انجمن باستان شناسی انشان
24 subscribers
77 photos
4 videos
117 links
Download Telegram
در آن دوران یک «ابواب البّر» و «ارگ» در هسته مرکزی شهر ساخته و وقف خاندان ایلخانیِ ایران شد.

او با بیان این‌که آنچه از منابع تاریخی بر می آید نشانگر موجودیت این شهر در حوالی بستان آبادِ فعلی است که در دوره ایلخانی رونق می‌یابد، ادامه داد: موجودیت منطقه به عنوان یک شهر به دوره‌های قبل از ایلخانی بر می گردد، چون در منابع قرن ۵ و ۴ هجری مصادف با دوره حکومت سلجوقیان از این شهر سخن به میان آمده است و مطالعات علم باستان شناختی نیز بر صحت این موضوع تأکید دارند.

وی در ادامه از گسترش اولیه این شهر در سده‌های ۷ و ۸ هجری خبر داد و اوج شکوفایی شهر را متعلق به اواسط دوره ایلخانی خبر داد و افزود: این شهر در دوره‌های بعدی بخصوص تیموری، قره قویونلو و آق قویونلو و تا صفوی رونق و اهمیت خود را حفظ کرد و از دوره قاجار به تدریج از اهمیت آن کاسته شده و مسیر انحطاط و زوال را در پیش گرفت.
نقاشی‌هایی از شهر تاریخی اوجان
او یکی از منابع اثبات مکان یابی شهراوجان را نقاشیهای کتاب “بیان منازل مطراقچی” اعلام کرد و گفت: در این کتاب آمده است که سلطان سلیمان عثمانی در فاصله سال‌های ۱۵۳۶–۱۵۳۳ هجری شمسی، به بخش غربی ایران (آذربایجان و عراق عجم) و عراق لشکرکشی کرد و از طریق خوی، تبریز، زنجان، سلطانیه، همدان، و قصر شیرین تا بغداد پیش رفت.
ولایتی افزود: سلطان سلیمان عثمانی از راه شهرهای زور، بانه، بوکان، مراغه و سعیدآباد به تبریز بازگشت و در تعقیب شاه طهماسب صفویی بار دیگر تا نزدیکی همدان کشانده شد و سرانجام از طریق تبریز خاک ایران را ترک کرد.
تاریخ مصور لشکرکشی عثمانی‌ها به ایران
به گفته این باستان شناس، نصوح افندی (مطراقچی) از همراهان سلطان در این سفر، علاوه بر ارائه گزارشی از این لشکرکشی اغلب منزل‌های مسیر حرکت اردوی عثمانی از جمله شهر تاریخی وایلخانی اوجان را به تصویر کشید.
او با بیان این‌که نقاشی‌های مطراقچی نوعی تاریخ مصور لشکر کشی سلطان سلیمان به آذربایجان و از آن جا تا بغداد است، افزود: در این تصاویر، راه‌ها، منزل‌ها، رودها، نهرها، کوه‌ها، گردنه‌ها، دشت ها، پوشش گیاهی و حیوانی منطقه از بیشه و باغچه ها تا تک درختها و دنیای جشن و آبادی ها ( شهرها ، قصبه ها و روستاها) کاروانسراها، دژها، پل ها و عوارض طبیعی به تصویر کشیده شده است.

T.me/anshanarchaeology
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
در حالی که ترکیه سالانه درآمد بالای از آرامگاه مولانا کسب میکند،اما وضعیت آرامگاه شمس تبریزی دردناک است...!
شجره نامه زبان های ایرانی،هندی و ایرانی
زنان در ایران باستان،
فروهر زنان پاکدین سرزمینهای آریایی را می‌ستاییم
(فروردین یشت،کرده31-بند143)
زن در فرهنگ ایرانی شاهکار آفرینش است. و جستار(موضوع) حقوق و جایگاه زن در ایران باستان با ویژگیهای فرهنگی و سرشت نیک‌اندیش ایرانیان پیوند مستقیم دارد. از آنجا که هیچ‌گاه در ایران باستان رژیم برده‌داری فرمانروا نبوده، با هیچ‌کس به روشهای غیرانسانی رفتار نمی‌کردند و پیرو آن زن نیز از جایگاه و حقوقی برابر با مرد برخوردار بوده است. اما در میان یونانیان و رومیان باستان، از آنجا که رژیم برده‌داری حاکم بوده و کمینه‌ی مردم(اقلیت)، بیشترینه(اکثریت) آنان را از هرگونه حقوق انسانی به دور نگاه می‌داشتند، با
زنان نیز بر پایه‌ی این گفته‌ی ارستو که می‌گفت:”نسبت زن به مرد، همانند نسبت غلام به مولا و بدن به روح است” رفتار کرده و او را جنس دوم و وابسته به مرد می‌دانستند.

این آزرم(احترام) به بانوان را به خوبی می‌توان در نوشتارهای کهن ایرانیان دید.
زن در زبان اوستایی و سانسکریت به گونه‌ای “ریتَه‌سیَه بانو” یا “اَشَه بانو” خوانده شده که به چم(معنی) فروغ راستی و پارسایی است؛ امروزه در زبان پارسی واژه ریته سیه حذف گشته و تنها بانو که به چم فروغ و روشنایی است برای بانوان به کار ‌برده می‌شود. همچنین واژه‌ی مادر در اوستا “ماتری” به چم پرورش‌دهنده آمده است؛ و خواهر “سْواسْری” خوانده می‌شود که به چم وجود مقدس و نیک‌خواه است. زنِ شوهردار نیز، “نمانوپتنی” نامیده می‌شد که به چم نگهبان خانه است.
آری اهورامزدا زن و مرد را از حقوق یکسان برخوردار ساخته و یکی را به عنوان کنیز و پیشکشی گرانمایه به دیگری نداده! بلکه هر دو را همسان و برای پیشرفت و پویایی جهان آفرینش و آماجهای انسانی، آفریده است.
در درازنای تاریخ پر فراز و نشیب سرزمینمان، زنان نیک‌اندیش و نام‌آور پرشماری داشته‌ایم که افزون بر پاسداری از کیان خانوادگی، در بیرون از خانه نیز پا به پای مردانشان به کار و کوشش و مبارزه پرداخته و هر یک به گونه‌ای، برگه‌هایی زرین بر دفتر تاریخ ایران‌زمین افزوده‌اند. در اینجا نگاهی کوتاه داریم به افتخارت برخی از این شیرزنان ایران باستان و امید بسیار داریم که راه آنان الگویی باشد برای دوشیزگان و بانوان امروز ما.

دغدویه:
مادر زرتشت که اصلا از شهر ری بود و در آنجا با کوی ها و کرپن ها که مردم را گمراه می کردند و از آنها مرتب فدیه و قربانی می خواستند و دین را وسیله ای برای رسیدن به امیال و خواستهای ناروای خود کرده بودند به مبارزه پرداخت. پدر و مادرش چون جان او را در خطر دیدند او را نزد یکی از نزدیکان خود به آذربایجان فرستادند او در آنجا با پوروشسب ازدواج کرد و ثمره این پیوند همایون، زرتشت پیامبر بزرگ ایرانیان است.

پوروچیستا:
پوروچیستا ششمین و کوچکترین فرزند زرتشت و سومین دختر اوست. معنی پوروچیستا یعنی پردانش. در گفتار زرتشت که برای ما باقی مانده است از او با پوروچیستا بیش از فرزندان دیگرش سخن واندرز مانده است، یکی از مهمترین سخنان زرتشت با پوروچیستا درباره همسری با جاماسب حکیم، وزیر شاه گشتاسب و منجم و ستاره شناس معروف زمان است.
زرتشت به دخترش می فرماید:
پوروچیستا، جاماسب خواهان همسری با توست و تو را از من خواستگاری کرده است من او را برای همسری تو مناسب می دانم ولی تو با خرد مقدست مشورت کن ببین آیا او را شایسته همسری خود می دانی یا نه؟
این گفتار زرتشت یک حقیقت مسلم را آشکار می سازد و آن این است که دختر در آئین زرتشت درانتخاب همسر آزاد است و عقیده پدر بر او تحمیل نمی گردد.

همای(همای چهرآزاد):
دختر بهمن. از او به عنوان هفتمین پادشاه کیانی یاد شده. بهمن با آنکه پسری همچون ساسان داشت اما چون همای را از وی شایسته‌تر می‌دانست، در بستر بیماری دخترش را به جانشینی خویش برگزید. هما ۳۰ سال با نیکی و بخشایشگری بر ایران‌زمین پادشاهی کرد.

فرانک:
با مهر مادری و بزرگی‌اش در شاهنامه خودنمایی می‌کند و می‌درخشد. وی با مهر و وفاداری به همسرش آبتین، حتی پس از مرگ وی، رهاننده‌ی ایران –فریدون- را در آغوش خود می‌پروراند. از ترس ضحاکیان، همراه با فرزند، به هر سو می‌دود و می‌پوید؛ چرا که فرهنگ ایران می‌بایست پایدار بماند. فرانک همه چیز را برای فریدون می‌خواهد و فریدون را برای ایران او سراسر مهر و دانش است.

گُردآفرید:
شیرزنی دلیر و جنگاور؛ وی دختر گژدهم فرمانده‌ی دژ مرزی ایران(دژ سپید) بود. پس از آگاهی از دستگیری پدرش به دست تورانیان، به میدان نبرد می‌رود و به مبارزه با سهراب می‌پردازد. سهراب دلباخته او شده و پیشنهاد پیوند زناشویی می‌دهد اما این بانوی میهن‌پرست در پاسخ او می‌گوید که زنان ایرانی همسر تورانیان نخواهند شد.
ادامه👇
@anshanarchaeology
کتایون:
همسر گشتاسپ کیانی و مادر اسفندیار. وی دختر پادشاه کشمیر بود و با وجود ناخشنودی خانواده‌اش، از دارایی پدر چشم‌پوشی می‌کند و به همسری گشتاسپ درمی‌آید. هنگامیکه زرتشت دین
خود را به گشتاسپ‌شاه عرضه می‌کند، نخست کتایون و سپس گشتاسپ، پیرو آیین بهی می‌شوند. کتایون سراسر دانش و خرد و وفاداریست.

زربانو:
سردار جنگجوی ایرانی. دختر رستم و خواهر بانو گشنسب. او در سوارکاری بسیار زبده بوده و در نبردها دلاوریهای بسیاری از خود نشان داده است. تواریخ نام او را جنگجویی که آزادا کننده زال – آذربرزین و تخوار از زندان بوده است، ثبت کرده‌اند.

بانو گشنسب:
دختر دیگر رستم – خواهر زربانوی دلیر- ، همسر گیو و مادر بیژن است. نام بانو گشسب جنگجو در برزونامه و بهمن‌نامه بسیار آمده است. یکی از نامدارترین داستانهای مربوط به او در شاهنامه، نبرد سه‌گانه‌اش به همراه فرامرز و رستم است. او منظومه ای نیز به نام خود دارد که هم اکنون نسکی از آن در کتابخانه ملی پاریس و در کتابخانه ملی بریتانیا موجود است.

فرنگیس:
او در جنگ ایران و توران با زیرکی و هوشیاری بکمک مردان شتافت و با گیو و کیخسرو به رزمگاه رفت و دلیرانه در کنار آنها جنگید. او توانست نقشه شبیخون دشمن را در هم دریده و کشور را از یورش آنان برهاند.

سیندخت:
همسر خردمند مهرآب کابلی و مادر رودابه و مادربزرگ رستم که در همسری زال و رودابه و جلب موافقت مهرآب پدر رودابه به این وصلت نقش مهمی داشت و نیز در موقع تولد رستم از مادر، سیندخت یار و مددکار دخترش رودابه بود. کوتاه سخن اینکه سیندخت یکی از خردمندترین چهره های شاهنامه است.

رودابه:
دختر مهرآب کابلی و همسر زال و مادر رستم که به روایت شاهنامه دلباختگی زال به او یکی از زیباترین صحنه های شاهنامه است. رودابه در موقع تولد رستم اولین سزارین را انجام داد. بنابراین، چنین زایمان ها را باید “رستمی” گفت نه سزارین. زیرا سزار قرن ها پس از تولد رستم به دنیا آمده است.

تهمینه:
دختر زیباروی پادشاه سمنگان که همسر رستم بود. فرزند وی سهراب است که داستان زندگی و مرگ دردناکش به دست پدر در شاهنامه فردوسی به تفصیل آمده است. تهمینه برای آنکه تمام وقت خود را صرف پرورش سهراب کند، با وجود جوانی و زیبایی ازدواج نکرد.

منیژه:
دختر افراسیاب که بیژن سردار معروف ایرانی دلباخته او گردید و به بند اسارت افراسیاب افتاد و به دستور افراسیاب او را به چاهی که به همین نام معروف است انداختند تا سرانجام رستم که خود را به صورت بازرگانی درآورده بود توانست او را نجات بخشد.

بانو ماندانا:
دختر آستیاگ پادشاه ماد، همسر کمبوجیه پادشاه پارس، مادر و نخستین مربی کوروش بزرگ. وی مدرسه‌ی هم تیمها را در پارس به وجود آورد، که شمار بسیاری از پسران پارسی هم سن و سال کوروش بزرگ نیز در آن درس زندگی و تیراندازی و سواری و فنون نبرد می آموختند. ماندانا به پسرش کوروش، آیین دادگستری نیز می‌آموخت و از او آنچه را که در این زمینه فراگرفته بود، آزمون می‌گرفت. شاید آزرم بسیاری که کوروش هنگام رسیدن به اوج نیرو به مادر خود می‌گذاشت، به پاس دانش و دادی بود که از او آموخته و در سایه‌ی آن شاهنشاهی ایران را به نهایت بزرگی و نیرومندی خود تا به آن زمان رسانیده بود.

پانته‌آ:
همسر زیبای آبراداتات– یکی از یاران نزدیک کوروش- که پابه‌پای همسرش در میدان‌های جنگ حضور داشت. هنگامیکه آبرادات در جریان نبردی کشته شد، پانته آ، همسر او، بر سر پیکر بی‌جانش آمد و پس از شیون و زاری از آنجا که جدایی و مرگ شوهرش را نمی‌توانست تاب بیاورد، همانجا با خنجر خودکشی کرد.. از این رویداد تاریخی می‌توان دریافت همانگونه که مورخین دیگر نیز گفته‌اند زنان آن دوره به همراه مردان به میدان جنگ می‌رفته‌اند؛ و نیز از گونه‌ی سوگواری پانته‌آ برای همسرش و خودکشی او از شدت اندوه، می‌توان از میزان وفاداری زنان هخامنشی به همسرانشان آگاه شد.

کاساندان:
وی زیر نام ملکه ۲۸ کشور آسیایی در کنار همسرش کورش بزرگ، فرمانروایی می‌کرده است. پس از شاهنشاه ایران، او نخستین شخصیت نیرومند کشور بوده است. مورخین یونانی از جمله گزنفون از وی با نیکی و بزرگ‌منشی یاد کرده‌اند. هرودوت می‌نویسد:”کوروش زن خود کاساندان را بسیار دوست می‌داشت، به گونه‌ای که پس از مرگ او بی‌نهایت اندوهگین گشته و به کارگزاران خود در سراسر دنیا فرمان داد برای او نشست سوگواری برپا کنند.ادامه👇
@anshanarchaeology
آتوسا:
ملکه بیش از ۲۸ کشور آسیایی در زمان امپراتوری داریوش بزرگ. مشیر سلیمی در کتاب “زنان سخنور” می‌نویسد :«نخستین زن شاعر و ادیب ایران، دختر کوروش کبیر بوده که به ازدواج داریوش بزرگ درآمده بود و نام وی را اتوسا گزارش کرده اند ».
هنگامی‌که داریوش بزرگ به پادشاهی رسید با آتوسا دختر کوروش بزرگ ازدواج کرد و او را ملکه‌ی ایران خواند. آتوسا در میان زنان ایران همان جایگاهی را داشت که مردان هخامنشی در میان جنگجویان ایرانی داشتند. فرزند او خشایارشا، نخستین پسر داریوش و نوه‌ی کوروش بزرگ از سوی مادری، زیر نظر این زن رشید و دانا به گونه‌ای بار آمد که توانست برای پدر تکیه‌گاهی استوار و جانشینی شایسته باشد. هرودوت در

با اسکندر مقدونی همراه آریوبرزن فرماندهی بخشی از ارتش را بر عهده داشت. وی در کوههای بختیاری راه را بر اسکندر بست. ولی یک روستایی راه را به اسکندر نشان داد و او از مسیر دیگری به ایران هجوم آورد. از او به عنوان شاه آتروپاتان (آذربایجان) در سالهای ٢٠ قبل از میلاد تا ٢٠ پس از
میلاد نیز یاد شده است. به هر روی هم آریوبرزن و هم یوتاب در راه پاسداری میهن کشته شدند و نامی جاوید از خود برجای گذاشتند.

ملکه موزا:
مادر فرهاد پنجم و همسر فرهاد چهارم پادشاهان اشکانی. این دوره برجسته‌ترین نمونه از هم‌پرسی و همکاری زن و مرد در اداره امور کشور است. ملکه موزا در نزد

فرهاد چهارم دارای چنان جایگاه والایی شد که نام و چهره‌ی او را بر سکه‌ها زدند. همچنین گفته‌اند که وی در زمان پادشاهی پسرش با وی بر تخت پادشاهی می‌نشسته است.

آرتادخت:
وزیر خزانه‌داری و امور مالی دولت ایران در زمان شاهنشاهی اردوان چهارم اشکانی. او مالیاتها را سامان بخشید و بی آنکه فشاری بر مردم بیاوردکشور را به توانگری رساند. چنانچه برآمده است از کارهای بزرگ او در گردآوری دارایی کشور یکی جلوگیری از هزینه های بیهوده به ویژه درباریان و دیگری گرفتن باج و خراج از درآمد توانگران بوده است.

آذرآناهید:
ملکه ملکه‌های امپراتوری ایران در زمان شاهنشاهی شاپور یکم بنیانگذار سلسله ساسانی . نام این ملکه بزرگ و اقدامات دولتی او در سرزمین ایران در کتیبه های کعبه زرتشت در استان فارس بارها آمده و او را ستایش کرده است.

دیناگ:
پس از مرگ یزدگرد دوم ساسانی، پسر ارشدش هرمزد سوم بر تخت نشست. برادر کوچکش “پیروز” نیز ادعای پادشاهی کرد.در درازنای جنگ میان این دو برادر (از سال ۴۴۷ تا ۴۵۹) مادرشان “دیناگ” در تیسفون فرمانروایی می‌کرد. مُُهری نیز به دست آمده که چهره‌ی این ملکه همراه با نام و لقبش-بامبیشنان بامبیشن(ملکه ملکه‌ها)- روی آن کنده شده است.

پرین :
بانوی دانشمند ایرانی . او دختر قباد ساسانی بود که هزاران برگ از نسخه های اوستا را به زبان پهلوی برای آیندگان از گوشه و کنار سرزمینهای آریایی گردآوری نمود و یک‌بار کامل آن‌را نوشت و نامش در تاریخ ایران‌زمین برای همیشه ماندگار شد. از او چند کتاب دیگر گزارش شده که به گمان بسیار در آتش‌سوزیهای اعراب از میان رفته‌اند.

آزاد:
در زمان قباد، یمن به دست پادشاه حبشه اشغال شد. انوشیروان پسر و جانشین وی، شماری از سپاهیان ایران را برای بازپس گیری یمن به آنجا فرستاد. در میانآنها زنی جنگاور به نام “آزاد” نیز بود که دوش به دوش ایرانیان در تار و مار کردن حبشیان مبارزه کرد. پس از آن به همسری “بازان” پسر شهریار یمن درآمد و این دو وزیران راست و چپ شهریار یمن گشتند. با بر تخت نشستن بازان، آزاد نیز در اداره‌ی امور یمن، با همسرش همراه شد.

گُردیه(کردیه):
خواهر بهرام‌چوبین و از سرداران سرشناس و کارآمد دوران ساسانی که در دلاوری و جنگاوری بلند آوازه است. کردیه در نشستی که باشندگان آن بزرگان کشوری و لشکری بودند، برادر خود بهرام چوبینه را- که بر هرمزد چهارم شوریده و او را از پادشاهی برکنار و اکنون در اندیشه‌ی قدرت یافتن خویش بود- با سخنرانی گیرایی نکوهش کرد.سرانجام نیز پیش‌گوییهای وی درست از آب درآمد و بهرام از خسروپرویز شکست خورده و کشته شد. وی پس از برادر٬ فرماندهی سپاهش را به دست می‌گیرد و آنان را به پیوستن به سپاه خسرو پرویز فرامی‌خواند. در میدانهای نبرد٬ ‌آنچنان بی‌باکی و شایستگی از خود نشان می‌داد که همگان را به ستایش وامی‌داشت. او در جنگ تن به تن با “تور”، فرمانده سپاه خاقان چین٬ او را کشته و سپاهش را تار و مار کرد. سرانجام نیز از سوی خسروپرویز، شهریار ری شد.
ادامه👇
@anshanarchaeology
شیرین:
شاهزاده ارمنی که به همسری خسروپرویز درآمد. (ارمنستان یکی از ولایات سرزمین ایران بود.) خسرو و شیرن حماسه‌ای از خود برجای گذاشتند که برای همیشه در تاریخ ماندگار ماند و الهام بخش زیباترین آثار ادبی ایران شد. شیرین از خسرو ۴فرزند به نامهای نستور – شهریار – فرود و مردانشه به دنیا آورد که هر چهار فرزند وی به دستور شیرویه(پسر بزرگ خسروپرویز) در زندان کشته شدند .پس از کشته شدن خسرو پرویز، شیرین خود را بر بالین جسد
بی جان خسرو رساند و با خوردن زهری عشقش به خسرو را جاودانه ساخت.

پوران‌دخت:
دختر خسرو پرویز شاهنشاه ساسانی. وی در دورانی پر آشوب و پس از اردشیر شیرویه به عنوان بیست و پنجمین پادشاه ساسانی بر اریکه شاهنشاهی ایران نشست و یک سال و چهارماه بر ده کشور آسیایی فرمانروایی کرد. پوران‌دخت زنی خردمند و دادگر بود و هنگام به تخت نشستنش یک سال مالیات مردمان را بخشید. از دیگر کارهای وی، بستن پیمان صلح با هراکلیوس قیصر روم بود.

آزرمی‌دخت:
دختر دیگر خسرو پرویز که به گفته‌ای چهارماه پادشاهی کرد. وی زنی باهوش و زیرک بود که در زمان کوتاه پادشاهی‌اش توانست تا اندازه‌ای بر هرج و مرج‌ها پیروز شود اما کودتایی که از سوی سپاهیان

ش بر علیه او رخ داد بار دیگر آشوب را به این سرزمین بازگرداند و او نیز کشته شد.

فرخ رو :
نام او به نوان نخستین بانوی وزیر در تاریخ ایران ثبت شده است . وی از طبقه عام کشوری به مقام وزیری امپراتوری ایران رسید.

رام بهشت:
نام مؤبدی است که در شهر استخربرای ناهید، معبدی ساخته بود، رام بهشت مادر بابک و همسرساسان است که در کنار دریاچه بختگان حکومت می کرد وبرای فرزند دیگرش به نام اردشیر، نگهبان سالاری، شهر داراب را گرفت و این آغازی است برای بوجود آمدن سلسله ساسانی.
T.me/anshanarchaeology
فنجانک جوغن یا کاسه سنگ چیست؟
شاید بیشترین چیزی که مورد اختلاف نظر گنج پژوهان،حفاران حرفه ای و باستان شناسان واقع میشود مبحث جوغن است.
کاربرد و دلیل وجود آن چیست،آیا به قبر مربوط است،
آیا به دفینه مربوط است،یا فقط ریشه در اعتقادات مذهبی دارد،
یا هرسه مورد...؟؟؟
گفته میشود که جوغنها(کاسه سنگها) از کهنترین و گسترده ترین آثار موجود درمیان سنگ نگاره های جهان از جمله ایران است.
جوغن درمیان باستان شناسان به فنجانک معروف است و به اتفاق نظر اکثریت باستان شناسان ربطی به دفینه و حتی قبر هم ندارند.
بعضی از باستان شناسان معتقدند که تاکنون قبر هیچ جوغنی یافت نشده است و این نظریه را رد میکنند؟!
البته این حرف را نمیتوان به تمام موارد ربط داد!
پس بشنوید تعریف جامعی از جوغن:
معروف است که ریشه جوغن ها به مهرپرستان باز میگردد.
در ایران باستان(که زمان آن نامشخص است) تا اشکانیان که مذهب رسمی در این کشور وجود نداشت بسیاری از ایرانیان بر باور مهرپرستی یا میترائیسم بودند،که آناهیتا(ایزدبانوی آبها) یکی از الهه های این آیین بودکه حتی یکی از بزرگترین و محبوبترین ایزدان آریایی و آیین زرتشت بوده است.
بنابراین وقتی فردی میمرد در اطراف او در میان سنگها کاسه ای میتراشیدند تا آب در آن جمع شود و متوفی مورد رحمت آناهیتا قرار بگیرد.حال ممکن بود این کاسه سنگ روی قبر متوفی باشد,آبراهی داشته باشد که این آب در مسیر قبر جاری شود یا کلا از قبر دور باشد و اشاره ای به آن نکند.
این رسم ساخت کاسه سنگها حتی در میان مسیحیان و ارمنیان نیز وجود داشت.
چه بسا ممکن است روی سنگ قبر بعضی از آنان کاسه سنگی را مشاهده کنید که دلیل تراشیدن این کاسه ها بر روی سنگ قبر مسیحیان و ارمنیان این بوده که در این کاسه ها آب و دانه ریخته شود تا پرندگان از آنها تغذیه کنند و ثواب اخروی آن مشمول متوفی قرار گیرد. در این قبور کاسه سنگها اکثرا روی خود قبر قرار دارند و مستقیما به خود قبر مربوط میشوند.درست است که مربوط به دفینه نخواهد بود ولی مسلما به قبر مربوط است¡¿
نمونه این قبور در گورستان پکاچیک سلماس و قبرستان پینه شلوار تبریز مشاهده میشود.
همچنین رجوع شود به مقاله:
(بررسی ومقایسه تطبیقی طشت آبهای قبور در آرامگاههای تخت فولاد و ارامنه اصفهان،اکبرشاهوندی
همچنین نمونه این جوغنها را میتوان با طرحها و نقوش متفاوت در قبرستان یهودیان و حتی خاور دور نیز مشاهده کرد.
درست است که نمیتوان تمام جوغنها را به قبور ربط داد ولی نمیتوان این ارتباط را به طور قطع انکار کرد!
بعضا هم معتقدند که در این کاسه ها آتش،عود و بخور روشن میشده که مربوط به اعتقادات مذهبی بوده که آیا برای متوفی بوده یا نه و اینکه به قبری اشاره داشته باشد مشخص نیست.
بعضا هم از آنها برای عصاره کیری گیاهان و کوبیدن غلات و چیزهای دیگر استفاده میشده.
حتی توجه انسانهای پیشین نسبت به آسمان و ستارگان نیز در جوغنها قابل بررسی است. چنانچه شبیه به صور فلکی در حالتهایی و ترکیبهایی از جوغنها مشاهده شده است.
حال این اعتقاد که جوغنها به گنج و دفینه مربوط میشوند از کجا سرچشمه میگیرد.
از آنجا که در ایران باستان (از عصرآهن که تدفینها شکل دیگری به خود گرفت تا قبل از ساسانیان ) به همراه متوفی اشیائی بسته به اعتبار مادی ومعنوی طبق اعتقادات و مبانی مذهبی دفن میشده این عقیده دربین عوام بوجود آمده که پس هر جوغنی مربوط به یک قبر است و هرقبری هم مملوء از اشیاء زینتی و باارزش است!
خیر متاسفانه یا خوشبختانه این عقیده فاقد هرگونه پایه و اساس است و فقط وسیله ایست برای کسب درآمد افراد سودجو و سرکیسه کردن مردم ساده.
حال تکلیف جوغنهای عمودی روی صخره و سقف غارها و امکان سربسته چه میشود؟
در اینگونه موارد هم قانون ثابتی وجود ندارد.
بعضا اشاره به مکان یا هدفی خاص دارند,بعضا هم علائم تاییدی در کاوش و حفاری میباشند.
حتى بعضي از جوغن ها به چاهى در اطراف اشاره دارند.
البته هدف اين مطلب فقط بررسي قرار دادن همان كاسه سنگها بوده نه جوغنهاي مثلث و مربع و بيضي و غیره،چراكه آنها هم بسته به شرايط معانى و تفاسير متفاوتى خواهند داشت كه توضيح آنها از حوصله مطلب خارج است.
درپایان باید بگوییم که جوغنها کاسه سنگها یا فنجانک ها فاقد هرگونه قانون یا معنی ثابتی میباشند که آیا فقط مربوط به مراسم مذهبی بوده یا مروبط به قبور هستند یا به مکان یا هدف خاصی اشاره دارند.و گول شیادانی که با فروش کتاب های جعلی راجب گنج وجوغنهای طلای را قصد سودجوی دارند،را نخورید،
که به آنها باید گفت کل اگر طبیب بودی
سر خود دوا مینودی.
T.me/anshanarchaeology
ایرانیــــان و خواندن و نوشتن

هرودوت در کتاب خود نوشته که به چشم خود دیده که سربازان ایرانی سواد خواندن و نوشتن دارند

در حالی که در همان موقع بیشتر افسران یونانی سواد خواندن و نوشتن نداشتند و حتی لئونیداس پادشاه کشور اسپارت که جنگ او با 300 سرباز در تنگه ی ترموپیل در مقابل خشایار شاه فقط مقدمات خواندن و نوشتن را می دانسته و نمی توانست با تسلط بخواند و بنویسد و در بین 300 سربازش حتی یک نفر هم سواد نداشته است.

گرچه در ایران در دوره ی هخامنشان مردم ار لحاظ صنفی به چند طبقه تقسیم می شدند ولی نه مزایای طبقاتی (از لحاظ مالی) و نه تبعیض در آموزش و پرورش و ایرانیان عقیده داشتند همانطور که باید برای ادامه ی زندگانی کار کنند برای خواندن متون مذهبی هم باید خواندن و نوشتن را فرا بگیرند و یکی از دلایل با سوادی ایرانیان حتی در پایان دوره ی هخامنشیان این است که در تمام خانه های ایران کتاب و به خصوص کتابهای مذهبی وجود داشته و اگر سواد نداشتند در خانه ی آنها کتاب یافت نمی شد ( در حالیکه همه ی خانه ها کتاب داشتند) در واقع سواد داشتن با واجب دانستن آن توسط دین جزو فطرت ایرانیان شد که بعد از حمله عربها نیز از بین نرفت.

بعد از حمله ی عربها بعضی از مورخان سطحی گفتند که اعراب سواد و کتاب خوانی و کتاب نویسی را به ایرانیان آموختند در صورتی که کلمه ی کتاب که وارد زبان عربی شده کلمه ایرانی است و از ریشه ی "کتو" می باشد.

عربها کتاب نمی خواندند و کتاب نمی نوشتند و بعضی عربها حتی در طول عمر خود یک کتاب هم ندیده بودند.

ارنست رنان نویسنده و لغت شناس و فیلسوف فرانسوی می گوید فرهنگ و ادب عرب از ایرانیان جان کرفت و اگر آنچه را که به وسیله ی فرهنگ و ادب ایران وارد زندگی اعراب گردید از آنها منتزع کنیم تنها عرب می ماند و شتر او,,,

پروفسور کامرون : اگر در ایران مبادرت به حفاری کنیم بعید نیست آثار و اسنادی به دست بیاید که باعث حیرت جهانیان شود و به خصوص ثابت گردد ایرانیان اولین معلم خط و الفبا در جهان بوده اند.

T.me/anshanarchaeology
رد پای دایناسورها در تهران

نخستین کشف مربوط به دایناسورها حول و حوش ۴۰ سال پیش رخ داد زمانی که فرانسوی‌ها در طی کاوش‌های خود در استان کرمان، به بقایایی از دایناسورها دست یافتند؛ اما مکان آن را به ایرانی‌ها اطلاع ندادند و گنجینه‌هایی با حداقل قدمت ۱۰۰ میلیون سال را با خود به موزه تاریخ طبیعی پاریس بردند. البته این انتهای داستان اکتشاف دایناسوری در کرمان نبود و بعدها کاوشگران و محققان ایرانی نیز توانستند فسیل‌ها و ردپاهایی از دایناسورها را پیدا کنند. گرچه این بقایای ارزشمند وضعیت نگهداری نابسامانی دارند و متأسفانه دور از توجه مسئولین مربوط باقی مانده‌اند.
در تصویر یکی از همین ردپاهای دایناسوری را می‌بینید که متعلق به دایناسور «کامپتوزروس» است. این دایناسورها گیاهخوار بوده و در حدود ۱۵۶ تا ۱۴۵ میلیون سال بر روی زمین زندگی می‌کردند.
ردپای دایناسور کامپتوزروس را در منطقه شمشک کرمان پیدا کردند که بر روی ماسه سنگ‌های موج دار حک شده بود. در سال ۱۳۸۰ خورشیدی گروهی چهارنفره از متخصصان موزه طبیعت و حیات وحش دارآباد به محل کشف ردپای دایناسور در کرمان رفته و برای مطالعات تکمیلی از آن یک قالب تهیه کردند.
امروزه این نمونه از رد پای دایناسور کامپتوزروس در موزه «طبیعت و حیات وحش دارآباد» نگهداری می‌شود.

T.me/anshanarchaeology
سدسازی تا قبل از هخامنشیان

سدسازی یا بندسازی از فعالیت های مهندسی به شمار می رود که شرایط تاریخی و جغرافیایی خاص مناطق در پیدایش، شکل گیری و گسترش آن سهم به سزایی دارند. در گذشته و در هر منطقه خاص جغرافیایی بنابر ضرورت یا نیاز ساکنین آن جا نسبت به ایجاد سد، بند یا آبگیر اقدام می کرده اند تا نیازهای خود در زمینه آبیاری و آبرسانی را مرتفع سازند. در مناطقی نیز به خاطر پایین بودن سطح آب های رودخانه ها یا نیاز جهت تغییر مسیر رود، سد سازی انجام می گرفته تا بتوانند سطح آب را بالا آورده و برای نیازهای کشاورزی و عمرانی از آن استفاده کنند.


در ایران نیز به جهت کمبود آب، شرایط اقلیمی خاص و نیازهای روزمره آب ماده ای بسیار ارزشمند محسوب می شده که این امر را علاوه بر بندسازی، سدسازی و آثار به جا مانده می توان در فرهنگ ایرانی و ارزشی که برای آب قایل می شدند و حافظه تاریخی مردم ایران به وضوح مشاهده و مطالعه کرد. در سرزمین های ایران و مصر که از قدیم در معرض سیلاب و طغیان رودخانه ها قرار داشتند ، ساخت بندهای متفاوت در طول مسیر رودخانه ها و یا مناطق سیل خیز به جلوگیری از خسارات این گونه طغیان ها کمک فراوانی می کرد.


تاریخ سد سازی در ایران ، مصر و بین النهرین (میان رودان) قدمتی بسیار طولانی دارد و هنوز هم می توان نشانه هایی از آنها را در این سرزمین ها یافت. به طور کلی سدسازی و نیز لایروبی و مرمت آنها از دیر باز در ایران دیگر سرزمین ها، مانند سایر کارهای عام المنفعه و پروژه های بزرگ معمولا به دست حکومت ها و پادشاهانی که به امور آبادانی و آبادی علاقه بیشتری داشتند انجام می گرفته است و در این میان رونق اقتصادی و پیشرفت آبادی ها و شهرهای مرتبط با سیستم های آبیاری و آبرسانی نیز بستگی بسیار زیادی با مقوله سد و سد سازی و اهمیت حکمرانان به این مسایل داشته است.

سدسازی از دوره هخامنشیان تا قبل از اسلام

پادشاهان هخامنشی به واسطه نیاز جغرافیایی کشور ایران و علاقه ای که در گسترش و آبادانی سرزمین تحت فرمانروایی از خود نشان می دادند و در زمان امپراتوری خود سدها و بندهای زیادی در بخش های جنوب غربی و جنوبی ایران ساختند.

بسیاری از سیستم های آبرسانی و آبیاری که تا سال های متمادی نیز در ایران از آنها استفاده شد مرهون تلاش مهندسان و صنعتگران ایرانی است که در زمان های بسیار دور تلاش نمودند تا نیازها و کمبودها را در زمینه های عمرانی و آبادی بر طرف نمایند و آثار و شواهد آن را نیز می توان در نقاط مختلف ایران درک نمود. علاوه بر آن بسیاری از آثار به جا مانده از این دوران ها در سرزمین های تابعه حکومت های ایران باستان نیز قابل مشاهده است.

یکی از رودخانه هایی که از قدیم به رودخانه اروند می پیوسته است «دیاله» بوده است که بنا به دستور کوروش بزرگ سدی برای آبیاری، از خاک و چوب بر روی این رودخانه بسته شده بود که شبکه کانال های آبرسانی را تغذیه می کرد. همچنین در زمان هخامنشیان اولین کوشش ها جهت سد سازی بر روی اروند و فرات به عمل آمد. از مشخصات این رودخانه ها آن بود که سطح فرات بالاتر از دجله قرار داشت و نیز در زمان حکومت بابلیان بر بین النهرین تمایل رود فرات نسبت به شرق بیشتر از امروز بوده و این رود تنها دارای یک مجرا بوده است. انشعاب فرات به دو مجرا بین سال های ۶۰۰ ق.م تا ۱۰۰ ق. م اتفاق افتاده است.
ادامه
@anshanarchaeology
چنان که پیداست هخامنشیان سدهایی بر روی رودخانه های فرات و اروند ساختند و گام هایی دیگر در گسترش شبکه کانال های آبیاری برداشتند. بدون شک هنگامی که اسکندر مقدونی در حدود سال ۴۰۰ ق. م به آنجا ها رسید آن سدها ساخته شده و برپا بوده اند. استرابو جغرافی دان سده اول میلادی یونان خبر از ویرانی آنها به دست اسکندر مقدونی می دهد. ولی واقعیت این که اسکندر این سدها را ویران کرده باشد کاملا معلوم نیست چون برخی نیز گفته اند که اسکندر آنها را خراب نکرده است و حتی به حفر کانال ها و نظارت بر این سدها به طور مرتب مشغول بوده است. به هر حال آنچه مسلم است آبیاری با بهره وری از بند سازی در فرات و اروند پیرامون سده چهارم پیش از میلاد کاملا روا بوده است و این سیستم های سد بندی و آبیاری بعدها در زمان ساسانیان به حد بالای گسترش خود رسید.

علاوه بر بندها و آبگیرهایی که در زمان هخامنشیان بر روی رودخانه های اروند و فرات ساخته شد، در آن زمان بر روی رودخانه « کر» در فارس نیز بندهایی برای آبیاری زمین های پیرامون تخت جمشید ایجاد شد. با این که آثاری از تمامی سدهای ساخته شده در زمان هخامنشی ها در دست نیست، ولی برخی از بندها که تا به امروز بر روی آن رودخانه بر جای مانده اند دارای پایه های هخامنشی هستند.ا ز جمله این سدها «بند ناصری» است که در ۴۸ کیلومتری شمال غربی تخت جمشید واقع شده است.

ابن بلخی (سده پنجم ) سد ناصری را چنین توصیف می کند: «در این قسمت رودخانه در  زمان های قدیم سدی ساخته شده بود که آب کافی را برای آبیاری زمین ها تأمین می کرده است، اما در روزگاران هرج مرج که اعراب به سرزمین ایران تاختند این سد رو به خرابی نهاد و در تمام حوزه های رامجرا (را مجرد ) دیگر کشاورزی انجام نشد. ..» سد دیگر بند فیض آباد نام دارد که در حدود ۴۸ کیلومتری شمال تخت جمشید قرار گرفته است چنان که گفته شده است یکی از سه بندی که بر روی رود کر ساخته شده بوده ۲۵ متر درازا و ۲۵ متر بلندا داشته است.ادامه
@anshanarchaeology
در نزدیکی شهرک « کوار» در جنوب شیراز سد هخامنشی دیگری به نام «بند بهمن» بر روی رودخانه «مند» بنا شده است. طول بند در حدود ۱۰۰ متر و بلندای آن حدود ۲۵ متر می باشد. بخش عمده ای از این سد تا کنون از گل و لای پر شده است. در زمان ساسانیان و هنگام حکومت شاپور اول، ارتش شکست خورده والرین رومی که مرکب از ۷۰۰۰۰ هفتاد هزار نفر می شد به اسارت ایرانیان درآمد، شاپور از این اسیران برای ساختن ساختمان هایی در ایران استفاده کرد. یکی از این ساختمان ها « سد شادروان شوشتر» بر روی رودخانه کارون به شمار می آید. شوشتر که در کناره شرقی کارون بر روی ساحل سنگی ساخته شده از زمان ساسانیان یکی از شهرهای مهم بود. از زمان ایلامیان و دوران اولیه سلسله ساسانی برای بالا بردن سطح آب در کارون تا به سطح شهر شوشتر سدی بر روی این رود زده بودند.

ابن حوقل در صورهٔ الارض راجع به شادروان شوشتر می نویسد: «سرزمین خوزستان در محلی مستوی و هموار قرار گرفته است و دارای آب های جاری است. بزرگترین رودهای آن شوشتر است که شاپور شادروان (سد معروف) را در دروازه شوشتر بر آن ساخت تا آب آن بالا آمد و به ثمر رسید چه شوشتر در زمین مرتفعی قرار دارد.»

 

چنانکه پیداست سد اولیه بر روی کارون از لحاظ بالابردن سطح آب چندان رضایت بخش نبود پس ایران رومی را برای رفع نقایص به کار گماشتند . احتمالا علاوه بر نیروی کارگری چندین مهندس نیز در سپاه روم بوده اند. گام نخست، ایجاد رودخانه ای انحرافی « گرگر» بوده که در هنگام ساختن سد آب کارون را هدایت می کرده است. این سد که پس از تعمیرهای پشت سر هم تا کنون به جا مانده است « بند میزان» نام دارد.

سد دارای سرریزهایی است که در هنگام بالا آمدن آب اضافی آن را تخلیه می کرده است. پهنای این سد بین ۱۰ تا ۱۲متر است. ساختن این سد از سه تا هفت سال طول کشید و هنگامی که ساختمان آن پایان یافت. ورودی رود گرگر با بند دیگری بسته شد که امروزه «بندقیصر» نامیده می شود. این سد نیز که تا کنون به جا مانده از تکه های بزرگ سنگی که با بست های آهنی به یکدیگر محکم شده اند ساخته شده است. برای کنترل آب رودگرگر شش سرریز در آن سد ساخته شده بوده است.

 

کانال گرگر پس از گذشتن نزدیک به ۳۰ کیلومتر به سوی جنوب دوباره به کارون می پیوندد. نشانه های موجود چنین می گوید که برای آبیاری نهرهای دیگر نیز بر روی این کانال زده شده بوده است. به نظر می رسد که این نخستین بار در تاریخ سدسازی است که برای ساختن سدی بر روی رودخانه ای ، برای آن کانال انحرافی ساخته اند و به ویژه از دیدگاه مهندسی با توجه به مقدار آب کارون این خود پروژه با اهمیتی به شمار میرود.
T.me/anshanarchaeology
باستان شناسان در جستجوی DNA ساکنان پیشین دره شمی در ایذه:

در ادامه کاوش های باستان شناسی روشمند در دره شمی ایذه باستان شناسان با همکاری متخصصان علم انسان شناسی به دنبال یافتن آثاری از(دی. ان. ای)ساکنان پیشین دره شمی در یک آرامگاه دسته جمعی هستند.

باوجود محوطه های باستانی گسترده در دره شمی و لزوم دستیابی به دوره کمتر شناخته پارتی باعث شده کاوش های مستمری در این منطقه شکل گیرد که کشف سکوهای آیینی، گورهای زیر زمینی،تکه های سفال،تخت گاه ،درب سنگی،پوشش خرپشته ای درگاه،سازه های معماری تمام سنگی  و... نمونه ای از آنهاست.

بانگاهی به ساختار های معماری کشف شده در این محوطه تاریخی و به دلیل اینکه این محوطه هنوز تملک نشده حفاری ها را در مناطقی متمرکز شده که در آنها کشتی صورت نمی گیرد که این کار کاوش را بسیار سخت کرده است.
با وجود سنگ های انباشته ای در این محوطه باستانی که سازه های بدوی ساخته شده زیر آنها به نظر نمی رسد متعلق به افرادی باشد که گروه کاوشگر به دنبال کشف جلوه هایی از فرهنگ آنها هستند.

به دلیل حضور نداشتن باستان شناسان در این محوطه باستانی در سال‌های گذاشته سنگ های موجود در محوطه به منظور سهولت در کار کشاورزی  توسط اهالی جابه جا شده اند که البته آنها نیز در این باره مقصر نیستند زیرا که از این طریق امرار معاش می کنند.

این گروه باستان شناساسی با اشاره به آرامگاهی دسته جمعی در قسمتی از محوطه که مورد دستبرد حفاران غیر مجاز قرار گرفته افزود: به دلیل حفاری صورت گرفته در این گور و از بین رفتن سقف آن فعلا به همین شکل حفظ شده است.
وبا بیان اینکه با پیوستن یک فیزیکال آنتروپلوژیست که روی دی. ان. ای کار می کند تحقیق  و مطالعه در این آرامگاه آغاز می شود با وجود اینکه این آرامگاه پیش از این مورد حفاری واقع شده است اطلاعات ارزنده ای از آن به دست خواهد آمد.با اشاره به نحوه قرار گیری تکه‌های سنگ در سراسر محوطه که گویی به یکباره پاشیده شده اند،این نحوه قرار گیری سنگ‌ها از یک رویداد تاریخی مانند فروپاشی حکومت الیماییان شاید در دوره ساسانی حکایت می کند.

با وجود سکوهای آیینی که حین کاوش در دره شمی کشف شده اند،ساختار منظمی که در جهت های اصلی با استفاده از سنگ های قواره شده ساخته شده همزمان با یورش به این نیایشگاه و فرو انداختن تندیس هایی همچون پیکره مفرغی مرد پارتی به وجود آمده است.

و با اشاره به کشف یک گور با ابعاد سه در چهار متر که کف، سنگ و دیوارش از سنگ تشکیل شده است ، این نوع معماری را باید یک شاهکار دانست و این نوع معماری شاهکار ماده است زیرا که در آن چوب، ملات، فلز و هیچ چسباننده ای به کار نرفته است.

دره شمی از دامنه های کوه بی لوا در کرانه باختری تا خشک رود شمی در سوی خاوری و آب روهایی در شمال و جنوب گستره ای که یک مثلت را تشکیل می دهد در بر می گیرد،
و این گستره که هسته های دیگری را در پیرامون خود جایداده قلمرویی باستانی است که بنا به شاهد تاریخی دوره اشکانیان را که در خوزستان باید دوره المایی بدانیم در برمی گیرد و ما در آن با فرهنگی آشنا می شویم که با داشتن ویژگی های خاص بومی از ایلامیان سلوکیان و پارتها بهره گرفته است.

کشف گور سردابه ای سنگی،
 با اشاره به سابقه کاوش در این محوطه تاریخی بررسی های باستان شناسی در دره شمی ایذه چهار سال پیش آغاز و طی آن سه فصل کاوش به انجام رسیده است،
وبا اشاره به اینکه هم اکنون در دوره تمدید فصل سوم کاوش هست،در حال حاضر هیأت ایتالیایی به دلیل اتمام اعتبار ویزا در محوطه حضور ندارند و اسفند ماه به جمع باستان شناسان ایرانی خواهند پیوست.

ابا اشاره به گوشه ای از تاریخچه کاوش ها در دره شمی این محوطه 79سال پیش پس از یکجا نشینی عشایر به طور اتفاقی و در جریان کشف پیکره مفرغین مرد پارتی کشف شد.

اشتاین در مسیری که برای شناسایی راه‌های باستان شناسی طی کرده ایران به تخت گاه شمی برخورده و یک هفته در این محوطه به کاوش پرداخته است و
از آن سالها به بعد به جز بررسی های در دهه شصت،تا چهار سال پیش که هیأت مشترک ایران و ایتالیا بررسی اینجا را آغاز کرده اند کاوش دیگری در دره شمی صورت نگرفته است.

دستاوردهای کاوش ها در سه فصل پیش:
فصل اول به دنبال کشف دیواری از تختگاهی که اشتاین ازآن سخن گفته بود آغاز شد.
در این فصل چند ترانشه حفر و اولین گور سردابه ای به همراه یک سازه آجری کشف شد که سنگ های قواره
شده بدون ملات تشکیل شده بود.
ادامه👇@anshanarchaeology
👆فصل دوم کاوش در دره شمی و کشف سازه ها ی آیینی،در آن چهار آرامگاه شناسایی شد و مهمترین آنها آرامگاه سردابه ای سنگی شماره 23 بود که برخلاف گورهای هم دوره اش که با آجر ساخته شده اند از سنگ ساخته شده و قدیمی تر از آنهابه نظر می رسد.

در بررسی های سطحی صورت گرفته در این فصل،سفالهای فرا هخامنشی،سکه های مسی دوره الیمایی،تکه های سفال،درب سنگی،آرامگاه ها و...،کشف شد.

در کاوش فصل سوم علاوه بر اینکه در سایت بالای محوطه سازه اشتاین پیگیری می شد در سایت نیز ادامه پلکان آرامگاه مورد کاوش قرار گرفت و گروه باستان شناس به یک سازه برخوردند که انگار آرامگاه را محصور کرده بود.

مهمترین کشف در فصل سوم کاوش در دره شمی کشف سه سکوی آیینی است که گروه در مدت کاوش کار خود را بر آنها متمرکز کرده بودند.

وجود گورهای زیر زمینی پیش از متروک شدن دره شمی:
 کاوش درترانشه شماره 10 معروف به تراس خان جان که اسم صاحبش بر روی آن گذاشته شده است به کشف یک سازه معماری منجر شد که به صورت خشکه چین بدون استفاده از هیچ گونه ملاتی ساخته شده است.
این فضای مربع شکل از فضاهای جانبی شامل اتاق ها،پاشنه ها ی چوبی درب و سکوهای داخلی و خارجی  تشکیل شده است.

به این سکوها در اصطلاح معماری چول گفته می شود،در چول داخلی رختخواب و در چول خارجی مشک آب گذاشته می شود البته کاربری چول ها در زمان گذشته مشخص نیست.
دلیل انتخاب این ترانشه برای کاوش:
در سمت شرق این محوطه آرامگاهی وجود دارد که توسط حفاران غیر مجاز تخریب شده است که بعد از بررسی های گروه،دیواری در آن مشاهده شد ولی به دلیل اتمام فصل کاوش کار در آن متوقف شد.

با بیان اینکه در فصل سوم دیواری که به آن اشاره شد پیگیری و در نهایت به این سازه معماری رسیدند سازه کشف شده با سازه های آرامگاهی هم دوره نیستند؛ زیرا بعد از متروک شدن محوطه، این گورهای منفرد در اینجا شکل گرفته اند و پیش از آن تمامی گورها زیر زمینی بوده اند.  

با اشاره به اینکه دوره های کشفیات بالا مشخص نیست،سفال‌ها برای آزمایش به ایتالیا فرستاده شده اند و در انتظار پاسخ هستیم.

گور یک کودک 2-3 ساله با ساختار چارچینه سنگی که تقریبا رو به قبله دفن شده است باید گفت: در زیر پای این کودک جمجمه و استخوان های دست و پای کودک دیگری نمایان است که به شکل تدفین ثانویه دفن شده است.
با اشاره به مشاهده یک گور منفرد در خارج از ساختار معماری که قبلا مورد حفاری قرار گرفته است باید تصریح کرد:بنا به شواهد موجود ممکن است این دو گور به دوران اسلامی متعلق باشند زیرا که رعایت سنت های پیش از اسلام در هنگام تدفین در دوره اسلامی نیز رایج بوده است.
در پایان باید به یک آرامگاه زیر زمینی اشاره کرد: سنگ های زیادی روی آن قرار گرفته بوده و حفاران چهار ردیف سنگ های شیربانی آن را از بین برده اند.
T.me/anshanarchaeology
The account of the user that created this channel has been inactive for the last 5 months. If it remains inactive in the next 27 days, that account will self-destruct and this channel will no longer have a creator.