با دلِ دیوانهام گاهی مدارا میکنی
گوشه چشمی به من داری و حاشا میکنی
ماهی ِ افتاده بر خا کم ، کنار پای تو
هرچه در خون میتپم، تنها تماشا میکنی
چشم از زیبایی خود برنمیداری، ولی
ِ دستِکم آیینه ها را نیز زیبا میکنی
عشق میجویی اگر، چون دیگران ترکم مکن
در چنین ویرانه هایی گنج پیدا میکنی
من به میل خود به پایت سر نهادم، جان بخواه
جان به قربانت! چرا این پا و آن پا میکنی ...؟!
#علی_مقیمی
🌺🌺🌺🌸🌸🌸
گوشه چشمی به من داری و حاشا میکنی
ماهی ِ افتاده بر خا کم ، کنار پای تو
هرچه در خون میتپم، تنها تماشا میکنی
چشم از زیبایی خود برنمیداری، ولی
ِ دستِکم آیینه ها را نیز زیبا میکنی
عشق میجویی اگر، چون دیگران ترکم مکن
در چنین ویرانه هایی گنج پیدا میکنی
من به میل خود به پایت سر نهادم، جان بخواه
جان به قربانت! چرا این پا و آن پا میکنی ...؟!
#علی_مقیمی
🌺🌺🌺🌸🌸🌸
آشنا با روزهای سختِ در پیشیم ما
فارغ از اندوه فرداییم، درویشیم ما!
هستیِ ما چون سرابی جلوهای از نیستیست
کمتر از هیچیم اما از عدم بیشیم ما
در سر ما بیگمان جز فکر ابروی تو نیست
سادهاندیشی که میگویی کجاندیشیم ما
چون قناری در قفس همصحبت آیینهایم
آه! تنها همدم تنهاییِ خویشیم ما
مصرع پیچیدهای از هر خمِ زلف توایم
شرح گیسوی تو را دیوانِ تشویشیم ما
پیش تو هم شاعر و هم عاشق و هم عارفیم
با تو همدم، با تو همدل، با تو همکیشیم ما
#علی_مقیمی
📕جایگاه شهود/ #بیگمان
فارغ از اندوه فرداییم، درویشیم ما!
هستیِ ما چون سرابی جلوهای از نیستیست
کمتر از هیچیم اما از عدم بیشیم ما
در سر ما بیگمان جز فکر ابروی تو نیست
سادهاندیشی که میگویی کجاندیشیم ما
چون قناری در قفس همصحبت آیینهایم
آه! تنها همدم تنهاییِ خویشیم ما
مصرع پیچیدهای از هر خمِ زلف توایم
شرح گیسوی تو را دیوانِ تشویشیم ما
پیش تو هم شاعر و هم عاشق و هم عارفیم
با تو همدم، با تو همدل، با تو همکیشیم ما
#علی_مقیمی
📕جایگاه شهود/ #بیگمان
آیینهای به دست بیار و نظاره کن
گاهی تو هم نگاه به ماه و ستاره کن
گفتی قبول کن که جدایی صلاح ماست
گیرم که خیر باشد، باز استخاره کن
ما عاشق توایم و پشیمان نمیشویم
هر توبه نامهای که نوشتیم پاره کن!
چون من تو نیز در گذر از باتلاق عمر
بیهوده دست و پا زدهای، فکر چاره کن
یادش بهخیر روز نخستی که دیدمت!
روز وداع ماست، نگاهی دوباره کن
#علی_مقیمی
📕
گاهی تو هم نگاه به ماه و ستاره کن
گفتی قبول کن که جدایی صلاح ماست
گیرم که خیر باشد، باز استخاره کن
ما عاشق توایم و پشیمان نمیشویم
هر توبه نامهای که نوشتیم پاره کن!
چون من تو نیز در گذر از باتلاق عمر
بیهوده دست و پا زدهای، فکر چاره کن
یادش بهخیر روز نخستی که دیدمت!
روز وداع ماست، نگاهی دوباره کن
#علی_مقیمی
📕
Forwarded from زیرباران ☔️
یاد بهار بودم در فصل خشکسالی
دلتنگِ پرکشیدن وقت شکستهبالی
کاش این دل شکسته روزی به چشمت آید
هرچند قیمتی نیست، این کوزه سفالی
در چشم من نظر کن، دیگر نمیتوان دید
رودی به این روانی، اشکی به این زلالی
در آرزوی دریا، شوق رهاییام بود
حال مرا بپرسید از تنگهای خالی!
بگذر تو هم که عمری دنیای ما گذشتهست
گاهی به سختکوشی، گاهی به بیخیالی!
#علی_مقیمی
📕جایگاه شهود/ #ماهی_دلتنگ
دلتنگِ پرکشیدن وقت شکستهبالی
کاش این دل شکسته روزی به چشمت آید
هرچند قیمتی نیست، این کوزه سفالی
در چشم من نظر کن، دیگر نمیتوان دید
رودی به این روانی، اشکی به این زلالی
در آرزوی دریا، شوق رهاییام بود
حال مرا بپرسید از تنگهای خالی!
بگذر تو هم که عمری دنیای ما گذشتهست
گاهی به سختکوشی، گاهی به بیخیالی!
#علی_مقیمی
📕جایگاه شهود/ #ماهی_دلتنگ
ابریام چندان که باران هم سبکبارم نکرد
غرق در خواب تو بودم، مرگ بیدارم نکرد
میتوان در خاک هم دلبسته افلاک بود
سرو آزادم، تعلقها گرفتارم نکرد
نالههایم بر دلِ سنگ تو تأثیری نداشت
آنقَدَر مغرور بود این کوه، تکرارم نکرد
همنفس با نارفیقان، همقدم با دشمنان
هرچه آزارم رساندی از تو بیزارم نکرد
عطر گیسوی تو با آوازه شعرم شبی
هفت شهر عشق را پیمود و عطارم نکرد
#علی_مقیمی
📕
غرق در خواب تو بودم، مرگ بیدارم نکرد
میتوان در خاک هم دلبسته افلاک بود
سرو آزادم، تعلقها گرفتارم نکرد
نالههایم بر دلِ سنگ تو تأثیری نداشت
آنقَدَر مغرور بود این کوه، تکرارم نکرد
همنفس با نارفیقان، همقدم با دشمنان
هرچه آزارم رساندی از تو بیزارم نکرد
عطر گیسوی تو با آوازه شعرم شبی
هفت شهر عشق را پیمود و عطارم نکرد
#علی_مقیمی
📕
꧁༺░⃟❥❥༒░⃟❥❥༻꧂
میریزد از این غم عرق شرم ز رویم
دیگر چه بگویم که شکستهست سبویم
ِای کاش که بر آتش جان خاک بریزند!
با گریه نشد از غم او دست بشویم
حرفی نزد از ماندن و بستم چمدان را
انگار خبر داشت که دلبسته اویم
بگذر تو هم از قصه عشقی که گذشتهست
مگذار که از آنچه گذشتهست بگویم!
بعد از تو مرا هر نفسی آه کشندهست
مرگ است که آغوش گشودهست به سویم
#علی_مقیمی
꧁༺░⃟❥❥༒░⃟❥❥༻
میریزد از این غم عرق شرم ز رویم
دیگر چه بگویم که شکستهست سبویم
ِای کاش که بر آتش جان خاک بریزند!
با گریه نشد از غم او دست بشویم
حرفی نزد از ماندن و بستم چمدان را
انگار خبر داشت که دلبسته اویم
بگذر تو هم از قصه عشقی که گذشتهست
مگذار که از آنچه گذشتهست بگویم!
بعد از تو مرا هر نفسی آه کشندهست
مرگ است که آغوش گشودهست به سویم
#علی_مقیمی
꧁༺░⃟❥❥༒░⃟❥❥༻
هر که از خلوت من میگذرد میرنجد
بیش از این از من تنها چه خبر میخواهی؟
#علی_مقیمی
شادمان گفتی از آن شاعر تنها چه خبر؟
خبری نیست!
بپرس از غم دنیا چه خبر؟
#سجاد_سامانی
حال مرا نپرس که هنجارها مرا
مجبور میکنند بگویم که بهترم...
#نجمه_زارع
بیش از این از من تنها چه خبر میخواهی؟
#علی_مقیمی
شادمان گفتی از آن شاعر تنها چه خبر؟
خبری نیست!
بپرس از غم دنیا چه خبر؟
#سجاد_سامانی
حال مرا نپرس که هنجارها مرا
مجبور میکنند بگویم که بهترم...
#نجمه_زارع
فقط خدا نکند عشق آرزو باشد
دلیلِ این همه اندوه کاش او باشد!
چو دیگران خبر از داستانِ ما دارند
در این میانه کجا بیمِ آبرو باشد؟
بیا زِ عشق طریقِ سخن بیاموزیم
خوشا که بوسه سرآغازِ گفتوگو باشد
سخن زِ چشمِ پر از حیرتِ تو میشنوم
که برخلافِ تو آیینه راستگو باشد
همین کسی که دل از او بریدهای میخواست
کسی شود که برای تو آرزو باشد
#علی_مقیمی
🍃❤️
دلیلِ این همه اندوه کاش او باشد!
چو دیگران خبر از داستانِ ما دارند
در این میانه کجا بیمِ آبرو باشد؟
بیا زِ عشق طریقِ سخن بیاموزیم
خوشا که بوسه سرآغازِ گفتوگو باشد
سخن زِ چشمِ پر از حیرتِ تو میشنوم
که برخلافِ تو آیینه راستگو باشد
همین کسی که دل از او بریدهای میخواست
کسی شود که برای تو آرزو باشد
#علی_مقیمی
🍃❤️