکیووار از مستطیل ترکیه بیرون زده است!
دماغی که از غرب در سواحل " میهن آبی " غوطه ور است و در شرق نیز از صحاری سوزان آسیای میانه سر برآورده است!
رهبر "زبان ساز" در بازگشت از قاهرە،  گفت که اجازەی تشکیل یک " ترورستان " را در مرزهای جنوبی کشورش نخواهد داد.
واژەی فارسی ساختەی ترورستان بدیل مطلوب اردوغان برای نامیدن کردستان است.
طرفه آن که اخیرا یک بار نتانیاهو نیز آن را برای نامیدن نوار غزه بکار برد و احتمالا باید از بابت اضافه شدن یک واژەی جدید به خزانەی لغاتش از فرعون ترکیه سپاسگزار باشد.
سرکوب و ستم گری از طریق زبان و مهندسی گرامر آن سابقەای بس دراز دارد. سخن هاینریش بل دربارەی خیانت بە زبان آلمانی در زمان رایش سوم، معروف تر از آنست که نیازمند تکرار باشد.
بسیاری از مهم ترین کارزارهای ملی گرایی در ساحت زبان به وقوع پیوستە و زبان از نخستین مکان هایی است که به نژادپرستی و قوم گرایی و انحطاط اخلاقی دچار می شود.
اما به جرات می توان گفت تجربەی ترکیه در این زمینه همزمان دارای سویەهای غم انگیز و کمیک بود.
انقلاب زبانی آتاترک که به کارزار پالایش ترکی عثمانی از هزاران واژەی فارسی و عربی و دستور زبان آنها اطلاق می شود، چیزی کم تر از نسل کشی ارامنه و سرکوب های سیاسی خونین دورەی جمهوری کم نداشت.
هزاران واژەی قدیمی و مرسوم به وادی فراموشی سپرده شدند و شکافی بزرگ میان زبان گفتار و نوشتار پدید آمد.
زمانی که از سویەهای ضد حقوق بشری سیاست زبانی دولت ترکیه در ممنوعیت زبان کردی یاد می شود، کم تر کسی به فکر " زبان کشی " دورەی آتاترک علیه " ترکی قدیم " می افتد.
قسمی تروریسم زبانی که علیه یک سنت فرهنگی چند صد ساله با میلیون ها گویشور و انبوهی میراث مکتوب و شفاهی رخ داد و انقطاعی جبران ناشدنی از پی آن برآمد:
گسست میان زبان توده و نخبگان، نوشتار و گفتار، امروز و دیروز و به طور کلی شمع آجین کردن یک میراث بشری گرانبها.
تردیدی نیست که کارزار یاد شده که به هدف پایان فرودستی تاریخی زبان ترکی در برابر زبان های فاخر و متعالی فارسی و عربی صورت گرفت، به فقیر شدن آن انجامید.
چه شاهدی بهتر از این که آقای اردوغان امروز برای تخطئەی نام کردستان واژەای با قواعد زبان فارسی می سازد!
ترکیب ترور با پسوند ستان فارسی به معنای جا و مکان.
بگذریم از این که اصل ناپرهیزی در کاربرد واژەی ترور و چسپاندن آن به هر کس و ناکس خود قسمی تروریسم زبانی به قصد آلوده کردن جوهر حقیقت است.
نه کردستان ترورستان است و نه رهبر دماغ ملت!

* جفری، لوئیس، اصلاح زبان ترکی، ترجمەی طاهر خدیو، تهران، شیرازه، چاپ اول، 1400، ص 101
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
🔺کوروش کمپانی و سه شر دروغ و دزدی و خشکسالی!

بیش از 2500 سال قبل داریوش هخامنشی از اهورا مزدا خواست کشورش را از سه شر ایمن نگه دارد: دروغ و دشمن و خشکسالی!
سوگمندانه دعای داریوش نه تنها مستجاب نشده، بلکه راهزنان و نسخەی مدرن قطاع الطریق، نام کیای تاجدارش - کوروش کبیر - را هم به دروغ آلودەاند!
"کوروش کمپانی" جدیدترین سوژەی دزدی و دروغ گویی و تجلی دیگری برای اصطلاح "مالباختگی" است. واژەای جدید در فارسی برای توصیف تبعات فساد ویرانگری که در هر گوشه و کناری لانه کرده است.
پرسش اصلی این روزها این است که جوانکی درس نخوانده و درس نرفته، چطور از سد عریض و طویل بوروکراسی و دستگاه های گوناگون نظارتی و اجرایی گذشته و در قلب پایتخت به راهزنی مشغول بوده است؟
پاسخ این است: با کلید جادویی دروغ و درهم و دینار!
مگر رئیس جمهور کنونی زمانی که رئیس قوەی قضائیه بود، کارزار مبارزه با فساد راه نینداخت و نگفت که هدفش از تسخیر قوه مجریه، خشکاندن ریشەهای فساد است؟
پاسخ: فساد سنیزی رئیسی از سه مشکل اساسی رنج می برد.
اول: ساختاری نبود و در فقدان یک اصلاحات قاعدەمند، بختی برای یک کارزار راستین ضد فساد وجود نخواهد داشت.
در غیاب نهادهای ضد فساد، نظیر مطبوعات آزاد، حاکمیت قانون و بهبود شاخص شفافیت، با داغ و درفش نمی توان به مصاف فساد رفت.
دوم: بخشی از انگیزەی کارزار موصوف، حذف رقیبان سیاسی و مخالفان جناحی و از میدان بدر کردن کوشندگان مدنی بود و سویەی خودی و غیر خودی کردن در آن پررنگ بود.
حامی پروری یکی از ویژگی های دیرین سیاست در جوامع توسعه نیافته است. شوربختانه در ایران نوع کنترل نشدەی آن در جریان است و از رهگذر آن، سفرەای گشودە بە روی فساد باز است.
سوم: موج مبارزه با فساد موصوف بخش زودهنگام  کمپین تبلیغاتی ریاست جمهوری 1400  بود. بنابراین با به مقصود رسیدن در انتخابات کارکردهای آن پایان یافته تلقی شد.

در ایران امروز بر خلاف قاعدەی متعارف جهانی، قدرت نردبانی است که از آن برای رسیدن به ثروت استفاده می شود.
کلید ورود به نهادهای قدرت هم، دروغ گفتن به قصد " خودی نمایی " و رعایت تشریفات تبدیل به مناسک شدەی ایدئولوژیک است.
بدون دسترسی به قدرت، امکان دست یافتن به منابع دولتی و اموال عمومی موجود نیست.
تقریبا هیچ ثروتمندی که دارایی اش را از محل خلاقیت و کارآفرینی بدست آورده باشد، یافت نمی شود.
مسیر روشن است: در احتقان نهادهای سیاسی و اقتصادی مشروع و مولد با احتکار قدرت می توان به احتکار ثروت رسید.
در حالی که در اقتصادهای مولد و توسعه یافته، افراد نان شایستگی و خلاقیت شان را می خورند و پس از ثروتمند شدن وارد جهان قدرت و سیاست می شوند.

فساد دامن گیری که امروز وجود دارد، به نوعی زبان را هم فاسد کرده است. نظر به پیوند درونزا و استوار میان دزدی و دروغ، فهرست واژگان فاسد شده و مورد خیانت قرار گرفته روز به روز طولانی تر می شود!
واژگانی چون; خیر، نخبه، حاجی، دکتر، خدمت، تکلیف، دانشگاه، استاد و ...در هالەی دروغ و فسد و ریا، مدلول راستین خویش را گم کردە و در مغاک بی معنایی رها شدەاند.
این مهم بیانگر این است که بخشی از کارزار علیه فساد نیازمند اصلاح فرهنگ عمومی است که آن هم وابسته به اصلاحات نهادی و ساختاری ضروری است که در بالا به اختصار به آن پرداخته شد.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
🔺"همه گیری رای گیری" در سال 2024

سال میلادی جاری به نوعی سال انتخابات جهانی است. در بیش از پنجاه کشور جهان با چهار میلیارد نفر جمعیت، انتخابات برگزار می شود.
اپیدمی انتخابات آمریکا، روسیه، هند، پاکستان، ایران، مکزیک و اتحادیەی اروپا و ... را در بر می گیرد.
احتمالا مهم ترین آنها، انتخابات ریاست جمهوری آمریکا در ماه نوامبر است که به ماراتن بایدن و ترامپ بدل می شود.
مصحک ترین انتخابات هم در روسیه برگزار خواهد شد که طی آن  که پوتین با پوتین رقابت می کند!
در ماههای ابتدایی سال در سه کشور تایوان، آذربایجان و پاکستان انتخابات برگزار شد.
انتخابات تایوان به عنوان یک کشور کاملا دمکراتیک، به نمایشی خیره کننده از دمکراسی تبدیل شد.
در نقطەی مقابل آن، آذربایجان به اقتدارگرایی مطلق العنانش لباس انتخابات پوشاند.
انتخابات پاکستان اما به عنوان یک رژیم ترکیبی، دارای رگه هایی از اصالت و سلامت بود و نامزدهای وابسته به نخست وزیر دربند، اکثریت آرا را بدست آوردند.
نتایج غیرمترقبەای که در پاکستان بدست آمد، اسلام آباد را نامزدی شایسته برای دریافت عنوان " اقتدارگرایی انتخاباتی " - فی المثل در قیاس با تایپه به مثابەی یک دمکراسی انتخاباتی " می نماید.
در حالیکه صرف برگزاری رای گیری نمی تواند چیزی از  ماهیت  "اقتدارگرایی غیر انتخاباتی" باکو و مسکو عوض نماید!
ایران هم که طبق رده بندی دمکراسی سال 2023 اکونومیست با ایستادن در رتبەی 150 وضعیت نامناسبی دارد، در روزهای آینده شاهد دو انتخابات مجلس و خبرگان خواهد بود.

"انفجار انتخابات" در سال 2024 به معنای انفتاح و شکوفایی دمکراسی نیست که از قضا  در دو  دهەی اخیر منظما در حال پس رفت بوده است،
ستارەی اقتدارگرایی که سرنمون اصلی آن حزب کمونیست چین و معجزەی اقتصادی آن در تلفیق دولت مستبد و بازار آزاد است در حال درخشش است و جذابیت آن برای کشورهای غیردمکراتیک وسوسه انگیز!
در بسیاری از کشورها، انتخابات در غیاب ساز و کارهایی که آن را به مناظرەای آزاد و سازنده میان دیدگاه های رقیب تبدیل می کند، صرفا یک نمایش "رای گیری" است.
با این اوصاف شکسته شدن رکورد انتخابات در سال 2024 بیشتر نوعی "همه گیری رای گیری " است.
درست مانند همه گیری کرونا و ایبولا و آنفلوانزا که نشان از ضعف ساختارهای بهداشتی و خدمات درمانی عمومی با کیفیت دارد، اپیدمی انتخابات در بستر اقتدارگرایی روزافزون نیز قسمی بیماری سیاسی است.
سوگمندانه لیبرال دمکراسی های غربی هم در حال تجربەی قسمی رکود دمکراتیک و دست و پنجه نرم کردن با عوارض پیری سیستم های سیاسی خود هستند.
در این کشورها بعضا گرایش عمومی رای دهندگان در سایەی رکود اقتصادی ناشی از کرونا و تبعات ناخوشایند جهانی شدن در فضای ملی و مسالەی مهاجرت، عموما به سود راست افراطی ناسیونالیست است.
صد البته بحران سیستم های اقتدارگرا در این زمینه بسی حادتر است. اگر در کشورهای دمکراتیک با مسالەی " بحران آگاهی " و " انتخاب نادرست " از سوی رای دهندگان مواجه هستیم، در نظام های غیر دمکراتیک با دشوارەی دستکاری در ارادەی عمومی و سلب آزادی و اختیار از رای دهندگان، باید دست و پنجه نرم کرد.
هم قافیه بودن دو اصطلاح همه گیری و رای گیری، محمل مناسبی است تا از رهگذر دو واژەی هم آوای دیگر، تضاد اقتدارگرایی و دمکراسی را برملا کرد.
در زبان فارسی دو واژەی رایزنی و راهزنی برای دو مقصود متفاوت بکار می روند.
رایزنی که احتمالا از ترکیب "رای" و "زنی" درست شده به معنی زدن "رای" ها به هم به قصد تبادل آرا و شور و مشورت است.
هر چند با باب شدن اصطلاحاتی چون " مخ زنی " در زبان محاوره، نوعی "رای دزدی " و اغفال و مهندسی افکار عمومی هم از آن مستفاد می شود.
در این معنا رایزنی به مدلول واژەی هم قافیەاش، یعنی راهزنی نزدیک می شود.
الگوی آرمانی این نوع انتخابات عمدتا در ترکیه به عنوان یک رژیم ترکیبی دیده می شود. جایی که حزب حاکم هر بار قبل از انتخابات با ماجراجویی های خارجی و آرایش های جنگی به تحریک افکار عمومی می پردازد تا کم کاری های خود در حوزەهای سیاسی و اقتصادی را پنهان نماید.
این قسمی راهزنی سیاسی است که در بسیاری از کشورهای جهان نظیر اسرائیل، روسیه و ... رایج است.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
🔺 ابراهیم در آتش صلح ابراهیم

امروز خیابان مقابل سفارت اسرائیل در واشنگتن، شاهد یک رخداد تکان دهنده بود. آرون بوشنل افسر نیروی هوایی آمریکا در اعتراض به جنگ غزه خودسوزی کرد و جان باخت.
بوشنل در میان شعلەهای بی امان آتش فریاد می زد: فلسطین را آزاد کنید!
18 سال قبل صدام حسین رهبر سابق عراق نیز در پای چوبەی دار فریاد زندەباد فلسطین سر داد!
به زحمت می توان میان دیکتاتوری خون ریز که مردم خودش را سلاخی کرد و افسری شرافتمند، شباهتی غیر از استثنایی بودن وضعیت فلسطین و اشغالگری اسرائیل یافت.
اسرائیل یک دولت استثنایی است، نه فقط بخاطر ناسیونالیسم قوم محور و پیوند پیچیدەی آن با مذهب و آپارتاید ویژەی آن.
بلکه بدین دلیل که دولتی فوق امنیتی است. به تعبیر آگامبن، دولتی که نخستین مشغلەی آن امنیت باشد و امنیت بە سرچشمەی اصلی مشروعیت آن بدل شود، موجودی شکننده خواهد بود. چنین دولتی در برابر تروریسم آسیب پذیر است و در نهایت خود هم به تروریست تبدیل می شود.
آگامبن راست می گوید: اسرائیل این مخلوق جهان پسا هولوکاست، هم شکننده و آسیب پذیر است و هم تروریست.
مشکل بزرگ تر اما آمریکاست. "حاکم جهان " که واضع و مجری قانون بین المللی است، به اسرائیل که می رسد، قانون را تعلیق و عملا تن به برقراری وضعیت اضطراری/استثنایی می دهد.
در وضعیت استثنایی، قانون معلق می شود و حاکم که خود تجسم امر قانونی است، بیرون از  آن ایستاده و با بوالهوسی به نقض آن می پردلزد.

فریادهای سرهنگ بوشنل در میان شعلەهای سوزان آتش، اعتراض به این وضعیت استثنایی و تعلیق حقوق بین الملل دربارەی اسرائیل است.
همانطور که صدام حسین هم در سپیدەدم اعدام  می خواست بگوید:
حملەی آمریکا و سقوط حکومتش نه بخاطر دیکتاتوری آن بلکه برای حفظ امنیت اسرائیل بوده است!

وقتی حاکم به عنوان واضع و وارث اصلی قانون  به صورت مداوم آن را به بهانەی وضعیت اضطراری تعلیق می کند، پایەهای مشروعیت و وجاهت حاکمیت قانون تضعیف می شود.
وتوهای اخیر آمریکا در شورای امنیت علیه آتش بس در غزه، شمایلی از این وضعیت استثنایی را به نمایش می گذارد.
شاید بتوان در فواصل بسیار یک یا دو بار از " حکم حکومتی " استفاده کرد ولی بکار بردن مکرر آن، معنایی جز استهلاک رژیم قانون نخواهد داشت.
اگر رژیم های غیر دمکراتیک در پهنەی گیتی اعتنایی به رژیم لیبرال نظام بین الملل ندارند و به بهانەی نسبی گرایی هنجاری و یا نگاه ابزاری کارگزاران اصلی، آن را به چالش می کشند، عمدتا به خاطر استثناگرایی آمریکا در ارتباط با اسرائیل است.

مساله خیلی ساده است: آمریکا و برخی دولت های غربی کافیست که بدانند اشک ها و خون های امروز مردم غزه، نتیجەی اشک ها و قربانیان یهودی نازیسم نیست. بلکه نتیجەی مستقیم اشغال گری اسرائیل و سویەهای نژادپرستی ایدئولوژی صهیونیسم است.
صهیونیسم یک اندیشەی ناسیونالیستی دمساز با اروپای شرقی قرن نوزده و نیمەی قرن بیست است.
جایی که برخلاف بخش غربی قاره، که ابتدا دولت پدید آمد و سپس ملت از مجموع ساکنان و خرده فرهنگ ها و اتنیک ها تکوین یافت، ابتدا " قوم " بود و سپس دولتی که می بایست نماینده و نگهبان آن باشد.
به سخن دیگر منهای مسالەی اشغال گری هم، اسرائیل یک لیبرال دمکراسی نیست و نمی تواتد باشد.
فلسفەی وجودی اسرائیل به عنوان "میهن یهودی" و وطن خود بخودی تمام کسانی که نسب از مادری یهودی می برند، ارتباطی تنگاتنگ با " دیگری فلسطبنی " دارد.
به جرات می توان گفت جنگ غزه و نسل کشی آنلاین فلسطینی ها، چکیدەای جامع از 75 سال گذشته و کارگاهی فکری دربارەی اندیشەی بنیادین دولت یهود است.
اگر از تخریب تعمدی بیمارستان های غزه و زیرساخت های حیاتی آن مایوس و متعجب می شوید، احتمالا با نقش کانونی مکان کشی( spacio cide) و خانه کشی در اشغال سرزمین های فلسطینی در هفت دهەی گذشته آشنا نیستید!
غزەی امروز چکیدەی از یک گذشتەی تاریک هفتاد و پنج ساله است.
همانگونه که زبانەهای سوزان آتشی که در واشنگتن دی سی به تن و جان بوشنل افتاد، لهیبی از آتش مهیبی است که برای ابراهیم پیامبر افروخته شد. نیای مشترک یهودیان، مسلمانان و مسیحیان که نوادگانش امروز در مرزهای عقیدتی و فیزیکی علیه هم صف کشیدەاند!
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
🔺فاسدترین کشور جهان; زندەباد آزادی!

▪️بر اساس جدیدترین گزارش سازمان شفافیت بین المللی درباره شاخص های ادراک فساد در میان 180 کشور جهان، ایران در سال 2023 با کسب نمره 24 رتبەی 149 بدست آورده است.
▪️دانمارک با کسب نمره 90 سالم ترین کشور و پس از آن فنلاند، نیوزیلند، نروژ سنگاپور و سوئد قرار دارند.
▪️بالاترین نمرات خاورمیانه متعلق به امارات و قطر  است و عمان و عربستان هم با نمره 52 و 53 از مردودی نجات یافته اند.
▪️سومالی، ونزوئلا سودان جنوبی و سوریه فاسدترین کشورهای جهانند.
روسیه مانند ایران در جایگاه 141 جزو مردودین است.
در سال 1923 روزنامەی پراودا نوشت: روسیە آزادترین کشور جهان!
در سال های اخیر روزنامەی کیهان به سیاق پراودا، چند بار ایران را آزادترین کشور جهان خوانده است.
صرف نظر از پیوند آزادی و فساد زدایی، باید گفت امروز، ردەبندی های دقیق بە هر حسابی می رسند!
می توان با دولت اقتدارگرا، به جنگ فساد و دزدی رفت، مانند سنگاپور و امارات و تا حدی چین و عربستان
اما نمی توان با ایستادن در قلەی فساد، مدعی کسب رتبەی اول در آزادی شد!
آزادترین کشور جهان منطقا نباید فاسدترین کشور دنیا باشد!
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
🔺انقلاب انتخاباتی آذربایجان غربی

در سردترین انتخابات پس از انقلاب، استان آذربایجان غربی شاهد یک " بهار انتخاباتی" بود.
این استان مجموعا 12 کرسی در مجلس دارد که برخی از آنها متعلق به حوزەهای جمعیتی مختلط کرد و ترک است.
سوگمندانه در ادوار گذشته در غیاب یک گفتمان ملی اندیش و فراگیر، انتخابات در حوزەهای مختلط به جبهه گیری های قومی و خالی از شعور سیاسی متعارف تبدیل می شد.
مضاف بر آن فقدان حضور کردها در نهادهای اجرایی و نظارتی باعث نقض اصل بی طرفی می شد و نتیجەی انتخابات را اکثرا به زیان یک گروه عمدەی قومی و مذهبی تغییر می داد.
بماند که در برخی از حوزەها اساسا کردها فرصت  نامزدی پیدا نمی کردند.
در این دوره برای نخستین بار و یحتمل به علت عملکرد قابل تحسین مجریان و ناظران و بالاخص استاندار فعلی آذربایجان غربی، نتیجەای متفاوت رقم خورده است.
مجموعا هفت نفر کردزبان از مجموع دوازده کرسی به مجلس راه یافتەاند کە رکوردی تاریخی محسوب می شود.
برای ناظرانی که از دور به مسائل استان می نگرند، ممکن است این مسائل پیش پاافتاده و دور از شان رهیافت های جاری از سیاست در کشور باشد.
اما واقعیت آن است که بخش مهمی از پویایی مسائل کردستان ناشی از تبعیض، احساس تبعیض و سویەهای قومی و ارتجاعی " سیاست محلی " است.
در ادوار قبل بارها پیش می آمد که نتیجەی انتخابات در حوزەهایی چون نقده و ارومیه هدف اعمال نفوذ قرار می گرفت.  دشوارەی " کم نمایندگی " کردها در ساختاری که سرشار از روابط قدرت و توان لابیگری و رایزنی است، معضلی بود که خود را بازتولید و امکان خروج از چرخەی معیوب آن موجود نبود.
مثلا در اوج دوران اصلاحات در انتخابات مجلس ششم، نتیجەای چون امروز در انتخابات ارومیه رقم خورد.
در حالی که "وزارت کشور تاج زاده" بر نتایج آرا پای می فشرد. شورای نگهبان اما با اعزام محمود احمدی نژاد به بازبینی آن پرداخت و از طریق ابطال چند صتدوق، نتایج را تغییر داد.
در دورەی قبل هنگامی کە صلاحیت تمام کاندیداهای کرد زبان حوزەی انتخابیەی ماکو رد شد، راقم این سطور در یادداشتی در کانال شارنامه به تحلیل آن پرداخت.
یادداشت مذکور به طرح شکایت از سوی شورای محترم. نگهبان انجامید.
در حالی که امروز در همین حوزه یک نامزد کرد رسما به عنوان برنده اعلام شده است!
مسالەای کە نشان دهندەی این مهم است که تعدیل وجوه نابرابری ساز سیاست محلی و همسو کردن آن با سویەهای یکسان ساز سیاست ملی ضرورتی مبرم است و خوشبختانه طلیعەی آن در استان پدیدار شده است.
مسالەی مهم اما استمرار آن و تسری به سایر حوزەهای ساحت سیاست است. به گونەای کە نرخ مشارکت کردها و اهل سنت در مدیریت کشور به نرخ طبیعی و میانگین کشور برسد.
دفاع از این سیاست به معنای قوم گرایی نیست. نخستین شرط توسعەی سیاسی مشارکت برابر تمام شهروندان است.
این پند بنیادین لیبرالیزم است: برابری در کرامت و نابرابری در لیاقت.
بدون برداشتن گام نخست، امکان برداشتن گام دوم وجود ندارد.
ابتدا باید زمینەی حضور برابر همه در رقابت، بر اساس سیاست کرامت، فراهم شود و سپس بر اساس " لیاقت " غربال گری صورت گیرد.
نتایج امروز در آذربایجان غربی قدمی ابتدایی در مسیر سیاست کرامت و اصل ایران برای همەی ایرانیان است. پس از این مرحله باید به گزینش بر اساس شایستگی اندیشید و به سود لیاقت و کاردانی از مرزهای قومی و مذهبی عبور کرد.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
🔺آذربایجان غربی و اصلاحات سیاستی

با گذشت چند روز از "رخداد انتخاباتی آذربایجان غربی " بحث و جدل در مورد آن هنوز ادامه دارد.
برخی از منتقدان با این استدلال که در کوران تنگناها و مشکلات تلنبار شدەی کشور، عملا کاری از مجلس ضعیف شده ساخته نیست، سعی در خوارداشت رخداد پیش گفته دارند.
این مساله گرچه در جای خود می تواند درست باشد، اما عملا از درک پویایی های خاص استان و ویژگی های سیاست محلی عاجر است.
به قول ظریفی، این انتخابات دستکم این حسن را داشت که " تهران " برای نخستین بار از وجود کردها در ماکو مطلع شود!

چند  دهه است که کردها از مسالەی " کم نمایندگی " - under- represenation - در ساختار سیاسی کشور رنج می برند و به انحاء مختلف خواهان جبران مافات و اصلاح رویەهای تبعیض ساز هستند.
طرفه این جاست که معضل کم نمایندگی که به صورت کلی گریبان کردها را گرفته، در آذربایجان غربی، ابعادی غریب یافته و حتی تا سطح " غیر نماینده" بودن - unrepresentative - روندهای انتخاباتی تنزل می یابد.
به صورت مشخص، ساز و کارهای انتخاباتی به گونەای بودە کە کردها در حوزه های انتخاباتی شهرهایی چون ارومیه، ماکو، سلماس، خوی، شاهیندژ و تکاب و بعضا نقده، عملا از انتخاب شدن باز می مانند.
تبعات این نقصان به صورت کارکردی خود را در حوزەهای دیگر دیوان سالاری نشان داده و به فقر نزدیک به مطلق حضور آنها در مدیریت های محلی و استانی انجامیده است.

در حالی که در دهه های گذشته خواست کردهای استان برای ادغام در جامعەی بزرگ تر ملت و مشارکت در مدیریت منطقه و کشور، با درهای بسته روبرو شده، همزمان قسمی پویایی متفاوت در میان ترک زبانان هویدا شده است.
برآمدن نوعی جنبش تجدید حیات قومی در میان مردم آذربایجان در دو دهەی اخیر که از نخستین ادغام شدگان در ملت سازی مدرن ایرانی به شمار می رود، بر پیچیدگی مساله بیش از پیش افزوده است.
علیرغم برخی صداهای رادیکال در آذربایجان باید گفت که هدف اصلی تجدید حیات موصوف، نه امتناع و عقب نشینی از ادغام بلکه تجدبد نظر در شرایط آن است.
به عبارت دیگر ترکها خواهان شناسایی و دیده شدن بیشتر در سپهر عمومی جامعه غالب با هویت دلخواه خود هستند.
نکته ی جالب این است که کردها خواهان کسب موقعیتی مشابه و برابر با آنان می باشند!
شوربختانه نبود هر گونه فضای مدنی جدی در استان در قیاس با تهران و برخی مناطق دیگر، امکان گفت و گو و مفاهمه را از طرفین و به نحوی مرکز کشور را سلب کرده و به انسدادی درازدامن انجامیده است.
صد البته مضرات این امر که محصول توسعه نیافتگی مطلق استان از حیث فرهنگی و سیاسی است، به توسعه نیافتگی عمومی آن منجر شده است.

در حالی که در دوران قاجار ایالت آذربایجان به مرکزیت تبریز پیشرفته ترین استان کشور بود و در دورەی پهلوی هم آذربایجان غربی در میانەی کشور قرار داشت، پس از انقلاب جزو پنج استان انتهایی نمودار توسعه به شمار می رود.
این مساله علیرغم برخورداری استان از نعمات طبیعی و ثروت های خدادای و مزیت مجاورت با سه کشور خارجی، جای درنگ و تامل است و به یقین سهم "مدیریت نابسامان محلی" در چهار دهەی قبل از هر عاملی بیشتر است.

یک ربع قرن  طرفداری کردها از جنبش " اصلاحات سیاسی " نتوانست تغییری معنادار در سپهر سیاسی استانی بوجود بیاورد که بخشی از کژکارکردی های آن از طریق "حلقەی ارومیە" - حلقەی اولیەی احمدی نژاد و یارانش - به سپهر ملی هم راه یافت.
ناامیدی از اصلاحات سیاسی اما، به معنای نادیدە گرفتن " اصلاحات سیاستی " نیست.
اگر آنچه در روز جمعه اتفاق افتاد و برخی پیش زمینەهای قبلی آن نظیر انتصاب استانداران غیر بومی در شش سال گذشته، به رویەای نهادی تبدیل شود، می توان از آغاز اصلاحات سیاستی سخن گفت.
اصلاحات سیاستی یعنی: مدرن سازی و مدون سازی فرایندهای انتخاباتی و اداری و حکمرانی به منظور افزایش کارایی، در عین حفظ ثبات سیاسی.
می توان امیدوار بود که از این رهگذر توسعەی استان به هدف مشترک و متعالی کردها و ترک ها و ارمنی ها و آشوری های ساکن آن تبدیل شود و " سوئیس ایران " در سریع ترین زمان ممکن در گوشەی شمال غربی کشور هویدا شود!
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
🔺برآورد میزان مشارکت کردها در شهرهای دو قومی آذربایجان غربی


پیروزی خیره کننده نامزدهای کرد دررشهرهای ارومیه، نقده - اشنویه و ماکو، گرچه با بی تفاوتی نسبی فضای عمومی شهرهای  کردستان روبرو شده، اما در میان فعالان ترک/آذری و خصوصا طیف موسوم به "هویت طلب"، به بحث های بی پایانی دامن زده است.

هویت طلبان ترک/آذری،  پیروزی اخیر را به مشارکت بسیار بالای کردها نسبت می دهند  و گاه حتی بدون هرگونه شواهد آماری از مشارکت  ۸۵ درصدی کردها سخن به میان می آورند.. تا یحتمل  واقعیت دموگرافیک وجود پرشمار  شهروندان کرد را که در انتخابات اخیر از پرده برافتاده،  کمرنگ سازند.

در مورد ادعای میزان مشارکت شهروندان کرد و آذری، نمی توان با قطعیت چیزی گفت. 
پیدا است که این مشارکت در شهرهایی یکدست کرد مانند  مهاباد و بوکان حول و حوش ۲۵ درصد بوده است.

در نقاط دیگر شاید، بررسی نمونه اشنویه رهگشا باشد، شهری یکدست کردنشین که با شهر همسایەاش نقده در یک حوزه انتخابیه دو قومی قرار گرفته است.
میزان مشارکت در اشنویه چیزی  حول و حوش ۵۰ درصد است. می توان گفت که انگیزه هایی که شهروندان اشنویه و شهروندان کرد در شهرهای ارومیه و نقده و ماکو را به پای صندوق کشانیده از یک جنس و کیفیت باشند.
با این تفاصیل می توان مشارکت پنجاه درصدی کردها در شهرهایی نظیر ارومیه، ماکو و نقده را از هر جهت نزدیک تر به واقعیت دانست.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
🔺از پیر سالاری تا خرفت گرایی!

رقابت ترامپ 78 ساله و بایدن 81 ساله در انتخابات آتی، نمودی از پیرسالاری در سیاست آمریکاست. در حالی که لیبرال دمکراسی به صورت کلی با خطر زوال روبروست، حاکمیت سالمندان بیش از‌ پیش آن را با تهدید مواجه می سازد.
روسیە در ابتدای دهەی 80 نمونەی یک پیرسالاری ناکارامد بود.
متوسط سن اعضای رهبران 71 سال بود و لئونید برژنف دبیرکل بیمار و سالخوردەی حزب از فرط ناتوانی " علیل کل " نام گرفته بود.
در غرب، به طعنه مارکسیسم - لنینیسم را مارکسیسم - سنیلیسم به معنای خرفت گرایی می نامیدند.
مردم هم از "برنامەهای پنج سالەی تشییع جنازه " می گفتند!
پیری و بیماری برژنف منجر به رکود در داخل و تشدید جنگ سرد با آمریکا شد.
اسناد نشان می دهد که برژنف هنگام صدور فرمان حمله به افغانستان از اختلال مشاعر جدی رنج می برد.
وضعیت جسمی وی در اواخر دهەی 70 مثل بایدن بود. گرچه نهادمندی بالای ساختار سیاسی آمریکا تا حدی از عوارض ذهن فرتوت او می کاهد.
در ایران هم گهگاه بحث جوان گرایی پیش می آید. جوان گرایی ایرانی اما مانند " خصولتی سازی " قسمی اسب تروا برای گشودن درهای قلعەی قدرت و ثروت است!
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
🔺هشت مارس و جهان رهبران مرد قدرتمند

روز جهانی زن در حالی فرا می رسد که که جنبش  مساوات طلبی زنان در کشورهای مختلف با وقفه و پسرفت های مهمی روبرو شده است.
اسطورەی " مرد قدرتمند " به مثابەی پیوست فرهنگی حکومت های غیر لیبرال و اقتدارگرای عصر حاضر، دارای تضاد جوهری با برابری جنسیتی و پاسداشت بی چشمداشت حقوق زنان است.
بازگشت ناسیونالیسم و غلبەی سیاست هویت در کنار ضدیت با جهانی شدن، مهاجرت، چند فرهنگ گرایی و ...به طریق اولی زنان را هم هدف قرار می دهد. به عنوان بخشی از فرودستان که در زمینەهای سیاسی و اجتماعی محتاج توان بخشی اند.
حکومت های اقتدارگرا در چین، روسیه، ترکیه، هند و ...عموما توسط مردان قدرتمند رهبری می شوند. مردانی که با  شنل "پدر ملت "بر دوش سیمایی مردانه به کشورهای شان بخشیدەاند.
در دمکراسی های در حال زوال مانند لهستان و مجارستان، محافظە کاری سیاسی شدە بە بهانە هایی چون ارج نهادن به سنت و پاسداشت نهاد خانواده، سنگرهای حقوق مدنی را یکی یکی در می نوردد.
تجارب تاریخی نشان می دهد تعمیق و گسترش برابری جنسیتی تابعی از میزان دمکرتیک بودن یک جامعه است.
تقابل کارکردی ملی گرایی ستیزەجو با حقوق زنان و برابری جنسیتی، به بهانەی در اولویت بودن حقوق ملت، مانند هر ایدئولوژی جماعت گرای دیگر است.
در قرن گذشته مارکسیسم که داعیەی رهایی نهایی نوع بشر را داشت، نگاهی ابزاری و فرعی به حقوق زنان در پبش گرفته بود.
چه به عنوان یک ایدئولوژی مدرن که به قامت مرد سفیدپوست اروپایی دوخته شده، نزاع طبقاتی را اصل می دانست.
بدین سان عاری از خلاقیت هایی بود که بتواند فرودستان غیر اقتصادی نظیر زنان، قومیت ها، اقلیت ها و ...را هم ببیند.
به همین سیاق مردسالاری مستتر در اسلام سیاسی نیز از جنس همان مرض ایدئولوژیکی است که ذکر آن رفت.
با این وصف علیرغم پیشرفت های بسیار، برابری جنسیتی حتی در دهەی سوم قرن 21 همچنان آرمانی دست نیافتنی است.
حتی در ایران 1401 شعلەور شدن یک جنبش اجتماعی قدرتمند که با قسمی عاملیت زنان همراه بود، چیزی از واقعیت پسرفت کلی امر دمکراتیک و سیاست زنانه در سطح جهانی نمی کاهد.
گرچه نمی توان انکار کرد ایران به علت داشتن جامعەای پویا با داشتن انبوه جوانان و زنان شهرنشین و آموزش دیده، همواره دارای قسمی دینامیزم خاص اجتماعی خواهد بود.
عمدتا به دلیل شکافی که میان ساخت مردانەی حکومت و ذهنیت " روستایی " آن با بدنەی عمدتا شهری و زنانەی جامعه وجود دارد.
در پهنەی گیتی اما پوپولیسم و ملی گرایی به رهبری " ابرمردان " قدرتمند در حال گسترش است و موجی از محافظەکاری و لیبرال زدایی با خود می آورند.
ناسیونالیسم ستیزەجو امروز همان نقشی را بازی می کند که اسلام سیاسی و مارکسیسم انقلابی در گذشته ایفا نمود:
موکول کردن تمام امور به پس از فیصلەی تضاد خلق و امپریالیسم و فرارسیدن آخرالزمانی که قرار است بیاید!
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
🔺روحانی و زن جوان: سرشت یک جدال فرهنگی

آنچه دیروز در قم رخ داد، فارغ از مواجهەی زنی جوان و روحانی میانسال، رویارویی دو پیش فرض، دو اندیشه و فراتر از آن دو " ایران " بود.
تصادم محافظەکاری با لیبرالیسم، فضیلت با قانون، راست کیشی با تجدید نظر طلبی و ایران قرن 20 با ایران سدەی 21.

روحانی قمی که سوژەی رسانە ها شد، از جهانی آمده و بانوی جوان هم متعلق به جهانی دیگر است.
گرچە هر دو در یک شهر می زیند و به لحاظ نسلی تفاوتی معنادار با یکدیگر ندارند، اما در عوالمی متفاوت به سر می برند.
ایران امروز، کشور نشانەها و نمادها و تضادهاست.
دویست سال پس از مواجهه با امر مدرن - در خلال جنگ های ایران و روس - ایران نه کشوری توسعه یافته، بلکه در حال توسعه محسوب می شود.
گرچه درون آن هم شاهد همزیستی بخش ها و استان های  توسعه نیافته با مناطق در حال توسعه هستیم.
به سخن دیگر، شمال و جنوب تهران بە مثابەی استعارەای دیرین برای بیان نابرابری های اقتصادی و اجتماعی، قابلیت تعمیم به سراسر کشور را دارد.

ایران فرادستان قومی و مذهبی، ایران ویژه خواران و نوکیسگان در کنار ایران فرودستان و محرومان و مغضوبان روی ایران زمین!

دولت ایران بسیار مشتاق است که در مقام سخنگوی جنوب جهانی و "رهبر جهان سوم" بجای " دمکراسی درون دولت - ملت ها" مدام بر " دمکراسی بین دولت - ملت ها " تاکید نماید.
این هم میراثی است که از قرن بیستم به ارث برده است.
احترام به حق حاکمیت و پرهیز از دخالت در امور داخلی و دموکراسی در روابط بین الملل، برای کشوری که در قرون نوزده و بیست مدام از سوی غرب تحقیر شده، تمنایی اساسی است.
اما تناقض این جاست که درک چندانی از درس های سدەی جدید وجود ندارد.
دنیای کنونی دوران احترام به حقوق فرد، بی طرفی عقیدتی دولت، فضیلت سامان یابی مدنی و بدون مداخلەی جامعە و پاسداشت چند فرهنگ گرایی است.
کشوری کە مدعی است در جهان باید مورد احترام قرار گیرد می بایست با شهروندانش با احترام رفتار کند.

هم اکنون در ایران می توان به تماشای جلوەهایی از جهان سنت و مدرن و پست مدرن در کنار هم نشست.
روحانی قمی که دمی افتادن روسری مادر جوان هنگام شیر دادن به نوزادش را بر نمی تابد،
بعید است نداند که سونامی باهم باشیهای بدون ازدواج در حال فتح قلعەهای سنت و محافظەکاری در قلب پایتخت است.
یحتمل می داند ولی به پشتوانەی قدرت کە فضایی برای گفت و گو میان دیدگاه های مخالف باقی نگذاشته، به تحمیل ایدەی خود می پردازد.

فرانسیس فوکویاما، دە سال قبل " نهاد ناآرام " ایران را اینگونه وصف نمود:
ایران یک جامعه جنبشی است و بالقوه در معرض بی ثباتی اجتماعی قرار دارد.
پویایی سیاست آن از تضاد عمده ای ناشی می شود که میان ماهیت محافظه کارانه و روستایی ساخت قدرت با جمعیت متجدد و شهری وجود دارد که نیروی اصلی آن را زنان و جوانان تشکیل می دهند.
فوکویاما شکاف نسلی و جنسیتی را در کنار تنش آبی و گرمایش زمین، متغیرهای عمده ای نامید که تحولات اجتماعی ایران را میتواند آبستن خشونت سازد.

مطابق این نظر، مفاهمه و درک متقابل میان ذهنیت سنتی و محافظه کار مسلط، با نگرش مدرن و تحول خواه زنان و جوانان که اکثرا تحصیل کرده و متاثر از الگوهای جهان وطن هستند، به سختی امکان پذیر است.
آنچه این اندیشمند علوم سیاسی آمریکایی گفته، به نوعی تغییر کردن معادلەای است کە قبل از انقلاب وجود داشت.

ذهنیت حاکم بر رژیم پهلوی، شهری و غرب گرا بود و در تضاد با افکار و احساسات اکثریت روستایی مردم و شهرنشینان محافظەکار قرار داشت.
در حقیقت، قبل از انقلاب تفاوت میان "سطح زندگی " نخبگان حاکم و طبقەی برخوردار با میانگین جامعه به اندازەی امروز نبود.
اما شکافی عظیم در زمینەی " سبک زندگی " وجود داشت که در غیاب گفتگو و انسداد سیاست به انفجار منجر شد.
امروز اما تفاوت در هر دو حوزه - سطح و سبک زندگی - مشهود است. تفاوت بین دهک های اقتصادی منزجر کننده است و ردایی از جنس ریا الگوهای رفتاری و فرهنگی را در برگرفته است.

فرادستان سیاسی و اقتصادی می کوشند تنعم و دارایی شان را در زرورق زهد و پارسایی انقلابی بپیچانند تا از چشم مردم دور بماند.
کاری که اغلب بیهوده است و هر از گاهی از گوشەای واقعیت برملا می شود.
در حالی که رفتاری مشابه از سوی مردم هم در دهەهای گذشته پیروی و به رعایت هنجارهای رسمی تظاهر می شد، اما امروز شاهد زوال این عادتواره ها هستیم.
فرهنگ غیر رسمی که به پستو خزیده بود در حال بازپس گیری ساحت های علنی و فضاهای عمومی است و مقابله با آن تاکنون نتیجەای نداشتە است.
ایران بیش از هر زمانی نیازمند گفت و گوست و دولت در این باره مسئولیتی سنگین بر دوش دارد.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
🔺کردها و آمریکای دلخواهشان!

مسرور بارزانی در سفر به واشنگتن با جرج بوش  ملاقات و به پاس ساقط کردن رژیم صدام، ظرفی با تصویر قلعەی اربیل به وی داد.
اقدام نخست وزیر دولت کرد که در تنگنای بی سابقەای قرار دارد، بی معنا نیست: ما همیشه به شما احتیاج داریم و خواهان خروج شما از عراق نیستیم!
مسرور بارزانی در راس حکومتی است که به علت تشدید شکاف های میان دو خانوادەی بارزانی و طالبانی عملا دوپاره شده است. بحران اقتصادی در اوج خود قرار دارد و دهه های طلایی 2000 و 2010 به خاطراتی دوردست تبدیل شدەاند.
204 سال قبل هنگام دیدار سران امارت نیمه مستقل بابان با جیمز ریچ دیپلمات انگلیسی، احتمالا نخستین بار در یک جمع کردی، بحث آمریکا به میان آمد!
امارت بابان به مرکزیت سلیمانیه همزمان از سوی استانبول، تهران و بغداد تحت فشار بود و به سختی برای حفظ حاکمیتش تقلا می کرد.
این امیرنشین رسما جزو امپراتوری عثمانی بود و فرمانبردار پاشای بغداد به عنوان والی عراق باب عالی.
اما عملا از استقلال برخوردار بود و مانند اقلیم کردستان امروز به صورت دوفاکتو دارای حق حاکمیت بود.
والی بغداد می کوشید آن را تحت سلطەی خود در آورد. فتحعلی شاه قاجار هم از طریق محمد علی میرزا حاکم کرمانشاه چشم طمع به سلیمانیه داشت و چند بار سرزمین بابان صحنەی جنگ ایرانی ها، ترک ها و والی بغداد گردید.
امیران بابان در دیدار با ریچ که نمایندەی کمپانی هند شرقی در بغداد بود از دشواری زیست در مرز دو قدرت رقیب سخن گفته و می گویند:
از حرص و طمع ایرانی ها که برای گرفتن باج و خراج به هر وسیلەای تشبث می جویند و خدعه و نیرنگ مکرر ترک ها به ستوه آمدەایم!
بابان ها سپس با کنجکاوی دربارەی قدرت های جهان آن زمان، از مرد انگلیسی می پرسند: انگلیس، فرانسه، روسیه و سپس چین و آمریکا!
راست است که خارجی ها حق ورود به چین را ندارند؟
چرا دولت شما هند را استعمار می کند؟
نظام حکومت آمریکا چگونه است و اصولا در دنیای جدید چه خبر است؟
ریچ با حوصله به تمام این سوالات پاسخ می دهد و در مورد آمریکا می گوید: نظام آن جمهوری و مبتنی بر نمایندگی و انتخابات است.
عثمان پاشای بابان می افزاید: با این حساب، آمریکا شبیه ایلات خوشناو کردستان است.
هر دهکده کدخدا و رئیسی دارد و شورایی متشکل از تمام رووسا به رتق و فتق امور منطقەی " خۆشناوەتی " می پردازد!
سخن عثمان پاشا از نگاه امروز ساده اندیشانه و فاقد خلاقیت لازم برای فهم پیچیدگی های سیستم و سیاست آمریکاست.
اما اشارەی آن به نوعی " دمکراسی رجال "در کردستان ابتدای سدەی نوزدە از برخی جهات از زمان خود جلوتر است. به ویژه در قیاس با حکمرانی های حزبی - خانوادگی امروز بر بستر اقتصاد نفتی و رانت های موروثی.
آمریکای دویست سال قبل که روی شانەهای انقلاب صنعتی و فلسفەی روشنگری ایستاده بود، نمی توانست معادل ایلات کرد باشد که هنوز در قرون وسطی مانده بودند!
همانطور که آمریکای امروز نیز همان کشور ایتدای هزاره و زمان جرج بوش های پدر و پسر نیست.
اصولا بوش پسر به خاطر خطای حمله به عراق و افغانستان یکی از مقصران افول نسبی کنونی آمریکا قلمداد می شود.
از اوبامای دمکرات گرفته تا ترامپ جمهوری خواه در اشتباه بودن جنگ های خارج از مرزهای آمریکا اتفاق نظر دارند و درگیری در باتلاق خاورمیانه را علت اصلی عروج چین می دانند.
این سخن بدان معنا نیست که واشنگتن به کلی جل و پلاسش را جمع و از منطقه خارج می شود!
خیر! آمریکا هیچ وقت از منطقه نمی رود، اما روز به روز فضای آن کمتر می شود.
چین، روسیه، ایران، ترکیه، هند، اسرائیل و ...قدرت هایی نوظهورند که سهم خود را از خاورمیانه می خواهند و دوران یکه تازی آمریکا گذشته است!
تازه این چنین نیست که آمریکا به صرف تعهد و اعلام همبستگی یک طرف، عاشق چشم و ابروی آن شود. این کشور با واقعیت های عینی سر و کار دارد و مهم ترین انگیزەی آن برای همکاری وجود طرف مقابل و تاثیرگذاری آن روی ارض واقع است.
به فرض مثال با وجود اختلافات ایدئولوژیک، با کردهای سوریه وارد شراکتی استراتژیک گردید و " افغان های دمکرات " را به علت فرقه گرایی و ناکارامدی رها کرد.
با این حساب چاره چیست و اقلیم کردستان چه باید بکند؟
برای پاسخ به این سوال به دربار امارت بابان و سلیمانیەی 200 سال قبل باز می گردیم!
ریچ از قول یکی از اعیان سلیمانیه می گوید:
اختلاف رهبران ما علت بدبختی و بیچارگی ما را فراهم ساخته است، زیرا بیگانه نمی تواند آسیبی به ما برساند. مگر به وسیلەی رقابت خانواده هایمان و اختلاف و دودستگی آنان. ما این را می دانیم و این علت را تشخیص دادەایم، ولی با این وضع همیشه ترک ها بر ما پیروز می شوند...
جا دارد از آقای بارزانی بپرسیم، بعد از دو سده واقعا چه چیزی عوض شده؟!

* نقل قول های این یادداشت از کتاب سفرنامەی کلودیوس جیمز ریچ با ترجمەی حسن جاف و تصحیح فرامرز آقابیگی گرفته شدەاند،
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
🔺حلبچه و نحوست عدد 19 برای دیکتاتورها!

گرچه عموما اعتقاد بر این است که محمد بوعزیزی دست فروش تونسی با آتش زدن خود، خاورمیانەی سایکس پیکو را بە آتش کشید، اما از جهاتی نسل کشی حلبچه بر آن فضل تقدم دارد.
نیروی هوایی رژیم صدام در 16 مارس 1988 شهر حلبچه را با گازهای شیمیایی مورد حمله قرار داد و هزاران نفر از ساکنان غیر نظامی آن را کشت.

بمباران حلبچه در ماه های پایانی جنگ ایران و عراق رخ داد و انگیزەی آن بازپس گیری شهر از نیروهای ایرانی و انتقام از شورشیان کرد متحد تهران بود.
ایران بدون کمک کردها نمی توانست وارد عمق کردستان عراق شود و جنبش دیرینەی کردها هم درست مانند مقطع سال 1974 عملا به بخشی از نبرد و رقابت ایران و عراق تبدیل شده بود.

این فاجعەی مرگبار در آخرین مرحلەی جنگ سرد رخ داد.
زمانی که گورباچف اصلاح طلب در روسیه بر سر کار آمده و در پی تنش زدایی با آمریکا بود.
در آمریکا هم رونالد ریگان جمهوری خواه بر سر کار بود که سه سال قبل از این حادثه روابط قطع شده با بغداد را احیا نموده بود.
عراق رسما متحد شوروی بود، اما روابط گرمی با کاخ سفید هم داشت.
انزوای بین المللی جمهوری اسلامی در دهەی 60 و اصرار آن به ادامەی جنگ و مخالفت با پیشنهادهای مختلف آتش بس، موضع بین المللی عراق را تقویت کرده بود.
در افکار عمومی غرب، به رژیم صدام همچون مقاومتی سکولار علیه توسعه طلبی مذهبی تهران نگریسته و تعمدا ددمنشی های آن نادیده گرفته می شد.

پس از بمباران حلبچه، یک کمیتەی سنا به بررسی مساله پرداخت و درصدد برآمد رژیم صدام حسین را به دلیل نقض کنوانسیون ژنو محکوم نماید.
اما لابی هوادار بغداد آنقدر قدرتمند بود که کاخ سفید مانع شد و چشمان خود را به روی جنایت بست.

گفته می شود مماشات آمریکا، امر را بر صدام مشتبه کرد و باعث شد دو سال بعد به کویت هجوم ببرد.
محاسبات صدام اشتباه از کار درآمد، آمریکا واکنشی شدید نشان داد و کار به نابودی ارتش عراق و خلع سلاح آن رسید.
خلع سلاح بی سابقەی عراق احتمالا دومین فقرەی ناتوان سازی یک کشور اسلامی در تاریخ معاصر خاورمیانه است.
قبل از آن در سال 1843 قدرت های اروپایی در خاورمیانەی پیشا سایکس پیکو، دست به کوچک سازی و خلع سلاح مصر زدند که در مقام یک استان یاغی عثمانی، به قدرتی دریایی و زمینی در مقیاس جهانی تبدیل شده بود.
آن زمان مصر پیشرفته ترین استان عثمانی و عراق عقب مانده ترین آن بود.
این در حالیست که پس از پایان جنگ ایران و عراق زرادخانەی عراق حتی از ترکیه و مصر بزرگ تر بود.

پس از شکست عراق در جنگ کویت، این کشور وارد یک دورەی تحریم 12 ساله شد و سپس توسط آمریکا و انگلیس اشغال و به حکومت دیکتاتوری پایان داده شد.
سقوط صدام و حذف عراق به عنوان قدرتی منطقەای، انرژی متراکمی را آزاد کرد که از زمان قرارداد سایس پیکو زیر گسل های سیاسی و اجتماعی خاورمیانه خوابیده بود.
کردها به عنوان محذوفان سایکس پیکو، صاحب یک خودمختاری گسترده شدند.
چند سال بعد قیام های بهار عربی در گرفت و کردهای سوریه در یک هم سرنوشتی غریب با برادران کردشان در عراق، با وضعیتی مشابه مواجه شدند.
دولت دمشق از ترس سقوط، نیروهایش را از کردستان عقب کشید و کردها یک شبە بە حاکمیت  دست یافتند.
گرچە مرزهای سایکس پیکو با جان سختی پایدار ماندند، اما از جهانی شاهد معادلات ژئوپولتیک و استراتژیک قرون گذشته شدیم.
ایران و ترکیه به قدرت های منطقەای تبدیل و در عراق و سوریه به رقابت پرداختند.

طنز تاریخ این جاست که صدام حسین پس از اشغال کویت آن را استان نوزدهم عراق نامید.
پس از آن که وی جان و حکومتش را بر سر این استان نوزدهم کذایی گذاشت، این حلبچه بود که به پاس رنج ها و قربانی هایش به استان نوزدهم عراق تبدیل شد، نه کویت!
ظاهرا نوزده عدد نحس دیکتاتورهاست!
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
🔺حال" تبریز" خوب است، اما تو باور مکن!

چند روز پس از نمایش بنری تجزیه طلبانه و سرشار از نفرت پراکنی در ورزشگاه تبریز، سخنی از عضو معمم و پرحاشیەی شورای شهر این کلان شهر نقل شده که آشکارا سویەهای نژادپرستانە دارد.
رسول برگی به قصد تحقیر و تخفیف یک عضو دیگر شورا او را " افغانی الاصل " نامیده است!
پیش تر برگی، کردها را "مهمان آذربایجان" خوانده بود و چند ماه قبل تر نیز اظهار نظری از نامبرده، رنجش مردم اسکو را  در پی داشت.

تبریز در دوران معاصر، پایتخت مشروطیت، مهد مدرنیتەی ایرانی، مسقط الراس انجمن های ایالتی و ولایتی، زادگاه سوسیال دمکراسی، نحلەای از نواندیشی دینی و مکاتب فکری و سیاسی دیگری است.
برخی از مهم ترین چهرەهای سیاسی و فرهنگی ایران صد سال اخیر از تبریز برخاستەاند.
از ستارخان و باقرخان معروف گرفته تا شیخ محمد خیابانی، مهدی بازرگان، خلیل ملکی، محمد حنیف نژاد، صمد بهرنگی و بسیاری دیگر زادەی این شهرند.
برخی از تاثیرگذارترین نویسندگان و متفکران زمانەی ما کە هر یک بە گونەای سپهر فکری و فرهنگی را به سیطرەی خویش درآوردەاند از اهالی این شهرند:
کسانی چون سید حسن تقی زاده، طالبوف تبریزی، جواد طباطبایی، خشایار دیهیمی، موسی غنی نژاد و ...

پیداست که پیدا کردن هر گونه نسبت میان نام ها و سنت های فکری و سیاسی پیشگفته با ایدئولوژی های قوم گرا و نفرت پراکن مانند پیوند جن و بسم الله است.
این لیست ها را می توان طولانی تر هم کرد و علامه های نامدار تبریزی و سرامدان حوزه را هم بدان افزود.
تبریز گنجینەی عجیبی از دانش و تفکر است. اما به جرات می توان گفت هنوز حتی یک نفر قوم گرا و ناسیونالیست باسواد و دانشمند را در دامن خود نپرورده است!

با این وصف چگونه از یکی از غنی ترین و فرهنگی ترین شهرهای ایران، باید سازهای ناکوک به گوش  برسد!
پاسخ روشن است! نه تنها تبریز بلکه حال هیچ یک از ما خوب نیست. انسداد سیاسی و اجتماعی جاری کاری کرده که میدان برای اندیشەهای ارتجاعی و ضد مدرن فراهم شود.
اندیشه هایی که به آسانی مشکلات را فرافکنی می کنند و آب را برای گرفتن ماهی توسط سیاستمداران فاسد گل آلود می نمایند.
حتی ممکن است کسانی که  سخنان ناصواب را بر زبان می رانند، قلبا باوری به آن نداشته باشند.
اما از باب " نان آوری " مواضع افراطی می گیرند و در جنگ " همه علیه همه " نمدی برای خود می دوزند.
سوگمندانه مانند اروپای دهەی سی شدەایم، باز رکود بزرگ و فقدان هر گونه چشم انداز امید بخش متهم اصلی است. پرولتاریا در حال غرق شدن است و بورژوازی و طبقات متوسط در حال تکه تکه شدن.

بیش از صد سال قبل، شیخ محمد خیابانی که از ستم و فترت اواخر قاجاریه به ستوه آمده بود و از تحولات سیاسی آن سوی ارس هم بیمناک بود،  تشکیلاتی حکومتی تاسیس و نام آذربایجان را " آزادیستان " گذاشت.
یکی از روزنامه های تهران به طعنه نوشت:
ترسم نرسی به کعبه ای اعرابی
که این ره که تو می روی به ترکستان است
خیابانی در روزنامەی آزادیستان محکم و قاطع جواب داد:
ای بدبخت! تبریز به قبله نیاز ندارد، خودش قبلەی آزادی و آزادیستان است!

بعید می دانم شیخ برگی داستان ما، این حکایات را خوانده و اصولا به اندازەی کافی با تاریخ آشنا باشد!
لذا بهترین پاسخ برای کسی که بخشی از ملت ایران را مهمان می خواند و از میزبانی و مهمانی می گوید، یادآوری خط لولەی انتقال آب زرینه رود به تبریز است.
آشیخ! این آبی که تو هر روز می نوشی از کردستان است!
گوارای وجودت باد، اما کوزە شکستن چرا؟!
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔺میعاد با نوروز در کردستان

مردم کردستان امسال در هر شهر و روستا و کوی و برزن با شادمانی به پیشواز نوروز رفتەاند.
طنین زندگی و همدلی و عزم ستیز با غم و خمودگی در این جشنوارەهای رنگارنگ لبریز از شادی، موج می زند.
در جامعەای مالامال از غم و اخبار و رخدادهای ناخوش، شادی جمعی حول نوروز باستانی فرصتی مغتنم برای سر فرود نیاوردن در برابر فسردگی و خمودگی است.
بهار 1333 سایه شعری معروف در ژانر ادبیات افسردگی/زمستان - ژانری که پس از کودتا رایج شد - سرود.

بهار آمد گل و نسرین نیاورد
نسیمی بوی فروردین نیاورد

سال بعد اخوان با شعر زمستان، ادبیات افسردگی را به اوج رساند.
ادبیات نومیدی در شعر و داستانهای دیگر نمود و ادامه یافت و به ویژگی دورانی از تاریخ فرهنگ و اندیشەی این دیار تبدیل شد.
در ‌حالی کە تلخکامی عمومی امروز به نوعی یادآور سالهای سی است، مردم کردستان بجای غمنامه سرایی به ستایش زندگی برخاسته و در شعلەهای آتش نوروز، شرارەهای امید را می پایند و از بهار پیمان می گیرند:

به نوروز دیگر هنگام دیدار
به آیین دگر آیی پدیدار

نوروزتان پیروز و روزگارتان بهاری!

فیلم: مراسم نوروزی در حومەی مهاباد
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
🔺"پوتین"ی کە از پای روسیه در نمی آید!

24 سال قبل حسام الدین امامی روزنامه نگار پیش کسوت هنگام آغاز زمامداری پوتین با این تیتر در یک روزنامەی اصلاح طلب به پیشواز او رفت:
پوتینی که روسیه به پا کرد!

اکنون 24 سال از آن روزها گذشته و پوتین در حال جشن گرفتن پنجمین دورەی ریاست جمهوری خویش است.
جشنی که بر اثر حملەی تروریستی دیشب به کروکوس در حومەی مسکو به عزا تبدیل شد.
رئیس جمهور روسیه هنوز در مورد این حادثه سخن نگفته و معلوم نیست انگشت اتهام را به کدام سمت نشانه خواهد رفت.
اما از فحوای کلام مقامات روسی پیداست که علیرغم مسجل شدن تقریبا قطعی نقش داعش، تمایل دارند مسئولیت حادثه را به گردن اوکراین بیندازند.
داعش که احتمالا شاخەی خراسان آن این حمله را انجام داده، رسما مسئولیت آن را بر عهده گرفته است.
گویا مقامات آمریکایی هم در اوایل مارس، به روس ها دربارەی یک حملەی بالقوەی داعش به اماکن عمومی به روس ها هشدار دادەاند.
هشداری کە تحت عنوان "دخالت در امور داخلی " و تلاش برای تاثیر گذاشتن بر روند انتخابات نادیده گرفته شده است.
با این اوصاف به نظر نمی رسد که پوتین به متهم کردن داعش بسنده و از متهم کردن سرویس های امنیتی اوکراین و حامیان غربی اش صرف نظر نماید.
سکوت وی تا این لحظه احتمالا برای یافتن یا ساختن مدارک و مستندات لازم جهت آماده کردن سناریوی دلخواه خویش است.
در 24 سال گذشته حوادث و حملات تروریستی متعددی در خاک روسیه اتفاق افتاده، اما همیشه ابهام بزرگی میان کسانی که آن را انجام داده و طرف هایی که متهم شدەاند، وجود داشته است.
احتمالا این مورد هم از این قاعده پیروی خواهد کرد.
یحتمل پوتین این حمله را دستاویزی برای تحکیم قدرت خود و امنیتی کردن فضای سیاسی و اجتماعی قرار خواهد داد.
پس از شورش پریگوژین و قتل پر سر و صدای ناوالنی و جنگ فرسایشی در اوکراین که با حملات مکرر کییف به عمق خاک روسیه همراه شده، اقتدار او خدشه برداشته است.
احتمالا وی این حمله را تبدیل به کارزاری جهت تحریک و تهییج افکار عمومی علیه اوکراین خواهد کرد تا به جبران کاهش ذخیرەی نیروی انسانی ارتش بپردازد و از تبدیل شدن جنگ به عامل نارضایتی جلوگیری نماید.
اگر این فرضیه درست باشد، احتمالا شاهد یک رشته حملات خشونت بار و بی سابقه علیه اهدافی خواهیم شد که پوتین رسما آنها را متهم می کند.
مخلص کلام این که معلوم نیست در میان مدت، روسیه پوتین کذایی را از پا در می آورد یا پوتین روسیه را از پای در می آورد!
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
🔺داستان پارە دوز پیرانشهر و خطیب جمعەی پایتخت!

خبر تکان دهنده بود; کفاش پیرانشهری پس از مواجهە با احتمال جمع آوری دکەاش، چون از عهدەی احتیاجات زندگی بر نمی آمد، به حیات خود پایان داد!
البته خودکشی بر اثر فشارهای اقتصادی به این مرد نگون بخت ختم نمی شود.
چه ساختار اقتصادی کشور اصولا مولد بی عدالتی و نابرابری است.
کسی مانند کاظم صدیقی با زد و بندی ساده و بی هیچ فعالیت تولبدی و خدماتی، یک شبه کاسب یک دارایی هزار میلیارد تومانی می شود.
در حالی که کسب و کار کوچک کفاش پیرانشهری، یحتمل مقهور قوانین زیباسازی شهری و ضوابط مربوطه می گردد.
شوربختانه پیوند میان قدرت و کسب و کار، ویژگی عمدەی اقتصاد کشورهای خاورمیانه است.
مردان سیاست و بازار با ازدواجی مصلحتی، بنیان ساختاری را می نهند که نامی جز سرمایه داری رفاقتی بر آن نمی توان نهاد.
نبودن مرزی مشخص میان بخش دولتی و خصوصی، رفیق بازی در خصوصی سازی اموال عمومی، اعطای تسهیلات، بخشش های مالیاتی، مجوزهای صادرات و واردات به دوستان سیاسی، بخشی از ویژگی های این ساختار است.
در حقیقت بده بستان میان نخبگان اقتصادی و سیاسی اصلی ترین کارویژە و پویایی آن است.

در راس تندروترین جریان سیاسی ایران که از قضا برای تسخیر کرسی های مجلس آتی خیز برداشت، یک ابرسرمایەدار قرار دارد که توان مالیش را برای کسب نفوذ سیاسی بیش تر بکار می برد.
این در حالیست که ثروت مثال زدنی او ابتدا به ساکن مرهون ارتباطات سیاسی و نزدیکی او با سیاستمداران قدرتمند است.
پیوند میان فساد و رفیق بازی و میان سیاست و کسابت نه تنها پنهان نیست، بلکه به روالی آشنا برای ثروتمند شدن بدل شده است.
بیش از صد سال قبل سید حسن مدرس وکیل شجاع و مبرز تهران با انتقاد از زوال اخلاقیات و حکمروایی در کشور گفت:
سیاست ما عین دیانت ما و دیانت ما عین سیاست ماست!
سخن نغزی که در ابتدای انقلاب با کندن آن از بستر تاریخی و جایگاه بیانش، قرار بود به مانیفست تاسیس ساختاری اخلاقی و عدالت خواه تبدیل شود، امروز برازندەی اقتصاد سیاسی بیمار و فاسدمان است. سیاست ما عین کسابت ما و هر دو نیز مانند دیانتمان هستند!
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
🔺بی بی بدون بایدن!

رای ممتنع آمریکا به قطعنامەی امروز شورای امنیت که خواستار آتش بس فوری در جنگ غزه شده، یک پیشرفت دیپلماتیک است.
در شش ماه گذشته واشنگتن در دفاعی تمام عیار از موضع اسرائیل، سه بار قطعنامەهای خواهان آتش بس را وتو کرد.
هفتەی گذشته هم چین و روسیه قطعنامەی پیشنهادی آمریکا را وتو کردند. عمدتا به این دلیل که خواستەی آتش بس فوری را با آزادی گروگان های اسرائیلی مرتبط کرده بود.

اما امروز کاخ سفید جلوی تصویب قطعنامه را نگرفت و عملا حفاظ دیپلماتیکش را از روی اسرائیل برداشت.
امری که حاکی از شکاف فزایندەی میان دو کشور و نارضایتی شدید بایدن از نتانیاهو است.
در هفته های اخیر بایدن مکررا از نتانیاهو خواسته از عملیات نظامی در شهر جنوبی رفح که ماوای بیش از یک میلیون آوارەی فلسطینی شده صرف نظر کند.
کاخ سفید که از انعطاف ناپذیری اسرائیل و شکست میانجیگری قطر و مصر سرخورده شده،  امروز اینگونه نارضایتی خود را نشان داد.
اقدامی که با خشم شدید اسرائیل روبرو شد و این کشور بلافاصله سفر برنامەریزی شدەی یک هیات بلندپایه به واشنگتن را لغو کرد.

در حالی که دبیرکل سازمان ملل خواستار اجرای سریع قطعنامه شده، یک مقام آمریکایی برای کاستن از عصبانیت اسرائیلی ها آن را غیرالزام آور خوانده است.
قطعنامەهای شورای امنیت عموما الزام آورند و نحوەی اجرای آنها بستگی به ارادەی اعضا دارد و می تواند طیفی از راهکارها از توسل به زور تا انجام مذاکره را شامل شود.
البته بعید است که در این فقره گزینە توسل بە زور مطرح شود، اما به هر حال به فشارهای سیاسی علیه اسرائیل می افزاید و انزوای جهانی آن بر اثر جنگ غزه را تشدید خواهد کرد.

پیامد دیگر تحول امروز، افزایش فشارهای داخلی علیه نتانیاهو است. اپوزیسیون اسرائیل و خانوادەهای گروگان ها مدت هاست که وی را متهم می کنند که مدیریت سیاسی  جنگ و سرنوشت اسرا را با آیندەی شخصی خود گره زده است.

قطعنامەی امروز البته خواستار آتش بس فوری و نه دائمی شده است. اما اهمیت آن در این است که آن را ابتدا به ساکن به آزادی گروگان ها گره نزده است.
این امر بالقوه می تواند به تقویت موضع حماس بینجامد که دست یابی به آتش بس را معادل نجات خود و نوعی پیروزی تاکتیکی می داند.
همچنین نتانیاهو را از هدف اعلام شدەی نابودی حماس و شکل دهی به ترتیبات سیاسی و امنیتی نوار غزه پس از جنگ، دورتر می کند.

شکاف عمیق میان اهداف طرفین در حالی که عملا جمعیت دو میلیونی غزه با صد هزار کشته و مجروح به گروگان جنگی خانمان سوز تبدیل شدەاند، بر پیچیدگی ماجرا افزوده است.
در وضعیت جدید اسرائیل عملیات رفح را آغاز کند، باید با پیامدهای یک انزوای مطلق بین المللی و زوال برگشت ناپذیر وجهەی خود دست و پنجه نرم کند.
اسرائیل بدون آمریکا مانند برادر کوچکی است که بدون برادر قلدر و بزرگ تر خود بابد با مخاطرات دعواهای غیر قابل پیش بینی کنار بیاید.

احتمالا در سایەی وضعیت دیپلماتیک پیش آمده، میانجیگران قطری و مصری کار خود را از سر می گیرند و با انعطاف بیشتری از سوی اسرائیل مواجه می شوند.
تحول امروز نخستین گام در راه خاتمەی پرتلفات ترین جنگ اسرائیل و فلسطینی هاست.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1