Forwarded from کانیا دل (Sepahilaeen Alireza)
سارا، سلام دارد...
(گزارش کوتاهی از نشست حضوری کانیادل، در روستای پاکوتل قوچان)
31 تیرماه و در آخرین جمعهی نخستین ماه تابستان، نخستین نشست حضوری کانیادل در سال جاری، به میزبانی روستای پاکوتل قوچان و در باغ باصفای خانوادهی سودمند برگزار شد.
میهماندار برنامه خواهر بزرگوار شاعرمان سارا سودمند بود که به اتفاق مادر مهربان و اعضای خانواده و بخصوص برادران نازنینش بهویژه موسی جان و جمعی از اهالی پاکوتل، برای پذیرایی از شعرا و هنرمندان کانیادل، سنگ تمام گذاشتند.
شاید باید که در مورد این نشست گزارش مفصلی بنویسم، از شعرخوانیهای دلنشین شاعران، تا صدا و سرپنجههای دلانگیز هنرمندان حاضر که بعضا مثل علی جان حیدری از تهران، زحمت همراهی کشیده بودند تا دکتر فرهادی دلسوز که همراه خودش علاوه بر دومالکهای قشنگ، یک بسته ماسک هم آورده بود... که البته در فضای باز باغ سودمند، خیلی زود شمیم هزارمسجد و عطر گلها و درختها و میوههای گوناگون، ماسکها را بیکار و لبخندها را آشکار کرد.
نوشتن نامهای یکایک مهمانان و میزبانان، متن را طولانی میکند. دعوت میکنم در تصاویر گزارش که مثل اجرا، ماحصل زحمت برادر بزرگترم محمد حسینپور است، سیمای سبز برخی حاضران را ملاحظه فرمایید. البته نباید از عکاسی دخترمان زهرا اسلامی (فرزند استاد شعبان) و صدابرداری هنرمند بزرگوارمان مهدی خان اسماعیلزاده بگذرم.
پس، بااجازه به همین مقدار اکتفا کنم، به یکایک همراهان سپاس و آفرین بگویم، جای غایبان را به امید دیداری نزدیک خالی کنم و با تاکید و تلخیص، در پایان بگویم که؛
سارا سودمند، بهانگیزهی بزرگداشت یاد و خاطرهی پدر عزیزش، پایهگذار نشستی شد که بیگمان، نقطهی عطفی در مناسبات و مراسم کوردهای خراسانی خواهد بود. خواهرمان سارا نشان داد که یک زن آگاه و مسئول، چگونه میتواند یک مراسم عادی و تکراری عزاداری را به فرصتی برای پاسداری زبان و فرهنگ و هنر مردمش بدل کند. او نشان داد که یک شاعرهی زحمتکش و باورمند میتواند نه تنها میزبان خواهران و برادران شاعرش باشد، که خواهر و برادران و روستائیان را حول محور «فرهنگ» گردآورد و موضوع مهم حراست زبان مادری را، به زیباترین شکل، در حرکتی ماندگار و اثرگذار، بهنمایش بگذارد.
خواهرمان سارا سودمند، با ارادهی قوی و دل بزرگش، جمعی از عاشقان فرهنگ و زبان کوردی خراسان را در پاکوتل قوچان به هم رساند تا به یکایک همزبانان سلام کند و بگوید که؛ ببینید، میشود نام و یاد پدر را، در نشستی سرشار از شور و شعر و شادی زنده نگاه داشت و میشود از چنین فرصتی، برای زندهنگاه داشتن زبان مادر و عشق پدر، به عاقلانهترین وجه بهره گرفت. میشود به جای تسلیم شدن به اندوه و نومیدی، کمر همت بست، خانوادهای را به هم رساند، اهل دل و ذوق را در کنار هم نشاند و به روستاییان عزیزی که در خراسان عزیز ایران بزرگ، گاهی تسلیم غمها و کمها میشوند و نخستین قربانیشان، زبان و فرهنگ باستانیشان است، نشان داد که؛
ما، از هیچکس و هیچقوم و تباری کمتر نیستیم. کوردها، مظهر مهر و معرفت و مهماننوازی اند. کوردهای خراسان، چشمهی هنر و هوشیاری و شعور و خودباوریاند. کوردها هماره هەڤال اند و هەڤال و هەستیار و ئەڤیندار خواهند ماند.
امید که این راه روشن، از رهروان عاشق و عالم تهی نماند و سیویکم تیرماه هزار و چهارصد و یک، سرآغاز تاریخی نو در میان کوردهای خراسان باشد؛ تاریخی که با خودباوری کوردانه و شادی و شکوه جاودانه، بهیاد خواهد ماند و تکرار خواهد شد.
#سپاهی_لایین
@Kaniyadil
(گزارش کوتاهی از نشست حضوری کانیادل، در روستای پاکوتل قوچان)
31 تیرماه و در آخرین جمعهی نخستین ماه تابستان، نخستین نشست حضوری کانیادل در سال جاری، به میزبانی روستای پاکوتل قوچان و در باغ باصفای خانوادهی سودمند برگزار شد.
میهماندار برنامه خواهر بزرگوار شاعرمان سارا سودمند بود که به اتفاق مادر مهربان و اعضای خانواده و بخصوص برادران نازنینش بهویژه موسی جان و جمعی از اهالی پاکوتل، برای پذیرایی از شعرا و هنرمندان کانیادل، سنگ تمام گذاشتند.
شاید باید که در مورد این نشست گزارش مفصلی بنویسم، از شعرخوانیهای دلنشین شاعران، تا صدا و سرپنجههای دلانگیز هنرمندان حاضر که بعضا مثل علی جان حیدری از تهران، زحمت همراهی کشیده بودند تا دکتر فرهادی دلسوز که همراه خودش علاوه بر دومالکهای قشنگ، یک بسته ماسک هم آورده بود... که البته در فضای باز باغ سودمند، خیلی زود شمیم هزارمسجد و عطر گلها و درختها و میوههای گوناگون، ماسکها را بیکار و لبخندها را آشکار کرد.
نوشتن نامهای یکایک مهمانان و میزبانان، متن را طولانی میکند. دعوت میکنم در تصاویر گزارش که مثل اجرا، ماحصل زحمت برادر بزرگترم محمد حسینپور است، سیمای سبز برخی حاضران را ملاحظه فرمایید. البته نباید از عکاسی دخترمان زهرا اسلامی (فرزند استاد شعبان) و صدابرداری هنرمند بزرگوارمان مهدی خان اسماعیلزاده بگذرم.
پس، بااجازه به همین مقدار اکتفا کنم، به یکایک همراهان سپاس و آفرین بگویم، جای غایبان را به امید دیداری نزدیک خالی کنم و با تاکید و تلخیص، در پایان بگویم که؛
سارا سودمند، بهانگیزهی بزرگداشت یاد و خاطرهی پدر عزیزش، پایهگذار نشستی شد که بیگمان، نقطهی عطفی در مناسبات و مراسم کوردهای خراسانی خواهد بود. خواهرمان سارا نشان داد که یک زن آگاه و مسئول، چگونه میتواند یک مراسم عادی و تکراری عزاداری را به فرصتی برای پاسداری زبان و فرهنگ و هنر مردمش بدل کند. او نشان داد که یک شاعرهی زحمتکش و باورمند میتواند نه تنها میزبان خواهران و برادران شاعرش باشد، که خواهر و برادران و روستائیان را حول محور «فرهنگ» گردآورد و موضوع مهم حراست زبان مادری را، به زیباترین شکل، در حرکتی ماندگار و اثرگذار، بهنمایش بگذارد.
خواهرمان سارا سودمند، با ارادهی قوی و دل بزرگش، جمعی از عاشقان فرهنگ و زبان کوردی خراسان را در پاکوتل قوچان به هم رساند تا به یکایک همزبانان سلام کند و بگوید که؛ ببینید، میشود نام و یاد پدر را، در نشستی سرشار از شور و شعر و شادی زنده نگاه داشت و میشود از چنین فرصتی، برای زندهنگاه داشتن زبان مادر و عشق پدر، به عاقلانهترین وجه بهره گرفت. میشود به جای تسلیم شدن به اندوه و نومیدی، کمر همت بست، خانوادهای را به هم رساند، اهل دل و ذوق را در کنار هم نشاند و به روستاییان عزیزی که در خراسان عزیز ایران بزرگ، گاهی تسلیم غمها و کمها میشوند و نخستین قربانیشان، زبان و فرهنگ باستانیشان است، نشان داد که؛
ما، از هیچکس و هیچقوم و تباری کمتر نیستیم. کوردها، مظهر مهر و معرفت و مهماننوازی اند. کوردهای خراسان، چشمهی هنر و هوشیاری و شعور و خودباوریاند. کوردها هماره هەڤال اند و هەڤال و هەستیار و ئەڤیندار خواهند ماند.
امید که این راه روشن، از رهروان عاشق و عالم تهی نماند و سیویکم تیرماه هزار و چهارصد و یک، سرآغاز تاریخی نو در میان کوردهای خراسان باشد؛ تاریخی که با خودباوری کوردانه و شادی و شکوه جاودانه، بهیاد خواهد ماند و تکرار خواهد شد.
#سپاهی_لایین
@Kaniyadil
Forwarded from کانیا دل (Sepahilaeen Alireza)
Şehîd namirin💐💐💐
Kanîya dil, şehîd ketina sê xwengên me yên leheng û qehreman; şehîd Jiyan tolhildan û hevalên wê, sersaxî dibêje û terorîsma dewleta tirk a dagirker û merovkuj, mehkûm dike.
شهدا زندهی جاویدند
چنانکه میدانید، در سالهای اخیر زنان کورد سوری، محور مبارزه با داعشیهای آدمخوار بودهاند و در این راه بسیاری از آنان، به نیابت از مردم جهان، جان شیرین خویش را فدای آزادی انسانیت کردهاند. در این میان، دولت متوهم و آدمکش ترکیه، نه تنها همواره از داعش حمایت کرده که هرگاه فرصت فراهم بوده، در کمال ناجوانمردی و سکوت مجامع جهانی، اقدام به ترور مدافعان کورد سوری کردهاست. بهشهادت رساندن سه زن مبارزه از فرماندهان موثر مقاومت در نزدیکی شهر قامشلو، آخرین اقدام این دولت ضد بشری است.
مرگ بر دشمنان حقیقت و انسانیت و
زنده باد نام و یاد شهدای عزیز آزادی؛ ژیان تولهلدان، رۆژ خابوور و بارین بۆتان🌷🌷🌷
@kaniyadil
Kanîya dil, şehîd ketina sê xwengên me yên leheng û qehreman; şehîd Jiyan tolhildan û hevalên wê, sersaxî dibêje û terorîsma dewleta tirk a dagirker û merovkuj, mehkûm dike.
شهدا زندهی جاویدند
چنانکه میدانید، در سالهای اخیر زنان کورد سوری، محور مبارزه با داعشیهای آدمخوار بودهاند و در این راه بسیاری از آنان، به نیابت از مردم جهان، جان شیرین خویش را فدای آزادی انسانیت کردهاند. در این میان، دولت متوهم و آدمکش ترکیه، نه تنها همواره از داعش حمایت کرده که هرگاه فرصت فراهم بوده، در کمال ناجوانمردی و سکوت مجامع جهانی، اقدام به ترور مدافعان کورد سوری کردهاست. بهشهادت رساندن سه زن مبارزه از فرماندهان موثر مقاومت در نزدیکی شهر قامشلو، آخرین اقدام این دولت ضد بشری است.
مرگ بر دشمنان حقیقت و انسانیت و
زنده باد نام و یاد شهدای عزیز آزادی؛ ژیان تولهلدان، رۆژ خابوور و بارین بۆتان🌷🌷🌷
@kaniyadil
Forwarded from کانیا دل (Sepahilaeen Alireza)
هین ژی...
پێشکەش ل: ژیانا شەهید
...و ئەم تێنێ کوشتن
قە هین ژی...
مینا گشتێ جاران؛
مینا گشتێ زلمێن کو ل مه کرن رۆزگاران...
مینا دێرسمێ و هەلەبچێ، ل بارینا بومبان
و ل سەر سێداران
مینا وان و سەردەشت و شەنگال و ئەفرین و کۆبان و شاخ و هەزاران دیاران
ل هەر چار پاران...
تەکی کو
ل ناسنامەیا مه نڤیسی نه؛
ئەم کوردن و کورد؛
وەکی هەسرەتێن خوە گرانن
چیایێن کو سینگێ خوه دانه شەمالێ
و زنجیرەئێلەک ژ خوەنگ و برانن
کو چاڤێ بهارێ ل وانه
چیایێن کو ژ چار پشتان برینن؛
برینێن کو چاڤکانیا هێسترانن...
ل ناسنامەیا مه نڤیسینه؛
«رۆژبوونا مه»، ئەڤ دەما یە
کو ئەم تێنه کوشتن!
و وارێن مه
ب خوینا مه تێنه شووشتن
نڤیسینه؛ دەستێن نەیاران
مینا بابرووسکا شەڤێ
کەن ژ لێڤین مه مشتن
و نە شاهیەک ما
نه روناهیەک سا مه هشتن!
*
ل چاڤێ جهانا دەرەوکار
ل چاڤێ گورێن هار
ئەم ئەو خاپ و خەون و خەیالن
کو بێ وار و مالن
و هەر شەڤ
دکارن ب زلم و زرارێ
مە بفرۆشنه هەڤ!
ل چاڤێ جهانێ
تەنێ ئەم تەماشاگەرن، توقەرن
کەشتیا خارێ بێ لەنگەرن
بازێ ل ناڤ قێفەس بێپەرن
خەلکێ بندەست و بێ رێ و بێ رێبەرن...
لێ
ئەم ئەو کۆما شۆرشگەرن، کو
ئەگەر بێ تەن و بێ سەرن، ژی
ژیانا مه هین بەردەوامه
کو پاناڤنێ ئەم
ئەم ئەو پێلێ ل هەمبەرن..
ئەم، چیا نه؛
چیایێن کو شێر و پلنگان
ب شیرێ دێا مه
ژیا نه
و رۆژا مه
سەر رادکه ژ هەمیزا شەڤا رەش
و رۆنی دکه ئاگری تا گولیلێ
کو دنیا بزانه
«ژیان» نامرە، تا هەبوونا ئەڤینێ
شەهیدێن ژیانێ ژی
قەت نامرن، تا هەبن گول ل ژینێ
کو ئالا خوه را کن
و جینارێن ئازاد، مینا منیکان
وەرن بەژن و بالا گولێن مه ببینن
و ل بەر
مەزارێن شەهیدێن مه
ب شەرمساری بمین
بخوینن
ژ خەرمانێ شەوتی یێ ئەرمان و دەردێ
کو ئاشق بن و
یەک ب یەک، جان و دل دن
کو چیچەک هولستن ژ هەردێ
و تۆلا مه هل دن!
#سپاهی_لایین
@kaniyadil
Hîn jî...
pêşkeş li; Jîyan a Şehîd
...û em têne kuştin
qe hîn jî...
mîna giştî caran;
mîna giştî zilmên ku li me kirin rozgaran...
mîna Dêrsimê û Helebçê li barîna bomban
û li ser sêdaran
mîna Wan û Serdeşt û Şengal û
Efrîn û Koban û Şax û hezaran diyaran
li her çar paran...
tekî ku
li nasnameya me nivîsîne
em kurdin û kurd;
wekî hesretên xwe giranin
çîyayên ku sîngê xwe dane şemalê
û zincîre'êlek ji xweng û biran in
ku çavê biharê li wan e
çîyayên ku ji çar piştan birînin
birînên ku çavkanîyên hêstiranin...
li nasnameya me nivîsîne;
«rojbûna me» ew dema ye
ku em têne kuştin!
û warên me
bi xwîna me, têne şûştin
nivîsîne: destên neyaran
mîna babrûska şevê
ken ji lêvên me miştin
û ne şahîyek ma
ne ronahîyek sa me hiştin!
*
li çavê cihana derewkar
li çavê gorên har
em, ew xap û xewn û xeyal in
ku bê war û mal in
û her şev
dikarin bi zilm û zirarê
me bifroşine hev!
li çavê cihanê
tenê em temaşakerin, toqerin
keştîya xarê bêlengerin
bazê nav qêfesin, bêperin
xelkê bindestê bê rê û bêrêberin...
lê
em ew koma şorişgerin, ku
eger bê ten û bê ser in, jî
Jîyana me hîn berdewame
ku panavinê em
em ew pêlê li hember in...
em çîya ne;
çîyayên ku şêr û pilingan
bi şîrê dêya me
jîya ne
û roja me
ser radike ji hemîza şeva reş
û ronî dike Agirî ta Gulîlê
ku dinya bizane
jîyan namire ta hebûna evînê
şehîdên jîyanê jî...
qet namirin ta hebin gul li jînê
ku ala xwe ra kin
û cînarên azad mîna minîkan
werin bejn û bala gulên me bibînin
û li ber mezarên şehîdên me
bi şermsarî bimînin
bixwînin
ji xermanê şewtîyê erman û derdê
ku aşiq bin û
yek bi yek can û dil din
ku çîçek hulistin ji herdê
û tola me hildin!
#spahî_layîn
@kaniyadil
پێشکەش ل: ژیانا شەهید
...و ئەم تێنێ کوشتن
قە هین ژی...
مینا گشتێ جاران؛
مینا گشتێ زلمێن کو ل مه کرن رۆزگاران...
مینا دێرسمێ و هەلەبچێ، ل بارینا بومبان
و ل سەر سێداران
مینا وان و سەردەشت و شەنگال و ئەفرین و کۆبان و شاخ و هەزاران دیاران
ل هەر چار پاران...
تەکی کو
ل ناسنامەیا مه نڤیسی نه؛
ئەم کوردن و کورد؛
وەکی هەسرەتێن خوە گرانن
چیایێن کو سینگێ خوه دانه شەمالێ
و زنجیرەئێلەک ژ خوەنگ و برانن
کو چاڤێ بهارێ ل وانه
چیایێن کو ژ چار پشتان برینن؛
برینێن کو چاڤکانیا هێسترانن...
ل ناسنامەیا مه نڤیسینه؛
«رۆژبوونا مه»، ئەڤ دەما یە
کو ئەم تێنه کوشتن!
و وارێن مه
ب خوینا مه تێنه شووشتن
نڤیسینه؛ دەستێن نەیاران
مینا بابرووسکا شەڤێ
کەن ژ لێڤین مه مشتن
و نە شاهیەک ما
نه روناهیەک سا مه هشتن!
*
ل چاڤێ جهانا دەرەوکار
ل چاڤێ گورێن هار
ئەم ئەو خاپ و خەون و خەیالن
کو بێ وار و مالن
و هەر شەڤ
دکارن ب زلم و زرارێ
مە بفرۆشنه هەڤ!
ل چاڤێ جهانێ
تەنێ ئەم تەماشاگەرن، توقەرن
کەشتیا خارێ بێ لەنگەرن
بازێ ل ناڤ قێفەس بێپەرن
خەلکێ بندەست و بێ رێ و بێ رێبەرن...
لێ
ئەم ئەو کۆما شۆرشگەرن، کو
ئەگەر بێ تەن و بێ سەرن، ژی
ژیانا مه هین بەردەوامه
کو پاناڤنێ ئەم
ئەم ئەو پێلێ ل هەمبەرن..
ئەم، چیا نه؛
چیایێن کو شێر و پلنگان
ب شیرێ دێا مه
ژیا نه
و رۆژا مه
سەر رادکه ژ هەمیزا شەڤا رەش
و رۆنی دکه ئاگری تا گولیلێ
کو دنیا بزانه
«ژیان» نامرە، تا هەبوونا ئەڤینێ
شەهیدێن ژیانێ ژی
قەت نامرن، تا هەبن گول ل ژینێ
کو ئالا خوه را کن
و جینارێن ئازاد، مینا منیکان
وەرن بەژن و بالا گولێن مه ببینن
و ل بەر
مەزارێن شەهیدێن مه
ب شەرمساری بمین
بخوینن
ژ خەرمانێ شەوتی یێ ئەرمان و دەردێ
کو ئاشق بن و
یەک ب یەک، جان و دل دن
کو چیچەک هولستن ژ هەردێ
و تۆلا مه هل دن!
#سپاهی_لایین
@kaniyadil
Hîn jî...
pêşkeş li; Jîyan a Şehîd
...û em têne kuştin
qe hîn jî...
mîna giştî caran;
mîna giştî zilmên ku li me kirin rozgaran...
mîna Dêrsimê û Helebçê li barîna bomban
û li ser sêdaran
mîna Wan û Serdeşt û Şengal û
Efrîn û Koban û Şax û hezaran diyaran
li her çar paran...
tekî ku
li nasnameya me nivîsîne
em kurdin û kurd;
wekî hesretên xwe giranin
çîyayên ku sîngê xwe dane şemalê
û zincîre'êlek ji xweng û biran in
ku çavê biharê li wan e
çîyayên ku ji çar piştan birînin
birînên ku çavkanîyên hêstiranin...
li nasnameya me nivîsîne;
«rojbûna me» ew dema ye
ku em têne kuştin!
û warên me
bi xwîna me, têne şûştin
nivîsîne: destên neyaran
mîna babrûska şevê
ken ji lêvên me miştin
û ne şahîyek ma
ne ronahîyek sa me hiştin!
*
li çavê cihana derewkar
li çavê gorên har
em, ew xap û xewn û xeyal in
ku bê war û mal in
û her şev
dikarin bi zilm û zirarê
me bifroşine hev!
li çavê cihanê
tenê em temaşakerin, toqerin
keştîya xarê bêlengerin
bazê nav qêfesin, bêperin
xelkê bindestê bê rê û bêrêberin...
lê
em ew koma şorişgerin, ku
eger bê ten û bê ser in, jî
Jîyana me hîn berdewame
ku panavinê em
em ew pêlê li hember in...
em çîya ne;
çîyayên ku şêr û pilingan
bi şîrê dêya me
jîya ne
û roja me
ser radike ji hemîza şeva reş
û ronî dike Agirî ta Gulîlê
ku dinya bizane
jîyan namire ta hebûna evînê
şehîdên jîyanê jî...
qet namirin ta hebin gul li jînê
ku ala xwe ra kin
û cînarên azad mîna minîkan
werin bejn û bala gulên me bibînin
û li ber mezarên şehîdên me
bi şermsarî bimînin
bixwînin
ji xermanê şewtîyê erman û derdê
ku aşiq bin û
yek bi yek can û dil din
ku çîçek hulistin ji herdê
û tola me hildin!
#spahî_layîn
@kaniyadil
Forwarded from دِلِستان💚❤💛
ما تماشاگران
شیر اند؛ با دندانهای بلند و براق و میخمانندشان...
شیر اند؛ شیر دربایی. در گروهی انبوه، بسان تودهی تیرهای از گوشت و پوست، بههم پیچیده و لولیده و لمیدهاند در ساحل آرامشان.
و در میانشان، خرس قطبی گرسنه، جولان میدهد. خرس تنهاست، اما به هر که دم دستش باشد، حمله میکند، پشت گردنش را میچسبد، گازش میگیرد و شیر دریایی تسلیم، صرفا به برکت پوست کلفتش، شانس میآورد و خودش را خلاص میکند.
و انبوه شیرهای دریایی، فقط تماشاگرند. به یاری کسی نمیروند. کاری به مرگ هم ندارند. شعورشان به قدرت خنجری که در دهان دارند قد نمیدهد. فقط منتظر نوبت خویشاند که شاید باز هم بخت یارشان شود!
شیر اند، ولی به ترس و تنبلی عادت دارند. به تباهی تدریجی یکدیگر نگاه میکنند. در هم میپیچند و میلولند و از آنچه هستند راضیاند؛ شیرهایی چاق، با آن چشمهای معصوم و مغزهای کوچک و دندانهای خنجری بیخاصیتشان!
#سپاهی_لایین
https://t.me/joinchat/SgUrmM2oWWkCbXWE
شیر اند؛ با دندانهای بلند و براق و میخمانندشان...
شیر اند؛ شیر دربایی. در گروهی انبوه، بسان تودهی تیرهای از گوشت و پوست، بههم پیچیده و لولیده و لمیدهاند در ساحل آرامشان.
و در میانشان، خرس قطبی گرسنه، جولان میدهد. خرس تنهاست، اما به هر که دم دستش باشد، حمله میکند، پشت گردنش را میچسبد، گازش میگیرد و شیر دریایی تسلیم، صرفا به برکت پوست کلفتش، شانس میآورد و خودش را خلاص میکند.
و انبوه شیرهای دریایی، فقط تماشاگرند. به یاری کسی نمیروند. کاری به مرگ هم ندارند. شعورشان به قدرت خنجری که در دهان دارند قد نمیدهد. فقط منتظر نوبت خویشاند که شاید باز هم بخت یارشان شود!
شیر اند، ولی به ترس و تنبلی عادت دارند. به تباهی تدریجی یکدیگر نگاه میکنند. در هم میپیچند و میلولند و از آنچه هستند راضیاند؛ شیرهایی چاق، با آن چشمهای معصوم و مغزهای کوچک و دندانهای خنجری بیخاصیتشان!
#سپاهی_لایین
https://t.me/joinchat/SgUrmM2oWWkCbXWE
Telegram
دِلِستان💚❤💛
اشتراک سخنان کوردها _کرمانج
https://t.me/joinchat/SgUrmM2oWWkCbXWE
https://t.me/joinchat/SgUrmM2oWWkCbXWE
Forwarded from کانیا دل (Sepahilaeen Alireza)
ناڤی ته
زمانی تە داییکا من! چ رندە
وەرە شانازیا خوە، تو ب من دە
گەرێ ڤێ راستیا، گشتێ بزانن؛
وە ناڤی تە، ناڤی من سەربلندە
Navî te
Zimanî te Dayîka min! çi rind e
Were şanazîya, xwe tu bi min de
Gerê vê rastîya giştê bizanin;
We navî te, navî min serbilind e
✏️ Mihemed Husênpûr
@kaniyadil
زمانی تە داییکا من! چ رندە
وەرە شانازیا خوە، تو ب من دە
گەرێ ڤێ راستیا، گشتێ بزانن؛
وە ناڤی تە، ناڤی من سەربلندە
Navî te
Zimanî te Dayîka min! çi rind e
Were şanazîya, xwe tu bi min de
Gerê vê rastîya giştê bizanin;
We navî te, navî min serbilind e
✏️ Mihemed Husênpûr
@kaniyadil
شێرکۆ بێکەس | عومەری خاوەر
@Mergi_Zam
#شیعر
🎙✍شێرکۆ بێکەس
📝شیعر: عومەری خاوەر
📓لە دەفتەرە شیعری: ئێوه به خۆشهویستیم ئهسپێرن
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کەس نەیتوانی هێندەی شێرکۆ هەڵەبجە بگێڕێتەوە....
@Mergi_Zam
@kaniyadil
🎙✍شێرکۆ بێکەس
📝شیعر: عومەری خاوەر
📓لە دەفتەرە شیعری: ئێوه به خۆشهویستیم ئهسپێرن
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کەس نەیتوانی هێندەی شێرکۆ هەڵەبجە بگێڕێتەوە....
@Mergi_Zam
@kaniyadil
Forwarded from کانیا دل (Sepahilaeen Alireza)
زەلالتر ژ کانیێ
نێزیک ب سالەکە کو سەوا چێکرنا رێزەبەلکەفیلمەک ل سەر هونەر و فەرهەنگا کوردێن کورمانجێن خۆراسانێ، ب هەڤالێن شەبەکەیا جهانیا سەهەرێ ڤا هەڤرێ مە و ب هەڤ را کەلە ب کەلە و شەهر ب شەهر دگەرنی. جدا ژ هەز و رەفشیا ڤی کاری، یێک ژ تشتێ کو سا من ب خوە را پر بالکێش بوو و سەبەبا دلگەرمی و سەرلژووریا من بوو، هەڤکاری و دلبێشیا خەلکێ مەیێ هێجا بوو. ل هەر دەرێ کو دچوونی، خەلکێ ب دل و جان ب مە را ئالیکاری دکرن و هەر چ ژ دەستێ وان دهات دکرن کو کار ب رندی پێش دا هەرە. براستی کو ل لایینێ و سەندیفالێ، ل چنارانێ، ل قۆچانێ، ل دەرەگەزێ، ل شیروانێ، ل بژنوورتێ، ل ئاشخانێ، ل ئەسپەرایینێ و ل ناڤ بینێن کورمانجان، هەر چ مە دی، ئشق و دلبێشی و هەڤرێتی بوو. وەرر کو چەند جاران هەڤالێن کۆما بەلکەفیلمێ ب من را گۆتن کو مە ل ت دەرێ ئیرانێ خەلکەک هاکا دلبێش و مێڤاندۆست و ئالیکار نەدیە.
لێ گەرێ تایبەتی سپاسیا پارەک ژ خەلکێ خوە بکم کو ب هونەر و ئەدەب و مەریفەتا خوە ئەم سەربلند کرنی؛ هونەرمەندێن هێژا، ئاشق و بەخشیێن نازەنین و نەزەربلند و کەندکەتی، کو بێ ت گەپ و گۆتنێ و بێ ت منەتێ، هەر چاغ کو گەرەگ دبوو و ل هەر دەرێ کو مە دگۆت، خوە دگیاندن و مینا کانیێ دهەرکین و مینا چیکێ دبرووسکین. هونەرمەندێن کو براستی نە تەنێ ب سەدان سال هونەر و فەرهەنگا مە ب رندی داگرتنە و پژقاندنە، کو سەرچاڤیێ دلبێشیێ و ئەدەب و مەریفەتێ ژی هەنە.
چاڤێ مە رۆنای و سەرێ مە ل ژوور
گولێ شادکام
13/05/1401
@kaniyadil
نێزیک ب سالەکە کو سەوا چێکرنا رێزەبەلکەفیلمەک ل سەر هونەر و فەرهەنگا کوردێن کورمانجێن خۆراسانێ، ب هەڤالێن شەبەکەیا جهانیا سەهەرێ ڤا هەڤرێ مە و ب هەڤ را کەلە ب کەلە و شەهر ب شەهر دگەرنی. جدا ژ هەز و رەفشیا ڤی کاری، یێک ژ تشتێ کو سا من ب خوە را پر بالکێش بوو و سەبەبا دلگەرمی و سەرلژووریا من بوو، هەڤکاری و دلبێشیا خەلکێ مەیێ هێجا بوو. ل هەر دەرێ کو دچوونی، خەلکێ ب دل و جان ب مە را ئالیکاری دکرن و هەر چ ژ دەستێ وان دهات دکرن کو کار ب رندی پێش دا هەرە. براستی کو ل لایینێ و سەندیفالێ، ل چنارانێ، ل قۆچانێ، ل دەرەگەزێ، ل شیروانێ، ل بژنوورتێ، ل ئاشخانێ، ل ئەسپەرایینێ و ل ناڤ بینێن کورمانجان، هەر چ مە دی، ئشق و دلبێشی و هەڤرێتی بوو. وەرر کو چەند جاران هەڤالێن کۆما بەلکەفیلمێ ب من را گۆتن کو مە ل ت دەرێ ئیرانێ خەلکەک هاکا دلبێش و مێڤاندۆست و ئالیکار نەدیە.
لێ گەرێ تایبەتی سپاسیا پارەک ژ خەلکێ خوە بکم کو ب هونەر و ئەدەب و مەریفەتا خوە ئەم سەربلند کرنی؛ هونەرمەندێن هێژا، ئاشق و بەخشیێن نازەنین و نەزەربلند و کەندکەتی، کو بێ ت گەپ و گۆتنێ و بێ ت منەتێ، هەر چاغ کو گەرەگ دبوو و ل هەر دەرێ کو مە دگۆت، خوە دگیاندن و مینا کانیێ دهەرکین و مینا چیکێ دبرووسکین. هونەرمەندێن کو براستی نە تەنێ ب سەدان سال هونەر و فەرهەنگا مە ب رندی داگرتنە و پژقاندنە، کو سەرچاڤیێ دلبێشیێ و ئەدەب و مەریفەتێ ژی هەنە.
چاڤێ مە رۆنای و سەرێ مە ل ژوور
گولێ شادکام
13/05/1401
@kaniyadil
Forwarded from کانیا دل (Sepahilaeen Alireza)
سەوا ته/ 3 دومالک
شەهیدان، سا خوەدێ ل چۆلێ خوه کوشت
شەویهان، سا خجاوا دۆلێ خوه کوشت!
حوسێنێ من! نەکه باوەر کی گەپان؛
ڤی خەلکا سا برۆشا شۆلێ، خوه کوشت!
**
خوه کوشتن زندە و مریان، سەوا ته
د ناڤ دەرپێ خوه دا، دریان سەوا ته
حوسێنۆ! قەدرێ ڤێ خەلکا بزان تو؛
کو هەڤدو خوارن و گریان سەوا ته!
**
ل هەمبەر زالمان، کەتی بەلێ؛ تو
شەهیدێ سەربلندێ کەروەلێ؛ تو...
هەما هین ژی ته ناس ناکن، حوسێنۆ؛
قە هین ژێ بێکەسێ ئۆرتا کەلێ؛ تو!
#سپاهی_لایین
@kaniyadil
شەهیدان، سا خوەدێ ل چۆلێ خوه کوشت
شەویهان، سا خجاوا دۆلێ خوه کوشت!
حوسێنێ من! نەکه باوەر کی گەپان؛
ڤی خەلکا سا برۆشا شۆلێ، خوه کوشت!
**
خوه کوشتن زندە و مریان، سەوا ته
د ناڤ دەرپێ خوه دا، دریان سەوا ته
حوسێنۆ! قەدرێ ڤێ خەلکا بزان تو؛
کو هەڤدو خوارن و گریان سەوا ته!
**
ل هەمبەر زالمان، کەتی بەلێ؛ تو
شەهیدێ سەربلندێ کەروەلێ؛ تو...
هەما هین ژی ته ناس ناکن، حوسێنۆ؛
قە هین ژێ بێکەسێ ئۆرتا کەلێ؛ تو!
#سپاهی_لایین
@kaniyadil
Forwarded from کانیا دل (Sepahilaeen Alireza)
کانیادل
این سهشنبه هم با اشک جوشید
دەمباش و ژیانخواش؛ هەڤالێن هەڤکانی و زمانخواش😘🌺
یاران همکانی درود.
عذرخواهم برای اینکه نوشتن و بهاشتراک گذاشتن گزارش اینهفتهی کانیادل به تاخیر افتاد. گاهی گرفتاریهای ریز و درشت مجال نوشتن نمیدهد و البته سخت است ننوشتن برای ما که قرارمان بر نوشتن و سرودن است.
اما، در سهشنبهشبی که گذشت، مثل هر هفته، با حمایت همیشگی کانون دانشگاهیان خراسان و حضور شما کوردهای اهل شعر و هنر در کلابهاوس کانیادل و با اجرای برادران شاعرمان محمد حسینپور و مجید کریمی رهورد، یکی دیگر از جلسات شعر و موسیقی کوردی در فضای مجازی برگزار شد و به همهی حاضران، در همنشینی با شاعران و هنرمندان، خوش گذشت.
البته کانیادل این هفته هم از ایام محرم و عزای آزادگان کربلا متاثر بود و لذا آنچه خوانده و شنیدهشد، بیشتر حول اندوه این مناسبت بود و البته درسهایی که میتوان از آن گرفت. نکات و اشارات بسیاری خوبی از سوی اغلب حاضران پیرامون کم و کیف عزاداری شهدای کربلا مطرح شد و بیشاز هر چیز، دوستان حاضر در باب اهمیت عزاداری و نوحهخوانی به زبان کوردی سخن گفتند.
باید از یکایک سرورانی که عالمانه و عاشقانه در این باب اظهار نظر کردند سپاسگزاری کنیم و بهویژه قدردان حضور و نظرات روحانی آزاده و اندیشمند همزبانمان حجتالاسلام دکتر شفیعی گزکوهی باشیم که فرمایشاتشان در این خصوص بسیار عمیق و آموزنده بود.
از آنجا که بخشی از گفتوگوها به هیئت مذهبی کوردهای مقیم مشهد و آیین عزاداری در حسینیهی کورمانجها اختصاص یافت، اجازه میخواهم به نیابت و اختصار عرض کنم؛
اولا؛ هیئت کورمانجها چنانکه از نامش پیداست، مختص کوردها و زبان کوردی کورمانجی است و هموطنان دیگرمان برای عزاداری به زبان شیرین پارسی، صدها مسجد و حسینیه در شهر مقدس مشهد در اختیار دارند. پس، عزاداری ما به زبان پارسی، چیزی به شان و جایگاه آن نمیافزاید. حال آنکه، وقتی یک کورد به زبان خودش عزای شهدای کربلا را به پای دارد، هم چیزی به گنجینهی مراثی این مملکت افزوده، هم زبان مادری خودش را پاس داشته و هم به دلیل درک عمیقش از زبان خودش، عزاداریاش هم مطلوبتر و مقبولتر خواهد بود.
ثانیا؛ بهتر است که هیئت و حسینیهی کنونی، خود را به کورمانجها محدود نکند تا چنانچه کوردهای عزیز از دیگر گویشها و مناطق هم برای عبادت و عزا و... در جستوجوی مکان و مسجدی برآیند که به قومیت و زبانشان نزدیک باشد، بتوانند به حسینیهی کنونی مراجعه کنند.
تاکید مدیران هیئت بر واژهی «کورمانج»، که احتمالا ناشی از عدم اشراف کافی بر مساله و رابطهی ملیت و نژاد و گویشهای مختلف آن است، کمی نگران کننده است و آرزوی کانیادل این است که بدفهمیها و کجفهمیهای اطراف این موضوع بهروشنی و راحتی برطرف شود. وقتی هموطنان ایرانی ما از هر قوم و زبانی ما را «کورد» میدانند و میخوانند، چه دلیلی دارد که خودمان این حقیقت را خوب نفهمیم و برنتابیم؟
**
کانیادل، سهشنبه آینده، راس ساعت 9 شب باز هم در کلابهاوس چشمبهراه رود زلال و زرین شما کوردهای اهل قلم و ذوق خواهد بود به این نشانی؛
https://b2n.ir/t40104
پیش از بدرود، اجازه میخواهم خداقوت و دستمریزاد و سپاس بگوییم به خواهران و برادران عزیزمان در انجمن فرهنگیادبی چیکسای بجنورد، انجمن فرهنگی ادبی ئەڤین اسفراین و انجمن ادبیوهنری رێژاڤ درگز که در این هفته نیز، با برگزاری جلسات بایسته، چراغ زبان و ادب و هنر کوردی را در شهرهایشان روشن نگاه داشتند.
با ارادت و مهر؛ سپاهی لایین
@kaniyadil
این سهشنبه هم با اشک جوشید
دەمباش و ژیانخواش؛ هەڤالێن هەڤکانی و زمانخواش😘🌺
یاران همکانی درود.
عذرخواهم برای اینکه نوشتن و بهاشتراک گذاشتن گزارش اینهفتهی کانیادل به تاخیر افتاد. گاهی گرفتاریهای ریز و درشت مجال نوشتن نمیدهد و البته سخت است ننوشتن برای ما که قرارمان بر نوشتن و سرودن است.
اما، در سهشنبهشبی که گذشت، مثل هر هفته، با حمایت همیشگی کانون دانشگاهیان خراسان و حضور شما کوردهای اهل شعر و هنر در کلابهاوس کانیادل و با اجرای برادران شاعرمان محمد حسینپور و مجید کریمی رهورد، یکی دیگر از جلسات شعر و موسیقی کوردی در فضای مجازی برگزار شد و به همهی حاضران، در همنشینی با شاعران و هنرمندان، خوش گذشت.
البته کانیادل این هفته هم از ایام محرم و عزای آزادگان کربلا متاثر بود و لذا آنچه خوانده و شنیدهشد، بیشتر حول اندوه این مناسبت بود و البته درسهایی که میتوان از آن گرفت. نکات و اشارات بسیاری خوبی از سوی اغلب حاضران پیرامون کم و کیف عزاداری شهدای کربلا مطرح شد و بیشاز هر چیز، دوستان حاضر در باب اهمیت عزاداری و نوحهخوانی به زبان کوردی سخن گفتند.
باید از یکایک سرورانی که عالمانه و عاشقانه در این باب اظهار نظر کردند سپاسگزاری کنیم و بهویژه قدردان حضور و نظرات روحانی آزاده و اندیشمند همزبانمان حجتالاسلام دکتر شفیعی گزکوهی باشیم که فرمایشاتشان در این خصوص بسیار عمیق و آموزنده بود.
از آنجا که بخشی از گفتوگوها به هیئت مذهبی کوردهای مقیم مشهد و آیین عزاداری در حسینیهی کورمانجها اختصاص یافت، اجازه میخواهم به نیابت و اختصار عرض کنم؛
اولا؛ هیئت کورمانجها چنانکه از نامش پیداست، مختص کوردها و زبان کوردی کورمانجی است و هموطنان دیگرمان برای عزاداری به زبان شیرین پارسی، صدها مسجد و حسینیه در شهر مقدس مشهد در اختیار دارند. پس، عزاداری ما به زبان پارسی، چیزی به شان و جایگاه آن نمیافزاید. حال آنکه، وقتی یک کورد به زبان خودش عزای شهدای کربلا را به پای دارد، هم چیزی به گنجینهی مراثی این مملکت افزوده، هم زبان مادری خودش را پاس داشته و هم به دلیل درک عمیقش از زبان خودش، عزاداریاش هم مطلوبتر و مقبولتر خواهد بود.
ثانیا؛ بهتر است که هیئت و حسینیهی کنونی، خود را به کورمانجها محدود نکند تا چنانچه کوردهای عزیز از دیگر گویشها و مناطق هم برای عبادت و عزا و... در جستوجوی مکان و مسجدی برآیند که به قومیت و زبانشان نزدیک باشد، بتوانند به حسینیهی کنونی مراجعه کنند.
تاکید مدیران هیئت بر واژهی «کورمانج»، که احتمالا ناشی از عدم اشراف کافی بر مساله و رابطهی ملیت و نژاد و گویشهای مختلف آن است، کمی نگران کننده است و آرزوی کانیادل این است که بدفهمیها و کجفهمیهای اطراف این موضوع بهروشنی و راحتی برطرف شود. وقتی هموطنان ایرانی ما از هر قوم و زبانی ما را «کورد» میدانند و میخوانند، چه دلیلی دارد که خودمان این حقیقت را خوب نفهمیم و برنتابیم؟
**
کانیادل، سهشنبه آینده، راس ساعت 9 شب باز هم در کلابهاوس چشمبهراه رود زلال و زرین شما کوردهای اهل قلم و ذوق خواهد بود به این نشانی؛
https://b2n.ir/t40104
پیش از بدرود، اجازه میخواهم خداقوت و دستمریزاد و سپاس بگوییم به خواهران و برادران عزیزمان در انجمن فرهنگیادبی چیکسای بجنورد، انجمن فرهنگی ادبی ئەڤین اسفراین و انجمن ادبیوهنری رێژاڤ درگز که در این هفته نیز، با برگزاری جلسات بایسته، چراغ زبان و ادب و هنر کوردی را در شهرهایشان روشن نگاه داشتند.
با ارادت و مهر؛ سپاهی لایین
@kaniyadil
Forwarded from دِلِستان💚❤💛
ما بە «رویا» نیاز داریم
داشتم فکر میکردم اگر بخواهم عذرخواهی کنم، اولویتم چه یا که خواهد بود؟
و به این نتیجه رسیدم، مهمترین چیز یا کسی که باید از او پوزش بخواهم، فکرها و خیالاتی هستند که میتوانستند دلی را گرم کنند و سری را بلند. که بر اثر غفلت و مشغله، آنها را ننوشتم و یکی یکی فراموش شدند.
هر ملت و مردمی، برای اینکه بتواند زنده بماند، باید قوت و جرئت رویاپردازی و تخیل داشته باشد. این رویا همان ریسمان است که مارتین هایدگر فلیسوف معاصر آلمان، برای مقابله با دشواریهای «اصل بقای سختی»، آن را پبشنهاد میدهد.
انسان، نیازمند رسنی برای صعود از گذرگاههای صعبالعبور هستن و زیستن است.
اما ریسمان رویاهای یک ملت را چه کسی باید ببافد، جز اهل اندیشە و قلم، یعنی صاحبان ذوق و زبانآوری و نگارش؟
ما کوردها، برای بقا، به آن رویا و آن رویابافها نیاز داریم. جهان بدون ایده و تخیل و بلندپروازی، جهانی مرده و وادی خاموشان است. ما نیازمند طراحی ذهنی برای آیندههای روشنیم. ما محتاج قلمزنان و خیالپردازانی هستیم که بتوانند زندگی در زبان و کلمات خیالانگیز را، در قامت زبان مادری، به ما نشان بدهند و اسباب و انگیزهی حرکمتان را بهسوی فردا، فراهم کنند. اما...
امای بزرگ این پروسە، ما مردمیم؛ ما همزبانانی که اگر با خوانش و نگارش و نمایش آثار کوردهای اهل قلم، به آنان انگیزهی تداوم و تلاش ندهیم، نه قلمی خواهد ماند، نه قلمزنی و نه رویایی.
ما، زمینهساز بالندگی قلمها و مشوق رویاسازان فردای فرزندان خود خواهیم بود. در این تردیدی نیست و ما هم نباید درنگ کنیم، لطفا.
#سپاهی_لایین
https://t.me/joinchat/SgUrmM2oWWkCbXWE
داشتم فکر میکردم اگر بخواهم عذرخواهی کنم، اولویتم چه یا که خواهد بود؟
و به این نتیجه رسیدم، مهمترین چیز یا کسی که باید از او پوزش بخواهم، فکرها و خیالاتی هستند که میتوانستند دلی را گرم کنند و سری را بلند. که بر اثر غفلت و مشغله، آنها را ننوشتم و یکی یکی فراموش شدند.
هر ملت و مردمی، برای اینکه بتواند زنده بماند، باید قوت و جرئت رویاپردازی و تخیل داشته باشد. این رویا همان ریسمان است که مارتین هایدگر فلیسوف معاصر آلمان، برای مقابله با دشواریهای «اصل بقای سختی»، آن را پبشنهاد میدهد.
انسان، نیازمند رسنی برای صعود از گذرگاههای صعبالعبور هستن و زیستن است.
اما ریسمان رویاهای یک ملت را چه کسی باید ببافد، جز اهل اندیشە و قلم، یعنی صاحبان ذوق و زبانآوری و نگارش؟
ما کوردها، برای بقا، به آن رویا و آن رویابافها نیاز داریم. جهان بدون ایده و تخیل و بلندپروازی، جهانی مرده و وادی خاموشان است. ما نیازمند طراحی ذهنی برای آیندههای روشنیم. ما محتاج قلمزنان و خیالپردازانی هستیم که بتوانند زندگی در زبان و کلمات خیالانگیز را، در قامت زبان مادری، به ما نشان بدهند و اسباب و انگیزهی حرکمتان را بهسوی فردا، فراهم کنند. اما...
امای بزرگ این پروسە، ما مردمیم؛ ما همزبانانی که اگر با خوانش و نگارش و نمایش آثار کوردهای اهل قلم، به آنان انگیزهی تداوم و تلاش ندهیم، نه قلمی خواهد ماند، نه قلمزنی و نه رویایی.
ما، زمینهساز بالندگی قلمها و مشوق رویاسازان فردای فرزندان خود خواهیم بود. در این تردیدی نیست و ما هم نباید درنگ کنیم، لطفا.
#سپاهی_لایین
https://t.me/joinchat/SgUrmM2oWWkCbXWE
Telegram
دِلِستان💚❤💛
اشتراک سخنان کوردها _کرمانج
https://t.me/joinchat/SgUrmM2oWWkCbXWE
https://t.me/joinchat/SgUrmM2oWWkCbXWE
Forwarded from دِلِستان💚❤💛
لطفا، تو به من بفهمان...
دوست ندارم فکر کنی؛ مخاطب این متن فقط خودت هستی، هر چند که نباید شک کنی خودت هم هستی و خودت میتوانی «خیلی» باشی.
حالا، تو به عنوان یک مخاطب عمده، کمک کن چیزی را بفهمم؛ این چیز را سالهاست که میخواهم بفهمم و نمیتوانم:
چگونه است که نگاه ما نسبت به یک ارزش مشخص فرهنگی و تاریخی، تا اینحد میتواند متفاوت باشد؟
چگونه است که سخن گفتن به زبان دیگران، هرگز نمیتواند تو را بهخود آورد که؛ ای بابا، پس زبان من چه؟
چرا اهمیت زبان مادری ما، برای ما به یک اندازه نیست و چرا مثل حالای من، وقتی یک کورد برایت بهفارسی مینویسد، تو احساس کاستی نمیکنی، بهفکر فرونمیروی، دلگیر نمیشوی و حالیاش نمیکنی که نباید تو را و زبان مادریات را دست کم بگیرد، آنهم وقتی مساله به حد امروزش، از ابعاد مختلف، حیاتی و حیثیتی شدهاست؟
چرا به من نمیفهمانی که مهمبودگی بشر و ارزش یافتگی ملل، از همینجا شروع میشود که ما دو نفر- مثل تمام دونفرهای تاریخی- هویت فرهنگی و زبانیمان را جدی بگیریم؟ چرا به طریقی حالیام نمیکنی که پیششرط هر ادعایی برای اثبات باسوادی هر انسانی، این است که خواندن و نوشتن به زبان مادریاش را بداند؟ چرا یادآورم نمیشوی که زبان و رسمالخط کوردی، مالک و مسئولی جز ما دو تن ندارد؟ چرا نمیخواهی به من بفهمانی که دنیای ما و سرزمین ما و انسانهای همعصر ما، فقط و فقط کوردبودن و کوردماندن و کوردانهزیستن ما را لازم دارند نه تقلید و تشبه و توسل به دیگران را... چون؛ تقلید و تکرار، هنری نیست که بشود به آن افتخار کرد و گرهی از نیازهای روحی-فرهنگی آدمیزاد معاصر گشود.
میدانی؛ اگرچه نام من و تو انسان درسخوانده و مدرکدار است و احیانا استاد و کارشناس و متخصص شعر و ادبیات و... اما این فقط یک تعارف قلابی است که قلابش به دهانمان گیر کرده و از وسط مغز و چشمهایمان زده بیرون...
میدانی ما چرا به زبان خودمان نمینویسیم؟
چون حس حقارتی داریم که ناشی از جهالت است و بر این اساس، برنامهی خودکشی داریم! اما مثلا زیرکانه میخواهیم مرگمان را گردن همسایهها بیاندازیم. حال آنکه وقتی مردیم، دیگر آن زرنگی به کارمان نمیآید. مرده، مردهاست و اینکه چه کسی قاتلش بوده، دیگر به درد زنده کردنش نمیخورد.
دوست کورد من!
تو، در کار کشتن خویشی و به من هم اجازه نمیدهی در حد فهمم، به نجاتت بشتابم. تو، حتی نمیخواهی دردت را که نخواندن کتاب است، یادآوری کنم...
تو با بیماریات حال میکنی، طبیبت را به خانه راه نمیدهی و نامت را هم انسان آگاه و امروزی میگذاری، حال آنکه تو از آگاهی وحشت داری، چون آگاهی برایت ایجاد مسئولیت میکند و تو اهمال و تنبلی را بیشتر میپسندی...
تو، حتی نمیخواهی و نمیتوانی این دومالک ساده را بخوانی و معنا کنی، میتوانی؟
چقەس ل هێسترێ من بفکری تو؟
چەرە ژ شەرمەزارێ نەمری، تو؟!
گوران، ماکا مه یا بێچارە خوارن
لێ، بەرخا بێزمان، هلناگری تو!!
#سپاهی_لایین
https://t.me/joinchat/SgUrmM2oWWkCbXWE
دوست ندارم فکر کنی؛ مخاطب این متن فقط خودت هستی، هر چند که نباید شک کنی خودت هم هستی و خودت میتوانی «خیلی» باشی.
حالا، تو به عنوان یک مخاطب عمده، کمک کن چیزی را بفهمم؛ این چیز را سالهاست که میخواهم بفهمم و نمیتوانم:
چگونه است که نگاه ما نسبت به یک ارزش مشخص فرهنگی و تاریخی، تا اینحد میتواند متفاوت باشد؟
چگونه است که سخن گفتن به زبان دیگران، هرگز نمیتواند تو را بهخود آورد که؛ ای بابا، پس زبان من چه؟
چرا اهمیت زبان مادری ما، برای ما به یک اندازه نیست و چرا مثل حالای من، وقتی یک کورد برایت بهفارسی مینویسد، تو احساس کاستی نمیکنی، بهفکر فرونمیروی، دلگیر نمیشوی و حالیاش نمیکنی که نباید تو را و زبان مادریات را دست کم بگیرد، آنهم وقتی مساله به حد امروزش، از ابعاد مختلف، حیاتی و حیثیتی شدهاست؟
چرا به من نمیفهمانی که مهمبودگی بشر و ارزش یافتگی ملل، از همینجا شروع میشود که ما دو نفر- مثل تمام دونفرهای تاریخی- هویت فرهنگی و زبانیمان را جدی بگیریم؟ چرا به طریقی حالیام نمیکنی که پیششرط هر ادعایی برای اثبات باسوادی هر انسانی، این است که خواندن و نوشتن به زبان مادریاش را بداند؟ چرا یادآورم نمیشوی که زبان و رسمالخط کوردی، مالک و مسئولی جز ما دو تن ندارد؟ چرا نمیخواهی به من بفهمانی که دنیای ما و سرزمین ما و انسانهای همعصر ما، فقط و فقط کوردبودن و کوردماندن و کوردانهزیستن ما را لازم دارند نه تقلید و تشبه و توسل به دیگران را... چون؛ تقلید و تکرار، هنری نیست که بشود به آن افتخار کرد و گرهی از نیازهای روحی-فرهنگی آدمیزاد معاصر گشود.
میدانی؛ اگرچه نام من و تو انسان درسخوانده و مدرکدار است و احیانا استاد و کارشناس و متخصص شعر و ادبیات و... اما این فقط یک تعارف قلابی است که قلابش به دهانمان گیر کرده و از وسط مغز و چشمهایمان زده بیرون...
میدانی ما چرا به زبان خودمان نمینویسیم؟
چون حس حقارتی داریم که ناشی از جهالت است و بر این اساس، برنامهی خودکشی داریم! اما مثلا زیرکانه میخواهیم مرگمان را گردن همسایهها بیاندازیم. حال آنکه وقتی مردیم، دیگر آن زرنگی به کارمان نمیآید. مرده، مردهاست و اینکه چه کسی قاتلش بوده، دیگر به درد زنده کردنش نمیخورد.
دوست کورد من!
تو، در کار کشتن خویشی و به من هم اجازه نمیدهی در حد فهمم، به نجاتت بشتابم. تو، حتی نمیخواهی دردت را که نخواندن کتاب است، یادآوری کنم...
تو با بیماریات حال میکنی، طبیبت را به خانه راه نمیدهی و نامت را هم انسان آگاه و امروزی میگذاری، حال آنکه تو از آگاهی وحشت داری، چون آگاهی برایت ایجاد مسئولیت میکند و تو اهمال و تنبلی را بیشتر میپسندی...
تو، حتی نمیخواهی و نمیتوانی این دومالک ساده را بخوانی و معنا کنی، میتوانی؟
چقەس ل هێسترێ من بفکری تو؟
چەرە ژ شەرمەزارێ نەمری، تو؟!
گوران، ماکا مه یا بێچارە خوارن
لێ، بەرخا بێزمان، هلناگری تو!!
#سپاهی_لایین
https://t.me/joinchat/SgUrmM2oWWkCbXWE
Telegram
دِلِستان💚❤💛
اشتراک سخنان کوردها _کرمانج
https://t.me/joinchat/SgUrmM2oWWkCbXWE
https://t.me/joinchat/SgUrmM2oWWkCbXWE
Forwarded from کانیا دل (Sepahilaeen Alireza)
تو شێئری
ل نەزەرا من تو شێئری
شئرەک کو ئەز هەرتم
ل گاڤا دلتەنگیان، دنڤیسم.
و ئەز هەرتم دلتەنگێ تە مه.
پە هەڤۆکەک گەپێن پاک و سادە کو بیستن یا نڤیسین، دلنشت ئە.
یا باغەک تژێ مێوەیێن تەزە.
کو ئەز تال و شێرینا وان
ژ تای دل دخوازم.
یا مینا هەستێن پاقژ
کو ب مەژی و زمین، نێنە گۆتن
کو هەرتم ئەز و شائرێن دن
قەلەم ل دەست تالاش دکنی
تە شیرۆڤە بکنی.
ئەز تە ل ڤی دەما نەفەس دکشینم.
ل ڤی دەما تو ل با منی.
ئەز هەرتم گرێدایی ب تە فکر دکم!
***
تو شعری
در نظر من، تو شعری.
شعری که من همیشە
در اوقات دلتنگی مینویسم.
و منی که همیشه دلتنگ توام.
یک جمله حرف پاک و ساده کە شنیدنش یا نوشتنش دلنشین است
یا یک باغ پر از میوهای تازە
که من تلخ و شیرینش را
از عمق وجودم دوست دارم.
یا مثل یک حس ناب
که همیشه ناگفته بر ذهن و زبان است.
که من و شاعرهای دیگر
همیشه قلم در دست در تلاش توصیف توایم.
من تو را همین لحظه نفس میکشم.
همین لحظه کنارم هستی.
من همیشه وابسته به تو فکر میکنم.
#یاسر_ئبراهیمی
@kaniyadil
ل نەزەرا من تو شێئری
شئرەک کو ئەز هەرتم
ل گاڤا دلتەنگیان، دنڤیسم.
و ئەز هەرتم دلتەنگێ تە مه.
پە هەڤۆکەک گەپێن پاک و سادە کو بیستن یا نڤیسین، دلنشت ئە.
یا باغەک تژێ مێوەیێن تەزە.
کو ئەز تال و شێرینا وان
ژ تای دل دخوازم.
یا مینا هەستێن پاقژ
کو ب مەژی و زمین، نێنە گۆتن
کو هەرتم ئەز و شائرێن دن
قەلەم ل دەست تالاش دکنی
تە شیرۆڤە بکنی.
ئەز تە ل ڤی دەما نەفەس دکشینم.
ل ڤی دەما تو ل با منی.
ئەز هەرتم گرێدایی ب تە فکر دکم!
***
تو شعری
در نظر من، تو شعری.
شعری که من همیشە
در اوقات دلتنگی مینویسم.
و منی که همیشه دلتنگ توام.
یک جمله حرف پاک و ساده کە شنیدنش یا نوشتنش دلنشین است
یا یک باغ پر از میوهای تازە
که من تلخ و شیرینش را
از عمق وجودم دوست دارم.
یا مثل یک حس ناب
که همیشه ناگفته بر ذهن و زبان است.
که من و شاعرهای دیگر
همیشه قلم در دست در تلاش توصیف توایم.
من تو را همین لحظه نفس میکشم.
همین لحظه کنارم هستی.
من همیشه وابسته به تو فکر میکنم.
#یاسر_ئبراهیمی
@kaniyadil
Forwarded from کانیا دل (Sepahilaeen Alireza)
انسانکشی، زبان بیخردان است
پس از چندین سال تعقیب و تهدید و بازداشت رهبران سیاسی کردها، اکنون مدتی است که رژیم نژادپرست ترکیه، متاثر از توهمات نئوعثمانیستی، دست به ترور فرماندهان کرد سوری میزند.
ادبیات و بهویژه شعر، چنانچه بتواند از تحولات و تفکرات سیاسی دور بماند، به ظرفیت و رسالتش نزدیکتر است. اما چه میتوان کرد وقتی توانمندان جهان خاموش اند و زور نژادپرستی، همچنان بر عقل گفتوگو میچربد و نتیجهاش رفتاری میشود که امروز در ترکیهی اردوغانزده شاهدیم؛ رژیمی که در نقاب اسلام، به روی شیطان لبخند میزند و دست صهیونیسم را میفشارد. رژیمی که پیش چشم اتحادیهی اروپا، کردها را داخل و خارج از مرزهایش میکشد، صرفا به این خاطر که این مردم خواهان ابتداییترین حقوق انسانی خود یعنی «آزادی زبان و بیان» اند.
و شعر، گاهی ادای دین انسانهاست به هم و تلنگری به وجدان خاموشان و بیخردان.
این دوبیتی، تقدیم میشود به همهی شهدای ترور و بهویژه فرماندهان کردی که اخیرا در شمال سوریه، ناجوانمردانه هدف ترورهای نژادپرستان ترکیه قرار گرفته و به شهادت رسیدهاند؛
ئەم
دکوژن مه... و هین ژی زندەنی ئەم
ژ چار ئالی، ل پشتا هەڤ، هەنی ئەم
دلێ خوە خوەش مەکن وە یەک ژ مه کوشت؛
کو چەل میلیون، هەموو فەرماندە نی ئەم!
Em
dikujin me... û hîn jî zindenî em
ji çar alî, li pişta hev, henî em
dilê xwe xweş mekin we yek ji me kuşt
ku çel mîlyun hemû fermande nî em?
ما
میکشندمان و ما کماکان زندهایم
از چهار سمت، پشت هم ایستادهایم
دلتان را خوش نکنید که یکی از ما را کشتهاید
چرا که ما چهل میلیون، همگی فرماندهایم!
#سپاهی_لایین
@kaniyadil
پس از چندین سال تعقیب و تهدید و بازداشت رهبران سیاسی کردها، اکنون مدتی است که رژیم نژادپرست ترکیه، متاثر از توهمات نئوعثمانیستی، دست به ترور فرماندهان کرد سوری میزند.
ادبیات و بهویژه شعر، چنانچه بتواند از تحولات و تفکرات سیاسی دور بماند، به ظرفیت و رسالتش نزدیکتر است. اما چه میتوان کرد وقتی توانمندان جهان خاموش اند و زور نژادپرستی، همچنان بر عقل گفتوگو میچربد و نتیجهاش رفتاری میشود که امروز در ترکیهی اردوغانزده شاهدیم؛ رژیمی که در نقاب اسلام، به روی شیطان لبخند میزند و دست صهیونیسم را میفشارد. رژیمی که پیش چشم اتحادیهی اروپا، کردها را داخل و خارج از مرزهایش میکشد، صرفا به این خاطر که این مردم خواهان ابتداییترین حقوق انسانی خود یعنی «آزادی زبان و بیان» اند.
و شعر، گاهی ادای دین انسانهاست به هم و تلنگری به وجدان خاموشان و بیخردان.
این دوبیتی، تقدیم میشود به همهی شهدای ترور و بهویژه فرماندهان کردی که اخیرا در شمال سوریه، ناجوانمردانه هدف ترورهای نژادپرستان ترکیه قرار گرفته و به شهادت رسیدهاند؛
ئەم
دکوژن مه... و هین ژی زندەنی ئەم
ژ چار ئالی، ل پشتا هەڤ، هەنی ئەم
دلێ خوە خوەش مەکن وە یەک ژ مه کوشت؛
کو چەل میلیون، هەموو فەرماندە نی ئەم!
Em
dikujin me... û hîn jî zindenî em
ji çar alî, li pişta hev, henî em
dilê xwe xweş mekin we yek ji me kuşt
ku çel mîlyun hemû fermande nî em?
ما
میکشندمان و ما کماکان زندهایم
از چهار سمت، پشت هم ایستادهایم
دلتان را خوش نکنید که یکی از ما را کشتهاید
چرا که ما چهل میلیون، همگی فرماندهایم!
#سپاهی_لایین
@kaniyadil
Forwarded from اتچ بات
این «وهلات» شماست...
وەلات، یک مجموعە شعر کورمانجی ویژەی کودکان و نوجوانان کورد است، سرودهی دکتر اسماعیل حسینپور. این کتاب اولین بار در سال 1400 در هزار نسخه منتشر شدهاست.
اسماعیل عزیز، پیش از این، کتاب شعر «آسمان بیمرز است» و کتاب پژوهشی-تحلیلی «دیار و دوتار» را نیز با محوریت دغدغهی مقدس و اصیلش که پاسداشت زبان مادری است، منتشر کردهبود.
به برادرم اسماعیل جان و نشر بیژنیورد برای انتشار اثر ارجمند «وهلات» خداقوت و سپاس میگویم و از این پس خواهم کوشید فراخور فرصت، شعرهای این کتاب را همراه شما بچههای نازنین و وارثان امیدآفرین زبان و فرهنگ کوردی، بازخوانی کنم.
پیشنهاد میکنم کتاب را از ”پخش کتاب کورد” در شیروان یا دیگر مراکز، تهیه و از سرچشمهی زلال این منبع مبارک، مستقیما استفاده کنید.
شعرهای کتاب وهلات، از جنبههای مختلف، شایان توجه و تاملاند که ازجمله میتوان اشاره کرد به؛
1- زبان کوردی کورمانجی اصیل و آسان. 2- مفاهیم اندیشمندانهی ارزشمند. 3- مضامین شاعرانه و کوردانهی عالی. 4- نگاه انسانی و عاشقانه به زندگی و طبیعت.
با هم شعری از کتاب وهلات بخوانیم و بپذیریم که؛ این وهلات ماست، حیف است شعرهایش را نخوانیم و قدر زیباییهایش را ندانیم؛
وەلات
مامۆستایێ گۆت:
نەخشەک ژ وەلات
رند بکشینه کەس
ددم وی، خەلات
*
زارۆکان ب شۆق
ئەو دکشاندن
ب رەنگان، وەلات
دنقشـــــــــاندن
*
مامۆستا، دەفتەر
دیتن رەنگ ب رەنگ
دەفتەرا ئارتین
سیس ما، ئەو بێدەنگ
*
گۆت: سا چ ئارتین
وەلێت ناکشیـــنی؟
گۆت: سا من گەرێ
وەلاتەک بیــــنی!
*
وەلاتێ من، هل
نێ ب دەفتەرەک
نکام بکشیـــــنم
ئەز وی ل دەرەک
*
گەرێ بکشیــــنم
ل دەشتەک فەرە
دەشتەک تژی گول
کو سوور و زەرە
*
ل ئالیەکــــی وی
بکشینم چیــــان
ل ئالیـــێ دن ژی
داران و دیـــــان
*
دخوازم ئاسمیـــن
تژی لاچیـــــن کم
وایــــێ سەرگزدان
لێ ب هیلیــــن کم
*
نکام نەکشیــــنم
بەژنــــا سیــــــاران
وان گولێن سوورە
ب رەنگێ یــــــــاران
*
ل وی مەکتەبەک
مەزن دکشیــــنم
سا زارۆکێن وی
بهـــــــارەک تینم
*
تا زارۆک، وەختێ
بهـــار، ژ رێ هـــات
ئەو، هەڤدەنگ بێژن
هەربژی وەلات!
****
شعرهای وهلات، بدون استثنا، پنجرههای مغتنمی به سمت روشنایی و دانایی اند. برای دکتر اسماعیل حسینپور و خوانندگان کتاب وهلات، یک سرزمین شادی و دانش و دوستی، آرزومندیم. تا نوشیدن شعر و شربتی دیگر از وهلات، بدرود؛
#سپاهی_لایین(کاوا زێدی)
@kaniyadil
وەلات، یک مجموعە شعر کورمانجی ویژەی کودکان و نوجوانان کورد است، سرودهی دکتر اسماعیل حسینپور. این کتاب اولین بار در سال 1400 در هزار نسخه منتشر شدهاست.
اسماعیل عزیز، پیش از این، کتاب شعر «آسمان بیمرز است» و کتاب پژوهشی-تحلیلی «دیار و دوتار» را نیز با محوریت دغدغهی مقدس و اصیلش که پاسداشت زبان مادری است، منتشر کردهبود.
به برادرم اسماعیل جان و نشر بیژنیورد برای انتشار اثر ارجمند «وهلات» خداقوت و سپاس میگویم و از این پس خواهم کوشید فراخور فرصت، شعرهای این کتاب را همراه شما بچههای نازنین و وارثان امیدآفرین زبان و فرهنگ کوردی، بازخوانی کنم.
پیشنهاد میکنم کتاب را از ”پخش کتاب کورد” در شیروان یا دیگر مراکز، تهیه و از سرچشمهی زلال این منبع مبارک، مستقیما استفاده کنید.
شعرهای کتاب وهلات، از جنبههای مختلف، شایان توجه و تاملاند که ازجمله میتوان اشاره کرد به؛
1- زبان کوردی کورمانجی اصیل و آسان. 2- مفاهیم اندیشمندانهی ارزشمند. 3- مضامین شاعرانه و کوردانهی عالی. 4- نگاه انسانی و عاشقانه به زندگی و طبیعت.
با هم شعری از کتاب وهلات بخوانیم و بپذیریم که؛ این وهلات ماست، حیف است شعرهایش را نخوانیم و قدر زیباییهایش را ندانیم؛
وەلات
مامۆستایێ گۆت:
نەخشەک ژ وەلات
رند بکشینه کەس
ددم وی، خەلات
*
زارۆکان ب شۆق
ئەو دکشاندن
ب رەنگان، وەلات
دنقشـــــــــاندن
*
مامۆستا، دەفتەر
دیتن رەنگ ب رەنگ
دەفتەرا ئارتین
سیس ما، ئەو بێدەنگ
*
گۆت: سا چ ئارتین
وەلێت ناکشیـــنی؟
گۆت: سا من گەرێ
وەلاتەک بیــــنی!
*
وەلاتێ من، هل
نێ ب دەفتەرەک
نکام بکشیـــــنم
ئەز وی ل دەرەک
*
گەرێ بکشیــــنم
ل دەشتەک فەرە
دەشتەک تژی گول
کو سوور و زەرە
*
ل ئالیەکــــی وی
بکشینم چیــــان
ل ئالیـــێ دن ژی
داران و دیـــــان
*
دخوازم ئاسمیـــن
تژی لاچیـــــن کم
وایــــێ سەرگزدان
لێ ب هیلیــــن کم
*
نکام نەکشیــــنم
بەژنــــا سیــــــاران
وان گولێن سوورە
ب رەنگێ یــــــــاران
*
ل وی مەکتەبەک
مەزن دکشیــــنم
سا زارۆکێن وی
بهـــــــارەک تینم
*
تا زارۆک، وەختێ
بهـــار، ژ رێ هـــات
ئەو، هەڤدەنگ بێژن
هەربژی وەلات!
****
شعرهای وهلات، بدون استثنا، پنجرههای مغتنمی به سمت روشنایی و دانایی اند. برای دکتر اسماعیل حسینپور و خوانندگان کتاب وهلات، یک سرزمین شادی و دانش و دوستی، آرزومندیم. تا نوشیدن شعر و شربتی دیگر از وهلات، بدرود؛
#سپاهی_لایین(کاوا زێدی)
@kaniyadil
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
تنش به ناز طبیبان، نیازمند مباد
در روزهای اخیر، بسیاری از دغدغهمندان فرهنگ و هنر و زبان کوردی، یک نگرانی مشترک داشتند و آن هم سلامتی استاد مهدی گنجبخش معروف به ئاپۆی خراسان، بود.
مهدی عزیز، به دلیل عوارض ناشی از دیابت، کمی ناخوشاحوال و ناگزیر از عمل شدهبود و از آنجا که در حال حاضر، بین ایشان و خراسان فاصلهی مکانی زیادی هست، این دوری و بیخبری، به نگرانی دوستداران ئاپۆ، بیشتر دامن زد.
شکر خدا، عمل ایشان با موفقیت انجام شد و حال عمومی مهدی عزیز، خوب و رو به بهبودی کامل است.
خواستم، به این مناسبت برای خودم و کسانی که جویای حال استاد گنجبخش هستند، ضمن اعلام خبر سلامتی، یک نکتهی نسبتا مهم عرض کنم؛
این موضوع که؛ خیلیها نگران حال عمو مهدی هستند، نشان از محبوبیت بالای این مرد بامرام و هنرمند بافرهنگ دارد.
ئاپوی خراسان، اگر چه در سالهای زندگی، همواره از طریق کار و زحمت، روزگار گذرانده و بهسختی از پس مشکلات معیشت برآمده، در عین حال، هیچگاه از دستودلبازی شخصی و معرفت فرهنگی، فاصله نگرفتهاست. نگاه گرم و قلب تپندهی استاد گنجبخش در قبال فرهنگ و زبان مادریاش؛ کوردی، برای افراد بسیاری، آموزنده و ارزشمند است. در کنار این باورمندی زلال و بیدریغ، پنجهی گرم و گیرای دوتار و صدای زنگدار و حماسی و محتوای معناگرای کلام مهدی خان هم کمک کردهاند تا بر جذبهی شخصیتی و کشش مرامی و کلامی او افزوده شود.
به نظر من به عنوان یک دوست همزبان و همفکر و همزادگاه، در رفتار و گفتار استاد گنجبخش، رازهای روشنی هست برای درک این معنی که؛ مایهگذاشتن برای دوستان، عشق خالصانه به مردم و تلاش صمیمانه برای پاسداشت و تعالی فرهنگ و زبان مادری (کوردی)، معیارهای مهمی برای داوری و دوستی جامعهی ما هستند و این معیارها، هیچگاه از چشم مردم دور نمیمانند و کهنه نمیشوند. و در این حقیقت، درس مهمی است که ایکاش همهی ما را، بارها به تامل و تعالی وادارد.
سطرهای پایانی این یادداشت کوتاه را اختصاص بدهم به دعا برای تداوم سلامتی مهدی عزیز، از زبان حافظ جان؛
تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد
وجود نازکت آزرده گزند مباد
سلامت همه آفاق در سلامت توست
به هیچ عارضه شخص تو دردمند مباد...
#سپاهی_لایین (کاوازێدی)
@kaniyadil
در روزهای اخیر، بسیاری از دغدغهمندان فرهنگ و هنر و زبان کوردی، یک نگرانی مشترک داشتند و آن هم سلامتی استاد مهدی گنجبخش معروف به ئاپۆی خراسان، بود.
مهدی عزیز، به دلیل عوارض ناشی از دیابت، کمی ناخوشاحوال و ناگزیر از عمل شدهبود و از آنجا که در حال حاضر، بین ایشان و خراسان فاصلهی مکانی زیادی هست، این دوری و بیخبری، به نگرانی دوستداران ئاپۆ، بیشتر دامن زد.
شکر خدا، عمل ایشان با موفقیت انجام شد و حال عمومی مهدی عزیز، خوب و رو به بهبودی کامل است.
خواستم، به این مناسبت برای خودم و کسانی که جویای حال استاد گنجبخش هستند، ضمن اعلام خبر سلامتی، یک نکتهی نسبتا مهم عرض کنم؛
این موضوع که؛ خیلیها نگران حال عمو مهدی هستند، نشان از محبوبیت بالای این مرد بامرام و هنرمند بافرهنگ دارد.
ئاپوی خراسان، اگر چه در سالهای زندگی، همواره از طریق کار و زحمت، روزگار گذرانده و بهسختی از پس مشکلات معیشت برآمده، در عین حال، هیچگاه از دستودلبازی شخصی و معرفت فرهنگی، فاصله نگرفتهاست. نگاه گرم و قلب تپندهی استاد گنجبخش در قبال فرهنگ و زبان مادریاش؛ کوردی، برای افراد بسیاری، آموزنده و ارزشمند است. در کنار این باورمندی زلال و بیدریغ، پنجهی گرم و گیرای دوتار و صدای زنگدار و حماسی و محتوای معناگرای کلام مهدی خان هم کمک کردهاند تا بر جذبهی شخصیتی و کشش مرامی و کلامی او افزوده شود.
به نظر من به عنوان یک دوست همزبان و همفکر و همزادگاه، در رفتار و گفتار استاد گنجبخش، رازهای روشنی هست برای درک این معنی که؛ مایهگذاشتن برای دوستان، عشق خالصانه به مردم و تلاش صمیمانه برای پاسداشت و تعالی فرهنگ و زبان مادری (کوردی)، معیارهای مهمی برای داوری و دوستی جامعهی ما هستند و این معیارها، هیچگاه از چشم مردم دور نمیمانند و کهنه نمیشوند. و در این حقیقت، درس مهمی است که ایکاش همهی ما را، بارها به تامل و تعالی وادارد.
سطرهای پایانی این یادداشت کوتاه را اختصاص بدهم به دعا برای تداوم سلامتی مهدی عزیز، از زبان حافظ جان؛
تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد
وجود نازکت آزرده گزند مباد
سلامت همه آفاق در سلامت توست
به هیچ عارضه شخص تو دردمند مباد...
#سپاهی_لایین (کاوازێدی)
@kaniyadil
Telegram
attach 📎