@zhuanchannel
یه دوستی داشتم دم عید خیلی خوش بود.
هر دفعه ازش می پرسیدم چرا انقدر حالت خوبه می گفت بخاطر
عیدی ها است..
پیرمردی هم بود که منتظر زنگ خونش بود...انتظار تک
دخترشو می کشید...اونم اینجوری حالش خوب بود.
یه کارگر مجرد هم بود که همه خوشی اش، عیدی کارگری بود.
یه بنده خدایی رو هم می شناختم که سرشار از امید بود...
می گفت تو سال جدید همه چی خوب میشه.
هممون حول حالنا میشیم و از این حرفا.
منم یه زمانی دم عید خیلی خوش بودم...
نمیدونم چرا ولی حالم خوب بود...
الان عید یعنی یه چند روز تعطیلی...نمی دونم عید عوض شده
یا من...ولی دل برای آن حال خوب همچنان فریاد می زند.
خلاصه بگم...اگر دم عید حالتون خوبه قدرشو بدونین.
ببینین چی باعث میشه خوش باشین...اونو حفظش کنین.
اگر هم عید براتون شده یه چیز تکراری امیدوار باشین.
شاید امسال هممون حول حالنا بشیم.
هم خودمون هم بقیه...
فقط تنها آرزوی هر سالم اینه که خدایا اون چندتا دونه آدم خوبی
که مونده برامون رو حول حالنا نکن لطفا.
دور اونا رو یه خط بکش... بذار همینجوری که هستن
بمونن...همینجوریش خیلی خوبن.
#ناشناس
یه دوستی داشتم دم عید خیلی خوش بود.
هر دفعه ازش می پرسیدم چرا انقدر حالت خوبه می گفت بخاطر
عیدی ها است..
پیرمردی هم بود که منتظر زنگ خونش بود...انتظار تک
دخترشو می کشید...اونم اینجوری حالش خوب بود.
یه کارگر مجرد هم بود که همه خوشی اش، عیدی کارگری بود.
یه بنده خدایی رو هم می شناختم که سرشار از امید بود...
می گفت تو سال جدید همه چی خوب میشه.
هممون حول حالنا میشیم و از این حرفا.
منم یه زمانی دم عید خیلی خوش بودم...
نمیدونم چرا ولی حالم خوب بود...
الان عید یعنی یه چند روز تعطیلی...نمی دونم عید عوض شده
یا من...ولی دل برای آن حال خوب همچنان فریاد می زند.
خلاصه بگم...اگر دم عید حالتون خوبه قدرشو بدونین.
ببینین چی باعث میشه خوش باشین...اونو حفظش کنین.
اگر هم عید براتون شده یه چیز تکراری امیدوار باشین.
شاید امسال هممون حول حالنا بشیم.
هم خودمون هم بقیه...
فقط تنها آرزوی هر سالم اینه که خدایا اون چندتا دونه آدم خوبی
که مونده برامون رو حول حالنا نکن لطفا.
دور اونا رو یه خط بکش... بذار همینجوری که هستن
بمونن...همینجوریش خیلی خوبن.
#ناشناس
@zhuanchannel
سلامتی آنهایی که تنهایی سال گذشته را تحویل صاحب اش
دادند و سال جدید را از او تحویل گرفتند ..
سلامتی آنهایی که سر آخرین تیک تاک های نزدیک به تحویل
سال آب دهانشان را سخت تر قورت دادند و لب هایشان را سفت
تر روی هم فشردند و چشمانشان را محکم تر بستند تا تصور
کنند هر آنچه که باید می بود و سال های سال بود که دیگر نبود
..
سلامتی همه ی دو نفره های عید اولی ، آنهایی که امسال
دونفری خیابان ها را قدم زدند ، دو نفری ویترین ها را مرور
کردند ، دونفری خندیدند و برای خودشان اولین هفت سین
دونفره یشان را جمع کردند ..
سلامتی آنهایی که سلیقه ی خودشان را گذاشتن لب کوزه و آب
اش را خوردند و این عید را با سلیقه ی کسی خرید کردند که
درِهر اتاق پُروی را که باز میکردند او را با یک لبخند تمام
نشدنی در حال برانداز خود میدیدند ..
آنهایی که در تراس طبقه ی دوازدهم یک آپارتمان خیره به یک
نقطه ی نامتناهی در دورترین گوشه ی آسمان بودند
سلامتی همه ی آن اس ام اس های تبریک سال نویی که برای
تمام این سال ها پندینگ ماند و ماند و ماند..
سلامتی عکس های دو نفره ی پای هفت سین با همان لبخند
هایی که حتی یک دیوانه هم می تواند بفهمد از سر رضایت و
خوشبختی است بس
سلامتی آنهایی که مثل همه این سالهایی که گذشت با صورت
نتراشیده به استقبال سال نو رفتند
سلامتی آنهایی که یک سال دیگر به تنهایی از عمرشان رفت و
رفت اما غم شان .. غم شان نرفت که نرفت
سلامتی آنهایی که عید زندگیشان سال های سال است که
تنهایشان گذاشته اما کسی خمِ ابرویشان را هم ندید ..
سلامتی قاب عکس های وسط سفره هفت سین که دنیا خودش را
فاصله ای کرد بین ما و آنها
سلامتی دونفره هایی که این بهار میشود اولین بهار زندگیشان ،
اولین اردیبهشت ، اردیبهشتی که انگار خدا هم بعد از خلقت اش
هوس عاشقی به سرش زد ...
راننده تاکسی موقع حساب کردن کرایه از او پرسید یک نفری ،
بدون اینکه سرش را از سمت شیشه برگرداند گفت یک نفر
نبودم ، دنیا یک نفرم کرد ..
سلامتی یکنفره هایی که یک نفر نبودند ، دنیا آنها را یک نفره
کرد ..
سلامتی آنهایی که تنها هستند ..
امیدوارم امسال بهترین سال زندگیتان باشد
@PouyanOhad
سلامتی آنهایی که تنهایی سال گذشته را تحویل صاحب اش
دادند و سال جدید را از او تحویل گرفتند ..
سلامتی آنهایی که سر آخرین تیک تاک های نزدیک به تحویل
سال آب دهانشان را سخت تر قورت دادند و لب هایشان را سفت
تر روی هم فشردند و چشمانشان را محکم تر بستند تا تصور
کنند هر آنچه که باید می بود و سال های سال بود که دیگر نبود
..
سلامتی همه ی دو نفره های عید اولی ، آنهایی که امسال
دونفری خیابان ها را قدم زدند ، دو نفری ویترین ها را مرور
کردند ، دونفری خندیدند و برای خودشان اولین هفت سین
دونفره یشان را جمع کردند ..
سلامتی آنهایی که سلیقه ی خودشان را گذاشتن لب کوزه و آب
اش را خوردند و این عید را با سلیقه ی کسی خرید کردند که
درِهر اتاق پُروی را که باز میکردند او را با یک لبخند تمام
نشدنی در حال برانداز خود میدیدند ..
آنهایی که در تراس طبقه ی دوازدهم یک آپارتمان خیره به یک
نقطه ی نامتناهی در دورترین گوشه ی آسمان بودند
سلامتی همه ی آن اس ام اس های تبریک سال نویی که برای
تمام این سال ها پندینگ ماند و ماند و ماند..
سلامتی عکس های دو نفره ی پای هفت سین با همان لبخند
هایی که حتی یک دیوانه هم می تواند بفهمد از سر رضایت و
خوشبختی است بس
سلامتی آنهایی که مثل همه این سالهایی که گذشت با صورت
نتراشیده به استقبال سال نو رفتند
سلامتی آنهایی که یک سال دیگر به تنهایی از عمرشان رفت و
رفت اما غم شان .. غم شان نرفت که نرفت
سلامتی آنهایی که عید زندگیشان سال های سال است که
تنهایشان گذاشته اما کسی خمِ ابرویشان را هم ندید ..
سلامتی قاب عکس های وسط سفره هفت سین که دنیا خودش را
فاصله ای کرد بین ما و آنها
سلامتی دونفره هایی که این بهار میشود اولین بهار زندگیشان ،
اولین اردیبهشت ، اردیبهشتی که انگار خدا هم بعد از خلقت اش
هوس عاشقی به سرش زد ...
راننده تاکسی موقع حساب کردن کرایه از او پرسید یک نفری ،
بدون اینکه سرش را از سمت شیشه برگرداند گفت یک نفر
نبودم ، دنیا یک نفرم کرد ..
سلامتی یکنفره هایی که یک نفر نبودند ، دنیا آنها را یک نفره
کرد ..
سلامتی آنهایی که تنها هستند ..
امیدوارم امسال بهترین سال زندگیتان باشد
@PouyanOhad
@zhuanchannel
بزنید بکوبید شاد باشید بخندین مراقبت کنید از خودتون حسابی خوشگلا ❤️
بزنید بکوبید شاد باشید بخندین مراقبت کنید از خودتون حسابی خوشگلا ❤️
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
@zhuanchannel
واااای من هنوز خرید نکردم
واااای من هنوز خرید نکردم
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
@zhuanchannel
سلام احوال شما خوبین خوشین ببخشید اون یکی دستم خیسه
سلام احوال شما خوبین خوشین ببخشید اون یکی دستم خیسه
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
@zhuanchannel
ببین دیگه چقد پیتزا دوست دارم
ببین دیگه چقد پیتزا دوست دارم
@zhuanchannel
یا مقلبَ القلوب، حالِ خوب را نصیب کن. سختی و بلا و آفت از زمین و آسمان و مُلک و مملکت به دور دار.
جانِ خسته را امید باش. این گذارِ عمر را بهار کن.
بهارتان مدام
پ . قربانی
🎆 🐟 🪻 🎆
یا مقلبَ القلوب، حالِ خوب را نصیب کن. سختی و بلا و آفت از زمین و آسمان و مُلک و مملکت به دور دار.
جانِ خسته را امید باش. این گذارِ عمر را بهار کن.
بهارتان مدام
پ . قربانی
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
گل هاى باغ زندگى همچنان كه داره سالتون نو ميشه يادتون باشه ما چند روز ازتون مرخصى مى گيريم و ميريم استراحت
تا وقتى ميايم اين لينك اول كانالمونه
T.me/zhuanchannel/1
تا وقتى ميايم اين لينك اول كانالمونه
T.me/zhuanchannel/1
سال نو مبارك
از اين تعطيلات نهايت استفاده رو ببرين كنكوريا
آكادمي ارگ
https://telegram.me/joinchat/BxZ4IDv8ImxxcBe7Idz5kA
از اين تعطيلات نهايت استفاده رو ببرين كنكوريا
آكادمي ارگ
https://telegram.me/joinchat/BxZ4IDv8ImxxcBe7Idz5kA
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
@zhuanchannel
ادما اشغال میریزن ما باید جمع کنیم
ادما اشغال میریزن ما باید جمع کنیم
@zhuanchannel
رزق کلمه ای است بسیار فراتر از آنچه مردم می دانند.
زمانی که با مشکلی رو به رو می شوی ، خداوند صبری به تو
می دهد که چشمانت را از آن بپوشی . این صبر ، رزق است.
زمانی که در خانه لیوانی آب به دست پدرت می دهی. این
فرصت نیکی کردن ، رزق است.
زمانی که خواب هستی سپس ناگهان بیدار می شوی ، به تنهایی
و بدون زنگ زدن ساعت بیدار می شوی و نماز می خوانی
رزق است
چون بعضی ها بیدار نمی شوند .
گاهی اتفاق می افتد که در نماز حواست نباشد ، ناگهان به خود
می آیی و نمازت را با خشوع می خوانی. این تلنگر ، رزق
است.
یکباره یاد کسی می افتی و دلتنگش میشوی و جویای حالش
میشوی این یاداوری رزق است.
رزق واقعی این است.رزق خوبی ها ؛
نه ماشین ، نه درآمد .اینها رزق مال است که خداوند به همه ی
بندگانش می دهد.
اما رزق خوبی ها را فقط به دوستدارانش می دهد.
ودرآخر همینکه عزیزانتان هنوز درکنارتان هستند و نفسشان
گرم و سلامت است بزرگترین رزق خداوند است
#علامه_املی
رزق کلمه ای است بسیار فراتر از آنچه مردم می دانند.
زمانی که با مشکلی رو به رو می شوی ، خداوند صبری به تو
می دهد که چشمانت را از آن بپوشی . این صبر ، رزق است.
زمانی که در خانه لیوانی آب به دست پدرت می دهی. این
فرصت نیکی کردن ، رزق است.
زمانی که خواب هستی سپس ناگهان بیدار می شوی ، به تنهایی
و بدون زنگ زدن ساعت بیدار می شوی و نماز می خوانی
رزق است
چون بعضی ها بیدار نمی شوند .
گاهی اتفاق می افتد که در نماز حواست نباشد ، ناگهان به خود
می آیی و نمازت را با خشوع می خوانی. این تلنگر ، رزق
است.
یکباره یاد کسی می افتی و دلتنگش میشوی و جویای حالش
میشوی این یاداوری رزق است.
رزق واقعی این است.رزق خوبی ها ؛
نه ماشین ، نه درآمد .اینها رزق مال است که خداوند به همه ی
بندگانش می دهد.
اما رزق خوبی ها را فقط به دوستدارانش می دهد.
ودرآخر همینکه عزیزانتان هنوز درکنارتان هستند و نفسشان
گرم و سلامت است بزرگترین رزق خداوند است
#علامه_املی
@zhuanchannel
نحوه دوشیدن گاو از دیدگاه های مختلف جامعه شناسی
فمنیسم: دو گاو دارید: حق ندارید شیر گاو ماده را بدوشید.
ایده آلیسم: دو گاو دارید؛ازدواج می کنید،دارای فرزند می
شوید،همسر شما آنها را می دوشد.
بوروکراسی :دو گاو دارید؛برای تهیه شناسنامه آنها هفده فرم را
در سه نسخه پر می کنید ولی وقت ندارید که شیر آنها را
بدوشید.
سازمان ملل: دو گاو دارید؛فرانسه شما را از دوشیدن آنها وتو
می کند،امریکا وانگلیس گاو ها را ازشیر دادن به شما وتو می
کنند،نیوزلند رأی ممتنع می دهد.
متحجریسم : دو گاو دارید.زشت است شیر گاو ماده را بدوشید.
سوسیالیسم: دو گاو دارید؛یکی را نگه می دارید دیگری را به
همسایه خود می دهید.
آنارشیسم: دو گاو دارید؛گاو ها شما را می کشند و همدیگر را
می دوشند.
سادیسم: دو گاو دارید؛ به هر دوی آنها تیراندازی می کنید و
خودتان را در میان ظرف شیر ها می اندازید.
کمونیسم: دو گاو دارید؛دولت هر دوی آنها را می گیرد تا شما و
همسایه شما را در شیرش شریک کند.
فاشیسم: دو گاودارید؛شیر آنها را به دولت می دهید و دولت آن
را به شما می فروشد.
کاپیتالیسم: دو گاو دارید؛هر دوی آنها را می دوشید،شیر ها را
به زمین می ریزید تا قیمت ها همچنان بالا بماند.
نازیسم: دو گاو دارید؛دولت به سوی شما تیراندازی می کند و
هر دوی آنها را می گیرد.
آپارتاید: دو گاو دارید؛شیر گاو سیاه را به گاو سفید می دهید
ولی شیر گاو سفید را نمی دوشید.
دولت مرفه : دو گاو دارید.آنها را می دوشید و بعد شیرشان را
به خودشان می دهید تا بنوشند.
رئالیسم : دو گاو دارید.ازدواج می کنید.اما هنوز هم خودتان آنها
را می دوشید
پلورالیسم: دو گاو نر و ماده دارید؛از هر کدام شیر بدوشید فرقی
نمی کند.
لیبرالیسم: دو گاو دارید؛ آنها را نمی دوشید چون آزادی شان
محدود می شود!
دموکراسی مطلق: دو گاو دارید؛از همسایه ها رأی می گیرید که
شیر آنها را بدوشید یا نه.
نحوه دوشیدن گاو از دیدگاه های مختلف جامعه شناسی
فمنیسم: دو گاو دارید: حق ندارید شیر گاو ماده را بدوشید.
ایده آلیسم: دو گاو دارید؛ازدواج می کنید،دارای فرزند می
شوید،همسر شما آنها را می دوشد.
بوروکراسی :دو گاو دارید؛برای تهیه شناسنامه آنها هفده فرم را
در سه نسخه پر می کنید ولی وقت ندارید که شیر آنها را
بدوشید.
سازمان ملل: دو گاو دارید؛فرانسه شما را از دوشیدن آنها وتو
می کند،امریکا وانگلیس گاو ها را ازشیر دادن به شما وتو می
کنند،نیوزلند رأی ممتنع می دهد.
متحجریسم : دو گاو دارید.زشت است شیر گاو ماده را بدوشید.
سوسیالیسم: دو گاو دارید؛یکی را نگه می دارید دیگری را به
همسایه خود می دهید.
آنارشیسم: دو گاو دارید؛گاو ها شما را می کشند و همدیگر را
می دوشند.
سادیسم: دو گاو دارید؛ به هر دوی آنها تیراندازی می کنید و
خودتان را در میان ظرف شیر ها می اندازید.
کمونیسم: دو گاو دارید؛دولت هر دوی آنها را می گیرد تا شما و
همسایه شما را در شیرش شریک کند.
فاشیسم: دو گاودارید؛شیر آنها را به دولت می دهید و دولت آن
را به شما می فروشد.
کاپیتالیسم: دو گاو دارید؛هر دوی آنها را می دوشید،شیر ها را
به زمین می ریزید تا قیمت ها همچنان بالا بماند.
نازیسم: دو گاو دارید؛دولت به سوی شما تیراندازی می کند و
هر دوی آنها را می گیرد.
آپارتاید: دو گاو دارید؛شیر گاو سیاه را به گاو سفید می دهید
ولی شیر گاو سفید را نمی دوشید.
دولت مرفه : دو گاو دارید.آنها را می دوشید و بعد شیرشان را
به خودشان می دهید تا بنوشند.
رئالیسم : دو گاو دارید.ازدواج می کنید.اما هنوز هم خودتان آنها
را می دوشید
پلورالیسم: دو گاو نر و ماده دارید؛از هر کدام شیر بدوشید فرقی
نمی کند.
لیبرالیسم: دو گاو دارید؛ آنها را نمی دوشید چون آزادی شان
محدود می شود!
دموکراسی مطلق: دو گاو دارید؛از همسایه ها رأی می گیرید که
شیر آنها را بدوشید یا نه.
@zhuanchannel
تقلید نکن،دزدی نکن، زیرآبی نرو، ایده ی مردمو کش نرو بی اجازه و...
تقلید نکن،دزدی نکن، زیرآبی نرو، ایده ی مردمو کش نرو بی اجازه و...
@zhuanchannel
ایرانی ها بیایید یک شبه خوشبخت شویم
ما ایرانیان از فقر و بدبختی رنج می بریم. این را من نمی گویم پای صحبت هر ایرانی که می نشینی از زمین و زمان شاکیست که هر سال دریغ از پارسال.
می نالد و راه خلاص می جوید. و جالب اینجاست که راه حل همه این ها را هم درآمد بیشتر می داند.
اگر درآمدم و حقوقم بیشتر بود آنگاه …
اما گاهی فکر می کنم ما از فقر مادی و درآمدی به فلاکت دچار نشدیم بلکه از فقر فکری-فرهنگی-رفتاری در عذابیم. 5 پیشنهاد وجود دارد که یک شبه می تواند، سطح بالاتری از خوشبختی را برای همه ما فراهم کند.
یک:
فقر و فلاکت یعنی اینکه در طبیعت خودمان آشغال بریزیم و از تمیزی طبیعت و خیابان های کشورهای دیگر تعریف کنیم.
خوشبختی یعنی از همین امشب، هیچگونه آشغالی در خیایان، ساحل، دریا و جنگل نریزیم. بدین ترتیب هزینه های پاکسازی به شدت کاهش پیدا می کند و معادل آن هزینه ها را می شود در امور توسعه ای (و نه نگهداشت) خرج کرد و یا دست کم شهر تمیزتری خواهیم داشت و حسرت تمیزی شهرهای خارجی را نخواهیم خورد.
دو:
فقر و فلاکت یعنی روزانه بیشتر از متوسط دنیا آب، نان و انرژی را مصرف می کنیم و هدر می دهیم. هر کس نداند فکر می کند که ما پول دارترین مردم دنیاییم. اما ما به ریال ریال آنچه هدر می دهیم احتیاج داریم. طبق یک محاسبه هدر رفت آب و نان در ایران معادل 114 تن طلا می باشد. می بینید ما در عین ثروتمندی، فقیریم. ثروت داریم اما خوشبخت نیستیم.
خوشبختی یعنی از همین امشب، هر ایرانی یک لیتر آب کمتر مصرف کند، نان را گرامی تر بدارد و از هدر رفت انرژی به هر شکلی جلوگیری کند.
سه:
فقر یعنی میلیاردها تومان خرج میکنیم نذری بدهیم و در پایان آرزوی شفای بیماری را داریم که برای نداشتن پول درمان میمیرد.
خوشبختی یعنی از همین امشب، بیاییم برای یکسال، سفره و نذری و مراسم های اینچنینی را بگذاریم کنار و هزینه آن را تخصیص دهیم به صندوق های نیکوکاری که به درمان بیماران می پردازند. اگر هم نذری و سفره داریم، تمام (تاکید می کنم تمام) غذای آن را به نیازمندان بدهیم و نه اینکه به دوست و آشنا و همسایه ای که از ما سیرترند.
چهار:
فقر یعنی اینکه روزانه ساعتها وقت مان را در شبکه های اجتماعی می گذارنیم و بخشی از آن را صرف فرو کردن دماغ مان در زندگی خصوصی دیگران می کنیم و بخشی دیگر را صرف فحش دادن در صفحه این بازیگر و آن ورزشکار. یعنی بطالت محض! و بعد آنگاه پشت چراغ قرمز تحمل پنج ثانیه توقف و تعلل دیگران را نداریم انگار که مهم ترین آدم روی زمین هستیم.
خوشبختی یعنی اینکه از زمان هایی که به بطالت می گذارنیم بکاهیم، فحش ندهیم و فراموش کنیم که مهم ترین آدم روی زمین هستیم و وقتی پشت فرمان ماشین مان می نشینیم، آرام، صبور و مهربانی را تجربه کنیم.
پنج:
فقر یعنی اینکه کتابخانه ات کوچک تر از یخچالت باشد. فقر یعنی اینکه با هزینه پیتزا مشکل نداشته باشی اما برای هزینه یک کتاب دل درد بگیری.
خوشبختی یعنی اینکه از همین امشب تنها پنج درصد از هزینه غذایمان را بگذاریم کنار و کتاب بخریم. کسانی که کتاب می خوانند کمتر به دیگران فحش می دهند. بیشتر با دیگران همدلی پیدا می کنند. دیگران را کمتر به بی شعوری متهم می کنند و در نهایت هم خود آرامش بیشتری دارند و هم دیگران در کنار آنان خوشبخت ترند.
بخش بزرگی از رفاه و خوشبختی حاصل توسعه یافتگی است. اما توسعه یافتگی زمان بر است. ولی برخی از کارها هست که اگر همین الان شروع کنیم نتیجه آن دو ساعت بعد (و نه دو نسل بعد) نمایان می شود. اگر پول نذری هایمان را بدهیم به بیماران، اگر به دیگران فحش ندهیم، اگر آشغال نریزیم و اگر … اگر بخواهیم که خوشبخت باشیم.
خدا با ملتی است که می خواهد تغییر کند و تصمیم گرفته است که خوشبخت باشد.
#دکتر_مجتبی_لشکربلوکی
مرسی دکتر 🙏
ایرانی ها بیایید یک شبه خوشبخت شویم
ما ایرانیان از فقر و بدبختی رنج می بریم. این را من نمی گویم پای صحبت هر ایرانی که می نشینی از زمین و زمان شاکیست که هر سال دریغ از پارسال.
می نالد و راه خلاص می جوید. و جالب اینجاست که راه حل همه این ها را هم درآمد بیشتر می داند.
اگر درآمدم و حقوقم بیشتر بود آنگاه …
اما گاهی فکر می کنم ما از فقر مادی و درآمدی به فلاکت دچار نشدیم بلکه از فقر فکری-فرهنگی-رفتاری در عذابیم. 5 پیشنهاد وجود دارد که یک شبه می تواند، سطح بالاتری از خوشبختی را برای همه ما فراهم کند.
یک:
فقر و فلاکت یعنی اینکه در طبیعت خودمان آشغال بریزیم و از تمیزی طبیعت و خیابان های کشورهای دیگر تعریف کنیم.
خوشبختی یعنی از همین امشب، هیچگونه آشغالی در خیایان، ساحل، دریا و جنگل نریزیم. بدین ترتیب هزینه های پاکسازی به شدت کاهش پیدا می کند و معادل آن هزینه ها را می شود در امور توسعه ای (و نه نگهداشت) خرج کرد و یا دست کم شهر تمیزتری خواهیم داشت و حسرت تمیزی شهرهای خارجی را نخواهیم خورد.
دو:
فقر و فلاکت یعنی روزانه بیشتر از متوسط دنیا آب، نان و انرژی را مصرف می کنیم و هدر می دهیم. هر کس نداند فکر می کند که ما پول دارترین مردم دنیاییم. اما ما به ریال ریال آنچه هدر می دهیم احتیاج داریم. طبق یک محاسبه هدر رفت آب و نان در ایران معادل 114 تن طلا می باشد. می بینید ما در عین ثروتمندی، فقیریم. ثروت داریم اما خوشبخت نیستیم.
خوشبختی یعنی از همین امشب، هر ایرانی یک لیتر آب کمتر مصرف کند، نان را گرامی تر بدارد و از هدر رفت انرژی به هر شکلی جلوگیری کند.
سه:
فقر یعنی میلیاردها تومان خرج میکنیم نذری بدهیم و در پایان آرزوی شفای بیماری را داریم که برای نداشتن پول درمان میمیرد.
خوشبختی یعنی از همین امشب، بیاییم برای یکسال، سفره و نذری و مراسم های اینچنینی را بگذاریم کنار و هزینه آن را تخصیص دهیم به صندوق های نیکوکاری که به درمان بیماران می پردازند. اگر هم نذری و سفره داریم، تمام (تاکید می کنم تمام) غذای آن را به نیازمندان بدهیم و نه اینکه به دوست و آشنا و همسایه ای که از ما سیرترند.
چهار:
فقر یعنی اینکه روزانه ساعتها وقت مان را در شبکه های اجتماعی می گذارنیم و بخشی از آن را صرف فرو کردن دماغ مان در زندگی خصوصی دیگران می کنیم و بخشی دیگر را صرف فحش دادن در صفحه این بازیگر و آن ورزشکار. یعنی بطالت محض! و بعد آنگاه پشت چراغ قرمز تحمل پنج ثانیه توقف و تعلل دیگران را نداریم انگار که مهم ترین آدم روی زمین هستیم.
خوشبختی یعنی اینکه از زمان هایی که به بطالت می گذارنیم بکاهیم، فحش ندهیم و فراموش کنیم که مهم ترین آدم روی زمین هستیم و وقتی پشت فرمان ماشین مان می نشینیم، آرام، صبور و مهربانی را تجربه کنیم.
پنج:
فقر یعنی اینکه کتابخانه ات کوچک تر از یخچالت باشد. فقر یعنی اینکه با هزینه پیتزا مشکل نداشته باشی اما برای هزینه یک کتاب دل درد بگیری.
خوشبختی یعنی اینکه از همین امشب تنها پنج درصد از هزینه غذایمان را بگذاریم کنار و کتاب بخریم. کسانی که کتاب می خوانند کمتر به دیگران فحش می دهند. بیشتر با دیگران همدلی پیدا می کنند. دیگران را کمتر به بی شعوری متهم می کنند و در نهایت هم خود آرامش بیشتری دارند و هم دیگران در کنار آنان خوشبخت ترند.
بخش بزرگی از رفاه و خوشبختی حاصل توسعه یافتگی است. اما توسعه یافتگی زمان بر است. ولی برخی از کارها هست که اگر همین الان شروع کنیم نتیجه آن دو ساعت بعد (و نه دو نسل بعد) نمایان می شود. اگر پول نذری هایمان را بدهیم به بیماران، اگر به دیگران فحش ندهیم، اگر آشغال نریزیم و اگر … اگر بخواهیم که خوشبخت باشیم.
خدا با ملتی است که می خواهد تغییر کند و تصمیم گرفته است که خوشبخت باشد.
#دکتر_مجتبی_لشکربلوکی
مرسی دکتر 🙏
@zhuanchannel
ماله ای به نام تورم !
این کلافگی که در کلیت اقتصاد ایران می بینید بخش عمده ایش به خاطر این هست که دیگه تورم نیست.
تورم وجود نداره تا همه مشکلات و بی کفایتی ها رو با یه جهش سی درصدی ماله بکشه و همه احساس وارن بافتی بکنن.
قبلا یه حرفی مصطلح بود می گفتن "ملک رو هر قدر هم گرون بخری گرون نیست!
راست هم بود این حرف، چند میلیون گرون هم می خریدی یکی دو سال دیگه می شد خاطره.
تولید کننده کاری به بازده تولید نداشت، مهم این بود که کارخونه ای که الان می ساخت دو سال دیگه می شد دو برابر و همه مشکلات تولیدش رو می پوشوند.
بانک، دولت، پیمانکار، همه و همه نون این تورم رو می خوردن، حالا یه جاهایی هم یه نقی می زدن که "اه چیه این تورم"، ولی در کل به مدد این تورم همه شده بودن اقتصاد دان و پول چاپ کن و وارن بافت.
اقتصاد ایران داره تو یه بخش هایی واقعی می شه، اینکه تاب این واقعی شدن رو بیاره یا نه نمی دونم، ولی اگه بخوان دوباره برگردن به بازی تورم اوضاع از کنترل خارج می شه با این حجم از نقدینگی.
مشکل از اونجایی بدتر شد که تنها کاری که بلد شدیم مسکن سازی بود، اینم البته فک می کنیم که بلد شدیم، والا اینم بلد نیستیم، تو خارج خونه صد ساله نوساز محسوب می شه، اینجا خونه سی ساله کلنگی!!! ولی خب کاری بود که اگه پول بود می شد انجام داد، برا همین ساختمان سازی، آپارتمان سازی، برج سازی، بساز بفروشی شد شغل دوم همه ایرانی ها.
پزشک متخصص در کنار طبابت سالی دو سه تا برج لوکس هم می ساخت.
تولید کننده و کارخانه دار، دفتر تولیدش محل فروش آپارتمان و واحد بود.
تاجر فرش یه شغلش هم آپارتمان بود
وارد کننده ماشین بساز بفروشی می کرد.
معلما مشارکتی می کوبیدن می ساختن.
کارمند، بازنشسته، راننده، خلبان، شغل آزاد، مهندس کامپیوتر، همه و همه شده بودن بساز بفروش، خوب هم می ساختن می فروختن.
همه هم پیش فروش می کردن، یعنی اونقد تقاضا بالا بود، کلنگ که می زدن یه اعلامیه و یا علی مدد، پیش فروش!
هر جایی هم پول کم می اومد بانکها آماده بودن، چه پولا که به اسم تولید و خرید تجهیزات تولید و خرید وسایل پزشکی و تجهیز مطب و ... نرفت تو دل بخش مسکن.
هر روز هم یه روش ابداع می شد، یکی زمین می داد، یکی می ساخت ۵۰-۵۰، نمی دونم یکی پول می داد یکی زمین، یکی هم می ساخت یه چیزی برمی داشت و ...
بنگاه ها غلغله، تو هر کوچه ای دو سه تا بنگاه، همه پر آدم هی بخر هی بفروش، هی بخر هی بفروش!
تا یه جایی این بازی خوب بود، سود بود پس خوب بود، ولی کسی هم فک نمی کرد این بازی تا کجا؟؟؟ این همه مسکن رو کی قراره بخره، یهو حباب ترکید، وام ها سررسید شد، هی تمدید هی تمدید، کم کم اصل و فرع رفت برا بانک، تقاضا که ضعیف شد بازار ملک رفت به فنا، اقتصاد هم برد به کما!!!
چیکاره ای: تو کار ملک و ساختمانم!
(همچی می گفت تو کار ملک و ساختمانم، آدم فک می کرد طراح برج های دبی و سنگاپوره، می رفتی می دیدی نشسته بنگاه سر کوچه یه قطعه زمین رو در روز دو سه بار می خره، می فروشه)
چیکاره ای: تو کار ماشینم!
( نه که فک کنی تعمیرکاره، یا صافکاره، یا طراح ماشینه، نه!!! می ره مجتمع، روزی سه چهار تا ماشین دست دوم دست به دست می کنه رو هر کدوم هم سیصد چهارصد نون می خوره)
قطعا سالهای قبل با این دو دیالوگ برخورد داشتید، کسانی که کارشون بنگاه نشینی بود، زمین، ملک، آپارتمان، خودرو ... من خودم شاهد بودم که یه دلال زمین، یه قطعه زمین رو سه بار خریده بود با قیمت های مختلف، یعنی فروخته بود، چند دست چرخیده بود، بعد باز این خریده بود به قیمت بالاتر، باز فرداش فروخته بود، باز خریده بود.
شاید به نظر کمدی بیاد ولی واقعیت داشت!
سریال برره یادتونه، یادتونه چجوری کار می کردن، می رفتن می نشستن تو مزرعه زل می زدن به زمین دیم!!!
خیلی وقتا تصور ما از کار هم دقیقا همون بود و هست، طرف می نشست بنگاه حرف می زد داستان می گفت، چایی می خورد، ماهی یه معامله هم می کرد ده برابر حقوق کارمند درآمد داشت اسمش هم می شد کار کردن، یا کارمند می ره اداره کارت می زنه، زل می زنه به مانیتور، با همکاراش صبحانه می خوره، شوخی می کنه، تایم اداره که تموم می شه می ره خونه اسمش می شه کار!
خیلی جاها ما هم اونجوری کار میکردیم، یعنی تورم رو می ذاشتیم پای کار، الان که این تورم به هر دلیلی، دقت بکنید به هر دلیلی، دیگه نیست خیلی از کسب و کارها هم به مشکل برخورده و خیلی شغل ها ماهیت خودش رو از دست داده.
امیدواریم همینطور بمونه و کمتر بشه تا هر کی بره سر کار خودش.
#دکتر_مرتضی_عباد
مجمع فعالان اقتصادی
@mortezaebad
ماله ای به نام تورم !
این کلافگی که در کلیت اقتصاد ایران می بینید بخش عمده ایش به خاطر این هست که دیگه تورم نیست.
تورم وجود نداره تا همه مشکلات و بی کفایتی ها رو با یه جهش سی درصدی ماله بکشه و همه احساس وارن بافتی بکنن.
قبلا یه حرفی مصطلح بود می گفتن "ملک رو هر قدر هم گرون بخری گرون نیست!
راست هم بود این حرف، چند میلیون گرون هم می خریدی یکی دو سال دیگه می شد خاطره.
تولید کننده کاری به بازده تولید نداشت، مهم این بود که کارخونه ای که الان می ساخت دو سال دیگه می شد دو برابر و همه مشکلات تولیدش رو می پوشوند.
بانک، دولت، پیمانکار، همه و همه نون این تورم رو می خوردن، حالا یه جاهایی هم یه نقی می زدن که "اه چیه این تورم"، ولی در کل به مدد این تورم همه شده بودن اقتصاد دان و پول چاپ کن و وارن بافت.
اقتصاد ایران داره تو یه بخش هایی واقعی می شه، اینکه تاب این واقعی شدن رو بیاره یا نه نمی دونم، ولی اگه بخوان دوباره برگردن به بازی تورم اوضاع از کنترل خارج می شه با این حجم از نقدینگی.
مشکل از اونجایی بدتر شد که تنها کاری که بلد شدیم مسکن سازی بود، اینم البته فک می کنیم که بلد شدیم، والا اینم بلد نیستیم، تو خارج خونه صد ساله نوساز محسوب می شه، اینجا خونه سی ساله کلنگی!!! ولی خب کاری بود که اگه پول بود می شد انجام داد، برا همین ساختمان سازی، آپارتمان سازی، برج سازی، بساز بفروشی شد شغل دوم همه ایرانی ها.
پزشک متخصص در کنار طبابت سالی دو سه تا برج لوکس هم می ساخت.
تولید کننده و کارخانه دار، دفتر تولیدش محل فروش آپارتمان و واحد بود.
تاجر فرش یه شغلش هم آپارتمان بود
وارد کننده ماشین بساز بفروشی می کرد.
معلما مشارکتی می کوبیدن می ساختن.
کارمند، بازنشسته، راننده، خلبان، شغل آزاد، مهندس کامپیوتر، همه و همه شده بودن بساز بفروش، خوب هم می ساختن می فروختن.
همه هم پیش فروش می کردن، یعنی اونقد تقاضا بالا بود، کلنگ که می زدن یه اعلامیه و یا علی مدد، پیش فروش!
هر جایی هم پول کم می اومد بانکها آماده بودن، چه پولا که به اسم تولید و خرید تجهیزات تولید و خرید وسایل پزشکی و تجهیز مطب و ... نرفت تو دل بخش مسکن.
هر روز هم یه روش ابداع می شد، یکی زمین می داد، یکی می ساخت ۵۰-۵۰، نمی دونم یکی پول می داد یکی زمین، یکی هم می ساخت یه چیزی برمی داشت و ...
بنگاه ها غلغله، تو هر کوچه ای دو سه تا بنگاه، همه پر آدم هی بخر هی بفروش، هی بخر هی بفروش!
تا یه جایی این بازی خوب بود، سود بود پس خوب بود، ولی کسی هم فک نمی کرد این بازی تا کجا؟؟؟ این همه مسکن رو کی قراره بخره، یهو حباب ترکید، وام ها سررسید شد، هی تمدید هی تمدید، کم کم اصل و فرع رفت برا بانک، تقاضا که ضعیف شد بازار ملک رفت به فنا، اقتصاد هم برد به کما!!!
چیکاره ای: تو کار ملک و ساختمانم!
(همچی می گفت تو کار ملک و ساختمانم، آدم فک می کرد طراح برج های دبی و سنگاپوره، می رفتی می دیدی نشسته بنگاه سر کوچه یه قطعه زمین رو در روز دو سه بار می خره، می فروشه)
چیکاره ای: تو کار ماشینم!
( نه که فک کنی تعمیرکاره، یا صافکاره، یا طراح ماشینه، نه!!! می ره مجتمع، روزی سه چهار تا ماشین دست دوم دست به دست می کنه رو هر کدوم هم سیصد چهارصد نون می خوره)
قطعا سالهای قبل با این دو دیالوگ برخورد داشتید، کسانی که کارشون بنگاه نشینی بود، زمین، ملک، آپارتمان، خودرو ... من خودم شاهد بودم که یه دلال زمین، یه قطعه زمین رو سه بار خریده بود با قیمت های مختلف، یعنی فروخته بود، چند دست چرخیده بود، بعد باز این خریده بود به قیمت بالاتر، باز فرداش فروخته بود، باز خریده بود.
شاید به نظر کمدی بیاد ولی واقعیت داشت!
سریال برره یادتونه، یادتونه چجوری کار می کردن، می رفتن می نشستن تو مزرعه زل می زدن به زمین دیم!!!
خیلی وقتا تصور ما از کار هم دقیقا همون بود و هست، طرف می نشست بنگاه حرف می زد داستان می گفت، چایی می خورد، ماهی یه معامله هم می کرد ده برابر حقوق کارمند درآمد داشت اسمش هم می شد کار کردن، یا کارمند می ره اداره کارت می زنه، زل می زنه به مانیتور، با همکاراش صبحانه می خوره، شوخی می کنه، تایم اداره که تموم می شه می ره خونه اسمش می شه کار!
خیلی جاها ما هم اونجوری کار میکردیم، یعنی تورم رو می ذاشتیم پای کار، الان که این تورم به هر دلیلی، دقت بکنید به هر دلیلی، دیگه نیست خیلی از کسب و کارها هم به مشکل برخورده و خیلی شغل ها ماهیت خودش رو از دست داده.
امیدواریم همینطور بمونه و کمتر بشه تا هر کی بره سر کار خودش.
#دکتر_مرتضی_عباد
مجمع فعالان اقتصادی
@mortezaebad