مجله هنرى ژوان🌱
236K subscribers
35.9K photos
5.17K videos
72 files
4.95K links
❤️كانال مجله هنرى ژوان ❤️

تنها راه ارتباطى و تنها ادمين:
@zhuan

@zhuanbot
Instagram.com/zhuaan
Download Telegram
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
@zhuanchannel
دالانپر، نام زیبای ارتفاعات مرزی ارومیه در آذربایجان غربی است. قله هایی که سفیدی برف تا گرمترین روزهای سال مهمانشان است.

مردم این منطقه کُردهای حاشیه شمالغرب ایران و استان آذربایجان غربی هستند که در روستاهای بزرگ و آباد محال مرگور بخش سیلوانای ارومیه زندگی میکنند.

این منطقه یکی از خوش آب و هواترین و بکرترین نقاط ایران است.

خرداد و تیرماه با شروع آب شدن برف های این منطقه, خروش رودخانه ها و آبشارهایی چون سولەدوکەڵ موسیقی متن این بهشت خواهند بود

#شما_فرستادین ❤️
@zhuanchannel

روزی پسری از خانواده نسبتا مرفه، متوجه شد مادرش از همسایه فقیر خود نمک خواست
متعجب به مادرش گفت که دیروز کیسه ای بزرگ نمک برایت خریدم، برای چه از همسایه نمک طلب می کنی؟

مادر گفت: پسرم، همسایه فقیر ما، همیشه از ما چیزهایی طلب میکند، دوست داشتم از آنها چیز ساده ای بخواهم که تهیه آن برای آنها سخت نباشد، درحالی که هیچ نیازی به آن ندارم، ولی دوست داشتم وانمود کنم که من نیز به آنها محتاجم، تا هر وقت چیزی از ما خواستند، طلبش برای آنها آسان باشد، و شرمنده نشوند
#شما_فرستادین
@zhuanchannel

مجله جوانان، سال 1347

مردها توی مجله جوانان علایق و سن خودشونو میگفتن با آدرس
دختراهایی که خوششون میومد براشون نامه مینوشتن
یه ستون هم داشت واسه مردهایی که قصد ازدواج دارن
درآمدشونو میگفتن و مشخصات دختر مورد علاقه :))

یکیشون گفته دوست دارم همسرم صورتش گردو چشمهای درشت مشکی داشته باشه ، اون یکی گفته دوست دارم همسرم کارمند دولت باشه :))

#شما_فرستادین
#محمد
@zhuanchannel

آداب معاشرت دوشیزگان
مجله جوانان 1347

#محمد
#شما_فرستادین
@zhuanchannel

وقتی دارید داروهای خاص میخرید حتما تاریخشو چک کنید . چون تحریمیم و دارو خارجی کمیابه اوناییکه تو بعضی داروخانه ها گیر میارید قدیمیه اغلب. حواستون باشه درد سر نیفتین خدای ناکرده
#شما_فرستادین
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
@zhuanchannel
یه کم کوردستان زیبای منو ببینید
بژی شاره‌که‌م

ویدیو: بهزادبیگی
#شما_فرستادین
@zhuanchannel
محیط بانی تعریف میکرد که :
عده ای از شکارچی ها به طور غیر قانونی با تفنگ ویژه به قلب آهوها شلیک میکردند و در اثر آن شلیک قلب آهوها از درون می سوخت، بعد از مرگ آهوها آنها را شبانه به جای دیگری منتقل میکردند و بعد به قیمت گزافی میفروختند ،بعد بغضش را فروخورد و ادامه داد ما پس از تعقیب و گریز فراوان نتوانستیم آنها را پیدا کنیم.

اما یک شب اتفاقی در این تعقیب و گریزها یک تیر اشتباهی به باک ماشین انها شلیک میشود و در همان لحظه یک انفجار رخ میدهد طوری که دیگر هیچ نشانی از شکارچی ها باقی نمیماند.

به اعتقاد من جهان یه قانونِ ساده اما مهم دارد و ان این ست که تو در آتشِ خودت روزی میسوزی.

مراقب رفتارت باش .

#شما_فرستادین
@khorshid_Nevesht
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
@zhuanchannel

فوتی های کرونا با این وضع میره تا روزی دو هزارتا
#شما_فرستادین
@zhuanchannel

سلام، امروز از دیروز و پریروز بهترم.
وضع از دیروز بهتر است.
محافظت از میدان هوای را طالبان و نیروهای امریکای به دست گرفته‌اند.

بیشتر کسانی که ویزا و تکت دارند می‌روند میدان هوای و آنجا منتظر هواپیما می‌مانند. ما منتظر جواب ایمیل‌های هستیم که فرستاده‌ایم. و تا هنوز جواب‌ش معلوم نیست. گاهی دلم میخواهد بیایم و به شما‌ دوستان دور بگویم برای‌مان دعا کنید تا جواب مثبت هر چه زودتر به دست‌مان برسد. اما خوب باز پشیمان میشوم.
ولی دیدید اخر سر گفتم.
حالا اگر خواستید دعا کنید، ممنون. و اگر نخواستید هم ممنون.

پریود شده‌ام از دو روز پیش که کمرم درد میکرد و من هی دعا میکردم تا پریود نشوم و خوب نشدم. و امروز که پریود شدم هم چندان درد ندارم. فیلم نگاه میکنم، خودم را غرق کرده‌ام در فیلم به صورتی که چشم‌هایم درد میکند. و گاه با خواهرانم ویدیو‌های طالبان را می‌بینیم.

نمی‌دانم آیا دیدید یا نه؟ ولی طالبان رفته اند داخل باشگاه‌ها و شهرهای بازی اطفال دارند با آنها بازی می‌کنند و تنها جملاتی که می‌توانم برای توصیف آنها و آن ویدیو به کار ببرم. این است که بگویم: آنها کودک هستند.

کودکانی که بزرگ شده اند از نظر جسمی. البته فقط حراکات‌شان به کودکان می‌ماند. قتل و کشتارشان دیگر معلوم نیست به کی می‌ماند. اخر حتا نمی‌شود گفت به حیوان می‌ماند چون حیوان‌ها بسیار بهترند. میخواهم بروم حمام. اما سرم درد می‌کند. خواهرم می‌گوید ببینیم چه میشود؟ تا اخر این هفته یا هفته دیگر شاید همه چیز معلوم شود.

خواهرم می‌گوید: طالبان میخواهند آنان به رسمیت شناخته بشوند تا بعد شروع کنند به انجام نوشتن قانون‌هایشان. که حال میتواند شامل خیلی چیزها باشد، از جمله محرومیت زنان. در اطراف جای که ما زنده‌گی میکنیم پدر می‌گوید دوتا ماشین از طالبان همش در حال گشت زدن هستند، به کسی کار ندارند و شب هم در خانه‌ی یکی از همسایه‌های ما بودند، که فکر کنم باهاشان فامیل است.

ما از پریروز دیگر حتا سرمان را از دروازه بیرون نکرده‌ایم. خانه، خانه و خانه. حتا با چادر و لباس‌های بلند توی حیاط وقتی می‌خوایم تشناب بریم بیرون میشویم.

من امروز داشتم خانه را جارو میکردم، و وقتی خواستم خاک‌انداز را در سطل آشغال بگذارم داشتم می‌رفتم بیرون و روسریم را به کمرم بسته بودم، پرده را گرفتم و خواستم بیرون شوم که به یکباره ایستادم و روسری‌ام را پوشیدم. یک حرکت ناگهانی و ناخداگاه. یعنی داریم عادت میکنیم به پوشیدن روسری در حیاط و حتا داخل خانه
و اگر تن بدهیم به انجام‌ش دیگر کم کم عادت می‌کنیم و این غم‌انگیز است.

این غم‌انگیز است که دیگر حتا در خانه خودت هم در امان نیستی. این اسارت است.

میدانی، من دارم تلاش میکنم، دارم نفس میکشم و دارم زنده‌گی میکنم، اره شاید کار سختی به نظر نرسد ولی گاهی زنده‌گی کردن، نفس کشیدن و تلاش کردن خیلی سخت میشود. نمی‌دانم چقدر موفق بودم. ولی تلاش میکنم تا آخر. شاید ناامید بشم، ولی تلاش میکنم و قوی می‌مونم تا یک روز بلاخره، بعد از گذشت روز‌ها، ماه و سال‌ها خودم رو "آزاد" ببینم، و آزاد پیدا کنم. که واقعاََ آزاد باشم، مثل یک اسب وحشی توی دشتا که باد میپیچه لای موهام.
#شما_فرستادین
Sunflower
@zhuanchannel

اصل بقای سختی در زندگی

هایدگر فیلسوف آلمانی می‌گوید:
اگر بخواهم با شما رو راست باشم باید بگویم، که زندگی به شکل گُریزناپذیری سخت است و این ربطی به جایی که، هستید و جوری که زندگی می‌کنید، ندارد.

من به آن می‌گویم:
اصل بقای سختی
یعنی
سختی از شکلی به شکل دیگر تبدیل می‌شود ولی نابود نمی‌شود

برای همین هم در يک زندگیِ خیلی خوب و عادی، جایی‌که، هیچ کسی به هیچ کسی به خاطر عقایدش شلیک نمی‌کند و همه چیز آرام است؛ آدم‌های زیادی مشت مشت قرص ضد افسردگی می‌خورند، که بتوانند خودشان را هر روز صبح از داخل رختخواب بیرون بکشند.

خیلی‌‌ها معتقدند، که پیشرفت تکنولوژی، اینترنت، نخودفرنگیِ غیر ارگانیک و گِلوتِن، ما‌ها را اینجوری کرده و قدیم‌ها مردم خوشبخت‌تر بودند.
شما بشنوید و باور نکنید.

حتی هزار‌ها سال پیش شاهزاده‌ای هندی به نام سیزارتا یا همان *"بودا"* گفت:
زندگی رنج است

رنج، یا به زبان بودا “دوکا”.
هایدگر به این می‌گوید:
اضطراب وجودی.

این‌ها را نگفتم، که نا امیدتان کنم. چیزهای خوب و دلنشین هم در دنیا کم نیست. می‌توانید از آنها در راه کمک بگیرید و هر وقت داشتید در چاه غم فرو می‌رفتید مثل “رَسَن” به آن چنگ بیندازید و بیایید بیرون.
یکی از این طناب‌ها؛ موسیقی است.

اگر توانستید سازی بزنید؛
اگر نتوانستید به آن گوش کنید.
وقت‌هایی که شاد هستید، موسیقی گوش کنید
و وقت‌هایی که غمگین بودید بیشتر موسیقی گوش کنید.

آنجا که از هر حرکتی عاجز ماندید؛
برقصید
هر جا ریتمی شنیدید،
که می‌شد، با آن رقصید،
خودتان را تکان بدهید،
حتی اگر ریتم چکیدن قطره‌های آب
از شیروانی باشد.
این کار از نظر علمی،
هم ارتعاش شدن با جریان هستی است،
بی‌مهار و بدون ترس
از دیده شدن برقصید.

راستی اگر صدای خوبی داشتید
گاهی یک کم هم آواز بخوانید،
اما اگر نداشتید هم مهم نیست.

چیز دیگری که می‌توانید بخوانید
کتاب است.
خواندن کتاب به شما کمک می‌کند
زندگی‌های دیگری را که
هیچ وقت نمی‌توانستید تجربه کنید را
تجربه کنید.

فیلم هم همین کار را
در یک ابعاد دیگری می‌کند.
اما کتاب همیشه یک سر و گردن بالا‌تر از فیلم است
چون قوه تخیلتان رو به کار می‌گیرد
و روند ذهنی‌تر و عمیق تری است.

تا می‌تونید کتاب بخوانید.
وسط کتاب‌ها حتما چند صفحه هم برای مطالعه در مورد ستاره‌ها و کهکشان‌ها وقت بگذارید،
چون کمکتان می‌کند، که ابعاد چیز‌ها را بهتر درک کنید
و یادتان نرود، که در کل هستی کجا ایستاده‌اید.

برای همین، قدیم‌ها بیشتر فیلسوف‌ها ستاره‌شناس هم بودند.
شاید نخواهید یا نتوانید منجّم بشوید،
ولی همیشه می‌توانید وقت‌هایی، که غمگین هستید
به آسمان نگاه کنید و ببینید
که غم‌هایتان در برابر عظمت کهکشان چقدر کوچک است

طناب‌های دیگری هم هست
چیزهایی مثل
نقاشی کردن
عکاسی
کاشتن یک درخت
آشپزی با ادویه‌های جدید،
سفر کردن،
حرکت…

ما برای نشستن خلق نشده‌ایم.
*صندلی یکی از خطرناک‌ترین اختراعات بشریست.*
به جای نشستن
قدم بزنید؛
بدوید،
شنا کنید
اگر مجبور شدید بنشینید؛

برای خودتان، همنشین‌هایی پیدا کنید
و از مصاحبتشان لذت ببرید.
پیدا کردن دوست خوب خیلی هم آسان نیست.
اما اگر دوست خوبی باشید
دیر یا زود چند تا آدم خوب
دورتان جمع خواهند شد.
در ضمن،
دایره دوستهایتان را به آدم‌ها محدود نکنید.
شما می‌توانید تقریباً با همه موجودات زنده دنیا دوست باشید؛
گل‌ها
ماهی‌ها
پرنده‌ها
و ... بله
حتی گربه‌ها. حیوان‌ها گاهی حتی از آدم‌ها هم دوست‌های بهتری هستند.

در زندگی چاه غم زیاد است
ولی طناب هم هست.
سَرِ رَسَن را رها نکنید. اما مراقب باشید،
که به طناب‌های پوسیده مثل
الکل،
دود،
پول
و پست مدیریتی
و حتی غرور و موفقیت آویزان نشوید،
چون از داخل چاه بیرونتان نمی‌آورد
و بدتر رهايتان می‌کند ته چاه…

بگردید
و طناب‌های خودتان را پیدا کنید
و اگر نتوانستید پیدایش کنید؛
“ببافیدش”.

آدم‌های انگشت شماری طناب بافی بلدند.
دانشمندها،
کاشف‌ها،
مربی‌های فوتبال
کمدین‌ها
و هنرمندها
همه طناب باف هستند

و طناب‌هایی را بافتند، که آدم‌های دیگر هم می‌توانند، سرش را بگیرند و با آن از داخل چاه بیرون بیایند.

اگر ما امروز از سیاه سرفه نمی‌میریم
برای این است،
که طنابی را گرفتیم،
که لویی پاستور سال‌ها پیش بافته است.

“سمفونی شماره پنج” طنابی است،
که بتهوون با نُت‌ها به هم پیوند زده است.

“صد سال تنهایی” طنابی است،
که مارکِز با کلمه و خیال به هم بافته است.

بیشتر طناب‌ها را یک روزی کسی، که شاید ته چاه زندانی بوده بافته است.
#شما_فرستادین
@mlhaghighat