زیرباران ☔️
9.48K subscribers
19.6K photos
3.52K videos
91 files
429 links
مرایادتومی انداخت باران توراباران به باران گریه کردم
Download Telegram
زمانه دوخت لبم را به ریسمان سکوت
که قیمتم بشناسد به امتحان سکوت

منی که خاک نشین بودم از تجلی عشق
گذشته‌ام از فلک هم  به نردبان سکوت

نهفته باید و بنهفتم آنچه را دیدم
که عهد عهد غم است و زمان زمان سکوت

#شهریار
مست آمدم ای پیر که مستانه بمیرم
مستانه در این گوشه میخانه بمیرم
درویشم و بگذار قلندر منشانه
کاکل همه افشان به سر شانه بمیرم
من در یتیمم، صدفم سینه دریاست
بگذار یتیمانه و دردانه بمیرم
بیگانه شمردند مرا در وطن خویش
تا بی وطن و از همه بیگانه بمیرم
سرباز جهادم من و از جبهه ی احرار
انصاف کجا رفته که در خانه بمیرم
من بلبل عشاق به دامی نشوم رام
در دام تو هم بی طمع دانه بمیرم
در زندگی افسانه شدم در همه آفاق
بگذار که در مرگ هم افسانه بمیرم

#شهریار
توبه کردم که قلم دست نگیرم اما
هاتفی گفت که این بیت شنیدن دارد

و خدا خواست که یعقوب نبیند یک عمر
شهر بی یار مگر ارزش دیدن دارد

#شهریار
Farangis
Siavash Ghomayshi

گر ز هجر تو
کمر راست کنم بار دگر
غیر بار غم عشقت
نکِشم بار دگر



#شهریار♥️




به مرگ چاره نجستم که در جهان مانم
به عشق زنده شدم تا که جاودان مانم

چو مردم از تن و جان وارهاندم از زندان
به عشق زنده شوم جاودان به جان مانم

چه سال‌ها که خزیدم به کنج تنهایی
که گنج باشم و بی‌نام و بی‌نشان مانم

به امن خلوت من تاخت شهرت و نگذاشت
که از رفیق زیانکار در امان مانم ..

#شهریار
جوانی‌ها رَجَزخوانی و پیری‌ها پشیمانی است
شب بدمستی و صبح خمار از میگساران پُرس

#شهریار
قمار عاشقان بردے ندارد از نداران پرس
ڪس از دور فلڪ دستے نبرد از بدبیاران پرس !

جوانی‌ها رجزخوانے و پیری‌ها پشیمانے است
شب بدمستے و صبح خمار از مِی‌گساران بپرس

#شهریار
سوز دلم حکایت ساز تو میکند
لب بر لبم بنه که برآرم چو نای وای

جز نیک و بد به‌جای نماند چه میکنی
نه عشق من نه حسن تو ماند به‌جای وای

#شهریار

🪷🪷🪷🕊
مه من هنوز عشقت دل من فکار دارد
تو یکی بپرس از این غم که به من چه کار دارد

نه بلای جان عاشق شب هجرتست تنها
که وصال هم بلای شب انتظار دارد

تو که از می جوانی همه سرخوشی چه دانی
که شراب ناامیدی چقدر خمار دارد

نه به خود گرفته خسرو پی آهوان ار من
که کمند زلف شیرین هوس شکار دارد

مژه سوزن رفو کن نخ او ز تار مو کن
که هنوز وصله دل دو سه بخیه کار دارد

دل چون شکسته سازم ز گذشته های شیرین
چه ترانه های محزون که به یادگار دارد

غم روزگار گو رو پی کار خود که ما را
غم یار بی خیال غم روزگار دارد

گل آرزوی من بین که خزان جاودانیست
چه غم از خزان آن گل که ز پی بهار دارد

دل چون تنور خواهد سخنان پخته لیکن
نه همه تنور سوز دل شهریار دارد

#شهریار
چه بگویم
سحرت خیر ؟
تو خودت
"صبح" جهانی...!

#شهریار
.

دلم شکستی و جانم هنوز چشم به راهت
شبی سیاهم و در آرزوی طلعت ماهت

در انتظار تو چشمم سپید گشت و غمی نیست
اگر قبول تو افتد فدای چشم سیاهت

جمال چون تو به چشم نگاه پاک توان دید
به روی چون منی الحق دریغ چشم و نگاهت

در انتظار تو می‌میرم و در این دم آخر
دلم خوشست که دیدم به خواب گاه به گاهت


#شهریار

🍃💐 🍃