انجمن باستان شناسی انشان
23 subscribers
77 photos
4 videos
117 links
Download Telegram
تاریخ اسب در دین زرتشت در فرهنگ ایران

اسب در آیین زرتشت و اسطوره‌های کهن ایرانی از جایگاهی ویژه برخوردار بوده‌ است.
زرتشت و درمان اسب:
آنچنان که از سنت مزدیستان و متون مختلف که برخی از آنان اساطیری است برمی‌آید،زرتشت به عنوان معجزه اسب سیاه کی گشتاسب را درمان کرده بوده‌است که چهار دست و پایش به شکم فرو رفته بود،شاید به قولنجی بسیار سخت دچار شده بوده،و همه از آن قطع امید کرده بودند. در زراتشت نامه کیکاوس رازی گفته شده‌است، روزی دست و پای اسب سیاه گرانقدر گشتاسب در شکمش فرو می‌رود و همه پزشکان از درمان آن درمی‌مانند. شاه افسرده می‌شود و به عنوان آخرین چاره از زرتشت که از بدگویی دیگران در زندان بود، یاری می‌خواهد. زرتشت اسب شاه را شفا می‌دهد و از این معجزه گشتاسب، همسرش و پسرش اسفندیار به پیامبری وی ایمان می‌آورند.
پس از آنکه زرتشت دعوت پیامبری خود را آشکار می‌کند، عده‌ای از مغان که در زمره فلاسفه و دانشمندان زمان بودند، با او مخالفت کرده و جادوگرش می‌خوانند و گشتاسب او را به زندان می‌افکند. در همین میان اسب سیاه تیزرو و محبوب گشتاسب به نوعی دل درد سخت و انقباض شدید دست و پا مبتلا می‌شود. دانشمندان زمان که مغان، حکما، اطبا و دامپزشکان از جملهٔ آنها بوده‌اند از درمان حیوان عاجز می‌مانند. در اینجا اشاره‌ایست به سنت دامپزشکی که حیوانات به وسیله پزشکان و دامپزشکانی که عمدتاً یکی بوده‌اند و همچنین توسط طبیب روحانی و دعا معالجه می‌شده‌اند. اسب آنقدر اهمیت داشته که برای درمانش با عطف توجه به معجزه، دین جدید را پذیرفتند. مسلم است که حیوان که اینقدر ارج داشته، پزشک حیوان نیز ارجمند بوده‌است.
در این حادثه شاخ و برگ داستانی وجود دارد، ولی اصل آن که از دورانی دورتر و عصر زرتشت ریشه می‌گیرد، خود، حقیقتی است و گرنه سخن به این درازی نمی‌کشید. آری به هر ترتیب زرتشت با استمداد از نیروی الهی و با دستکاری و نوعی ماساژ دست و پا و احتمالاً استفاده از برخی داروهای گیاهی، اسب زیبا را شفا بخشید. این خود یکی از جلوه‌های اسب پزشکی است که مسیر تاریخ ایران را تغییر داد.
اسب و گردونه در اوستا :
برای اینکه بدانیم گردونه و اسبی که آن را می‌کشد تا به چه اندازه نزد ایرانیان گران‌بها بوده‌است، باید نگاهی به اوستا انداخت. آنچه درباره این دو در نامه دینی که کهنترین اثر کتبی ایرانیان است آمده است، به خوبی می‌رساند که در مرز و بوم ایران، دیدگاهی است که با گردونه و اسب آشنا هستند و می‌رساند که دلیران و ناموران این دیار در پهنه کارزار از اسب و گردونه بی نیاز نبوده‌اند. گروهی از ایزدان یا فرشتگان مزدیسنا مانند خود ایرانیان رزم آزما به گردونه مینوی نشسته‌اند.
مهر، ایزد فروغ و پیکار و پاسبان عهد و پیمان است.این ایزد بعدها با خورشید تیز اسب یکی دانسته شده‌است. مهر به گردونه چهار اسبه نشسته، از خاور به باختر می‌شتابد. در گردونه‌اش ابزارهای جنگ انباشته شده تا دیوان و دروغگویان و پیمان‌شکنان را به سزا رساند.
گردونه زیبا و هموار رونده‌اش زرین و با زینت‌های گوناگون آراسته‌است. این گردونه را چهار اسب سفید یک رنگ جاودانی که از چراخور مینوی خورش یابند، می‌کشند. سم‌های پیشین آن‌ها زرین و سم‌های پسین آنها سیمین است. این چهار تکاور به یوغ گران‌بها بسته شده‌اند.
در جاهای گوناگونی از اوستا آمده‌است: گردونه مهر بلند چرخ است. چهار اسب سفید بر گردونه مهر بسته شده و با چرخ زرین کشیده می‌شود. گردونه مهر را فرشته توانگری، ارت بزرگوار، همی گرداند.
یسنا :
گردونه ایزد سروش مانند گردونه ایزد مهر به چهار اسب سفید بسته شده چنانکه در یسنا ۵۷ فقرات ۲۷-۲۸ آمده‌است:
سروش پاک خوب بالای پیروزمند گیتی افزای پای و سرور پاکی را می‌ستایم، او را چهار راهوار سفید روش درخشان پاک هوشمند بی‌سایه در سرای مینوی می‌کشند. سم‌های شاخ سان آنها زرکوب است. تندتر از اسب‌ها، تندتر از باران، تندتر از میغ، تندتر از مرغ‌های پران، تندتر از تیر خوب رها شده.
فرشته نگهبان چهارپایان سودمند که در اوستا خوانده شده نیز دارای گردونه‌است. درواسپ یشت که در نیایش همین فرشته‌است آمده: درواسپ توانای مزدا، آفریده پاک را می‌ستاییم. کسی که چهارپایان خرد را درست نگه دارد، کسی که چهارپایان بزرگ را درست نگه دارد، کسی که دوستان را درست نگه دارد…، کسی که دارنده اسب‌های زین شده گردون‌های گردونده و چرخ‌های خروشنده‌است.
تیریشت :
در یکی از قطعات اوستایی در ارزش یک اسب آمده:ارزش بهترین و برگزیده‌ترین اسب یک سرزمین برابر است با هشت گاو باردار (تیریشت فقرات ۱۳-۱۸). فرشته باران، تیشتر، به پیکر اسب سفیدی در آمده، با دیو خشکی که آن هم به صورت اسبی در آمده اما اسب سیاه زشت و بی‌یال و دم در نبرد است. سرانجام تیشتر از کارزار پیروز به در می‌آید و باران به کشتزارهای ایران فرو می‌بارد.
T.me/anshanarchaeology
اولین تصویر متحرک جهان در شهر سوخته

پنج هزار سال پیش در «شهر سوخته»، هنرمند نقاش ایران روی یك جام سفالین طرحی از یك «بز» را ترسیم كرد. او در نظر داشت كه نقش بز را در اطراف دهانه جام تكرار كند، اما وقتی شروع به كار كرد، توانست در 5 حركت، بزی را طراحی كند كه به سمت درختی حركت كرده و از برگ آن تغذیه می‌كند. این اولین باری بود كه در جهان باستان، «تصویر متحرك» پا به عرصه حیات گذاشت.
سفال‌ها در جهان باستان، نقش «بوم» را برای نقاشان و هنرمندان زمان خود ایفا می‌كردند. آنها با نقاشی روی سفال‌های مختلف از اعتقادات و محیط اطراف خود به ویژه طبیعت پیرامون‌شان به عنوان یك سمبل و نماد استفاده می‌كردند.
در سفال‌های «شهر سوخته»، كه از متمدن‌ترین و پیشرفته‌ترین تمدن‌های باستانی در پنج هزار سال پیش است، نقش بز و ماهی بیش از هر نقش دیگری دیده می‌شود. بز و ماهی، دو حیوانی هستند كه در این منطقه بیش از هر حیوان دیگری از آنان استفاده می‌شد و ساكنان شهر سوخته را به ادامه حیات اجتماعی خود امیدوار می‌كرد.
كشف این سفال با نقاشی متحرك ثبت شده روی آن، در میان سفال‌های این منطقه نیز بی‌مانند بوده است. این نقاشی، حركت تصاویر را در كوتاه‌ترین زمان ممكن روی جامی كه دهانه آن 8 سانتی متر قطر دارد، نشان می‌دهد. در دیگر سفال‌های یافته شده در شهر سوخته نقوش متفاوتی دیده می‌شود كه برخی اوقات تكرار شده‌اند، اما حركتی در آنها دیده نمی‌شود.
. از نگاه باستان‌شناسان این كشف نشان دهنده آن است كه مردمان شهر سوخته بسیار باهوش، هنرمند و در زمان خود پیشرو بوده‌اند.در جریان كاوش گوری كه ظرف سفالین با نقاشی متحرك از آن به دست آمده بود، به اسكلتی پیدا شد كه به احتمال فراوان تصویرگر همین جام بوده است.روی این جام سفالین نخودی رنگ، تصویر یك بز و یك درخت دیده می‌شود. نقاشی این جام بسیار هنرمندانه دور تا دور آن انجام شده است. تصویرگر این جام، بز را به حركت وا داشته و آن را با یك حركت جهشی به درخت نزدیك كرده است. حركت در این تصاویر به خوبی مشاهده می‌شود.
باستان‌شناسان با نزدیك كردن این تصاویر به یكدیگر موفق شدند نمونه‌ای از یك تصویر متحرك را در قالب یك فیلم 20 ثانیه‌ای به دست آورند.
حركت بز به سوی درخت و تغذیه او از برگ درختان در 5 حركت مصور شده است. در این تصاویر نه تنها بز به سمت درخت حركت می‌كند، بلكه جهش وی و پریدن بز روی برگ درختان كاملا دیده می‌شود.»
بز از جمله حیواناتی است كه در رسیدن به ارتفاعات تبحر داشته و می‌تواند با یك حركت جهشی به سمت بالا حركت كند.هنرمند نقاش شهر سوخته‌ای، با دقت و زبردستی موفق به تصویر كردن جهش این بز شده است.
از این جام برای نوشیدن استفاده می‌شده است.ارتفاع این جام 10 سانتی‌متر است و روی یك پایه استوار شده است.
این اثر منحصر به فرد بوده و تاكنون در دوره‌های پیش از تاریخی چنین تصاویری دیده نشده و ما برای اولین بار به این تصویر در «شهر سوخته» برخورد كرده‌ایم. در بسیاری از ظروف،اشكالی را می‌بینیم كه تنها تكرار شده‌اند،اما حركتی در آنها دیده نمی‌شود. تحقیقات نشان داده است كه این نقش، قدیمی‌ترین ایده مردمان باستان برای ارایه تصویر متحرک و به تعبیر امروزی انیمیشن است.
محوطه باستانی شهر سوخته در هزاره دوم و سوم قبل از میلاد، توسط مهاجرانی كه از چهار گوشه به ‌آن مهاجرت كرده‌اند، بنا شده است. این شهر اعجاب‌انگیز، یكی از شهرهای بسیار متمدن و پیشرفته در چند هزار سال پیش بوده است كه توجه بسیاری از باستان‌شناسان جهان را به خود جلب كرده است. شهر سوخته در سیستان و بلوچستان امروزی قرار دارد و تاكنون 8 فصل كاوش و حفاری مداوم در آن انجام شده است.
T.me/anshanarchaeology
اولین تصویر متحرک جهان،شهرسوخته،ایران
اولین هنرمند نقاش شناخته شده ایرانی

مانی نقاش:بنیانگذار آیین مانوی که نسبش از طرف مادر به اشکانیان برمی گشت، وی پسر «فاتک» بود و در ایام جوانی به آموختن علوم و حکمت و غور و مطالعه در ادیان رزتشتی و عیسوی و سایر دینهای زمان خویش پرداخت.

مانی در سال 215یا 216میلادی سال چهارم سلطنت اردوان آخرین پادشاه اشکانی در
قریه ی ماردینر در ولایت مسن ناحیه نهر کوتاه در بابل باستانی متولد شد.
مانی آیین زرتشت را مطالعه کرد و خود را مصلح آن شناخت و به قول خودش در سیزده سالگی (سال 228 میلادی) چند بار مکاشفاتی یافت و فرشته ای اسرار جهان را بدو عرضه داشت.سرانجام پس از آغاز دعوت آیین خود در سال 242 میلادی خویش را «فارقلیط» که مسیح ظهور او را خبر داده بود معرفی کرد. وی را در سال 275یا 276 میلادی چندان عذاب دادند تا زندگی را بدرود گفت.بنابر یک روایت مانی مصلوب شد و برخی گویند زنده زنده پوست او را کندند، بعد سرش را بریدند و پوست او را پر از کاه کرده به یکی از دروازه های شهر گندیشاپور خوزستان بیاویختند و از آن پس آن دروازه به دروازه مانی موسوم گشت.
مانی کتاب بسیار نوشته است از آن جمله «شاپورگان» به زبان پهلوی بوده است.اما چیزی که از مانی قابل اهمیت زیاد است نقاشی اوست که نقاشان آن عصر را متحیر ساخت. وی به حدی در این هنر و صنعت مهارت داشت که به عقیده برخی آن را معجزه خویش قرار داده و برای اثبات این دعوی کتاب نقاشی ای به نام ارتنگ (ارژنگ) ساخته بود و با وجود او نقاشی در ایران رونق تازه ای گرفت؛ چنانکه تصرفات او در ایرانیان دیگر و نقاشی های ملل دیگر از قبیل چینی ها نیز مؤثر بوده است البته در فرهنگ فارسی دکتر معین آمده است :وی برای اینکه اصول آیین خود را به بی سوادان بیاموزد، آنها را با تصاویر زیبا در کتابهای خود جلوه گر می ساخته است و به همین سبب وی را مانی نقاش می گفتند.

T.me/anshanarchaeology
تخریب۵۰تخته سنگ باستانی تیمره/

فعالیت های معدنی اخیر در منطقه باستانی تیمره که موجب تخریب ۵۰تخته سنگ باستانی در این منطقه شده، بدون مجوز میراث فرهنگی استان مرکزی انجام گرفته است.
فعالیت های معدنی اخیر در منطقه تیمره که موجب تخریب بخشی از سنگ نگاره های باستانی این منطقه شده با مجوز سازمان صنعت و معدن استان مرکزی و بدون استعلام از میراث فرهنگی استان مرکزی صورت گرفته است.
هر گونه فعالیت صنعتی و معدنی و بهره برداری از عرصه ها، باید با مجوز سه سازمان میراث فرهنگی، محیط زیست و منابع طبیعی انجام شود، افزود: اداره کل حفاظت محیط زیست و اداره کل منابع طبیعی و آبخیزداری استان مرکزی بدون هماهنگی با اداره کل میراث فرهنگی استان، اقدام به صدور مجوز برای بهره برداری معدنی از این منطقه کرده اند و با استناد به همین مجوزها و بدون استعلام از اداره کل میراث فرهنگی استان مرکزی، سازمان صنعت و معدن استان مجوز بهره برداری معدنی را از این منطقه صادر کرده است.
با شکایت سازمان میراث فرهنگی استان، دستور توقف عملیات بهره برداری معدنی از این منطقه، از سوی مرجع قضایی صادر شده است، تصریح کرد: اداره کل میراث فرهنگی استان مرکزی طی شکایتی به استانداری مرکزی خواستار رسیدگی به این مساله شده تا موضوع در هیئت حل اختلاف استان مرکزی مورد بررسی قرار گیرد.
۵۰ تخته سنگ باستانی در فعالیت های معدنی اخیر در تیمره نابود شد

طی بررسی کارشناسان میراث فرهنگی، مشخص شده فعالیت های معدنی اخیر در این منطقه به بخشی از سنگ نگاره های تیمره خمین آسیب وارد کرده و تعدادی از این آثار ارزشمند تاریخی را تخریب کرده است.
متاسفانه طی مدت اخیر حداقل پنجاه تخته سنگ باستانی در این منطقه که هر کدام از آنها نقش ها و سنگ نگاره های متعددی داشتند تخریب شده است.
آسیب های وارد شده به سنگ نگاره ها طی مدت اخیر به سبب ایجاد راه های دسترسی برای فعالیت های معدنی بوده و بیشترین آسیب در منطقه قیدو به بوم های سنگی باستانی و نقوش آنها وارد آورده است.
با توجه به پراکندگی سنگ نگاره های تیمره خمین در منطقه ای وسیع، باید نقشه جامعی برای تعیین عرصه و حریم این منطقه باستانی تهیه شده تا بتوان ضوابط حفاظت از این منطقه باستانی را تدوین و پیاده سازی کرد.
تیمره منطقه ای باستانی در شهرستان خمین است که ۲۱هزار سنگ نگاره را همراه با اسرار شگفت انگیز ۴۰ هزار ساله در دل خود جای داده است.
بزرگ ترین تابلوی سنگی کشور در منطقه تیمره به مساحت ۴۰مربع به تصویر کشیده شده که به کتیبه بزرگ معروف است. در این تابلوی سنگی بیش از ۱۵۰نقش یک جا جمع شده که رازگشایی از این سنگ نگاره سال ها کار پژوهشی در سطح بین المللی نیاز دارد.

T.me/anshanarchaeology
شخصیت شاهپور دوم ( ذوالاکتاف )

گزارش های آمیانوس مورخ رومی معاصر شاهپور دوم، ما را به خوبی با برخی از ویژگی های شخصیت شاهپور دوم آشنا میکند. حتی پی میبریم که او بالایی بلند داشته است و یک سر و گردن از ملتزمان خود بلندتر بوده است. و به جای تاج، کلاهی زین، گوهرنشان و گرانبها بر سر داشت که به کلۀ کوچ میمانست. آمیانوس در جبهۀ جنگ روم با ایران، که خود از رومیان و دشمن ایران است نوشته است، که چگونه شاهپور در پای باروی شهر آمِد، مانند یک فرماندۀ دلاور به این سو و آن سوی میتاخت و فرمان میداد. با مطالعۀ چگونگی اوضاع و احوال سیاسی ارمنستان در زمان شاهپور، بی درنگ درمیابیم که شاهپور به رغم برخورد دلیرانه با مسائل، اغلب با خویشتن داری و عاقبت اندیشی، راه حلی را برمیگزید که به صلاح نزدیک تر بود. و در پیوند با ارمنستان دیده ایم که شاهپور اغلب میل به حل مسائل داشته تا فرونشاندنِ خشم خود. در گزارش های آمیانوس تقریباً به نکته ای منفی دربارۀ شاهپور برنمیخوریم. آمیانوس اشاره میکند، هنگامی که همسر بلندپایه ای رومی دستگیر میشود، از این که ممکن است به او دست درازی شود به خود میلرزد. شاهپور او را به حضور میخوانَد و به او میگوید که بزودی شوهر خود را بازخواهد یافت و هیچ کس در ایران به شرافت او بی احترامی نخواهد کرد.

این رویداد از این روی پراهمیت است که از زبان مورخی است که در جبهۀ دشمن، طعم تلخ جنگ و شکست از شاهپور را شخصاً پشیده بود. آمیانوس با این که رفتار را ناشی از چاچول حیله دانسته است، کمی بعد می آورد که همین شوهر بلندپایۀ این زن ناگزیر از فرار، از کشور خویش میشود، به ایران پناه می آورد و شاهپور همسر و همۀ خویشاوندان و همچنین دارایی او را به او برمیگردانَد، و افزون بر این جایگاهی را نیز به او وامیگذارد.

فاوست بیزانسی هم از پیشکش های شاهپور به بلندپایگان مینویسد. پیشکش برای مانوئل سردار ارمنی عبارت بود از: جامۀ شاهانه ای از پوست خز، نوارهایی سیمین برای آویختن از پشت کلاه، زیورهایی که شاهان بر سینه می نشاندند، سراپرده ای ارغوانی رنگ، با فرش هایی به رنگ آبی آسمانی برای افکندن بر جلو سراپرده و ظرف های زرین برای خوان او.

برچیده از تاریخ ساسانیان
قتل‌های غم‌انگیز تاریخ ایران
قتل غیاث‌الدین جمشید کاشانی
اُلُغ‌بیک، شاه دانشمند و فرهنگ‌دوست تیموری (و پسر شاهرخ‌میرزا و گوهرشاد خاتون) که خود نیز در دانش ریاضیات و نجوم دست داشت، تصمیم می‌گیرد تا با تأسیس یک مدرسه علمی و دعوت از برجسته‌ترین اخترشناسان آن روزگار، بنیان رصدخانه سمرقند و زیج نظری و محاسباتی وابسته به آن را پایه‌گذاری کند و پایتخت خود در سمرقند را مرکزی برای فعالیت‌های علمی و بخصوص محاسبات و مطالعات نجومی قرار دهد.

یکی از کسانی که او برای این منظور انتخاب می‌کند و به سمرقند دعوتش می‌کند، جوان دانشمند، اما بینوا و سرگردانی در شهر کاشان بود. جوانی با توانایی‌های علمی حیرت‌انگیز و متخصص فیزیک، ریاضیات و اخترشناسی که هیچگاه فرصت مناسبی برای فعالیت‌های علمی پیدا نکرده بود و دانش بی‌پایانش خواهانی نداشت. این جوان را الغ بیک به واسطه قاضی‌زاده رومی کشف کرد و او را با احترام و حمایت فراوان به سمرقند دعوت کرد. آن جوان غیاث‌الدین جمشید کاشانی بود.

هنوز مدت زیادی از اقامت جمشید کاشانی در سمرقند نگذشته بود که او تبدیل به برجسته‌ترین و بی‌بدیل‌ترین دانشمند مدرسه علمی سمرقند شد. دستاوردهای نظری و عملی او که در مدت کوتاهی اتفاق افتاد، آن مدرسه را تبدیل به مهم‌ترین و بزرگ‌ترین مرکز علمی در مشرق‌زمین کرد. حتی فهرست مختصری از کارها و آثار کاشانی می‌تواند اوراق زیادی را شامل شود: او دایره‌المعارفی در حساب مقدماتی به نام «مفتاح‌الحساب» تألیف می‌کند و در آن کتاب برای اولین بار در جهان، ابداع کسرهای اعشاری را معرفی و تشریح می‌کند و نیز روش ریشه‌گیری از اعداد صحیح را توضیح می‌دهد. روش‌هایی که تأثیری شگرف در اشاعه کسرهای اعشاری در اروپا به همراه داشت و صدها سال در دانشگاه‌های اروپا به عنوان کتاب راهنمای حساب آموزش داده می‌شد و بکار می‌رفت. او سپس در «رساله محیطیه» عدد پی را تا ۱۶ رقم اعشاری محاسبه می‌کند و در «رساله الوَتَر والجَیب» مقدار سینوس یک درجه را تا ده رقم صحیح شصتگانی معین می‌کند. روش او در حل عددی معادله تثلیث زاویه یکی از بهترین روش‌های جبری در سراسر قرون وسطی دانسته می‌شد. کاشانی در اخترشناسی نیز دست به تألیف آثاری همچون «زیج ایلخانی» می‌زند که در نوع خود ممتاز و نوآورانه بودند.

فعالیت‌های عملی کاشانی در کنار محاسبات نظری و پا به پای آن انجام می‌شد. او هشت ابزار رصدی را اختراع می‌کند و نحوه ساخت آنها را متواضعانه در کتاب «شرح آلات رصد» منتشر می‌کند. کاشانی سپس در کتاب «نزهه الحدایق» به معرفی چند ابزار نجومی اختراعی خود و از جمله یک دستگاه طولیاب سیاره‌ای و یک دستگاه برای اجرای درون‌یابی خطی می‌پردازد و نحوه ساخت آنها را شرح می‌دهد. او در الحاقات اول و دوم همین کتاب و ضمن شرح برخی محاسبات و مشاهدات، نظریه شکل بیضوی برای مدار ماه و عطارد را مطرح می سازد.

با اینکه کتاب ارزنده مفتاح‌الحساب کاشانی تاکنون به زبان فارسی منتشر نشده، اما در مقدمه ترجمه روسی آن آمده است: «کاشانی بزرگ‌ترین ریاضیدان و اخترشناس سده پانزدهم میلادی بود و آفریده‌های او را در بعضی از زمینه‌ها باید نمونه‌ای از حد کمال دانش در سده‌های میانه دانست. روش‌های عالی که کاشانی در محاسبه‌های خود بکار می‌برد و تکنیک استادانه‌ای که در برآوردها و ارزیابی‌های او دیده می‌شود، توجه خاص دانشمندان زمان ما را بخود جلب کرده است» (یوشکوویچ، ص ۱۰).

اما همه اینها در کنار بزرگ‌ترین و مهم‌ترین دستاورد جمشید کاشانی یعنی رصدخانه سمرقند بوده است. او نقشی ممتاز در پایه‌گذاری، محاسبات نظری، فنون عملی، ساخت ابزار علمی و محاسباتی، و در مجموع سازماندهی و بنیان رصدخانه را داشت. رصدخانه‌ای که چونان نگینی درخشان بر تارُک تاریخ علم بشری می‌درخشد و تأثیری بسیار بر چگونگی ساخت رصدخانه‌های پس از خود در مغرب‌زمین بر جای نهاد. امروزه بخش‌هایی از این رصدخانه (و بخصوص سُدس آن) در شرق شهر سمرقند بر فراز تپه «چوپان‌آتا» و در مجاورت رودخانه «آب رحمت» بازمانده است.

شرح دستاورهای کاشانی در آثار و تذکره‌های متعددی بازمانده است. خواندمیر در کتاب «حبیب‌السیر» از سده نهم هجری می‌نویسد: «بطلمیوس ثانی مولانا غیاث‌الدین جمشید و جامع کمالات انسانی مولانا معین‌الدین کاشی در ترتیب آن بنا رصدخانه سعی و اهتمام دادند». معین‌الدین کاشی، خواهرزاده و دستیار جمشید کاشانی بوده که آثار او را نیز به خط خوش خویش می‌نوشته است.

جمشید کاشانی از معدود دانشمندان اخترشناس بود که هرگز تن به اختربینی و طالع‌بینی و دیگر انواع خرافه‌های نجومی که همواره بازاری پر رونق داشته‌اند، نداده است.
اما روزگار به عادت معهود چنان پیش نرفت که شایسته جامعه‌ای علمی باشد. آگاهی‌ها و توانایی‌ها و قابلیت‌های شگفت جمشید کاشانی موجب شعله‌ور شدن آتش رشک و حسد رقیبانی شد که بر هر کار او اعتراض میکردند.ادامه👇
...و می‌کوشیدند تا وجهه و شخصیت او را نزد الغ‌بیک تخریب کنند. الغ‌بیک هرچند در ابتدا بدان تحریک‌ها بی‌توجه بود، اما به مرور تسلیم آن القائات شد و کاشانی را مورد بی‌لطفی قرار داد و راه بر ادامه فعالیت‌های علمی او بست.

جوان دانشمند پیشرو، در حالیکه دستاوردهای علمی او در سراسر مشرق‌زمین و مغرب‌زمین طنین انداخته بود، در دیار غربت و هزاران کیلومتر دور از خانه و شهر و کاشانه خود، به کنج طرد و انزوا نشست. همه جا صداها و توطئه‌هایی علیه او بالا گرفت. پدر از راه دور نگران حال فرزند شد و این نگرانی در نامه‌های روشنگر و غم‌انگیزی که میان او و پدرش رد و بدل می‌شده، بخوبی هویداست (باقری، از سمرقند به کاشان).

جمشید کاشانی در سحرگاه چهارشنبه نوزدهم ماه رمضان سال ۸۳۲ هجری قمری/ دهم تیرماه سال ۸۰۸ هجری شمسی و در حالی که فقط حدود ۴۰ سال سن داشت، به دست اشخاصی ناشناس و در محل رصدخانه سمرقند کشته شد. یعنی درست در جایی که او روزگار خود را وقف ساخت و توسعه و بالندگی آن کرده بود؛ جایی که ماحصل توانایی‌های شگرف او بود. او را در کنار سازه‌ها و ابزارهای رصدی که به سوی آسمان برگشوده بود، کشتند. کشته شدنی که فقط مرگ یک شخص نبود، بلکه مرگ یک جامعه بود. مرگ علم و پیشرفت‌های علمی و سرآغاز دیگری بر عقب‌ماندگی‌های علمی بود.

پس از قتل غم‌انگیز کاشانی، پایگاه علمی سمرقند و فعالیت‌های علمی رصدخانه به مرور رو به افول نهاد و جایگاه و موقعیت خود را برای همیشه از دست داد.

کاشانی فقط قربانی دسیسه‌های رقبای حسود و فرصت‌طلبانی که علم را پایمال عوام‌فریبی و منافع شخصی می‌کنند، نشد. بلکه او قربانی جامعه‌ای هم شد که از عوام‌فریبی بیش از علم راستین استقبال می‌کند و شایستگی داشتن کسانی همچون او را ندارد. جامعه‌ای که هنوز هم کاشانی را نمی‌شناسد و بر آنچه بر او رفت، اعتنایی نمی‌کند. جامعه‌ای که اکثریت اعضایش به پهلوان‌پنبه‌ها بیشتر از پهلوانان و قهرمانان واقعی دلبستگی دارد و آنان را خوش‌تر می‌دارد. جامعه‌ای که قهرمانان خود را می‌کشد، اما همچنان روزگار بهتری را آرزو دارد.

T.me/anshanarchaeology
چرا غربی ها هرودوت را هم پدر تاریخ و هم پدر دروغ می نامند؟

از فرهیختگان یونانی گرفته تا مورخین معاصر، از جمله ویل دورانت و آرنولد توین‌بی، هرودوت را پدر تاریخ دانسته‌اند. به بیان هنری اس لوکاس،استاد تاریخ دانشگاه میشیگان، هرودوت شایسته‌ی این لقب است، زیرا همه‌ی اطلاعات بشر قرن بیستم از ملت‌های مشرق باستان به ویژه، مادها، پارس‌ها، بابلی‌ها، یونانی‌ها، ایتالیایی‌ها، فینیقی‌ها و مصریان مرهون کوشش‌های اوست.اگر هرودوت نبود،‌ شامپلیون فرانسوی نمی توانست خط هیروگلیف را بخواند زیرا هرودوت اطلاعات پراکنده‌ای از ملت‌های کهن در کتابش به یادگار گذاشته است که همین اطلاعات باعث برانگیخته شدن حس کنجکاوی تاریخ‌شناسان و باستان‌شناسان سده‌های جدید و در نتیجه کشف بسیاری از حقیقت‌های تاریخی سده‌های باستانی آدمی شد.

راولینسن، باستان‌شناس انگلیسی، شیوه‌ی بیان تاریخ هرودوت را در مقایسه با پیشینیان و هم‌دوره‌ای‌های او بی‌مانند می‌داند و می‌نویسد:مقایسه‌ی سبک نگارش هرودوت با شیوه‌ی نگارشی که در زمان او معمول بوده است، تفاوت بین او و دیگران را به‌خوبی آشکار می‌کند و این تفاوت به اندازه‌ای هویدا بوده که شیوه‌ی تالیف او چونان شیوه‌ای تازه جلوه نموده و خاوه ناخواه نام پدر تاریخ را برای او به ارمغان آورده است.با این همه هرودوت به همان مقدار هم در میان تاریخ‌نگاران پیشین وتاریخ‌شناسان کنونی منتقدان جدی دارد. بسیاری از نویسندگان یونان باستان، مانند کتزیاس و پلوتارک به‌شدت از او انتقاد کرده‌اند و حتی او را به دروغگویی و تحریف رویدادهای تاریخی متهم کرده‌اند. رساله‌ای با عنوان"خبث طینت هرودوت از نویسندگان یونان باستان برجای مانده است که بیش‌تر پژوهشگران او را به پلوتارک نسبت می‌دهند. از تاریخ‌شناسان دوره‌ی جدید نیز منتقدانی مانند سایس انگلیسی درستی نوشته‌های هرودوت را به پرسش می‌گیرند و هرودوت را متهم میکنند که از نوشته‌های پیشینیان و نویسندگان دیگر به نام خود بهره‌برداری کرده است.

اغراق‌ و عدم‌تناسب شواهد و مستندات مورد استفاده در ارائه تاریخ ملل قدیم و جنگ‌های میان ایران و یونان که در زمان پادشاهی داریوش اول و خشایارشا‌ اتفاق افتاده به‌حدی آشکار و غیرقابل پذیرش است که بارها این مسئله توسط تاریخ‌نویسان و محققان ایرانی چون میرزاحسن‌خان پیرنیا، احمد کسروی و… مورد اعتراض و انتقاد قرار گرفته است. این اعتراض ها و انتقادها از سوی مورخین داخلی و خارجی ادامه داشت تا اینکه کتاب «نقد تواریخ هرودوت» به قلم اسپنسر دی‌اسکالا محقق و تاریخ‌دان صاحب‌نام آمریکایی منتشر شد و توانست ابهاماتی را که در تاریخ‌نگاری هرودوت «پدر تاریخ جهان» وجود دارد مرتفع کند و موج تازه‌ای را در این زمینه به‌وجود آورد.اسپنسر، محقق و استاد کرسی تاریخ دانشگاه هاروارد در اثرش «نقد تواریخ هرودوت» دیدگاه‌های منتقدان و صاحب‌نظران ایرانی را با ذکر شواهد و مستنداتی مورد تائید قرار می‌دهد و می‌گوید: گفته‌های هرودوت درباره خشایارشا و داریوش اول و پاره‌ای مباحث مربوط به جنگ‌های میان ایران و یونان دروغ محض بوده و کاملا جانبدارانه نگارش شده است.«نقد تواریخ هرودوت» که به همت دکتر محمد بقایی (ماکان) و به همت نشر یادآوران به فارسی برگردانده و منتشر شده، شامل 9 فصل است که مولف آن در هر فصل با وسواسی خاص به شرح آنچه در تاریخ و جغرافیای ملل قدیم به واقع اتفاق افتاده است، می‌پردازد.

اسپنسر در «نقد تواریخ هرودوت» پس از ذکر خلاصه‌ای از فصل‌های مورد اشاره در اثر هرودوت، آن بخش را مورد نقد و بررسی قرار می‌دهد. دکتر بقایی نیز در مواردی آنجا که با موضوعی مغایر با حقیقت روبه‌رو شده است براساس مدارک و مستندات موثق در پانویس‌ها به شرح و توضیح مورد پرداخته است.«نقد تواریخ هرودوت» در طول پنجاه سالی که از ترجمه کتاب «تواریخ هرودوت» می‌گذرد به یقین اولین کتابی است که به‌طور مستقل در شرح، نقد و بررسی این اثر بدون جانبداری و کاملا مستقل به رشته تحریر در آمده و نسبت به دیگر تاریخ‌نگاری‌های مورخان ایرانی و خارجی این مزیت را دارد که نویسنده آن یکی از اساتید برجسته تاریخ یونان و ایران در دانشگاه هاروارد است که هیچ وابستگی به دو کشور ایران و یونان ندارد و کاملا بی‌طرفانه ارزیابی‌هایی را در مورد جنگ‌های ایران و یونان در معرض دید مخاطب قرار داده که همگی آنها پس از خوانش کتاب، مورد تایید خواننده قرار خواهد گرفت.

T.me/anshanarchaeology
ترکان خاتون کیست؟
دیدگاه
این زن قدرتمند،ایران را به مغولان داد
تاریخ ما صدای پای ستوران از شرق، از بیابان‌ها و استپ‌های آسیای مرکزی می‌آید صدا هولناک است گویی هراس را به خود از شرق به غرب می‌آوردمغولان در راه‌اند هراسی که نام این بیابان‌گردان در دل مردمان افکنده، سده‌ها است در خاطره ایرانیان پیشینه‌ای ندارد. نخستین سال‌های سده هفتم هجری اما ضرب‌آهنگ صدای اسبان مغولان را در حافظه تاریخ این سرزمین ثبت می‌کند,مغولان در راه‌اند,می‌آیند تا ویرانی را با خود برای مردمان سرزمین‌های غربی آسیا به ارمغان آورند. آن‌ها اما تنها نیستند؛ یاورانی در غرب دارند؛ کسانی که راه هجوم را برایشان هموار کردند تا آنان در این مسیر بتازند. در آن‌سوی این هجوم، اما زنی ایستاده که نام خود را با بسیاری از ویژگی‌های خودکامگان تاریخ پیوند زده است؛ تَرکان خاتون!

ترکان خاتون، نامی آشنا در تاریخ حکومت‌داری ایران به شمار می‌آید. سده‌های میانه تاریخ ایران، زنانی قدرتمند در گستره حکومت‌داری به خود دیده است که تَرکان نام داشته‌اند؛ ترکان خاتون دختر طمغاچ خان از ملوک خانیه، همسر ملک‌شاه سلجوقی، دختر محمدارسلان خان صاحب ماوراء‌النهر و همسر سلطان سنجر سلجوقی، مادر سلطان‌شاه پسر ایل ارسلان بن اتسز، همسر سلطان قطب‌الدین فرمان‌روای کرمان و سرانجام مادر سلطان محمد خوارزم‌شاه. این آخری اما نامی پرآوازه و ماندگار در روزگار دیرینه ایران برشمرده می‌شود؛ زنی که به خودکامگی و سنگ‌دلی شهره بود و بسیاری از پژوهشگران، یورش ویرانگر مغولان به ایران را نتیجه برخی اقدامات او می‌دانند. برخی تاریخ‌نگاران، او را به خردمندی و بخشندگی و برخی دیگر به خودخواهی، قدرت‌طلبی و خودکامگی شناسانده‌اند. او اما هر که بود و هر چه کرد، نام خود را با یکی از بزرگ‌ترین یورش‌های تاریخ بشری پیوند زده است.ادامه دارد...
T.me/anshanarchaeology
تندیس سوار پارتی، پالاتزو ماداما، تورین.

سواران اشکانی در زمان اشکانیان به روش پارتیزانی عمل میکردند و وبه روش پارتی تیراندازی میکردند که نوعی روشِ نظامی است که با نامِ اشکانیان شناخته شده‌است.در این روش اشکانیان سوار بر اسبانی تیزرو، وانمود می‌کردند که در حال عقب نشینی از جبههٔ جنگ هستند.سپس در حالی که اسب چهارنعل می‌تاخت بدن خود را به سوی عقب برمی گرداندند تا به سوی دشمنی که در حال تعقیب آنها بود تیراندازی کنند.

این شیوهٔ نظامی، نیازمند تبحر و مهارتِ فوق العادهٔ سوارکار بود، زیرا هنگامی که سوار به سوی عقب خم می‌شد تا تیر خود را پرتاب کند با دو دستِ خود کمان را گرفته بود و تنها می‌توانست با تغییر فشارِ پاهای خود بر بدنِ اسب، آن را هدایت کند.این روش تیراندازی در جنگ حران به کمک اشکانیان آمد و عاملِ مهمی در پیروزی سپاهِ ایران بر سپاه روم به فرماندهیِ کراسوس بود.این روش به وسیلهٔ قبیله‌های اوراسیایی مانند سکاها، هون‌ها، ترک‌ها و مغول‌ها موردِ استفاده قرار می‌گرفت و در نهایت به عنوانِ روشی نظامی وارد ارتش‌های خارج از استپ اوراسیا شد.در شعر شاعران بزرگی مانند اراسموس جان میلتون ساموئل باتلر وویرژیل به این توانایی پارتیان اشاره شده‌است.
T.me/anshanarchaeology
تندیس تیرانداز پارتی
ترکان خاتون؛ او عامل یورش مغولان بود؟

بسیار مشهور است که اگر بی‌تدبیری خوارزم‌شاهیان در اواخر سده ششم و اوایل سده هفتم هجری نبود، مغولان، خاک بخش‌هایی بزرگ از سرزمین ایران را به توبره نمی‌کشیدند؛ هرچند برخی پژوهشگران برآن‌اند که یورش ویرانگر آنان، تقدیر محتوم تاریخ بود. اگر فرضیه نخست را بپذیریم، نام یک زن قدرتمند تاریخ ایران به میان می‌آید؛ تَرکان خاتون، مادر سلطان محمد خوارزم‌شاه! خوارزم‌شاهیان، دودمانی ترک‌تبار بودند که پس از کوچ از سرزمین مادری در آسیای مرکزی از سال ۴٩١ تا سال ۶١۶ هجری، بیش از یک سده بر سرزمین پهناور ایران حکم راندند. سلطان محمد خوارزم‌شاه واپسین حکم‌ران این دودمان، بر اثر پاره‌ای بی‌تدبیری‌ها، سرزمین ایران را به مغولان واگذارد؛ رخدادی که آینده این تمدن کهن آسیای غربی را دگرگون کرد؛ مادر سلطان در این میانه اما نقشی مهم برعهده داشت. آنگونه که منابع تاریخی روایت کرده‌اند این زن که نژاد خود را به ترکان بیابان‌گرد آسیای مرکزی می‌رساند، از همان زمانه حکم‌رانی همسرش، علاءالدین تَکِش خوارزم‌شاه به تندخویی و خون‌ریزی نام‌بُردار بود. برخی منابع تاریخی روایت کرده‌اند ترکان خاتون به دلیل گرایش‌های صوفیانه، در سلک مریدان شیخ مجدالدین بغدادی، شاگرد شیخ نجم‌الدین کبرى، عارف و صوفی پرآوازه تاریخ ایران، درآمده بود. این ارتباط حتی به روایت برخی تاریخ‌نگاران با اتهامی غیر اخلاقی به آنان همراه شد؛ شکی که در این میانه برآمد، سلطان محمد خوارزم‌شاه را بر آن داشت دستور قتل شیخ مجدالدین را بدهد.
بخشی از قدرت‌گیری ترکان خاتون را در چرخه حکومت‌داری خوارزم‌شاهیان، به سستی‌های سلطان محمد، فرزندش نسبت داده‌اند. دسته‌ای از تاریخ‌نگاران نیز جایگاه بی‌بدیل این زن قدرتمند را در دوره پادشاهی خوارزم‌شاهیان، از آن‌رو دانسته‌اند که بیش‌تر سپاهیان این سلسله از ترکان قپچاق و قبیله قنقلی بودند که ریشه ترکان خاتون به آنان بازمی‌گشت؛ همین مساله موجب شده بود او احساسی فراتر از مادر نسبت به سلطان محمد و جایگاهی فراتر از یک ملکه در چرخه حکومت‌داری داشته باشد؛ او در واقع پادشاهی در سایه بود اما با قدرتی افزون‌تر از پادشاه رسمی! سلطان محمد خوارزم‌شاه نیز دریافته بود که بی‌پشتوانه مادر و سپاهیانی که هم‌قبیله وی بودند، قدرتی نخواهد داشت، از این‌رو آگاهانه وی را در حکومت به شراکت گرفته بود؛ شراکتی که بنیان حکومت‌اش را سرانجام بر باد داد، خودش را آواره کرد، مادر را به اسارت مغولان داد و خاک بخش‌هایی از سرزمین ایران به توبره کشیده شد.
زنی با قدرت شاهانه
ترکان خاتون، در خوارزم، همچون شاهان می‌زیست و روزگار می‌گذراند. دیوان‌سالاران و سپاهیانی زیر او، دستگاه پرطمطراق‌اش را اداره می‌کردند. او همچنین طغرا و نشانی ویژه داشت. طغرای او بر فرمان‌ها «عصمه الدنیا و الدین اُلُغ ترکان خاتون ملکه نساء‌العالمین» و نشان‌اش «اعتصمت بالله وحده». او به روایت بیش‌تر منابع تاریخی روزگار خوارزم‌شاهی، بیش‌تر امیران سپاه و دیوان‌سالاران دولت را برمی‌گزید. او نقشی چشم‌گیر در تعیین جانشین سلطان محمد خوارزم‌شاه داشت. وزیر سلطان نیز باید با نظر ترکان خاتون به کار گمارده می‌شد. سلطان، نظام‌الملک محمد بن صالح را که در دستگاه ترکان خاتون پرورش یافته بود، به وزارت برگزید؛ فردی که به روایت تاریخ بی‌صلاحیت و رشوه‌گیر بود و سرانجام بر اثر همین ویژگی‌ها وزارت را از دست داد. ترکان خاتون اما از پای ننشست؛ نظام‌الملک را نزد خود به خوارزم فراخواند و دستگاهی پرتجمل به وی واگذاشت و وزارت اوزلاق، پسر و ولیعهد سلطان را که در خوارزم بود، به وی بخشید.
غایر خان، برادرزاده ترکان خاتون، بر شهر اُترار، به عنوان مرکزی بازرگانی در شرق ایران حکومت می‌کرد. او با هدفی نامشخص، شاید وسوسه‌های اقتصادی، دارایی‌های دسته‌ای از بازرگانان مغول را گرفت و پس از واردآوردن اتهام جاسوسی به آن، همه‌شان را به قتل رساند. سلطان محمد خوارزم‌شاه پیش از آن با انعقاد یک معاهده، پیوندی دوستانه با مغولان پدید آورده بود. این رخداد نابهنگام، روابط ایران و مغولستانِ در جست‌وجوی آوازه و سرزمین را شتابان تیره کرد. خوارزم‌شاه به تحریک ترکان خاتون، از تسلیم غایر خان به مغولان خودداری ورزید. اینگونه، ایران به وسوسه‌ای برای انتقام‌جویی قدرت نوخاسته صحراگردان آسیای مرکزی بدل شد؛ سیل ویرانگر مغولان که آمد، همه را با خود برد؛ این زن قدرتمند نیز نتوانست در برابر آنان بایستد؛ نیمه تاریک تاریخ، او را در خود بلعید.
تاریخ روایت‌هایی بی‌شمار از این بی‌تدبیری‌ها دارد و روزگار دیرینه ایران نیز از این مساله برکنار نمانده است. یورش مغولان را چه ناگزیر، چه قابل پیشگیری بدانیم، نقش ترکان خاتون را در این میانه نمی‌توان نادیده گرفت👇ادامه
AMIN ES:
او با بی‌تدبیری‌ها و قدرت‌طلبی‌هایش، یا مغولان را به هجوم تحریک کرد یا در دست‌یابی آنان به هدف‌شان یاری رساند هرچه بود این یورش ویرانگر با نام او پیوند خورد؛ هرچند فرجامی نیک برایش نیاورد.
ترکان خاتون سرنوشتی یافت که شاید بسیاری از خودکامگان و شیفتگان قدرتِ بی‌اندازه را در هزاره‌های گذشته انتظار کشیده است.تاریخ، درسی به یادماندنی به وی داد.هرچند روایت‌هایی گوناگون درباره فرجام وی به دست رسیده است،بسیاری از منابع اما برآن‌اند که پس از یورش مغولان و فرار سلطان محمد خوازم‌شاه و مرگ وی در جزیره آبسکون در دریای خزر،سپاهیان مغول به دژ ایلال روی آوردند که ترکان خاتون و وزیر معزول سلطان در آن پناه گرفته بودند. محصوران تا ۴ ماه توانستند در برابر آنان بایستندموجودی آب قلعه که ته کشید،ناچار تسلیم شدند.مغولان پس از کشتن مردان به ویژه وزیر نالایق سلطان، ترکان خاتون را به همراه زنان و کودکان نزد چنگیز خان فرستادند. خان مغول پس از بخشیدن زنان و دختران به افراد سپاه، هنگام بازگشت به مغولستان، زن قدرتمند پیشین سلسله خوارزم‌شاهی را به شیوه‌ای خفت‌بار با خود همراه کرد. به روایت بسیاری از تاریخ‌نگاران همچون عطاملک جوینی و پژوهشگران همچون بارتولد، ترکان خاتون روزگاری سخت در مغولستان ازسرگذراند؛ او به روایتی حتی به رنگ‌رزی مشغول شد تا این که در سال ۶٣٠ هجری درگذشت.

T.me/anshanarchaeology
شهر تاریخی اوجان در آذربایجان شرقی

سرپرست هیات فصل اول کاوش شهر تاریخی اوجان در آذربایجان شرقی گفت: تلاش هیات باستان شناسی دانشگاه تهران در این کاوش بر پاکسازی و آزادسازی بخشی از معماری قلعه بزرگ و ارگ حکومتی اوجان متمرکز بود.
به گزارش تاریخ ما، تیرماه امسال نخستین فصل مطالعه در شهر باستانی «اوجان» به عنوان پایتخت تابستانی ایلخانان با هدف شناسایی گمانه‌زنی، تعیین عرصه و حریم شهر تاریخی– ایلخانی انجام شد، محوطه‌ای تاریخی که در بررسی‌های باستان‌شناسی در منطقه «بستان‌آباد» آذربایجان شرقی در سال ۱۳۹۲ کشف شد و در همان زمان، نمونه سفال‌ها، سکه و آثار فرهنگی دیگری از محوطه به دست آمد.
هرچند گفته می‌شود این شهر قبل از دوره ایلخانی و بخصوص در دوره سلجوقیان ساخته شده، اما به دنبال حوادث مختلف مانند زلزله و جنگ‌های متعدد نتوانسته موجودیت خود را به عنوان یک شهر مهم و استراتژیک حفظ کند و تنها در دوره‌ی ایلخانی به شکوه و رونق شایسته‌ی خود دست پیدا می‌کند. می‌توان گفت که باستان‌شناسان پیدایش این شهر را یکی از مهمترین تحولات اجتماعی دوره ایلخانی با ماهیت هنر معماری و شهرسازی خاص خود می‌دانند.
رحیم ولایتی، سرپرست هیات فصل اول کاوش شهر تاریخی اوجان در آذربایجان شرقی، با اشاره به متمرکز بودن تلاش هیات باستان شناسی دانشگاه تهران در این کاوش، بر پاکسازی و آزادسازی بخشی از معماری قلعه بزرگ و “ارگ حکومتی اوجان” گفت: پس از این مرحله هیات باستان‌شناسی قصد دارد با پاکسازی داخل محوطه نسبت به مرمت معماری قلعه و ارگ حکومتی اقدام کرده و سپس از این مکان به عنوان موزه پَژوهشی شهر تاریخی اوجان برای حفظ و حمایت از مواریث فرهنگی استفاده کند.
او در ادامه به شناسایی و معرفی شهر تاریخی و ایلخانی اوجان در سال ۱۳۹۲ و در بررسی‌های باستان شناسی میدانی اشاره کرد و گفت: در سال گذشته طرحی برای تعیین عرصه و حریم شهر باستانی اوجان از طرف دانشگاه تهران به پژوهشکده باستان شناسی پژوهشگاه میراث فرهنگی و گردشگری ارائه شد که پس از انجام طرح، فصل اول کاوش قلعه و ارگ حکومتی شهر اوجان به تصویب شورای پژوهشی پژوهشکده باستان شناسی رسید.
به گفته وی، بر اساس مجوز صادره کاوش در شمال شرق این قلعه بزرگ دیوار بخشی از قلعه و برج و باروی شمال شرقی قلعه از خاک و رسوبات آزادسازی شد و در نهایت دیوارهای جانبی قلعه به ارتفاع حدود چهار متر نمایان و پاک سازی شد،‌همچنین در پایان کاوش حفاظت ضروری مانند پر کردن پای دیوار بیرون آمده، پاکسازی دیوار برای جلوگیری از نفوذ آب باران به دیوارها انجام و برای حفاظت اساسی به پژوهشکده باستان شناسی واگذار شد تا با کمک پژوهشکده حفاظت و مرمت آثار فرهنگی تاریخی اقدام لازم انجام شود.

او در ادامه به کشف نمونه سفال ها، سکه و آثار فرهنگی سطحی در بررسی باستان شناسی سال ۱۳۹۲ اشاره کرد.

کشف ساختارهای سنگی و خشتی و کاشی
ولایتی در ادامه از آثار منقول و غیر منقول که از کاوش و بررسی های باستان شناختی این شهر به دست آمده به ساختار های سنگی و خشتی و کاشی های متعددی اشاره کرد که احتمالا متصل به بناها بوده اند و افزود: این کاشی‌ها به صورت آجر کاشی و کاشی معرق هستند که به وفور نمونه های آنها در سطح محوطه قابل مشاهده است.

وی با بیان این‌که بقایای سطحی محوطه نشان می‌دهد که احتمالا محل کوشک یا کاخ در جنوب غربی ارگ (طبق نقاشی چلبی در شمال غرب ارگ است) و به فاصله تقریبی۱۰۰ متری آن و داخل حصار بوده است، افزود: به نظر می‌رسد محل شارستان و ربض خارج از محدوده شناسایی شده و فعالیت‌های کشاورزی و تسطیح اراضی موجب تخریب این بخش شده است.

او تاکید کرد: حتی محل کنونی روستای اشرف آباد نیز می‌تواند یکی از پیش‌فرض‌های مکان احتمالی «شارستان» و «ربض» باشد و احتمال می‌رود هنگام ساخت جاده دسترسی روستا، قسمتی از محدوده «ربض» از بین رفته باشد
تاسیس شهر اوجان توسط سلجوقیان
ولایتی در ادامه به تاسیس شهر اوجانِ به وسیله سلجوقیان اشاره کرد و گفت: این شهر در دوره ایلخانان باز سازی و گسترش پیدا کرد. این شهر در نزدیکی محل فعلی شهرستان بستان آباد در استان آذربایجان شرقی، بر سر راه جاده بین المللی ابریشم، جاده تهران (ری قدیم) به تبریز، جاده تبریز- اردبیل و مسیر ترانزیتی ترکیه (آناتولی قدیم) و اروپا قرار دارد و از زمان‌های قدیم محل اقامت و گذرِ بسیاری از کاروانها و بازرگانان ایرانی، چینی، رومی و تُرک بوده است.
وی با اشاره به این که این شهر از سمت شرق نزدیکترین محل اقامت مسافران و بازرگانان، قبل از رسیدن به شهر تبریز محسوب می شده است، گفت: در دوره ایلخانی به دلیل موقعیت خاص و استراتژیک آن و همچنین از نظر دارا بودن مراتع و باغات سرسبز در دامنه کوه سهند و علاقه خاص ایلخانان به شهرهایی با موقعیتِ استراتژیک و تجاری، مورد توجه ایلخانان مغول و به ویژه غازان خازان قرارگرفت
👇