نقدزی
857 subscribers
155 photos
52 videos
20 files
70 links
ارتباط با ادمین:

@neoshams
Download Telegram
زجر و مهر انسانی تنیده شده از تار دوربین و پود میزانسن: کنش، تنش و واکنش در #من_دنیل_بلیک اثر #کن_لوچ

زن جوان چند روز است که فقط سیب می خورد تا غذای کافی برای دو فرزندش داشته باشد؛ او حتی از دنیل با غذا پذیرایی می کند به پاس کمک هایش. اما خودش بعد از چند روز متوالی دچار ضعف و گرسنگی شدید شده. در سکانس Food Bank، بعد از صفی طولانی. او و دنیل وارد می شوند تا جیره ی غذایی شان را بگیرند. زن کیسه را نگه داشته و خانوم مسئول، سهمیه ی او از مواد بهداشتی گرفته تا غذاهای کنسروی را در کیسه می اندازد. تا این جا دوربین گزارشگر لوچ با شات های دو نفره واقعه را دنبال می کند.

حالا بذر تنش از دل میزانسن با لرزش و بی حالی صورت و حرکات زن جوان کاشته می شود. صدای آمبیانس مثل همیشه شنیده می شود. غلبه ی فضایی در بر گیرنده بر آدم های مجبور و مقهور این وضعیت. خانم مسئول لحظه ای از کادر بیرون می رود. زمینه ی بالاتر رفتن تنش آماده است. حالا ماییم و زن جوان در نمایی نزدیک تر. بعد از چند روز ایثار و گرسنگی، زن به گوشه ای رفته و در ترکیبی از شرمساری و بی اختیاری، یک قوطی را باز کرده، محتویات آبکی اش را کف دستش می ریزد و هورت می کشد. مقداری روی زمین می ریزد.  حالا که تنش با کنش بالا رفته، موقع اضافه شدن واکنش هاست.

خانم مسئول به همان کادر برمی گردد و دوباره خلوت دردآور ما و زن متوقف می شود. زن معذرت می خواهد. مسئول می گوید اشکالی ندارد. دوربین با نمای بسته آن ها را تا سر میز می آورد و می نشینند. دوربین پایین تر آمده؛ و زانوان احساس ما هم در حال خم شدن است. اما هنوز کار لوچ تمام نشده. مادر بودنِ زن جوان باید عمق فاجعه را افزایش دهد. پس بعد از ورود دنیل به کادر و نشستنش (واکنش دوم)، یک کات ساده ولی سهمگین ما را متوجه قاب مقابل می کند. دخترک آمده ببیند مشکل مادرش چیست: "چی شده؟ مامان چیزی شده؟" به قاب مادر و دنیل برمی گردیم، و دختر هم از راست در حالت فلو وارد می شود. فوکوس روی مادر است: "گرسنه م بود. ببین چه آبروریزی ای کردم." دنیل می گوید: "اشکالی نداره. چیزی نشده." زن می لرزد و با دستمال پارچه ای که دنیل از جیب بغل کاپشنش به او داده دور دهانش را پاک می کند. به دخترش نگاه می کند و شرمساری اش مضاعف شده چون که فرزندش شاهد این صحنه بوده. لوچ یک سوم گوشه ی بالایی راست قاب را خالی نگه داشته تا خانم مسئول با دستی لرزان یک لیوان آب بیاورد و پریشان از این کادر زجرآور فرار کند.

دستان دنیل در انسانی ترین شکل ممکن روی زانوان مادر است و همراه با نوازش دست، کلمات دنیل به او قوت قلب می دهد که: "این روزا می گذره. تقصیر تو نیست." دخترک همچنان ایستاده ساکت و مبهوت و ... احتمالا در هم شکسته. اما هنوز طاقت دیدنش را نداریم. به نمایی بسته تر و جانبی از مادر و دنیل می رویم.

حالا برای اولین بار صدای دنیل بر تمام صداهای آمبیانس غلبه می کند. انسانی به نجات انسان دیگر آمده. مهم نیست ساختارها چقدر فشل اند و جامعه چقدر بی رحم است. اینجا در نمای بسته ی لوچ، یک قاب است با دو انسان هم سطح در دو سو. یکی گرسنه و دیگری عاصی از سیستم اما همچنان دلداری دهنده. و این صدای گرم دنیل است که با غلبه بر آمبیانس بی تفاوت و یکنواخت محیط در گوش مادر و گوش ما می گوید:

"تو کارت عالی بوده. تک و تنها با دو تا بچه ی کوچیک. تو کاری نکردی که بخوای به خاطرش شرمنده باشی."

این گرمای انسانی حالا توان روبرو شدن با کات بعدی به نمای دخترک را به ما داده. او حیرتش را با بغضی نیم خورده فرو می برد. به قاب سه نفره شان برمی گردیم و این بار فلوی دختر حاوی غمی ست که نگاهش قبل از کات به ما تزریق کرده. خانم مسئول به همان جای خودش در گوشه ی راست برمی گردد. دنیل همچنان با دست و کلام دلداری می دهد. مسئول برایش دستمال مرطوب می آورد از همان قفسه های حاوی کمک های جنسی به مستمندان. غذا برای سیر شدن و دستمال برای پاک کردن اشک های شرمساری. دوباره می رود تا غذایی شیرین برای بالا رفتن فشار زن بیاورد.

لوچ ضربه اش را زده و دیگر در نمایش واکنش خاموش دخترک هم زیاده روی نمی کند. فعلا این چند ثانیه زجر و مهر انسانی که تار دوربین و پود میزانسن برایمان در هم تنید کافی ست. فید تو بلک.

محمدعلی شمس، ۱۳ آذر ۰۲، در گروه نقدزی

@naghdzee
@neoshams

برای دیدن ویدئوی سکانس کلیک کنید