زوربا
3.5K subscribers
7.08K photos
856 videos
15 files
2.59K links
Download Telegram
📍 اختصاصی #تفکر_جانبی

اغلب کسانی که الان بر ما حکومت می‌کنند و در مناصب و مسئولیت‌های مختلف سیاسی قرار گرفته‌اند و در برابر مسایلی چون گفتگوی مستقیم با آمریکا، رفع تحریم‌ها و تصویب لوایح FATF مقاومت می‌کنند، بالای هفتاد هشتاد سال سن دارند و به مرگ بسیار نزدیک‌ترند تا به زندگی. واقعاً دلیل پافشاری این افراد بر دیدگاه‌های سراسر شخصی در برابر خواست و صلاح اکثریت جامعه چیست؟ این‌ها چه وعده‌ای به خود می‌دهند که برای مثال دختر ۹ساله‌ای که دیروز در روستای دهشموک کهکیلویه و بویراحمد خودکشی کرد، نمی‌تواند به خود بدهد؟! برای اینکه بفهمیم این دوستان چقدر دل‌بسته این دنیا شده‌اند، شاید خواندن یکی از کوتاه‌ترین داستان‌های دنیا، آن‌هم به قلم «فرانتس کافکا»، یکی از بزرگ‌ترین نویسندگان جهان، بد نباشد:

📍دهکده‌ی بعدی
📍نویسنده: #فرانتس_کافکا
📍 ترجمه‌: بابک احمدی

پدربزرگم همیشه می‌گفت: «زندگی به طور گیج‌کننده‌ای کوتاه است. به گذشته که نگاه می‌کنم، زندگی آن‌قدر به نظرم کوتاه می‌آید که به زحمت می‌توانم بفهمم، چطور ممکن است، مرد جوانی -برای مثال می‌گویم- تصمیم بگیرد به طرف دهکده‌ی بعدی بتازد، ولی نترسد که، گذشته از حوادث بین راه، مهلت همین زندگی معمولی خوش و خرم، بارها کوتاه‌تر ازآن زمانی باشد که برای چنین سفری لازم است.»

@tafakorjanbi1398
✍️ دوستان گرامی همراه!
راستش بنده دیگر از بیان و بازگوییِ بدون بازخوردِ واقعیت‌های تلخ و وحشتناک پشت پرده‌ی سیاست و حکومت خسته شده‌ام. به ویژه اینکه می‌بینم این روشنگری‌ها ظاهراً برای بخشی از دوستان چندان مهم نیست و خیلی به نظرشان نمی‌آید. حقیقت ماجرا هم این است که روشن نگاه داشتن چراغ روشنگری در میان این همه نور خیره‌کننده‌ی مزاحم و این همه علاقه‌ی آدم‌های این روزگار به
#زباله‌گردی (گشتن میان زباله‌های فکری) کار ساده‌ای نیست و فضای مخوف داستان‌های #فرانتس_کافکا را به خاطر می‌آورد. این‌ها را گفتم که بگویم میان ماندن و خداحافظی کردن واقعاً دچار تردید شده‌ام. به عبارتی وقتی می‌بینم از میان این همه حقیقت هولناک که شواهد قابل تحقیقی هم دارند، تنها آن قسم از مطالب روزمره برای بیشتر مخاطبان ارزشمند به نظر می‌رسد و فقط همان‌ها را هم با دیگران به اشتراک می‌گذارند، دل‌زده می‌شوم و خستگی‌ام تشدید می‌شود. شاید بهتر این باشد که فعلاً چیزی ننویسم و پل‌های این رابطه را هم خراب نکنم تا شاید وقتی دیگر، نه البته چندان دور و دیر، از این دریچه‌ی کوچک سخنی عاجل را با دوستان در میان بگذارم.

@zorba1398
✍️ این‌روزها بدجوری از آدم‌ها می‌ترسم! به‌ویژه وقتی که پسِ پشت نقاب‌ها را می‌بینم! پشت هر خنده، انگار خنجری است و پشت هر نگاه خیره، انگار سیمای پنهان یک درنده‌ی گرسنه را می‌بینم! راستش همیشه فکر می‌کردم ترسناک‌ترین چیزی که توی عمرم دیده‌ و حس کرده‌ام، ناکجاآبادِ رمان «قصر» #فرانتس_کافکا و آدم‌های بی‌چهره‌ و مبهم و معلق آن است! حالا، اما، خودم را در برابر جامعه‌ای می‌بینم که شریف‌ترین آدم‌های آن‌ هم کم‌کم دارند عوض می‌شوند و به ورطه‌ی تباهی و بی‌اخلاقی سقوط می‌کنند! خامنه‌ای و حکومت کثیفش بدجوری این مملکت را به پای خود قربانی کرده‌اند! آن‌قدر که شاید دیگر کسی پیدا نشود که بتواند جلوی قهر و عقوبت خداوند را بگیرد!

@zorba1398