زوربا
3.67K subscribers
7.08K photos
856 videos
15 files
2.59K links
Download Telegram
✍️ «دیروز پس از انتشار عکس فوق نهادهای امنیتی با خواهرم (#دنیا_راد) تماس گرفتند و او را برای ادای پاره‌ای توضیحات احضار کردند. امروز و پس از مراجعه دنیا به محل تعیین‌شده، او را دستگیر کردند. پس از چند ساعت بی‌خبری دنیا طی تماس کوتاهی با من گفت که به بند ۲۰۹ زندان اوین انتقال داده‌ شده‌ است.»/دینا راد

🔸پ.ن: این یادداشت را خواهر یکی از آن زنان توی عکس فوق منتشر کرده است. زنانی که در یک اقدام
#نمادین در یک قهوه‌خانه‌ی سنتی پایین شهر تهران، بدون حجاب (بخوانید روسری) صبحانه خورده‌اند! چرا نمادین؟! چون قهوه‌خانه‌ها در ایران، از زمان شکل‌گیری آن‌ها در دوره‌ی #صفویه تا امروز، اگر نگوییم محیط‌هایی صددرصد مردانه، محیط‌هایی به شدت مردانه (#مردسالارانه) بوده‌اند. محیط‌هایی که برای مثال در #فیلمفارسی‌ها اغلب خاستگاه تعاریفی برساخته از #مردانگی بوده‌اند! این عکس مخدوش شدن روح حاکم بر این محیط‌ها را نشان می‌دهد. قامت مرد توی آینه‌ی بالای سر زنان که پشت به آن‌ها ایستاده نیز این تهاجم نمادین را تقویت و تصریح می‌کند!/#تفکر_جانبی

@tafakorjanbi1398
✍️ ۱۳۷ روز پیش، در تاریخ ۲۸ اردیبهشت‌ماه ۱۴۰۱ (۱۸ می ۲۰۲۲) و در یادداشت کوتاه زیر گفتیم که ملت ایران به مطلق #پوچی، به مرحله‌ای خطرناک رسیده و حکومت دیر یا زود باید منتظر واکنش ملت به رفتارهای نسنجیده‌اش باشد. جنبش اعتراضی «زن، زندگی، آزادی» که با قتل زنده‌یاد #مهسا_امینی آغاز شد، همان واکنشی بود که کمتر از ۵ ماه پیش وعده‌اش را داده بودیم!

https://t.me/tafakorjanbi1398/13551
✍️ خودزنی حکومت با قطع اینترنت!

همه‌ی ما حالا دیگر به ضریب نفوذ اینترنت در شکل زندگی امروز خود واقف هستیم و می‌دانیم که این دستآورد بزرگ بشری چقدر در سامان دادن به جهان امروز، در بازتعریف شیوه‌ی زیست ما و در زندگی روزمره‌مان نقش بازی می‌کند. به عبارت دیگر، قطع یا فیلترینگ اینترنت حالا دیگر فقط بستن یک سری راه‌های ارتباطی ساده یا تفننی با دیگران نیست، بلکه نوعی آزار شدید روحی و به دنبال آن مختل شدن نظم زندگی آحاد جامعه است. این حقیقت در مورد نسل‌های جدید حتی به مراتب جدی‌تر می‌نماید. چه، جامعه‌پذیری این نسل‌ها، به ویژه بعد از دو سال شیوع کووید ۱۹ و رواج آموزش مجازی تقریباً از طریق همین شبکه‌های اجتماعی مجازی صورت پذیرفته و زندگی بدون این شبکه‌ها به نوعی برای آن‌ها ناممکن است. با این اوصاف، مسدود کردن شبکه‌های اجتماعی مجازی و محدود کردن اینترنت برای کنترل جنبش اعتراضی پیش رو، شاید بدترین تصمیمی باشد که حکومت تاکنون گرفته است. تصمیمی که قطعاً عزم مردم و به ویژه گروه‌های سنی پایین‌تر (جوانان و نوجوانان) را برای پیوستن به اعتراضات جزم می‌کند و چه بسا تبدیل به مهم‌ترین نیروی محرکه‌ی جنبش اعتراضی اخیر شود. در این صورت و در صورت پیروزی این جنبش، ایران نخستین کشوری خواهد بود که مردم آن در کنار جدال برای کسب آزادی‌های مشروع سیاسی، اجتماعی و اقتصادی، برای به دست آوردن حق برخورداری از فنآوری‌های دیجیتال و موج چهارم انقلاب‌های ارتباطی، یعنی ارتباطات شبکه‌ای دیجیتال جنگیده‌اند. اینکه شمار هشتگ
#مهسا_امینی در توئیتر تا این لحظه از مرز ۳۱۶ میلیون بار گذشته و با اختلاف دویست و بیست سی میلیون بار رکورد هشتگ‌های این شبکه‌ی فراگیر جهانی را شکسته است، شاید خود گواهی باشد بر این واقعیت./#تفکر_جانبی

@tafakorjanbi1398
✍️ وجود پیش‌شرط‌‌های وقوع یک #انقلاب در ایرانِ امروز!

دیروز، شنبه ۱۶ مهرماه، جنبش هزارسر و هزارتوی مردم ایران، دست‌کم در هزار نقطه از این سرزمین برای چهارمین هفته‌ی پیاپی حضور سیال خود را به رخ حکومت کشید و ایستادگی بر آرمان‌های خود را جانانه فریاد زد. پیروزی این جنبش اصلاحی، انقلابی و اعتراضی، ناگفته به تکرار، تداوم و تشدید تکانه‌های آن بستگی دارد و نباید بدان نگاه فوری، فوتی و کوتاه‌مدتی داشت. راستش امروز کسانی از این جنبش به جد و جبروت یاد می‌کنند، که تا دیروز حتی احتمال وقوع آن را هم نمی‌دادند. جنبشی که پیروزی آن حالا به مهم‌ترین نقطه‌ی امید و اتکای هر ایرانی تبدیل شده است و حصول پیروزی در آن، چنانکه از شواهد و قرائن برمی‌آید، جز با جان سپردن تعدادی از جوانان آبرومند و آرزومند این سرزمین میسر نخواهد شد. در این بین، جمهوری اسلامی شوربختانه برای هزارمین بار ثابت کرده که هیچ گوش شنوایی برای شنیدن خواست‌های برحق مردم معترض و هیچ چشم بینایی برای دیدن واقعیت‌های جاری در جامعه ندارد و همین هم ناگزیریِ وقوع و به بار نشستن این جنبش را صدچندان می‌کند. و اما، به لحاظ نظری، آنچه پیروزی جنبش انقلابی مردم ایران را تصریح، تأیید و تضمین می‌کند، وجود تمام آن پیش‌شرط‌های روان‌شناختی، جامعه‌شناختی و سیاسی است که طیف‌های مختلف نظریه‌پردازان مدرن برای وقوع یک
#انقلاب برمی‌شمارند. ناامیدی گسترده از وضعیت سیاسی و اجتماعی (پیش‌شرط‌ روان‌شناختی)، عدم تعادل شدید میان منابع و منافع طبقات مختلف جامعه (پیش‌شرط جامعه‌شناختی) و جنگ قدرت یا تعارض منافع گروه‌های ذی‌نفع (پیش‌شرط سیاسی) اسباب لازم برای وقوع یک انقلاب است که همگی در ایران امروز وجود دارد. از سوی دیگر، نباید سهم رسانه‌های دیجیتالی جدید و شبکه‌های اجتماعی مجازی را در تشکیل و تسریع این جنبش انقلابی نادیده گرفت. رسانه‌هایی که حالا خود تبدیل به پیام شده‌اند و مانند چشم و گوش مردم عمل می‌کنند./#تفکر_جانبی

@tafakorjanbi1398
✍️ این سلسله‌یادداشت‌های کوتاه اخیر #تفکر_جانبی را اگر یک عرزشی، یک جوان مومن انقلابی و یک سرسپرده‌ی نابینای نظام جمهوری اسلامی بخواند، به طور حتم دچار سوءتفاهم می‌شود و آن‌ها را به حساب مصونیت حکومت و احساس شکست ما می‌گذارد. حال آنکه اصلا این‌طور نیست و از قضا این مطالب نوید خطر بزرگ‌تری را برای حکومت و عوامل و اراذل و اجامرش می‌دهد. در این یادداشت‌ها نگرانی من از انحراف جنبش اعتراضی اخیر است و بروز دیگرگون آن. که اگر به واقعیت بپیوندد، اولین قربانیان آن نظام سیاسی حاکم و پیاده‌نظام چشم‌وگوش بسته‌ی آن‌هاست. ماجرای #معمر_قذافی، #صدام_حسین، #حسنی_مبارک و ... در این مورد درس‌های بزرگی با خود دارد!

@tafakorjanbi1398
📍 اختصاصی #تفکر_جانبی

✍️ بین ۲ تا ۳ میلیون نفر در جنبش اعتراضی اخیر شرکت داشته‌اند!

🟢 در جنبش اعتراضیِ اخیر مردم ایران، یکی از چیزهایی که هم حکومت، هم بسیاری از تحلیل‌گران و هم بخش‌هایی از مردم داخل و خارج را به اشتباه انداخته است، همان‌طور که پیش‌تر هم در یادداشتی بدان پرداخته بودیم، شیوه‌ی برپایی این اعتراضات و شکل بسیار نوین
#شبکه‌ای (مرکزگریز) آن است.

🟢 همین اعتراضات نامتمرکز و شبکه‌ای هم باعث شده که خیلی‌ها، از جمله محقق بزرگی چون
#یرواند_آبراهامیان نتوانند برآورد دقیقی از جمعیت حاضر در میدان مبارزه با حکومت داشته باشند و آن را اعتراضات پراکنده‌ای در نقاط مختلف ایران بدانند.

🟢 برای اینکه بتوانیم تصویری از عظمت انکارناپذیر این جنبش به دست بیاوریم، کافی‌ست که به آماری مراجعه کنیم که دیروز
#احمد_علیرضابیگی، نماینده‌ی تبریز در مجلس انقلابی اقلیت درباره‌ی تعداد بازداشت‌شدگان تهران داده است.

🟢 طبق گفته‌ی علیرضابیگی، در این چند روز فقط ۳۰۰۰ نفر در استان تهران بازداشت شده‌اند، که به جز ۸۳۰ نفر آن‌ها بقیه آزاد شده‌اند. از این بازداشتی‌ها ۲۰۰ نفر آن‌ها دانش‌آموز و ۳۶۰ نفرشان زن بوده‌اند. این‌ها را بگذارید کنار ۸۰۰ نفر بازداشتی گیلان، ۸۳۰ نفر بازداشتی همدان، چند هزار نفر بازداشتی کردستان و کنار صدها نفر بازداشتی سایر شهرهای ایران، که اگر بخواهیم همه‌ی آن‌ها را جمع بزنیم، به عدد بزرگی بالای ۳۰ هزار نفر می‌رسیم.

🟢 بنابراین اگر تعداد بازداشت‌شدگان را که خود حکومت اعلام کرده، بنا به ماهیت اعتراضات و جنبش‌های اعتراضی، یک تا دو سه درصد جمعیت حاضر در خیابان‌ها و دانشگاه‌ها و ... بدانیم، حداقل حدود ۲ تا ۳ میلیون نفر تاکنون در این جنبش اعتراضیِ اخیر شرکت داشته‌اند و این جای امیدواری بسیاری برای گسترش و پیروزی جنبش باقی می‌گذارد.

https://t.me/tafakorjanbi1398/15344

@tafakorjanbi1398
📍 اختصاصی #تفکر_جانبی

✍️ نگاهی شتاب‌زده به جنبش اعتراضیِ «زن، زندگی، آزادی» از رهگذر نظریه‌ی انقلاب
#چارلز_تیلی!

🟢 چارلز تیلی، نظریه‌پرداز انقلاب، در کتاب «بسیج تا انقلاب» چهار جزء اصلی انقلاب‌ (عمل جمعی انقلابی) را به ترتیب «سازمان» (گروه یا گروه‌های درگیر)، «بسیج» (شیوه‌های جذب توده‌ی مردم و هواداران)، «منافع مشترک» (سودی که گروه‌های درگیر انتظار دارند به دست آورند) و «فرصت» (رویدادهای تصادفی که زمینه‌ی دنبال کردن هدف‌های انقلابی را فراهم می‌کند) می‌شمارد. به نظر تیلی «جنبش‌های اجتماعی معمولاً به عنوان وسیله‌ی بسیج منابع گروهی هنگامی پدید می‌آید که یا مردم هیچ‌گونه وسایل نهادی‌ شده‌ای برای بیان خواسته‌های خود ندارند و یا نیازهایشان مستقیماً توسط مقامات حکومتی سرکوب می‌شود.». او سپس به نکته‌ی مهمی اشاره می‌کند و آن اینکه: «عمل جمعی در مرحله‌ای متضمن رویارویی آشکار با مقامات سیاسی حاکم (ریختن به خیابان‌ها) است. اما تنها هنگامی که چنین فعالیتی به وسیله‌ی گروه‌هایی که به طور منظم سازمان یافته‌اند پشتیبانی گردد، احتمال دارد که تأثیر زیادی بر الگوهای موجود قدرت بر جای گذارد.»

🟢 اگر از منظر چارلز تیلی به جنبش اعتراضی اخیر مردم ایران نگاه کنیم، این جنبش بدون «سازمان» خاصی آغاز شده است و در آن گروه‌های شناسنامه‌دار درون و بیرون حکومت تاکنون حضور نداشته‌اند و «بسیج» توده‌ها و نیروهای درگیر، که غالب آن‌ها را جوانان و نوجوانان دهه‌هشتادی تشکیل می‌دهند، به طور ناقص انجام شده است و هنوز آن‌طور که باید به گروه‌های هدف، که شاید شامل اقشار مختلف مردم باشد، سرایت نکرده است. در مورد «منافع مشترک» نیز، اگرچه پیگیری حقوق زنان و برچیدن گشت ارشاد و حجاب اجباری می‌تواند خواست عمومی جامعه تلقی شود، اما هنوز بسیاری از طبقات مذهبی و سنتی جامعه بدان باور ندارند و با آن همدلی و همراهی نکرده‌اند. آن چیزی که می‌تواند به رشد و بلوغ جنبش اخیر و فراگیرتر شدن‌اش بیانجامد و در این مرحله به عنوان منافع مشترک جمعی مطرح شود، بدون‌شک مطالبات اقتصادی است که اگر به صدر شعارهای جنبش راه پیدا کند، امکان موفقیت آن را قطعاً بالاتر می‌برد. در بازگشت به چهارچوب نظری تیلی، در واقع از آن چهار جزء اصلی در جنبش اعتراضیِ اخیر ایران، شاید تنها آخرین مورد، که «فرصت» مغتنم بروز اهداف انقلابی است، به طور کامل محقق شده باشد که همان قتل زنده‌یاد
#مهسا_امینی و به دنبال آن کشته شدن بیش از ۲۴۴ نفر از نوجوانان و جوانان و مردم این سرزمین طی یک ماه گذشته باشد.

🟢 نکته‌ی دیگری که چارلز تیلی به آن اشاره می‌کند و به نظر از اهمیت زیادی برخوردار است، تأثیر حضور خیابانی مردم بر ساختارِ قدرت موجود است که بنا بر نظر این جامعه‌شناس، تنها هنگامی تحقق می‌یابد که به وسیله‌ی گروه‌های سازمان‌یافته‌ پشتیبانی گردد. گروه‌های سازمان‌یافته، اینجا در واقع گروه‌هایی با پایگاه اجتماعی مشخص هستند که در بهترین و بدترین شرایط امکان برقراری گفت‌وگو یا چانه‌زنی با قدرت حاکم را دارند و می‌توانند از آن به نفع جنبش امتیاز بگیرند یا حتی زمینه‌ی انتقال مسالمت‌آمیز قدرت را فراهم کنند. شاید این حرف اکنون و در این شرایط به مذاق خیلی‌ها خوش نیاید، اما واقعیت این است که اصلاح‌طلبان، صرف‌نظر از انتقاداتی که به درست یا غلط جامعه‌ بدان‌ها وارد می‌کند، تنها گروه موجود برای بسیج مردم و چانه‌زنی‌ با حکومت برای انتقال مسالمت‌آمیز قدرت به حساب می‌آیند. وگرنه که جامعه باید دنبال آلترناتیو دیگری بگردد که فعلاً موجود نیست. انکار اصطلاح‌طلبان هم به نظر تنها به طولانی‌تر شدن فرآیند جنبش، پرهزینه‌تر شدن آن و چه بسا شکست آن در کوتاه‌مدت یا میان‌مدت خواهد انجامید. چه، این جنبش به رغم انرژی بالایی که در آغاز از خود نشان می‌دهد، به سادگی توانایی غلبه بر حریف بی‌خرد، بی‌منطق، خشن، پاک‌باخته و کهنه‌کاری چون جمهوری اسلامی را ندارد.

@tafakorjanbi1398
📍 اختصاصی #تفکر_جانبی

✍️ با خودمان روراست باشیم؛ مشکل از انتخاب مردم بوده یا از اصلاح‌طلبان؟!

این روزها در فضای مجازی و بیشتر تحت تحریک و تبلیغ رسانه‌های خارج از کشور، عده‌ای
#اصلاح‌طلبان را مقصر شرایط حاضر مملکت معرفی می‌کنند و در بیان چرایی این اتهام، بیش از هر چیزی بحث خیانت به رأی مردم و فرصت‌سوزی اصلاح‌طلبان را پیش می‌کشند. به عبارت دیگر، آن‌ها معتقدند که کسی مثل #سیدمحمد_خاتمی بعد از اقبال بالای جامعه به وی در انتخابات سال ۷۶ و سال ۸۰، از پشتوانه‌ی رأی مردمی خود استفاده نکرده و در تحقق شعارهای انتخاباتی خود نکوشیده و ناکام بوده است. بدون‌شک ارزیابی کامیابی و ناکامی خاتمی و تحقق شعارهای انتخاباتی وی، مستلزم بازگشت دقیق به همان دوره و مرور شعارها و تطبیق نتایج آن‌ها با واقعیت است. چیزی که در حوصله‌ی این یادداشت نمی‌گنجد. با این حال گیریم اصلا حق با منتقدان خاتمی باشد و آن‌ها در پایان دور نخست ریاست‌جمهوری او، به این نتیجه رسیده باشند که وی از تحقق شعارهای خود عاجز بوده است. با این حساب چرا حاضر شدند یک دوره‌ی دیگر به او رأی بدهند و برای چهار سال دیگر انتخابش کنند؟ مگر ۴ سال کم زمانی برای محک زدن یک دولت است؟ دوران ریاست‌جمهوری خاتمی را می‌گذاریم و می‌گذریم. به راستی، این مردمی که خواهان عبور از جمهوری اسلامی و حاکمیت مطلقه بودند، چطور بلافاصله به #محمود_احمدی‌نژاد رأی بالایی دادند؟ آیا احمدی‌نژاد موفق شد کمترین شکافی در دیوار سفت و سختِ حاکمیت به وجود بیاورد و گامی به پیش بردارد؟ بدیهی است که پاسخ به این پرسش کاملاً منفی است. چه، اگر مثبت بود، در انتخابات ۸۸، جامعه آنچنان دوقطبی نمی‌شد و بخش بزرگی از جمعیت ایران، پشت #میرحسین_موسوی نمی‌ایستادند و در اعتراض به نتیجه‌ی انتخابات به خیابان نمی‌آمدند. اصلاً گیریم در انتخابات سال ۸۸ تقلبی هم صورت نگرفته و اقبالِ اکثریت جامعه، همچنان به احمدی‌نژاد بود. نتیجه‌ دور دوم ریاست‌جمهوری وی در آن دوره طلایی درآمدهای نفتی چه بود؟ جز مشتی تحریم و رفتن پرونده‌ی اتمی ایران به شورای امنیت و صدور قطعنامه‌های این شورا علیه ایران؟ می‌رسیم به انتخابات سال ۹۲. منتقدانِ امروز اصلاح‌طلبی معتقدند که در انتخاب #حسن_روحانی، به خاتمی اعتماد کردند و با «تکرار» او روحانی را بالا آوردند. آن‌ها نه خوش‌بینی به عملکرد دولت اول روحانی و امضای #برجام و رفع تحریم‌ها، که رأی دوباره به روحانی را، باز به «تکرار» خاتمی نسبت می‌دهند. به تکرار کسی که او را امروز بی‌عرضه و ترسو می‌خوانند و باعث تمام بدبختی‌های خود. اینجا یک سوال دیگر پیش می‌آید و آن اینکه چرا مردم بابصیرت ما به آدم بی‌کفایت و ترسویی چون خاتمی، نه دوباره، که برای چندمین بار اعتماد کردند و خود را از چاله به چاه انداختند؟ کسی که نتوانسته ۸ سال صلاحیت خود را به مردم ثابت کند، چطور می‌تواند راهنمای مردم در انتخاب یک آدم بی‌صلاحیت دیگر، آن‌هم برای بار دوم باشد؟! دوران ریاست‌جمهوری روحانی هم بالاخره به سر رسید و مردم سرانجام در انتخابات سال ۱۴۰۰ با قاطعیت از صندوق رأی جمهوری اسلامی فاصله گرفتند. تصمیمی سراسر آگاهانه که مسئولیت آن کاملاً با خودشان بود. چون تنها چیزی که در انتخابات ۱۴۰۰ با ۶ دوره انتخابات قبلی تفاوتی نداشت، #نظارت_استصوابی شورای نگهبان بود. شورایی که همواره تعیین کرده بود چه کسی می‌تواند کاندیدای انتخابات ریاست‌جمهوری باشد. شورای نگهبان هم در تمام این سال‌ها زیر نظر مستقیم آیت‌الله #خامنه‌ای بود. با این حال، چطور مردم انتظار داشتند در این سیکل معیوب، که طبق قانون اساسی، قدرت از رهبر آغاز و به خود او ختم می‌شد، رییس‌جمهوری که از سد شورای نگهبان گذشته بود، بتواند شق‌القمری بکند و ساختار قدرت را به سود مردم تغییر دهد؟ اصلا گیریم اصلاح‌طلبان بدترین آدم‌های تاریخ و عاشق صندوق رأی، مردم چرا این همه سال فریب آن‌ها را خوردند؟! یعنی این همه آدم منتقد یک بار به قانون اساسی جمهوری اسلامی رجوع نکرده بود که ببیند ریاست‌جمهوری در این حکومت چه محدودیت‌هایی دارد؟! این‌همه حضور روسای جمهور در مراسم #تنفیذ بیت رهبری نتوانسته بود این حقیقت را به میلیون‌ها ایرانی رأی‌دهنده بفهماند که با این قانون اساسیِ متکی به ولایت مطلقه‌ی فقیه، کف و سقف عملکرد رئیس‌جمهور‌ها مشخص است و نباید از آن‌ها انتظارات خارق‌العاده‌ای خارج از این چهارچوب داشت؟! بیایید برای یک بار هم که شده، صادقانه گناه خود را به گردن بگیریم. مشکل ما در تمام این سال‌ها، نه اصلاح‌طلبان، که تمکین به قانونی بوده که جز صدای یک نفر از آن به گوش نمی‌رسد.

@tafakorjanbi1398
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
✍️ رئیسی جان جیغ‌ خودت را بزن!

🔴 وقتی مشاورانت مطلب چند روز پیش
#تفکر_جانبی درباره‌ی تن و تمپوی صدای #علی_خامنه‌ای در دهه‌های مختلف حیات سیاسی او را می‌خوانند و بهت پیشنهاد می‌کنند که تُن صدای دهه‌ی ۹۰ خامنه‌ای را تقلید کنی، که جیغ نیست، نتیجه این می‌شود که خودت هم نمی‌فهمی که چه می‌گویی!!😄

«این منطقه دارای یک مدنیتی است که به بلندای تاریخ جلوه‌های تمدنی فرهنگی در این منطقه از جلوه‌های روشن منطقه ماست. لذا ما منطقه دارای تمدن هستیم.»!! 😄

@tafakorjanbi1398
📍 اختصاصی #تفکر_جانبی

✍️ فحش‌های رکیک یا پاسخی به
#جهادگران_تبیین؟!

همه‌ی ما صرف‌نظر از اینکه از
#فحش استفاده کنیم یا نه، کمابیش ذخیره‌ای ذهنی از فحش‌های معمولی تا فحش‌های به اصطلاح آب‌دار داریم و خواسته و ناخواسته نمونه‌هایی از آن‌ها را در روابط اجتماعی خصمانه و غیرخصمانه (شوخی‌ها و ...) می‌شنویم. حتی در عرفانی‌ترین متون ادبی ما هم، اگر نگوییم فحش، ردپایی از کلمات برانگیزنده و خلاف عفت عمومی هست که در بازگویی برخی مسایل به آن‌ها پرداخته می‌شود. حقیقت این است که طبق سنجه‌های روان‌شناختی و جامعه‌شناختی، و نه حتماً اخلاقی، فحش و ناسزا، بسته به گوینده، در ردیف ابزارهای دفاعی یا تهاجمی انسان تعریف شده و در #قرآن کریم نیز حقوقی بر آن مترتب شده است. حتی برخی پا را از این هم فراتر گذاشته‌اند و با استناد به آرای پدر علم روان‌کاوی، یعنی #زیگموند_فروید، فحش را حاصل زمین گذاشتن اسلحه‌ی گرم و سرد دانسته‌اند (نقل به مضمون). درباره‌ی ادبیات و جنبه‌های روان‌شناختی، جامعه‌شناختی، مردم‌شناختی و به طور کلی جوانب فرهنگی فحش و محل کاربرد و نحوه‌ی به‌کارگیری آن، پژوهش‌های درازدامنی در جهان انجام شده است که می‌توان آن‌ها را در اینترنت جستجو کرد. همین‌طور درباره‌ی نسبت فحاشی با جنبش‌های اعتراضی و انقلابی. این‌ها البته هیچ‌کدام مذمومیت فرهنگ و ادبیات مبتنی بر فحش را نفی نمی‌کند و فقط ناظر به فرآیندهایی است که می‌تواند منجر به شکل‌گیری چنین کنشی انسانی شود. بحث این وجیزه، تبارشناسی و کالبدشکافی «فحش» نیست و فقط می‌خواهد به فحش‌های رکیکی که این روزها از دهان بخشی از معترضان جوان خطاب به حکومت جمهوری اسلامی و به ویژه رأس آن صادر می‌شود، اشاره‌ای کند و بگذرد. راستش تا دیروز، بنده نیز با رویکردی سراسر اخلاق‌گرایانه با فحش‌های رکیکی که در جنبش اعتراضیِ اخیر می‌شنیدم، به شدت مخالف بودم. از دیروز، اما، روی این موضوع بیشتر متمرکز شده‌ام و با در نظر گرفتن تمام جوانب به آن فکر می‌کنم. از همین رو هم، ضمن کم شدن از شدت مخالفت‌ام، به این نتیجه رسیده‌ام که این کنش شاید نه تنها موقتی، که چه بسا به نوعی ضروری باشد. حالا چرا ضروری؟! چون تأثیرگذار است. چون مخاطب دارد‌. چون به جنگ چیزی از جنس خود رفته است. چون به اصطلاح فلسفی، برابرنهادِ جریان گمراه‌کننده‌ای به نام #جهاد_تبیین است که مدت‌ها پیش از سوی #علی_خامنه‌ای فرمان آن به سایبری‌ها و عرزشی‌ها و جوانان #آتش‌به‌اختیار حامی حکومت صادر شد و نتیجه‌ای جز فحش‌های رکیک این جماعت به آدم‌ها و اندیشه‌های منتقد و متعالی نداشت و تازه فاکتور هم می‌شد و برای فرد فحاش پیآمدهای مالی دندان‌گیر هم داشت! حقیقتی که همه به کرات در فضای مجازی و پشت اکانت‌های فیک و وابسته به حکومت شاهد بوده‌ایم در سال‌های اخیر. بی‌تردید اگر حکومت و صادرکننده‌ی فرمان توخالیِ #جهاد_تبیین با این رویکردِ پیاده‌نظام خود مخالفتی داشت و آن را مغایر با مناسبات اخلاقی و انسانی و دینی خود می‌دید، در مقابلش می‌ایستاد. اتفاقی که در عمل هیچ‌گاه نیفتاد و صدای همه‌ی آدم‌های ارزشمند جامعه را هم هر از گاهی درآورد. حالا قضای روزگار بر آن قرار گرفته که جنگ از فضای مجازی به خیابان‌ها و عرصه‌ی عمومی کشیده شده است و این‌بار جوانانی مصمم می‌خواهند برای یک بار هم که شده هم جواب آمر و هم جواب مجری آن‌ فحش‌ها را بدهند و نتیجه‌ی سال‌ها تحقیر و بی‌اخلاقی آن‌ها را به خودشان بازگردانند و بگویند که بله این هم هست! از این‌ها مهم‌تر، کنش اخلاقی و «امر خیر» را نمی‌توان محدود به کنش زبانی کرد و اخلاق را در محدوده‌ی تنگ کلام محصور کرد. زندگی اخلاقی و عاری از کژتابی‌های زبانی و فرهنگی، تنها زمانی معنا و مصداق دارد، که در یک فضای سراسر اخلاقی و به دور از ریا و دروغ و ظلم و ‌... تجربه شود. نه در جامعه‌ای مثل جامعه‌ی تحت ستم و سلطه‌ی جمهوری اسلامی که تمام فضیلت‌ها را قربانی خودکامگی نامشروع یک فرد یا جریان ایدئولوژیک ضدبشری کرده است. با این اوصاف آیا حق با معترضان هست که فحش بدهند یا نه؟!

@tafakorjanbi1398