«مجازاتِ نامسلمان بودن در کتاب شیخبهایی»
امیر ترکاشوند، ۱۳۹۵/۱۰/۲۰
@baznegari
مشهورترین کتاب فقهی به زبان فارسی را شیخبهایی نوشته و نامِ آن را «جامع عباسی» نهاده است. وی نیز به رسم دیگر فقهای سنّتی، کسانی را که به پیامبر ما حضرت محمّد (ص) ایمان نیاورند کافر! مینامد (حتی با هر بُعد زمانی و مکانی که از بعثت داشته باشند!) و سپس همین کفّار را به دو گروهِ بزرگ تقسیم میکند: کافر حربی و کافر کتابی (یا ذمّی). عبارت حربی ممکن است گولزننده باشد و توهّم جنگجو بودنِ این گروه از کفّار را بههمراه داشته باشد، حال آنکه هرگز چنین نیست؛ برای روشن شدن مراد قُدما از کافرِ حربی (علاوهبر توضیحاتِ مستندی که در یادداشتهای بعدی خواهم آورد) به پرسشوپاسخِ صاحب «عروة الوثقی» سیدمحمدکاظم یزدی دقت کنید:
سؤال ۲۴۱: کفار حربی چه کسانند؟ و آن کفّاری که در بلاد چین و بمبئی هستند حربیاند یا نه؟ و در صورت شک در حربی بودن، حکم چیست؟
جواب: ما عدای یهود و نصاری و مجوس حربیاند. و همچنین این سه فرقه اگر مُطیع اسلام نباشند و به شرایط ذمّه عمل نکنند. بلی اگر در بلاد مسلمین و در امانِ ایشان باشند حکم حربی بر ایشان جاری نیست در غیر مسئله ربا که جواز اخذ از ایشان خالی از قوّت نیست هر چند مُعاهد باشند اگر چه احوط ترک است. و مشکوکالحال اگر در بلاد کفر باشد محکوم به حربیّت است و چین و بمبئی از بلاد کفر است. والله العالِم
(سؤال و جواب به اهتمام سیدمصطفی محقّق داماد، ج. ۱ ص. ۱۴۲)
اینک بهسراغ «جامع عباسی» میرویم و با توضیحِ وی دربارهی انواع کافر و حکم هریک آشنا میشویم:
جهاد کردن با چند فرقه و با کدام جماعت واجب است؟
بدان که سه طایفهاند که قتال کردن با ایشان واجب است:
طایفه اوّل حربى و ایشان دو گروهاند:
گروه اوّل مردان جواناند که غیر خداى را پرستش میکنند چون آفتاب پرستان و ستاره پرستان و بت پرستان و غیر اینها
گروه دوم جماعتىاند که هیچچیز را پرستش نمینمایند چون ملحدان و دهریان و با این هر دو جماعت جهاد کردن در حال حضور امام واجب است تا آنکه مسلمان شوند و از این دو طایفه جزیه قبول نمیتوان کرد.
طایفه دویّم اهل کتاباند و ایشان نیز دو قوماند:
قوم اوّل جماعتیاند که کتابى در دست دارند و پیغمبرى داشتهاند، چون جهودان که توراة کتاب ایشان است و موسى کلیم علیه التحیة و التسلیم پیغمبر ایشان و نصارى که انجیل کتاب ایشان است و عیسى علیه السلام پیغمبر ایشان.
قوم دوم آنکه کتابى ندارند و پیغمبرى نداشتهاند اما به شِبه کتابى و پیغمبرى قایلاند چون مجوسان که میگویند کتابى موسوم به «ژند» و «پاژند» دارند و پیغمبرى زردشت نام داشتهاند و در احادیث وارد شده که ایشان کتابى داشتهاند که آن را سوزاندهاند و پیغمبرى داشتهاند که او را کشتهاند و پیغمبر ایشان کتابى بدیشان آورده بود که بر پوست دوازده هزار گاو نوشته بودند و جهاد با این دو فرقه نیز واجب است تا آنکه مسلمان شوند یا جزیه قبول کنند با شرایط و شرایطِ جزیه دوازده است:
شرط اوّل قبول نمودن جزیه است و آن مقدارى است که امام یا نایب امام هرساله در آخر سال بر سرهاى مردان عاقل بالغ این دو طایفه اگر چه پیر و لنگ و زمینگیر باشند یا بر زمینهاى ایشان مقرر فرماید ... و اگر در اثناى سال جمعى از این دو طایفه مسلمان شوند جزیه از ایشان ساقط میشود؛
شرط دوم التزام نمودن احکام مسلمانان است؛
شرط سیم آنکه آنچه به منافات با امان دارد نکنند ...
و با این سه شرط اگر خلل رسانند حربى میشوند ...
شرط یازدهم آنکه احداث عبادتخانهها در دارالاسلام نکنند و آواز خود را در خواندن کتابهاى خود بلند نسازند و ناقوس نزنند و خانههاى خود را بلندتر یا برابر خانههاى مسلمانان نسازند بلکه پست بسازند و به این شروط اگر خلل رسانند و در عقد جزیه شرط کرده باشند که آنها را نکنند حربى میشوند.
شرط دوازدهم آنکه به طریقى بگردند که از مسلمانان متمیز شوند به اینکه لباس ایشان غیر لباسِ مسلمانان باشد یا چارواى سوارى ایشان غیر چارواى سوارى مسلمانان باشد و بر یک طرف سوار شوند یعنى هر دو پاى خود را بر یک جانب آویزند و بر اسب سوار نشوند و بر زمین ننشینند و شمشیر و سلاح نبندند و نصارى زنار بر میان نبندند و زنان ایشان نیز به نوعى بگردند که از زنان مسلمانان متمیز شوند و در جاده راه نروند بلکه از جاده منحرف شوند و لقب و کنیت بر مولود خود نگذارند و این شرط دوازدهم را مجتهدین ذکر کردهاند اما در حدیثِ مذکور نیست و جایز نیست ذمّى که در حجاز توطن کند و مراد از حجاز مکّه و مدینه و طایف و حوالى آنهاست و اگر بگذرد و توطن نکند جایز است و جایز نیست ایشان را مصحف خریدن و اگر بخرند مالک آن نمیشوند و بعضى از مجتهدین کتب احادیث را به آن ملحق ساختهاند و بعضى از مجتهدین آن را مکروه میدانند (جامع عباسى البهائی العاملی، صص ۱۵۳-۱۵۵)
T.me/baznegari/110
امیر ترکاشوند، ۱۳۹۵/۱۰/۲۰
@baznegari
مشهورترین کتاب فقهی به زبان فارسی را شیخبهایی نوشته و نامِ آن را «جامع عباسی» نهاده است. وی نیز به رسم دیگر فقهای سنّتی، کسانی را که به پیامبر ما حضرت محمّد (ص) ایمان نیاورند کافر! مینامد (حتی با هر بُعد زمانی و مکانی که از بعثت داشته باشند!) و سپس همین کفّار را به دو گروهِ بزرگ تقسیم میکند: کافر حربی و کافر کتابی (یا ذمّی). عبارت حربی ممکن است گولزننده باشد و توهّم جنگجو بودنِ این گروه از کفّار را بههمراه داشته باشد، حال آنکه هرگز چنین نیست؛ برای روشن شدن مراد قُدما از کافرِ حربی (علاوهبر توضیحاتِ مستندی که در یادداشتهای بعدی خواهم آورد) به پرسشوپاسخِ صاحب «عروة الوثقی» سیدمحمدکاظم یزدی دقت کنید:
سؤال ۲۴۱: کفار حربی چه کسانند؟ و آن کفّاری که در بلاد چین و بمبئی هستند حربیاند یا نه؟ و در صورت شک در حربی بودن، حکم چیست؟
جواب: ما عدای یهود و نصاری و مجوس حربیاند. و همچنین این سه فرقه اگر مُطیع اسلام نباشند و به شرایط ذمّه عمل نکنند. بلی اگر در بلاد مسلمین و در امانِ ایشان باشند حکم حربی بر ایشان جاری نیست در غیر مسئله ربا که جواز اخذ از ایشان خالی از قوّت نیست هر چند مُعاهد باشند اگر چه احوط ترک است. و مشکوکالحال اگر در بلاد کفر باشد محکوم به حربیّت است و چین و بمبئی از بلاد کفر است. والله العالِم
(سؤال و جواب به اهتمام سیدمصطفی محقّق داماد، ج. ۱ ص. ۱۴۲)
اینک بهسراغ «جامع عباسی» میرویم و با توضیحِ وی دربارهی انواع کافر و حکم هریک آشنا میشویم:
جهاد کردن با چند فرقه و با کدام جماعت واجب است؟
بدان که سه طایفهاند که قتال کردن با ایشان واجب است:
طایفه اوّل حربى و ایشان دو گروهاند:
گروه اوّل مردان جواناند که غیر خداى را پرستش میکنند چون آفتاب پرستان و ستاره پرستان و بت پرستان و غیر اینها
گروه دوم جماعتىاند که هیچچیز را پرستش نمینمایند چون ملحدان و دهریان و با این هر دو جماعت جهاد کردن در حال حضور امام واجب است تا آنکه مسلمان شوند و از این دو طایفه جزیه قبول نمیتوان کرد.
طایفه دویّم اهل کتاباند و ایشان نیز دو قوماند:
قوم اوّل جماعتیاند که کتابى در دست دارند و پیغمبرى داشتهاند، چون جهودان که توراة کتاب ایشان است و موسى کلیم علیه التحیة و التسلیم پیغمبر ایشان و نصارى که انجیل کتاب ایشان است و عیسى علیه السلام پیغمبر ایشان.
قوم دوم آنکه کتابى ندارند و پیغمبرى نداشتهاند اما به شِبه کتابى و پیغمبرى قایلاند چون مجوسان که میگویند کتابى موسوم به «ژند» و «پاژند» دارند و پیغمبرى زردشت نام داشتهاند و در احادیث وارد شده که ایشان کتابى داشتهاند که آن را سوزاندهاند و پیغمبرى داشتهاند که او را کشتهاند و پیغمبر ایشان کتابى بدیشان آورده بود که بر پوست دوازده هزار گاو نوشته بودند و جهاد با این دو فرقه نیز واجب است تا آنکه مسلمان شوند یا جزیه قبول کنند با شرایط و شرایطِ جزیه دوازده است:
شرط اوّل قبول نمودن جزیه است و آن مقدارى است که امام یا نایب امام هرساله در آخر سال بر سرهاى مردان عاقل بالغ این دو طایفه اگر چه پیر و لنگ و زمینگیر باشند یا بر زمینهاى ایشان مقرر فرماید ... و اگر در اثناى سال جمعى از این دو طایفه مسلمان شوند جزیه از ایشان ساقط میشود؛
شرط دوم التزام نمودن احکام مسلمانان است؛
شرط سیم آنکه آنچه به منافات با امان دارد نکنند ...
و با این سه شرط اگر خلل رسانند حربى میشوند ...
شرط یازدهم آنکه احداث عبادتخانهها در دارالاسلام نکنند و آواز خود را در خواندن کتابهاى خود بلند نسازند و ناقوس نزنند و خانههاى خود را بلندتر یا برابر خانههاى مسلمانان نسازند بلکه پست بسازند و به این شروط اگر خلل رسانند و در عقد جزیه شرط کرده باشند که آنها را نکنند حربى میشوند.
شرط دوازدهم آنکه به طریقى بگردند که از مسلمانان متمیز شوند به اینکه لباس ایشان غیر لباسِ مسلمانان باشد یا چارواى سوارى ایشان غیر چارواى سوارى مسلمانان باشد و بر یک طرف سوار شوند یعنى هر دو پاى خود را بر یک جانب آویزند و بر اسب سوار نشوند و بر زمین ننشینند و شمشیر و سلاح نبندند و نصارى زنار بر میان نبندند و زنان ایشان نیز به نوعى بگردند که از زنان مسلمانان متمیز شوند و در جاده راه نروند بلکه از جاده منحرف شوند و لقب و کنیت بر مولود خود نگذارند و این شرط دوازدهم را مجتهدین ذکر کردهاند اما در حدیثِ مذکور نیست و جایز نیست ذمّى که در حجاز توطن کند و مراد از حجاز مکّه و مدینه و طایف و حوالى آنهاست و اگر بگذرد و توطن نکند جایز است و جایز نیست ایشان را مصحف خریدن و اگر بخرند مالک آن نمیشوند و بعضى از مجتهدین کتب احادیث را به آن ملحق ساختهاند و بعضى از مجتهدین آن را مکروه میدانند (جامع عباسى البهائی العاملی، صص ۱۵۳-۱۵۵)
T.me/baznegari/110
Telegram
کانال بازنگری
«مجازاتِ نامسلمان بودن در کتاب شیخبهایی»
امیر ترکاشوند، ۱۳۹۵/۱۰/۲۰
@baznegari
مشهورترین کتاب فقهی به زبان فارسی را شیخبهایی نوشته و نامِ آن را «جامع عباسی» نهاده است. وی نیز به رسم دیگر فقهای سنّتی، کسانی را که به پیامبر ما حضرت محمّد (ص) ایمان نیاورند…
امیر ترکاشوند، ۱۳۹۵/۱۰/۲۰
@baznegari
مشهورترین کتاب فقهی به زبان فارسی را شیخبهایی نوشته و نامِ آن را «جامع عباسی» نهاده است. وی نیز به رسم دیگر فقهای سنّتی، کسانی را که به پیامبر ما حضرت محمّد (ص) ایمان نیاورند…
تردیدِ آتشنشان
امير تركاشوند، ۱۳۹۵/۱۱/۰۶
@baznegari
به نظر شما مأموران آتشنشانی هنگام دريافتِ اين خبر كه:
«خانهٔ جمعی از مردم در نقاط مختلف شهر بدليل عدم شركت در نماز جماعت/جمعه مطابق احكام فقه سنتی به آْتش كشيده شده»
چه اقدامی بايد كنند؟:
الف- احكام رسمیِ سنتی را ملاک قرار داده و به خبر دريافتی ترتيب اثر نداده و به محل اعزام نشوند
ب- نجات انسان و اموال او را ملاک قرار داده و به محل روند و آتش را خاموش كرده و ساكنين در خانه را از سوختن نجات دهند.
پ- درصورت ترديد، آراء فقهای منتقدِ در حال رويش را ملاک قرار داده، و عجالتاً به محل اعزام شوند تا موضوع در وقتِ خودش بيشتر بررسی شود.
شاید طرح این نوع پرسشها نادرست و عجیب به نظر آید اما چه بسا گرههای کور سیاست را باید در همین جاها شناسایی کرد!
اسنادی چند برای بدست آوردن تفاوت نگاه مردم و فقيهان سنتی به پيامبر گرامی:
لوامع صاحبقرانى مجلسیِ أول ج ۴ ص ۳۷۴-۳۷۳:
《وقال رسول الله صلى الله عليه و آله لقوم لتحضرنّ المسجد او لاحرقنّ عليكم منازلكم. و منقولست كه حضرت سيد المرسلين صلى الله عليه و آله به جمعى كه فرمودند كه میبايد كه حاضر شويد يا و الله كه حاضر خواهيد شد در مسجد به نماز جماعت و اگر نه خانهاى شما را بر شما خواهم سوخت يعنى آتش به خانهاى شما میزنم كه شما با خانها بسوزيد و اين مضمون در احاديث صحيحه از طرق عامه و خاصه وارد شده است از آن جمله در صحيح از عبد الله بن سنان منقول است كه از حضرت امام جعفر صادق صلوات الله عليه شنيدم كه فرمودند كه جمعى در زمان حضرت سيد المرسلين صلى الله عليه و آله تاخير میكردند و به نماز جماعت در مسجد حاضر نمیشدند حضرت فرمودند كه نزديكست كه آن جمعى كه ترك میكنند نماز در مسجد را به جماعت كه امر كنم كه هيمه بياورند و در خانهاى ايشان گذارم و بر افروزم و خانهاى ايشان را با ايشان بسوزانم . و در حسن كالصحيح از آن حضرت صلوات الله عليه منقولست كه حضرت رسول خدا صلى الله عليه و آله شرط كرد بر همسايگان مسجد كه حاضر شوند به نماز و فرمودند كه بايد كه ترك كنند جمعى كه حاضر نمیشوند به نمازهاى جماعت ، و حاضر شوند و اگر نه امر میكنم مؤذّنى را كه اذان و اقامه بگويد ، و امر میكنم شخصى از اهل بيت خود را كه آن على است صلوات الله عليه كه پشتهاى هيمه بياورد و خانها را بسوزاند بر جمعى كه به نماز جماعت حاضر نمیشوند . و كالصحيح منقولست از عبدالله بن ابى يعفور از حضرت امام جعفر صادق صلوات الله عليه كه فرمودند كه حضرت سيد المرسلين صلى الله عليه و آله اراده كردند كه بسوزانند جمعى را كه در خانهاى خود نماز میكردند و به نماز جماعت حاضر نمیشدند پس مرد كورى آمد و گفت يا رسول الله من چشم ندارم و بسيار است كه اذان میشنوم و كسى بهم نمىرسد كه مرا به نماز جماعت حاضر كند كه با تو نماز كنم حضرت فرمودند كه ريسمانى به بند از خانه ات تا مسجد و دست به ريسمان گير و به نماز جماعت حاضر شود ، و در طرق عامه نيز در صحاح ايشان منقولست بنحو حديث سابق بر اين و با آن كه نماز جماعت سنّت باشد اراده سوختن ايشان را چند تاويل كردهاند . يكى آن كه آن جماعت كه حاضر نمیشدند منافقان بودند و سوختن ايشان جايز بود ، و ديگر آن كه ترك جماعت همه نمازها میكردند حتى نماز جمعه و سوختن به اعتبار ترك جمعه بود . ديگر آن كه محض تهديد و وعيد بود و جايز است تخويف. ديگر آن كه سوختن دنيا غير سوختن آخرتست و واجب آنست كه بر ترك ان مستحق عقوبت آخرت شوند چنان كه در اذان گذشت و در ترك زيارت نبى خواهد آمد و اين معنى اظهر است اگر چه ممكن است اجتماع همه علل و الله تعالى يعلم》
غاية القصوى در ترجمه عروة الوثقى مترجم شيخ عباس قمي ج ۱ ص ۳۹۲:
《وجايز نيست ترك نماز جماعت بسبب اعراض از ان يا استخفاف بان ودر خبر است كه نيست نماز براى كسيكه نماز خود را بدون علت در مسجد نخواند وغيبت ندارد كسيكه در خانه خود نماز بخواند واعراض كند از جماعت ما وكسيكه اعراض از جماعت مسلمين كند غيبتِ او بر مسلمانان واجب است وعدالتِ او ما بين مسلمين ساقط میشود ودورى كردن از او واجب است واگر او را نزد امام مسلمين برند بايد انذارش كند واو را بترساند پس هر گاه حاضر جماعت مسلمين شد كه هيچ والا خانه او را بسوزاند ...》
آیا مردم مسلمان و متعهد و آزاده چنین نگاهی به پیامبر دارند؟
telegram.me/baznegari/111
.
امير تركاشوند، ۱۳۹۵/۱۱/۰۶
@baznegari
به نظر شما مأموران آتشنشانی هنگام دريافتِ اين خبر كه:
«خانهٔ جمعی از مردم در نقاط مختلف شهر بدليل عدم شركت در نماز جماعت/جمعه مطابق احكام فقه سنتی به آْتش كشيده شده»
چه اقدامی بايد كنند؟:
الف- احكام رسمیِ سنتی را ملاک قرار داده و به خبر دريافتی ترتيب اثر نداده و به محل اعزام نشوند
ب- نجات انسان و اموال او را ملاک قرار داده و به محل روند و آتش را خاموش كرده و ساكنين در خانه را از سوختن نجات دهند.
پ- درصورت ترديد، آراء فقهای منتقدِ در حال رويش را ملاک قرار داده، و عجالتاً به محل اعزام شوند تا موضوع در وقتِ خودش بيشتر بررسی شود.
شاید طرح این نوع پرسشها نادرست و عجیب به نظر آید اما چه بسا گرههای کور سیاست را باید در همین جاها شناسایی کرد!
اسنادی چند برای بدست آوردن تفاوت نگاه مردم و فقيهان سنتی به پيامبر گرامی:
لوامع صاحبقرانى مجلسیِ أول ج ۴ ص ۳۷۴-۳۷۳:
《وقال رسول الله صلى الله عليه و آله لقوم لتحضرنّ المسجد او لاحرقنّ عليكم منازلكم. و منقولست كه حضرت سيد المرسلين صلى الله عليه و آله به جمعى كه فرمودند كه میبايد كه حاضر شويد يا و الله كه حاضر خواهيد شد در مسجد به نماز جماعت و اگر نه خانهاى شما را بر شما خواهم سوخت يعنى آتش به خانهاى شما میزنم كه شما با خانها بسوزيد و اين مضمون در احاديث صحيحه از طرق عامه و خاصه وارد شده است از آن جمله در صحيح از عبد الله بن سنان منقول است كه از حضرت امام جعفر صادق صلوات الله عليه شنيدم كه فرمودند كه جمعى در زمان حضرت سيد المرسلين صلى الله عليه و آله تاخير میكردند و به نماز جماعت در مسجد حاضر نمیشدند حضرت فرمودند كه نزديكست كه آن جمعى كه ترك میكنند نماز در مسجد را به جماعت كه امر كنم كه هيمه بياورند و در خانهاى ايشان گذارم و بر افروزم و خانهاى ايشان را با ايشان بسوزانم . و در حسن كالصحيح از آن حضرت صلوات الله عليه منقولست كه حضرت رسول خدا صلى الله عليه و آله شرط كرد بر همسايگان مسجد كه حاضر شوند به نماز و فرمودند كه بايد كه ترك كنند جمعى كه حاضر نمیشوند به نمازهاى جماعت ، و حاضر شوند و اگر نه امر میكنم مؤذّنى را كه اذان و اقامه بگويد ، و امر میكنم شخصى از اهل بيت خود را كه آن على است صلوات الله عليه كه پشتهاى هيمه بياورد و خانها را بسوزاند بر جمعى كه به نماز جماعت حاضر نمیشوند . و كالصحيح منقولست از عبدالله بن ابى يعفور از حضرت امام جعفر صادق صلوات الله عليه كه فرمودند كه حضرت سيد المرسلين صلى الله عليه و آله اراده كردند كه بسوزانند جمعى را كه در خانهاى خود نماز میكردند و به نماز جماعت حاضر نمیشدند پس مرد كورى آمد و گفت يا رسول الله من چشم ندارم و بسيار است كه اذان میشنوم و كسى بهم نمىرسد كه مرا به نماز جماعت حاضر كند كه با تو نماز كنم حضرت فرمودند كه ريسمانى به بند از خانه ات تا مسجد و دست به ريسمان گير و به نماز جماعت حاضر شود ، و در طرق عامه نيز در صحاح ايشان منقولست بنحو حديث سابق بر اين و با آن كه نماز جماعت سنّت باشد اراده سوختن ايشان را چند تاويل كردهاند . يكى آن كه آن جماعت كه حاضر نمیشدند منافقان بودند و سوختن ايشان جايز بود ، و ديگر آن كه ترك جماعت همه نمازها میكردند حتى نماز جمعه و سوختن به اعتبار ترك جمعه بود . ديگر آن كه محض تهديد و وعيد بود و جايز است تخويف. ديگر آن كه سوختن دنيا غير سوختن آخرتست و واجب آنست كه بر ترك ان مستحق عقوبت آخرت شوند چنان كه در اذان گذشت و در ترك زيارت نبى خواهد آمد و اين معنى اظهر است اگر چه ممكن است اجتماع همه علل و الله تعالى يعلم》
غاية القصوى در ترجمه عروة الوثقى مترجم شيخ عباس قمي ج ۱ ص ۳۹۲:
《وجايز نيست ترك نماز جماعت بسبب اعراض از ان يا استخفاف بان ودر خبر است كه نيست نماز براى كسيكه نماز خود را بدون علت در مسجد نخواند وغيبت ندارد كسيكه در خانه خود نماز بخواند واعراض كند از جماعت ما وكسيكه اعراض از جماعت مسلمين كند غيبتِ او بر مسلمانان واجب است وعدالتِ او ما بين مسلمين ساقط میشود ودورى كردن از او واجب است واگر او را نزد امام مسلمين برند بايد انذارش كند واو را بترساند پس هر گاه حاضر جماعت مسلمين شد كه هيچ والا خانه او را بسوزاند ...》
آیا مردم مسلمان و متعهد و آزاده چنین نگاهی به پیامبر دارند؟
telegram.me/baznegari/111
.
Telegram
کانال بازنگری
تردیدِ آتشنشان
امير تركاشوند، ۱۳۹۵/۱۱/۰۶
@baznegari
به نظر شما مأموران آتشنشانی هنگام دريافتِ اين خبر كه:
«خانهٔ جمعی از مردم در نقاط مختلف شهر بدليل عدم شركت در نماز جماعت/جمعه مطابق احكام فقه سنتی به آْتش كشيده شده»
چه اقدامی بايد كنند؟:
الف- احكام…
امير تركاشوند، ۱۳۹۵/۱۱/۰۶
@baznegari
به نظر شما مأموران آتشنشانی هنگام دريافتِ اين خبر كه:
«خانهٔ جمعی از مردم در نقاط مختلف شهر بدليل عدم شركت در نماز جماعت/جمعه مطابق احكام فقه سنتی به آْتش كشيده شده»
چه اقدامی بايد كنند؟:
الف- احكام…
ازدواج با اهل كتاب؟
امير تركاشوند، ۱۳۹۵/۱۱/۱۰
@baznegari
علامه حلی در تبصره میگويد:
«جائز نيست زن شيعىِ اثنا عشرى با مخالف مذهب خويش ازدواج كند و عكس آن [يعني ازدواج زنی سُنی با مردی شيعی] جائز است».
ميرزا ابوالحسن شعراني در ترجمه و شرح خود بر تبصره، اينگونه جواز ناقصِ علامه را تكميل ميكند:
«شيخ مفيد و صدوق رحمه الله و بعضى ديگر ازدواج با مخالف را جائز میدانند چون در زمان ائمه عليهم السلام بسيار زنان شيعى شوهر از سنيان داشتند و محشور بودن آنان با يكديگر در يك شهر بلكه در يك خاندان حتى در بنىهاشم با التزام به اين كه هر گز ازدواج ميان آنها واقع نشد ممكن نيست و نيز امكلثوم دختر اميرالمؤمنين عليهالسلام با خليفه ثانى ازدواج كرد و فرزندان بلافصل حضرت فاطمه زهرا معصوم بودند و مشمول آيه تطهير و نسبت غصب يا تقيه در نكاح آنها خلاف عقل است و نيز سكينه بنت الحسين عليهالسلام با مصعب بن زبير ازدواج كرد از حضرت امام محمد باقر عليهالسلام پرسيدند از مردم عامه [اهلسنت]، فرمود امروز با يكديگر در صلحند مال گم شده را رد بايد كرد به صاحبش و امانت آنان را باز بايد داد و خونشان محفوظ است و ازدواج با آنها جائز و اِرث ميان آنها جارى» (ترجمه و شرح تبصرة المتعلمين ، انتشارات اسلاميه ص ۵۲۷).
گامي فراتر
براي فراتر رفتنِ اين جواز، و تسرّی آن به اهل كتاب، شايد بتوان از آيه ۵ سوره مائده كه آخرين آيات نازل شده بر پيامبر گرامي است كمك گرفت:
«اليوم أحل لكم الطيبات وطعام الذين أوتوا الكتاب حل لكم وطعامكم حل لهم والمحصنات من المؤمنات والمحصنات من الذين أوتوا الكتاب من قبلكم»
(ترجمه: اينك ... غذاي اهل كتاب براي شما حلال گرديد و غذای شما برای آنان حلال گشت، و زنان پاكدامن مسلمان و زنان پاكدامن اهل كتاب).
چنانكه ملاحظه میشود عبارتِ " و زنان پاكدامن مسلمان و زنان پاكدامن اهل كتاب" كه در پايان آمده، حاوي بخش محذوفی است كه در كلام نيامده و بايد به كمک ديگر عباراتِ آيه تكميل گردد. مشهور اين است كه آن محذوف و مقدر را "برای شما مردان مسلمان حلال شد" میگيرند، يعنی: «و زنان پاكدامن مسلمان و زنان پاكدامن اهل كتاب (براي شما مردان مسلمان حلال شد)». اين البته يك تفسير است كه میتوان بر آن ايراداتی گرفت (از جمله، حلال بودن ازدواج مرد مسلمان با زن مسلمان٬ امري واضح بوده و سالها پیشتر، بدان اشارت رفته بود). گفتنی است در فقه سنتي حتی همين تجویزِ يكطرفه (مرد مسلمان با زنی از اهل كتاب) محدود به ازدواج موقت (يك ساله ، پنج ساله ، ده ساله ، كمتر ، بيشتر) شده و نه نامحدود و دائم.
برداشت جديد- چه بسا بخشهاي محذوف را بتوان «"حل لكم" و "حل لهم"» دانست كه همانند جملهٔ ماقبلش٬ هر یك به یكی از دو گروه مسلمان و اهل كتاب تعلق دارد! و اين، با فخامتِ متن سازگاري بيشتري دارد. اين زيبایی، زمانی چشمگيرتر میشود كه از لفّ و نشر مشوّش بهره گرفته، ابتدا حل لهم را مقدر كرده و سپس حل لكم را!!؛ تا در واپسين آيهٔ نازلشده بر رسول اكرم، سنگ تمام گذاشته و تقديم و تأخير مسلمان و اهل كتاب بر يكديگر را گردشی و چرخشی كند؛ بنابراين صورتِ بسط يافتهٔ آيه چنين خواهد شد:
«طعام الذين أوتوا الكتاب حل لكم وطعامكم حل لهم والمحصنات من المؤمنات ((حل لهم)) والمحصنات من الذين أوتوا الكتاب من قبلكم ((حل لكم))»
ترجمه: اينک ... غذای اهل كتاب براي شما حلال گرديد و غذاي شما برای آنان حلال گشت، و زنان پاكدامن مسلمان ((برای آنان حلال گرديد)) و زنان پاكدامن اهل كتاب ((براي شما حلال گشت)).
جواز ازدواج مردان و زنان مسلمان و اهل كتاب و... با يكديگر، از ملاكِ «در صلح بودنِ» حديث يادشده، كه امروزه با اكثريت قاطع ملل جهان از طريق معاهدات بينالمللي و روابط سياسي اقتصادي برقرار است نيز به دست میآيد.
اين آيه در اعتنا به پشتِ سر گذاشتن دوران جنگ و خصومت، و بازگشت آرامش به ميان مردم با عقايد مختلف، و همچنين در تفكيك با موضوع آيه ۲۲۱ سوره بقره نازل گرديد: ولا تنكحوا المشركات حتى يؤمن ولأمة مؤمنة خير من مشركة ولو أعجبتكم ولا تنكحوا المشركين حتى يؤمنوا ولعبد مؤمن خير من مشرك ولو أعجبكم أولئك يدعون إلى النار والله يدعو إلى الجنة والمغفرة بإذنه ويبين آياته للناس لعلهم يتذكرون.
گفتني آيه اخير، قرينه خوبی براي صحّت استخراجِ جمله ٔ محذوف در آيه اصلی است زيرا بحث بر سرِ "زن گرفتن و زن دادن" است و نه فقط زن گرفتن از آنها؛ دقت كنيد: ولا تنكحوا المشركات (با زنان مشرک ازدواج نكنيد) ولا تنكحوا المشركين (به مردان مشرک زن ندهيد).
تعبير "من قبلكم" در توصيف اهل كتاب در آیه اصلی، نوعی تنبّه اخلاقی برای مسلمانان است٬ و به ياران پيامبر يادآوری میكند كه آنها (اهل كتاب)، پيشتر از شما، داراي كتاب آسمانی بودند؛ تا به اين وسيله راهِ غرّه شدن را بر روی مسلمانان ببندد و از آن جواز٬ خُرده نگيرند.
telegram.me/baznegari/112
.
امير تركاشوند، ۱۳۹۵/۱۱/۱۰
@baznegari
علامه حلی در تبصره میگويد:
«جائز نيست زن شيعىِ اثنا عشرى با مخالف مذهب خويش ازدواج كند و عكس آن [يعني ازدواج زنی سُنی با مردی شيعی] جائز است».
ميرزا ابوالحسن شعراني در ترجمه و شرح خود بر تبصره، اينگونه جواز ناقصِ علامه را تكميل ميكند:
«شيخ مفيد و صدوق رحمه الله و بعضى ديگر ازدواج با مخالف را جائز میدانند چون در زمان ائمه عليهم السلام بسيار زنان شيعى شوهر از سنيان داشتند و محشور بودن آنان با يكديگر در يك شهر بلكه در يك خاندان حتى در بنىهاشم با التزام به اين كه هر گز ازدواج ميان آنها واقع نشد ممكن نيست و نيز امكلثوم دختر اميرالمؤمنين عليهالسلام با خليفه ثانى ازدواج كرد و فرزندان بلافصل حضرت فاطمه زهرا معصوم بودند و مشمول آيه تطهير و نسبت غصب يا تقيه در نكاح آنها خلاف عقل است و نيز سكينه بنت الحسين عليهالسلام با مصعب بن زبير ازدواج كرد از حضرت امام محمد باقر عليهالسلام پرسيدند از مردم عامه [اهلسنت]، فرمود امروز با يكديگر در صلحند مال گم شده را رد بايد كرد به صاحبش و امانت آنان را باز بايد داد و خونشان محفوظ است و ازدواج با آنها جائز و اِرث ميان آنها جارى» (ترجمه و شرح تبصرة المتعلمين ، انتشارات اسلاميه ص ۵۲۷).
گامي فراتر
براي فراتر رفتنِ اين جواز، و تسرّی آن به اهل كتاب، شايد بتوان از آيه ۵ سوره مائده كه آخرين آيات نازل شده بر پيامبر گرامي است كمك گرفت:
«اليوم أحل لكم الطيبات وطعام الذين أوتوا الكتاب حل لكم وطعامكم حل لهم والمحصنات من المؤمنات والمحصنات من الذين أوتوا الكتاب من قبلكم»
(ترجمه: اينك ... غذاي اهل كتاب براي شما حلال گرديد و غذای شما برای آنان حلال گشت، و زنان پاكدامن مسلمان و زنان پاكدامن اهل كتاب).
چنانكه ملاحظه میشود عبارتِ " و زنان پاكدامن مسلمان و زنان پاكدامن اهل كتاب" كه در پايان آمده، حاوي بخش محذوفی است كه در كلام نيامده و بايد به كمک ديگر عباراتِ آيه تكميل گردد. مشهور اين است كه آن محذوف و مقدر را "برای شما مردان مسلمان حلال شد" میگيرند، يعنی: «و زنان پاكدامن مسلمان و زنان پاكدامن اهل كتاب (براي شما مردان مسلمان حلال شد)». اين البته يك تفسير است كه میتوان بر آن ايراداتی گرفت (از جمله، حلال بودن ازدواج مرد مسلمان با زن مسلمان٬ امري واضح بوده و سالها پیشتر، بدان اشارت رفته بود). گفتنی است در فقه سنتي حتی همين تجویزِ يكطرفه (مرد مسلمان با زنی از اهل كتاب) محدود به ازدواج موقت (يك ساله ، پنج ساله ، ده ساله ، كمتر ، بيشتر) شده و نه نامحدود و دائم.
برداشت جديد- چه بسا بخشهاي محذوف را بتوان «"حل لكم" و "حل لهم"» دانست كه همانند جملهٔ ماقبلش٬ هر یك به یكی از دو گروه مسلمان و اهل كتاب تعلق دارد! و اين، با فخامتِ متن سازگاري بيشتري دارد. اين زيبایی، زمانی چشمگيرتر میشود كه از لفّ و نشر مشوّش بهره گرفته، ابتدا حل لهم را مقدر كرده و سپس حل لكم را!!؛ تا در واپسين آيهٔ نازلشده بر رسول اكرم، سنگ تمام گذاشته و تقديم و تأخير مسلمان و اهل كتاب بر يكديگر را گردشی و چرخشی كند؛ بنابراين صورتِ بسط يافتهٔ آيه چنين خواهد شد:
«طعام الذين أوتوا الكتاب حل لكم وطعامكم حل لهم والمحصنات من المؤمنات ((حل لهم)) والمحصنات من الذين أوتوا الكتاب من قبلكم ((حل لكم))»
ترجمه: اينک ... غذای اهل كتاب براي شما حلال گرديد و غذاي شما برای آنان حلال گشت، و زنان پاكدامن مسلمان ((برای آنان حلال گرديد)) و زنان پاكدامن اهل كتاب ((براي شما حلال گشت)).
جواز ازدواج مردان و زنان مسلمان و اهل كتاب و... با يكديگر، از ملاكِ «در صلح بودنِ» حديث يادشده، كه امروزه با اكثريت قاطع ملل جهان از طريق معاهدات بينالمللي و روابط سياسي اقتصادي برقرار است نيز به دست میآيد.
اين آيه در اعتنا به پشتِ سر گذاشتن دوران جنگ و خصومت، و بازگشت آرامش به ميان مردم با عقايد مختلف، و همچنين در تفكيك با موضوع آيه ۲۲۱ سوره بقره نازل گرديد: ولا تنكحوا المشركات حتى يؤمن ولأمة مؤمنة خير من مشركة ولو أعجبتكم ولا تنكحوا المشركين حتى يؤمنوا ولعبد مؤمن خير من مشرك ولو أعجبكم أولئك يدعون إلى النار والله يدعو إلى الجنة والمغفرة بإذنه ويبين آياته للناس لعلهم يتذكرون.
گفتني آيه اخير، قرينه خوبی براي صحّت استخراجِ جمله ٔ محذوف در آيه اصلی است زيرا بحث بر سرِ "زن گرفتن و زن دادن" است و نه فقط زن گرفتن از آنها؛ دقت كنيد: ولا تنكحوا المشركات (با زنان مشرک ازدواج نكنيد) ولا تنكحوا المشركين (به مردان مشرک زن ندهيد).
تعبير "من قبلكم" در توصيف اهل كتاب در آیه اصلی، نوعی تنبّه اخلاقی برای مسلمانان است٬ و به ياران پيامبر يادآوری میكند كه آنها (اهل كتاب)، پيشتر از شما، داراي كتاب آسمانی بودند؛ تا به اين وسيله راهِ غرّه شدن را بر روی مسلمانان ببندد و از آن جواز٬ خُرده نگيرند.
telegram.me/baznegari/112
.
Telegram
کانال بازنگری
ازدواج با اهل كتاب؟
امير تركاشوند، ۱۳۹۵/۱۱/۱۰
@baznegari
علامه حلی در تبصره میگويد:
«جائز نيست زن شيعىِ اثنا عشرى با مخالف مذهب خويش ازدواج كند و عكس آن [يعني ازدواج زنی سُنی با مردی شيعی] جائز است».
ميرزا ابوالحسن شعراني در ترجمه و شرح خود بر تبصره، اينگونه…
امير تركاشوند، ۱۳۹۵/۱۱/۱۰
@baznegari
علامه حلی در تبصره میگويد:
«جائز نيست زن شيعىِ اثنا عشرى با مخالف مذهب خويش ازدواج كند و عكس آن [يعني ازدواج زنی سُنی با مردی شيعی] جائز است».
ميرزا ابوالحسن شعراني در ترجمه و شرح خود بر تبصره، اينگونه…
«تأسیس آموزشگاه شناختِ شرک، ممنوع!»
(افشاگری امام صادق)
امیر ترکاشوند. ۱۴ بهمنماه ۱۳۹۵
@baznegari
حاکمان اسلامی چگونه «راهِ دعوت به خود را، اطاعت محض را، حاکمپرستی را و تقدیسِ خود در چشم مردم را» دایر و پابرجا نگه میدارند؟ و چگونه فضای نقد، پرسش و آزادانه زیستن را میبندند؟
امام جعفر صادق در همین بارهها میگوید:
حکومت بنی امیّه، آموزش ایمان را آزاد گذارد ولی آموزش شرک (و فردپرستی) را آزاد نگذاشت! تا هرگاه مردم را وادار به شرک (اطاعتِ محض و دعوت به خود و فردپرستی) کرد، نتوانند آن را تشخیص دهند؛ (إن بنی أمیة أطلقوا للناس تعلیم الایمان و لم یطلقوا تعلیم الشرک لکی إذا حملوهم علیه لم یعرفوه) کافی، کلینی، ج ۲، صص ۴۱۵ و ۴۱۶.
متأسفانه، دانسته-ندانسته، سالهاست بر منابر و رسانههای رسمی، شاهدِ مسکوت ماندنِ آموزش شرک، همزمان با ترویج گسترده و پیاپیِ ایمان هستیم! این زنگ خطر است. امید که نظامِ ما، با پذیرش منتقدانِ رهبری و ولیّ فقیه، از انطباق کلام رئیس مذهب جعفری (امام جعفر صادق) بر خود، فاصله گیرد. خوشبختانه در چند سالِ اخیر، شاهد باز شدن روزنههایی بودهایم که طیّ آن، معدودی از فعّالان، آشکارا و آزادانه دست به انتقاد از رهبریِ نظام میزنند که نویدِ آغاز فصلی مبارک است!؛ امید که این انتقادات در رسانههای رسمی و حکومتی نیز بازتاب یابد.
ببینید علاقه وافر چگونه آرامآرام سر از بتپرستی در میآورد؛ در آیه ۲۳ سوره نوح آمده: «وقالوا لا تذرُنّ آلهتَکم ولا تذرن وَداً ولا سُواعاً ولا یغوثَ ویعوق ونسراً» (و گفتند: زنهار، خدایان خود را رها مَکنید، و نه ودّ را واگذارید و نه سواع و نه یغوث و نه یعوق و نه نسر را). در تفاسیر و از جمله در لابهلایِ کلام امام جعفر صادق در شرح آیه چنین میخوانیم: «در میان قوم حضرت نوح مردان صالحى (به نامهای “وَدّ”، “سُواع”، “یَغوث”، “یَعوق” و “نَسر”) بودند که مردم به آنها اظهار علاقه میکردند، شیطان از علاقهی مردم سوء استفاده نموده و بعد از مرگ آن مردان، مردم را تشویق به ساختن مجسمهی آن بزرگان و گرامیداشتِ آن مجسمهها کرد. مدتی نگذشت که نسلهاى بعد، رابطهی تاریخى این موضوع را فراموش کرده و تصور نمودند که این مجسمهها موجودات محترمی هستند که باید مورد پرستش قرار گیرند، بهاینترتیب به پرستش بتها سرگرم شده و مستکبران ظالم آنان را با این طریق إغفال نموده و به بند بتپرستی کشیدند. (ر.ک: تفسیر نمونه، ویکی فقه).
علل الشرائع، الشیخ الصدوق، ج ۱، صص ۳ و ۴:
(باب ۳ - العلّة التی من أجلها عبدت الأصنام ) ۱ - ...عن جعفر بن محمد فی قوله الله عز وجل (وقالوا لا تذرن آلهتکم ولا تذرن وداً ولا سوعاً ولا یغوث ویعوق ونسراً)، قال: کانوا یعبدون الله عز وجل فماتوا، فضج قومهم وشق ذلک علیهم فجائهم إبلیس لعنه الله فقال لهم: اتخذ لکم أصناماً على صورهم فتنظرون إلیهم وتأنسون بهم وتعبدون الله فأعد لهم أصناماً على مثالهم فکانوا یعبدون الله عز وجل وینظرون إلى تلک الأصنام ، فلمّا جاء هم الشتاء والأمطار أدخلوا الأصنام البیوت فلم یزالوا یعبدون الله عز وجل حتى هلک ذلک القرن ونشأ أولادهم فقالوا: إن آباءنا کانوا یعبدون هؤلاء فعبدوهم من دون الله عز وجل فذلک قول الله تبارک وتعالى (ولا تذرن ودا ولا سواعا) الآیة.
التفسیر الصافی، الفیض الکاشانی، ج ۵، ص ۲۳۲:
وقالوا لا تذرن الهتکم أی عبادتها ولا تذرن وداً ولا سواعاً ولا یغوث ویعوق ونسراً ولا تذرن هؤلاء خصوصاً قیل هی أسماء رجال صالحین کانوا بین آدم و نوح فلمّا ماتوا صوروا تبرکا بهم فلما طال الزمان عبدوا وقد انتقلت إلى العرب والقمی قال کان قوم مؤمنین قبل نوح فماتوا فحزن علیهم الناس فجاء إبلیس فاتخذ لهم صورهم لیأنسوا بها فأنسوا بها فلما جاءهم الشتاء ادخلوهم البیوت فمضى ذلک القرن وجاء القرن الاخر فجائهم إبلیس فقال لهم إن هؤلاء آلهة کان آباؤکم یعبدونها فعبدوهم وضل منهم بشر کثیر فدعا علیهم نوح فأهلکهم الله.
T.me/baznegari/113
.
(افشاگری امام صادق)
امیر ترکاشوند. ۱۴ بهمنماه ۱۳۹۵
@baznegari
حاکمان اسلامی چگونه «راهِ دعوت به خود را، اطاعت محض را، حاکمپرستی را و تقدیسِ خود در چشم مردم را» دایر و پابرجا نگه میدارند؟ و چگونه فضای نقد، پرسش و آزادانه زیستن را میبندند؟
امام جعفر صادق در همین بارهها میگوید:
حکومت بنی امیّه، آموزش ایمان را آزاد گذارد ولی آموزش شرک (و فردپرستی) را آزاد نگذاشت! تا هرگاه مردم را وادار به شرک (اطاعتِ محض و دعوت به خود و فردپرستی) کرد، نتوانند آن را تشخیص دهند؛ (إن بنی أمیة أطلقوا للناس تعلیم الایمان و لم یطلقوا تعلیم الشرک لکی إذا حملوهم علیه لم یعرفوه) کافی، کلینی، ج ۲، صص ۴۱۵ و ۴۱۶.
متأسفانه، دانسته-ندانسته، سالهاست بر منابر و رسانههای رسمی، شاهدِ مسکوت ماندنِ آموزش شرک، همزمان با ترویج گسترده و پیاپیِ ایمان هستیم! این زنگ خطر است. امید که نظامِ ما، با پذیرش منتقدانِ رهبری و ولیّ فقیه، از انطباق کلام رئیس مذهب جعفری (امام جعفر صادق) بر خود، فاصله گیرد. خوشبختانه در چند سالِ اخیر، شاهد باز شدن روزنههایی بودهایم که طیّ آن، معدودی از فعّالان، آشکارا و آزادانه دست به انتقاد از رهبریِ نظام میزنند که نویدِ آغاز فصلی مبارک است!؛ امید که این انتقادات در رسانههای رسمی و حکومتی نیز بازتاب یابد.
ببینید علاقه وافر چگونه آرامآرام سر از بتپرستی در میآورد؛ در آیه ۲۳ سوره نوح آمده: «وقالوا لا تذرُنّ آلهتَکم ولا تذرن وَداً ولا سُواعاً ولا یغوثَ ویعوق ونسراً» (و گفتند: زنهار، خدایان خود را رها مَکنید، و نه ودّ را واگذارید و نه سواع و نه یغوث و نه یعوق و نه نسر را). در تفاسیر و از جمله در لابهلایِ کلام امام جعفر صادق در شرح آیه چنین میخوانیم: «در میان قوم حضرت نوح مردان صالحى (به نامهای “وَدّ”، “سُواع”، “یَغوث”، “یَعوق” و “نَسر”) بودند که مردم به آنها اظهار علاقه میکردند، شیطان از علاقهی مردم سوء استفاده نموده و بعد از مرگ آن مردان، مردم را تشویق به ساختن مجسمهی آن بزرگان و گرامیداشتِ آن مجسمهها کرد. مدتی نگذشت که نسلهاى بعد، رابطهی تاریخى این موضوع را فراموش کرده و تصور نمودند که این مجسمهها موجودات محترمی هستند که باید مورد پرستش قرار گیرند، بهاینترتیب به پرستش بتها سرگرم شده و مستکبران ظالم آنان را با این طریق إغفال نموده و به بند بتپرستی کشیدند. (ر.ک: تفسیر نمونه، ویکی فقه).
علل الشرائع، الشیخ الصدوق، ج ۱، صص ۳ و ۴:
(باب ۳ - العلّة التی من أجلها عبدت الأصنام ) ۱ - ...عن جعفر بن محمد فی قوله الله عز وجل (وقالوا لا تذرن آلهتکم ولا تذرن وداً ولا سوعاً ولا یغوث ویعوق ونسراً)، قال: کانوا یعبدون الله عز وجل فماتوا، فضج قومهم وشق ذلک علیهم فجائهم إبلیس لعنه الله فقال لهم: اتخذ لکم أصناماً على صورهم فتنظرون إلیهم وتأنسون بهم وتعبدون الله فأعد لهم أصناماً على مثالهم فکانوا یعبدون الله عز وجل وینظرون إلى تلک الأصنام ، فلمّا جاء هم الشتاء والأمطار أدخلوا الأصنام البیوت فلم یزالوا یعبدون الله عز وجل حتى هلک ذلک القرن ونشأ أولادهم فقالوا: إن آباءنا کانوا یعبدون هؤلاء فعبدوهم من دون الله عز وجل فذلک قول الله تبارک وتعالى (ولا تذرن ودا ولا سواعا) الآیة.
التفسیر الصافی، الفیض الکاشانی، ج ۵، ص ۲۳۲:
وقالوا لا تذرن الهتکم أی عبادتها ولا تذرن وداً ولا سواعاً ولا یغوث ویعوق ونسراً ولا تذرن هؤلاء خصوصاً قیل هی أسماء رجال صالحین کانوا بین آدم و نوح فلمّا ماتوا صوروا تبرکا بهم فلما طال الزمان عبدوا وقد انتقلت إلى العرب والقمی قال کان قوم مؤمنین قبل نوح فماتوا فحزن علیهم الناس فجاء إبلیس فاتخذ لهم صورهم لیأنسوا بها فأنسوا بها فلما جاءهم الشتاء ادخلوهم البیوت فمضى ذلک القرن وجاء القرن الاخر فجائهم إبلیس فقال لهم إن هؤلاء آلهة کان آباؤکم یعبدونها فعبدوهم وضل منهم بشر کثیر فدعا علیهم نوح فأهلکهم الله.
T.me/baznegari/113
.
Telegram
کانال بازنگری
«تأسیس آموزشگاه شناختِ شرک، ممنوع!»
(افشاگری امام صادق)
امیر ترکاشوند. ۱۴ بهمنماه ۱۳۹۵
@baznegari
حاکمان اسلامی چگونه «راهِ دعوت به خود را، اطاعت محض را، حاکمپرستی را و تقدیسِ خود در چشم مردم را» دایر و پابرجا نگه میدارند؟ و چگونه فضای نقد، پرسش و آزادانه…
(افشاگری امام صادق)
امیر ترکاشوند. ۱۴ بهمنماه ۱۳۹۵
@baznegari
حاکمان اسلامی چگونه «راهِ دعوت به خود را، اطاعت محض را، حاکمپرستی را و تقدیسِ خود در چشم مردم را» دایر و پابرجا نگه میدارند؟ و چگونه فضای نقد، پرسش و آزادانه…
خیابان مهندس مهدی بازرگان
امیر ترکاشوند، ۱۳۹۵/۱۱/۱۶
t.me/baznegari
دستاندرکاران کشورمان خیلی دوست دارند كه (علاوه بر نام شهدا همچنین) نام شخصیتهای دینی،مذهبی را بر خیابانها و میادینِ شهرها بگذارند، تا آنجا که در این راستا سراغ افراد آنسوی مرزها رفته و یا حتی نامهای جاافتاده و معقولِ قبلی را نیز تغییر میدهند! تا نکند سرعتِ تغییر نامها کُند شود (و چون در این دیدگاه به تَبَع فقه سنّتی، انسان فاقد ارزش است پس سرگردانیهای مردم در پیِ این تغییر نامها محلی از اِعراب ندارد).
جهت اطلاعِ آنها:
مهندس بازرگان، از جدّیترین قرآنپژوهان مؤمنِ دوران اخیر است. حلقهٔ اتصال دوران کهن دینداری با دوران نوین را از جمله شخصیتی چون او ،آنهم با مهارتی درخور، رقم زدند.
وی نویسنده کتاب شگفتآورِ "سیر تحوّل قرآن" است كه در اينجا سخنِ
مرتضی مطهری،
علی شریعتی و
سیدمحمود طالقانی
را در بارهٔ آن كتاب میخوانیم:
🔸استاد مطهری: کتاب بسیار ارزندهٔ "سیر تحول قرآن" که اخیراً منتشر شده ... و کشف باارزش مؤلف دانشمند آن کتاب ... که ثابت کرده کوتاهی و بلندی آیات و افزایش کلمات وحی شده بر رسول اکرم، در طیّ بیست و سه سال، یک منحنی دقیق و منظم و خارق العادهای را طی کرده است (مقدمهای بر جهان بینی اسلامی ، وحی و نبوت ، صفحه آخرِ بخش معجزه ختمیه ص ۱۹۴).
🔸دکتر شریعتی: میخواهم مطلبی را که چند ماه است مرا به شدتی که در بیان نمیگنجد به خود مشغول داشته است و یک لحظه از آن غافل نیستم عنوان کنم و آن تمام کردن آن شاهکار معجزنمای کار در باره قرآن است. من کشف ایشان را در باره قرآن درست، بیمبالغه، شبیه کار گالیله در باره منظومه و نیوتن در باره جاذبه و پاستور در باره بیماری ... میدانم. آنها کلید وحی طبیعی را به دست آوردهاند و ایشان کلید علمی وحی الهی را. ... من هیچ مسئلهای را نه تنها در باره قرآن بلکه دین و بلکه خدا و اثبات ماوراء الطبیعه و... همه چیز در ردیف آن نمیبینم (سیر تحول قرآن ، مقدمه ناشر ، ص ۳ و ۴ چاپ پنجم).
🔸آیتالله طالقانی: بُعد دیگری از اِعجاز قرآنی که به وسیله مفسّر اندیشمندِ انسانی و بدون کمک خواستن از مغز الکترونیکی و در محیط محدود کشف شده "سیر تحول قرآن" است که در آن تحول و گسترش مقدار کلمات و آهنگ آیات و معانی در مسیر ۲۳ سالهٔ وحی قرآنی چنان بررسی و دقت و کشف گردیده که میتوان به وسیله آن محاسبات، سال و محیط سوره ها و آیات را تا حدی مشخص کرد (رجوع شود به کتاب سیر تحول قرآن، تألیف مهندس بازرگان) [پرتوی از قرآن قسمت پنجم پاورقی ص ۱۰، ابتدای سوره آل عمران ذیل آیه الم].
هنوز امّا (تا آنجا که میدانم) نام جاودان این دانشمند فقید، بر هیچ میدان و خیابانی نقش نبسته؛ در حالی که جا دارد "جایزه قرآنیِ بازرگان" راهاندازی شده و سالانه به برترین نویافتههای قرآنی و قرآنکاوانِ برتر اهدا شود.
شاید اگر از آراي ضدّ انسانی و زنستيزانهٔ برخي فقهای صاحبخيابان، آگاه میشدند هرگز راضی به نقشبستن نام آنان بر ديوار خیابانهای شهرهایمان نمیشدند.
در نقد بر كتاب سير تحول قرآن از جمله میتوان به كتاب زبان قرآن (مقصود فراستخواه، ص۳۰۷) و تفسير و مفسران (مرحوم محمدهادي معرفت، ج ۲ ص ۵۲۱) مراجعه كرد.
Telegram.me/baznegari/114
.
.
امیر ترکاشوند، ۱۳۹۵/۱۱/۱۶
t.me/baznegari
دستاندرکاران کشورمان خیلی دوست دارند كه (علاوه بر نام شهدا همچنین) نام شخصیتهای دینی،مذهبی را بر خیابانها و میادینِ شهرها بگذارند، تا آنجا که در این راستا سراغ افراد آنسوی مرزها رفته و یا حتی نامهای جاافتاده و معقولِ قبلی را نیز تغییر میدهند! تا نکند سرعتِ تغییر نامها کُند شود (و چون در این دیدگاه به تَبَع فقه سنّتی، انسان فاقد ارزش است پس سرگردانیهای مردم در پیِ این تغییر نامها محلی از اِعراب ندارد).
جهت اطلاعِ آنها:
مهندس بازرگان، از جدّیترین قرآنپژوهان مؤمنِ دوران اخیر است. حلقهٔ اتصال دوران کهن دینداری با دوران نوین را از جمله شخصیتی چون او ،آنهم با مهارتی درخور، رقم زدند.
وی نویسنده کتاب شگفتآورِ "سیر تحوّل قرآن" است كه در اينجا سخنِ
مرتضی مطهری،
علی شریعتی و
سیدمحمود طالقانی
را در بارهٔ آن كتاب میخوانیم:
🔸استاد مطهری: کتاب بسیار ارزندهٔ "سیر تحول قرآن" که اخیراً منتشر شده ... و کشف باارزش مؤلف دانشمند آن کتاب ... که ثابت کرده کوتاهی و بلندی آیات و افزایش کلمات وحی شده بر رسول اکرم، در طیّ بیست و سه سال، یک منحنی دقیق و منظم و خارق العادهای را طی کرده است (مقدمهای بر جهان بینی اسلامی ، وحی و نبوت ، صفحه آخرِ بخش معجزه ختمیه ص ۱۹۴).
🔸دکتر شریعتی: میخواهم مطلبی را که چند ماه است مرا به شدتی که در بیان نمیگنجد به خود مشغول داشته است و یک لحظه از آن غافل نیستم عنوان کنم و آن تمام کردن آن شاهکار معجزنمای کار در باره قرآن است. من کشف ایشان را در باره قرآن درست، بیمبالغه، شبیه کار گالیله در باره منظومه و نیوتن در باره جاذبه و پاستور در باره بیماری ... میدانم. آنها کلید وحی طبیعی را به دست آوردهاند و ایشان کلید علمی وحی الهی را. ... من هیچ مسئلهای را نه تنها در باره قرآن بلکه دین و بلکه خدا و اثبات ماوراء الطبیعه و... همه چیز در ردیف آن نمیبینم (سیر تحول قرآن ، مقدمه ناشر ، ص ۳ و ۴ چاپ پنجم).
🔸آیتالله طالقانی: بُعد دیگری از اِعجاز قرآنی که به وسیله مفسّر اندیشمندِ انسانی و بدون کمک خواستن از مغز الکترونیکی و در محیط محدود کشف شده "سیر تحول قرآن" است که در آن تحول و گسترش مقدار کلمات و آهنگ آیات و معانی در مسیر ۲۳ سالهٔ وحی قرآنی چنان بررسی و دقت و کشف گردیده که میتوان به وسیله آن محاسبات، سال و محیط سوره ها و آیات را تا حدی مشخص کرد (رجوع شود به کتاب سیر تحول قرآن، تألیف مهندس بازرگان) [پرتوی از قرآن قسمت پنجم پاورقی ص ۱۰، ابتدای سوره آل عمران ذیل آیه الم].
هنوز امّا (تا آنجا که میدانم) نام جاودان این دانشمند فقید، بر هیچ میدان و خیابانی نقش نبسته؛ در حالی که جا دارد "جایزه قرآنیِ بازرگان" راهاندازی شده و سالانه به برترین نویافتههای قرآنی و قرآنکاوانِ برتر اهدا شود.
شاید اگر از آراي ضدّ انسانی و زنستيزانهٔ برخي فقهای صاحبخيابان، آگاه میشدند هرگز راضی به نقشبستن نام آنان بر ديوار خیابانهای شهرهایمان نمیشدند.
در نقد بر كتاب سير تحول قرآن از جمله میتوان به كتاب زبان قرآن (مقصود فراستخواه، ص۳۰۷) و تفسير و مفسران (مرحوم محمدهادي معرفت، ج ۲ ص ۵۲۱) مراجعه كرد.
Telegram.me/baznegari/114
.
.
Telegram
کانال بازنگری
بازنگری
کانال رسمی امیر ترکاشوند
نویسندۀ کتب:
• حجاب شرعی در عصر پیامبر:
T.me/baznegari/4
• نسخ سنگسار توسط اسلام:
T.me/baznegari/6
و گردآورندهٔ کتاب
• رجمِ سنگسار:
T.me/baznegari/314
• فهرست موضوعیِ یادداشتهای کانال:
T.me/baznegari/1162
.
کانال رسمی امیر ترکاشوند
نویسندۀ کتب:
• حجاب شرعی در عصر پیامبر:
T.me/baznegari/4
• نسخ سنگسار توسط اسلام:
T.me/baznegari/6
و گردآورندهٔ کتاب
• رجمِ سنگسار:
T.me/baznegari/314
• فهرست موضوعیِ یادداشتهای کانال:
T.me/baznegari/1162
.
دشمنیها موجب ناراستی نشود
(لزوم تصحيح آمار شهدای انقلاب در قانون اساسی)
امير ترکاشوند، ۱۳۹۵/۱۱/۱۸
@baznegari
و البته نبايد دشمنیِ گروهی، شما را بر آن دارد كه عدالت نكنيد. عدالت كنيد كه آن به تقوا نزديکتر است (قرآن، سوره مائده آيه ۸).
قانون اساسی نظام جمهوری اسلامی، آمار شهدای انقلاب را شصت هزار شهيد اعلام كرده است حال آنكه مطابق آماری كه بعدتر و گويا توسط مراجع رسمی و از جمله بنياد شهيد انتشار يافت اين تعداد به حدود ۳۲۰۰ نفر كاهش يافت.
شايد در زمان تدوين قانون اساسی كه هنوز چند ماهی از پيروزي انقلاب نمیگذشت، چندان جاي خُرده به درج آن آمارِ نادرست نبود چه از يكسو شايعات، به عدد شصت هزار دامن میزد و از دیگر سو هنوز نهادهای رسمی براي احصای دقيق، تأسيس نشده بود؛ اما خُرده آنجاست كه چرا پس از روشنشدنِ تعداد، اقدام به اصلاح اين غلط در قانون اساسی نشد؟ حال آنكه در سال ۱۳۶۸ قانون اساسی مورد بازنگری قرار گرفت و حتی در آن به ريزهكاریهایی همچون تغيير نام مجلس شورای ملی به مجلس شورای اسلامی (به دستور امام خمينی) اهتمام شد اما با وجود پیبردن به نادرستی تعداد شصت هزار، هيچ اقدام اسلامیایّ! در تصحيح آن عدد به كار بسته نشد.
از امام خمينی به عنوان مرجعی دينی انتظار میرفت بيش از اهتمام به آن تغيير نام در خصوص مجلس، به مصداقی روشن از اسلامگرایی (ولا يجرمنّكم شنئآن قوم علي ألا تعدلوا إعدلوا هو اقرب للتقوي واتقوا الله إن الله خبير بما تعملون) در بازنگری سال ۱۳۶۸ توجه نشان میدادند.
اميد كه در بازنگری بعدی، شاهد اين اصلاح باشيم
telegram.me/baznegari/115
پيوست:
http://hamshahrionline.ir/HAMNEWS/1382/820703/news/ejtem.htm#s39346
http://www.andishehha.com/print-16787.html
.
.
(لزوم تصحيح آمار شهدای انقلاب در قانون اساسی)
امير ترکاشوند، ۱۳۹۵/۱۱/۱۸
@baznegari
و البته نبايد دشمنیِ گروهی، شما را بر آن دارد كه عدالت نكنيد. عدالت كنيد كه آن به تقوا نزديکتر است (قرآن، سوره مائده آيه ۸).
قانون اساسی نظام جمهوری اسلامی، آمار شهدای انقلاب را شصت هزار شهيد اعلام كرده است حال آنكه مطابق آماری كه بعدتر و گويا توسط مراجع رسمی و از جمله بنياد شهيد انتشار يافت اين تعداد به حدود ۳۲۰۰ نفر كاهش يافت.
شايد در زمان تدوين قانون اساسی كه هنوز چند ماهی از پيروزي انقلاب نمیگذشت، چندان جاي خُرده به درج آن آمارِ نادرست نبود چه از يكسو شايعات، به عدد شصت هزار دامن میزد و از دیگر سو هنوز نهادهای رسمی براي احصای دقيق، تأسيس نشده بود؛ اما خُرده آنجاست كه چرا پس از روشنشدنِ تعداد، اقدام به اصلاح اين غلط در قانون اساسی نشد؟ حال آنكه در سال ۱۳۶۸ قانون اساسی مورد بازنگری قرار گرفت و حتی در آن به ريزهكاریهایی همچون تغيير نام مجلس شورای ملی به مجلس شورای اسلامی (به دستور امام خمينی) اهتمام شد اما با وجود پیبردن به نادرستی تعداد شصت هزار، هيچ اقدام اسلامیایّ! در تصحيح آن عدد به كار بسته نشد.
از امام خمينی به عنوان مرجعی دينی انتظار میرفت بيش از اهتمام به آن تغيير نام در خصوص مجلس، به مصداقی روشن از اسلامگرایی (ولا يجرمنّكم شنئآن قوم علي ألا تعدلوا إعدلوا هو اقرب للتقوي واتقوا الله إن الله خبير بما تعملون) در بازنگری سال ۱۳۶۸ توجه نشان میدادند.
اميد كه در بازنگری بعدی، شاهد اين اصلاح باشيم
telegram.me/baznegari/115
پيوست:
http://hamshahrionline.ir/HAMNEWS/1382/820703/news/ejtem.htm#s39346
http://www.andishehha.com/print-16787.html
.
.
Telegram
کانال بازنگری
دشمنیها موجب ناراستی نشود
(لزوم تصحيح آمار شهدای انقلاب در قانون اساسی)
امير تركاشوند، ۱۳۹۵/۱۱/۱۸
@baznegari
و البته نبايد دشمنیِ گروهی، شما را بر آن دارد كه عدالت نكنيد. عدالت كنيد كه آن به تقوا نزديکتر است (قرآن، سوره مائده آيه ۸).
قانون اساسی نظام جمهوری…
(لزوم تصحيح آمار شهدای انقلاب در قانون اساسی)
امير تركاشوند، ۱۳۹۵/۱۱/۱۸
@baznegari
و البته نبايد دشمنیِ گروهی، شما را بر آن دارد كه عدالت نكنيد. عدالت كنيد كه آن به تقوا نزديکتر است (قرآن، سوره مائده آيه ۸).
قانون اساسی نظام جمهوری…
اجماع مذاهب اربعه بر "تبعيض" در شروط امامت
(حرفهای بد در کتابهای خوب ۲)
امير ترکاشوند، ۱۳۹۵/۱۱/۲۳
@baznegari
اصلیترين اختلاف كلامی ميان شيعه و سنّی، به چگونگی تعيين رهبر مسلمانان جهان باز میگردد كه: آيا با «نصب» (از سوي خدا يا رسول و در هر دو صورت چه رأساً چه با واسطه) است يا با «انتخاب» (از سوی مردم يا بزرگان).
شايد در نگاه اول، انتخاب (به ويژه كه امروزه مزهٔ انتخابات و برگزيدهشدنِ رهبران از سوي مردم، كامها را شيرين میكند) اذهانِ بيشتری را به سوي خود بكشانَد، تا جایی كه در ميان برخی از فرهيختگان شيعه، ترديدهایی را به وجود آورده هرچند اكثراً جرأت بروزِ آن را ندارند.
اينک امّا گذشته از آن اختلافات مذهبی، در راستای آشنایی با اسلامی كه فريقين در اختيارمان نهادهاند درصدد گزارش ديدگاه مذاهب چهارگانهٔ اهل سنت در اين موضوع هستيم تا ببينيم آيا در نسخهٔ آنان میتوان سراغی از حق انتخاب مردم برای برگزيدن شايستگان، و تحقق دموكراسی گرفت يا نه؟
آشنایی با رأي رسمیِ اهل سنت و جماعت-
اين شناساییِ انتقادی را در محورهای زير پی میگيريم:
🔸شرط رهبری:
يکی از شروط مسلّم براي كسي كه قرار است ولیّ امر مسلمين جهان شود اين است كه او بايد از "قبيلهٔ قريش"!! باشد. كار وقتی شگفتآورتر میشود كه بر اساس همين نگاه، بايد تمام جهان را (در قالب جهاد ابتدایی) به زير پرچم اسلام آورد و يعنی رهبر مسلمانان تا آخر دنيا صرفاً از ميان قبيلهٔ قريش (با جمعيتی بسيار ناچيز از كلّ جمعيت مسلمانان و جهانيان) بايد انتخاب شود.
🔸مكانيزم انتخابات (طُرُق رويِ كار آمدنِ امامالمسلمين)!:
رهبر سياسیدينیِ مسلمانان جهان، به يکی از اين سه روش انتخاب!! میشود؛
يك- توسط رهبرِ قبلی
دو- از سوي اهل حلّ و عقد (بيعتِ تنی چند از بزرگان)
سه- با اقدام نظامی و زور شمشيرِ خودِ فرد و يارانش.
همين سه مكانيزمِ شرعی!؟ است كه همواره در تاريخ خلافتها و حكومتهای سُنی به كار گرفته شده است. برای اينكه به شفافيت بيشتری برسيم بد نيست محور بعدی را بخوانيم تا معلوم شود رابطهٔ مردم و حاكمان (حاكمانی كه به يکی از آن سه راه به قدرت رسيدهاند) در همین ديدگاه از چه قرار است.
🔸لزومِ تبعيت مردم، و سركوب مخالف:
مردم مسلمان در سرتاسر جهان در هر پنج قاره (كه به لطف جهاد ابتدایی باید عالَمگير شود) بايد از فردی صرفاً قُرَشیِ كه به يکی از سه شيوهٔ يادشده بر تخت نشسته، «اطاعت كامل» كنند!! و او را در اجرای قوانين شرع و تنظيم امور و به ويژه در گسترش قلمرو اسلام ياری كنند و چنانچه گروهی از مردم تن به اين ذلّت! ندهند و يا در سياستها سازِ مخالف بزنند، بر آن امامِ بر حق! است كه با نيروی نظامی به آن گروه حمله كند تا آنها را مطيع و منقاد خويش نمايد.
آيا شماخوانندهٔ ارجمند، میتوانيد در بستهٔ يادشده سراغی از انتخابات و مردمسالاري بگيريد؟ (آيا اين نوع نگاهها که خوشبختانه در حال نقد و بازبینی و تصحیح است، به مردمستيزی میمانَد يا مردمسالاری و حق انتخاب؟).
اما نظريهٔ نصب در شيعه، اگر مفهوم غيبت در آن، از افسانهها زدوده شود (و چنانكه گفته شد معنای درستی برايش ارائه گردد:
https://telegram.me/baznegari/103
) در آن صورت میتواند همانندِ اوصياي منصوب اما موقت ، محدودالزمان و غير كشدارِ انبيای ماقبل فرض شود و دستِكم در دستگاه نبوی و تاريخ انبيا تبيينپذير گردد؛ وگرنه اعتقاد به انكار هر رهبری در جهان غير از فرزند امام يازدهم، آنهم تا پایان دنیا! چيزی جز تضعيف مقام بشريت و آفرينشِ خدا، و تبعيضی غليظتر از دستهٔ نخست نخواهد بود.
telegram.me/baznegari/116
.
.
(حرفهای بد در کتابهای خوب ۲)
امير ترکاشوند، ۱۳۹۵/۱۱/۲۳
@baznegari
اصلیترين اختلاف كلامی ميان شيعه و سنّی، به چگونگی تعيين رهبر مسلمانان جهان باز میگردد كه: آيا با «نصب» (از سوي خدا يا رسول و در هر دو صورت چه رأساً چه با واسطه) است يا با «انتخاب» (از سوی مردم يا بزرگان).
شايد در نگاه اول، انتخاب (به ويژه كه امروزه مزهٔ انتخابات و برگزيدهشدنِ رهبران از سوي مردم، كامها را شيرين میكند) اذهانِ بيشتری را به سوي خود بكشانَد، تا جایی كه در ميان برخی از فرهيختگان شيعه، ترديدهایی را به وجود آورده هرچند اكثراً جرأت بروزِ آن را ندارند.
اينک امّا گذشته از آن اختلافات مذهبی، در راستای آشنایی با اسلامی كه فريقين در اختيارمان نهادهاند درصدد گزارش ديدگاه مذاهب چهارگانهٔ اهل سنت در اين موضوع هستيم تا ببينيم آيا در نسخهٔ آنان میتوان سراغی از حق انتخاب مردم برای برگزيدن شايستگان، و تحقق دموكراسی گرفت يا نه؟
آشنایی با رأي رسمیِ اهل سنت و جماعت-
اين شناساییِ انتقادی را در محورهای زير پی میگيريم:
🔸شرط رهبری:
يکی از شروط مسلّم براي كسي كه قرار است ولیّ امر مسلمين جهان شود اين است كه او بايد از "قبيلهٔ قريش"!! باشد. كار وقتی شگفتآورتر میشود كه بر اساس همين نگاه، بايد تمام جهان را (در قالب جهاد ابتدایی) به زير پرچم اسلام آورد و يعنی رهبر مسلمانان تا آخر دنيا صرفاً از ميان قبيلهٔ قريش (با جمعيتی بسيار ناچيز از كلّ جمعيت مسلمانان و جهانيان) بايد انتخاب شود.
🔸مكانيزم انتخابات (طُرُق رويِ كار آمدنِ امامالمسلمين)!:
رهبر سياسیدينیِ مسلمانان جهان، به يکی از اين سه روش انتخاب!! میشود؛
يك- توسط رهبرِ قبلی
دو- از سوي اهل حلّ و عقد (بيعتِ تنی چند از بزرگان)
سه- با اقدام نظامی و زور شمشيرِ خودِ فرد و يارانش.
همين سه مكانيزمِ شرعی!؟ است كه همواره در تاريخ خلافتها و حكومتهای سُنی به كار گرفته شده است. برای اينكه به شفافيت بيشتری برسيم بد نيست محور بعدی را بخوانيم تا معلوم شود رابطهٔ مردم و حاكمان (حاكمانی كه به يکی از آن سه راه به قدرت رسيدهاند) در همین ديدگاه از چه قرار است.
🔸لزومِ تبعيت مردم، و سركوب مخالف:
مردم مسلمان در سرتاسر جهان در هر پنج قاره (كه به لطف جهاد ابتدایی باید عالَمگير شود) بايد از فردی صرفاً قُرَشیِ كه به يکی از سه شيوهٔ يادشده بر تخت نشسته، «اطاعت كامل» كنند!! و او را در اجرای قوانين شرع و تنظيم امور و به ويژه در گسترش قلمرو اسلام ياری كنند و چنانچه گروهی از مردم تن به اين ذلّت! ندهند و يا در سياستها سازِ مخالف بزنند، بر آن امامِ بر حق! است كه با نيروی نظامی به آن گروه حمله كند تا آنها را مطيع و منقاد خويش نمايد.
آيا شماخوانندهٔ ارجمند، میتوانيد در بستهٔ يادشده سراغی از انتخابات و مردمسالاري بگيريد؟ (آيا اين نوع نگاهها که خوشبختانه در حال نقد و بازبینی و تصحیح است، به مردمستيزی میمانَد يا مردمسالاری و حق انتخاب؟).
اما نظريهٔ نصب در شيعه، اگر مفهوم غيبت در آن، از افسانهها زدوده شود (و چنانكه گفته شد معنای درستی برايش ارائه گردد:
https://telegram.me/baznegari/103
) در آن صورت میتواند همانندِ اوصياي منصوب اما موقت ، محدودالزمان و غير كشدارِ انبيای ماقبل فرض شود و دستِكم در دستگاه نبوی و تاريخ انبيا تبيينپذير گردد؛ وگرنه اعتقاد به انكار هر رهبری در جهان غير از فرزند امام يازدهم، آنهم تا پایان دنیا! چيزی جز تضعيف مقام بشريت و آفرينشِ خدا، و تبعيضی غليظتر از دستهٔ نخست نخواهد بود.
telegram.me/baznegari/116
.
.
Telegram
کانال بازنگری
اجماع مذاهب اربعه بر "تبعيض" در شروط امامت
(حرفهای بد در کتابهای خوب ۲)
امير ترکاشوند، ۱۳۹۵/۱۱/۲۳
@baznegari
اصلیترين اختلاف كلامی ميان شيعه و سنّی، به چگونگی تعيين رهبر مسلمانان جهان باز میگردد كه: آيا با «نصب» (از سوي خدا يا رسول و در هر دو صورت…
(حرفهای بد در کتابهای خوب ۲)
امير ترکاشوند، ۱۳۹۵/۱۱/۲۳
@baznegari
اصلیترين اختلاف كلامی ميان شيعه و سنّی، به چگونگی تعيين رهبر مسلمانان جهان باز میگردد كه: آيا با «نصب» (از سوي خدا يا رسول و در هر دو صورت…
عدم دفنِ كُفار
(حرفهای بد در كتابهای خوب ۳).
امير تركاشوند، ۱۳۹۵/۱۱/۲۵
@baznegari
اگر در برابر مسلمانها، فردی نامسلمان/كافر بميرد در اين صورت تكليف چيست؟ آيا بايد همانند اموات مسلمين و صرفنظر از دين و عقيدهاش و به احترام خانوادهٔ داغدارش "مراسم دفن و خاكسپاري" را در مورد وي به اجرا گذارد و يا از آنجا كه پيامبرِ ما را قبول ندارد و مسيحی و يهودی و بودایی و هندو و معتقد به آيينهای افريقایی و چينی و... است از دفن و خاكسپاریاش خودداری كرد؟ پاسخِ عموم مردم و متدينان روشن است اما در اينجا قصد ارائهٔ پاسخ متفاوتِ فقهای سنتی را داريم.
پاسخ ناقص:
شايد پاسخ فقيهان را (البته به صورت ناقص) مطلع باشيد، و آن اين است كه: "آنان نبايد در گورستان مسلمين دفن شوند" (لا يجوز أن يدفن في مقبرة المسلمين كافر(غنائم الأيام ميرزاي قمي ج ۳ ص ۵۶۴). اين ممنوعيت، موجب اين توهم شده كه: پس میتوان آنان را دفن و خاكسپاري كرد امّا در گورستانی مجزّا و مخصوص به خودِ آنها؛ اما اين نتيجهگيري چندان با اصلِ سخن عُلما سازگار نيست.
پاسخ كامل:
علما و فقيهان سنتی بر اين رأیاند كه اساساً نامسلمان (كافر) را نبايد دفن و خاكسپاري كرد! حتی اگر كافر ذِمّی باشد: (لأن الذمة قد انتهت بالموت). گويا خاكسپاریِ مُرده، نوعی تجليل و احترام به حساب میآيد كه در این تفکر، نامسلمانان به علتِ ايمان نياوردنشان به پيامبرِ ما، فاقدِ آناند (لأن ذلك إكرام لا يصلح للكافر) بلكه فقط شايستهٔ آناند كه خوراك سگان و گرگان شده و يا ناچار از انتشار بوي متعفنشان به طريقی پوشيده شوند (بل يطرح جسده علي المزابل خارج الامصار تأكله الكلاب)
طبيعی است وقتی به دفنشان روی خوش نشان داده نمیشود تكليف غسل و ديگر تشريفات، جاي خود دارد به ويژه كه غيرِ مسلمان را عيناً نجس میدانند و بنابراين هر چه غسل داده شوند نه تنها پاك نشده بلکه نجاست میپراکنند: (أن الكافر نجس فلا يطهره الغسل).
درجات اين بیحرمتی، به اينجا ختم نمیشود بلكه میگويند اگر ناچار به اين خاكسپاری شُديد، زيرِ لب چند تا لعن و نفرين، نثارِ آن مُرده كنيد: (ولكن يلعن عليه فی الدعاء).
اميد كه متوليان اين مرز و بوم، كمی سرشان را بالاتر گيرند و روا ندارند كه سرنوشتمان را در موضوعات مختلف، با انديشههای صاحبان چنين فتواها و كتبی گره زنند!
برخي منابع:
ولا يغسل الكافر ولا يكفن ولا يصلى عليه ولا يدفن، وكذا الناصب والخارجي والغالي (الدروس شهيد أول ج ۱ ص ۱۰۵).
الظاهر أنه لا خلاف في أنه لا يجوز للمسلم تغسيل الكافر وإن كان ذميا ولا تكفينه ولا دفنه ولو كان من قرابته أبا أو أما أو نحوهما، ونقل في الذكرى الاجماع عليه (الحدائق الناضرة، بحراني ج ۳ ص ۴۱۲).
فلا يجوز الصلاة على الكافر ذميا كان أو مرتدا أو غيرهما بإجماع العلماء ، ولقوله تعالي: "ولا تصل على أحد منهم مات أبدا" ولا يجب على المسلمين تكفينه ولا دفنه ولا غسله وإن كان ذميا ، لأن الذمة قد انتهت بالموت (نهاية الإحكام علامة حلي ج ۲ ص ۲۵۱).
ولا يغسل الكافر إجماعا محصلا منقولا على لسان مثل الشيخ والعلامة والشهيد وغيرهم ، وللأصل مع ظهور الأدلة في غيرهم و... (جواهر الكلام، صاحب جواهر ج ۴ ص ۸۰).
ولا يجوز لأحد من أهل الإيمان أن يغسل مخالفا للحق في الولاء، ولا يصلى عليه إلا أن تدعوه ضرورة إلى ذلك من جهة التقية ، فيغسله تغسيل أهل الخلاف، ولا يترك معه جريدة، وإذا صلى عليه لعنه في صلاته ولم يدع له فيها (المقنعة شيخ مفيد ص ۸۵).
ولا تجوز الصلاة على الكافر، للإجماع ، ولقوله تعالي: "ولا تصل على أحد منهم مات أبدا" ولا فرق بين الأصلي والمرتد ، والذمي وغيره. نعم يجوز على بعض الفرق كالنواصب، ولكن يلعن عليه في الدعاء كما سيجئ (غنائم الأيام ميرزاي قمي ج ۳ ص ۴۵۳).
الكافر لا يغسل بإجماعنا، بل لا يجوز غسله ، لانتفاء التطهير به، ولا فرق بين القريب وغيره، والزوجة وغيرها، وأولادهم يتبعونهم. وكذا لا يكفن ولا يدفن ولا يصلى عليه ، للآية، ولقوله تعالى: "ومن يتولهم منكم فإنه منهم". ولأن ذلك إكرام لا يصلح للكافر. ولرواية عمار ... (الذكرى الشيعة شهيد أول ج ۱ ص ۳۲۵).
لا يغسل الكافر ولا يكفن ولا يدفن بين المسلمين ... وقال علم الهدى في شرح الرسالة : فإن لم يكن من يواريه جاز مواراته لئلا يضيع ... لنا أن الكافر نجس فلا يطهره الغسل. وأما المنع من الصلاة والدفن ... (المعتبر محقق حلي ج ۱ ص ۳۲۸).
والمرتدّ لا يغسّل ولا يكفّن ولا يصلّی عليه ولا يدفن، بل يطرح جسده علی المزابل خارج الأمصار تأكله الكلاب، أو يواری جسده عن الناس لئلّا تنشر عفونته ... (إجماعيات فقه الشيعه، اسماعيل مرعشی ج ۴ ص ۳۳۶).
Telegram.me/baznegari/117
.
.
(حرفهای بد در كتابهای خوب ۳).
امير تركاشوند، ۱۳۹۵/۱۱/۲۵
@baznegari
اگر در برابر مسلمانها، فردی نامسلمان/كافر بميرد در اين صورت تكليف چيست؟ آيا بايد همانند اموات مسلمين و صرفنظر از دين و عقيدهاش و به احترام خانوادهٔ داغدارش "مراسم دفن و خاكسپاري" را در مورد وي به اجرا گذارد و يا از آنجا كه پيامبرِ ما را قبول ندارد و مسيحی و يهودی و بودایی و هندو و معتقد به آيينهای افريقایی و چينی و... است از دفن و خاكسپاریاش خودداری كرد؟ پاسخِ عموم مردم و متدينان روشن است اما در اينجا قصد ارائهٔ پاسخ متفاوتِ فقهای سنتی را داريم.
پاسخ ناقص:
شايد پاسخ فقيهان را (البته به صورت ناقص) مطلع باشيد، و آن اين است كه: "آنان نبايد در گورستان مسلمين دفن شوند" (لا يجوز أن يدفن في مقبرة المسلمين كافر(غنائم الأيام ميرزاي قمي ج ۳ ص ۵۶۴). اين ممنوعيت، موجب اين توهم شده كه: پس میتوان آنان را دفن و خاكسپاري كرد امّا در گورستانی مجزّا و مخصوص به خودِ آنها؛ اما اين نتيجهگيري چندان با اصلِ سخن عُلما سازگار نيست.
پاسخ كامل:
علما و فقيهان سنتی بر اين رأیاند كه اساساً نامسلمان (كافر) را نبايد دفن و خاكسپاري كرد! حتی اگر كافر ذِمّی باشد: (لأن الذمة قد انتهت بالموت). گويا خاكسپاریِ مُرده، نوعی تجليل و احترام به حساب میآيد كه در این تفکر، نامسلمانان به علتِ ايمان نياوردنشان به پيامبرِ ما، فاقدِ آناند (لأن ذلك إكرام لا يصلح للكافر) بلكه فقط شايستهٔ آناند كه خوراك سگان و گرگان شده و يا ناچار از انتشار بوي متعفنشان به طريقی پوشيده شوند (بل يطرح جسده علي المزابل خارج الامصار تأكله الكلاب)
طبيعی است وقتی به دفنشان روی خوش نشان داده نمیشود تكليف غسل و ديگر تشريفات، جاي خود دارد به ويژه كه غيرِ مسلمان را عيناً نجس میدانند و بنابراين هر چه غسل داده شوند نه تنها پاك نشده بلکه نجاست میپراکنند: (أن الكافر نجس فلا يطهره الغسل).
درجات اين بیحرمتی، به اينجا ختم نمیشود بلكه میگويند اگر ناچار به اين خاكسپاری شُديد، زيرِ لب چند تا لعن و نفرين، نثارِ آن مُرده كنيد: (ولكن يلعن عليه فی الدعاء).
اميد كه متوليان اين مرز و بوم، كمی سرشان را بالاتر گيرند و روا ندارند كه سرنوشتمان را در موضوعات مختلف، با انديشههای صاحبان چنين فتواها و كتبی گره زنند!
برخي منابع:
ولا يغسل الكافر ولا يكفن ولا يصلى عليه ولا يدفن، وكذا الناصب والخارجي والغالي (الدروس شهيد أول ج ۱ ص ۱۰۵).
الظاهر أنه لا خلاف في أنه لا يجوز للمسلم تغسيل الكافر وإن كان ذميا ولا تكفينه ولا دفنه ولو كان من قرابته أبا أو أما أو نحوهما، ونقل في الذكرى الاجماع عليه (الحدائق الناضرة، بحراني ج ۳ ص ۴۱۲).
فلا يجوز الصلاة على الكافر ذميا كان أو مرتدا أو غيرهما بإجماع العلماء ، ولقوله تعالي: "ولا تصل على أحد منهم مات أبدا" ولا يجب على المسلمين تكفينه ولا دفنه ولا غسله وإن كان ذميا ، لأن الذمة قد انتهت بالموت (نهاية الإحكام علامة حلي ج ۲ ص ۲۵۱).
ولا يغسل الكافر إجماعا محصلا منقولا على لسان مثل الشيخ والعلامة والشهيد وغيرهم ، وللأصل مع ظهور الأدلة في غيرهم و... (جواهر الكلام، صاحب جواهر ج ۴ ص ۸۰).
ولا يجوز لأحد من أهل الإيمان أن يغسل مخالفا للحق في الولاء، ولا يصلى عليه إلا أن تدعوه ضرورة إلى ذلك من جهة التقية ، فيغسله تغسيل أهل الخلاف، ولا يترك معه جريدة، وإذا صلى عليه لعنه في صلاته ولم يدع له فيها (المقنعة شيخ مفيد ص ۸۵).
ولا تجوز الصلاة على الكافر، للإجماع ، ولقوله تعالي: "ولا تصل على أحد منهم مات أبدا" ولا فرق بين الأصلي والمرتد ، والذمي وغيره. نعم يجوز على بعض الفرق كالنواصب، ولكن يلعن عليه في الدعاء كما سيجئ (غنائم الأيام ميرزاي قمي ج ۳ ص ۴۵۳).
الكافر لا يغسل بإجماعنا، بل لا يجوز غسله ، لانتفاء التطهير به، ولا فرق بين القريب وغيره، والزوجة وغيرها، وأولادهم يتبعونهم. وكذا لا يكفن ولا يدفن ولا يصلى عليه ، للآية، ولقوله تعالى: "ومن يتولهم منكم فإنه منهم". ولأن ذلك إكرام لا يصلح للكافر. ولرواية عمار ... (الذكرى الشيعة شهيد أول ج ۱ ص ۳۲۵).
لا يغسل الكافر ولا يكفن ولا يدفن بين المسلمين ... وقال علم الهدى في شرح الرسالة : فإن لم يكن من يواريه جاز مواراته لئلا يضيع ... لنا أن الكافر نجس فلا يطهره الغسل. وأما المنع من الصلاة والدفن ... (المعتبر محقق حلي ج ۱ ص ۳۲۸).
والمرتدّ لا يغسّل ولا يكفّن ولا يصلّی عليه ولا يدفن، بل يطرح جسده علی المزابل خارج الأمصار تأكله الكلاب، أو يواری جسده عن الناس لئلّا تنشر عفونته ... (إجماعيات فقه الشيعه، اسماعيل مرعشی ج ۴ ص ۳۳۶).
Telegram.me/baznegari/117
.
.
Telegram
کانال بازنگری
عدم دفنِ كُفار
(حرفهای بد در كتابهای خوب ۳).
امير تركاشوند، ۱۳۹۵/۱۱/۲۵
@baznegari
اگر در برابر مسلمانها، فردی نامسلمان/كافر بميرد در اين صورت تكليف چيست؟ آيا بايد همانند اموات مسلمين و صرفنظر از دين و عقيدهاش و به احترام خانوادهٔ داغدارش "مراسم دفن و…
(حرفهای بد در كتابهای خوب ۳).
امير تركاشوند، ۱۳۹۵/۱۱/۲۵
@baznegari
اگر در برابر مسلمانها، فردی نامسلمان/كافر بميرد در اين صورت تكليف چيست؟ آيا بايد همانند اموات مسلمين و صرفنظر از دين و عقيدهاش و به احترام خانوادهٔ داغدارش "مراسم دفن و…
بارقههای «همنوعگرایی» در فقه سنّتی
امير ترکاشوند، 1395.11.27
t.me/baznegari
«حُرمت نداشتن و محترم نبودنِ» همهجانبهٔ کافران (چه جان چه مال چه آبرو چه هرچیزِ دیگرشان) یکی از مصائبِ بسیار تَبَعاتآورِ متون فقه سنتی است که چون بلایی فراگیر به جان و مال و آبرویِ دینداری افتاده و آن را رها نمیکند.
با این وجود در همین فقه، نشانههایی یافت میشود که در آن برای کفار نیز "حرمت ، ارزش و احترام" قائل شدهاند. در این یادداشتِ تلگرامی به دو نمونه میپردازم:
یک- بازگرداندنِ امانت و ودیعه به صاحبش، چه مسلمان باشد چه کافر:
یکی از بخشهای متون فقهی، کتاب الودیعه است؛ در آنجا توضیح داده میشود که هرگاه مالک، خواهان استردادِ مال و ودیعهاش شد، بر ودیعهپذیر و امانتدار واجب است آن را به وی بازگردانَد و در این میان فرقی نمیکند که مالك و ودیعهگذار مسلمان باشد یا کافر!؛ و نیز حتّی فرقی ندارد که آن کافر، ذِمّی (اهل کتابِ تسلیمشده) باشد یا حَربی (غیر اهل کتاب عموماً و اهل کتابِ تسلیمنشده).
قوله : ويجب ردها على المالک الخ . دليل وجوب الرد - وإن كان المالک كافرا حربيا - ، عموم الآيات والأخبار العامة (مجمع الفائدة ، محقق اردبيلی، ج 10 شرح ص 341 ).
دو- انفاق و بخشش به همنوع، صرفنظر از اعتقادات دینی:
یکی ديگر از نشانههای اميدواركننده در همنوعگرایی، به انفاق (و بخشش و رفع مشكلِ نيازمندان) برمیگردد زيرا مطابق همین متون سنتی ثروتمندان میتوانند به همنوعشان، "فارغ از اينكه چه دين و مذهبی دارند" (چه مسلمان چه غيرمسلمان چه شيعه چه سُنی چه اهل كتاب چه غير اهل كتاب) و نيز فارغ از اينكه مقيّد به واجبات و محرّمات شرعی هستند يا نه، انفاق كنند و ببخشند و فاصلهها را كم كنند.
لا يشترط فی المنفق عليه العدالة ولا الايمان ولا الاسلام فيجب الانفاق على الفاسق والمخالف والكافر (المناهل، سيّدمحمد مجاهد ص 577).
اميد كه اين احترام و ارزشگذاری نسبت به همنوع (و نه لزوماً فقط مسلمان) به دیگر شؤون در ابواب فقهی تسرّی یابد و اينگونه نباشد كه در همسایگیِ انفاق، مثلاً در بحث زكات شرط دريافت آن را "مسلمانِ شيعهٔ نمازخوان" بدانند و يا در جایجای آن، ناامنیِ مالی و جانی و عِرضی در حقِ ديگر معتقدان استخراج شود.
شايد اگر در كافر ناميدنِ نامسلمانان كنونی ترديد ايجاد شود بسياری از مشكلات حل شود.
telegram.me/baznegari/118
.
.
امير ترکاشوند، 1395.11.27
t.me/baznegari
«حُرمت نداشتن و محترم نبودنِ» همهجانبهٔ کافران (چه جان چه مال چه آبرو چه هرچیزِ دیگرشان) یکی از مصائبِ بسیار تَبَعاتآورِ متون فقه سنتی است که چون بلایی فراگیر به جان و مال و آبرویِ دینداری افتاده و آن را رها نمیکند.
با این وجود در همین فقه، نشانههایی یافت میشود که در آن برای کفار نیز "حرمت ، ارزش و احترام" قائل شدهاند. در این یادداشتِ تلگرامی به دو نمونه میپردازم:
یک- بازگرداندنِ امانت و ودیعه به صاحبش، چه مسلمان باشد چه کافر:
یکی از بخشهای متون فقهی، کتاب الودیعه است؛ در آنجا توضیح داده میشود که هرگاه مالک، خواهان استردادِ مال و ودیعهاش شد، بر ودیعهپذیر و امانتدار واجب است آن را به وی بازگردانَد و در این میان فرقی نمیکند که مالك و ودیعهگذار مسلمان باشد یا کافر!؛ و نیز حتّی فرقی ندارد که آن کافر، ذِمّی (اهل کتابِ تسلیمشده) باشد یا حَربی (غیر اهل کتاب عموماً و اهل کتابِ تسلیمنشده).
قوله : ويجب ردها على المالک الخ . دليل وجوب الرد - وإن كان المالک كافرا حربيا - ، عموم الآيات والأخبار العامة (مجمع الفائدة ، محقق اردبيلی، ج 10 شرح ص 341 ).
دو- انفاق و بخشش به همنوع، صرفنظر از اعتقادات دینی:
یکی ديگر از نشانههای اميدواركننده در همنوعگرایی، به انفاق (و بخشش و رفع مشكلِ نيازمندان) برمیگردد زيرا مطابق همین متون سنتی ثروتمندان میتوانند به همنوعشان، "فارغ از اينكه چه دين و مذهبی دارند" (چه مسلمان چه غيرمسلمان چه شيعه چه سُنی چه اهل كتاب چه غير اهل كتاب) و نيز فارغ از اينكه مقيّد به واجبات و محرّمات شرعی هستند يا نه، انفاق كنند و ببخشند و فاصلهها را كم كنند.
لا يشترط فی المنفق عليه العدالة ولا الايمان ولا الاسلام فيجب الانفاق على الفاسق والمخالف والكافر (المناهل، سيّدمحمد مجاهد ص 577).
اميد كه اين احترام و ارزشگذاری نسبت به همنوع (و نه لزوماً فقط مسلمان) به دیگر شؤون در ابواب فقهی تسرّی یابد و اينگونه نباشد كه در همسایگیِ انفاق، مثلاً در بحث زكات شرط دريافت آن را "مسلمانِ شيعهٔ نمازخوان" بدانند و يا در جایجای آن، ناامنیِ مالی و جانی و عِرضی در حقِ ديگر معتقدان استخراج شود.
شايد اگر در كافر ناميدنِ نامسلمانان كنونی ترديد ايجاد شود بسياری از مشكلات حل شود.
telegram.me/baznegari/118
.
.
Telegram
کانال بازنگری
بازنگری
کانال رسمی امیر ترکاشوند
نویسندۀ کتب:
• حجاب شرعی در عصر پیامبر:
T.me/baznegari/4
• نسخ سنگسار توسط اسلام:
T.me/baznegari/6
و گردآورندهٔ کتاب
• رجمِ سنگسار:
T.me/baznegari/314
• فهرست موضوعیِ یادداشتهای کانال:
T.me/baznegari/1162
.
کانال رسمی امیر ترکاشوند
نویسندۀ کتب:
• حجاب شرعی در عصر پیامبر:
T.me/baznegari/4
• نسخ سنگسار توسط اسلام:
T.me/baznegari/6
و گردآورندهٔ کتاب
• رجمِ سنگسار:
T.me/baznegari/314
• فهرست موضوعیِ یادداشتهای کانال:
T.me/baznegari/1162
.
ورود زنانِ بیچادر به مقبرۀ ائمّه ممنوع!، ولی به خانۀ خودِ ائمّه در زمان حیاتشان ،حتّی بیروسری، آزاد!!.
امیر ترکاشوند، ۱۳۹۵/۱۲/۰۶
t.me/baznegari
امروزه در ایران وقتی زنان قصد بیرون رفتن از خانه را دارند باید روسری بر سر داشته باشند و چنانچه به قصد زیارت مقبرۀ شریف امام رضا و بارگاه حضرت معصومه، رهسپارِ مشهد و قم شوند، دربانان جلوی ورود ایشان را میگیرند و چادر در اختیارشان مینهند تا آن را بر سر کرده و به این وسیله، احترام آن امام یا امامزادۀ متوفّی پاس نهاده شود.
این در حالی است که حضرات ائمّۀ هُدی، هیچیک در زمان حیات و حضورشان چنین مقرراتی برای ورودِ زنان مراجعهکننده، و دیدار با خودِ امامِ زنده، وضع نکرده بودند
و شگفتآورتر آنکه بسیاری از امامان دارای کنیزان و خدمتکارانی بودند که در خانهشان مشغول کار بودند و نه تنها چادر نداشتند بلکه روسری نیز بر سر نداشتند و با همان سرِ برهنه، بیرونِ خانه ظاهر میشدند! و طبیعتاً بسیار میشد که امام در حالیکه کنیزِ سربرهنهاش او را همراهی میکرد، برای امور روزانه از خانه خارج میشد و عالَموآدم، آن دو (امام + کنیزِ سربرهنه) را در کنار هم میدیدند؛ و هیچ ناظری، احساسِ زیرِ پا نهادهشدنِ احترام امام، به ذهنش خطور نمیکرد
و چه شگفتآورتر که بسیاری از فرزندان ائمه (که برخیشان امامِ بعدیِ ما شیعیان شدند) حاصل نکاح امامان با همین کنیزانِ سربرهنۀ یادشدهاند
و از آن بالاتر اینکه برخی از این کنیزان همچنان بر دینِ سابقشان بودند.
گفتنی است مقررات وضعشده توسط تولیتِ مقابر و بارگاههای شریف، گویا حتی با محتوای فقه سنتی نیز سازگاری ندارد.
telegram.me/baznegari/119
.
امیر ترکاشوند، ۱۳۹۵/۱۲/۰۶
t.me/baznegari
امروزه در ایران وقتی زنان قصد بیرون رفتن از خانه را دارند باید روسری بر سر داشته باشند و چنانچه به قصد زیارت مقبرۀ شریف امام رضا و بارگاه حضرت معصومه، رهسپارِ مشهد و قم شوند، دربانان جلوی ورود ایشان را میگیرند و چادر در اختیارشان مینهند تا آن را بر سر کرده و به این وسیله، احترام آن امام یا امامزادۀ متوفّی پاس نهاده شود.
این در حالی است که حضرات ائمّۀ هُدی، هیچیک در زمان حیات و حضورشان چنین مقرراتی برای ورودِ زنان مراجعهکننده، و دیدار با خودِ امامِ زنده، وضع نکرده بودند
و شگفتآورتر آنکه بسیاری از امامان دارای کنیزان و خدمتکارانی بودند که در خانهشان مشغول کار بودند و نه تنها چادر نداشتند بلکه روسری نیز بر سر نداشتند و با همان سرِ برهنه، بیرونِ خانه ظاهر میشدند! و طبیعتاً بسیار میشد که امام در حالیکه کنیزِ سربرهنهاش او را همراهی میکرد، برای امور روزانه از خانه خارج میشد و عالَموآدم، آن دو (امام + کنیزِ سربرهنه) را در کنار هم میدیدند؛ و هیچ ناظری، احساسِ زیرِ پا نهادهشدنِ احترام امام، به ذهنش خطور نمیکرد
و چه شگفتآورتر که بسیاری از فرزندان ائمه (که برخیشان امامِ بعدیِ ما شیعیان شدند) حاصل نکاح امامان با همین کنیزانِ سربرهنۀ یادشدهاند
و از آن بالاتر اینکه برخی از این کنیزان همچنان بر دینِ سابقشان بودند.
گفتنی است مقررات وضعشده توسط تولیتِ مقابر و بارگاههای شریف، گویا حتی با محتوای فقه سنتی نیز سازگاری ندارد.
telegram.me/baznegari/119
.
Telegram
کانال بازنگری
بازنگری
کانال رسمی امیر ترکاشوند
نویسندۀ کتب:
• حجاب شرعی در عصر پیامبر:
T.me/baznegari/4
• نسخ سنگسار توسط اسلام:
T.me/baznegari/6
و گردآورندهٔ کتاب
• رجمِ سنگسار:
T.me/baznegari/314
• فهرست موضوعیِ یادداشتهای کانال:
T.me/baznegari/1162
.
کانال رسمی امیر ترکاشوند
نویسندۀ کتب:
• حجاب شرعی در عصر پیامبر:
T.me/baznegari/4
• نسخ سنگسار توسط اسلام:
T.me/baznegari/6
و گردآورندهٔ کتاب
• رجمِ سنگسار:
T.me/baznegari/314
• فهرست موضوعیِ یادداشتهای کانال:
T.me/baznegari/1162
.
سَربرهنه و موپریشان!
(بریدهای از کتاب حجاب شرعی در عصر پیامبر)
@baznegari
«سَربرهنه و موپریشان! (احادیث جواز کشفِ مو)»
روایات متعدّدی وجود دارد که "حرامنبودنِ پیداییِ مو ، عادیبودن کشفِ رأس ، جزو حجاب شرعی نبودنِ ستر سر و مو ، و حتّی در مواردی توصیه به ظهور مو و سر" را نشان میدهد. برخی از آنها به قرار زیر است.
الف- تصمیم فاطمه:
حضرت فاطمه پس از خطری که نسبت به سلامت امام علی در جریان شدّت عمل حاکمان برای اخذ بیعت احساس کرد، تصمیم گرفت در صورت عدم خروج آنان از خانهاش موی سر را مکشوف نموده و به درگاه خدا نالۀ استغاثه سر دهد: «پس فاطمه بیرون آمد و گفت: والله لتخرجنّ او لاکشفنّ شعری و لأعجّنّ الی الله. به خدا قسم باید بیرون روید اگر نه مویَم را برهنه سازم و نزد خدا ناله و زاری کنم ...» و یا مطابق گزارش دیگری از همان مورد، تصمیم گرفت همراه با حسن و حسین به نزد قبر پدرش پیامبر رود، موی سرش را [نه تنها مکشوف بلکه آن را] پریشان کند، و به درگاه پروردگار فریاد برآورد: «... والله لئن لمتکفَّ عنه لأنشُرنّ شعری و لأشقّن جیبی و لآتیَنَّ قبر أبی و لأصیحنّ إلی ربّی، فأخذت بید الحسن و الحسین، و خرجت ترید قبر النبیّ ...».
ب- در سوگ امام علی:
زنان بنیهاشم پس از شنیدن خبر شهادتِ امام، با سرهای برهنه و موهای پریشان از خانههاشان خارج شدند: ... و ارتفعت الأصوات بالنیاحة و العویل من أهلبیته و نسائه و هن حاسرات، و خرجت نساء بنیهاشم ... ناشرات الشعور ... از این واقعه که در حضور دو امام معصوم ،امام حسن و امام حسین، رخ داد میتوان حرام نبودن پیدائیِ مو را به دست آورد.
ج- سخنرانی دختران امام علی برای یاران حسین:
زینب و دیگر دختران امام علی و پیامبر، در پی امر امام حسین از خیمهها بیرون آمدند و با موهای آشفته و پیدا، یاران حسین را با سخنان خود تحریض به دفاع در برابر دشمن کردند:...
د- در سوگ حسین (ع):
در این باره چند گزارش میآورم:
1- پیش از شهادت: زینب پس از اینکه از مکالمۀ امامحسین در شب عاشورا دریافت کرد که حضرت فردا به شهادت می رسد به صورت سربرهنه از خیمه خارج، و به سوی وی روانه شد: ...
2- با دیدن اسب بیسوارِ حسین: زنان کربلا پس از مشاهدۀ اسب بیصاحب حسین، موپریشان از خیمهها خارج شدند: ...
3- عزاداری کوفیان: مردان و زنان کوفه در پی ورود کاروان اسرا جمع شدند و با سخنرانی زینب، فاطمه و امکلثوم به عزاداری پرداختند و زنان کوفه ،که یک شهر کاملاً اسلامی بود، سرهای خود را برهنه و موهاشان را آشفته و پریشان کردند: ...
4- عزاداری تمام زنان مدینه: دختران عقیل بن ابیطالب با دریافت خبر شهادت امامحسین، سربرهنه از خانهشان در مدینه خارج شدند و گریهکنان مرثیهسرایی کردند: ...
5- تأسّی شیعیان در قرون بعدی: ...
هـ- نماز حاجت:
برهنه بودنِ سر، چنان عادی و غیر حرام بود که امام باقر گفت اگر زنان حاجتی از درگاه خدا دارند به پشتِبام روند، دو رکعت نماز بخوانند و سر را رو به آسمان مکشوف کنند چه، اگر چنین کنند خدا درخواستشان را اجابت مینماید و ناامیدشان نمیکند: «... قال: إذا کانت للمرأة إلی الله حاجة، صعدت فوق بیتها، و صلت رکعتین، و کشفت رأسها إلی السماء، فإنها إذا فعلت ذلک، استجاب الله لها و لمیخیبها». چنانکه ملاحظه شد اجابت دعای زنان از مسیر کشف رأس میگذرد.
و- التجاء مادر به خدا:
خواهرزادۀ امام صادق به شدّت مریض شد و از او قطع امید کردند. در این حال خواهر، فردی را نزد امام فرستاد و حضرت در محلّ حاضر شد. امام از خواهر خواست به بالای بام رود، مقنعه از سر بردارد، موهایش را نمایان گذارَد و دعای زیر را برای شفای فرزند بخواند او نیز چنین کرد و فرزند شفا یافت: ... فقال ضمی علیک ثیابک ثم ارقی فوق البیت ثم اکشفی قناعک حتی تبرزی شعرک إلی السماء ثم قولی ...
ز- در نماز یومیّه:
امام صادق علاوه بر اینکه خواهرش را دلالت کرد که در زیر پهنۀ آسمان، روسری از سر بردارد و دست به دعا، شفای فرزند را از خدا بخواهد همچنین "نمازِ سربرهنه و بیروسری" را نیز فاقد ایراد می داند:
«... عن ابیعبدالله قال: لا بأس بالمرأة المسلمة الحرّة أنتصلّی و هی مکشوفة الرأس» (اشکالی ندارد که زنان آزادِ مسلمان، سربرهنه نماز بخوانند) و
«عن أبیعبدالله قال: لا بأس أن تصلّی المرأة المسلمة و لیس علی رأسها قناع» (ایرادی ندارد که زن مسلمان ،بدون اینکه مقنعه بر سرش باشد، نماز بخواند).
این در حالی است که سَتر در حین نماز از غیر آن جدّیتر است. مجلسی در ملاذالاخیار، و فیض کاشانی در مفاتیحالشرایع، حدیث اوّل را موثق میدانند.
نتیجه:
از مجموع اخبار فوق نتیجه میگیریم که پیدا بودن مو [در آن روزگار] حرام شرعی تلقّی نمیشد.
(حجاب شرعی در عصر پیامبر، امیر ترکاشوند ص ۷۰۸ تا ۷۱۲)
کانال بازنگری (ترکاشوند) ۱۳۹۵/۱۲/۰۸
Telegram.me/baznegari/120
.
(بریدهای از کتاب حجاب شرعی در عصر پیامبر)
@baznegari
«سَربرهنه و موپریشان! (احادیث جواز کشفِ مو)»
روایات متعدّدی وجود دارد که "حرامنبودنِ پیداییِ مو ، عادیبودن کشفِ رأس ، جزو حجاب شرعی نبودنِ ستر سر و مو ، و حتّی در مواردی توصیه به ظهور مو و سر" را نشان میدهد. برخی از آنها به قرار زیر است.
الف- تصمیم فاطمه:
حضرت فاطمه پس از خطری که نسبت به سلامت امام علی در جریان شدّت عمل حاکمان برای اخذ بیعت احساس کرد، تصمیم گرفت در صورت عدم خروج آنان از خانهاش موی سر را مکشوف نموده و به درگاه خدا نالۀ استغاثه سر دهد: «پس فاطمه بیرون آمد و گفت: والله لتخرجنّ او لاکشفنّ شعری و لأعجّنّ الی الله. به خدا قسم باید بیرون روید اگر نه مویَم را برهنه سازم و نزد خدا ناله و زاری کنم ...» و یا مطابق گزارش دیگری از همان مورد، تصمیم گرفت همراه با حسن و حسین به نزد قبر پدرش پیامبر رود، موی سرش را [نه تنها مکشوف بلکه آن را] پریشان کند، و به درگاه پروردگار فریاد برآورد: «... والله لئن لمتکفَّ عنه لأنشُرنّ شعری و لأشقّن جیبی و لآتیَنَّ قبر أبی و لأصیحنّ إلی ربّی، فأخذت بید الحسن و الحسین، و خرجت ترید قبر النبیّ ...».
ب- در سوگ امام علی:
زنان بنیهاشم پس از شنیدن خبر شهادتِ امام، با سرهای برهنه و موهای پریشان از خانههاشان خارج شدند: ... و ارتفعت الأصوات بالنیاحة و العویل من أهلبیته و نسائه و هن حاسرات، و خرجت نساء بنیهاشم ... ناشرات الشعور ... از این واقعه که در حضور دو امام معصوم ،امام حسن و امام حسین، رخ داد میتوان حرام نبودن پیدائیِ مو را به دست آورد.
ج- سخنرانی دختران امام علی برای یاران حسین:
زینب و دیگر دختران امام علی و پیامبر، در پی امر امام حسین از خیمهها بیرون آمدند و با موهای آشفته و پیدا، یاران حسین را با سخنان خود تحریض به دفاع در برابر دشمن کردند:...
د- در سوگ حسین (ع):
در این باره چند گزارش میآورم:
1- پیش از شهادت: زینب پس از اینکه از مکالمۀ امامحسین در شب عاشورا دریافت کرد که حضرت فردا به شهادت می رسد به صورت سربرهنه از خیمه خارج، و به سوی وی روانه شد: ...
2- با دیدن اسب بیسوارِ حسین: زنان کربلا پس از مشاهدۀ اسب بیصاحب حسین، موپریشان از خیمهها خارج شدند: ...
3- عزاداری کوفیان: مردان و زنان کوفه در پی ورود کاروان اسرا جمع شدند و با سخنرانی زینب، فاطمه و امکلثوم به عزاداری پرداختند و زنان کوفه ،که یک شهر کاملاً اسلامی بود، سرهای خود را برهنه و موهاشان را آشفته و پریشان کردند: ...
4- عزاداری تمام زنان مدینه: دختران عقیل بن ابیطالب با دریافت خبر شهادت امامحسین، سربرهنه از خانهشان در مدینه خارج شدند و گریهکنان مرثیهسرایی کردند: ...
5- تأسّی شیعیان در قرون بعدی: ...
هـ- نماز حاجت:
برهنه بودنِ سر، چنان عادی و غیر حرام بود که امام باقر گفت اگر زنان حاجتی از درگاه خدا دارند به پشتِبام روند، دو رکعت نماز بخوانند و سر را رو به آسمان مکشوف کنند چه، اگر چنین کنند خدا درخواستشان را اجابت مینماید و ناامیدشان نمیکند: «... قال: إذا کانت للمرأة إلی الله حاجة، صعدت فوق بیتها، و صلت رکعتین، و کشفت رأسها إلی السماء، فإنها إذا فعلت ذلک، استجاب الله لها و لمیخیبها». چنانکه ملاحظه شد اجابت دعای زنان از مسیر کشف رأس میگذرد.
و- التجاء مادر به خدا:
خواهرزادۀ امام صادق به شدّت مریض شد و از او قطع امید کردند. در این حال خواهر، فردی را نزد امام فرستاد و حضرت در محلّ حاضر شد. امام از خواهر خواست به بالای بام رود، مقنعه از سر بردارد، موهایش را نمایان گذارَد و دعای زیر را برای شفای فرزند بخواند او نیز چنین کرد و فرزند شفا یافت: ... فقال ضمی علیک ثیابک ثم ارقی فوق البیت ثم اکشفی قناعک حتی تبرزی شعرک إلی السماء ثم قولی ...
ز- در نماز یومیّه:
امام صادق علاوه بر اینکه خواهرش را دلالت کرد که در زیر پهنۀ آسمان، روسری از سر بردارد و دست به دعا، شفای فرزند را از خدا بخواهد همچنین "نمازِ سربرهنه و بیروسری" را نیز فاقد ایراد می داند:
«... عن ابیعبدالله قال: لا بأس بالمرأة المسلمة الحرّة أنتصلّی و هی مکشوفة الرأس» (اشکالی ندارد که زنان آزادِ مسلمان، سربرهنه نماز بخوانند) و
«عن أبیعبدالله قال: لا بأس أن تصلّی المرأة المسلمة و لیس علی رأسها قناع» (ایرادی ندارد که زن مسلمان ،بدون اینکه مقنعه بر سرش باشد، نماز بخواند).
این در حالی است که سَتر در حین نماز از غیر آن جدّیتر است. مجلسی در ملاذالاخیار، و فیض کاشانی در مفاتیحالشرایع، حدیث اوّل را موثق میدانند.
نتیجه:
از مجموع اخبار فوق نتیجه میگیریم که پیدا بودن مو [در آن روزگار] حرام شرعی تلقّی نمیشد.
(حجاب شرعی در عصر پیامبر، امیر ترکاشوند ص ۷۰۸ تا ۷۱۲)
کانال بازنگری (ترکاشوند) ۱۳۹۵/۱۲/۰۸
Telegram.me/baznegari/120
.
Telegram
کانال بازنگری
سَربرهنه و موپریشان!
(بریدهای از کتاب حجاب شرعی در عصر پیامبر)
@baznegari
«سَربرهنه و موپریشان! (احادیث جواز کشفِ مو)»
روایات متعدّدی وجود دارد که "حرامنبودنِ پیداییِ مو ، عادیبودن کشفِ رأس ، جزو حجاب شرعی نبودنِ ستر سر و مو ، و حتّی در مواردی توصیه…
(بریدهای از کتاب حجاب شرعی در عصر پیامبر)
@baznegari
«سَربرهنه و موپریشان! (احادیث جواز کشفِ مو)»
روایات متعدّدی وجود دارد که "حرامنبودنِ پیداییِ مو ، عادیبودن کشفِ رأس ، جزو حجاب شرعی نبودنِ ستر سر و مو ، و حتّی در مواردی توصیه…
پوشیه، حجاب فاطمی!؟
(به بهانۀ اجتماع بانوان پوشیهای جهت دفاع از حجاب فاطمی)
امیر ترکاشوند، ۱۳۹۵/۱۲/۰۹
بنا به خبر دریافتیِ زیر، برخی از خواهرانمان در مشهد قصد اجتماع و دفاع از پوشیه به عنوان حجاب فاطمی را دارند.
گویا دعوا بر سرِ حجاب زنان در آغاز دوران معاصر، از همین مناقشه: «پوشیده بودن یا نبودنِ چهره/صورت/وجه (و یعنی استفاده یا عدم استفاده از پوشیه/روبند/نقاب)» آغاز شد و نواندیشان دینی (در واکنش به نگاه سنّتی) تمام حرفشان در آن بُرهه این بود که پوشاندنِ چهره/وجه/صورت شرعاً لازم و واجب نیست. قاسم امین در مصر با نگارش کتاب تحریرالمرأة (و همزمان برخی تلاشهای دینی مقارن با اقدام رضاشاه در ایران) درصدد اعطای همین حقِ شرعی به زنان بود و نه بیشتر!
شاید زنان و مردانی که قرار است در گردهماییِ اشارهشده شرکت کنند حق داشته باشند زیرا مطابق دیدگاه سنتی، زن اساساً حقِ بیرون آمدن از خانه را ندارد!؛ در واقع مناقشۀ جدّیتر این است که آیا زن آزاد است از خانه بیرون روَد: خریدِ روزانه انجام دهد ، به بستگان سر بزند ، به مدرسه و دانشگاه رود ، به آموزگاری اشتغال یابد ،... و یا نه، نباید پا از درگاهِ خانه بیرون گذارَد و رسماً باید پردهنشین و محبوس باشد؟ پاسخ عموم فقیهان سنّتی تا همین چند دهه پیش، واحد بود و آن لزومِ حبس زنان در خانه! مگر در دو مورد: یکی بیرون رفتن از خانه به قصد حجّ واجب (یکبار در عُمر) و دیگری چنانچه شوهر نتواند خرجِ خانه را تأمین کند و زن، ناچار اجازۀ بیرون رفتن برای تأمین هزینه را مییابد.
بر این اساس خروج زنانِ هوادارِ پوشیه از خانه برای شرکت در اجتماعِ مورد بحث، توافق چندانی با نگاه سنتی به زن ندارد.
امید که در این اجتماع، به ادلۀ لزوم استفاده از پوشیه به عنوان حجاب فاطمی پرداخته شود تا در محافل علمی به بحث و گفتگو درآید و از آن مهمتر علتِ عدول برخی فقهای معاصر از رأی عموم فقهای گذشته که قائل به حبس و پردهنشینی زنان بودند مورد واکاوی و نقادی قرار گیرد.
گفتنی است در صدرِ این اطلاعیه برای تشریع پوشیهداری، اینچنین به آیه ۵۹ سورۀ احزاب استناد شده: «یا ایّها النبیّ قل لأزواجک و بناتک و نساء المؤمنین یُدنین علیهنّ من جلابیبهنّ ذلک أدنی أن یُعرفن فلا یؤذین و کان الله غفوراً رحیماً. (جلباب= پوشش سراسری)». در تضعیف این برداشت، به مباحث مبسوطی که پیرامون این آیه در کتاب حجاب شرعی در عصر پیامبر از صفحۀ ۴۷۱ تا صفحۀ ۵۲۱ آوردم مراجعه شود.
..........................................................
اجتماع بانوان پوشیهای
(جهت دفاع از حجاب فاطمی)
همراه با اهداء پوشیه
زمان: پنجشنبه ۱۳۹۵/۱۲/۱۲ ساعت ۲/۳۰ بعدازظهر
مکان: بیت حضرت آیتالله العظمی مدرسی واقع در گنبد سبز_ آخوند خراسانی ۱۵
آقایان: گنبد سبز_ آخوند خراسانی ۱۵ حسینیه امیرالمؤمنین علیه السلام
🔺اجتماع بانوان پوشیه ای
🔹جهت دفاع از حجاب فاطمی
🔹همراه با اهدای پوشیه
🔹مشهد، دفتر آیت الله مدرسی.
https://telegram.me/namehayehawzavi/2816
.........................................................
دریافت کتاب حجاب شرعی در عصر پیامبر "اینجا"
کانال بازنگری (ترکاشوند):
telegram.me/baznegari/121
.
..........................................................
(به بهانۀ اجتماع بانوان پوشیهای جهت دفاع از حجاب فاطمی)
امیر ترکاشوند، ۱۳۹۵/۱۲/۰۹
بنا به خبر دریافتیِ زیر، برخی از خواهرانمان در مشهد قصد اجتماع و دفاع از پوشیه به عنوان حجاب فاطمی را دارند.
گویا دعوا بر سرِ حجاب زنان در آغاز دوران معاصر، از همین مناقشه: «پوشیده بودن یا نبودنِ چهره/صورت/وجه (و یعنی استفاده یا عدم استفاده از پوشیه/روبند/نقاب)» آغاز شد و نواندیشان دینی (در واکنش به نگاه سنّتی) تمام حرفشان در آن بُرهه این بود که پوشاندنِ چهره/وجه/صورت شرعاً لازم و واجب نیست. قاسم امین در مصر با نگارش کتاب تحریرالمرأة (و همزمان برخی تلاشهای دینی مقارن با اقدام رضاشاه در ایران) درصدد اعطای همین حقِ شرعی به زنان بود و نه بیشتر!
شاید زنان و مردانی که قرار است در گردهماییِ اشارهشده شرکت کنند حق داشته باشند زیرا مطابق دیدگاه سنتی، زن اساساً حقِ بیرون آمدن از خانه را ندارد!؛ در واقع مناقشۀ جدّیتر این است که آیا زن آزاد است از خانه بیرون روَد: خریدِ روزانه انجام دهد ، به بستگان سر بزند ، به مدرسه و دانشگاه رود ، به آموزگاری اشتغال یابد ،... و یا نه، نباید پا از درگاهِ خانه بیرون گذارَد و رسماً باید پردهنشین و محبوس باشد؟ پاسخ عموم فقیهان سنّتی تا همین چند دهه پیش، واحد بود و آن لزومِ حبس زنان در خانه! مگر در دو مورد: یکی بیرون رفتن از خانه به قصد حجّ واجب (یکبار در عُمر) و دیگری چنانچه شوهر نتواند خرجِ خانه را تأمین کند و زن، ناچار اجازۀ بیرون رفتن برای تأمین هزینه را مییابد.
بر این اساس خروج زنانِ هوادارِ پوشیه از خانه برای شرکت در اجتماعِ مورد بحث، توافق چندانی با نگاه سنتی به زن ندارد.
امید که در این اجتماع، به ادلۀ لزوم استفاده از پوشیه به عنوان حجاب فاطمی پرداخته شود تا در محافل علمی به بحث و گفتگو درآید و از آن مهمتر علتِ عدول برخی فقهای معاصر از رأی عموم فقهای گذشته که قائل به حبس و پردهنشینی زنان بودند مورد واکاوی و نقادی قرار گیرد.
گفتنی است در صدرِ این اطلاعیه برای تشریع پوشیهداری، اینچنین به آیه ۵۹ سورۀ احزاب استناد شده: «یا ایّها النبیّ قل لأزواجک و بناتک و نساء المؤمنین یُدنین علیهنّ من جلابیبهنّ ذلک أدنی أن یُعرفن فلا یؤذین و کان الله غفوراً رحیماً. (جلباب= پوشش سراسری)». در تضعیف این برداشت، به مباحث مبسوطی که پیرامون این آیه در کتاب حجاب شرعی در عصر پیامبر از صفحۀ ۴۷۱ تا صفحۀ ۵۲۱ آوردم مراجعه شود.
..........................................................
اجتماع بانوان پوشیهای
(جهت دفاع از حجاب فاطمی)
همراه با اهداء پوشیه
زمان: پنجشنبه ۱۳۹۵/۱۲/۱۲ ساعت ۲/۳۰ بعدازظهر
مکان: بیت حضرت آیتالله العظمی مدرسی واقع در گنبد سبز_ آخوند خراسانی ۱۵
آقایان: گنبد سبز_ آخوند خراسانی ۱۵ حسینیه امیرالمؤمنین علیه السلام
🔺اجتماع بانوان پوشیه ای
🔹جهت دفاع از حجاب فاطمی
🔹همراه با اهدای پوشیه
🔹مشهد، دفتر آیت الله مدرسی.
https://telegram.me/namehayehawzavi/2816
.........................................................
دریافت کتاب حجاب شرعی در عصر پیامبر "اینجا"
کانال بازنگری (ترکاشوند):
telegram.me/baznegari/121
.
..........................................................
Telegram
نامههای حوزوی
🔺اجتماع بانوان پوشیه ای
🔹جهت دفاع از حجاب فاطمی
🔹همراه با اهدای پوشیه
🔹مشهد، دفتر آیت الله مدرسی.
@namehayehawzavi
🔹جهت دفاع از حجاب فاطمی
🔹همراه با اهدای پوشیه
🔹مشهد، دفتر آیت الله مدرسی.
@namehayehawzavi
بیچاره کافر حربی
(تقدیم به سرایندۀ الجار ثُمّ الدار)
امیر ترکاشوند ۱۳۹۵/۱۲/۱۲
@baznegari
علتِ تقدیم
ما مسلمانها از ناحیۀ آرای فقهای قدیم، به مشکلات زیادی در زندگی فردی خانوادگی اجتماعی و سیاسی برخوردهایم ولی کمتر به پیامدهای وحشتناکِ آن آرا در مورد غیرِمسلمانها(کفار) میاندیشیم؛ به همین خاطر با تأسی به سخن زیبای حضرت فاطمه (الجار ثم الدار) ،که این روزها گرامیداشتِ پرکشیدنش به سوی ملکوت است، اولویت را از خود و مسلمانها به سمت دورترها یعنی نامسلمانها میبَرَم
کافر حربی، مظلومترین گروهِ بیمدافع:
اگر بپرسید مظلومترین گروهِ بیدفاعومدافع در متون فقهیِ علمای قدیم (که همچنان با اُفتوخیز ادامه دارد) کدام گروه است پاسخ میدهم کفار حربی!
چرا؟ برای اینکه:
در اذهان مردم، گذشته از آنکه واژۀ کافر/کفار خودش به تنهایی «تنفّرآمیز ، موجب چِندِش ، و مَجمَعِ همۀ صفات بد» است، همچنین اگر با واژۀ حَربی (جنگجو) ترکیب شود این تصور را پیش میآوَرَد که مراد از آن، این است که یک عِدّه کافرِ ازخدابیخبرِ بیهمهچیز، به منطقهای مسلماننشین حمله کردهاند و دست به کشتار و غارت و اشغال و هتک نوامیس زدهاند! پس چه نشستهاید برخیزید و از مسلمانان مظلوم و ستمدیده در برابر کفارِ فلانوبهمانشده دفاع کنید!
و امّا توضیح خودِ علمای سنتی در این باره چیز دیگری است. آنان میگویند:
هرکس در هر زمان و مکان در هر قَرن و قارّه، اگر به رئوس اعتقادیِ ما مسلمانان «و مشخصاً به پیامبرمان» ایمان نیاورَد و مسلمان نباشد، کافر قلمداد شده و جزو کفار! است.
وحربی نامیدنشان نیز نه از آن رو است که به جایی حمله کرده باشند بلکه از آن رو حربی نامیده میشوند که با ایمان نیاوردن به آخرین فرستادۀ خدا رسماً در مقابل آفریدگار ایستاده و با این نپذیرفتن و مخالفت، عملاً اعلام جنگ به خدا کردهاند! و چون به جنگِ برنامۀ خدا رفتهاند پس بر مسلمین واجب است که بر آنها (در هر قَرن و قارّه که باشند، لااقل سالی یکبار) حمله آورده و وادارشان کنند که اسلام بیاورند تا زمین از لوث کفر و کفار زدوده شود.
بنابراین حکم جهاد ابتدایی برعلیه کفار حربی دقیقاً به خاطر اعتقادات آنهاست و بس!؛ حتّی اگر سرِ سوزنی کار به کارِ ما مسلمانان نداشته باشند!
گفتنی است کافر در لسان فقهی، بسته به موضوع، تقسیمبندیهای متفاوتی دارد:
اگر از منظر نوع اعتقادشان باشد: اهل کتاب و مشرکان (غیر اهل کتاب) و اگر از حیث قِتال با آنها باشد: حربی و ذِمّی (حربی وصف توضیحیِ تمام کفار است إلا اینکه اهل کتابِ تسلیمشده و تن به مقررات ذمهداده، از آن استثنا میشوند و ذمی نامیده میشوند)
🔸الحربي: من لا كتاب له ولا شبهة كتاب من أصناف الكفار. والحربي لا تقبل منه الجزية بخلاف الذمي. فليس معنى الحربي في اصطلاح الفقهاء من أعلن الحرب على المسلمين (المصطلحات، إعداد مركز المعجم الفقهي ص ۹۶۱/ معجم ألفاظ الفقه الجعفري، الدكتور أحمد فتحالله ص ۱۵۷)
🔸الحربي والذمي: وليس معنى الحربي في اصطلاح الفقهاء من أعلن الحرب على المسلمين، فكل من لا كتاب له ولا شبهة كتاب من أصناف الكفار فهو حربي عندهم، وهذا لا تقبل منه الجزية بالاتفاق. أما من له كتاب كاليهودي والنصراني أو شبهة كتاب كالمجوسي فهو على قسمين: ذمي، وهو الذي يقبل شروط الذمة ويلتزم بها، وغير ذمي وهو الذي يمتنع عن قبول هذه الشروط، وحكمه حكم الحربي بإجماع الفقهاء (فقه الإمام جعفر الصادق محمدجواد مغنية ج۲ ص ۲۶۱)
🔸الكافر إذا لم يكن كتابيا فهو حربي، أو كان كتابيا ولم يدخل في ذمة الاسلام. أما الذمي فهو الكتابي الداخل في ذمة الاسلام والتزم بشرائط الذمة (الروضةالبهية ج۸ شرح ص ۲۶ پاورقی)
🔸وينبغي أن يعلم أنه ليس المراد بأهل الحرب يعني من نصب القتال للمسلمين كما هو ظاهر اللفظ ، بل المراد إنما هو من خرج عن طاعة الله ورسوله بثبوته على الكفر وإن لم يقع منه الحرب بمعنى القتال ... وحينئذ فلا فرق في ذلك بين الذمي الغير القائم بشرائط الذمة، ولا غيره من الكفار والمشركين (حدائق، بحراني ج۱۹ ص ۳۷۳)
🔸المراد بأهل الحرب من يجوز قتالهم ومحاربتهم إلى أن يسلموا، وبأهل الذمة، اليهود والنصارى القائمون بشرائط الذمة لو أخلوا بشرائطها صاروا أهل حرب (نهاية المرام سيدمحمد عاملي ج۲ شرح ص ۲۴۳)
🔸ما عدای یهود و نصاری و مجوس حربیاند. و همچنین این سه فرقه اگر مُطیع اسلام نباشند و به شرایط ذمّه عمل نکنند (سؤال و جواب صاحب عروه ج۱ ص ۱۴۲)
🔸وأطلق عليه وصف الحرب بسبب خروجه عن طاعة الله تعالى ورسوله وثبوته على الكفر، وإن لم يقع منه الحرب بمعنى القتال (مسالك الأفهام شهيد ثانی ج۳ شرح ص ۳۷۴)
✅این متن را با یاد کلام گوهرین و فراحقوق بشریِ زهرا «الجار ثمّ الدار»، تا دوردستها و تا فراسوی مرزبندیهای عصر نزول، بازنشر میکنم
(تقدیم به سرایندۀ الجار ثُمّ الدار)
امیر ترکاشوند ۱۳۹۵/۱۲/۱۲
@baznegari
علتِ تقدیم
ما مسلمانها از ناحیۀ آرای فقهای قدیم، به مشکلات زیادی در زندگی فردی خانوادگی اجتماعی و سیاسی برخوردهایم ولی کمتر به پیامدهای وحشتناکِ آن آرا در مورد غیرِمسلمانها(کفار) میاندیشیم؛ به همین خاطر با تأسی به سخن زیبای حضرت فاطمه (الجار ثم الدار) ،که این روزها گرامیداشتِ پرکشیدنش به سوی ملکوت است، اولویت را از خود و مسلمانها به سمت دورترها یعنی نامسلمانها میبَرَم
کافر حربی، مظلومترین گروهِ بیمدافع:
اگر بپرسید مظلومترین گروهِ بیدفاعومدافع در متون فقهیِ علمای قدیم (که همچنان با اُفتوخیز ادامه دارد) کدام گروه است پاسخ میدهم کفار حربی!
چرا؟ برای اینکه:
در اذهان مردم، گذشته از آنکه واژۀ کافر/کفار خودش به تنهایی «تنفّرآمیز ، موجب چِندِش ، و مَجمَعِ همۀ صفات بد» است، همچنین اگر با واژۀ حَربی (جنگجو) ترکیب شود این تصور را پیش میآوَرَد که مراد از آن، این است که یک عِدّه کافرِ ازخدابیخبرِ بیهمهچیز، به منطقهای مسلماننشین حمله کردهاند و دست به کشتار و غارت و اشغال و هتک نوامیس زدهاند! پس چه نشستهاید برخیزید و از مسلمانان مظلوم و ستمدیده در برابر کفارِ فلانوبهمانشده دفاع کنید!
و امّا توضیح خودِ علمای سنتی در این باره چیز دیگری است. آنان میگویند:
هرکس در هر زمان و مکان در هر قَرن و قارّه، اگر به رئوس اعتقادیِ ما مسلمانان «و مشخصاً به پیامبرمان» ایمان نیاورَد و مسلمان نباشد، کافر قلمداد شده و جزو کفار! است.
وحربی نامیدنشان نیز نه از آن رو است که به جایی حمله کرده باشند بلکه از آن رو حربی نامیده میشوند که با ایمان نیاوردن به آخرین فرستادۀ خدا رسماً در مقابل آفریدگار ایستاده و با این نپذیرفتن و مخالفت، عملاً اعلام جنگ به خدا کردهاند! و چون به جنگِ برنامۀ خدا رفتهاند پس بر مسلمین واجب است که بر آنها (در هر قَرن و قارّه که باشند، لااقل سالی یکبار) حمله آورده و وادارشان کنند که اسلام بیاورند تا زمین از لوث کفر و کفار زدوده شود.
بنابراین حکم جهاد ابتدایی برعلیه کفار حربی دقیقاً به خاطر اعتقادات آنهاست و بس!؛ حتّی اگر سرِ سوزنی کار به کارِ ما مسلمانان نداشته باشند!
گفتنی است کافر در لسان فقهی، بسته به موضوع، تقسیمبندیهای متفاوتی دارد:
اگر از منظر نوع اعتقادشان باشد: اهل کتاب و مشرکان (غیر اهل کتاب) و اگر از حیث قِتال با آنها باشد: حربی و ذِمّی (حربی وصف توضیحیِ تمام کفار است إلا اینکه اهل کتابِ تسلیمشده و تن به مقررات ذمهداده، از آن استثنا میشوند و ذمی نامیده میشوند)
🔸الحربي: من لا كتاب له ولا شبهة كتاب من أصناف الكفار. والحربي لا تقبل منه الجزية بخلاف الذمي. فليس معنى الحربي في اصطلاح الفقهاء من أعلن الحرب على المسلمين (المصطلحات، إعداد مركز المعجم الفقهي ص ۹۶۱/ معجم ألفاظ الفقه الجعفري، الدكتور أحمد فتحالله ص ۱۵۷)
🔸الحربي والذمي: وليس معنى الحربي في اصطلاح الفقهاء من أعلن الحرب على المسلمين، فكل من لا كتاب له ولا شبهة كتاب من أصناف الكفار فهو حربي عندهم، وهذا لا تقبل منه الجزية بالاتفاق. أما من له كتاب كاليهودي والنصراني أو شبهة كتاب كالمجوسي فهو على قسمين: ذمي، وهو الذي يقبل شروط الذمة ويلتزم بها، وغير ذمي وهو الذي يمتنع عن قبول هذه الشروط، وحكمه حكم الحربي بإجماع الفقهاء (فقه الإمام جعفر الصادق محمدجواد مغنية ج۲ ص ۲۶۱)
🔸الكافر إذا لم يكن كتابيا فهو حربي، أو كان كتابيا ولم يدخل في ذمة الاسلام. أما الذمي فهو الكتابي الداخل في ذمة الاسلام والتزم بشرائط الذمة (الروضةالبهية ج۸ شرح ص ۲۶ پاورقی)
🔸وينبغي أن يعلم أنه ليس المراد بأهل الحرب يعني من نصب القتال للمسلمين كما هو ظاهر اللفظ ، بل المراد إنما هو من خرج عن طاعة الله ورسوله بثبوته على الكفر وإن لم يقع منه الحرب بمعنى القتال ... وحينئذ فلا فرق في ذلك بين الذمي الغير القائم بشرائط الذمة، ولا غيره من الكفار والمشركين (حدائق، بحراني ج۱۹ ص ۳۷۳)
🔸المراد بأهل الحرب من يجوز قتالهم ومحاربتهم إلى أن يسلموا، وبأهل الذمة، اليهود والنصارى القائمون بشرائط الذمة لو أخلوا بشرائطها صاروا أهل حرب (نهاية المرام سيدمحمد عاملي ج۲ شرح ص ۲۴۳)
🔸ما عدای یهود و نصاری و مجوس حربیاند. و همچنین این سه فرقه اگر مُطیع اسلام نباشند و به شرایط ذمّه عمل نکنند (سؤال و جواب صاحب عروه ج۱ ص ۱۴۲)
🔸وأطلق عليه وصف الحرب بسبب خروجه عن طاعة الله تعالى ورسوله وثبوته على الكفر، وإن لم يقع منه الحرب بمعنى القتال (مسالك الأفهام شهيد ثانی ج۳ شرح ص ۳۷۴)
✅این متن را با یاد کلام گوهرین و فراحقوق بشریِ زهرا «الجار ثمّ الدار»، تا دوردستها و تا فراسوی مرزبندیهای عصر نزول، بازنشر میکنم
Telegram
کانال بازنگری
بیچاره کافر حربی
(تقدیم به سرایندۀ الجار ثُمّ الدار)
امیر ترکاشوند ۱۳۹۵/۱۲/۱۲
@baznegari
علتِ تقدیم
ما مسلمانها از ناحیۀ آرای فقهای قدیم، به مشکلات زیادی در زندگی فردی خانوادگی اجتماعی و سیاسی برخوردهایم ولی کمتر به پیامدهای وحشتناکِ آن آرا در مورد غی…
(تقدیم به سرایندۀ الجار ثُمّ الدار)
امیر ترکاشوند ۱۳۹۵/۱۲/۱۲
@baznegari
علتِ تقدیم
ما مسلمانها از ناحیۀ آرای فقهای قدیم، به مشکلات زیادی در زندگی فردی خانوادگی اجتماعی و سیاسی برخوردهایم ولی کمتر به پیامدهای وحشتناکِ آن آرا در مورد غی…
خریدوفروشِ انسان در ردیف خریدوفروش چارپایان
(حرفهای بد در کتابهای خوب ۴)
امیر ترکاشوند، ۱۳۹۵/۱۲/۱۵
T.me/baznegari/123
یکی از فصول کتاب متاجر/آدابالتجارة در متون فقهی، "بیع الحیوان" (خریدوفروش حیوان) است. در آن فصل، ابتدا به احکام و مقررات مربوط به خریدوفروشِ "چارپایان" پرداخته میشود و سپس نوبت به احکام و مقررات مربوط به خریدوفروش "دوپاها" (انسان) میرسد! و در آن، چگونگی به تملک درآوردن افراد بشر ، راههای خریدوفروش و احکام آن و نیز بسیاری فروعات دیگر مطرح میشود.
این فصل همواره در طیّ قرون متمادی در حوزهها تدریس میشده و طلبهها ناچار از یادگیری آن بودند و در هنگام تعلّم، وقتشان به جای نقد و بررسی محتوای متن و ایجاد چالش در ضرورت وجود این بحثها در کتاب دین!!، صرفاً صَرفِ ظاهر آن: "ترجمه ، إعراب کلمات ، کشف مرجع ضمیر ، فهم متن و..." میشد و چه بسا تقدیس متن نیز به عدم رویشِ نقّادیهای اساسی در ذهن طلاب کمک میکرد (در دهههای اخیر إنقُلتهایی به میان آمده است).
محمدباقر وحیدبهبهانی (درگذشتۀ ۱۲۰۵ ق) فقیه بزرگِ مجدِد است که گفته میشود با تلاش علمیاش جلوی رشد اخباریگری را گرفت و دور جدید اصولیگری را رونق بخشید؛ پس باید از وی انتظارات بیشتری داشت ولی از آنجا که در هر صورت در شمارِ فقیهان سنتی میگنجد همان فتاوای پیشینیان را دستنخورده به نسل بعد تحویل داد. اینک بخش کوتاهی از فصل بیع الحیوان را مطابق کتاب آداب التجارةِ وی (رسالۀ عملیه متاجر) با دقت! میخوانیم:
«فصل در مبایعۀ حیوانات: ... "حیوان" مملوک میشود به خریدوفروخت و هبه و صلح و غیر اینها از اسباب تملیک مثل مهرِ زوجه شدن و دیه شدن در خطا یا عمد یا غیر اینها و به زائیده شدن در ملک و اگر وحشی باشد به صید نمودن هم مملوک میشود چه از آب و چه در صحرا؛ و امّا "آدمی" پس مملوک میشود به قهر و غلبه بر آن به گرفتن یا به دزدیدن و حیله یا بدست آمدن به هر نحوی باشد در حالتی که آن کافر حربی بوده نه ذمّی مگر آنکه از ذمّه بیرون رود؛ و بعد از آنکه مملوک شد آن کافر، اعقابوذرّیات ایشان که بعد از مملوکشدن بهم رسیدهاند مملوک هستند تا قیامت اگرچه مسلمان شده باشند یا صغیر یا مجنون باشند و وقتی از مملوکبودن بیرون میآیند که آزاد شوند و از آن جمله است که ... و اصل در آدمی آزاد بودنست و حرّ بودنست مگر آنکه شرعاً ثابت شود که مملوکست و از جملۀ ثبوت شرعی این است که در بازار مسلمانان خریدوفروخت شود مسلمانانی که بدعت در دین نکرده باشند که آزاد شرعی را مملوک ساخته باشند چنانکه الآن اهل سنّت، شیعیان را اسیر و مملوک میدانند و خریدوفروختن ایشان را حلال میدانند تا بحدّی که جهاراً و آشکارا در بازارهای ایشان شیعیان را بلکه ساداتی که ذریۀ حضرت رسولاند خریدوفروخت مینمایند و کیس و پستان و بدنهای زنان را مکشوف مینمایند که مبادا عیبی داشته باشند یا خلاف مرغوب ایشان باشد و اصلاً نه از خدا و نه از رسولخدا و نه از ائمه اثنیعشر و سایر ذرّیت و عترت طاهره حیا نمیکنند ... عجل اللّه فرج آل محمّد و شیعتهم بظهور المهدی کما فرّج عن بنی اسرائیل بظهور موسی و نجاهم عن فرعون الّذی کان یقتل ابنائهم و یستحیی نساءهم ... –کتاب آداب التجارة محمدباقر وحیدبهبهانی ص ۳۵ تا ۳۷-».
عجبا!! واشگفتا!!:
به انحاء مختلف انسان را تصاحب و مالِخود کردن!؟
و آنگاه تجویز خریدوفروشِ او!؟
و راهاندازی بازار برای تحقق آن!؟
تداوم همان وضع در اعقابونوادگانِ خریدوفروششدگان ولو تا قیامت!؟
وراندازکردنِ سینه و اندام و دامن برای بررسی مرغوبیت!؟
و در این واویلا، دلسوزی فقط برای سادات و شیعیان!؟ و مابقی هباءً منثوراً!؟
و دعا برای فرج مهدی که ورق را با همان محتواهای سخیف به نفع ما برگرداند!؟
...!؟
...!؟
پس معلوم شد چرا اعتراضی برعلیهِ خریدوفروش ایزدیها توسط داعش از جایی برنخاست! زیرا آنچه در بارۀ خریدوفروش انسان، نقل کردم متأسفانه رأی عموم فقیهان سنتی است.
ای کاش آهوفغانِ آقاباقر بهبهانی و ابراز تأسف وی از فروش شیعیان و سادات، فقط محدود به آنها نمیشد و آن ناله را برای همۀ همنوعان سر میداد و از دیگران به جُرم دیگر بودن دریغ نمیکرد و بستۀ تجارت انسان را ابلاغ نمیکرد؛ بنیآدم اعضای یک پیکرند که در آفرینش ز یک گوهرند
آیا این سخنِ دبیر شورای نگهبان از سنخ همان آموزهها نیست؟:
«بشر غیر از اسلام همان "حیواناتی" هستند که روی زمین میچرخند و فساد میکنند»:
http://aftabnews.ir/vdcefv8w.jh8pwi9bbj.html
و
https://www.tabnak.ir/fa/news/781823
جمهوری اسلامی ایران از همان آغاز، روابط دیپلماتیک با نظام آپارتایدیِ آفریقای جنوبی (که در آن زمان بر این کشور حاکم بود) را قطع کرد با اینکه در آن کشور نه سفید نه سیاهِشان هیچکدام مسلمان و شیعه و سادات نبودند!
telegram.me/baznegari/123
.
.
(حرفهای بد در کتابهای خوب ۴)
امیر ترکاشوند، ۱۳۹۵/۱۲/۱۵
T.me/baznegari/123
یکی از فصول کتاب متاجر/آدابالتجارة در متون فقهی، "بیع الحیوان" (خریدوفروش حیوان) است. در آن فصل، ابتدا به احکام و مقررات مربوط به خریدوفروشِ "چارپایان" پرداخته میشود و سپس نوبت به احکام و مقررات مربوط به خریدوفروش "دوپاها" (انسان) میرسد! و در آن، چگونگی به تملک درآوردن افراد بشر ، راههای خریدوفروش و احکام آن و نیز بسیاری فروعات دیگر مطرح میشود.
این فصل همواره در طیّ قرون متمادی در حوزهها تدریس میشده و طلبهها ناچار از یادگیری آن بودند و در هنگام تعلّم، وقتشان به جای نقد و بررسی محتوای متن و ایجاد چالش در ضرورت وجود این بحثها در کتاب دین!!، صرفاً صَرفِ ظاهر آن: "ترجمه ، إعراب کلمات ، کشف مرجع ضمیر ، فهم متن و..." میشد و چه بسا تقدیس متن نیز به عدم رویشِ نقّادیهای اساسی در ذهن طلاب کمک میکرد (در دهههای اخیر إنقُلتهایی به میان آمده است).
محمدباقر وحیدبهبهانی (درگذشتۀ ۱۲۰۵ ق) فقیه بزرگِ مجدِد است که گفته میشود با تلاش علمیاش جلوی رشد اخباریگری را گرفت و دور جدید اصولیگری را رونق بخشید؛ پس باید از وی انتظارات بیشتری داشت ولی از آنجا که در هر صورت در شمارِ فقیهان سنتی میگنجد همان فتاوای پیشینیان را دستنخورده به نسل بعد تحویل داد. اینک بخش کوتاهی از فصل بیع الحیوان را مطابق کتاب آداب التجارةِ وی (رسالۀ عملیه متاجر) با دقت! میخوانیم:
«فصل در مبایعۀ حیوانات: ... "حیوان" مملوک میشود به خریدوفروخت و هبه و صلح و غیر اینها از اسباب تملیک مثل مهرِ زوجه شدن و دیه شدن در خطا یا عمد یا غیر اینها و به زائیده شدن در ملک و اگر وحشی باشد به صید نمودن هم مملوک میشود چه از آب و چه در صحرا؛ و امّا "آدمی" پس مملوک میشود به قهر و غلبه بر آن به گرفتن یا به دزدیدن و حیله یا بدست آمدن به هر نحوی باشد در حالتی که آن کافر حربی بوده نه ذمّی مگر آنکه از ذمّه بیرون رود؛ و بعد از آنکه مملوک شد آن کافر، اعقابوذرّیات ایشان که بعد از مملوکشدن بهم رسیدهاند مملوک هستند تا قیامت اگرچه مسلمان شده باشند یا صغیر یا مجنون باشند و وقتی از مملوکبودن بیرون میآیند که آزاد شوند و از آن جمله است که ... و اصل در آدمی آزاد بودنست و حرّ بودنست مگر آنکه شرعاً ثابت شود که مملوکست و از جملۀ ثبوت شرعی این است که در بازار مسلمانان خریدوفروخت شود مسلمانانی که بدعت در دین نکرده باشند که آزاد شرعی را مملوک ساخته باشند چنانکه الآن اهل سنّت، شیعیان را اسیر و مملوک میدانند و خریدوفروختن ایشان را حلال میدانند تا بحدّی که جهاراً و آشکارا در بازارهای ایشان شیعیان را بلکه ساداتی که ذریۀ حضرت رسولاند خریدوفروخت مینمایند و کیس و پستان و بدنهای زنان را مکشوف مینمایند که مبادا عیبی داشته باشند یا خلاف مرغوب ایشان باشد و اصلاً نه از خدا و نه از رسولخدا و نه از ائمه اثنیعشر و سایر ذرّیت و عترت طاهره حیا نمیکنند ... عجل اللّه فرج آل محمّد و شیعتهم بظهور المهدی کما فرّج عن بنی اسرائیل بظهور موسی و نجاهم عن فرعون الّذی کان یقتل ابنائهم و یستحیی نساءهم ... –کتاب آداب التجارة محمدباقر وحیدبهبهانی ص ۳۵ تا ۳۷-».
عجبا!! واشگفتا!!:
به انحاء مختلف انسان را تصاحب و مالِخود کردن!؟
و آنگاه تجویز خریدوفروشِ او!؟
و راهاندازی بازار برای تحقق آن!؟
تداوم همان وضع در اعقابونوادگانِ خریدوفروششدگان ولو تا قیامت!؟
وراندازکردنِ سینه و اندام و دامن برای بررسی مرغوبیت!؟
و در این واویلا، دلسوزی فقط برای سادات و شیعیان!؟ و مابقی هباءً منثوراً!؟
و دعا برای فرج مهدی که ورق را با همان محتواهای سخیف به نفع ما برگرداند!؟
...!؟
...!؟
پس معلوم شد چرا اعتراضی برعلیهِ خریدوفروش ایزدیها توسط داعش از جایی برنخاست! زیرا آنچه در بارۀ خریدوفروش انسان، نقل کردم متأسفانه رأی عموم فقیهان سنتی است.
ای کاش آهوفغانِ آقاباقر بهبهانی و ابراز تأسف وی از فروش شیعیان و سادات، فقط محدود به آنها نمیشد و آن ناله را برای همۀ همنوعان سر میداد و از دیگران به جُرم دیگر بودن دریغ نمیکرد و بستۀ تجارت انسان را ابلاغ نمیکرد؛ بنیآدم اعضای یک پیکرند که در آفرینش ز یک گوهرند
آیا این سخنِ دبیر شورای نگهبان از سنخ همان آموزهها نیست؟:
«بشر غیر از اسلام همان "حیواناتی" هستند که روی زمین میچرخند و فساد میکنند»:
http://aftabnews.ir/vdcefv8w.jh8pwi9bbj.html
و
https://www.tabnak.ir/fa/news/781823
جمهوری اسلامی ایران از همان آغاز، روابط دیپلماتیک با نظام آپارتایدیِ آفریقای جنوبی (که در آن زمان بر این کشور حاکم بود) را قطع کرد با اینکه در آن کشور نه سفید نه سیاهِشان هیچکدام مسلمان و شیعه و سادات نبودند!
telegram.me/baznegari/123
.
.
Telegram
کانال بازنگری
خریدوفروشِ انسان در ردیف خریدوفروش چارپایان
(حرفهای بد در کتابهای خوب ۴)
امیر ترکاشوند، ۱۳۹۵/۱۲/۱۵
T.me/baznegari/123
یکی از فصول کتاب متاجر/آدابالتجارة در متون فقهی، "بیع الحیوان" (خریدوفروش حیوان) است. در آن فصل، ابتدا به احکام و مقررات مربوط به خریدوفروشِ…
(حرفهای بد در کتابهای خوب ۴)
امیر ترکاشوند، ۱۳۹۵/۱۲/۱۵
T.me/baznegari/123
یکی از فصول کتاب متاجر/آدابالتجارة در متون فقهی، "بیع الحیوان" (خریدوفروش حیوان) است. در آن فصل، ابتدا به احکام و مقررات مربوط به خریدوفروشِ…
چشمانِ ابر💧💦
چشم ابر از لای آن، نگاهی به زمینِ مکه و مدینه انداخت،
محمّد امین و فوج انسانها را دید،
در دار الإسلامِ وی (ص) نیمی از زنان ،کمتر یا بیشتر، بیروسری بودند (فوج کنیزانومملوکان ، اهل کتاب ، مشرکان ، قبایل بدَوی ، روستانشینان ، بسیاری از مؤمنات و...) مردان را نیز که نگو! و نیمِ دیگر از زنان ،کمتر یا بیشتر، اما سراندازی بر سر داشتند؛
اشک ،از شوق این رنگارنگی، از چشمان ابر باریدن گرفت
مردم از قطراتش شادمان شدند و سرود بارانِ ما را سردادند:
باز باران با ترانه با گهرهای فراوان مىخورد بر بام خانه یادم آرَد روز باران گردش یک روز دیرین ...
چشم از زاریِ شوق باز ایستاد و پلک بر هم نهاد و ابر به حرکت در آمد؛
قرون و قارّهها را در نوردید تا به شرق و غربِ زمین رسید:
ایتالیا ، ژاپن ، مالزی ، کانادا ، استرالیا ،....؛
چشم باز کرد و دید هرکس راه خود را میرود:
بسیاری بیسرانداز و اندکی با سرانداز
و باز چنان از شوق گریست که کس نیست که نداند
سَرِ راه اما به سرایِ ما رسید،
زنانی همه و همه یکدست روسریپوشوبیشترپوش؛ گرچه نیمی ،کمتر یا بیشتر، نه از دل بل به دستور!،
ابر غُصّهاش گرفت از این گونه وحدت،
خواست زار زار از غم بگرید چنانکه پیشتر؛ امّا دیگر نشد،
چه، از غصّه دِق کرد و آبی یا نمِاشکی نه به شوق بلکه نه حتی به زار فرو نفرستاد
و زمین را همه خشک و بیآب کرد از مرگِ خود؛
و زمینِ تفتیده از سوگ و فقدانش، خاک بر سر پاشید، چنان خاکی که نگو!،
و ریزگردِ این خاکِ بههوابرخاسته را، پیکِ خویش کرد تا این آگهی ترحیم را به شهرها و کویها و دوربینها و دوردستها برَد که:
ابر،
از اینهمه یکرنگیِ نایکرنگ،
از اینهمه وحدتِ بیکثرت،
دِق کرد
نماز باران هم بیدارش نمیکند
(امیر ترکاشوند، ۱۳۹۵/۱۲/۱۷)
telegram.me/baznegari/124
.
.
چشم ابر از لای آن، نگاهی به زمینِ مکه و مدینه انداخت،
محمّد امین و فوج انسانها را دید،
در دار الإسلامِ وی (ص) نیمی از زنان ،کمتر یا بیشتر، بیروسری بودند (فوج کنیزانومملوکان ، اهل کتاب ، مشرکان ، قبایل بدَوی ، روستانشینان ، بسیاری از مؤمنات و...) مردان را نیز که نگو! و نیمِ دیگر از زنان ،کمتر یا بیشتر، اما سراندازی بر سر داشتند؛
اشک ،از شوق این رنگارنگی، از چشمان ابر باریدن گرفت
مردم از قطراتش شادمان شدند و سرود بارانِ ما را سردادند:
باز باران با ترانه با گهرهای فراوان مىخورد بر بام خانه یادم آرَد روز باران گردش یک روز دیرین ...
چشم از زاریِ شوق باز ایستاد و پلک بر هم نهاد و ابر به حرکت در آمد؛
قرون و قارّهها را در نوردید تا به شرق و غربِ زمین رسید:
ایتالیا ، ژاپن ، مالزی ، کانادا ، استرالیا ،....؛
چشم باز کرد و دید هرکس راه خود را میرود:
بسیاری بیسرانداز و اندکی با سرانداز
و باز چنان از شوق گریست که کس نیست که نداند
سَرِ راه اما به سرایِ ما رسید،
زنانی همه و همه یکدست روسریپوشوبیشترپوش؛ گرچه نیمی ،کمتر یا بیشتر، نه از دل بل به دستور!،
ابر غُصّهاش گرفت از این گونه وحدت،
خواست زار زار از غم بگرید چنانکه پیشتر؛ امّا دیگر نشد،
چه، از غصّه دِق کرد و آبی یا نمِاشکی نه به شوق بلکه نه حتی به زار فرو نفرستاد
و زمین را همه خشک و بیآب کرد از مرگِ خود؛
و زمینِ تفتیده از سوگ و فقدانش، خاک بر سر پاشید، چنان خاکی که نگو!،
و ریزگردِ این خاکِ بههوابرخاسته را، پیکِ خویش کرد تا این آگهی ترحیم را به شهرها و کویها و دوربینها و دوردستها برَد که:
ابر،
از اینهمه یکرنگیِ نایکرنگ،
از اینهمه وحدتِ بیکثرت،
دِق کرد
نماز باران هم بیدارش نمیکند
(امیر ترکاشوند، ۱۳۹۵/۱۲/۱۷)
telegram.me/baznegari/124
.
.
Telegram
کانال بازنگری
چشمانِ ابر💧💦
چشم ابر از لای آن، نگاهی به زمینِ مکه و مدینه انداخت،
محمّد امین و فوج انسانها را دید،
در دار الإسلامِ وی (ص) نیمی از زنان ،کمتر یا بیشتر، بیروسری بودند (فوج کنیزانومملوکان ، اهل کتاب ، مشرکان ، قبایل بدَوی ، روستانشینان ، بسیاری از مؤمنات…
چشم ابر از لای آن، نگاهی به زمینِ مکه و مدینه انداخت،
محمّد امین و فوج انسانها را دید،
در دار الإسلامِ وی (ص) نیمی از زنان ،کمتر یا بیشتر، بیروسری بودند (فوج کنیزانومملوکان ، اهل کتاب ، مشرکان ، قبایل بدَوی ، روستانشینان ، بسیاری از مؤمنات…
خودداریِ اسماء از سوارشدن بر تَرک پیامبر
t.me/baznegari
[دعوت پیامبر از اسماء برای سوار شدن بر تَرک مَرکبش]
پیامبر بهراحتی، بیهیچ تکلّف، و کاملاً عادی با زنان و جمعِ آنها به گفتگو مینشست (حتی اگر حجاب مورد پسندِ متشرّعان را رعایت نمیکردند): «استأذن عمربنالخطاب علی رسولالله(ص)، و عنده نسوةٌ من قریش یُکلّمنه و یستکثرنه، عالیة اصواتهنّ علی صوته، فلمّا استأذن عمربنالخطاب، قُمن فبادَرن الحجاب... : عمربنخطاب درخواستِ ورود از رسولالله کرد در حالیکه نزد رسولالله زنانی از قریش بودند که با حضرت صحبت میکردند. زنان، زیاد سخن میگفتند و طنین صدایشان نیز بلندتر از صدای رسولالله بود. چون عمر اذن دخول خواست، آنان اقدام به حجاب (و رفتن به پشتِ پرده) کردند. حضرت به عمر اجازۀ ورود داد در حالیکه مشغول خندیدن بود. پس عمر گفت: خدا شما را همیشه خندان کند. رسولخدا گفت: در شگفت هستم از این زنانی که نزد من بودند و هنگامی که صدای تو را شنیدند مبادرت به حجاب (و رفتن به پشتِ پرده) کردند. عمر گفت: ای رسولخدا، سزاوارتر این است که از تو بترسند. سپس عمر [خطاب به آن زنان] گفت: ای دشمنان خود! آیا از من میترسید ولی از رسولخدا ترس و حذر ندارید؟ زنان گفتند: بله [زیرا] تو از رسولخدا تُندخوتر و خشنتر هستی. رسولخدا خطاب به عمر گفت: (بس کن ای پسر خطاب! ...»
و گاه در خلوت، با تکنفرشان به مکالمه میپرداخت و سخنان محبتآمیز، در جوّی بیشبهه نثارشان میکرد: «جاءت امرأة من الانصار الی النبی(ص) فخلا بها، فقال: والله إنکنّ لأحب الناس إلیّ ...: زنی از انصار نزد پیامبر آمد و حضرت با او خلوت کرد و [در ضمنِ سخنانش به وی] گفت: شما زنان، دوست داشتنیترین مردم در نزد من هستید».
و بعضاً پیش میآمد در حالیکه سوار بر مَرکب، همراهِ یارانش در حرکت بود در اینحال چنانچه با بانوی آشنایی در بیرون از شهر روبرو میشد؛ حضرت از درِ نوعدوستی و خویشاوندی به آن بانو پیشنهاد میکرد که بر تَرک وی! سوار شود تا او را به خانهاش برساند: «حدیث اسماء بنت ابیبکر، قالت: ... فجئت یوماً و النوی علی رأسی، فلقیت رسولالله(ص) و معه نفر من الانصار فدعانی... لیَحمِلنی خَلفَه فاستحییت أنأسیرَ مع الرجال...» ...
زبیر مرا [اسماء دختر ابوبکر را] به همسری گرفت در حالیکه نه مال داشت و نه برده و نه چیز دیگری و فقط اسبی داشت و من بودم که اسب او را علف میدادم و زحمت مراقبت از آن را از دوش زبیر برمیداشتم، اسب را تیمار میکردم و دانههای خرماهای تازه را برای اسب میکوبیدم... من هستههای خرما را از زمین زبیر که پیامبر(ص) در اختیارش نهاده بودند جمع میکردم و سبد را بر سر مینهادم و از آن زمین که با مدینه دوسوم فرسنگ فاصله داشت پیاده به مدینه میآمدم، روزی در همان حال که سبد هستهها بر سرم بود و پیاده میآمدم با رسولخدا(ص) که سواره و همراه تنی چند از یارانش به مدینه میآمد برخوردم، آن حضرت نخست برای من دعا فرمود و سپس خواست شترش را بخواباند که مرا تَرک خود سوار کند من آزرم کردم که همراه آن مردان باشم وانگهی غیرت زبیر را به یاد آوردم که از غیرتمندتر مردم بود، و پیامبر(ص) احساس فرمودند که من آزرم کردم و به راه خود ادامه دادند و رفتند، من پیش زبیر آمدم و گفتم پیامبر(ص) مرا در حالیکه هستههای خرما بر سرم بود و تنی چند از همراهانش با ایشان بودند دیدند و شتر خود را خواباند که همراه وی سوار شوم من آزرم کردم و غیرت تو را به یاد آوردم. زبیر گفت به خدا سوگند دانهکشیدنِ تو بر من دشوارتر از سوار شدنِ تو همراه او است» (... فدعا لي ثم قال إخ إخ لیحملني خلفه فاستحییت أنأسیر مع الرجال و ذکرت الزبیر و غیرته و کان من اغیر الناس ... فأناخ لأرکب معه فاستحییت و عرفت غیرتک فقال والله لحملک النوی کان أشد علي من رکوبک معه).
کانال بازنگری
(برگرفته از کتاب حجاب شرعی در عصر پیامبر نوشتۀ امیر ترکاشوند ص ۲۵۶ و صفحات ۸۸۴ ، ۲۲۰ و ۴۵۳).
telegram.me/baznegari/125
.
.
t.me/baznegari
[دعوت پیامبر از اسماء برای سوار شدن بر تَرک مَرکبش]
پیامبر بهراحتی، بیهیچ تکلّف، و کاملاً عادی با زنان و جمعِ آنها به گفتگو مینشست (حتی اگر حجاب مورد پسندِ متشرّعان را رعایت نمیکردند): «استأذن عمربنالخطاب علی رسولالله(ص)، و عنده نسوةٌ من قریش یُکلّمنه و یستکثرنه، عالیة اصواتهنّ علی صوته، فلمّا استأذن عمربنالخطاب، قُمن فبادَرن الحجاب... : عمربنخطاب درخواستِ ورود از رسولالله کرد در حالیکه نزد رسولالله زنانی از قریش بودند که با حضرت صحبت میکردند. زنان، زیاد سخن میگفتند و طنین صدایشان نیز بلندتر از صدای رسولالله بود. چون عمر اذن دخول خواست، آنان اقدام به حجاب (و رفتن به پشتِ پرده) کردند. حضرت به عمر اجازۀ ورود داد در حالیکه مشغول خندیدن بود. پس عمر گفت: خدا شما را همیشه خندان کند. رسولخدا گفت: در شگفت هستم از این زنانی که نزد من بودند و هنگامی که صدای تو را شنیدند مبادرت به حجاب (و رفتن به پشتِ پرده) کردند. عمر گفت: ای رسولخدا، سزاوارتر این است که از تو بترسند. سپس عمر [خطاب به آن زنان] گفت: ای دشمنان خود! آیا از من میترسید ولی از رسولخدا ترس و حذر ندارید؟ زنان گفتند: بله [زیرا] تو از رسولخدا تُندخوتر و خشنتر هستی. رسولخدا خطاب به عمر گفت: (بس کن ای پسر خطاب! ...»
و گاه در خلوت، با تکنفرشان به مکالمه میپرداخت و سخنان محبتآمیز، در جوّی بیشبهه نثارشان میکرد: «جاءت امرأة من الانصار الی النبی(ص) فخلا بها، فقال: والله إنکنّ لأحب الناس إلیّ ...: زنی از انصار نزد پیامبر آمد و حضرت با او خلوت کرد و [در ضمنِ سخنانش به وی] گفت: شما زنان، دوست داشتنیترین مردم در نزد من هستید».
و بعضاً پیش میآمد در حالیکه سوار بر مَرکب، همراهِ یارانش در حرکت بود در اینحال چنانچه با بانوی آشنایی در بیرون از شهر روبرو میشد؛ حضرت از درِ نوعدوستی و خویشاوندی به آن بانو پیشنهاد میکرد که بر تَرک وی! سوار شود تا او را به خانهاش برساند: «حدیث اسماء بنت ابیبکر، قالت: ... فجئت یوماً و النوی علی رأسی، فلقیت رسولالله(ص) و معه نفر من الانصار فدعانی... لیَحمِلنی خَلفَه فاستحییت أنأسیرَ مع الرجال...» ...
زبیر مرا [اسماء دختر ابوبکر را] به همسری گرفت در حالیکه نه مال داشت و نه برده و نه چیز دیگری و فقط اسبی داشت و من بودم که اسب او را علف میدادم و زحمت مراقبت از آن را از دوش زبیر برمیداشتم، اسب را تیمار میکردم و دانههای خرماهای تازه را برای اسب میکوبیدم... من هستههای خرما را از زمین زبیر که پیامبر(ص) در اختیارش نهاده بودند جمع میکردم و سبد را بر سر مینهادم و از آن زمین که با مدینه دوسوم فرسنگ فاصله داشت پیاده به مدینه میآمدم، روزی در همان حال که سبد هستهها بر سرم بود و پیاده میآمدم با رسولخدا(ص) که سواره و همراه تنی چند از یارانش به مدینه میآمد برخوردم، آن حضرت نخست برای من دعا فرمود و سپس خواست شترش را بخواباند که مرا تَرک خود سوار کند من آزرم کردم که همراه آن مردان باشم وانگهی غیرت زبیر را به یاد آوردم که از غیرتمندتر مردم بود، و پیامبر(ص) احساس فرمودند که من آزرم کردم و به راه خود ادامه دادند و رفتند، من پیش زبیر آمدم و گفتم پیامبر(ص) مرا در حالیکه هستههای خرما بر سرم بود و تنی چند از همراهانش با ایشان بودند دیدند و شتر خود را خواباند که همراه وی سوار شوم من آزرم کردم و غیرت تو را به یاد آوردم. زبیر گفت به خدا سوگند دانهکشیدنِ تو بر من دشوارتر از سوار شدنِ تو همراه او است» (... فدعا لي ثم قال إخ إخ لیحملني خلفه فاستحییت أنأسیر مع الرجال و ذکرت الزبیر و غیرته و کان من اغیر الناس ... فأناخ لأرکب معه فاستحییت و عرفت غیرتک فقال والله لحملک النوی کان أشد علي من رکوبک معه).
کانال بازنگری
(برگرفته از کتاب حجاب شرعی در عصر پیامبر نوشتۀ امیر ترکاشوند ص ۲۵۶ و صفحات ۸۸۴ ، ۲۲۰ و ۴۵۳).
telegram.me/baznegari/125
.
.
Telegram
کانال بازنگری
بازنگری
کانال رسمی امیر ترکاشوند
نویسندۀ کتب:
• حجاب شرعی در عصر پیامبر:
T.me/baznegari/4
• نسخ سنگسار توسط اسلام:
T.me/baznegari/6
و گردآورندهٔ کتاب
• رجمِ سنگسار:
T.me/baznegari/314
• فهرست موضوعیِ یادداشتهای کانال:
T.me/baznegari/1162
.
کانال رسمی امیر ترکاشوند
نویسندۀ کتب:
• حجاب شرعی در عصر پیامبر:
T.me/baznegari/4
• نسخ سنگسار توسط اسلام:
T.me/baznegari/6
و گردآورندهٔ کتاب
• رجمِ سنگسار:
T.me/baznegari/314
• فهرست موضوعیِ یادداشتهای کانال:
T.me/baznegari/1162
.
تحریم آزارِ کافران در فتوای مکارمشیرازی
t.me/baznegari
از دیدگاه فقیهان سنّتی، کفّار یا حربیاند یا ذِمّی:
ذمّیها آن دسته از اهل کتاب را گویند که تسلیم مسلمانان و مقرراتشان میباشند
و حربیها مابقیِ کفار (: غیر اهل کتاب عموماً و نیز اهل کتابِ تسلیمناشده) را گویند که احکام کفر: «واجبالقتال بودن» و «محترم نبودنِ جان و مال و آبرو» در بارهشان وجود دارد.
«آزار کافران حرام است»
امّا مرجع مکارمشیرازی، تسلیم رأی گذشتگان نشده و قائل به "امنیتِ" عموم نامسلمانان ،جز آنانی که در حال جنگ با مسلماناناند، میباشد!
و یعنی "حلال بودنِ" ایجاد ناامنیِ جانی و مالی و عِرضی برای کافران بیگناه و غیر جنگافروز را ناروا، غیر شرعی و به نوعی "حرام" میشمارد.
وی برخلاف مشهور فقها، کافران را به چهار گروهِ اصلی تقسیم میکند و علاوه بر کافر ذمّی همچنین کافر معاهَد (بلادی که با مسلمین پیمان و مبادله دارند) و کافر بیطرف/مهادن (فاقدین پیمان و مبادله با مسلمین اما غیرجنگافروز) را محترم و محفوظ میداند. گفتنی است معاهد و مهادن در کلام گذشتگان نیز وجود داشت ولی آن را همان کافران حربیای میدانستند که مسلمین در خلال تهاجم به آنها، از حیث عِدّه و عُدّه دچار کمبود میشدند و تا تجدید قوا و حملۀ دوباره (که بنا به مشهور نباید از سه ماه تجاوز میکرد) اجازۀ پیمان آتشبس موقت (و نه صلح دائم) با آنها را مییافتند حال آنکه در تبیین این مرجع، معاهَد و مهادن/بیطرف دارای تعریفی متفاوت و موسّع بوده و موضع اسلامی در قبال آنها یک سیاست دائمی و نه از سرِ ناچاری در وقت جنگ، است.
سخن ایشان:
پرسش: آیا در تقسیم متعارفِ کافر به ذمّى و حربى که غیر ذمّى را حربى مىدانند، مىتوان به همۀ احکام آن ملتزم شد که کفّارى که در حکومت جمهورى اسلامى هستند، ذمّى و بقیّه در هر کجاى دنیا که باشند حربى باشند و همه اقدامات دربارۀ کافر حربى درباره آنان جایز باشد، یا حربى اختصاص دارد به حالت محاربه و در غیر حالت جنگ، قسم سوّمى داریم که نه ذمّى و نه حربى است و جان و مال و عرض آنان که در جنگ نیستند محترم است؟
پاسخ: کافر، قسم سوّم و چهارمى نیز دارد:
و قسم سوّم آن کافر معاهد است و بسیارى از دول امروز که با ما روابط سیاسى دارند و با ما در حال جنگ نیستند مصداق آن محسوب مىشوند و مادام که به نحوى از آنحا با مسلمین وارد محاربه نشوند همه چیزِ آنها و جان و مالشان محترم است، زیرا طبق تعهّداتى که از طریق روابط سیاسى و قوانین پذیرفتهشدۀ بینالمللى با آنان داریم داخل در معاهد هستند.
در ضمن باید توجّه داشت که کافر معاهد بر خلاف آنچه بعضى گفتهاند زمان محدودى ندارد و شامل اهل كتاب و غیر اهل كتاب نیز مىشود …
قسم چهارم، کفّارى هستند که نه جزء کفّار ذمّى مى باشند و نه معاهد و نه حربى و در واقع در بىطرفى کامل نسبت به مسلمین به سر مىبرند که مىتوان آنها را کفّار بىطرف نامید که در دو آیه از قرآن به وضع آنها اشاره شده است، در سوره ممتحنه آیه 8 مىفرماید: (لاَیَنْهَاکُمُ اللّهُ عَنِ الَّذِینَ لَمْ یُقَاتِلُوکُمْ فِى الدِّینِ وَ لَمْ یُخْرجُوکُمْ مِنْ دِیَارِکُمْ اَنْ تَبَرُّوهُمْ وَ تُقْسِطُوا الَیْهِمْ انَّ اللّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ) و سوره نساء آیه 90 بعد از اشاره به کفّار حربى مىفرماید: (اِلاَّ الَّذِینَ یَصِلُونَ اِلَى قَوْمِ بَیْنَکُمْ وَبَیْنَهُمْ میِثَاقٌ اَوْ جَاءُوکُمْ مَاحَصِرَتْ صُدُورُهْم اَنْ یُقَاتِلُوکُمْ اَوْ یُقَاتِلُوا قَوْمَهُمْ ... فَاِنِ اعْتَزَلُوکُمْ فَلَمْ یُقَاتِلُوکُمْ وَ الْقَوا اِلَیْکُمْ السَّلَمَ فَمَا جَعَلَ اللّهُ لَکُمْ عَلَیْهِمْ سَبِیلاً)... کافر بىطرف هم، جان و مال و ناموسش محفوظ است ...
پاسخِ [دوم]:
کفار به چهار گروه تقسیم میشوند:
گروه اول: کفار ذمی
آنها اهل کتابی هستند که در کشور اسلامی زندگی میکنند ... حکومت اسلامی، جان و مال و ناموس آنها را مانند سایر شهروندان حفظ میکند.
گروه دوم: کفار معاهَد
کفاری که خارج از کشورهای اسلامی هستند ولی با مسلمانان عهد و پیمان دارند و در زمان حاضر، مبادله سفیر و کاردار و مانند آن نوعی عهد و پیمان محسوب میشود. مسلمانان با این گروه نیز با مسالمت و رعایت حقوق یکدیگر مراوده میکنند.
گروه سوم: کفار مهادِن
کفاری که نه با مسلمانان عهد و پیمانی دارند و نه در جنگ هستند ... این گروه نیز در امنیت قرار دارند ...
گروه چهارم: کفار محارب
کفاری که در حال جنگ با مسلمانان هستند یا به محاربین کمک میکنند ... ما مسئول حفظ امنیت این گروه نیستیم. ولی نباید جز به سربازان و مهاجمین آنها، آنهم در میدان جنگ، آسیب رساند ...
http://makarem.ir/main.aspx?typeinfo=21&lid=0&catid=991&mid=110732
http://makarem.ir/main.aspx?typeinfo=21&lid=0&catid=991&mid=190017
...
امیر ترکاشوند، 1395.12.21
Telegram.me/baznegari/126
.
.
t.me/baznegari
از دیدگاه فقیهان سنّتی، کفّار یا حربیاند یا ذِمّی:
ذمّیها آن دسته از اهل کتاب را گویند که تسلیم مسلمانان و مقرراتشان میباشند
و حربیها مابقیِ کفار (: غیر اهل کتاب عموماً و نیز اهل کتابِ تسلیمناشده) را گویند که احکام کفر: «واجبالقتال بودن» و «محترم نبودنِ جان و مال و آبرو» در بارهشان وجود دارد.
«آزار کافران حرام است»
امّا مرجع مکارمشیرازی، تسلیم رأی گذشتگان نشده و قائل به "امنیتِ" عموم نامسلمانان ،جز آنانی که در حال جنگ با مسلماناناند، میباشد!
و یعنی "حلال بودنِ" ایجاد ناامنیِ جانی و مالی و عِرضی برای کافران بیگناه و غیر جنگافروز را ناروا، غیر شرعی و به نوعی "حرام" میشمارد.
وی برخلاف مشهور فقها، کافران را به چهار گروهِ اصلی تقسیم میکند و علاوه بر کافر ذمّی همچنین کافر معاهَد (بلادی که با مسلمین پیمان و مبادله دارند) و کافر بیطرف/مهادن (فاقدین پیمان و مبادله با مسلمین اما غیرجنگافروز) را محترم و محفوظ میداند. گفتنی است معاهد و مهادن در کلام گذشتگان نیز وجود داشت ولی آن را همان کافران حربیای میدانستند که مسلمین در خلال تهاجم به آنها، از حیث عِدّه و عُدّه دچار کمبود میشدند و تا تجدید قوا و حملۀ دوباره (که بنا به مشهور نباید از سه ماه تجاوز میکرد) اجازۀ پیمان آتشبس موقت (و نه صلح دائم) با آنها را مییافتند حال آنکه در تبیین این مرجع، معاهَد و مهادن/بیطرف دارای تعریفی متفاوت و موسّع بوده و موضع اسلامی در قبال آنها یک سیاست دائمی و نه از سرِ ناچاری در وقت جنگ، است.
سخن ایشان:
پرسش: آیا در تقسیم متعارفِ کافر به ذمّى و حربى که غیر ذمّى را حربى مىدانند، مىتوان به همۀ احکام آن ملتزم شد که کفّارى که در حکومت جمهورى اسلامى هستند، ذمّى و بقیّه در هر کجاى دنیا که باشند حربى باشند و همه اقدامات دربارۀ کافر حربى درباره آنان جایز باشد، یا حربى اختصاص دارد به حالت محاربه و در غیر حالت جنگ، قسم سوّمى داریم که نه ذمّى و نه حربى است و جان و مال و عرض آنان که در جنگ نیستند محترم است؟
پاسخ: کافر، قسم سوّم و چهارمى نیز دارد:
و قسم سوّم آن کافر معاهد است و بسیارى از دول امروز که با ما روابط سیاسى دارند و با ما در حال جنگ نیستند مصداق آن محسوب مىشوند و مادام که به نحوى از آنحا با مسلمین وارد محاربه نشوند همه چیزِ آنها و جان و مالشان محترم است، زیرا طبق تعهّداتى که از طریق روابط سیاسى و قوانین پذیرفتهشدۀ بینالمللى با آنان داریم داخل در معاهد هستند.
در ضمن باید توجّه داشت که کافر معاهد بر خلاف آنچه بعضى گفتهاند زمان محدودى ندارد و شامل اهل كتاب و غیر اهل كتاب نیز مىشود …
قسم چهارم، کفّارى هستند که نه جزء کفّار ذمّى مى باشند و نه معاهد و نه حربى و در واقع در بىطرفى کامل نسبت به مسلمین به سر مىبرند که مىتوان آنها را کفّار بىطرف نامید که در دو آیه از قرآن به وضع آنها اشاره شده است، در سوره ممتحنه آیه 8 مىفرماید: (لاَیَنْهَاکُمُ اللّهُ عَنِ الَّذِینَ لَمْ یُقَاتِلُوکُمْ فِى الدِّینِ وَ لَمْ یُخْرجُوکُمْ مِنْ دِیَارِکُمْ اَنْ تَبَرُّوهُمْ وَ تُقْسِطُوا الَیْهِمْ انَّ اللّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ) و سوره نساء آیه 90 بعد از اشاره به کفّار حربى مىفرماید: (اِلاَّ الَّذِینَ یَصِلُونَ اِلَى قَوْمِ بَیْنَکُمْ وَبَیْنَهُمْ میِثَاقٌ اَوْ جَاءُوکُمْ مَاحَصِرَتْ صُدُورُهْم اَنْ یُقَاتِلُوکُمْ اَوْ یُقَاتِلُوا قَوْمَهُمْ ... فَاِنِ اعْتَزَلُوکُمْ فَلَمْ یُقَاتِلُوکُمْ وَ الْقَوا اِلَیْکُمْ السَّلَمَ فَمَا جَعَلَ اللّهُ لَکُمْ عَلَیْهِمْ سَبِیلاً)... کافر بىطرف هم، جان و مال و ناموسش محفوظ است ...
پاسخِ [دوم]:
کفار به چهار گروه تقسیم میشوند:
گروه اول: کفار ذمی
آنها اهل کتابی هستند که در کشور اسلامی زندگی میکنند ... حکومت اسلامی، جان و مال و ناموس آنها را مانند سایر شهروندان حفظ میکند.
گروه دوم: کفار معاهَد
کفاری که خارج از کشورهای اسلامی هستند ولی با مسلمانان عهد و پیمان دارند و در زمان حاضر، مبادله سفیر و کاردار و مانند آن نوعی عهد و پیمان محسوب میشود. مسلمانان با این گروه نیز با مسالمت و رعایت حقوق یکدیگر مراوده میکنند.
گروه سوم: کفار مهادِن
کفاری که نه با مسلمانان عهد و پیمانی دارند و نه در جنگ هستند ... این گروه نیز در امنیت قرار دارند ...
گروه چهارم: کفار محارب
کفاری که در حال جنگ با مسلمانان هستند یا به محاربین کمک میکنند ... ما مسئول حفظ امنیت این گروه نیستیم. ولی نباید جز به سربازان و مهاجمین آنها، آنهم در میدان جنگ، آسیب رساند ...
http://makarem.ir/main.aspx?typeinfo=21&lid=0&catid=991&mid=110732
http://makarem.ir/main.aspx?typeinfo=21&lid=0&catid=991&mid=190017
...
امیر ترکاشوند، 1395.12.21
Telegram.me/baznegari/126
.
.
Telegram
کانال بازنگری
بازنگری
کانال رسمی امیر ترکاشوند
نویسندۀ کتب:
• حجاب شرعی در عصر پیامبر:
T.me/baznegari/4
• نسخ سنگسار توسط اسلام:
T.me/baznegari/6
و گردآورندهٔ کتاب
• رجمِ سنگسار:
T.me/baznegari/314
• فهرست موضوعیِ یادداشتهای کانال:
T.me/baznegari/1162
.
کانال رسمی امیر ترکاشوند
نویسندۀ کتب:
• حجاب شرعی در عصر پیامبر:
T.me/baznegari/4
• نسخ سنگسار توسط اسلام:
T.me/baznegari/6
و گردآورندهٔ کتاب
• رجمِ سنگسار:
T.me/baznegari/314
• فهرست موضوعیِ یادداشتهای کانال:
T.me/baznegari/1162
.
تغییر مفهوم باحجاب بیحجاب در یکصدسالِ اخیر
امیر ترکاشوند، ۱۳۹۵.۱۲.۲۶
T.me/baznegari
به چه زنی باحجاب گفته میشود و کدام را بیحجاب گویند؟ تعریف متدیّنان ایرانزمین در این باره چیست؟ میزان پوشش یا ناپوشیدگی که به ترتیب موجبِ محجّبه یا بیحجاب شمردن زنان در نزد مؤمنان است چه قدر و اندازهای است و چه جاهایی از اندام و پیکر را شامل میشود؟
شاید برایتان شگفت باشد که بگویم استاندارد باحجاب بیحجاب در نزد متشرعان در این یک سده، تغییر معناداری به شرح زیر داشته است:
یک- چادر+پوشیه:
در آغاز این قرن (و همچنین پیش از آن) زن را تنها در صورتی باحجاب میشمردند که خود را با «چادرِ سرتاسری + روبند/پوشیه» میپوشانید و هیچ جایی ولو اندک از جسمش نمایان نمیشد؛ و اگر بیپوشیه (حتی با چادر) تردّد میکرد و یعنی صورت/چهرهاش نمایان بود وی را بیحجاب میشمردند. جملۀ «رو تو بگیر = رویَت را بپوشان» که تا چندین سال پیش نیز گاهی رواج داشت یادگار همان روزگار است.
کانونیترین خواستِ آن روزِ فعالانِ این حوزه، تلاش برای حذف پوشیه و در نتیجه باز بودنِ چهرۀ زنان بود. ببینید این شعرِ آن دوران از ایرجمیرزا را:
پیمبر آنچه فرمودست آن کُن
نه زینت فاش و نه صورت نهان کن
چند دهه پیش از آن، بانوی شاعر زرینتاج قزوینی (که در باب مهدویت عقاید خاصی داشت) نیز گویا در همین حد، اقدام به سنتشکنیِ معهود در عصر قجری کرد و در واقعۀ بدشت روبند/پوشیه را کنار زد و چهره نمایان کرد؛
در رهِ عشقت ای صنم شیفتۀ بلا منم
چند مغایرت کنی با غمت آشنا منم ...
دو- چادر:
تلاش فعالان و سیاستمداران به کرسی نشست و حجاب عصر قجری شکست! و اکثریت قاطع زنان (حتی پس از لغو قانون کشف حجاب رضاشاه از سوی فرزندش) پوشیه و روبند را به اختیارِ خود کنار گذاردند و تعریفِ استاندارد متدینان نیز از میزان حجاب تغییر کرد. در دوران محمدرضا شاه و نیز تا اوایل جمهوری اسلامی، به کسی باحجاب میگفتند که چادر به سر میکرد و به کمتر از آن (چه با روسری چه بیروسری) بیحجاب میگفتند.
سه- روسریِ پوشا:
سپس پوشش زنانی که مانتوی بلند + روسریِ پوشانندۀ تمام مو میپوشیدند، آرام آرام مقبول افتاد و متشرعان، اینان را نیز جزو باحجابها قلمداد کردند و فقط به زنانی بیحجاب اطلاق میشد که روسری را به خوبی نمیبستند و بخشهایی از مویشان ،کم یا زیاد، نمایان میشد و مانتوشان نیز رضایت مؤمنان را فراهم نمیکرد.
جالب اینکه امروزه زنان چادری و زنان مانتوروسری، با تنظیم مقاله و یا ایراد سخنرانی، بر علیه اقدام فعالان دورهٔ نخست موضعگیری میکنند حال آنکه میزان حجاب همین ناقدان کنونی، در آن دوران، مصداق بیحجابی و بیحیایی بود!
چهار- سرانداز:
اگر در کشورمان رعایت پوشش الزامی نمیبود و این روال ادامه مییافت در آن صورت، باحجاب در نزد مذهبیها زنانی بودند که دستِکم با سراندازی به عنوان نماد!، تردّد میکردند و فقط زنان بیسرانداز را بیحجاب میدانستند.
پس مراحل تغییر مفهوم باحجاب بیحجاب در این قرن از آغاز تاکنون و بر اساس انتظارات متدینان چنین است:
۱) باحجاب: چادر+پوشیه
بیحجاب: چادر منهای پوشیه (و پایینتر از آن).
۲) باحجاب: چادر
بیحجاب: مانتوروسریِ کامل (و پایینتر از آن).
۳) باحجاب: مانتوروسریِ کامل
بیحجاب: روسریبهسرکنانِ موپیدا (و پایینتر از آن).
۴) ادامۀ سریال- با حجاب: روسری به عنوان نماد و نه لزوماً پوشانندهٔ مو
بیحجاب: بیسرانداز
۵) تعریف باحجاب بیحجاب، ورای روسری نمادین (این مرحله در روند تغییر نگاه مذهبیها بسیار زمانبر روی میدهد).
گفتنی است هیچیک از کاهشهای تدریجی فوق، حتی کاهش پنجم، مطابق آنچه در کتاب حجاب شرعی در عصر پیامبر آوردم، در آن عصر گناه شرعی به شمار نمیآمده است.
Telegram.me/baznegari/127
.
.
امیر ترکاشوند، ۱۳۹۵.۱۲.۲۶
T.me/baznegari
به چه زنی باحجاب گفته میشود و کدام را بیحجاب گویند؟ تعریف متدیّنان ایرانزمین در این باره چیست؟ میزان پوشش یا ناپوشیدگی که به ترتیب موجبِ محجّبه یا بیحجاب شمردن زنان در نزد مؤمنان است چه قدر و اندازهای است و چه جاهایی از اندام و پیکر را شامل میشود؟
شاید برایتان شگفت باشد که بگویم استاندارد باحجاب بیحجاب در نزد متشرعان در این یک سده، تغییر معناداری به شرح زیر داشته است:
یک- چادر+پوشیه:
در آغاز این قرن (و همچنین پیش از آن) زن را تنها در صورتی باحجاب میشمردند که خود را با «چادرِ سرتاسری + روبند/پوشیه» میپوشانید و هیچ جایی ولو اندک از جسمش نمایان نمیشد؛ و اگر بیپوشیه (حتی با چادر) تردّد میکرد و یعنی صورت/چهرهاش نمایان بود وی را بیحجاب میشمردند. جملۀ «رو تو بگیر = رویَت را بپوشان» که تا چندین سال پیش نیز گاهی رواج داشت یادگار همان روزگار است.
کانونیترین خواستِ آن روزِ فعالانِ این حوزه، تلاش برای حذف پوشیه و در نتیجه باز بودنِ چهرۀ زنان بود. ببینید این شعرِ آن دوران از ایرجمیرزا را:
پیمبر آنچه فرمودست آن کُن
نه زینت فاش و نه صورت نهان کن
چند دهه پیش از آن، بانوی شاعر زرینتاج قزوینی (که در باب مهدویت عقاید خاصی داشت) نیز گویا در همین حد، اقدام به سنتشکنیِ معهود در عصر قجری کرد و در واقعۀ بدشت روبند/پوشیه را کنار زد و چهره نمایان کرد؛
در رهِ عشقت ای صنم شیفتۀ بلا منم
چند مغایرت کنی با غمت آشنا منم ...
دو- چادر:
تلاش فعالان و سیاستمداران به کرسی نشست و حجاب عصر قجری شکست! و اکثریت قاطع زنان (حتی پس از لغو قانون کشف حجاب رضاشاه از سوی فرزندش) پوشیه و روبند را به اختیارِ خود کنار گذاردند و تعریفِ استاندارد متدینان نیز از میزان حجاب تغییر کرد. در دوران محمدرضا شاه و نیز تا اوایل جمهوری اسلامی، به کسی باحجاب میگفتند که چادر به سر میکرد و به کمتر از آن (چه با روسری چه بیروسری) بیحجاب میگفتند.
سه- روسریِ پوشا:
سپس پوشش زنانی که مانتوی بلند + روسریِ پوشانندۀ تمام مو میپوشیدند، آرام آرام مقبول افتاد و متشرعان، اینان را نیز جزو باحجابها قلمداد کردند و فقط به زنانی بیحجاب اطلاق میشد که روسری را به خوبی نمیبستند و بخشهایی از مویشان ،کم یا زیاد، نمایان میشد و مانتوشان نیز رضایت مؤمنان را فراهم نمیکرد.
جالب اینکه امروزه زنان چادری و زنان مانتوروسری، با تنظیم مقاله و یا ایراد سخنرانی، بر علیه اقدام فعالان دورهٔ نخست موضعگیری میکنند حال آنکه میزان حجاب همین ناقدان کنونی، در آن دوران، مصداق بیحجابی و بیحیایی بود!
چهار- سرانداز:
اگر در کشورمان رعایت پوشش الزامی نمیبود و این روال ادامه مییافت در آن صورت، باحجاب در نزد مذهبیها زنانی بودند که دستِکم با سراندازی به عنوان نماد!، تردّد میکردند و فقط زنان بیسرانداز را بیحجاب میدانستند.
پس مراحل تغییر مفهوم باحجاب بیحجاب در این قرن از آغاز تاکنون و بر اساس انتظارات متدینان چنین است:
۱) باحجاب: چادر+پوشیه
بیحجاب: چادر منهای پوشیه (و پایینتر از آن).
۲) باحجاب: چادر
بیحجاب: مانتوروسریِ کامل (و پایینتر از آن).
۳) باحجاب: مانتوروسریِ کامل
بیحجاب: روسریبهسرکنانِ موپیدا (و پایینتر از آن).
۴) ادامۀ سریال- با حجاب: روسری به عنوان نماد و نه لزوماً پوشانندهٔ مو
بیحجاب: بیسرانداز
۵) تعریف باحجاب بیحجاب، ورای روسری نمادین (این مرحله در روند تغییر نگاه مذهبیها بسیار زمانبر روی میدهد).
گفتنی است هیچیک از کاهشهای تدریجی فوق، حتی کاهش پنجم، مطابق آنچه در کتاب حجاب شرعی در عصر پیامبر آوردم، در آن عصر گناه شرعی به شمار نمیآمده است.
Telegram.me/baznegari/127
.
.
Telegram
کانال بازنگری
بازنگری
کانال رسمی امیر ترکاشوند
نویسندۀ کتب:
• حجاب شرعی در عصر پیامبر:
T.me/baznegari/4
• نسخ سنگسار توسط اسلام:
T.me/baznegari/6
و گردآورندهٔ کتاب
• رجمِ سنگسار:
T.me/baznegari/314
• فهرست موضوعیِ یادداشتهای کانال:
T.me/baznegari/1162
.
کانال رسمی امیر ترکاشوند
نویسندۀ کتب:
• حجاب شرعی در عصر پیامبر:
T.me/baznegari/4
• نسخ سنگسار توسط اسلام:
T.me/baznegari/6
و گردآورندهٔ کتاب
• رجمِ سنگسار:
T.me/baznegari/314
• فهرست موضوعیِ یادداشتهای کانال:
T.me/baznegari/1162
.
کانال بازنگری via @vote
نظرسنجیِ کانال بازنگری: رساترین جمله پیرامون کتاب "حجاب شرعی در عصر پیامبر" نوشتۀ امیر ترکاشوند، کدام است؟
anonymous poll
یک- نشان داد حتّی مسلّمانگاشتهشدهترین موضوعات فقهی نیز نیاز به بازپژوهی و بررسی دوباره دارد t.me/baznegari – 574
👍👍👍👍👍👍👍 74%
سه- این کتاب دستِکم موجب "تردید" خواننده نسبت به تاریخ حجاب در عصر نزول شد و نشانداد نباید به مشهورات تاریخی اعتماد کرد – 101
👍 13%
دو- پرسش در بارۀ حجاب نباید محدود به موضوعِ "اختیاری یا اجباری" بودنِ آن باشد بلکه باید خودِ حجاب اختیاری نیز دقیقاً استخراجشود – 71
👍 9%
چهار- به خاطر نو و حساس بودنِ موضوعش شور و نشاط در میان محققان و محافل پژوهشی به بار آمد – 33
▫️ 4%
👥 779 people voted so far.
anonymous poll
یک- نشان داد حتّی مسلّمانگاشتهشدهترین موضوعات فقهی نیز نیاز به بازپژوهی و بررسی دوباره دارد t.me/baznegari – 574
👍👍👍👍👍👍👍 74%
سه- این کتاب دستِکم موجب "تردید" خواننده نسبت به تاریخ حجاب در عصر نزول شد و نشانداد نباید به مشهورات تاریخی اعتماد کرد – 101
👍 13%
دو- پرسش در بارۀ حجاب نباید محدود به موضوعِ "اختیاری یا اجباری" بودنِ آن باشد بلکه باید خودِ حجاب اختیاری نیز دقیقاً استخراجشود – 71
👍 9%
چهار- به خاطر نو و حساس بودنِ موضوعش شور و نشاط در میان محققان و محافل پژوهشی به بار آمد – 33
▫️ 4%
👥 779 people voted so far.
تقدیم به بانوان خوشحجابِ کشورم
t.me/baznegari/129
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
سلام فاطمه، سلام زهرا، سلام صدیقه، سلام مرضیه
سلام بر تو که هم اسمهای خوب داشتی و هم رسمهای خوب.
امروز زادروز توست و فردا زادروز طبیعت یعنی نوروز. میخواهم این قِران سعدین را به فال نیک بگیرم و با استفاده از رسمهای خوب تو، برای بانوان کشورم پیشنهادی بدهم.
میدانیم که امروزه میلیونها زن و دختر ایرانی، حجابشان به گونهای است که موهایشان از زیر روسری کاملاً نمایان است؛ گویی همانند حجاب بینظیر بوتو ، شیخ حَسینه واجد ، ایندیرا گاندی و دیگر زنان پاکستانی و بنگلادشی و تاجیک و لبنانی و...،این سبک از حجاب نیز برای زنان ایرانی به صورت یک عرف نمادین درآمده است و نشانِ عُرفیِ تمایز یک نسل از نسلهای پیشین است.
اما ای بانوی بزرگ، متأسفانه برخی از مذهبیها بیاعتنا و بیاطلاع از اقوال فقهای سلف (همچو فیض کاشانی ، مقدس اردبیلی و عموم فقهای ماقبلِ شهید اول، که این حد از حجاب و گاه حتی کمتر از آن را غیر شرعی نمیدانستند)، این حجاب را قبول ندارند و دائم از زنان و دخترانی که حجاب نمادین زمانۀ خود (استفاده از سرانداز بدون تأکید بر خصوصِ پوشش مو) را دارند، بد میگویند و با موضعگیری و واکنشهای منفی، دختران ما را در هجوم تبلیغاتی و تنگنای روحی قرار میدهند و فشار روانی و اجتماعی سنگینی را بر این خیلِ کثیر تحمیل میکنند.
بانوی بزرگ، اگر از این متشرعان بپرسیم چرا به پوشش آنان نگاهِ منفی دارید و اینچنین زندگی را بر ایشان سخت میگیرید، پاسخ را به حجابِ تو و لزومِ الگوبرداری از تو حواله میدهند:
«ای زن به تو از فاطمه اینگونه خطاب است / ارزندهترین زینت زن حفظ حجاب است» و اندر باب حجابت حکایتها نقل میکنند که غلوها روا میدارند. اما بانوی عزیز، تو می دانی که چنین نبوده است که آنان تبلیغ می کنند. آخر، مگر این نقلها در بارۀ تو به ما نرسیده است:
فاطمه با پیراهن و روسریای نماز خواند در حالیکه روسریاش چندان بلند نبود که بتواند به غیر از مویِ [واقع بر کاسۀ] سرش و گوشهایش [چیز دیگری] را بپوشاند (عن أبیجعفر قال: صلّت فاطمة فی درع و خمارها علی رأسها لیس علیها أکثر ممّا وارت به شعرها و أذنیها -وسائلالشیعه ح 5537-).
فاطمه هنگامی که از تصمیم حکومت در بارۀ فدک باخبر شد روسریاش را «دورِ سر»!!، و تنپوش را گِرد بدن پیچید و از خانه بیرون زد و... (عن عائشة قالت: لما بلغ فاطمة إجماع أبیبکر علی منعها فدک لاثت خمارها علی رأسها واشتملت بجلبابها –شرح نهجالبلاغه ابنأبیالحدید ج 16 ص 249-).
در روایت است که فاطمه گاهی اوقات فاقد جامهای بود که با آن اندامش را بپوشاند (روي أنها [فاطمة] ما کانت فی بعض الاوقات مالکة ما تغطي جسدها – مصابیحالظلام فی شرح مفاتیحالشرایع محمدباقر وحیدبهبهانی ج 6 ص 157-).
ای بانوی بزرگ، اگر امروز تو بودی و این حدیثها، مذهبیهای یادشدۀ زمان ما، تو را نیز بدحجاب مینامیدند و به تو اهانت میکردند و در تو احساس گناه و طردشدگی ایجاد میکردند. همان کاری که امروز با میلیونها بانوی ایرانی میکنند. و این رفتاری است که از نظر اقتصاددانان ما، در دنیای مدرن حتی مانع توسعۀ یک جامعه میشود.
دکتر محسن رنانی که از تاثیر ضد توسعۀ اینهمه فشار روانی علیهِ دختران و زنان کشورش نگران است و از القاب آزاردهنده در حقِ آنان گلایه دارد، معتقد است که از ظرفیت اختلاف فتاوا و برداشتها باید به نفع زنان و دختران کشورمان بهره برد و بارِ روانی نگاههای تند و القاب بدحجاب و بیحجاب را برداشت و در همین باره، عنوان «خوشحجاب» را برایشان پیشنهاد میکند. او می گوید:
ادامۀ یادداشت در پُستِ زیر، به این نشانی:
telegram.me/baznegari/130
t.me/baznegari/129
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
سلام فاطمه، سلام زهرا، سلام صدیقه، سلام مرضیه
سلام بر تو که هم اسمهای خوب داشتی و هم رسمهای خوب.
امروز زادروز توست و فردا زادروز طبیعت یعنی نوروز. میخواهم این قِران سعدین را به فال نیک بگیرم و با استفاده از رسمهای خوب تو، برای بانوان کشورم پیشنهادی بدهم.
میدانیم که امروزه میلیونها زن و دختر ایرانی، حجابشان به گونهای است که موهایشان از زیر روسری کاملاً نمایان است؛ گویی همانند حجاب بینظیر بوتو ، شیخ حَسینه واجد ، ایندیرا گاندی و دیگر زنان پاکستانی و بنگلادشی و تاجیک و لبنانی و...،این سبک از حجاب نیز برای زنان ایرانی به صورت یک عرف نمادین درآمده است و نشانِ عُرفیِ تمایز یک نسل از نسلهای پیشین است.
اما ای بانوی بزرگ، متأسفانه برخی از مذهبیها بیاعتنا و بیاطلاع از اقوال فقهای سلف (همچو فیض کاشانی ، مقدس اردبیلی و عموم فقهای ماقبلِ شهید اول، که این حد از حجاب و گاه حتی کمتر از آن را غیر شرعی نمیدانستند)، این حجاب را قبول ندارند و دائم از زنان و دخترانی که حجاب نمادین زمانۀ خود (استفاده از سرانداز بدون تأکید بر خصوصِ پوشش مو) را دارند، بد میگویند و با موضعگیری و واکنشهای منفی، دختران ما را در هجوم تبلیغاتی و تنگنای روحی قرار میدهند و فشار روانی و اجتماعی سنگینی را بر این خیلِ کثیر تحمیل میکنند.
بانوی بزرگ، اگر از این متشرعان بپرسیم چرا به پوشش آنان نگاهِ منفی دارید و اینچنین زندگی را بر ایشان سخت میگیرید، پاسخ را به حجابِ تو و لزومِ الگوبرداری از تو حواله میدهند:
«ای زن به تو از فاطمه اینگونه خطاب است / ارزندهترین زینت زن حفظ حجاب است» و اندر باب حجابت حکایتها نقل میکنند که غلوها روا میدارند. اما بانوی عزیز، تو می دانی که چنین نبوده است که آنان تبلیغ می کنند. آخر، مگر این نقلها در بارۀ تو به ما نرسیده است:
فاطمه با پیراهن و روسریای نماز خواند در حالیکه روسریاش چندان بلند نبود که بتواند به غیر از مویِ [واقع بر کاسۀ] سرش و گوشهایش [چیز دیگری] را بپوشاند (عن أبیجعفر قال: صلّت فاطمة فی درع و خمارها علی رأسها لیس علیها أکثر ممّا وارت به شعرها و أذنیها -وسائلالشیعه ح 5537-).
فاطمه هنگامی که از تصمیم حکومت در بارۀ فدک باخبر شد روسریاش را «دورِ سر»!!، و تنپوش را گِرد بدن پیچید و از خانه بیرون زد و... (عن عائشة قالت: لما بلغ فاطمة إجماع أبیبکر علی منعها فدک لاثت خمارها علی رأسها واشتملت بجلبابها –شرح نهجالبلاغه ابنأبیالحدید ج 16 ص 249-).
در روایت است که فاطمه گاهی اوقات فاقد جامهای بود که با آن اندامش را بپوشاند (روي أنها [فاطمة] ما کانت فی بعض الاوقات مالکة ما تغطي جسدها – مصابیحالظلام فی شرح مفاتیحالشرایع محمدباقر وحیدبهبهانی ج 6 ص 157-).
ای بانوی بزرگ، اگر امروز تو بودی و این حدیثها، مذهبیهای یادشدۀ زمان ما، تو را نیز بدحجاب مینامیدند و به تو اهانت میکردند و در تو احساس گناه و طردشدگی ایجاد میکردند. همان کاری که امروز با میلیونها بانوی ایرانی میکنند. و این رفتاری است که از نظر اقتصاددانان ما، در دنیای مدرن حتی مانع توسعۀ یک جامعه میشود.
دکتر محسن رنانی که از تاثیر ضد توسعۀ اینهمه فشار روانی علیهِ دختران و زنان کشورش نگران است و از القاب آزاردهنده در حقِ آنان گلایه دارد، معتقد است که از ظرفیت اختلاف فتاوا و برداشتها باید به نفع زنان و دختران کشورمان بهره برد و بارِ روانی نگاههای تند و القاب بدحجاب و بیحجاب را برداشت و در همین باره، عنوان «خوشحجاب» را برایشان پیشنهاد میکند. او می گوید:
ادامۀ یادداشت در پُستِ زیر، به این نشانی:
telegram.me/baznegari/130
Telegram
کانال بازنگری
تقدیم به بانوان خوشحجابِ کشورم
t.me/baznegari/129
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
سلام فاطمه، سلام زهرا، سلام صدیقه، سلام مرضیه
سلام بر تو که هم اسمهای خوب داشتی و هم رسمهای خوب.
امروز زادروز توست و فردا زادروز طبیعت یعنی نوروز.…
t.me/baznegari/129
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
سلام فاطمه، سلام زهرا، سلام صدیقه، سلام مرضیه
سلام بر تو که هم اسمهای خوب داشتی و هم رسمهای خوب.
امروز زادروز توست و فردا زادروز طبیعت یعنی نوروز.…