This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🌱🍂🌱🕊🌱🌸
🍂🌿🍃🌿🍂
🌱🍃🌼
🕊🌿
🌱🍂
🌸
باد سهند بین که بر این مرغزارها
چون میکند ز نرگس و لاله نگارها
در باغ رو، که دست بهار از سر درخت
بر فرقت از شکوفه بریزد نثارها
ساقی، میان ببند که هنگام عشرتست
می در پیاله ها کن و گل در کنارها
نتوان شکایت ستم روزگار کرد
گر من درین حدیث کنم روزگارها
گر بر دل تو هست غباری ز داغ غم
بنشین، که جام می بنشاند غبارها
تا این بهارنامه بود؛ هیچ مجلسی
بی یاد "اوحدی" نبود در بهارها
#اوحدی
—-┅°•●🌸●•°┅─
🌺🌺🌺🌸🌸🌸
🍂🌿🍃🌿🍂
🌱🍃🌼
🕊🌿
🌱🍂
🌸
باد سهند بین که بر این مرغزارها
چون میکند ز نرگس و لاله نگارها
در باغ رو، که دست بهار از سر درخت
بر فرقت از شکوفه بریزد نثارها
ساقی، میان ببند که هنگام عشرتست
می در پیاله ها کن و گل در کنارها
نتوان شکایت ستم روزگار کرد
گر من درین حدیث کنم روزگارها
گر بر دل تو هست غباری ز داغ غم
بنشین، که جام می بنشاند غبارها
تا این بهارنامه بود؛ هیچ مجلسی
بی یاد "اوحدی" نبود در بهارها
#اوحدی
—-┅°•●🌸●•°┅─
🌺🌺🌺🌸🌸🌸
🍃✨🌹✨🍃
♥️🍃🌹💫
ﭼﺸﻢ ﺻﺎﺣﺐ ﺩﻭﻟﺘﺎﻥ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﺑﺎﺷﺪ ﺻﺒﺤﺪﻡ
ﻋﺎﺷﻘﺎﻥ ﺭﺍ ﻧﺎلههاﯼ ﺯﺍﺭ ﺑﺎﺷﺪ ﺻﺒﺤﺪﻡ
ﻣﺮﺩﻩ ﺩﻝ ﺩﺭ ﺧﻮﺍﺏ ﻧﻮﺷﯿﻨﺴﺖ ﻭ ﺩﻭﻟﺖ ﺩﺭ ﮔﺬﺍﺭ
ﺷﺎﺩﻣﺎﻥ ﺁﻧﺪﻝ ﮐﻪ ﺩﻭﻟﺘﯿﺎﺭ ﺑﺎﺷﺪ ﺻﺒﺤﺪﻡ
#اوحدی
#گنجینه_شعر_و_ادب💫🌺🍃
سلام صبحتون دلنواز❤️🍃🌹
♥️
🍃✨🌹✨🍃
♥️🍃🌹💫
ﭼﺸﻢ ﺻﺎﺣﺐ ﺩﻭﻟﺘﺎﻥ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﺑﺎﺷﺪ ﺻﺒﺤﺪﻡ
ﻋﺎﺷﻘﺎﻥ ﺭﺍ ﻧﺎلههاﯼ ﺯﺍﺭ ﺑﺎﺷﺪ ﺻﺒﺤﺪﻡ
ﻣﺮﺩﻩ ﺩﻝ ﺩﺭ ﺧﻮﺍﺏ ﻧﻮﺷﯿﻨﺴﺖ ﻭ ﺩﻭﻟﺖ ﺩﺭ ﮔﺬﺍﺭ
ﺷﺎﺩﻣﺎﻥ ﺁﻧﺪﻝ ﮐﻪ ﺩﻭﻟﺘﯿﺎﺭ ﺑﺎﺷﺪ ﺻﺒﺤﺪﻡ
#اوحدی
#گنجینه_شعر_و_ادب💫🌺🍃
سلام صبحتون دلنواز❤️🍃🌹
♥️
🍃✨🌹✨🍃
🌱🍂🌱🕊🌱🌸
🍂🌿🍃🌿🍂
🌱🍃🌼
🕊🌿
🌱🍂
🌸
گمان مبر که ز مهر تو دست وادارم
که گر چه خاک زمینم کنی، هوا دارم
اگر جهان همه دشمن شوند باکی نیست
مرا ز غیر چه اندیشه؟ چون ترا دارم
مرا که روز و شب اندیشهٔ تو باید کرد
نظر به مصلحت کار خود کجا دارم؟
به وصل روی تو ایمن کجا توانم بود؟
که دشمنی چو فراق تو در قفا دارم
دلم شکستی و مهرت وفا نکرد، که من
به خردهای چنان با تو ماجرا دارم
ز آشنا دل مردم درست گردد و من
شکسته دل شدن از یار آشنا دارم
قبول کن ز من، ای اوحدی و قصهٔ عقل
به من مگوی، که من درد بیدوا دارم
#اوحدی
—-┅°•●🌸●•°┅─
🍂🌿🍃🌿🍂
🌱🍃🌼
🕊🌿
🌱🍂
🌸
گمان مبر که ز مهر تو دست وادارم
که گر چه خاک زمینم کنی، هوا دارم
اگر جهان همه دشمن شوند باکی نیست
مرا ز غیر چه اندیشه؟ چون ترا دارم
مرا که روز و شب اندیشهٔ تو باید کرد
نظر به مصلحت کار خود کجا دارم؟
به وصل روی تو ایمن کجا توانم بود؟
که دشمنی چو فراق تو در قفا دارم
دلم شکستی و مهرت وفا نکرد، که من
به خردهای چنان با تو ماجرا دارم
ز آشنا دل مردم درست گردد و من
شکسته دل شدن از یار آشنا دارم
قبول کن ز من، ای اوحدی و قصهٔ عقل
به من مگوی، که من درد بیدوا دارم
#اوحدی
—-┅°•●🌸●•°┅─
سودای عشق خوبان از سربدر کن، ای دل
در کوی نیک نامی لختی گذر کن، ای دل
دنیی و دین و دانش در کار عشق کردی
زین کار غصه بینی، کار دگر کن، ای دل
#اوحدی
در کوی نیک نامی لختی گذر کن، ای دل
دنیی و دین و دانش در کار عشق کردی
زین کار غصه بینی، کار دگر کن، ای دل
#اوحدی
🍁 🍁
ما بغیر از یار اول کس نمیگیریم یار
اختیار اولین یارست و کردیم اختیار
سر یکی داریم و دریک تن نمیباید دو سر
دل یکی داریم و در یکدل نمیگنجد دو یار
#اوحدی_مراغه_ای
ما بغیر از یار اول کس نمیگیریم یار
اختیار اولین یارست و کردیم اختیار
سر یکی داریم و دریک تن نمیباید دو سر
دل یکی داریم و در یکدل نمیگنجد دو یار
#اوحدی_مراغه_ای
🌸🍃💜🍃🌸
❤️🔥❣❤️🔥
من از مستی نمیدانم
حدیث خویشتن گفتن
تو در باب من مسکین
که هشیاری، چه میگویی؟
#اوحدی
❤️🔥
🌸🍃💜🍃🌸
❤️🔥❣❤️🔥
من از مستی نمیدانم
حدیث خویشتن گفتن
تو در باب من مسکین
که هشیاری، چه میگویی؟
#اوحدی
❤️🔥
🌸🍃💜🍃🌸
🌸🍃💜🍃🌸
❤️🔥❣❤️🔥
در گمانی که به غیر از تو کسی یارم هست؟
غلطست این که به غیر از تو نپندارم هست
حیفت آمد که دمی بی غم هجران باشم
زانکه امید به وصل تو چه بسیارم هست!
#اوحدی
❤️🔥
🌸🍃💜🍃🌸
❤️🔥❣❤️🔥
در گمانی که به غیر از تو کسی یارم هست؟
غلطست این که به غیر از تو نپندارم هست
حیفت آمد که دمی بی غم هجران باشم
زانکه امید به وصل تو چه بسیارم هست!
#اوحدی
❤️🔥
🌸🍃💜🍃🌸
🌸🍃💜🍃🌸
❤️🔥❣❤️🔥
چنان بنشستهای در دل ؛
که میگویم تویی دل خود
چنان پیوستهای در ما ؛
که پندارم که خود مایی..
#اوحدی
❤️🔥
🌸🍃💜🍃🌸
❤️🔥❣❤️🔥
چنان بنشستهای در دل ؛
که میگویم تویی دل خود
چنان پیوستهای در ما ؛
که پندارم که خود مایی..
#اوحدی
❤️🔥
🌸🍃💜🍃🌸
ز بلبل، بوستان پر ناله و فریاد خواهد شد
که صحرا سبز و گلها سرخ و دلها شاد خواهد شد
عروس گل ز اطراف چمن در جلوه میآید
بیا، گو: بلبل مشتاق اگر داماد خواهد شد
ز بس کالحان داودی ز مرغان عزیمت خوان
به گوش من رسید، امشب زبورم یاد خواهد شد
چنان مینالم از سودای آن گلچهره هر صبحی
که از نالیدن من عندلیب استاد خواهد شد
ز عشق روی آن لیلی من ار مجنون شوم شاید
که گر شیرین ببیند روی او فرهاد خواهد شد
نه تنها آبرویم برد و در جانم فگند آتش
که خاکم کرد و خاکم نیز هم بر باد خواهد شد
گرفتم کاوحدی آزاد گشت از هر که در عالم
ز بند او نمیدانم که چون آزاد خواهد شد؟
#اوحدی
که صحرا سبز و گلها سرخ و دلها شاد خواهد شد
عروس گل ز اطراف چمن در جلوه میآید
بیا، گو: بلبل مشتاق اگر داماد خواهد شد
ز بس کالحان داودی ز مرغان عزیمت خوان
به گوش من رسید، امشب زبورم یاد خواهد شد
چنان مینالم از سودای آن گلچهره هر صبحی
که از نالیدن من عندلیب استاد خواهد شد
ز عشق روی آن لیلی من ار مجنون شوم شاید
که گر شیرین ببیند روی او فرهاد خواهد شد
نه تنها آبرویم برد و در جانم فگند آتش
که خاکم کرد و خاکم نیز هم بر باد خواهد شد
گرفتم کاوحدی آزاد گشت از هر که در عالم
ز بند او نمیدانم که چون آزاد خواهد شد؟
#اوحدی