حقوق نفت و گاز
1.58K subscribers
65 photos
11 videos
28 files
490 links
هاتف ستاری اسمرود

دکتری حقوق نفت و گاز دانشگاه تهران(دانشکدگان فارابی)

سرپرست قراردادهای خارجی شرکت ملی نفت ایران

ادمین:
@hatef_sattari

https://www.linkedin.com/in/hatef-sattari-asmaroud-26769315b?utm_source=share&utm_campaign=share_via&utm_conte
Download Telegram
Gas Balancing Agreement..

در قراردادهای فارم-اوت هر یک از طرفین دارای این حق هستند که سهم خود را به صورت هیدروکربن (نفت و گاز) برداشت نمایند.
این موضوع در میادین گازی کمی متفاوت است چرا که گاز را برخلاف نفت نمی توان ذخیره نمود.بنابراین در اینگونه از میادین یک ضمیمه ای به قرارداد فارم-اوت اضافه می شود که موافقت نامه بالانس گاز نام دارد. این موافقت نامه زمانی اجرایی می گردد که برخی از شرکا در قرارداد فارم_اوت که حق برداشت محصول در قرارداد فارم_اوت را دارند، در حال حاضر امکان برداشت گاز برای آنها به دلایل گوناگون میسر نباشد و بر اساس موافقتنامه فوق، اینگونه فرض می شود اشخاصی که امکان برداشت گاز مربوط به خود را ندارند سهمشان از گاز موجود، در زیر زمین باقی مانده است. این امر زمانی اتفاق می افتد که یک شریک فعلا قادر به فروختن سهم خود نیست و یا اینکه خریدار وی توانایی برداشت تمام گاز خریداری شده را ندارد. شریک مذکور به وسیله موافقتنامه بالانس گاز اعتباری به میزان گازی که برداشت ننموده به دست می آورد و این حق را به وی می دهد که بتواند سهم برداشت نکرده خود را بعدا برداشت نماید.

منبع:
An Overview of Oil and Gas Contracts in the Williston Basin.

موفق باشید.
ستاری
T.me/naft1
Dry Hole Agreements..

گاهی اوقات هدف از حفر چاه صرفا تولید هیدروکربن یا نفت و گاز نیست. هر سرمایه گذاری ابتدا به دنبال کسب اطلاعات از مخزن بوده تا متناسب با آن اقدام به انجام عملیات حفاری و توسعه میدان بنماید.
در این میان استفاده از قراردادهای dry hole در کشورهای صاحب نفت مرسوم بوده و بر اساس آن طرف قرارداد بالادستی نفت یا سرمایه گذار اقدام به انعقاد قرارداد فوق الذکر می کند که به سه صورت منعقد می گردد.

روش اول بدین گونه است که طرف قرارداد dry hole بایستی به میزان متراژ معین شده اقدام به انجام عملیات حفاری نموده

و یا بر اساس روش دوم بایستی تا وصول به مخزن مشخصی حفاری کند

و سوم اینکه یا بایستی به میزان مشخصی حفاری کند و یا اینکه به مخزن مشخصی برسد، هرکدام که زودتر اتفاق بیفتد

و بر اساس هر سه روش مذکور می بایست تمام اطلاعات حاصله از انجام عملیات را در اختیار طرف مقابل قرار دهد. همچنین طرف مقابل این حق را خواهد داشت تا در هر زمان به دکل حفاری و اطلاعات موجود دسترسی داشته باشد.

در صورت انجام عملیات بر اساس قرارداد dry hole توسط شرکت حفار و ارائه اطلاعات، شرکت مذکور در منافع قرارداد بالادستی منعقده توسط سرمایه گذار(طرف مقابل) و کشور صاحب نفت شریک می شود.

در انتها این قراردادها دارای تشابهاتی با قراردادهای bottom hole هستند اما در نهایت با آنها متفاوتند که در مطالب بعدی به آن اشاره خواهد شد.

موفق باشید.
ستاری

منبع:
International petroleum exploration and exploitation agreements.

T.me/naft1
Bottom hole agreement..

این قراردادها زمانی مورد استفاده قرار می گیرند که سرمایه گذار یک میدان نفتی صرفا خواستار نائل شدن به عمق خاصی از حفاری چاه باشد بدون در نظر گرفتن این امر که چاه حفاری شده به صورت چاه تولیدی است و یا dry hole.

در اصل بر اساس قرارداد های bottom hole، شرکت حفار پس از حفاری چاه تا عمق مشخص شده در قرارداد خود، منافع خود در قرارداد بالادستی نفت را عاید می شود و یا حق الزحمه خود را به ازای هر متر حفاری از طرف مقابل دریافت می دارد حال ممکن است چاه مزبور از نوع تولیدی باشد یا dry hole.

اما بر اساس قراردادهای dry hole ،شرکت حفار به شرطی حق الزحمه یا منافع خود را عاید می گردد که یک dry hole حفاری کرده،آنرا تکمیل نموده و اطلاعات حاصله را در اختیار طرف مقابل قرار دهد و چنانچه شرکت حفار به جای dry hole، یک چاه تولیدی حفاری کند حق الزحمه یا مابه ازایی به وی پرداخت نخواهد شد.

موفق باشید.
ستاری

منبع:
An Overview of Oil and Gas Contracts in the Williston Basin

T.me/naft1
فروش نفت در قراردادهای بالادستی نفت

به صورت سنتی، شرکت های نفتی بین المللی مسئول فروش نفت در کشورهای محل فعالیت خود بودند. کشورهای در حال توسعه بر خریدار نفت یا کنترلی نداشته و یا اینکه حق نظارت آنها بسیار محدود بود.
اما این رویه در دهه 1970 تغییر پیدا کرد و کشورهای صاحب نفت از طریق شرکت ملی نفت خود اقدام به فروش سهم خود از نفت به صورت مستقیم به خریداران خود نمودند. این امر باعث افزایش کنترل کشورهای صاحب نفت بر منابع خود و ایجاد بازار مستقیم برای کشورهای مزبور شد و در نتیجه شرکت های بین المللی نفتی به عنوان واسطه کنار گذاشته شدند.

امروزه در بسیاری از قراردادهای بالادستی نفت شرکت های بین المللی نفتی وظیفه دارند تا در صورت درخواست کشورهای محل فعالیت خود، نسبت به بازاریابی و فروش نفت کشورهای مزبور اقدام نمایند.
بر مثال بر اساس لایسنس های صادره در کشور نروژ، سرمایه گذار یا صاحب لایسنس تعهد می نماید که در صورت درخواست شرکت ملی نفت نروژ، نسبت به خرید سهم کشور مزبور از نفت اقدام نماید.

موفق باشید.
ستاری

منبع:
International Petroleum Exploration and Exploitation Agreements.

T.me/naft1
قراردادهای اجاره در صنعت نفت..

قراردادهای اجاره اصولا در کشورهایی منعقد می گردد که مالکیت خصوصی منابع هیدروکربنی در آنها پذیرفته شده است.
بر اساس قراردادهای اجاره، صاحب زمینی که احتمال وجود نفت و گاز در زیر زمین وی وجود دارد اقدام به اجاره دادن زمین خود در قبال انجام عملیات نفتی به شرکت های سرمایه گذار در این حوزه می نماید.
بر اساس قرارداد مزبور، اجاره کننده این اجازه را می یابد تا به انجام عملیات حفاری و متعاقبا استخراج نفت بپردازد و در ازای آن مبالغی را به اجاره دهنده پرداخت کند.
این قراردادها شامل یک دوره اولیه به مدت حداکثر ده سال و یک دوره ثانویه می باشند. دوره ثانویه به شرطی آغاز می گردد که اجاره کننده در دوره اولیه تعهدات خود را انجام داده و یا به پیش شرطهای لازم عمل نموده باشد.

موفق باشید.
ستاری

منبع:
https://www.pheasantenergy.com

T.me/naft1
تمایز بین best endeavors و Reasonable Efforts در قراردادها..

گاهی برای اینکه قراردادی پس از امضای آن، نافذ شود، بایستی تعهداتی از جانب طرفین یک قرارداد به انجام برسد. ممکن است انجام این تعهدات کاملا در اختیار طرفین باشد و گاهی نیز ممکن است کامل تحت اختیار طرفین نباشد.

برای مثال فرض کنید برای نافذ شدن قرارداد می بایست رضایت و مجوز لازم از کشور محل فعالیت اخذ گردد. حال ممکن است به هر دلیلی این مجوز صادر نشود و این امر کامل در اختیار انتقال دهنده نیست.

حال متعهد ممکن است در قرارداد متعهد به best endeavor یا Reasonable Efforts در راستای کسب مجوز از کشور محل فعالیت باشد.

از دیدگاه متعهد عبارت تعهد به Reasonable Efforts بهتر است چرا که صرفا تعهد به انجام اموری دارد که معقول و منطقی به نظر برسد اما تعهد به best endeavor سخت گیرانه تر بوده و بر اساس نظر اساتید مربوطه بار اثبات انجام best endeavors بر عهده متعهد است و بنابراین او بایستی اثبات نماید که بهترین اقدامات را انجام داده و نتیجه نگرفته است اما در صورتی که متعهد به انجام Reasonable Efforts باشد، بار اثبات بر عهده متعهد له است که اثبات کند متعهد اقدامات معقول در جهت انجام تعهد توسط متعهد انجام نگرفته است.

موفق باشید.
ستاری
منبع
Farm-out Agreements Guidance Notes

T.me/naft1
ماهیت قراردادهای مشارکت در عواید(Revenue Sharing Contract)یا RSC
و تفاوت آن با قراردادهای مشارکت در تولید(Product Sharing Contract) یا PSC..

قراردادهای RSC با توجه به نمونه های موجود زیر مجموعه ی قراردادهای خدمات قرار می گیرند؛بدین معنی که بر اساس قراردادهای فوق الذکر،شرکت بین المللی نفتی یا IOC به انجام عملیات نفتی با ریسک و هزینه خود اقدام می نماید و زمانی که به تولید تجاری از میدان نائل شد،میدان به کشور میزبان واگذار گشته یا خود به بهره برداری پرداخته و از عایدات ناشی از ((فروش)) محصولات همان میدان، سهم خود را می برد.اصولا شرکت در مرحله بهره برداری حضور دارد.به بیان واضح تر بر اساس قراردادهای فوق،شرکت نفتی بین المللی سهمی از ((نفت)) تولیدی ندارد(برخلاف قراردادهای مشارکت در تولید)بلکه پس از فروش تولیدات میدان،سهم خود را بر اساس واحد پول معین شده در قرارداد دریافت می دارد.(مثلا 12 دلار در هر بشکه،در صورت ثبات قیمت نفت و یا 20 الی 30 درصد ناشی از فروش هر بشکه در صورت عدم ثبات قیمت ها و با توجه به ریسک بالای تعیین قیمت مقطوع برای طرفین قرارداد،اصولا نسبت به درصد مشخصی توافق می گردد).
به صورت کلی می توان گفت وجه مشخصه این نوع از قراردادها در قیاس با قراردادهای مشارکت در تولید،عدم انتقال مالکیت تولیدات میدان است.زیرا همانطور که ابتدا بیان شد،این قراردادها زیر مجموعه قراردادهای سرویس یا خدمات هستند که بر اساس آن مالکیت میدان یا درصدی از تولیدات واگذار نمی شود.
اگر بخواهیم به صورت موشکافانه بحث کنیم و تفاوت آنرا با قراردادهای بای بک یا بیع متقابل بگوییم،در این نوع از قراردادها برخلاف بای بک،دولت میزبان تعهدی به جبران هزینه های انجام شده توسط IOC یا شرکت نفتی برای توسعه میدان ندارد و صرفا مبلغ و سهمی از فروش نفت را  به عنوان سود شرکت از عملیات و تولیدات به شرکت بین المللی نفتی پرداخت می کند.برای مثال به مدت 10 سال 30 درصد ناشی از فروش و عایدات هر بشکه را به شرکت مزبور پرداخت می نماید.

موفق باشید.
ستاری.

منبع:
International Petroleum Exploration and Exploitation Agreements

T.me/naft1
بیان مسائل فنی به زبان ساده..
کاربرد Block Valve Station یا BVS در خطوط لوله..

گاهی اوقات طول خطوط لوله به بیش از چندین کیلومتر می رسد تا نفت را به مقصد برساند. همیشه احتمال وقوع حوادث طبیعی مانند زلزله یا انسانی مانند سرقت نفت وجود دارد تا باعث شود خطوط لوله فوق دچار نشتی یا اصطلاحا leakage گردد. نشت نفت اصولا توسط اتاق کنترل بر اساس افت فشار نفت موجود در خطوط لوله شناسایی می شود که این امر همیشه میسر نیست مگر اینکه افت فشار به صورت واضحی اتفاق بیفتد و خود را نشان دهد.

وقتی نشت نفت به هر دلیلی بروز کرد بایستی در ابتدا جریان نفت قطع شود. هرچقدر قطع جریان نفت در نزدیکی محل نشت نفت باشد، نفت کمتری نشت کرده و متعاقبا آسیب کمتری به محیط زیست اطراف خطوط لوله وارد می شود.

فرض کنید خط لوله نفتی از زیر رودخانه گذر کرده باشد و خط مزبور در زیر رودخانه به هر علتی دچار نشتی شود. اگر بخواهیم ورود نفت به خطوط لوله را از محل کارخانه فرآورش نفت که برای مثال فاصله ای 50 کیلومتری دارد قطع کنیم(در مواردی که تانکر نفت فرآورش نشده در محل کارخانه فرآورش نفت یا off spec tank پر باشد) یا اصطلاحا shut down بزنیم، تصور کنید با توجه به سایز خطوط لوله، تا نفت مابین رودخانه و کارخانه فرآورش نفت از خط لوله تخلیه گردد چه حجم از نفت وارد آب و رودخانه می شود و چه آسیبی زیست محیطی وارد می نماید.

در اینجاست که جهت حفظ مسائل ایمنی و نگهداری از خطوط لوله و تعمیرات مربوط به آن از BVS ها در قبل از ورود خطوط لوله به رودخانه و یا در فواصل برای مثال 20 کیلومتری یک خط لوله استفاده می گردد تا چنانچه خط دچار نشتی شد، بتوان با استفاده از فلکه های تعبیه شده در BVS، جریان نفت را قطع نمود و به انجام عملیات بازسازی و تعمیر خط اقدام کرد.

فلکه های موجود در این ایستگاها اصولاً برای عملکرد خود به برق احتیاج دارند. به همین دلیل در این ایستگاه ها اتاقکی تعبیه می شود که باتری های زیادی در آن نگهداری می گردد تا چنانچه جریان برق قطع گردید، بتوان با انرژی موجود در باتری ها و در مواقع اضطراری جریان نفت را قطع نمود.

موفق باشید
ستاری
T.ME/NAFT1
مفهوم بند Occupation Of LAND در قراردادهای بالادستی نفت.. (مطالعه موردی قراردادهای مشارکت در تولید لیبی)

بر اساس بند فوق الذکر کشور صاحب نفت موظف است که محل مورد نظر جهت انجام قرارداد را در اختیار شرکت نفتی بین المللی قرار دهد و تسهیلات استقرار شرکت مربوطه را در منطقه مزبور با هدف انجام عملیات نفتی، فراهم نماید.البته این امر ناظر بر زمین هایی است که در اختیار دولت بوده و یا زمین بلاصاحب می باشد.

اما اگر انجام عملیات نیازمند تصرف در زمین های متعلق به اشخاص خصوصی شود،در اینصورت شرکت بین المللی نفتی موظف است که با صاحبان املاک به مذاکره مستقیم پرداخته و زمین های مزبور را خریداری نماید تا به انجام عملیات نفتی در آنها بپردازد؛بایستی دقت داشت که مبلغ یا ثمن زمین های مزبور صرفا توسط شرکت بین المللی تامین می شود اما املاک مزبور به اسم دولت صاحب نفت خریداری می گردند و در انتهای قرارداد نیز این مناطق به تصرف و تسلیم کشور صاحب نفت داده می شود.(یعنی تامین مبلغ قراداد بر عهده شرکت اما مالکیت زمین های مربوطه برای کشور صاحب نفت است و شرکت نفتی صرفا حق استفاده از آن زمین ها جهت انجام عملیات نفتی را داراست و بدیهی است که هزینه تامین و خرید زمین های مزبور پس از پرداخت ثمن‌ توسط شرکت های نفتی به حساب پروژه گذاشته خواهد شد)

اما اگر شرکت بین المللی نفتی با صاحبان املاک به توافق نرسید چه اتفاقی رخ می دهد؟!
در اینصورت شرکت بین المللی نفتی طی یادداشتی شکست مذاکره با صاحبان زمین را به دولت صاحب نفت اعلام می کند و پس از آن کشور صاحب نفت در راستای منافع عامه،به((سلب مالکیت)) زمین های مربوطه از مالکین آنها می پردازد.بدیهی است در صورت اقدام برای سلب مالکیت، بایستی بهای زمین های مربوطه به صاحبان آن داده شود، لذا بهای زمین ها را پیمانکار پرداخته اما املاک مزبور به نام کشور صاحب نفت خواهد شد و شرکت نفتی این حق را داشته تا صرفا جهت انجام عملیات از این زمین ها استفاده نماید و حق هیچ گونه مالکیتی نسبت به این املاک نخواهد داشت.

موفق باشید.
ستاری
_
*برگر
فته از قرارداد مشارکت در تولید کشور لیبی.

T.me/naft1
سیاست دوگانه در تعیین قانون حاکم قراردادهای بالادستی نفت..

اصولاً قراردادهای بالادستی نفت شامل ماده ای جداگانه به نام قانون حاکم هستند. شیوه نگارش این ماده به این صورت است که سرمایه گذار ملزم می باشد قرارداد را بر اساس قانون کشور محل فعالیت خود اجرا کند و همچنین تفسیر قرارداد و داوری جهت حل اختلاف نیز بر اساس قانون مزبور که قانون کشور محل فعالیت است انجام خواهد شد. اما در برخی از قراردادهای بالادستی ملاحظه می گردد که بین دو موضوع تمایز قائل شده و برای هر یک، قانون حاکم مجزایی در نظر گرفته می شود.
برای مثال در یکی از قراردادهای بالادستی منعقده ملاحظه می گردد که جهت اجرای قرارداد و انجام تعهدات قانون حاکم، قانون کشور محل فعالیت در نظر گرفته شده است :
(( the activities of Contractor in performing the
Petroleum Operations shall be governed by and conducted in accordance with
the requirements of the (name of the country) Law.))
و در ماده بعدی اشاره می شود که برای تفسیر قرارداد و تعهدات ذیل آن و همچنین در صورت داوری بایستی قانون کشور انگلستان! مورد تبعیت و اجرا قرار بگیرد:
((All questions with respect to the interpretation or enforcement of, or the rights
and obligations of the Parties under, this Agreement and which are the subject
of arbitration in accordance with Article 19 shall be governed by the laws of
England))
می‌توان دلایل گوناگونی را برای این دوگانگی قید کرد. برای مثال ممکن است قوانین و مقررات کشور محل فعالیت، قاعده ای در خصوص تفسیر قرارداد و موارد مربوط به حل و فصل اختلاف نداشته باشد لذا ناچاراً بایستی به قوانین کشورهای دیگر ارجاع دهد و یا اینکه ممکن است سرمایه گذاری که از قدرت چانه زنی بالاتری برخوردار می باشد از قوانین مربوط به تفسیر و حل اختلاف آگاهی نداشته و لذا کشور محل فعالیت را ملزم می نماید تا در این گونه موارد به قانون کشور دیگری ارجاع شود.

موفق باشید.
ستاری.

منبع:
Oil and Gas Law: Current Practice and Emerging Trends

T.me/naft1
ورشکستگی پیمانکار و تاثیر آن در حیات قرارداد بالادستی نفت..

شاید یکی از بدیهی ترین موضوعات در بررسی قراردادهای مختلف ازجمله قراردادهای بالادستی نفت، ورشکستگی پیمانکار و تاثیر آن بر قرارداد باشد. به صورت سنتی در قراردادهای بالادستی پیش بینی می‌شود که چنانچه پیمانکار ورشکسته گردد، کشور صاحب نفت یا شرکت ملی نفت آن کشور، این اختیار را دارد تا قرارداد را فسخ نماید ویا گاهی پیش بینی می شود که قرارداد منفسخ می گردد.
این شیوه در قراردادهای بالادستی که طرف قرارداد یک پیمانکار باشد مشکلی به وجود نمی آورد. اما چنانچه پیمانکار متشکل از دو یا چند پیمانکار باشد چه؟
فرض کنید در قرارداد پیش بینی شده که در صورت ورشکستگی پیمانکار، کارفرما می تواند قرارداد را فسخ نماید. حال سوالی که مطرح می شود این است که آیا منظور هر کدام از پیمانکاران می باشند یا هر دوی آنها؟

برداشت های مختلفی از قراردادهای مختلف نسبت به این موضوع روا داشته شده است. شاید بتوان بیان داشت که با توجه به مسئولیت تضامنی پیمانکاران در مقابل کارفرما ایجاد حق فسخ برای کارفرما میسر نباشد و پیمانکار دیگر می تواند به استناد همین مسئولیت تضامنی به انجام تعهدات اقدام نموده و کارفرما حق فسخ نخواهد داشت و از طرفی تعریف پیمانکار در قراردادها که متشکل از همه پیمانکاران می باشد، این نظر را تقویت می نماید.
به نظر می رسد بهترین روش تصریح این امر و تعیین تکلیف آن در خود قرارداد است که از اختلافات و تفاسیر متناقض آتی جلوگیری گردد. برای مثال در قراردادهای اکتشافی کشور آلبانی مربوط به بلوک ((Delvina)) آورده شده است که در صورت ورشکستگی هر یک از پیمانکاران و تحت شرایطی، کارفرما حق فسخ قرارداد خواهد داشت. در انتها ماده قراردادی مربوطه ارائه می گردد.
((This Agreement may be terminated by Albpetrol by giving not less than one hundred
and twenty (120) days written notice to Contractor in the following events:
.
.

3)if there is more
than one entity constituting Contractor, any of them has been declared
bankrupt without the other entities or entity taking appropriate action to
remedy the situation with regard to this Agreement))

موفق باشید.
ستاری

T.me/naft1
ماهیت قراردادهای مشارکت در عواید(Revenue Sharing Contract)یا RSC
و تفاوت آن با قراردادهای مشارکت در تولید(Product Sharing Contract) یا PSC..

قراردادهای RSC با توجه به نمونه های موجود زیر مجموعه ی قراردادهای خدمات قرار می گیرند؛بدین معنی که بر اساس قراردادهای فوق الذکر،شرکت بین المللی نفتی یا IOC به انجام عملیات نفتی با ریسک و هزینه خود اقدام می نماید و زمانی که به تولید تجاری از میدان نائل شد،میدان به کشور میزبان واگذار گشته یا خود به بهره برداری پرداخته و از عایدات ناشی از ((فروش)) محصولات همان میدان، سهم خود را می برد.اصولا شرکت در مرحله بهره برداری حضور دارد.به بیان واضح تر بر اساس قراردادهای فوق،شرکت نفتی بین المللی سهمی از ((نفت)) تولیدی ندارد(برخلاف قراردادهای مشارکت در تولید)بلکه پس از فروش تولیدات میدان،سهم خود را بر اساس واحد پول معین شده در قرارداد دریافت می دارد.(مثلا 12 دلار در هر بشکه،در صورت ثبات قیمت نفت و یا 20 الی 30 درصد ناشی از فروش هر بشکه در صورت عدم ثبات قیمت ها و با توجه به ریسک بالای تعیین قیمت مقطوع برای طرفین قرارداد،اصولا نسبت به درصد مشخصی توافق می گردد).
به صورت کلی می توان گفت وجه مشخصه این نوع از قراردادها در قیاس با قراردادهای مشارکت در تولید،عدم انتقال مالکیت تولیدات میدان است.زیرا همانطور که ابتدا بیان شد،این قراردادها زیر مجموعه قراردادهای سرویس یا خدمات هستند که بر اساس آن مالکیت میدان یا درصدی از تولیدات واگذار نمی شود.
اگر بخواهیم به صورت موشکافانه بحث کنیم و تفاوت آنرا با قراردادهای بای بک یا بیع متقابل بگوییم،در این نوع از قراردادها برخلاف بای بک،دولت میزبان تعهدی به جبران هزینه های انجام شده توسط IOC یا شرکت نفتی برای توسعه میدان ندارد و صرفا مبلغ و سهمی از فروش نفت را  به عنوان سود شرکت از عملیات و تولیدات به شرکت بین المللی نفتی پرداخت می کند.برای مثال به مدت 10 سال 30 درصد ناشی از فروش و عایدات هر بشکه را به شرکت مزبور پرداخت می نماید.

موفق باشید.
ستاری.

منبع:
International Petroleum Exploration and Exploitation Agreements

T.me/naft1
دسترسی به بازار فروش نفت و گاز دلیلی برای انعقاد قرارداد فارم-اوت

زمانی که یک سرمایه گذار و یا طرف قرارداد بالادستی نفت، دسترسی به بازار فروش محصولات خود اعم از نفت و گاز را نداشته‌باشد، هرچند که هیچ ریسکی جهت انجام عملیات متوجه وی نباشد، علاقه به انجام عملیات نفتی در منطقه قراردادی بر اساس قرارداد بالادستی مربوطه از خود نشان نمی‌دهد. حتی اگر بازارهای فروش نفت هم در دسترس باشند، مسایل و مشکلاتی مانند نبود نیروی کار کافی و یا حمل نفت و ‌گاز به مقصد، تماماً می‌تواند دلیلی باشد که بر اساس آن قرارداد فارم-اوت با شخصی که این توانایی‌ها را دارد منعقد گردد. برای مثال اگر میدانی که عملیات نفتی بر روی آن انجام می‌شود از نوع گازی باشد، یافتن خریداری که بتواند بر روی میدان، محصولات تولید شده را به قیمت معقولی خریداری نماید، بسیار مشکل است. این امر نیازمند موارد مختلفی از جمله تخصص و نیروی کار کافی است. بنابراین با عنایت به مرقومات فوق، یکی از دلایلی که ممکن است قرارداد فارم-اوت بر اساس آن منعقد گردد، دسترسی به بازار فروش و یا فروش محصولات حاصل‌شده از میدان است. شاید بتوان بیان داشت که انعقاد قرارداد فارم-اوت با شخصی که توانایی فروش و بازاریابی محصولات را داشته‌باشد، از بهترین نوع قرارداد فارم-اوت است.
همچنین در این قراردادها انتقال‌گیرنده متعهد می‌شود با همان شروط و قراردادی که نفت و گاز متعلق به خود را به فروش می‌رساند، با همان شروط سهم انتقال‌دهنده از نفت و گاز تولیدی را نیز به فروش برساند.

همچنین در اینگونه از قراردادهای فارم-اوت شاید توانایی فنی و یا حتی مالی انتقال‌گیرنده موردنظر انتقال‌دهنده نبوده و صرف توانایی انتقال‌گیرنده مبنی بر دسترسی به بازارهای فروش مواد هیدروکربری، دلیل عمده انعقاد قراردادهای فارم-اوت باشد. لذا بعید نیست که در این دست از قراردادهای فارم-اوت بیشتر شرکت‌های واسطه و دلال و بازاریاب به عنوان انتقال‌گیرنده انتخاب شده تا از طریق این شرکت‌ها بتوان به بازارهای جهانی خرید و فروش دسترسی پیدا کرد. از طرف دیگر بدیهی است که در قراردادهایی که با این هدف منعقد می‌گردند، ردپایی از شروط قراردادی مربوط به فروش محصولات متعلق به انتقال‌گیرنده به انتقال‌دهنده دیده نشود، چراکه انتقال‌دهنده خود به دنبال فروش سهم خود از تولیدات به وسیله انتقال‌گیرنده است.

موفق باشید.
ستاری

منبع:
Analyzing Oil and Gas Farmout Agreements

T.me/naft1
تعهد انتقال گیرنده مبنی بر پرداخت مبلغ معین در قراردادهای فارم اوت..

انتقال‌گیرنده مبلغی را به صورت توافق‌شده در روز امضای قرارداد فارم-اوت و یا در روز حاصل شدن پیش شرط‌ها و پس از انتقال سهام قراردادی به وی، به انتقال‌دهنده پرداخت می‌نماید. این مبلغ شامل سهم وی از سرمایه‌ای است که قبل از انعقاد قرارداد فارم-اوت توسط انتقال‌دهنده هزینه شده که هم می‌تواند یک مبلغ مشخص و ثابتی باشد و هم اینکه ممکن است انتقال‌دهنده این حق را داشته‌باشد که به حسابرسی هزینه‌های مزبور بپردازد و در صورت لزوم مبالغ مزبور را تعدیل نماید. برای مثال اگر انتقال‌دهنده ادعا نماید که تا زمان امضای قرارداد فارم-اوت سهم انتقال‌گیرنده از هزینه‌ها بر اساس درصد سهام مشارکت وی ده میلیون دلار است، نامبرده می‌تواند به حسابرسی هزینه‌های انجام شده پرداخته و در صورت اثبات مبلغی پایین از مبلغ ده میلیون دلار، مبلغ پایین‌تر را بپردازد و یا اینکه ممکن است انتقال‌دهنده بدون توجه به انجام هزینه‌ها بیان نماید که مبلغ ده میلیون دلار توسط انتقال‌گیرنده پرداخت شود و حق حسابرسی هزینه‌ها برای انتقال‌گیرنده شناخته نشود. به صورت کلی طرفین می‌توانند پرداخت هر گونه هزینه ای را توسط انتقال‌گیرنده توافق بنمایند. به صورت کلی بر اساس مدل قراردادی ارائه‌شده از سوی موسسه AIPN در سال 2019، انتقال‌گیرنده حق حسابرسی هزینه‌ها را از انتقال‌دهنده در یک قرارداد فارم-اوت درخواست خواهد نمود مگر اینکه همانطور که اشاره شد، طرفین توافق نمایند که انتقال‌گیرنده می‌بایست مبلغی را به صورت ثابت بدون توجه به هزینه‌هایی که تاکنون انجام شده‌است، پرداخت نماید. در رابطه با حق حسابرسی هزینه‌ها توسط انتقال‌گیرنده بر اساس ماده مورد اشاره چند مورد بایستی مورد توجه قرار بگیرد. ماده 3-8 مدل مزبور، حق حسابرسی برای انتقال‌گیرنده را به رسمیت می شناسد که در اینصورت این حق متعاقباً برای انتقال‌گیرنده وجود خواهد داشت تا با حسابرسی، بتواند به تعدیل مبالغ دریافتی از جانب انتقال‌دهنده اقدام نماید. با توجه به اهمیت این ماده، نگارندگان مدل قراردادی فارم-اوت عقیده بر این دارند که می‌بایست یک سیستم حل وفصل اختلاف جداگانه ای در رابطه با این موضوع مورد توافق طرفین واقع شود که این امر می‌تواند استفاده و ارجاع امر و موضوع مورد اختلاف به کارشناس باشد. اول اینکه انجام حسابرسی هزینه‌ها خود امری زمان‌بر و مشروط به پرداخت هزینه می‌باشد. مدل قراردادی موصوف این اختیار را برای طرفین به رسمیت شناخته که یا این هزینه‌ها صرفاً توسط انتقال‌گیرنده پرداخت شود و یا اینکه هزینه‌های مذکور بر اساس درصد سهام و مشارکت طرفین قرارداد فارم-اوت در قرارداد بالادستی مربوطه بین آن‌ها تقسیم شود. دومین موضوع مهم در رابطه با این ماده مدت زمان انجام این حسابرسی است. در این ماده به صراحت پیش‌بینی شده‌است که درخواست حسابرسی توسط انتقال‌گیرنده بایستی طی مدت زمان مشخصی از زمان امضای قرارداد و یا نافذ شدن آن توسط ذی نفع انجام شود. دلیل این امر را می‌توان در تلاش قرارداد برای عدم بسط ید انتقال‌گیرنده در حسابرسی هزینه‌های انجام شده تا زمان امضای قرارداد فارم-اوت دانست. بنابراین در صورتی که انتقال‌گیرنده درخواست حسابرسی هزینه‌های انجام شده را خارج از مدت مقرر در قرارداد فارم-اوت داشته‌باشد، انتقال‌دهنده ملزم به ارائه اسناد مربوطه جهت حسابرسی هزینه ها نمی‌باشد.  

موفق باشید.
ستاری.

منبع:
Analyzing Oil and Gas Farm out Agreements
و
مدل قرارداد فارم اوت ارائه شده از سوی موسسه AIPN در سال 2019


T.me/naft1

https://www.linkedin.com/in/hatef-sattari-asmaroud-26769315b?utm_source=share&utm_campaign=share_via&utm_conte
تفکیک گر نفت سیار یا mobile oil separator چیست؟

با توجه به اینکه ساخت کارخانه های تفکیک نفت از گاز نیازمند زمان و هزینه بسیار است، تفکیک گر نفت سیار همانطور که از اسم آن مشخص است تجهیزی است که بر روی میادین قرار داده می شود تا به تفکیک گاز از نفت بپردازد و اغلب گاز جدا شده از نفت توسط تفکیک گر مزبور سوزانده می شود. تجهیز فوق قابل جابه جایی از یک چاه به چاه دیگر و از یک میدان به میدان دیگر است. یکی دیگر از موارد استفاده از دستگاه تفکیک گر نفت سیار در شرایطی است که چاه از فشار لازم جهت ارسال به واحد بهره برداری برخوردار نمی باشد. 
این تفکیک گر به صورت کلی از سه بخش تشکیل می شود.
بخش اول شامل تاسیسات فرآورش نفت که گاز را از نفت جدا می کند.
بخش دوم شامل تانک های ذخیره سازی نفت و گاز، دیزل ژنراتور برای تامین برق مورد نیاز برای فرآورش نفت.
بخش سوم شامل قسمتی است که در آن اتاق کنترل قرار گرفته و اپراتور در آنها مستقر می گردد.

موفق باشید
ستاری

منبع:
مهار فن ابزار
T.me/naft1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
در کلیپ ارسالی نحوه فرآورش نفت به صورت ساده نمایش داده می شود.
همانطور که ملاحظه می گردد نفت خام تولید شده از چاه ها ابتدا به جدا کننده و تفکیک گر وارد شده و طی فرآیندی گاز و آب از آن جدا می شود. گاز تولیدی گاهی برای انجام عملیات فرآورش مانند تامین سوخت مورد نیاز برای ژنراتورهای تولید برق، افزایش تولید از چاه های با فشار کمتر(Gas lift) ، سوخت مشعل برای داغ کردن روغن جهت انجام عملیات فرآورش و... استفاده شده و در صورت نبود تاسیسات مربوط به مایع سازی گاز، سوزانده یا فلر می شود.
آب جدا ‌شده ناشی از فرآورش نفت از طریق چاه های تزریق آب یا water disposal well، به مخازن زیر زمین تزریق می گردد و در نهایت نفت خام از جدا کننده خارج می شود.
لازم به ذکر است که جهت فرآورش نفت برای مصارف داخلی و یا صادرات بایستی عملیات دیگری نیز بر روی نفت خارج شده از جدا کننده انجام شود. برای مثال می توان به ترزیق مواد شیمیایی مانند demulsifier اشاره کرد.

موفق باشید.
ستاری
Forwarded from Dr Shiravi
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
نشست مشارکت عمومی خصوصی
پژوهشکده شهر دانش
با توجه به فعالیت‌های اقتصادی زیادی که در تسلط دولت است و شرکت‌های دولتی به طور گسترده در حوزه اقتصادی فعالیت می‌کنند، سرمایه‌گذاری بخش خصوصی در طرح‌های اقتصادی با موانعی قانونی روبرو است یا اینکه بدون  کمک و یاری دولت فاقد توجیه اقتصادی است. یکی از راه‌های ورود بخش خصوصی به فعالیت‌های اقتصادی در حیطه فعالیتهای اقتصادی دولت یا جذاب کردن آنها «مشارکت عمومی-خصوصی» یا PPP است.
ترتیبات مشارکت عمومی-خصوصی به قرارداد خاصی منحصر نیست و قراردادهای متنوعی ذیل مشارکت عمومی-خصوصی قابل دسته‌بندی است. مشارکت عمومی-خصوصی به ترتیبات قراردادی اطلاق می‌شود که دولت یا بخش عمومی مثل شهرداری‌ها از طریق تأمین بخشی از هزینه‌های اجرای طرح یا خرید تضمینی بخشی از محصولات آن یا ارائه زمین، خوراک، وام و امثال آن طرح‌های مورد نظر را برای بخش خصوصی واجد توجیه اقتصادی می‌کند. در مشارکت عمومی-خصوصی، قراردادی بین دستگاه عمومی یا دولتی و متقاضی غیردولتی منعقد می‌شود.
🔹لینک فیلم کامل نشست علمی در آپارات:
https://www.aparat.com/v/u5VSZ
روز مهندس رو به تمامی زحمت کشان و همکاران محترم تبریک میگم.🌹

تجربه شخصی بنده این هست که موفقیت در رشته ای مثل حقوق نفت و گاز بدون داشتن اطلاعات پایه مهندسی عملاً امکان پذیر نیست.

تشکر از تمامی عزیزان مهندسی که با صبر و حوصله اطلاعات خودشون رو در اختیار حقوقی ها قرار میدن که دید بهتری نسبت به مسائل این رشته داشته باشند. 🌹

هاتف ستاری
سرنوشت تاسیسات بنا شده و موجود در یک منطقه قراردادی..

زمانی که یک قرارداد بالادستی منعقد می گردد و یا امتیازی واگذار می شود، ممکن است این سوال مطرح گردد که سرنوشت تاسیسات بنا شده و یا نصب شده در منطقه قراردادی چه خواهد بود.
پاسخ به سوال فوق از هر قرارداد به قرارداد دیگر متفاوت است.
برای مثال بر اساس سیستم امتیازی، تاسیسات نصب شده از سوی صاحب امیتاز در پایان مدت امتیاز یا پروانه بهره برداری، بدون هیچ گونه هزینه ای برای کشور صاحب نفت، به کشور مزبور منتقل می شود. در اینجا لازم به ذکر است با توجه به این امر که مدت زمان قراردادهای امتیازی اصولا طولانی بوده، ممکن است در پایان مدت امتیاز، تاسیسات مستهلک شوند و یا دیگر کارایی برای دولت صاحب نفت نداشته باشند که در اینصورت این حق برای کشور مزبور شناخته می شود که از صاحب امتیاز بخواهد تا به برچیدن تاسیسات اقدام نموده و منطقه قراردادی را به روز اول بازگرداند.
و اما در قراردادهای مشارکت در تولید و خدمت، رویه ممکن است به صورت دیگری باشد. اصولا سه روش در این قراردادها مورد استفاده قرار می گیرد.

اول انتقال مالکیت تاسیسات به کشور میزبان زمانی که وارد کشور مزبور شد. این روش در قراردادهای مشارکت در تولید کشور آنگولا مورد استفاده است. در قراردادهای کشور مزبور از عبارت when landed in ANGOLA برای تعیین زمان انتقال مالکیت به شرکت ملی نفت آنگولا(SONAGOL) استفاده می شود.

در برخی دیگر از کشورها، مالکیت تاسیسات در پایان مدت قرارداد به کشور صاحب نفت منتقل می گردد. برای مثال می توان به قراردادهای کشور تیمور شرقی اشاره نمود.

و در پایان در قرارداد کشورهایی همچون‌ عمان و مصر پیش بینی می شود که تاسیسات زمانی به کشور صاحب نفت منتقل می شود که هزینه های سرمایه ای انجام شده توسط سرمایه گذار بازپرداخت شده باشد. برای مثال در قراردادهای مشارکت در تولید کشور عمان آورده شده است:
Title to assets shall be transferred automatically to the Government at the end of the calendar year when it's total costs has been recovered..

موفق باشید.
ستاری

T.me/naft1


https://www.linkedin.com/in/hatef-sattari-asmaroud-26769315b?utm_source=share&utm_campaign=share_via&utm_conte
آیا سرمایه گذار در قراردادهای مشارکت در تولید مالک نفت در مخزن می شود؟

یکی از سوالاتی که همواره در خصوص استفاده از قراردادهای مشارکت در تولید به ذهن خطور می نماید، موضوع انتقال مالکیت نفت در مخزن یا نفت درجا به سرمایه گذار است.
شاید بهترین روش جهت پاسخ به سوال مزبور، مرور قراردادهای مشارکت در تولید منعقده در کشورهایی باشد که استفاده از این نوع روش قراردادی را مجاز می شمرند.
با مطالعه قراردادهای مزبور که در سال های اخیر منعقد شده است مشخص می گردد که این قراردادها سهمی از تولیدات میدان را به سرمایه گذار اختصاص می دهند و حق مالکیت وی بر سهم مزبور را بر اساس قرارداد به رسمیت می شناسند اما سوال اصلی اینجاست که سهم مزبور در چه نقطه ای و چه زمانی به مالکیت سرمایه گذار در خواهد آمد؟
بر اساس قراردادهای منعقده از جمله قرارداد کشور ساحل عاج به طرفیت شرکت BP انگلستان، به صراحت قید گردیده که انتقال مالکیت سهم سرمایه گذار از نفت تولیدی در نقطه تحویل(و نه مخزن) می باشد! که نقطه تحویل نیز در قرارداد تعریف شده است و جهت تاکید بیشتر در قرارداد مزبور قید شده که سرمایه گذار مالکیتی بر سهام خود تا قبل از نقطه مزبور نخواهد داشت.
نکته قابل توجه آنکه علی رغم انتقال مالکیت به سرمایه گذار در نقطه تحویل، اما این سرمایه گذار است که بایستی نفت را تا نقطه تحویل برساند، لذا در قرارداد مسئولیت و بیمه تاسیسات مربوط به رساندن نفت تا نقطه مزبور بر عهده سرمایه گذار قرار داده شده است.
ناگفته نماند در قراردادهای مزبور، حق اولویت کشور میزبان یا صاحب نفت برای خرید سهم سرمایه گذار در صورت نیاز کشور مزبور به هیدروکربن، شناخته شده است که اصطلاحا به آن domestic market obligation گفته می شود.

موفق باشید.
ستاری.

T.me/naft1



https://www.linkedin.com/in/hatef-sattari-asmaroud-26769315b?utm_source=share&utm_campaign=share_via&utm_conte