زوربا
3.49K subscribers
7.08K photos
856 videos
15 files
2.59K links
Download Telegram
✍️ در پاسخ به پرسش مضحکِ #وحید_یامین‌پور، این جوجه‌نفوذی دوزاری و این عمله‌ی دستگاه ظلم باید گفت:

از
#اعدام‌های سال ۶۷ چه کسی نفع می‌بُرد؟! از #قتل‌های_زنجیره‌ای دهه‌ی ۷۰ چه کسی نفع می‌بُرد؟! از دعوت دروغین #نویسندگان دگراندیش به ارمنستان و فرستادن اتوبوس آن‌ها به سمت دره چه کسی نفع می‌بُرد؟! از ترور #سعید_حجاریان چه کسی نفع می‌بُرد؟! از زندانی کردن صدها آدم شریف و باسواد مملکت چه کسی نفع می‌بُرد و می‌بَرد؟! از کشتن بیش از ۲۰۰ هزار نفر از شهروندان بی‌گناه این سرزمین به دلیل تحریم واکسن #کرونا و تأخیر در خرید آن چه کسی نفع می‌بُرد؟! از حصر #حسینعلی_منتظری، #میرحسین_موسوی، #مهدی_کروبی و #زهرا_رهنورد چه کسی نفع می‌بُرد و می‌بَرد؟! از سرنگونی هواپیمای #اوکراینی در آسمان تهران و کشتن ده‌ها آدم بی‌گناه چه کسی نفع می‌بُرد؟! باز هم بگوییم؟! همین‌ها هم هست که اجازه نمی‌دهد این مردم گروگان در دست جمهوری اسلامی پشیزی به این حکومت جائر و غاصب و غارت‌گر اعتماد نداشته باشند!

@zorba1398
زوربا
📝📝📝۲۳ سال ✍️سعید حجّاریان، ۲۲ اسفند ۱۴۰۱ در آن نوبت که ما را وقت خوش بود، هزار و سیصد ‌و هفتاد و شش بود و ما، با خرسندی سبک‌سرانه‌ای به پیشواز آن رخداد رفتیم. اما، طفل زمان فشرد چو پروانه‌ام به مشت جرم دمی که بر سر گلها نشسته‌ایم چندی نگذشت که افتاد…
✍️ این یادداشت دکتر #سعید_حجاریان، بدجوری آه از نهاد من یکی درآورد! یک آن، تمام آن مسیری که در ۲۳ سال گذشته طی کردیم تا به اینجا، به این ناکجاآباد برسیم، در نظرم زنده شد. یک آن، یاد آن قامت بلند و گام‌های استوار حجاریان در تحریریه‌ی روزنامه افتادم و آرزوهای بزرگی که برای مردم و مملکت داشت. خاری بود این مرد در چشم دشمنان این مردم و از همین رو هم بود که به فتوای #محمدتقی_مصباح_یزدی، همین اراذل و اوباشی که امروز به قدرت رسیده‌اند، امانش ندادند و او را ناجوانمردانه ترور کردند. ناگفته نماند که همین دو سه روز پیش بود که حجاریان مادرش را از دست داد و این یادداشت غم‌انگیز و متفاوت در ردیف آثار قلمی او، قطعاً بی‌تأثیر از این رخداد ناگوار شخصی نیز نبوده است! برای این بزرگمرد، از خداوند منان طلب صبر دارم و برای مردم میهنم، آرزوی قدرشناسی و پرهیز از آدم‌هایی که با تهمت به افراد شریفی چون حجاریان نان کثیف دروغ می‌خورند و روزگار می‌گذرانند!

@zorba1398
✍️ ۲۳ سال پیش، در چنین روزی، رد خون #سعید_حجاریان در مقابل ساختمان شورای شهر تهران!

@zorba1398
✍️ #محسن_برهانی، وکیل و حقوق‌دان:

«در ۲۲ اسفند ۱۳۷۸ آقای
#سعید_حجاریان در برابر شورای شهر تهران در ملأ عام ترور شد. ارعاب عمومی ایجاد شد، اما ضارب محارب دانسته نشد. این پرونده را با اعدام مرحوم #محسن_شکاری مقایسه فرمایید.»

@zorba1398
✍️ حقیقتِ حمله‌ به پایگاه نیروهای آمریکایی در سوریه!

#سپاه_پاسداران، این غده‌ی نظامی، امنیتی، اقتصادی، رسانه‌ای و سیاسی، با شبکه‌ی گسترده‌ای از #کاسبان_تحریم (فرماندهان و فرزندان آن‌ها)، بعد از روی کار آمدن #محمود_احمدی‌نژاد و نفوذ نوچه‌های #محمدتقی_مصباح_یزدی در ساختار سیاسی کشور، همواره دو نقش را به طور موازی بازی کرده و برعهده داشته است؛ یکی #تظاهر به تبعیت و اطاعت از #معظم‌له و دیگری، #تلاش برای حفظ منافع #روسیه و #اسرائیل. حمله‌ی اخیر نیروهای نیابتی سپاه به پایگاه نیروهای آمریکایی در سوریه هم، درست در بزنگاه گسترش روابط منطقه‌ای ایران، از همین ناحیه آب می‌خورد.

🔸پ.ن: مگر احمدی‌نژاد لو نداد که چگونه توی جیب فرمانده‌ی کل سپاه و دیگر فرماندهان این نیرو سکه‌ی طلا می‌ریخته است؟! مگر در دیدار سری فرماندهان سپاه با
#معظم‌له، یکی از فرماندهان اشاره نکرده بود که نیروهای سپاه در ازای دریافت مبالغ درشت، اطلاعات مملکت را به اسرائیلی‌ها می‌فروشند؟! مگر #علی_شمخانی در همین دیدار، اعتراف نکرد که بیش از ۱۰ هزار نفر از فرزندان فرماندهان سپاه و ارتش و ... در فعالیت‌های اقتصادی دوران تحریم دست دارند؟! مگر #سعید_حجاریان کنایه نزد و نپرسید که روسیه نیروی هوایی ایران در سوریه بود یا ایران نیروی زمینی روسیه؟! مگر #قاسم_سلیمانی با ولادیمیر پوتین دیدار نداشت؟! مگر #حسین_امیر‌عبداللهیان، که حالا وزیر خارجه است، در یک سال قبل از انتخابات ۱۴۰۰، به عنوان نماینده‌ی #محمدباقر_قالیباف، حداقل ۹ بار با سفیر روسیه دیدار و جلسه نداشت؟! و از همه‌ی این‌ها مهم‌تر، مگر #جک_گلدستون، جامعه‌شناس آمریکایی و نظریه‌پرداز انقلاب در مصاحبه‌ی اخیر خود، نگفت که اگر #جنگ_قدرت در ایران دربگیرد، روسیه پشتِ سپاه درمی‌آید؟! این سیاهه‌ی شواهد علیه سپاه پایانی ندارد، اما کسی را قدرت پیگیری آن نیست!

@zorba1398
✍️ اصلاحات و ۶ احتمال!

📍 از گفت‌و‌گوی دکتر
#سعید_حجاریان با روزنامه اعتماد، ۳ تیر ۱۴۰۲

بعضی رویدادها واجد اهمیت‌اند و کوتاه‌مدت نیستند. مثل بحرانی شدن وضعیت صندوق‌های بازنشستگی، بحران آب، فرار سرمایه‌ها، و همین‌طور مسائلی که به‌طور مستقیم به تبعیض مربوط می‌شود از جمله موضوع مشخص زنان. مع‌الوصف دولت ایران با چنین بحران‌هایی دست‌و‌پنجه نرم می‌کند و نیک می‌داند هر یک از این‌ها قادرند به‌شدت زمین سیاست را بلرزانند و به همین دلیل می‌بینیم سراسیمه، بی‌کیفیت و بدون هیچ پشتوانه‌ای سند و لایحه و طرح منتشر می‌کنند.

ما زمانی شبه‌دموکراسی داشتیم و وضعیت را در قالب رژیم‌های هیبریدی تحلیل می‌کردیم امروز با نادموکراسی مواجه هستیم. می‌خواهم بگویم تا زمانی دموکراسیِ خودمانی داشتیم اما امروز سخن از هر نوع دموکراسی مایه تمسخر است و این حقیقتاً مایه تأسف و وهن است.

میان اصلاح‌طلبی و اصول‌گرایی مرزهایی وجود دارد. اولاً، بخش قابل ملاحظه‌ای از اصلا‌ح‌طلبان سرسپرده نیستند. ثانیاً، سرکوب‌گر نیستند و میل به خشونت ندارند. از آن مهم‌تر دست‌کم طرح‌ها و تئوری‌هایی برای اداره بهتر کشور دارند. حالا ممکن است معدودی مواضع شاذ داشته باشند، یا این‌که گفته شود اساساً دیگر مرزی میان اصلاح‌طلبی و اصول‌گرایی نیست؛ این قضاوت را باید به جامعه سپرد.

اپوزیسیون خارج از کشور به خود مشغول است. یعنی به‌جای آن‌که خود را آلترناتیو یک نظام سیاسی بداند، به جان هم افتاده و درگیر مسائل داخلی‌اش است. از این گذشته، آن‌ها به علت دوری از وطن چندان با مصائب مردم آشنا نیستند. لذا بعضاً طرح‌هایی انتزاعی ارائه می‌کنند بی‌آنکه درباره مقدمات و ملزومات آن تأمل کرده باشند.

وقتی قدرت فائقه همه امر سیاسی را دربرگرفت و کاملاً جل‌و‌پلاس‌اش را وسط زمین سیاست پهن کرد، دیگر سیاست‌ورزی معنا ندارد. سیاست آن‌گاه آغاز می‌شود که دولت دخالت‌اش را در امر سیاسی حداقلی کند. دولت فعلی ما نه‌تنها چنین نمی‌کند بلکه در امور اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و حتی سبک‌ زندگی دخالت می‌کند و برای خود رسالت شرعی قائل است.

بعضاً گفته می‌شود تعداد و بسامد انتخابات در ایران بسیار بالا بوده است و همین‌ را پاسخی به همه پرسش‌ها و نقدها می‌دانند. این در حالی است که در ممالک دیگر اولاً رهبری و ریاست جمهوری تجمیع شده است و مثلاً انتخابات مجلس خبرگان که ما چند دوره برگزار کرده‌ایم، موضوعیت ندارد. ثانیاً، بعضی دیگر از انتخابات تجمیع شده‌اند. فی‌الواقع بسامد انتخابات دلیل بر دموکراسی نیست. این کار خرج زیاد دارد، اما لزوماً عائدی برای دموکراسی ندارد!

آقای دکتر خاتمی آمد و درباره انتخابات ۸۸ حرف‌هایی مطرح کرد؛ پای حرف‌اش ایستاد و دادگاه هم رفت و دادگاه به محض این‌که فهمید اوضاع از چه قرار است سعی کرد قضیه را جمع کند. آقای خاتمی با پشتوانه حزبی و البته حریّت شخصی زمین سیاست را جارو کرد و حرف‌اش مسموع بود. اما بعضی افراد بدون چنین پشتوانه‌ای حرف‌هایی مطرح می‌کنند که دست‌کم برای من مسموع نیست و با تردید به آن نگاه می‌کنم.

چانه‌زنی هیچ‌گاه متوقف نمی‌شود حتی در دوره جنگ. اما یک نکته را باید توجه کنیم و آن این‌که چانه‌زنی و گفت‌وگو یک پیوستار است و مطلق نیست. چانه‌زنی از خانه‌ شروع می‌شود تا کارخانه، از سیاست را دربرمی‌گیرد تا جنگ. زمانی در مجلس ششم که اقتدارگرایان در کوی دانشگاه گردن‌کشی می‌کردند، آقای صفایی فراهانی بانی مذاکره و چانه‌زنی شد تا دانشجویان آزاد شوند. این یک مدل است؛ حداقلی اما پراهمیت و مفید.

دولت آقای رئیسی پوپولیست، شعارمحور و ناتوان است. این‌ سه فاکتور ممکن است باعث شود ما دولت سیزدهم را با دولت آقای احمدی‌نژاد یکی بدانیم. حال آن‌که دولت معجزه، پوپولیستِ پول‌دار بود اما دولت فعلی، پوپولیستِ بی‌پول است. یعنی شانسی برای جلب نظر مردم ندارد. ناتوانی دولت سیزدهم فقط معطوف به کارگزاران‌اش و چند انتصاب بی‌قواره نیست. مشکل در رأس آن و رئیس‌جمهور رانتی است.

@zorba1398
✍️ عقد اخوت با مصطفی!

📍
#سعید_حجاریان

از قدیم رسم بود در عید غدیر میان شیعیان عقد اخوت بسته می‌شد. یعنی دو نفر که هیچ نسبت سببی یا نسبی با هم نداشتند، با خواندن خطبه‌ای برادر یکدیگر شمرده می‌شدند و این برادری مادام‌العمر بین آن‌ها برقرار می‌ماند و هر برادر در مواقع لزوم به داد برادر خود می‌رسید. حتی این کار به میان زنان نیز کشیده شد و آن‌ها نیز با یکدیگر خواهرخوانده می‌شدند. این‌ها سازوکاری بود برای استحکام جامعه و احسان بین شیعیان.

گمان دارم
#سیدمصطفی_تاج‌زاده با حسن خُلقی که دارد ناخواسته بسیاری را، از گروه‌های مختلف، برادرخوانده خود کرده است بی‌آنکه عقدی بین آن‌ها منعقد شده باشد. مگر می‌توان چند جلسه با مصطفی نشست و شیفته‌ی مَلَکات و سجایای وی نشد. من دیده بودم که حتی با مخالفین خود نیز وقتی به گفت‌و‌گو می‌نشست کم‌کم آن‌ها را به رنگ خود درمی‌آورد. دوستان که جای خود داشتند. از این متعجب‌ام که چنین موجود نازنین و با کمالاتی را به جرم ابراز عقیده و نقّادی، هفت سال در مَطامیر با کَعْب‌هایِ سُفته در بند کرده‌اند و هشت سال دیگر بر آن هفت پیشین افزوده‌اند. آن هم در شرایطی که اطباء معتقدند وی باید به مرخصی درمانی اعزام شود. البته که حافظ پاسخ گفته است:

تو اهل فضلی و دانش، همین گناه‌ات بس

کمی به عقب برمی‌گردم. تاج‌زاده پس از اتمام اسارت با ادبیاتی پاکیزه و مؤدبانه همچون گذشته در عرصه سیاست فعال بود و ذیل پروژه‌ فکری-سیاسی‌اش به نقد رهبری هم می‌پرداخت. آیا آقایان لحظه‌ای تأمل کرده‌اند مسیری را که با بازداشت تاج‌زاده مسدود کرده‌اند، چگونه گشوده است؟ جامعه چنان زبانی به فریاد برآورد که گویی مدام زمزمه می‌کنند، بسم‌الله اگر حریف مایی!

به هر روی، عمده اصلاح‌طلبان تاکنون آبروداری کرده و نقدهای خود را متوجه رویه‌ها، قوانین، وزرا و حداکثر رئیس‌جمهور کرده‌اند. باید پرسید آیا نظام انتظار دارد که آنان جملگی پا را فراتر بگذارند و محرکِ اولی را نشانه بروند؟

مصلحت نیست که از پرده برون افتد راز
ور نه در مجلسِ رندان خبری نیست که نیست

در پایان امید دارم سنت حبس‌درمانی –که میراث حکومت پیشین است- پایان یابد و شاهد آزادی همه عزیزان دربند باشیم.

@zorba1398
✍️ بعد از #سیدمحمد_خاتمی که اخیراً از ایجاد زمینه‌های #خودبراندازی حکومت گفت، #سعید_حجاریان، تئوریسین دولت اصلاحات نیز که هیچ‌گاه داوری شتاب‌زده و بیراهی درباره‌ی اوضاع سیاسی مملکت نمی‌کند، امروز و در آخرین یادداشت خود، از آغاز زمزمه‌های #فروپاشی (سقوط) جمهوری اسلامی گفته است. به عنوان کسی که همواره آرا و افکار و نوشته‌های حجاریان را دنبال کرده و درستی و دقتِ پیش‌بینی‌های او را سنجیده‌ام، این هشدار و پیش‌بینی او را هم بسیار جدی و مقرون به واقعیت می‌دانم. در ضمن فراموش نباید کرد که حجاریان، علاوه بر بینش و سواد بالای سیاسی، به دلیل سال‌ها حضور در سطوح بالای وزارت اطلاعات از عقبه‌ و اشراف اطلاعاتی درخوری برخوردار است و تحلیل‌های او قطعاً مبتنی بر یک سری داده‌های ارزشمند است!

@zorba1398
✍️ آخرین دوا!
[هشدار جدی درباره‌ی آینده‌ی جریان #خالص‌ساز]

📍بخشی از یادداشت اخیر دکتر
#سعید_حجاریان

گمان می‌کنم خوانندگان این نوشته حتماً تاکنون از خود پرسیده‌اند که چرا بعضی تصمیم‌های حاکمیتی- ولو تصمیم‌های درست- دیرهنگام اتخاذ می‌شوند و جامه‌ی عمل می‌پوشند. عرب‌ها مثلی معروف دارند و می‌گویند: آخر الدّواء الکیّ! یعنی، بعد از آن‌که معالجه‌ از قبیل پماد و ضماد مثمر ثمر نبود، باید به داغ‌زدن متوسل شد. این رویه در پزشکی امروز مرسوم است و پزشکان، با دستگاه کوتر سرِ رگ‌هایی را که خون‌شان بند نمی‌آید، داغ می‌زنند تا از خون‌ریزی جلوگیری به‌ عمل آید. به‌ نظر می‌رسد این شیوه عمل به سیاست ما ورود کرده است. در واقع، ما مشکلات را در همان ابتدا حل نمی‌کنیم، و به‌قدری تعلل می‌کنیم تا به مرحله‌ داغ‌زدن برسیم. مرحله‌ای که ممکن است آثاری به‌مراتب بدتر از وضع قبلی به‌جا بگذارد. در ایران پس از انقلاب، چند رویداد یا چند لحظه داغ‌زدن را تجربه کرده‌ایم. مواردی که می‌توانستیم بخشی از آن‌ها را پیش از وقوع کنترل کنیم و یا پس از مدتی مانع انجام‌شان شویم.

با این حال به نظر می‌رسد در بعضی موارد از مرحله داغ‌زدن هم فراتر رفته‌ و به مرگ، به‌عنوان تنها راه‌حل تمسک می‌جوییم. چنانکه در نمونه‌های پزشکی شاهد هستیم از مقطعی پزشکان از بیمار قطع امید و طی فرآیندی از او سلب حیات می‌کنند. شاید، مهم‌ترین رویداد سیاسی مرتبط با این وضعیت پدیده‌ای است که «
#خالص‌سازی» نام گرفته است. «خالص‌سازی» نه ابتدای یک فرآیند است و نه انتهای آن. این فرآیند نخست از طریق نظارت استصوابی و دیگر ابزارهای حذفی و تبلیغی به‌منظور «#مخلص‌سازی» و «غیریت‌ستیزی» انجام گرفت که طی آن بخش عمده‌ای از نیروهای سیاسی از صحنه رقابت حذف شدند. سپس، مرحله «خالص‌سازی» کلید خورد که در آن عبور از «مخلص‌ها» در دستور کار قرار گرفت. نکته اینجاست که نوک پیکان نقد سیاسی اصلاح‌طلبان و هر نیروی منتقدی نباید متوجه مرحله «خالص‌سازی» بلکه باید متوجه نقطه صفر این فرآیند که همان «مخلص‌سازی» است، باشد. چه آن‌که محذوفان مرحله «خالص‌سازی» همان برکشیدگان دوره «مخلص‌سازی» بوده‌اند. باری، انتهای فرآیندی که با «مخلص‌سازی» آغاز شد و اخیراً به «خالص‌سازی» رسیده است، به «#خلاص‌سازی» رهنمون می‌شود؛ «خلاص‌سازی» بوروکراسی و عرصه عمومی از هر آن چیز و هر آن کس که «دیگری» محسوب می‌شود. تأسف‌آور آن‌که برکشیدگان دوره «خلاص‌سازی» امتحان‌پس‌نداده‌ترینِ نیروها هستند و آینده نشان خواهد داد برکشیدگان این مرحله چگونه افرادی خواهند بود و این دردی است بی‌درمان که به قول مولوی، آن را دوا نباشد!

🔸پ.ن: این یادداشت آقای حجاریان فقط ناظر به توصیف شرایط فعلی نیست و در آخرین سطور آن نسبت به آینده‌ی مملکت با حضور این جریانِ فاشیستِ خالص‌ساز به طور جدی هشدار می‌دهد!

@zorba1398
✍️ دولت یک‌طبقه‌!

📍دکتر
#سعید_حجاریان

🟢 به‌نظر می‌رسد طی روندی طبقه‌ی متوسط در ایران، به‌عنوان اصلی‌ترین موتور محرّک تحولات اجتماعی، نخست، «فاعلیت» و سپس «تخیل» سیاسی‌اش را از دست داده است. چرایی این تحول، از یک سو، در اقتصاد و اقتصاد سیاسی کشور و از دیگر سو، در سیاست، به معنی‌ اعم کلمه، قابل بررسی است.

🟢 نتیجه‌ی روشن آن‌که در اثر شوک‌ها و ضربه‌های مداوم، طبقه‌ی متوسط تا حد زیادی زمین‌گیر شده و به‌ویژه در اثر مجموعه رویدادهای سال‌های اخیر، به‌طور متمرکز زیر ضرب رفته است. البته، این نکته را نباید نادیده گذاشت که در اثر برخی امواج و گشایش‌ها آنچه به «طبقه‌ی متوسط فقیر» موسوم است، سر برآورده است.

🟢 این طبقه‌ی نوظهور، اما، به‌نظر نمی‌رسد کارکردی مشابه طبقه‌ی متوسط داشته باشد. از طرفی این‌ها همه‌ی آن چیزی نیست که می‌توان در تحلیل طبقاتی از شرایط فعلی کشور مطرح کرد. به‌ویژه طبقه‌ای جدید که درون حاکمیت موجود شکل گرفته است؛ طبقه‌ای برکشیده و برساخته، که آن را «طبقه‌ی دولت» می‌نامم.

🟢 در کشور ما مسیری در حال پیموده شدن است که دولت را نمی‌توان نماینده هیچ طبقه‌ای دانست. زیرا اساساً طبقه‌ای به‌وجود نیامده و مستعد شکل‌گیری نیست و آنچه وجود داشته نیز، مضمحل شده است. در کشور ما سرمایه‌دارِ منفرد وجود خارجی دارد، اما سرمایه‌داری به‌عنوان طبقه شکل نمی‌گیرد و حتی، اندک تلاش‌ها برای سازمان‌یابی سرمایه‌دارها در اثر دخالت‌های دولت به شکست می‌انجامد.

🟢 به همین منوال می‌توان درباره‌ی کارگرها نیز سخن گفت. در حال حاضر کارگرهای متعددی در بازار کار ایران فعال هستند اما هیچ‌گاه فعالیت‌‌شان در قالب سندیکایی منسجم نمی‌شود چه برسد به حزب و طبقه کارگر! این وضعیت به نقطه‌ای رسیده است که دولت صرفاً خود را نمایندگی می‌کند.

🟢 اما آیا این نمایندگی همه دولت را در برمی‌گیرد؟ طبیعتاً خیر. ارتزاق و سرمایه‌ی «طبقه دولت» متکی است به نفت، مالیات، انحصار و مشارکت پارازیتی در بخش خصوصی، موقوفات، انفال، چاپ اسکناس و جز این‌ها و ذی‌نفعان آن بلوک آشنایی هستند به شمول بخش‌های فرادست بوروکراسی و نیز نهادهای پراکنده‌ای که به شکل پیوسته از سرمایه ملی منتفع می‌شوند.

@zorba1398
✍️ سلب صلاحیت عجیب!

پاسخ پرکنایه و دندان‌شکنِ دکتر
#سعید_حجاریان به ادعاهای کذب و سخیف #محمدرضا_باهنر، از حامیان اصلی #محمود_احمدی‌نژاد:

اخیراً از آقای محمدرضا باهنر، دبیرکل جامعه اسلامی مهندسین نقل شده است که: «
حجاریان و علوی‌تبار که از گزینه خیابان حرف می‌زنند، حتماً صلاحیتی برای حضور در مجلس ندارند». بنده، تا به حال به احترام اخوی ایشان، شهید باهنر، که مدتی به‌عنوان نخست‌وزیر ریاستی بر من داشتند، نسبت به این قبیل اباطیل آقای مهندس باهنر واکنشی نشان نداده‌ام. اما این‌بار حرف ایشان به‌نظرم عجیب آمد.

اولاً، من برای انتخابات- به‌شرط وجود- ثبت‌نام نکرده‌ام که صلاحیت‌ام در معرض تأیید یا رد قرار بگیرد. ثانیاً، کسر شأن خود می‌دانم که در این انتخابات رسوا شرکت کنم. ثالثاً، و از همه مهم‌تر این‌که من طبق قانون انتخابات اساساً فاقد صلاحیت نمایندگی هستم آن هم‌ نه به‌دلایل سیاسی، بلکه به دلیل ذیل ماده ۳۱ قانون انتخابات که بیان می‌دارد نمایندگان باید از سلامت جسمی برای انجام وظایف نمایندگی برخوردار باشند و من، حدود ۲۴ سال است که فاقد چنین شرطی هستم.

فی‌الواقع می‌خواهم بگویم هم‌فکران آقای باهنر ترور می‌کنند و بعد، از افراد سلب صلاحیت می‌کنند! چنانکه به همین منوال از مرحوم داریوش فروهر هم سلب صلاحیت شد؛ زیرا برای ورود به مجلس «وجود» اولین شرط است.

باری، من تعجب می‌کنم از کسی که در رشته مهندسی تحصیل و سال‌ها کار سیاسی کرده است و این امور بدیهی را نمی‌داند و به‌جای پرداختن به امر سیاست به اموری متشبث می‌شود که قابل اندازه‌گیری نیست. مثلاً فرموده‌اند: «من طرفدار خیابان هستم». حال آن‌که من تصریح کرده‌ام بین انتخابات و خیابان منازل زیادی وجود دارد که نوبت به خیابان نمی‌رسد.

سخن پایانی من با آقای باهنر این است که گروه‌های سنتی سیاسی جناح راست، اینک در معرض جریان‌هایی قرار دارند که خود را سوپر انقلابی می‌دانند؛ جریان‌هایی که به‌مرور دسترسی گروه‌های سنتی را به سیاست و اقتصاد مسدود خواهند کرد.

لذا بهتر است ایشان به‌جای آن‌که تلاش خود را مصروف اصلاح‌طلبان کنند فکری به‌حال جریان سنتی اصول‌گرا کنند که عن‌قریب از صحنه روزگار حذف خواهد شد. شاید روزی به‌ شما نیز بگویند فاقد صلاحیت هستید چنانکه آقای لاریجانی به این سرنوشت دچار شد.

@zorba1398
✍️ به فرض #اصلاح‌طلبان سوپاپ باشند، کو بخار؟!

📍بریده‌ای از گفت‌وگوی دکتر
#سعید_حجاریان با روزنامه‌ی اعتماد:

«اما درباره پیوند ذاتی اصلاح‌طلبان و صندوق رأی. باید قائلان به این حرف را به دو گروه تقسیم کنیم. گروه اول اپوزیسیون هستند؛ این‌ها اصلاح‌طلبی را سوپاپ اطمینان می‌دانند و گسست‌ناپذیری اصلاح‌طلبی و صندوق رأی را از باب تحقیر و تخفیف می‌گویند. حرف این‌ها تازگی ندارد و از قدیم می‌گفتند و خانه خرس و بادیه مس! یعنی می‌گفتند در رژیم جمهوری اسلامی انتخابات بی‌معناست. مجاهدین خلق و سلطنت‌طلبان این حرف را با ادبیات مختلف می‌زدند و می‌گفتند همه این‌ها برای رنگ کردن مردم و خرید زمان است. در جواب باید گفت به فرض اصلاح‌طلبان سوپاپ باشند، کو بخار؟! اما گروه دوم، رویش‌های تفکر اصلاحی هستند؛ حالا درباره کیفیات این رویش بحث زیاد است! این‌ها عتاب‌آلود می‌گویند نسلی از اصلاح‌طلبان که خودشان محصول صندوق رأی هستند، حالا که خرشان از پل گذشته، یا بریده‌اند یا هر چیز دیگر، زیر میز بازی می‌زنند و علیه صندوق رأی موضع می‌گیرند. در پاسخ به این گروه باید بگویم اصلاح‌طلبی‌ای که من می‌شناسم، قبل از دوم خرداد هم بوده‌ است. یعنی آن‌ها عمل اصلاحی داشتند، اما نام اصلاح‌طلب نداشتند. افرادی که در روزنامه سلام، یا نشریاتی مثل عصرما یا کیان و برخی حلقه‌های فکری مثل مرکز تحقیقات استراتژیک فعال بودند، به سهم خود تفکر اصلاحی را پیش می‌بردند. یا افرادی دیگر اگر جایی شاغل بودند، سعی می‌کردند همانجا را اصلاح کنند. می‌خواهم نتیجه بگیرم دوم خرداد برآمده از مجموعه این تلاش‌ها از یک‌ طرف، و مطالبه تغییرخواهانه مردم از طرف دیگر بوده است. بگذارید این‌طور صورت‌بندی کنم، یک تفکر اصلاحی وجود داشت، در ویترین انتخابات دوم خرداد قرار گرفت و مردم آن را به‌رسمیت شناختند و به اندازه ۲۰ میلیون رأی به آن اعتماد کردند. حالا، این منتقدان می‌توانند تفکرشان را در ویترین بگذارند، مردم را جذب کنند و رأی بگیرند منتهی توجه داشته باشند از دو میلیون به بیست میلیون راه درازی است! همچنین در نظر داشته باشند که به قول قدیمی‌ها، کلفتی نان و نازکی کار با هم جور نمی‌شود. مضاف بر این، برخی رفقای جوان ما یک نکته مهم را هم باید گوشه ذهن داشته باشند. این‌ها ممکن است خودشان را با نیروهای هم‌سن‌و‌سال‌شان در جناح اقتدارگرا مقایسه کنند، و به برکشیده‌شدن یا حاشیه امن‌ آن‌ها غبطه بخورند حال آن‌که توجه ندارند رشد جوان مؤمن انقلاب رانتی و گلخانه‌ای است و به محض این‌که کمی فضا رقابتی شود، همه باید به پایگاه‌های بسیج محلات یا اکانت‌های ناشناس ۵۰ هزار تومانی‌شان برگردند. ناصر‌خسرو شعری دارد، که یک بیت آن این است: فردا که بر من و تو وزد باد مهرگان / آنگه شود پدید که از ما دو، مرد کیست! این شعر را اگر سرچ کنید، فرق کدوها و سروهای سیاست را متوجه می‌شوید.»

@zorba1398

✍️
#سعید_حجاریان، خطاب به روزنامه جوان:

‏«صندوق‌عقب‌تراپی» پروژه دهه‌ی ۷۰ بود، که خوشبختانه تداوم پیدا نکرد. اما در مقام هویت‌یابی نشان دادید که «قلم مقدس» مصداق عینی «شهیدِ مقدس» مجاهدین خلق است؛ موجودی که حاضر است به هر منهیاتی دست بزند.

🔸پ.ن: ‏مجاهدین خلق عاملان انتحاری خود را «شهیدِ مقدس» می‌خوانند.

@zorba1398
✍️ دکتر #سعید_حجاریان:

«تقدیم به اصول‌گرایان!
برای حفظ تتمه‌ی اعتبار سیاسی‌تان، پیشنهاد می‌کنم در تهران به فهرست «سبعهٔ سبعیهٔ» یا «نیکنامانِ خوش‌سیرتِ خوش‌خدمت» به شمول لاجوردی/نبویان/کوثری/خضریان/رسایی/کوچک‌زاده/تقی‌پور رأی ندهید.»

@zorba1398
✍️ طعنه‌‌ی #سعید_حجاریان به #مهدی_نصیری، مدیرمسئول سابق روزنامه‌ی کیهان که مدعی اقامت موقت در کانادا است و در گفتگو با بی‌بی‌سی فارسی مدعی ایده‌ی هم‌بستگی اصلاح‌طلبان و سلطنت‌طلبان شده است:

«سخن گفتن درباره‌ ایده «تاج‌زاده تا شاهزاده» دست‌کم دو شرطِ لازم دارد: آزادی تاج‌زاده از اوین و بازگشت نصیری به ایران. استنطاق جایز نیست!»

@zorba1398
✍️ توئیت دکتر #سعید_حجاریان در نقد و توصیف مسافرگیری #کشتی_نوح انتخابات چهاردهم:

«یک دست کت‌و‌شلوار آراسته، چند قدم‌ آهسته، چرخاندن شناسنامه و چند فلاش دوربین… تمام! نه از برنامه منسجم می‌گویند، نه از اعضای مؤثر کابینه‌ احتمالی‌شان. نام این‌ها هر چه باشد، سیاست‌ورزی و انتخابات نیست!»

@zorba1398
✍️ دکتر #سعید_حجاریان:

یک نامزد انتخابات [
#سعید_جلیلی]: «رییس‌جمهور باید نقطه‌زن باشد.»

در نوبت‌های پیشین، حامیان این تفکر نقطه بالا به مساحت ۱،۶۴۸،۱۹۵ کیلومتر مربع را نقطه‌زنی کرده‌اند!

ضمناً، نقطه‌زنی کار «تک‌تیرانداز» و فرود آمدن کار «چترباز» است!

@zorba1398
✍️ جواب دندان‌شکن دکتر #سعید_حجاریان، به ادعای مضحک سردار بی‌افتخار سپاه و مشاور ارشد رهبری، #یحیی_رحیم‌صفوی:

سردار رحیم صفوی: «رئیس قوه مجریه باید خود را نفر دوم کشور بداند.»
رئیس‌جمهور با هماهنگی دست‌کم پنج وزیر و همچنین رئیس‌ سازمان برنامه و بودجه عملاً چنین نقشی را پذیرفته است. آیا دیگران مراقب «کاسه صبر‌»شان هستند و خود را میانجی رهبری و رئیس‌جمهور تعریف نخواهند کرد؟

@zorba1398
✍️ توئیت دکتر #سعید_حجاریان در دفاع از محمد فاضلی:

«جناب دکتر فاضلی! صداوسیمای میلی، من را یک‌ بار بعد از ترور به حالت احتضار نشان داده است و بار دیگر، روی صندلی دادگاه انتخابات ۸۸؛ به‌ همراه مشتی فحش و هتاکی‌. ‏این رسم صداوسیما‌ست؛ غیرحرفه‌ای و بی‌اخلاق. باید به جاهلان سلام گفت!»

@zorba1398