کانال فرهنگی زاگرس نشینان
482 subscribers
19.3K photos
2.44K videos
2.09K files
35.6K links
این کانال درچهارچوب قوانین نظام جمهوری اسلامی است.
این کانال وابسته به هیچ اداره ، نهاد یا ارگان خاصی نمی باشد
Dear Colleagues! Every suggestion about this channel is welcomed.
⚘خوش آمدید ⚘
@ymchehri ارتباط با ادمین

Yar Muhammad Chehri
Download Telegram
پیش یکی از مشایخ گله کردم که: فلان به فساد من گواهی داده است. گفتا: به صلاحش خجل کن!

تو نیکو روش باش تا بدسگال
به نقص تو گفتن نیابد مجال

چو آهنگ بربط بود مستقیم
کی از دست مطرب خورد گوشمال

#گلستان_سعدی
#حکایت
🖌کانال فرهنگی زاگرس نشینان📕
https://t.me/Zteachers_IT
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈
گوهر اگر در خلاب افتد، همچنان نفیس است؛ و غبار اگر به فلک رسد همان خسیس. استعداد بی تربیت دریغ است و تربیت نامستعد، ضایع.
خاکستر نسبی عالی دارد که آتش جوهر علویست‌‌‌؛ ولیکن چون به نفس خود هنری ندارد با خاک برابر است. و قیمت شکر، نه از نی است، که آن خود خاصیت وی است.

چو کنعان را طبیعت بی هنر بود
پیمبرزادگی قدرش نیفزود

#گلستان_سعدی
#حکایت
🖌کانال فرهنگی زاگرس نشینان📕
https://t.me/Zteachers_IT
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈
مهمان پیری شدم در دیار بکر که مال فراوان داشت و فرزندی خوبروی.
شبی حکایت کرد: مرا به عمر خویش به جز این فرزند نبوده است. درختی در این وادی زیارتگاه است که مردمان به حاجت خواستن آنجا روند. شبهای دراز در آن پای درخت بر حق بنالیده‌ام تا مرا این فرزند بخشیده است.
شنیدم که پسر با رفیقان آهسته همی گفت: چه بودی گر من آن درخت بدانستمی کجاست تا دعا کردمی و پدر بمردی.
خواجه شادی‌کنان که پسرم عاقل است و پسر طعنه‌زنان که پدرم فرتوت.

سالها بر تو بگذرد که گذار
نکنی سوی تربت پدرت

تو به جای پدر چه کردی خیر؟
تا همان چشم داری از پسرت

#گلستان_سعدی
#حکایت
🖌کانال فرهنگی زاگرس نشینان📕
https://t.me/Zteachers_IT
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈
 
یاد دارم در ایام پیشین که من و دوستی چون دو بادام مغز در پوستی صحبت داشتیم. ناگاه اتفاق غیبت افتاد.
پس از مدتی که باز آمد عتاب آغاز کرد که: در این مدت قاصدی نفرستادی.
گفتم: دریغ آمدم که دیدهٔ قاصد به جمال تو روشن گردد و من محروم.

یار دیرینه مرا گو به زبان توبه مده
که مرا توبه به شمشیر نخواهد بودن

رشکم آید که کسی سیر نگه در تو کند
باز گویم نه که کس سیر نخواهد بودن
 
#گلستان_سعدی
#حکایت
https://t.me/Zteachers_IT
دو چیز محال عقل است: خوردن بیش از رزق مقسوم و مردن پیش از وقت معلوم.

قضا دگر نشود ور هزار ناله و آه
به کفر یا به شکایت برآید از دهنی
فرشته‌ای که وکیل است بر خزاین باد
چه غم خورد که بمیرد چراغ پیرزنی

#گلستان_سعدی
#حکایت
┄┅══✼✼══┅┄
https://t.me/Zteachers_IT
┄┅══✼✼══┅┄
ضعیفی که با قوی دلاوری کند، یار دشمن است در هلاک خویش.

سایه پرورده را چه طاقت آن
که رود با مبارزان به قتال
سست بازو به جهل می‌فکند
پنجه با مرد آهنین چنگال

#گلستان_سعدی
#حکایت
🖌کانال فرهنگی زاگرس نشینان📕
https://t.me/Zteachers_IT
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈
حلم شتر چنان که معلوم است اگر طفلی مهارش گیرد و صد فرسنگ برد، گردن از متابعتش نپیچد. اما اگر دره‌ای هولناک پیش آید که موجب هلاک باشد و طفل آنجا به نادانی خواهد شدن، زمام از کفش در گسلاند و بیش مطاوعت نکند که هنگام درشتی ملاطفت مذموم است و گویند دشمن به ملاطفت دوست نگردد بلکه طمع زیادت کند.

کسی که لطف کند با تو خاک پایش باش
وگر ستیزه برد در دو چشمش آکن خاک
سخن به لطف و کرم با درشتخوی مگوی
که زنگ خورده نگردد به نرم سوهان پاک

#گلستان_سعدی
#حکایت
🖌کانال فرهنگی زاگرس نشینان📕
https://t.me/Zteachers_IT
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈
هر که با داناتر از خود بحث کند تا بدانند که داناست، بدانند که نادان است.

چون در آید مِه از تویی به سخن
گر چه به دانی، اعتراض مکن

مِه: بزرگتر
#گلستان_سعدی
#حکایت
🖌کانال فرهنگی زاگرس نشینان📕
https://t.me/Zteachers_IT
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈
یکی مال مردم به تلبیس خورد
چو برخاست لعنت بر ابلیس کرد
چنین گفتش ابلیس اندر رهی
که هرگز ندیدم چنین ابلهی
تو را با من است ای فلان، آشتی
به جنگم چرا گردن افراشتی؟

#گلستان_سعدی
#حکایت

تلبیس: فريب، حيله، مکر، تزوير، کذب
┄┅══✼✼══┅┄
https://t.me/Zteachers_IT
┄┅══✼✼══┅┄
همه کس را عقل خود بکمال نماید و فرزند خود بجمال.

یکی یهود و مسلمان نزاع می‌کردن
چنان که خنده گرفت از حدیث ایشانم
به طیره گفت مسلمان: گر این قبالهٔ من
درست نیست خدایا! یهود میرانم!
یهود گفت: به تورات می‌خورم سوگند!
وگر خلاف کنم همچو تو مسلمانم

#گلستان_سعدی
#حکایت
🖌کانال فرهنگی زاگرس نشینان📕
https://t.me/Zteachers_IT
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈
آورده‌اند که انوشیروان عادل را در شکارگاهی صید کباب کردند و نمک نبود. غلامی به روستا رفت تا نمک آرد, نوشیروان گفت: نمک به قیمت بستان تا رسمی نشود و ده خراب نگردد. گفتند: از این قدر چه خلل آید؟ گفت: بنیاد ظلم در جهان اوّل اندکی بوده است؛ هر که آمد بر او مزیدی کرده تا بدین غایت رسیده.

اگر ز باغ رعیت ملک خورد سیبی
بر آورند غلامان او درخت از بیخ

#گلستان_سعدی
#حکایت
@chaame 🪐آورده‌اند که انوشیروان عادل را در شکارگاهی صید کباب کردند و نمک نبود. غلامی به روستا رفت تا نمک آرد, نوشیروان گفت: نمک به قیمت بستان تا رسمی نشود و ده خراب نگردد. گفتند: از این قدر چه خلل آید؟ گفت: بنیاد ظلم در جهان اوّل اندکی بوده است؛ هر که آمد بر او مزیدی کرده تا بدین غایت رسیده.

اگر ز باغ رعیت ملک خورد سیبی
بر آورند غلامان او درخت از بیخ

#گلستان_سعدی
#حکایت
🖌کانال فرهنگی زاگرس نشینان📕
https://t.me/Zteachers_IT
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈
 درویشی مستجاب الدعوه در بغداد پدید آمد‌؛ حجاج یوسف را خبر کردند. بخواندش و گفت: دعای خیری بر من کن. گفت: خدایا جانش بستان! گفت: از بهر خدای این چه دعاست؟! گفت: این دعای خیر است تو را و جمله مسلمانان را.

ای زبردست زیردست آزار
گرم تا کی بماند این بازار؟
به چه کار آیدت جهانداری
مردنت به که مردم آزاری!

#گلستان_سعدی
#حکایت
🖌کانال فرهنگی زاگرس نشینان📕
https://t.me/Zteachers_IT
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈
کسی مژده پیش انوشیروان عادل آورد، گفت: شنیدم که فلان دشمن تو را خدای عزّ و جل برداشت.
گفت: هیچ شنیدی که مرا بگذاشت؟!
اگر بمرد عدو جای شادمانی نیست
که زندگانی ما نیز جاودانی نیست

#گلستان_سعدی
#حکایت
https://t.me/Zteachers_IT
🍃🌺🍃
◈◈◈══⇃🍃🌸🍃 🌺🍃═════════◈◈
هر که با بدان نشیند اگر نیز طبیعت ایشان درو اثر نکند به طریقت ایشان متهم گردد و گر به خراباتی رود به نماز کردن،منسوب شود به خمر خوردن.

طلب کردم ز دانایی یکی پند
مرا فرمود با نادان مپیوند

#گلستان_سعدی
#حکایت
https://t.me/Zteachers_IT
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈
یکی از ملوک بی انصاف پارسایی را پرسید: از عبادت‌ها کدام فاضل تر است؟ گفت:  تو را خواب نیم روز؛  تا در آن یک نفس خلق را نیازاری.

ظالمی را خفته دیدم نیم روز
گفتم این فتنه است خوابش برده به
وآنکه خوابش بهتر از بیداری است
آن چنان بد زندگانی مرده به

#گلستان_سعدی
#حکایت
┄┅══✼✼══┅┄
https://t.me/Zteachers_IT
┄┅══✼✼══┅┄
یکی را از حکما شنیدم که می‌گفت: هرگز کسی به جهل خویش اقرار نکرده است، مگر آن کس که چون دیگری در سخن باشد، همچنان ناتمام گفته، سخن آغاز کند.

سخن را سر است اى خردمند و بن
میاور سخن در میان سخن

#گلستان_سعدی
#حکایت
https://t.me/Zteachers_IT
پادشاهی به کشتن بیگناهی فرمان داد. گفت: ای ملک به موجب خشمی که تو را بر من است آزار خود مجوی که این عقوبت بر من به یک نفس به سر آید و بزه آن بر تو جاوید بماند.

دوران بقا چو باد صحرا بگذشت
تلخی و خوشی و زشت و زیبا بگذشت
پنداشت ستمگر که جفا بر ما کرد
در گردن او بماند و بر ما بگذشت

#گلستان_سعدی
#حکایت
🖌کانال فرهنگی زاگرس نشینان📕
https://t.me/Zteachers_IT
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈
پادشاهی را شنیدم به کشتن اسیری اشارت کرد. بیچاره در آن حالت نومیدی ملک را دشنام دادن گرفت و سقط گفتن، که گفته اند هر که دست از جان بشوید، هر چه در دل دارد بگوید...
ملک پرسید چه می‌گوید؟ یکی از وزرای نیک محضر گفت: ای خداوند همی‌گوید: «و الکاظمین الغیظ و العافین عن الناس»*.
ملک را رحمت آمد و از سر خون او در گذشت. وزیر دیگر که ضد او بود گفت: ابنای جنس ما را نشاید در حضرت پادشاهان جز به راستی سخن گفتن. این ملک را دشنام داد و ناسزا گفت. ملک روی از این سخن در هم آورد و گفت: آن دروغ وی پسندیده تر آمد مرا زین راست که تو گفتی که روی آن در مصلحتی بود و بنای این بر خبثی. و خردمندان گفته اند: دروغی مصلحت آمیز به که راستی فتنه انگیز.

#گلستان_سعدی
#حکایت
پ‌ن: و [کسانی که]خشم خود را فرو مى‌برند و از [خطاى] مردم مى‌گذرند، و خداوند نيكوكاران را دوست مى‌دارد.

🖌کانال فرهنگی زاگرس نشینان📕
https://t.me/Zteachers_IT
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈
مردم‌آزاری را حکایت کنند که سنگی بر سر صالحی زد. درویش را مجال انتقام نبود. سنگ را نگاه همی‌داشت تا زمانی که ملک را بر آن لشکری خشم آمد و در چاه کرد. درویش اندر آمد و سنگ در سرش کوفت. گفتا: تو کیستی و مرا این سنگ چرا زدی؟ گفت: من فلانم و این همان سنگ است که در فلان تاریخ بر سر من زدی. گفت: چندین روزگار کجا بودی؟ گفت: از جاهت اندیشه همی‌کردم، اکنون که در چاهت دیدم فرصت غنیمت دانستم.

#گلستان_سعدی
#حکایت
🖌کانال فرهنگی زاگرس نشینان📕
https://t.me/Zteachers_IT
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈