@zhuanchannel
در زمانی که برده داری در آمریکا رایج بود زن سیاهپوستی بنام هاریت گروهی مخفی راه انداخته بود و بردگان را فراری می داد
بعدها از او پرسیدند :
سخت ترین مرحلهء کار شما برای نجات بردگان چه بود؟ او عمیقا" به فکر فرو رفت و گفت : قانع کردن یک برده به اینکه تو برده نیستی و باید آزاد باشی
در زمانی که برده داری در آمریکا رایج بود زن سیاهپوستی بنام هاریت گروهی مخفی راه انداخته بود و بردگان را فراری می داد
بعدها از او پرسیدند :
سخت ترین مرحلهء کار شما برای نجات بردگان چه بود؟ او عمیقا" به فکر فرو رفت و گفت : قانع کردن یک برده به اینکه تو برده نیستی و باید آزاد باشی
@zhuanchannel
برگی از گذشته:
1_ ﺳﺎﻝ 1355 ﺗﻬﺮﺍﻥ ﺳﻮﻣﯿﻦ ﭘﺎﯾﺘﺨﺖ ﭘﺎﮐﯿﺰﻩ ﺟﻬﺎﻥﺷﺪ
2_ ﺳﺎﻝ 1354 ﻫﻮﺍﭘﯿﻤﺎﯾﯽ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﻫﻤﺎ ﺩﻭﻣﯿﻦ ﺧﻂ
ﺑﺮﺗﺮ ﻫﻮﺍﭘﯿﻤﺎﯾﯽ ﺟﻬﺎﻥ ﻭ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﺩﺭ ﺁﺳﯿﺎ ﺷﺪ
3_ ﺳﺎﻝ 1352 ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﺁﺯﺍﺩﺗﺮﯾﻦ ﮐﺸﻮﺭ
ﺟﻬﺎﻥ ﺩﺭ ﺯﻣﯿﻨﻪ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﺩﯾﻦ ﻭ ﻣﺬﻫﺐ ﻭ ﭘﻮﺷﺶ ﺷﺪ
4_ﺳﺎﻝ 1353 ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮﯾﻦ ﺗﻮﻟﯿﺪ ﮐﻨﻨﺪﻩ ﻓﻮﻻﺩﺩﺭ ﺁﺳﯿﺎ ﺷﺪ
5_ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺍﺯ ﺳﺎﻝ 1342 ﺗﺎ 1356 ﺭﺷﺪ ﺍﻗﺘﺼﺎﺩﯼ ﺩﻭ ﺭﻗﻤﯽ ﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﺗﻮﺭﻡ ﯾﮏ ﺩﺭﺻﺪ
6_ﺩﺭ ﺳﺎﻝ 1352 ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺗﻨﻬﺎ ﮐﺸﻮﺭ ﺩﺭ ﺁﺳﯿﺎ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﭘﺎﺳﭙﻮﺭﺗﺶ ﺩﺭ ﺑﯿﺶ 90 ﮐﺸﻮﺭ ﻧﯿﺎﺯ ﺑﻪ ﻭﯾﺰﺍ ﻧﺪﺍﺷﺖ
7_ ﺍﺯ ﺳﺎﻝ 1353 ﺑﻪ ﺑﻌﺪ ﺑﯿﺶ ﺍﺯ 98ﺩﺭﺻﺪ ﻣﺮﺩﺍﻥ
ﺍﯾﺮﺍﻧﯽ ﺑﺎﻻﯼ 23ﺳﺎﻝ ﺩﺍﺭﺍﯼ ﺷﻐﻠﯽ ﺍﺟﺘﻤﺎﻉ ﭘﺴﻨﺪ ﺑﺎ ﺩﺭﺁﻣﺪﯼ
ﺑﺮﺍﯼ ﯾﮏ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﻌﻤﻮﻟﯽ ﻭ ﺷﺎﺩ ﺑﻮﺩﻧﺪ
8_ ﺳﺎﻝ 1356 ﺍﯾﺮﺍﻥ ﻗﺪﺭﺗﻤﻨﺪﺗﺮﯾﻦ ﻧﯿﺮﻭﯼ ﻫﻮﺍﯾﯽ ﺁﺳﯿﺎ ﻭ ﺳﻮﻣﯿﻦ ﺩﺭ ﺟﻬﺎﻥ ﺭﺍ ﺩﺍﺷﺖ
9_ﺳﺎﻝ 1355 ﺳﭙﻬﺒﺪ ﻧﺎﺩﺭ ﺟﻬﺎﻧﺒﺎﻧﯽ ﺑﺮﺗﺮﯾﻦ ﺧﻠﺒﺎﻥ ﺟﻨﮕﻨﺪﻩ ﺟﻬﺎﻥ ﺷﺪ
10_ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺩﺭ ﺳﺎﻝ 1352 ﺑﺎ ﭘﺮﻭﺍﺯ ﺗﻨﻬﺎ ﯾﮏ ﺟﻨﮕﻨﺪﻩ ﺑﺮ ﻓﺮﺍﺯ ﺍﺭﻭﻧﺪﺭﻭﺩ ﺁﺑﺎﺩﺍﻥ ﺻﺪﺍﻡ ﺭﺍ ﻭﺍﺩﺍﺭ ﺑﻪ ﺍﻣﻀﺎﯼ ﻣﻌﺎﻫﺪﻩ ﺍﻟﺠﺰﺍﯾﺮ ﻭ ﭘﺬﯾﺮﺵ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﺮﻭﻁ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﮐﺮﺩ
برگی از گذشته:
1_ ﺳﺎﻝ 1355 ﺗﻬﺮﺍﻥ ﺳﻮﻣﯿﻦ ﭘﺎﯾﺘﺨﺖ ﭘﺎﮐﯿﺰﻩ ﺟﻬﺎﻥﺷﺪ
2_ ﺳﺎﻝ 1354 ﻫﻮﺍﭘﯿﻤﺎﯾﯽ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﻫﻤﺎ ﺩﻭﻣﯿﻦ ﺧﻂ
ﺑﺮﺗﺮ ﻫﻮﺍﭘﯿﻤﺎﯾﯽ ﺟﻬﺎﻥ ﻭ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﺩﺭ ﺁﺳﯿﺎ ﺷﺪ
3_ ﺳﺎﻝ 1352 ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﺁﺯﺍﺩﺗﺮﯾﻦ ﮐﺸﻮﺭ
ﺟﻬﺎﻥ ﺩﺭ ﺯﻣﯿﻨﻪ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﺩﯾﻦ ﻭ ﻣﺬﻫﺐ ﻭ ﭘﻮﺷﺶ ﺷﺪ
4_ﺳﺎﻝ 1353 ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮﯾﻦ ﺗﻮﻟﯿﺪ ﮐﻨﻨﺪﻩ ﻓﻮﻻﺩﺩﺭ ﺁﺳﯿﺎ ﺷﺪ
5_ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺍﺯ ﺳﺎﻝ 1342 ﺗﺎ 1356 ﺭﺷﺪ ﺍﻗﺘﺼﺎﺩﯼ ﺩﻭ ﺭﻗﻤﯽ ﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﺗﻮﺭﻡ ﯾﮏ ﺩﺭﺻﺪ
6_ﺩﺭ ﺳﺎﻝ 1352 ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺗﻨﻬﺎ ﮐﺸﻮﺭ ﺩﺭ ﺁﺳﯿﺎ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﭘﺎﺳﭙﻮﺭﺗﺶ ﺩﺭ ﺑﯿﺶ 90 ﮐﺸﻮﺭ ﻧﯿﺎﺯ ﺑﻪ ﻭﯾﺰﺍ ﻧﺪﺍﺷﺖ
7_ ﺍﺯ ﺳﺎﻝ 1353 ﺑﻪ ﺑﻌﺪ ﺑﯿﺶ ﺍﺯ 98ﺩﺭﺻﺪ ﻣﺮﺩﺍﻥ
ﺍﯾﺮﺍﻧﯽ ﺑﺎﻻﯼ 23ﺳﺎﻝ ﺩﺍﺭﺍﯼ ﺷﻐﻠﯽ ﺍﺟﺘﻤﺎﻉ ﭘﺴﻨﺪ ﺑﺎ ﺩﺭﺁﻣﺪﯼ
ﺑﺮﺍﯼ ﯾﮏ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﻌﻤﻮﻟﯽ ﻭ ﺷﺎﺩ ﺑﻮﺩﻧﺪ
8_ ﺳﺎﻝ 1356 ﺍﯾﺮﺍﻥ ﻗﺪﺭﺗﻤﻨﺪﺗﺮﯾﻦ ﻧﯿﺮﻭﯼ ﻫﻮﺍﯾﯽ ﺁﺳﯿﺎ ﻭ ﺳﻮﻣﯿﻦ ﺩﺭ ﺟﻬﺎﻥ ﺭﺍ ﺩﺍﺷﺖ
9_ﺳﺎﻝ 1355 ﺳﭙﻬﺒﺪ ﻧﺎﺩﺭ ﺟﻬﺎﻧﺒﺎﻧﯽ ﺑﺮﺗﺮﯾﻦ ﺧﻠﺒﺎﻥ ﺟﻨﮕﻨﺪﻩ ﺟﻬﺎﻥ ﺷﺪ
10_ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺩﺭ ﺳﺎﻝ 1352 ﺑﺎ ﭘﺮﻭﺍﺯ ﺗﻨﻬﺎ ﯾﮏ ﺟﻨﮕﻨﺪﻩ ﺑﺮ ﻓﺮﺍﺯ ﺍﺭﻭﻧﺪﺭﻭﺩ ﺁﺑﺎﺩﺍﻥ ﺻﺪﺍﻡ ﺭﺍ ﻭﺍﺩﺍﺭ ﺑﻪ ﺍﻣﻀﺎﯼ ﻣﻌﺎﻫﺪﻩ ﺍﻟﺠﺰﺍﯾﺮ ﻭ ﭘﺬﯾﺮﺵ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﺮﻭﻁ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﮐﺮﺩ
تاریخ برگزاری جام جهانی ۲۰۲۲ رسماً اعلام شد
میزبانی پاییزی قطریها
آبان و آذر ماه سال 1401 /نوامبر و دسامبر 2022
@Zhuanchannel
میزبانی پاییزی قطریها
آبان و آذر ماه سال 1401 /نوامبر و دسامبر 2022
@Zhuanchannel
@zhuanchannel
تو تبریز لبنیاتیه شیرش فاسد شده از بی برقی ، صاحبش امد تانکر شیر خالی کرد دم در اداره برق...
#کاسب
تو تبریز لبنیاتیه شیرش فاسد شده از بی برقی ، صاحبش امد تانکر شیر خالی کرد دم در اداره برق...
#کاسب
@zhuanchannel
سوئد درسیاستی جدید برای مبارزه با فرهنگ مصرف گرایی، برای تعمیر کالاها 25%تخفیف مالیاتی در نظرگرفت.هدف: تشویق شهروندان به تعمیرواستفاده از لوازم کهنه به جای خرید کالای نواست
#شما_فرستادین
سوئد درسیاستی جدید برای مبارزه با فرهنگ مصرف گرایی، برای تعمیر کالاها 25%تخفیف مالیاتی در نظرگرفت.هدف: تشویق شهروندان به تعمیرواستفاده از لوازم کهنه به جای خرید کالای نواست
#شما_فرستادین
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
@zhuanchannel
کف مترو نیویورک و بین ریل ها، پر است از آشغال وموشهایی که این ور آن ور می روند.
در یک نظرسنجی از مسافران مترو نیویورک بیش از 57 درصد گفته اند هر روز در مترو موش می بینند
#شما_فرستادین
کف مترو نیویورک و بین ریل ها، پر است از آشغال وموشهایی که این ور آن ور می روند.
در یک نظرسنجی از مسافران مترو نیویورک بیش از 57 درصد گفته اند هر روز در مترو موش می بینند
#شما_فرستادین
@zhuanchannel
دهان آمریکا دقیقا کجاست؟
مدت هاست که داریم مشت محکم می زنیم به دهان آمریکا.
خیلی هم روی «دهان» آمریکا تاکید داریم.
چهل سالگی را در انسان ها، دوران کمال و پختگی می دانند.
شاید بتوان آن را به حکومت ها نیز تعمیم داد.
نظام ما نیز در آستانه چهل سالگی است. پختگی یک نشانه دارد و آن اینکه چهل ساله ها شروع می کنند به شخم زدن اندیشه ها، باورها، گذشته ها و آینده و سوالات عریان و اساسی از خود می پرسد.
بنابراین اجازه می خواهم سه سوال بپرسم.
سوالات ممکن است جسورانه باشد اما تماماً از سر دلسوزی است.
۱- اینکه دست های گره کرده مان علیه آمریکا را بالا می آوریم اما در جیب مان، گوشی آیفون باشد آیا این مشت به دهان آمریکا است؟
۲- اینکه مستقیم کالایمان را از آمریکا وارد نمی کنیم و با ده درصد هزینه بالاتر و سه ماه زمان بیشتر کالا را وارد می کنیم، این مشت به آنجای آمریکا است؟
۳- چرا فکر می کنیم فقط با رای دادن و تظاهرات می توانیم دهان آمریکا را مورد عنایت قرار دهیم و چرا فکر نمی کنیم که با صرفه جویی در مصرف آب و نان و انرژی می شود رابطه خشونت آمیز با دهان آمریکا داشت؟
تحلیل و تجویز راهبردی:
کمی به اطرافمان نگاه کنیم: آمریکا تا بن دندان به ما نفوذ کرده است:
گوگل آمریکایی تمام اطلاعات ما را دارد می داند چه فیلمی نگاه می کنیم، چه کسانی را دوست داریم با چه کسانی در ارتباط هستیم، تصویرمان چه شکلی است.
آیفون ها، میلیون ها دلار از کشور ما خارج می کند. فیلم ها و سریال های هالیوودی ساعت های ما را پر کرده اند.
جوانان ما برد پیت و آنجلیناجولی را بیشتر از رستم و تهمینه می شناسند.
قیمت دلار آمریکا کابوس شب های کارگزاران ماست. نتیجه انتخابات آن کشور برای ما هیجان انگیزتر از انتخابات وطنی است. در بودجه سالانه مان، تعیین قیمت دلار برایمان یک عدد کلیدی است.
تقریبا نیمی از جمعیت ایران، شهروند سرزمین مجازی آمریکایی ها هستند. فقط کافیست تعداد کسانی که عضو شبکه های اجتماعی آمریکایی (فیس بوک، توئیتر و ...) هستند را بررسی کنید. با احتساب شهروندی مجازی، ده ها میلیون دو تابعیتی در ایران داریم!
چه باید کرد؟
نسل جوان کنونی که نه پیش از انقلاب را دیده است و نه جنگ را و نه خیانت های آمریکا در قبال این مردم، این سوال را می پرسد که آیا واقعا باید دهان آمریکا برای ما مساله ای باشد؟
من فرض می کنم که یک بار دیگر همه با هم نشسته ایم و به این جمع بندی رسیده ایم که باید با آمریکا در تخاصم باشیم. با این «فرض» پیشنهاد می کنم به این سه نکته بیاندیشیم:
۱- مهم ترین روش مبارزه با آمریکا، تمرکز بر فقر و فساد است. هر کارگر فرتوتی که شب سرش را سیر و با آرامش به زمین می گذارد، هر کارگزار فاسدی که پرونده اش به صورت شفاف، غیرسیاسی و کارشناسی بررسی می شود و سزای اعمالش می رسد این یعنی مشت محکم به دهان آمریکا.
هر دختر و پسر جوانی که حداقل های زندگی (شغلی آبرومند و مسکنی کوچک ولو اجاره ای) برایش فراهم باشد در سن ازدواج، برود سر خانه و زندگی اش این یعنی مشت محکم به دهان آمریکا.
این ها، محتاج افزایش کیفیت حکمرانی (کشورداری) است و کیفیت حکمرانی اصلا در گرو بیشتر تلاش کردن مدیران نیست.
بلکه در گرو شجاعت در کنار گذاشتن تفکرات، روش ها، نهادها و مدیرانی است که چهل سال آزمودیم و نتیجه نگرفتیم و نگه داشتن تفکرات، روش ها، نهادها و مدیرانی آزمودیم و نتیجه گرفتیم.
۲- هر میزان که کالای ایرانی مرغوب می خریم و خریدن آن را تبلیغ می کنیم و آن را جایگزین کالای خارجی می کنیم. سلبریتی های محترم می توانند هر هفته با یکی از محصولات ایرانی تصویر بیاندازند.
یک روز خمیر دندان ایرانی، یک روز یک تفریحگاه ایرانی، یک روز شکلات ایرانی. باور کنید فالوئرهایتان کم نمی شود
۳- فضای فرهنگی و فضای کسب وکار را بازتر و بهتر کنیم و نگذاریم سرمایه های حقیقی این سرزمین (نخبگان) به آمریکا و خارج مهاجرت کنند.
هر نخبه که نمی رود و هر نخبه ای که باز می گردد، هر ثروتمندی که پولش را از کشور خارج نمی کند و کارخانه اش را در ایران بنا می کند و توسعه می دهد به اندازه صدها مشت گره کرده می ارزد.
خلاصه آنکه بهتر است به جای آمریکا، روی کشورداری ایرانی، نخبگان ایرانی، ثروتمندان ایرانی، کالاهای ایرانی متمرکز شویم.
شما ممکن است با صورت مساله و تحلیلی که کرده ام موافق نباشید، اما قبل از آنکه شروع کنید به انتقاد، به این فکر کنید که با تجویزها نیز مخالفید؟ اگر مخالف نیستید در هر کجا که هستید و هر میزان که می توانیم به ایران کمک کنیم.
#دکتر_مجتبی_لشکر_بلوکی
دهان آمریکا دقیقا کجاست؟
مدت هاست که داریم مشت محکم می زنیم به دهان آمریکا.
خیلی هم روی «دهان» آمریکا تاکید داریم.
چهل سالگی را در انسان ها، دوران کمال و پختگی می دانند.
شاید بتوان آن را به حکومت ها نیز تعمیم داد.
نظام ما نیز در آستانه چهل سالگی است. پختگی یک نشانه دارد و آن اینکه چهل ساله ها شروع می کنند به شخم زدن اندیشه ها، باورها، گذشته ها و آینده و سوالات عریان و اساسی از خود می پرسد.
بنابراین اجازه می خواهم سه سوال بپرسم.
سوالات ممکن است جسورانه باشد اما تماماً از سر دلسوزی است.
۱- اینکه دست های گره کرده مان علیه آمریکا را بالا می آوریم اما در جیب مان، گوشی آیفون باشد آیا این مشت به دهان آمریکا است؟
۲- اینکه مستقیم کالایمان را از آمریکا وارد نمی کنیم و با ده درصد هزینه بالاتر و سه ماه زمان بیشتر کالا را وارد می کنیم، این مشت به آنجای آمریکا است؟
۳- چرا فکر می کنیم فقط با رای دادن و تظاهرات می توانیم دهان آمریکا را مورد عنایت قرار دهیم و چرا فکر نمی کنیم که با صرفه جویی در مصرف آب و نان و انرژی می شود رابطه خشونت آمیز با دهان آمریکا داشت؟
تحلیل و تجویز راهبردی:
کمی به اطرافمان نگاه کنیم: آمریکا تا بن دندان به ما نفوذ کرده است:
گوگل آمریکایی تمام اطلاعات ما را دارد می داند چه فیلمی نگاه می کنیم، چه کسانی را دوست داریم با چه کسانی در ارتباط هستیم، تصویرمان چه شکلی است.
آیفون ها، میلیون ها دلار از کشور ما خارج می کند. فیلم ها و سریال های هالیوودی ساعت های ما را پر کرده اند.
جوانان ما برد پیت و آنجلیناجولی را بیشتر از رستم و تهمینه می شناسند.
قیمت دلار آمریکا کابوس شب های کارگزاران ماست. نتیجه انتخابات آن کشور برای ما هیجان انگیزتر از انتخابات وطنی است. در بودجه سالانه مان، تعیین قیمت دلار برایمان یک عدد کلیدی است.
تقریبا نیمی از جمعیت ایران، شهروند سرزمین مجازی آمریکایی ها هستند. فقط کافیست تعداد کسانی که عضو شبکه های اجتماعی آمریکایی (فیس بوک، توئیتر و ...) هستند را بررسی کنید. با احتساب شهروندی مجازی، ده ها میلیون دو تابعیتی در ایران داریم!
چه باید کرد؟
نسل جوان کنونی که نه پیش از انقلاب را دیده است و نه جنگ را و نه خیانت های آمریکا در قبال این مردم، این سوال را می پرسد که آیا واقعا باید دهان آمریکا برای ما مساله ای باشد؟
من فرض می کنم که یک بار دیگر همه با هم نشسته ایم و به این جمع بندی رسیده ایم که باید با آمریکا در تخاصم باشیم. با این «فرض» پیشنهاد می کنم به این سه نکته بیاندیشیم:
۱- مهم ترین روش مبارزه با آمریکا، تمرکز بر فقر و فساد است. هر کارگر فرتوتی که شب سرش را سیر و با آرامش به زمین می گذارد، هر کارگزار فاسدی که پرونده اش به صورت شفاف، غیرسیاسی و کارشناسی بررسی می شود و سزای اعمالش می رسد این یعنی مشت محکم به دهان آمریکا.
هر دختر و پسر جوانی که حداقل های زندگی (شغلی آبرومند و مسکنی کوچک ولو اجاره ای) برایش فراهم باشد در سن ازدواج، برود سر خانه و زندگی اش این یعنی مشت محکم به دهان آمریکا.
این ها، محتاج افزایش کیفیت حکمرانی (کشورداری) است و کیفیت حکمرانی اصلا در گرو بیشتر تلاش کردن مدیران نیست.
بلکه در گرو شجاعت در کنار گذاشتن تفکرات، روش ها، نهادها و مدیرانی است که چهل سال آزمودیم و نتیجه نگرفتیم و نگه داشتن تفکرات، روش ها، نهادها و مدیرانی آزمودیم و نتیجه گرفتیم.
۲- هر میزان که کالای ایرانی مرغوب می خریم و خریدن آن را تبلیغ می کنیم و آن را جایگزین کالای خارجی می کنیم. سلبریتی های محترم می توانند هر هفته با یکی از محصولات ایرانی تصویر بیاندازند.
یک روز خمیر دندان ایرانی، یک روز یک تفریحگاه ایرانی، یک روز شکلات ایرانی. باور کنید فالوئرهایتان کم نمی شود
۳- فضای فرهنگی و فضای کسب وکار را بازتر و بهتر کنیم و نگذاریم سرمایه های حقیقی این سرزمین (نخبگان) به آمریکا و خارج مهاجرت کنند.
هر نخبه که نمی رود و هر نخبه ای که باز می گردد، هر ثروتمندی که پولش را از کشور خارج نمی کند و کارخانه اش را در ایران بنا می کند و توسعه می دهد به اندازه صدها مشت گره کرده می ارزد.
خلاصه آنکه بهتر است به جای آمریکا، روی کشورداری ایرانی، نخبگان ایرانی، ثروتمندان ایرانی، کالاهای ایرانی متمرکز شویم.
شما ممکن است با صورت مساله و تحلیلی که کرده ام موافق نباشید، اما قبل از آنکه شروع کنید به انتقاد، به این فکر کنید که با تجویزها نیز مخالفید؟ اگر مخالف نیستید در هر کجا که هستید و هر میزان که می توانیم به ایران کمک کنیم.
#دکتر_مجتبی_لشکر_بلوکی
می تونی با یه راهنمای خوب
از سخت ترین گذرگاه ها ، با خاطری آسوده عبور کنی
مشاور و روانشناس دکتر الهوردی
@niloofar_allahverdi
@niloofar_allahverdi
از سخت ترین گذرگاه ها ، با خاطری آسوده عبور کنی
مشاور و روانشناس دکتر الهوردی
@niloofar_allahverdi
@niloofar_allahverdi
@zhuanchannel
اسکاچ برایت، از برندهای بزرگ تولیدکننده لوازم آشپزخانه با قراردادن اسکاچش به عنوان قسمتی از آبخوری، قدرت آبگیری اسکاچ هایش را به مردم نشان داده.تبلیغ خلاقی بود
#علیرضا_نصرتی
اسکاچ برایت، از برندهای بزرگ تولیدکننده لوازم آشپزخانه با قراردادن اسکاچش به عنوان قسمتی از آبخوری، قدرت آبگیری اسکاچ هایش را به مردم نشان داده.تبلیغ خلاقی بود
#علیرضا_نصرتی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
@zhuanchannel
ارایش نکن بابا اینا چیه میمالی سرو صورتت. همینجوری ساده خوشگلی
ارایش نکن بابا اینا چیه میمالی سرو صورتت. همینجوری ساده خوشگلی
هر اطلاعاتی که برای انتخاب رشته کنکور نیاز داری رو بهت آموزش میدیم تا بتونی آگاهانه وارد دانشگاه بشی
https://t.me/joinchat/AAAAADwXwmB_-TMO2MbpSA
https://t.me/joinchat/AAAAADwXwmB_-TMO2MbpSA
@zhuanchannel
از باباش خواسته بود براش دوچرخه بخره.باباش گفته من پول نمیدم
لوازم و اسباب بازی های کهنه ت رو حراج کن تا خودت بتونی دوچرخه بخری. حالابعد از گذشت دوسال خودش اینجوری یاد گرفته پول دربیاره
از باباش خواسته بود براش دوچرخه بخره.باباش گفته من پول نمیدم
لوازم و اسباب بازی های کهنه ت رو حراج کن تا خودت بتونی دوچرخه بخری. حالابعد از گذشت دوسال خودش اینجوری یاد گرفته پول دربیاره
@zhuanchannel
در روزهای گرم تابستان هرگز آب یخ نخورید!
دچار افزایش وزن می شوید
بدن تان کم آب باقی می ماند
انرژی بدن را پایین می آورد
ضربان قلبتان کاهش می یابد
میگرن میگیرید
پوستتان منقبض میشود
در روزهای گرم تابستان هرگز آب یخ نخورید!
دچار افزایش وزن می شوید
بدن تان کم آب باقی می ماند
انرژی بدن را پایین می آورد
ضربان قلبتان کاهش می یابد
میگرن میگیرید
پوستتان منقبض میشود
@zhuanchannel
آفرینندهٔ جهان چون به خلقت زن رسید دید آنچه مصالح سفت و سخت برای خلقت آدمی لازم است در کار آفرینش مرد به کار رفته و دیگر چیزی نمانده. در کار خود واله گشت و پس از اندیشهٔ بسیار چنین کرد: گِردیِ عارض از ماه، و تراش تن از پیچک، و چسبندگی از پاپیتال، و لرزش اندام از گیاه، و نازکی از نی، و شکوفایی از گل، و سبکی از برگ، و پیچ و تاب از خرطوم پیل، و چشم از غزال، و نیش نگاه از زنبور عسل، و شادی از نیزهٔ نور خورشید، و گریه از ابر، و سبکسری از نسیم، و بزدلی از خرگوش، و غرور از طاووس، و نرمی آغوش از طوطی، و سختی از خاره، و شیرینی از انگبین، و سنگدلی از پلنگ، و گرمی از آتش، و سردی از برف، و پرگویی از زاغ، و زاری از فاخته، و دورویی از لکلک، و وفا از مرغابی نر گرفت و به هم سرشت و از او زن ساخت و به مردش سپرد.
پس از هفتهای مرد نزد خدا آمد و گفت:
«خدایا! این موجودی که به من دادهای زندگی را بر من تباه کرده. پیشهاش پرگویی است. هیچگاه مرا به حال خود وانمیگذارد، آزارم میدهد، میخواهد همیشه نوازشش کنم، میخواهد همیشه سرگرمش سازم، بیخود میگرید، تنها کارش بیکاری است. آمدهام اورا پس بدهم، زیرا زندگی با او برایم امکانپذیر نیست. او را از من بازستان.»
خدا گفت: «باشد.» و زن را پس گرفت.
پس از هفتهای دیگر دوباره مرد نزد خدا شد و گفت: «خداوندا! میبینم از زمانی که او را به تو پس دادهام تنهای تنها شدهام به یاد می آورم چگونه برایم آواز میخواند و میرقصید، از گوشهٔ چشم به من مینگریست، با من بازی میکرد و به تنم میچسبید. خندهاش گوشنواز بود، تنش خرم، و دیدارش دلنواز. او را به من باز پس ده.»
خداوند گفت: «باشد.» و زن را به او پس داد.
پس از سه روز، دیگر بار مرد نزد خدا شد و گفت: «خدایا! نمیدانم چگونه است، اما من به این نتیجه رسیدهام که زحمت او بیش از رحمت اوست. پس کرم کن و او را از من باز پس گیر.»
خدا گفت: «دور شو! هر چه گفتی بس است! برو با او بساز.»
مرد گفت: «اما با او زندگی نتوانم کرد!»
خدا گفت: «بی او هم زندگی نتوانی کرد!»
آنگاه به مرد پشت کرد و دنبال کار خود رفت.
مرد گفت: «چه بایدم کرد؟ نه با او توانم زیست، نه بی او!»
داستان کهن هندی
مترجم #صادق_چوبک
آفرینندهٔ جهان چون به خلقت زن رسید دید آنچه مصالح سفت و سخت برای خلقت آدمی لازم است در کار آفرینش مرد به کار رفته و دیگر چیزی نمانده. در کار خود واله گشت و پس از اندیشهٔ بسیار چنین کرد: گِردیِ عارض از ماه، و تراش تن از پیچک، و چسبندگی از پاپیتال، و لرزش اندام از گیاه، و نازکی از نی، و شکوفایی از گل، و سبکی از برگ، و پیچ و تاب از خرطوم پیل، و چشم از غزال، و نیش نگاه از زنبور عسل، و شادی از نیزهٔ نور خورشید، و گریه از ابر، و سبکسری از نسیم، و بزدلی از خرگوش، و غرور از طاووس، و نرمی آغوش از طوطی، و سختی از خاره، و شیرینی از انگبین، و سنگدلی از پلنگ، و گرمی از آتش، و سردی از برف، و پرگویی از زاغ، و زاری از فاخته، و دورویی از لکلک، و وفا از مرغابی نر گرفت و به هم سرشت و از او زن ساخت و به مردش سپرد.
پس از هفتهای مرد نزد خدا آمد و گفت:
«خدایا! این موجودی که به من دادهای زندگی را بر من تباه کرده. پیشهاش پرگویی است. هیچگاه مرا به حال خود وانمیگذارد، آزارم میدهد، میخواهد همیشه نوازشش کنم، میخواهد همیشه سرگرمش سازم، بیخود میگرید، تنها کارش بیکاری است. آمدهام اورا پس بدهم، زیرا زندگی با او برایم امکانپذیر نیست. او را از من بازستان.»
خدا گفت: «باشد.» و زن را پس گرفت.
پس از هفتهای دیگر دوباره مرد نزد خدا شد و گفت: «خداوندا! میبینم از زمانی که او را به تو پس دادهام تنهای تنها شدهام به یاد می آورم چگونه برایم آواز میخواند و میرقصید، از گوشهٔ چشم به من مینگریست، با من بازی میکرد و به تنم میچسبید. خندهاش گوشنواز بود، تنش خرم، و دیدارش دلنواز. او را به من باز پس ده.»
خداوند گفت: «باشد.» و زن را به او پس داد.
پس از سه روز، دیگر بار مرد نزد خدا شد و گفت: «خدایا! نمیدانم چگونه است، اما من به این نتیجه رسیدهام که زحمت او بیش از رحمت اوست. پس کرم کن و او را از من باز پس گیر.»
خدا گفت: «دور شو! هر چه گفتی بس است! برو با او بساز.»
مرد گفت: «اما با او زندگی نتوانم کرد!»
خدا گفت: «بی او هم زندگی نتوانی کرد!»
آنگاه به مرد پشت کرد و دنبال کار خود رفت.
مرد گفت: «چه بایدم کرد؟ نه با او توانم زیست، نه بی او!»
داستان کهن هندی
مترجم #صادق_چوبک