زوربا
3.5K subscribers
7.08K photos
856 videos
15 files
2.59K links
Download Telegram
✍️ آینده‌ی یک ملت #قمارباز!

🔸 نویسنده: دکتر #محسن_رنانی (اقتصاددان)

🔴 در #علم_اقتصاد مردم را به افراد #ریسک‌‌پذیر، #ریسک‌‌گریز و با ریسک متوسط تقسیم می‌کنیم. هر کدام از این سه دسته، رفتارهای متفاوتی دارند. #مردم_ایران اغلب ریسک‌‌گریزند. برای این ادعای خود یک شاهد عینی دارم و آن #نرخ_بهره است. در جوامعی که بیشتر مردم حاضرند با نرخ بهره‌ی بالا #وام بگیرند، آن‌ها منفعت کم امروز را به منفعت زیادتر فردا ترجیح می‌دهند. مردم ایران به شدت منافع امروز یا امسال را به منافع فردا ترجیح می‌دهند. این خلق‌وخو را در ضرب‌المثل رایج «سرکه‌ی نقد به از حلوای نسیه است» نیز می‌توان دید. هر چه جامعه‌ای #ریسک‌گریزتر باشد، نرخ ترجیح زمانی‌اش بالاتر است و بنابراین نرخ بهره‌‌‌اش هم بالاتر است. چرا؟ چون وقتی ریسک‌گریز است، حاضر نیست یک منفعت نقد امسال را با یک منفعت ریسکی سال آینده عوض کند. مگر این‌که منافعی که سال آینده به دست می‌آورد، خیلی بالا باشد.

🔴 در دنیای #مدرن از یک #ملت_محافظه‌کار، تقدیرگرا و ریسک‌گریز، توسعه زاده نمی‌شود. جامعه‌ی ما در چهل سال گذشته عادت به کسب درآمد از طریق #سپرده‌گذاری در بانک‌ها داشته و همین آن را بیشتر به #پخته‌خواری و #ریسک‌گریزی و #محافظه‌کاری سوق داده است. و البته بی‌ثباتی‌های سیاسی و مدیریتی هم این روند را تشدید کرده است. جامعه ما باید تمرین ریسک‌‌پذیری کند، باید تجربه‌ی باخت‌های مکرر و بردهای سنگین داشته باشد. باید لذت قمار کردن را بچشد. به قول مولانا، خُنُک آن قماربازی که بباخت هر چه بودش/ بنماند هیچش الا هوس قمار دیگر.

🔴 بخش بزرگی از #پول‌هایی که این روزها به سوی #بورس هجوم برده است، پول‌های خُردی است که متعلق به خانواده‌هاست. خانواده‌های زیادی پول‌های‌شان را از #بانک بیرون آورده‌اند و #سهام خریده‌اند. شوخی نیست. نزدیک به ۵۰ میلیون نفر #سهام_عدالت دارند و اکنون ارزش هر سهم آن‌ها یازده برابر شده است.تجربه شیرین جهش ۵۰ درصدی ارزش #سرمایه یک فرد در یک ماه، هر کسی را شدیداً به بورس #معتاد می‌کند. #بورس دارد به کلاس ملی #قماربازی ایرانیان تبدیل می‌شود. و البته در جامعه‌ی تقدیرگرا و محافظه‌کار ایران، تقویت روحیه قماربازی موجب تقویت #عقلانیت هم می‌شود. می‌دانیم که شکل‌گیری #علم_آمار از بازی قمار شروع شده است. چون #قماربازان حرفه‌ای نیاز داشتند خیلی دقیق احتمالات برد و باخت قمار بعدی خود را محاسبه کنند. بنابراین با محاسبات بسیار دقیق، عقلانی‌ترین شیوه را انتخاب می‌کردند. مردمی که در #بورس فعال هستند، لازم است تحولات اقتصادی را دنبال کنند ،به آن‌ها فکر کنند و درباره آن‌ها صحبت کنند و همه این‌ها موجب گسترش #عقلانیت_عمومی در جامعه می‌شود.

🔴 #حکومت قمار بزرگی کرد که #بورس را تا این حد و با این سرعت گسترش داد. باید به #جسارت او تبریک گفت. چون بر اساس دانش اقتصاد می‌دانیم که بورس اگر همچنان مثل امروز بالا بماند و یا شدیدا #سقوط کند، هر دو برای اقتصاد ملی پیآمدهای #منفی سنگینی دارد و این پیآمدها به زودی آشکار خواهد شد.چه دیدنی است آینده‌ی یک ملت #قمارباز! گمان نکنید وقتی ملتی قمارباز شد، فقط در بورس قمار می‌کند، روحیه قماربازی را با خود به همه حوزه‌ها خواهد برد!

https://t.me/tafakorjanbi1398
✍️ آيا عزمي براي خروج كشور از اين بن‌بست‌هاي استخوان‌سوز هست؟

📍نویسنده: دکتر #محسن_رنانی، اقتصاددان و استاد اقتصاد دانشگاه اصفهان

🔸اگر یک کارگر، قبل از انقلاب با ۲۴ سال قسط دادن می‌توانست صاحب خانه شود، اکنون (در سال ۱۳۹۸) باید ۱۳۷ سال قسط بدهد تا صاحب خانه شود؛ اگر در سال ۵۸ با پس‌انداز ۱۳ ماه دستمزدش می‌توانست یک پیکان بخرد، اکنون در سال ۹۸ با ۴۶ ماه دستمزدش می‌تواند یک پراید بخرد. اگر در همان سال ۵۸ با دستمزد یک ماهش می‌توانست ۷۴ کیلو گوشت بخرد اکنون تنها می‌تواند ۱۷ کیلو گوشت بخرد؛ و اگر در سال ۵۷ با یک ماه حقوقش می‌‌توانست ۱۲ گرم طلا بخرد اکنون با یک ماه حقوقش تنها می‌تواند ۳ و نیم گرم طلا بخرد.

🔸در یک جمله،‌ سفره‌ی یک خانواده کارگری اکنون حدود یک چهارم سفره او در اوایل انقلاب است. چرا؟ چون دستمزد او در این ۴۰ سال حدود ۹۰۰ برابر شده است،‌ در حالی که به طور تقریبی، قیمت بنزین ۳ هزار برابر، قیمت نان ۳ هزار برابر، قیمت خودرو ۳ هزار برابر، قیمت مسکن ۶ هزار برابرو قیمت سکه ۱۰ هزار برابر شده است.

🔸و البته این‌ها همه مربوط به حدود ۱۲ تا ۱۳ میلیون کارگر رسمی کشور است، اما حدود پنج میلیون نفر از کارگران کشور نیز هستند که کاملا فراموش شده‌اند و وضع‌شان از این، بسیار بدتر است. یعنی اشتغال غیررسمی دارند، که به معنی دستمزدی بسیار کمتر از دستمزد کارگران رسمی است، و البته بدون داشتن هرگونه بیمه و تامین اجتماعی مشغول به کارند. آری، این‌ها چکیده دستاوردهای ماست در این چهل سال برای کارگرانمان.

🔸و چنین می‌شود که بخش بزرگی از معترضان آبان ۹۸ را فرزندان بیکار همین کارگران تشکیل می‌دهند. و امسال نیز دولتی با درآمد نفتی تقریبا صفر، و ۵۰ درصد کسری بودجه چه چاره ای دارد جز انتشار پول؟ و این دوباره به معنی تورم بالاتر و کوچک‌تر شدن سفره‌ی کارگران و انفجاری‌تر شدن نیروی اعتراضات بعدی خواهد بود. آیا گوش شنوایی هست؟ آیا عزمی برای خروج کشور از این بن‌بست‌های استخوان‌سوز هست؟

https://t.me/tafakorjanbi1398
📍نگاهی به پیشنهادهای مرکز پژوهش‌های #مجلس درباره‌ی #بازار_سرمایه | اختصاصی #تفکر_جانبی

✍️ نگاه #دستوری به بازار سرمایه!

💢 مرکز #پژوهش‌های_مجلس یازدهم، هنوز دو هفته از آغاز فعالیت این مجلس نگذشته، در گزارشی با عنوان «پیشنهادهایی در جهت مدیریت ورود نقدینگی به بازار سرمایه» برای بورس #نسخه پیچیده است. نسخه‌ای ۸ ماده‌ای که جز یکی دو مورد، سخن تازه‌ای دیده نمی‌شود و آن دو مورد هم به نظر چندان جالب نمی‌آید. در مقدمه‌ی این گزارش، ضمن اشاره به شاخص‌های بازار سرمایه، ورود پول اشخاص حقیقی، افزایش قابل‌توجه کدهای بورسی و مشارکت بالا در عرضه‌های اولیه، مطلوبیت بازار سرمایه و سرمایه‌گذاری در آن را منوط به رعایت برخی ملاحظات شمرده است.

💢 در نسخه‌ی پیشنهادی یادشده به عناوینی چون «افزایش سهم بازار سرمایه در تأمین مالی بنگاه‌های اقتصادی»، «افزایش عرضه سهام شرکت‌ها در جهت متعادل کردن شرایط بازار»، «رعایت الزامات شناوری سهام شرکت‌های فهرست‌شده»، «افزایش شناوری سهام شرکت‌ها»، «واگذاری سهام شرکت‌های اصلی توسط شرکت‌های زیرمجموعه»، «عرضه‌ی تدریجی باقیمانده سهام دولت در شرکت‌های فهرست‌شده در بورس و فرابورس»، «افزایش عرضه‌های اولیه شرکت‌ها» و «آموزش افراد تازه‌وارد به بازار سرمایه» برمی‌خوریم، که همگی بارها و بارها مورد تاکید کارشناسان اقتصادی بوده است.

💢 ذیل همین عناوین، اما دو سه نکته‌ی #دستوری و دخالتی دیده می‌شود، که همین روح گزارش مورد بحث را مخدوش می‌کند. برای مثال آنجا که صحبت از افزایش سهم بازار سرمایه در تأمین مالی بنگاه‌های اقتصادی به میان می‌آید، گزارش مذکور بلافاصله میافزاید: «اجرای این پیشنهاد به طور خاص در مورد بانک‌های #خصوصی و همچنین بانک‌های واگذارشده در قالب قانون اجرای سیاست‌های کلی اصل چهل و چهارم که دچار ناترازی و #زیان_انباشته جدی هستند، ضرورت دوچندان دارد. با توجه به اینکه این نوع افزایش سرمایه، هم منجر به ورود نقدینگی جدید به بانک می‌شود و هم زیان انباشته بانک را کاهش می‌دهد، توان #اعطای_تسهیلات بانک نیز افزایش یافته و تأثیر مثبت مجدد بر بخش واقعی اقتصاد خواهد یافت.»

💢 در مورد این نکته‌ی اخیر، تاکید بر بانک‌های #خصوصی، یک مقدار بودار به نظر می‌رسد. چه، بانک‌های یادشده در طول فعالیت خود اثبات کرده‌اند که بیشتر در خدمت منافع عده‌ای خاص بوده‌اند و دلیل اصلی زیان آن‌ها هم، بیشتر عدم بازگشت به موقع تسهیلات ویژه‌ای است که به افراد نورچشمی داده‌اند. نکته‌ی دوم در این مورد که مصداق نعل وارونه زدن است، اشاره به کسب درآمد بانک‌ها از بازار سرمایه برای جبران زیان‌های انباشته و افزایش توان اعطای تسهیلات، آن‌هم تحت عنوان «تاثیر مثبت مجدد بر بخش واقعی اقتصاد» است! گزارش مورد بحث، اینجا روشن نمی‌کند که چرا بانک‌های خصوصی را مورد اشاره قرار داده و چرا بازار سرمایه را به چشم فرصتی برای کسب درآمد این بانک‌های زیان‌ده دیده است؟ از سوی دیگر روشن نمی‌کند که مقصودش از بخش واقعی اقتصاد، دقیقا کدام بخش است!

💢 نکته‌ی مورد #انتقاد دیگر در این گزارش آنجاست که ذیل بحث سرمایه‌گذاری غیرمستقیم مردم (از طریق صندوق‌ها) در بازار سرمایه، می‌گوید: «در این راستا ضروری است از #تشویق و #تسهیل ورود مستقیم عموم مردم به بازار سرمایه پرهیز شده و به ‌جای آن مسیر استفاده از صندوق‌های سرمایه‌گذاری معرفی شده و استفاده از آن هموار گردد.». این چه ضرورتی است که با پرهیز از #تشویق و #تسهیل ورود مستقیم مردم به بازار سرمایه شکل می‌گیرد؟ این حرف مگر جز دخالت در بازار سرمایه و #دستوری کردن آن معنی دیگری هم می‌دهد؟ و از آن گذشته، چرا باید از تشویق و تسهیل ورود مردم به بورس جلوگیری شود؟ چرا به جای ترمیم بازار سرمایه و شفاف کردن آن، باید جلوی مردم را گرفت؟ سرمایه‌گذاری از طریق صندوق‌ها یک بحث است و مانع تراشیدن برای ورود مردم به بورس یک بحث دیگر. مشارکت همگانی مردم در بازار سرمایه، به قول دکتر #محسن_رنانی (اقتصاددان)، به کلاس ملی #قماربازی ایرانیان تبدیل خواهد شد تا در گذار از جامعه‌ی تقدیرگرا و محافظه‌کار ایران، موجب تقویت #عقلانیت هم بشود.

https://t.me/tafakorjanbi1398
✍️ قطار اقتصاد و سياست در ايران به انتهاي ريل خود رسيده است!

🔸نویسنده: دکتر #محسن_رنانی (اقتصاددان و استاد دانشگاه)

♦️مصاحبه‌ی من با #روزنامه‌ی_شرق با عنوان «آینده‌ی ایران و چهار زلزله»‌ در ۲۵ خرداد ۹۹ منتشر شد. در این مصاحبه گفته‌ام که ما یک دهه‌ی بسیار مهم را (از ۱۳۸۸ تا ۱۴۰۰) پشت سرگذاشته‌ایم که با دو زلزله آغاز شده و با دو زلزله پایان می‌یابد و کل این دهه، «دهه تحول‌خواهی» بوده است. یعنی اگر دهه‌ی ۶۷ تا ۷۶ را دهه‌ی «بازگشت و بهبود‌خواهی» بنامیم؛ دهه ۷۶ تا ۸۸ را دهه‌ی «بازنگری و اصلاح‌طلبی» بنامیم، دهه‌ی ۸۸ تا ۱۴۰۰ دهه‌ی «بازسازی و تحول‌خواهی» بوده است. یعنی نظام سیاسی ما در سال‌های پس از جنگ، مراحل دگرگونی یا تکامل سیستمی (بهبود - اصلاح - تحول) را به صورت طبیعی و پشت سر هم و خیلی شتابان طی کرده است و اکنون به طور طبیعی دهه‌ای که از ۱۴۰۰ شروع می‌شود، دهه‌ی «نوسازی و افق‌گشایی» است. گرچه تحولات سه دهه‌ی قبل هیچ‌کدام به تکامل خود نرسیدند ودر میانه‌ی راه ناتمام ماندند، اما دهه‌ی افق‌گشایی ناتمام نخواهد ماند. یعنی نمی‌تواند ناتمام بماند. یعنی افق‌گشایی، هم «الزاما» شروع و هم «کامل» می‌شود.

♦️بهبودخواهی «الزاما» باید بعد از جنگ شروع می‌شد وگرنه نظام نوپای اسلامی‌ نمی‌توانست هویت و قابلیت یک نظام سیاسی مرسوم مدرن را به نمایش بگذارد و به داخل و خارج نشان دهد که از پس مدیریت یک کشور در دنیای مدرن برمی‌آید. اما بخشی از سیستم که قدرت داشت، ولی شناخت درستی از دنیای مدرن نداشت، کم‌کم که پیامدهای بهبودخواهی آشکار شد، وحشت کرد و فشار آورد تا دوره بهبودخواهی هاشمی، ناتمام، متوقف شود. اصلاح‌طلبی در سال ۷۶ می توانست شروع نشود. یعنی نظام آن اندازه اقتدار داشت که اگر بخواهد نگذارد شروع شود، اما تشتت در ائتلاف حاکم باعث شد که جامعه از این فرصت بهره ببرد و با انتخاب خود کشور را وارد فاز «اصلاح‌طلبی» کند. اصلاح‌طلبی، تصادفی شروع شد، نه «الزامی» و بنابراین وقتی شروع شد الزامی هم به تکمیل آن نبود و می‌توانستند مانع تکمیل و تکامل آن شوند و شدند. تحول‌خواهی ۸۸ هم می‌توانست شروع نشود و وقتی هم که شد، دیدیم که نگذاشتند تکمیل شود و تکامل یابد.

♦️اما «افق‌گشایی» را نه می‌شود مانع شروعش شد و نه پس از شروع می‌شود مانع تکمیل و تکامل آن شد. افق‌گشایی یک انتخاب «همه یا هیچ» است. قسمت‌بردار نیست. در دهه‌های پیشین اگر تغییرات شکست می‌خورد، مرحله بعدی‌ای وجود داشت. از جنگ به بهبود، از بهبود به اصلاح، از اصلاح به تحول و از تحول به افق‌گشایی، می‌توانستیم عبور کنیم. اما بعد از افق گشایی چیزی نیست و جایی نیست که برویم. پس وقتی یک سیستم وارد مرحله افق‌گشایی شد، گزینه‌ی دیگری ندارد. فقط یک گزینه و آن هم تکمیل و تکامل افق‌گشایی است. وگرنه باید تن به در‌هم‌ریزی و ویرانی بدهد. الان ابر و باد و مه و خورشید و فلک، یعنی اقتصاد و جامعه و سیاست و کرونا دست به دست هم داده‌اند تا تو این آخرین قرص ‌نان‌هایی که از چاه نفت درآورده‌ای را به غفلت نخوری و فقط و فقط صرف زنده ماندت بکنی و بعد برای داشتن چیزی بیش از زنده ماندن، «باید» الگوی زیست خودت را تغییر بدهی و این می‌شود همان افق‌گشایی. یعنی باید اولویت‌‌های زندگی و دغدغه‌هایت را تغییر دهی. الگوی تغذیه و تحرک و گفتار و شغل‌ و ... را تغییر بدهی، که اگر به آن تغییر تن ندهی، دیگر قلب و کلیه و کبدت همراهی نخواهند کرد و ناگهان روزی در یک فشار جسمی یا روحی، بدنت تشنج می‌کند و تمام.

♦️خلاصه تمام حرف من در آن مصاحبه این است که تحولات خوب و بد دهه‌ی قبل همه چیز را برای یک افق‌گشایی و نوسازی در نظام سیاسی آماده کرده است و این افق‌گشایی با انتخابات ۱۴۰۰ رخ خواهد داد. و البته هیچ فرقی هم نمی‌کند که نتیجه‌ی انتخابات ۱۴۰۰ چه باشد. آن انتخابات، خواه بسته و بی‌شور برگزار شود و از آن یک محافظه‌کار (اصول‌گرا، نظامی، ولایت‌مدار و ...) بر سرقدرت بیاید و خواه یک انتخابات آزاد و بسیار پرشور و قطبی‌شده برگزار شود و از آن یک تحول‌خواه (اصلاح‌طلب، میانه‌رو، توده‌گرا، روشنفکر و ...) به قدرت برسد، نتیجه یکی خواهد بود: قطار اقتصاد و سیاست در ایران به انتهای ریل خود رسیده است و سوزن‌بان هرکس که باشد، «باید» دسته سوزن را بچرخاند. وگرنه که قطار از ریل خارج خواهد شد.

https://t.me/tafakorjanbi1398
📍اختصاصی #تفکر_جانبی

نفی گفتگو با #آمریکا به چه قیمتی؟!

#دونالد_ترامپ، رئیس‌جمهور آمریکا، دیشب در نطق انتخاباتی خود بار دیگر ایران را به مذاکره فراخواند و این بار قید #سریع را هم به آن افزود. این چندمین بار در هفته‌های اخیر است که بالاترین مقام اجرایی اولین ابرقدرت دنیا، ایران را به مذاکره دعوت می‌کند و این فرصت را در اختیار مقامات ایرانی می‌گذارد که اگرنه از موضع بالا، از موضع برابر با مقامات آمریکایی بنشینند و سنگ‌های خود را وابکنند. آن‌هم در این شرایط وخیم #اقتصادی و اجتماعی که دامن کل مملکت را فرا گرفته است.

اینجا کاری نداریم که #ترامپ کیست و چه شخصیت متزلزلی دارد. اینجا کاری به بدعهدی او در #برجام نداریم. اینجا حتی کاری نداریم به اینکه چطور شد اصلا ایران کارش به تحریم و برجام کشید. اینجا فقط صحبت از یک #دیپلماسی فعال است. صحبت از یک عقل جمعی است. آن چیزی که می‌تواند جلوی ضرر بیشتر را بگیرد. آن چیزی که می‌تواند شرایط بحرانی حاضر را تا حدودی بهبود ببخشد و متحول کند.

اینجا صحبت از فرصت گذرای زندگی برای بسیاری از ایرانی‌هاست، که دارد دود می‌شود و قطعاً دوباره به آن‌ها اعطا نمی‌شود. آبروهایی که در اثر فقر می‌ریزد و قابل جبران نیست. زندگی‌هایی که در معرض تلاشی و نابودی قرار گرفته‌اند و بعدها هم امکان ترمیم ندارند. اینجا صحبت از نرخ پایین ازدواج و نرخ بالای طلاق در اثر مشکلات اقتصادی است. اینجا صحبت از فراگیری فقر و فحشا است. #ترامپ کیلویی چند است؟ آمریکا کیلویی چند است؟ اینجا پای شرف و امنیت و آسایش ایرانی در میان است.

این هم که چرا برخی تا اسم #آمریکا به میان می‌آید، سریع موضع به اصطلاح #انقلابی می‌گیرند و کاسه‌ی داغ‌تر از آش می‌شوند، حتما ربطی به غیرت و باور ایدئولوژیک آن‌ها ندارد. یکی از دلایل اصلی آن، خلاصی مملکت از یک بحران عظیم سیاسی و آمادگی آن برای رسیدگی به جرایم اقتصادی افرادی است که از قِبَل #تحریم و تکریم آن به نان و نوایی رسیده‌اند. اینکه آقای #قالیباف، رئیس مجلس پیش‌دستی می‌کند و زودتر از سایر مقامات اجرایی کشور، هر نوع گفتگو با آمریکا را به کلی نفی می‌کند، نشانه‌ی انقلابی‌گری وی نیست. شاید در وهله‌ی نخست سرپوش گذاشتن بر اتهاماتی باشد که در فضای رسمی و غیررسمی علیه وی و معاون اول وی در شهرداری ایراد می‌شود.

از دیدگاه #تفکر_جانبی، حالا که ترامپ به دلایلی در موضع ضعف سیاسی قرار گرفته و برای آشتی با ایران دم تکان می‌دهد، بهترین فرصت برای یک رویارویی منطقی و با عزت نفس است. وگرنه که در اگر بر همین پاشنه بچرخد و وضع به همین منوالی که هست پیش برود، خیلی چیزها از جمله جان و نان و نام و ناموس مردم به خطر و آبادانی این سرزمین نیز هی بیشتر و بیشتر به تاخیر می‌افتد.

کاش مسئولان کشور ما در کنار تمام دغدغه‌هایی که دارند و ندارند، سری هم به متون حکمی و حماسی ما از #نهج‌البلاغه علی (ع) گرفته تا #شاهنامه فردوسی و #گلستان سعدی و #مثنوی مولانا و #قابوسنامه و ... می‌زدند و از آن‌ها سیاست و حکمت و #رواداری را می‌آموختند! چه، به قول دکتر #محسن_رنانی (اقتصاددان) در گفتگو با روزنامه‌ی شرق، «قطار اقتصاد و سياست در ايران به انتهاي ريل خود رسيده است» و خواه ناخواه باید تن به یک گسست جدی با گذشته بدهد.

https://t.me/tafakorjanbi1398
✍️ ترامپ یا بایدن؟

📍نویسنده: #محسن_رنانی، اقتصاددان و عضو هیئت علمی گروه اقتصاد دانشگاه اصفهان، ۲ آبان‌ماه ۱۳۹۹

گرچه این سخنرانی در خرداد سال گذشته انجام شده است اما اکنون در فضای مجازی به اشتراک می گذارم، چون زمانش اکنون است. اکنون که همه در این اندیشه‌اند که اگر ترامپ بیاید چه می‌شود؟ و اگر بایدِن بیاید چه؟ فکر کردم اکنون زمان خوبی برای توجه دادن به این نکته است که تا الگو‌های ما تغییر نکنند چیزی عوض نخواهد شد. بحران‌های ما حاصل سوء رفتار الگوهای ما و سوء مدیریت سیاستگران ماست، ربطی به ترامپ و بایدِن ندارد. آمدن و رفتن ترامپ و بایدِن فقط سرعت بحران‌‌های ما را کم و زیاد می کند.

ترامپ بیاید، تولید ما با سرعت بیشتری سقوط می‌کند؛ بایدن بیاید، تولید ما با سرعت کمتری سقوط می‌کند. ترامپ بیاید، حجم نقدینگی ما با سرعت بیشتری بالا می‌رود؛ بایدن بیاید، حجم نقدینگی ما با سرعت کمتری بالا می‌رود. ترامپ بیاید، کشورهای عربی با سرعت بیشتری از ما دور می شوند و به سوی هم‌پیمانی با اسرائيل می‌روند؛ بایدن بیاید، با سرعت کمتری چنین می‌کنند. ترامپ بیاید، کشته‌های تصادفات رانندگی ما با سرعت بیشتری بالاتر می‌رود؛ بایدن بیاید، کشته‌ها همچنان بالا می‌رود اما با سرعتی کمتر. ترامپ بیاید، مرگ‌های کرونایی ما با سرعت بیشتری افزایش می‌یابد؛ بایدن بیاید با سرعتی کمتر. ترامپ بیاید، فحاشی‌های ما در فضای مجازی خیلی زیادتر می‌شود؛ بایدن بیاید، کمتر زیادتر می‌شود. ترامپ بیاید شکاف و قهر بین روشنفکران و حاکمان خیلی عمیق‌تر می‌شود؛ بایدن بیاید، همچنان عمیق‌‌تر می‌شود اما با سرعت کمتر.

و البته ترامپ بیاید احتمالا ما زودتر به نقطه تصمیمات سخت برای افق‌گشایی می‌رسیم؛ اما اگر بایدن بیاید، مدت دیگری فرصت می‌یابیم تا بیشتر همدیگر را و کشور را تخریب کنیم و بعد به آن نقطه برسیم. احتمالا در نقطه تصمیمات سخت هم، یا شروع می‌کنیم فرصت طلبی کنیم تا نگذاریم تصمیمات سخت گرفته شود و کشور از بحران فاصله بگیرد؛ یا این که به‌جای همکاری و همدلی برای رسیدن به تصمیم درست و کم هزینه، سعی می‌کنیم همدیگر را مقصر معرفی کنیم و بیشتر تخریب کنیم. حتی وقتی تصمیمات سخت را هم گرفتیم دوباره همان تصمیم سخت را بهانه ای برای تخریب یکدیگر قرار خواهیم داد (تکرار تجربه برجام). پس با آمد و رفت ترامپ و بایدن چیزی عوض نمی‌شود چون ما عوض نمی‌شویم.

دقت کنیم، ‌ما در ده سال گذشته تجربه‌های بزرگ و پرهزینه‌ای را پشت سر گذاشته‌ایم، اما در این ده سال هیچ کس عوض نشده است، یعنی هیچ کس از جای خودش تکان نخورده است، همه همان جایی هستند که ده سال پیش ایستاده بودند و حرف‌ها همان حرف‌ها و الگوهای رفتاری، همان الگوها. نه رهبری، به عنوان الگویی که جایگاه منحصر به فردی در ساختار سیاسی ما دارد، و نه آقایان موسوی یا خاتمی یا کروبی یا چهره‌های اصول‌گرا، یا روشنفکران بیرون حاکمیت یا نخبگان درون حاکمیت، یا حتی منتقدان خارج از کشور، هیچ کدام در این ده سال از موضع خود جابه‌جا نشده‌اند؛ یعنی همه همان «حقّ»ی که بوده‌اند هستند. و چون همه همان حقّی که بوده‌اند هستند، آنچه فدا شده است، حقّ ملت ایران است: حق رفاه، حق امنیت، حق آرامش، حق اشتغال،‌ حق ازدواج، حق امید، حق آینده‌ای روشن و حق توسعه.

به گمان من از اکنون تا انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰ در مهم ترین نقطه عطف تاریخ بعد از انقلاب ایستاده ایم. تحولات بزرگی در راه است که کوچکترین انتخاب خطا می‌تواند هزینه‌های سنگین بین نسلی تازه‌ای بر کشور ما تحمیل کند. پس نوبت آن است که همه‌مان تغییر کنیم، و همه‌مان جا‌به‌جا بشویم تا مجالی و فضایی برای تغییر ایجاد کنیم و بستر تصمیمات بزرگ اما عقلانی را آماده کنیم. کشور سالهاست مانند چهارراهی شده است که خودروها از چهار طرف آمده‌اند و در وسط آن گره خورده و متوقف شده‌اند، حالا همه راننده‌ها سرشان را از خودروی خود بیرون کرده‌اند و داد می‌زنند آقا تو خطا آمده‌ای برو عقب و البته هیچ‌کس عقب نمی‌رود چون هر کس که تا وسط چهارراه آمده است عده دیگری هم پشت‌ سر او وارد چهارراه شده اند. برای خروج از این بن‌بست هیچ راهی نیست که همه با هم یک دنده عقب بگیریم. آنانی که در خودروی سیاست، دنده عقب ندارند شایسته سیاست‌ورزی در عصر توسعه‌خواهی نیستند.

@tafakorjanbi1398
جباریت (دیکتاتوری) محصول توده‌های جبار!

📍نویسنده: دکتر #محسن_رنانی، اقتصاددان و عضو هیئت‌علمی دانشگاه اصفهان

🔸این نوروز توفیق یافتم تا خواندن کتاب «نقد و تحلیل جباریت» نوشته «مانس اشپربر» را تمام کنم. این روان‌شناس آلمانی کتاب را در سن ۳۲سالگی و در دهه ۱۹۳۰ میلادی، یعنی پیش از آن که هیتلر جهان را به کام جنگ جهانی دوم بکشاند، نگاشته است. او حتی در کتاب خود از روی تحلیل روانی رفتار دیکتاتورها، پیش‌بینی کرده است که کسی مثل هیتلر سرانجام خودکشی خواهد کرد. وقتی این کتاب منتشر شد نویسنده‌اش نه تنها مجبور شد برای مصون ماندن از خشم نازیها به زندگی پنهانی روی آورد بلکه حتی کمونیست‌های پیرو استالین نیز خواندن این کتاب را ممنوع کردند و پیروان‌ آن‌ها حتی از دست زدن به این کتاب هم پرهیز می‌کردند.

🔸این کتاب توسط کریم قصیم به زبان فارسی ترجمه و در سال ۱۳۶۳ توسط انتشارات دماوند به چاپ رسیده است. به علت استقبال از کتاب، ظرف یک سال به چاپ سوم رسید و پس از چاپ سوم همین کتاب در سال ۱۳۶۴ بود که پس از سه سال فعالیت، انتشارات دماوند تعطیل شد.

🔸اشپربر در این کتاب، که متنی بسیار روان و جذاب دارد، با تحلیل روان‌شناختی شخصیت و رفتار جباران (دیکتاتورها) نشان می‌دهد که جباران به خودی خود جبار نمی‌شوند، بلکه آن‌ها محصول رفتار توده‌هایی هستند که خلق‌وخوی جباریت بخشی از وجود آن‌هاست. برای آن که جباریت و دیکتاتوری برای همیشه از جامعه‌ای رخت بربندد، باید روحیه جباریت توده‌ها از بین برود (یادمان نرود که ما ایرانی‌ها رابطه خوبی با موجودات ضعیفتر از خودمان نداریم!)

🔸اشپربر نشان می‌دهد که چگونه شخصیت روانی یک جبار به تدریج و در طول زمان تحول می‌یابد و او را از یک زندگی معمولی محروم می‌کند؛ به‌گونه‌ای که جبار به تدریج دچار سادیسم (دیگرآزاری) و در مراحل بعدی دچار مازوخیسم (خودآزاری) می‌شود. در واقع از نظر اشپربر، جباران بیمارانی هستند که بیماری‌شان در هیاهوی توده‌ها، برای خودشان و برای دیگران مخفی می‌ماند و به همین علت فرصت درمان نیز از آن‌ها ستانده می‌شود.

🔸اشپربر با دسته‌بندی انواع ترس نشان می‌دهد که جباران دچار «ترس تهاجمی» هستند و در واقع بخش بزرگی از رفتار آن‌ها ناشی از این نوع ترس است. اشپربر معتقد است اعتیاد به دشمن‌تراشی و ایده « دشمن‌انگاری هر کس با ما نیست» از سوی جباران محصول ترس عمیقی است که در وجود آن‌ها نهفته است. او از قول افلاطون می‌نویسد «هر کس می‌تواند شایسته صفت شجاع باشد الا فرد جبار». و بعد خودش به زیبایی و با تحلیل روان‌شناختی نشان می‌دهد که این سخن افلاطون چقدر دقیق است. در واقع نشان می‌دهد که جباریت نوعی ویژگی‌ است که جایگزین فقدان شجاعت می‌شود. و این رفتار در همه سطوح قدرت (پدر، معلم، رئیس اداره، پلیس محله و ...) نمود دارد. اما وقتی آحاد توده‌های شخصیتاً جبار در عالم واقع با یکی از جباران همراهی می‌کنند و او را حمایت می‌کنند، از او یک حاکم به تمام معنی دیکتاتور می‌سازند.

🔸اشپربر نشان می‌دهد که چگونه ترس در طول زمان به نفرت تبدیل می‌شود و آنگاه توده‌ها برای ارضای حس نفرت‌شان از عده‌ای دیگر، جباری را یاری می‌کنند تا آنان را نابود کند. و بعد دوباره زمانی می‌رسد که توده‌‌ها به علت نفرت از خود همین جبار، او را به کمک جبار دیگری به چوبه‌ی ‌دار می‌سپارند.

🔸او به کمال نشان می‌دهد که چگونه جباران با ساده کردن مسائل پیچیده‌ی زندگی، راه‌حل‌های عامه‌پسند، اما غیرقابل اجرا می‌دهند و اصلا هم نگران عدم قابلیت اجرای این ایده‌های خود نیستند. چرا که آموخته‌اند وقتی راه‌حل‌شان به نتیجه نرسید، به ‌راحتی می‌توانند با انداختن مسئولیت این ناکامی ‌به گردن دیگران (دشمنان فرضی)، این ناکامی را تبدیل به فرصتی کنند تا نشان دهند که دشمنان‌شان چقدر قدرتمند‌اند و نمی‌گذارند تا آن‌ها به اهدافشان برسند.

🔸اشپربر البته تحلیل‌اش را معطوف به شخصیت سیاسی خاصی نمی‌کند، اما برخی مثال‌هایش را از رفتار دیکتاتورهای زمانه‌اش (استالین و هیتلر) می‌آورد. با این ‌حال، زیبایی کتاب او به این است که وقتی نام هیتلر و استالین را حذف می‌کنیم و نام هر دیکتاتور دیگری را به جایشان می‌گذاریم، می‌بینیم چقدر تحلیل تازه است و گویا اشپربر آن را همین دیروز و برای تحلیل رفتار دیکتاتورهای همین زمانه نوشته است.

🔸پ.ن: این یادداشت را دکتر رنانی در نوروز سال ۱۳۹۷ نوشته و منتشر کرده است، ولی خب محتوای آن، همچنان که محتوای کتاب اشپربر همچنان تر و تازه است. کتاب اشپربر را گیر آوردید، در خواندن آن یک لحظه معطل نکنید.

@tafakorjanbi1398
کتاب_«نقد_و_تحلیل_جباریت»_نوشته‌ی_«مانس_اشپربر».pdf
6 MB
✍️ پیشنهادی عالی برای اینِ عید خالی!

❇️ پیش‌تر درباره‌ی اهمیت کتاب «نقد و تحلیل جباریت» نوشته‌ی #مانس_اشپربر، روان‌شناس رفتارگرای آلمانی یادداشتی را از دکتر #محسن_رنانی، عضو هیئت‌علمی گروه اقتصاد دانشگاه اصفهان به اشتراک گذاشتیم، که با جستجو در #تفکر_جانبی می‌توانید به آن دسترسی پیدا کنید. کتابی که خواندن آن به فهم خیلی از مسایل می‌انجامد و به پرسش‌های زیادی در ذهن ما پاسخ می‌دهد. پرسش‌هایی از این دست که دیکتاتوری چیست؟ دیکتاتور کیست؟ شخصیت یک دیکتاتور چگونه شکل می‌گیرد؟ چگونه یک دیکتاتور به قدرت می‌رسد؟ رابطه‌ی ما با دیکتاتوری چگونه است؟ و بالاخره اینکه چگونه ممکن است یک دیکتاتور از قدرت ساقط شود؟ اگر واقعاً اهل مطالعه‌ی عمیق هستید و مطالعه‌ی سودمند را بر خواندن خبرهای تکراری تورم و اختلاس ترجیح می‌دهید، در تعطیلی‌های پیش‌رو فرصت طلایی خواندن این کتاب کم‌حجم را از دست ندهید. کتابی که با خواندن چند صفحه‌ی آن، محال است که آن را به پایان نبرید. PDF کتاب، که بلافاصله پس از انتشار در دهه‌ی شصت توقیف و ممنوع‌الچاپ شد، به پیوست تقدیم شما عزیزان می‌شود.

@tafakorjanbi1398
نشان وقاحت!

📍 دکتر #محسن_رنانی، اقتصاددان

این روزها می‌بینیم به جای اینکه ملت طلبکار حکومت و شورای نگهبان و نهادهای تاثیرگذار در تصمیم‌گیری و تصمیم‌سازی‌های کلان کشور باشند، برعکس این امامان جمعه و صداوسیما و شورای نگهبان و ... است که گویا از ملت طلبکارند! که، حاصل انتخابتان این‌گونه بود و منتخب شما این نواقص و کاستی‌ها را داشته و دارد و ..! دائما در بوق و کرنا می‌کنند که چرا به روحانی رای دادید و روحانی چه کرد و چه نکرد و چرا این‌گونه است و آن‌گونه نیست ... شما بفرمایید کدام گزینه بهتر و شایسته‌تر را در مقابل مردم قرار دادید که انتخابش نکردند!؟ کدام کاندیدای متعهد، متخصص، مدیر و مدبر که از روحانی بهتر باشد را در سبد گزینش مردم گذاشتید و مردم آن را پس زدند!؟

بگذارید کمی به عقب برگردیم ...
مگر احمدی‌نژاد در دوره‌های قبل نامزد به اصطلاح جوان و انقلابی و اصلح و مورد تایید کامل شما نبود؟ مگر هشت سال در دوران فوران درآمدهای نفتی به هر وسیله و روش ممکن او را بر کرسی ریاست‌جمهوری ننشاندید؟! مگر تمام امکانات پولی و مالی و تبلیغاتی و نظامی و قضایی کشور را در حمایتش بسیج نکردید؟! مگر صدای هر مخالف و منتقدی را به بهانه فتنه خاموش نکردید!؟
مگر حتی در مقابل قهر و آشتی و نافرمانی و اقدامات و تصمیمات خارج قانونش سکوت نکردید؟ مگر با سخنان نسنجیده و ویرانگرش برای مملکت که حاصلش انبوهی از تحریم و قطعنامه های بین‌المللی برای کشورمان بود، همراهی نکردید؟ مگر هر سخن و مثال سخیف و سبک و خام و توهین‌آمیز و دون شانش را تعریف و تمجید نکردید و برایش کف نزدید؟ مگر او را معجزه هزاره سوم قلمداد نکردید و بر اوهام و تخیلاتش مهر تصدیق نزدید؟ نتیجه‌ و سرانجامش چه شد؟

آیا جز این بود که برای اولین بار در آن دوران رکورددار شاخص فلاکت (بالاترین تورم و بیکاری) در دنیا شدیم!؟
آیا جز تورم پنجاه درصدی و کاهش ارزش پول ملی یعنی اندوخته و دارایی و ثروت و پس‌انداز مردم تا حدود یک چهارم چیزی عاید ملت شد؟! آیا جز سد گتوند و سیوند و تخریب زیرساخت‌های اقتصادی و سقوط پی‌درپی هواپیماهای دست چندم باربری تغییر کاربری داده و بنزین سرطان‌زایی پتروشیمی و انرژی هسته‌ای درون آشپزخانه و گم شدن اسکله نفتی و هاله‌ی نور دستاورد دیگری به ارث گذاشت؟! آیا میراثی جز سیل قطعنامه‌های شورای امنیت و کشورهای اروپایی و آمریکا و ... چیزی نصیب ملت شد؟ اصلا مگر اوضاع اقتصادی امروز کشور و به صفر رسیدن درآمدهای نفتی نتیجه قطعنامه و تحریم‌های دولت انقلابی قبل نیست؟! مگر حاصل کار آن دولت جز تحریم و قطعنامه و اختلاس و چپاول بیت‌المال چیز دیگری هم بود؟!

و خلاصه اینکه: این مردم از میان گزینه‌های محدود و معدود پیش رو کسی را که شایسته‌تر نسبت به سایر گزینه‌ها دید، انتخاب کرد. تکرار می‌کنم شایسته‌تر نسبت به سایر گزینه‌ها و نه بیشتر! این که از بام تا شام تمام تریبون‌های رسمی و مذهبی، صداوسیما و ... در گوش مردم زمزمه می‌کنند که اشتباه کرده‌اید و انتخابتان درست نبوده است و مراقب باشید دوباره مرتکب اشتباه قبلی نشوید، تنها نشان از وقاحت‌تان دارد و بس!

@tafakorjanbi1398
ما فقط یک راه داریم!

📍دکتر #محسن_رنانی، اقتصاددان و عضو هیئت‌علمی دانشگاه اصفهان

🔸مردم خوب و نگران کشورم؛
روشنفکران دلشکسته؛
اقتصاددانان دم فروبسته؛
فعالان مدنی و سیاسی پربسته؛
ایرانیانِ بیرون از وطن نشسته؛
و همه آنانی که خارج از ساختار قدرت بر گلیم سکوت نشسته‌اید، هیچ دموکراسی کامل و مطلوبی وجود ندارد. همه‌ی دموکراسی‌ها در حال تکامل هستند.

🔸 حتی آمریکا پس از ۲۴۰ سال تمرین دموکراسی، تازه (در دو سه دوره پیش) اولین رئیس‌جمهور رنگین‌پوست را پذیرفته است و هنوز هیچ زنی به ریاست‌جمهوری آمریکا نرسیده است! آنان نیز در حال تمرین و تکامل دموکراسی هستند. ما هیچ راهی نداریم جز آن که از همین دموکراسی نوپای شکننده و ناعادلانه و تکامل‌نیافته موجود دفاع کنیم و از طریق آن کشور را به سوی بهبودی ببریم.

🔸در قرن جدید هیچ ظلمی عظیم‌تر از راندن یک ملت به سوی ناامیدی، شورش، انقلاب و درهم‌ریزی نیست. عصر "انقلاب‌های انتقالی" در قرن بیست و یکم پایان یافت. در قرن حاضر اگر شورش و انقلابی رخ دهد از جنس "انقلاب‌‌های انهدامی" خواهد بود. تجربه‌ی انقلاب دیروز و بهار عربی امروز در پیش ‌چشم ماست. راه‌حل عبور از تنگناهای موجود نه از سکوت می‌گذرد، نه از قهر، نه از آشوب، نه از انقلاب و نه از حاکمیت نظامیان... ما فقط و فقط یک راه داریم و آن مشارکت در همین دموکراسی شدیدا محدود و ناعادلانه و یک‌طرفه موجود است.

@tafakorjanbi1398