ویسْپَرَد (امراله نصرالهی)
493 subscribers
42 photos
71 videos
29 files
598 links
(کوته نوشت های ادبی امراله نصرالهی)
ژرژ باتای بر این باور است که؛ «ادبیات یا همه چیز است، یا هیچ چیز»
Download Telegram
💢پست موقت

به رفیق نشسته و خمیده در فراق پدر

رفیقم عباس!
گرمای سلام و تسلای تسلیت مرا از اینجا که دور از توام بپذیر. در ما دلی است به فسحت آسمان، صاف و نیل گون. و غمی است به ژرفای قعر ناپیدای خاک، پاک و تاک گون. می دانم غمان و اندوهان در دشوارلاخ این زندگی بر دل تازد. بدان که از نخست آفرینش نیز سر و کار خدای جهان با همین دل بوده است. ابلیس هم که در آن عرش گرد آدمی طواف کرد، دانست که آن سرّ امانت ملکوت اعلی در درج همین دل تعبیه شده است. باری، او هم در گل ننگریست، در دل نگریست هر چند به اعمی. پس عشق در دل آید و سرّ در دل نشیند و غم نیز بر دل تازد. و آدمی به دو بال رهایی عشق و معرفت غم معنا گیرد. فرقی نمی کند این غم از جنس فراق یار باشد یا بدرود پدر یا که خداحافظی یک مادر با جهانی درگذر.
و دانم که تو را عشقی بود به آن دو عزیز. آن دو زخم دیده و در حضیض هول فرتوتی و پیری و بیماری نشسته. بدان که ذات عالم یکسر بر صغارت مرگ ره می پیماید و آدمی در نسبت با این مرکب چوبین پیاده ای بیش نمی نماید. هر چند پای بر دو کون نهاده باشد، هر چند از جنس مردی چون پدر پرحافظه یِ بی غشِ تاریخ خوانِ طوایف و قبایلِ جنوب ما باشد.

رفیقم عباس!
در تهلکه ی هر روزینه ی این زندگانی بی عار، بدان که مرگ پایان کبوتر نیست. پایان یک پدر یا که مادر یا که خواهر یا که یک برادر نیست. اگر بگویم که دورمان باد و دورباش مان باد این عفریت نامیمون و این بوم ویرانه سرای خرابه نشین، سخنی به گزاف گفته ام. که مرگ؛ بوم پریش در کمین و کمان نشسته ای است بر گذار بی خبر آدمی. شغاد ناجوانمرد بی مروّت چاه ویلی است در راهی پر بیراهه.
و این قصّه یِ مکرر، لیکن تلخاتلخِ بی عادتِ امروز و دیروز و پریروز آدمی است.

رفیقم عباس!
در شومی این مکرر ملال آور و فراق بر فراق افزای سلام و تسلای تسلیت مرا بپذیر!
دیگر غمت مرساد!

امراله نصرالهی
هفدهم اردیبهشت ماه 1403


#انجمن_صنفی_معلمان_فارس

🆔@AnjomanSenfi_Fars

کانال تلگرام انجمن صنفی معلمان فارس را با آدرس زیر دنبال کنید.

https://t.me/AnjomanSenfi_Fars