ذِکری
شبهه دیگر غلات درباره حسین بن روح (ره) اوّلاً غالی نافهم، جمله «وَ قِبَلَكَ أَعَزَّكَ اللَّهُ فُقَهَاءُ»را ترجمه کرده است: «چنان که خود شما و فقهای قبل از شما اهل و سزاوار آن هستید» غالی «قِبَلَک» را «قَبلَکَ» پنداشته و این ترجمه بیسر و ته را بافته است.…
توضیح آن که سبک این توقیعات به این صورت است که سؤالات نامه پرسشکننده ذکر شده و ذیل همان سؤالات، با عباراتی مثل «التوقیع»، پاسخ به صورت مزجی درج میشود. غالی به علّت جهل به زبانِ عربی و نیز عدم آشنایی با سبکِ توقیعات، هم جملات مکاتبهکننده را پاسخ امام پنداشته و هم آنها را غلط ترجمه کرده و گمان کرده طعن بزرگی بر حسین بن روح (ره) کشف کرده است! «پسته بی مغز چون لب واکند رسوا شود»
#احذروا_علی_شبابکم_الغلاة
@zecra
#احذروا_علی_شبابکم_الغلاة
@zecra
عقبنشینی غالی
غالی پس از رسوا شدن، به جای آن که از تهمت به حسین بن روح و تکذیب بیدلیل حدیث، اظهار پشیمانی کند، ضمن اعتراف به اشتباه، اشکال کودکانه دیگری مطرح کرده است: «چرا حسین بن روح به وکیل امام مراجعه نکرد؟»
اولاً از کجا فهمیده که نوبختی به وکیل امام مراجعه نکرده است؟ این گزارش صرفاً جلسه نوبختی با ابوطاهر را گزارش کرده و از اقدامات پس از آن حرفی نزده است. بلکه گزارشی در دست است که نشان میدهد با بالا گرفتن این اختلافات به ابوجعفر عَمری نیز مراجعه شده است (الغیبة، ۲۹۴).
ثانیاً اگر کسی با احادیث شیعه آشنا باشد، میداند که حتی در دوره ظهور امامان، روال بر این نبوده که در همه چیز ابتداءً به امام مراجعه شود -چه رسد به دوره غیبت. مراجعه به احادیث موجود میتوانست راه سادهتر و ابتداییتری باشد. اگر چنین نبود که احادیث امامان متقدّم را جمع نمیکردند و همواره به امام متأخّر مراجعه میکردند! چه بسا امامان، افراد را به اصحاب ارجاع میدادند. وانگهی موانع مراجعه، روند مکاتبه با امام، زمان رسیدن پاسخ و... معلوم نیست و از یک گزارش مجمل طبیعی نمیتوان چنین برداشت دور و درازی کرد.
#احذروا_علی_شبابکم_الغلاة
@zecra
غالی پس از رسوا شدن، به جای آن که از تهمت به حسین بن روح و تکذیب بیدلیل حدیث، اظهار پشیمانی کند، ضمن اعتراف به اشتباه، اشکال کودکانه دیگری مطرح کرده است: «چرا حسین بن روح به وکیل امام مراجعه نکرد؟»
اولاً از کجا فهمیده که نوبختی به وکیل امام مراجعه نکرده است؟ این گزارش صرفاً جلسه نوبختی با ابوطاهر را گزارش کرده و از اقدامات پس از آن حرفی نزده است. بلکه گزارشی در دست است که نشان میدهد با بالا گرفتن این اختلافات به ابوجعفر عَمری نیز مراجعه شده است (الغیبة، ۲۹۴).
ثانیاً اگر کسی با احادیث شیعه آشنا باشد، میداند که حتی در دوره ظهور امامان، روال بر این نبوده که در همه چیز ابتداءً به امام مراجعه شود -چه رسد به دوره غیبت. مراجعه به احادیث موجود میتوانست راه سادهتر و ابتداییتری باشد. اگر چنین نبود که احادیث امامان متقدّم را جمع نمیکردند و همواره به امام متأخّر مراجعه میکردند! چه بسا امامان، افراد را به اصحاب ارجاع میدادند. وانگهی موانع مراجعه، روند مکاتبه با امام، زمان رسیدن پاسخ و... معلوم نیست و از یک گزارش مجمل طبیعی نمیتوان چنین برداشت دور و درازی کرد.
#احذروا_علی_شبابکم_الغلاة
@zecra
خصیبی و الهدایة (۱۷)
حسین بن حمدان #خصیبی از سویی به امام باقر (ع) نسبت میدهد که یحیی بن ام الطویل را بابِ خود پس از امام سجاد (ع) دانسته است؛ و از سوی دیگر، داستان دستگیری و قتل یحیی را در پی نامهنگاری عبد الملک بن مروان به سعید بن المسیّب نسبت میدهد.
این در حالی است که عبد الملک بن مروان در سال ۸۶ق از دنیا رفته است و امام سجاد (ع) در سال ۹۴ قمری (یا ۹۵). پس بدون شک بابیتِ یحیی برای امام باقر ع با داستانِ قتل او قابل جمع نیست.
علاوه بر این دقت در سال وفات سعید بن المسیب و حجاج بن یوسف نیز اشکالات دیگری را متوجه این دو روایت میکند.
البته خصیبی در بخش بابیت یحیی بن ام الطویل، شیطنت بسیاری کرده و دروغهای بسیاری آفریده است که ان شاء الله در بحث مستقلّی به آن پرداخته خواهد شد.
#احذروا_علی_شبابکم_الغلاة
@zecra
حسین بن حمدان #خصیبی از سویی به امام باقر (ع) نسبت میدهد که یحیی بن ام الطویل را بابِ خود پس از امام سجاد (ع) دانسته است؛ و از سوی دیگر، داستان دستگیری و قتل یحیی را در پی نامهنگاری عبد الملک بن مروان به سعید بن المسیّب نسبت میدهد.
این در حالی است که عبد الملک بن مروان در سال ۸۶ق از دنیا رفته است و امام سجاد (ع) در سال ۹۴ قمری (یا ۹۵). پس بدون شک بابیتِ یحیی برای امام باقر ع با داستانِ قتل او قابل جمع نیست.
علاوه بر این دقت در سال وفات سعید بن المسیب و حجاج بن یوسف نیز اشکالات دیگری را متوجه این دو روایت میکند.
البته خصیبی در بخش بابیت یحیی بن ام الطویل، شیطنت بسیاری کرده و دروغهای بسیاری آفریده است که ان شاء الله در بحث مستقلّی به آن پرداخته خواهد شد.
#احذروا_علی_شبابکم_الغلاة
@zecra
خصیبی و الهدایة (۱۸)
از جمله شیطنتهای #خصیبی آن است که حکایت مشهور عامر شعبی درباره مناظره یحیی بن یعمر العدوانی با حجاج بن یوسف الثقفی را تحریف کرده و به یحیی بن ام الطویل بسته است.
یحیی بن یعمر العدوانی از قاریان و قاضیان مشهورِ اهل سنت بوده و داستان مناظره او با حجاج و سپس تبعید شدنش در منابع عامه و شیعه مشهور است. علاوه بر شعبی، ابوالحرب بن ابی الاسود الدئلی، عبد الملک بن عمیر و عاصم بن بهدله نیز این ماجرا را روایت کردهاند.
اما خصیبی به دروغ این داستان را تحریف کرده؛ برای آن سندی جعل نموده و به یحیی بن ام الطویل نسبت داده است!
جالب آن که خصیبی با خلط دو شخصیت «یحیی بن یعمر» و «یحیی بن ام الطویل» عنوان «یحیی بن معمر بن ام الطویل» را برساخته و هم در الهدایة الکبری و هم در الرسالة الرستباشیة این عنوان ساختگی را به کار برده است. پس از او نیز غالیان، یحیی بن ام الطویل را با همین عنوان ساختگی شناخته و در اسناد و متون روایات جعلی خود همین عنوان را به کار بردهاند!
#احذروا_علی_شبابکم_الغلاة
@zecra
از جمله شیطنتهای #خصیبی آن است که حکایت مشهور عامر شعبی درباره مناظره یحیی بن یعمر العدوانی با حجاج بن یوسف الثقفی را تحریف کرده و به یحیی بن ام الطویل بسته است.
یحیی بن یعمر العدوانی از قاریان و قاضیان مشهورِ اهل سنت بوده و داستان مناظره او با حجاج و سپس تبعید شدنش در منابع عامه و شیعه مشهور است. علاوه بر شعبی، ابوالحرب بن ابی الاسود الدئلی، عبد الملک بن عمیر و عاصم بن بهدله نیز این ماجرا را روایت کردهاند.
اما خصیبی به دروغ این داستان را تحریف کرده؛ برای آن سندی جعل نموده و به یحیی بن ام الطویل نسبت داده است!
جالب آن که خصیبی با خلط دو شخصیت «یحیی بن یعمر» و «یحیی بن ام الطویل» عنوان «یحیی بن معمر بن ام الطویل» را برساخته و هم در الهدایة الکبری و هم در الرسالة الرستباشیة این عنوان ساختگی را به کار برده است. پس از او نیز غالیان، یحیی بن ام الطویل را با همین عنوان ساختگی شناخته و در اسناد و متون روایات جعلی خود همین عنوان را به کار بردهاند!
#احذروا_علی_شبابکم_الغلاة
@zecra
یک بام و دو هوای غلات
غلات مجازی، ابتدا سعی داشتند با استناد به المقالات و الفرق، سعد بن عبد الله الاشعری (ره) را تکفیر کنند (این جا)، اما پس از این که تیرشان به سنگ خورد؛ از راه دیگر وارد شدند!
غالی با استناد به یک اختلاف ساده (ربیع الاول و ربیع الآخر) سعی دارد انتساب کتاب را به سعد انکار کند! حال آن که چنین اختلافاتی در آثار و روایات یک فرد واحد، طبیعی است؛ با این حال چنان که در تصویر مشاهده میشود، در فرق الشیعة، عین متن المقالات آمده؛ ولی به جای «ربیع الآخر»، «ربیع الاول» ضبط شده، که قرینه روشنی است بر وقوع تصحیف در المقالات.
درباره ایمان ابوطالب نیز پیشتر پاسخ داده شد.
اما این ادعا که کتاب «المقالات» را یک سنی دشمن شیعه جعل کرده باشد، در سستی و بیپایگی نظیر ادعای کسانی است که مدّعی شده بودند رجال ابن غضائری را یک ناصبی جعل کرده است!! واکاوی اطلاعات دقیق موجود در المقالات و نیز رجال ابن غضائری به خوبی نشان میدهد که نویسندگان این دو کتاب، آشنایی نزدیکی با جریانات درونی شیعه داشته است. به هر حال هر چون دلیلی بر این ادعا ارائه نشده، نیازی به بحث تفصیلیتر هم نیست.
#احذروا_علی_شبابکم_الغلاة
@zecra
غلات مجازی، ابتدا سعی داشتند با استناد به المقالات و الفرق، سعد بن عبد الله الاشعری (ره) را تکفیر کنند (این جا)، اما پس از این که تیرشان به سنگ خورد؛ از راه دیگر وارد شدند!
غالی با استناد به یک اختلاف ساده (ربیع الاول و ربیع الآخر) سعی دارد انتساب کتاب را به سعد انکار کند! حال آن که چنین اختلافاتی در آثار و روایات یک فرد واحد، طبیعی است؛ با این حال چنان که در تصویر مشاهده میشود، در فرق الشیعة، عین متن المقالات آمده؛ ولی به جای «ربیع الآخر»، «ربیع الاول» ضبط شده، که قرینه روشنی است بر وقوع تصحیف در المقالات.
درباره ایمان ابوطالب نیز پیشتر پاسخ داده شد.
اما این ادعا که کتاب «المقالات» را یک سنی دشمن شیعه جعل کرده باشد، در سستی و بیپایگی نظیر ادعای کسانی است که مدّعی شده بودند رجال ابن غضائری را یک ناصبی جعل کرده است!! واکاوی اطلاعات دقیق موجود در المقالات و نیز رجال ابن غضائری به خوبی نشان میدهد که نویسندگان این دو کتاب، آشنایی نزدیکی با جریانات درونی شیعه داشته است. به هر حال هر چون دلیلی بر این ادعا ارائه نشده، نیازی به بحث تفصیلیتر هم نیست.
#احذروا_علی_شبابکم_الغلاة
@zecra
مرزهای ایمان
عجلان ابو صالح گوید: به امام صادق ع عرض کردم مرا بر حدود (= مرزهای) ایمان آگاه کن. فرمود:
_ شهادت به این که خدایی جز الله نیست؛
_ و محمّد ص رسول خدا است؛
_ و اقرار به آن چه [رسول خدا ص] از جانب خدا آورده است؛
_ و نمازهای پنجگانه
_ و ادای زکات
_ و روزه ماه رمضان
_ و حج خانه [خدا]
_ و ولایت ولیّ ما و دشمنی با دشمن ما و همراهی با «صادقان»
«عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ يُونُسَ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ عَجْلَانَ أَبِي صَالِحٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَوْقِفْنِي عَلَى حُدُودِ الْإِيمَانِ فَقَالَ شَهَادَةُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ وَ الْإِقْرَارُ بِمَا جَاءَ بِهِ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَ صَلَوَاتُ الْخَمْسِ وَ أَدَاءُ الزَّكَاةِ وَ صَوْمُ شَهْرِ رَمَضَانَ وَ حِجُّ الْبَيْتِ وَ وَلَايَةُ وَلِيِّنَا وَ عَدَاوَةُ عَدُوِّنَا وَ الدُّخُولُ مَعَ الصَّادِقِينَ» (کلینی، الكافی، ۲/ ۱۸).
#دعائم_الاسلام #حدیث
@zecra
عجلان ابو صالح گوید: به امام صادق ع عرض کردم مرا بر حدود (= مرزهای) ایمان آگاه کن. فرمود:
_ شهادت به این که خدایی جز الله نیست؛
_ و محمّد ص رسول خدا است؛
_ و اقرار به آن چه [رسول خدا ص] از جانب خدا آورده است؛
_ و نمازهای پنجگانه
_ و ادای زکات
_ و روزه ماه رمضان
_ و حج خانه [خدا]
_ و ولایت ولیّ ما و دشمنی با دشمن ما و همراهی با «صادقان»
«عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ يُونُسَ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ عَجْلَانَ أَبِي صَالِحٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَوْقِفْنِي عَلَى حُدُودِ الْإِيمَانِ فَقَالَ شَهَادَةُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ وَ الْإِقْرَارُ بِمَا جَاءَ بِهِ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَ صَلَوَاتُ الْخَمْسِ وَ أَدَاءُ الزَّكَاةِ وَ صَوْمُ شَهْرِ رَمَضَانَ وَ حِجُّ الْبَيْتِ وَ وَلَايَةُ وَلِيِّنَا وَ عَدَاوَةُ عَدُوِّنَا وَ الدُّخُولُ مَعَ الصَّادِقِينَ» (کلینی، الكافی، ۲/ ۱۸).
#دعائم_الاسلام #حدیث
@zecra
پایههای اسلام و حدّ تقصیر
عیسی بن سری گوید: به امام صادق ع عرض کردم: مرا از پایههای اسلام آگاه کن. همان پایههایی که کسی را کوتاهی و تقصیر در شناخت آن، روا نباشد؛ که هر کس از شناخت یکی از آنها کوتاهی کند، دینش تباه شود و خداوند عملش را نپذیرد؛ و هر کس آن را بشناسد و به آن عمل کند، دینش راست گردد و عملش پذیرفته شود و برای ندانستن چیز دیگری در تنگنا نباشد [یعنی شناختِ بیش از آن ضروری نباشد]. فرمود:
- شهادت به این که خدایی جز الله نیست
- و ایمان به این که محمّد (ص) رسول خدا است
- و اقرار به آن چه محمّد (ص) از سوی خدا آورده است
- و حقّی در اموال که همان زکات است
- و ولایتی که خداوند به آن فرمان داده است؛ ولایت آل محمّد (ص)
گفتم: «هَلْ فِي الْوَلَايَةِ شَيْءٌ دُونَ شَيْءٍ فَضْلٌ يُعْرَفُ لِمَنْ أَخَذَ بِه» [۱]
فرمود: آری. خداوند فرمود: «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ» و رسول خدا (ص) فرمود: هر کس بمیرد و امامش را نشناسد به مرگ جاهلی مرده است. ابتدا رسول خدا (ص) ولی امر بود؛ سپس علی ع ولی امر شد و دیگران گفتند: ولی امر معاویه است. سپس حسن امام شد، سپس حسین ولی دیگران گفتند یزید بن معاویه امام است. هرگز این دو مساوی نیستند! هرگز این دو مساوی نیستند!
سپس امام سکوت کرد. سپس فرمود: بیشتر بگویم؟ حَکَم اَعوَر گفت: آری فدایت شوم.
امام فرمود: سپس علی بن الحسین امام بود؛ سپس محمّد بن علی ابوجعفر، امام شد و شیعه پیش از ابوجعفر [باقر ع] مناسک حج و حلال و حرام خود را [به سبب تنگناهای سیاسی، به درستی] نمیشناختند تا ابوجعفر (ع) برایش [بابِ دانش را] گشود و مناسک حج و حلال و حرامشان را بیان کرد؛ تا آن جا که مردم به شیعه محتاج شدند؛ بعد از آن که شیعه محتاج به مردم بودند
و امر [امامت] این گونه ادامه مییابد [اشاره به امامت خود و امامان پس از خود]، و زمین بدون امام نمیماند و هر کس بمیرد در حالی که امامش را نشناسد، به مرگ جاهلی مرده و زمانی به آن چه برآنی [یعنی معرفت و ولایت] محتاجتر از همیشه خواهی بود، که جانت به این جا رسد -پس امام با دست مبارک به گلوی خود اشاره کرد- و دنیا از تو بریده شود. در آن هنگام گویی: بر امر نیکویی بودم.»
منبع: کلینی، الكافي، ۲/ ۱۹-۲۰؛ همچنین نک: برقی، المحاسن، ۱/ ۹۳، ۱۵۴؛ فرات، تفسیر، ۱۰۹؛ عیاشی، تفسیر، ۱/ ۱۵۲؛ کشی، الرجال، ۴۲۴؛ ابن بابویه، ثواب الاعمال، ۲۰۵
————————————————
[۱] چون در معنای این عبارت، ابهام و اختلاف بود، بدون ترجمه رها شد. یکی از معانی که ذکر شده این است که آیا نشانه و فضل و خصوصیتی برای شخصی از آل محمد (ص) بعینه وجود دارد که امامت برای او شناخته شود؟
#دعائم_الاسلام #حدیث
@zecra
عیسی بن سری گوید: به امام صادق ع عرض کردم: مرا از پایههای اسلام آگاه کن. همان پایههایی که کسی را کوتاهی و تقصیر در شناخت آن، روا نباشد؛ که هر کس از شناخت یکی از آنها کوتاهی کند، دینش تباه شود و خداوند عملش را نپذیرد؛ و هر کس آن را بشناسد و به آن عمل کند، دینش راست گردد و عملش پذیرفته شود و برای ندانستن چیز دیگری در تنگنا نباشد [یعنی شناختِ بیش از آن ضروری نباشد]. فرمود:
- شهادت به این که خدایی جز الله نیست
- و ایمان به این که محمّد (ص) رسول خدا است
- و اقرار به آن چه محمّد (ص) از سوی خدا آورده است
- و حقّی در اموال که همان زکات است
- و ولایتی که خداوند به آن فرمان داده است؛ ولایت آل محمّد (ص)
گفتم: «هَلْ فِي الْوَلَايَةِ شَيْءٌ دُونَ شَيْءٍ فَضْلٌ يُعْرَفُ لِمَنْ أَخَذَ بِه» [۱]
فرمود: آری. خداوند فرمود: «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ» و رسول خدا (ص) فرمود: هر کس بمیرد و امامش را نشناسد به مرگ جاهلی مرده است. ابتدا رسول خدا (ص) ولی امر بود؛ سپس علی ع ولی امر شد و دیگران گفتند: ولی امر معاویه است. سپس حسن امام شد، سپس حسین ولی دیگران گفتند یزید بن معاویه امام است. هرگز این دو مساوی نیستند! هرگز این دو مساوی نیستند!
سپس امام سکوت کرد. سپس فرمود: بیشتر بگویم؟ حَکَم اَعوَر گفت: آری فدایت شوم.
امام فرمود: سپس علی بن الحسین امام بود؛ سپس محمّد بن علی ابوجعفر، امام شد و شیعه پیش از ابوجعفر [باقر ع] مناسک حج و حلال و حرام خود را [به سبب تنگناهای سیاسی، به درستی] نمیشناختند تا ابوجعفر (ع) برایش [بابِ دانش را] گشود و مناسک حج و حلال و حرامشان را بیان کرد؛ تا آن جا که مردم به شیعه محتاج شدند؛ بعد از آن که شیعه محتاج به مردم بودند
و امر [امامت] این گونه ادامه مییابد [اشاره به امامت خود و امامان پس از خود]، و زمین بدون امام نمیماند و هر کس بمیرد در حالی که امامش را نشناسد، به مرگ جاهلی مرده و زمانی به آن چه برآنی [یعنی معرفت و ولایت] محتاجتر از همیشه خواهی بود، که جانت به این جا رسد -پس امام با دست مبارک به گلوی خود اشاره کرد- و دنیا از تو بریده شود. در آن هنگام گویی: بر امر نیکویی بودم.»
منبع: کلینی، الكافي، ۲/ ۱۹-۲۰؛ همچنین نک: برقی، المحاسن، ۱/ ۹۳، ۱۵۴؛ فرات، تفسیر، ۱۰۹؛ عیاشی، تفسیر، ۱/ ۱۵۲؛ کشی، الرجال، ۴۲۴؛ ابن بابویه، ثواب الاعمال، ۲۰۵
————————————————
[۱] چون در معنای این عبارت، ابهام و اختلاف بود، بدون ترجمه رها شد. یکی از معانی که ذکر شده این است که آیا نشانه و فضل و خصوصیتی برای شخصی از آل محمد (ص) بعینه وجود دارد که امامت برای او شناخته شود؟
#دعائم_الاسلام #حدیث
@zecra
سه نفر که یهودی میمیرند!
۱. أَبُو عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيُّ عَمَّنْ ذَكَرَهُ عَنْ حَفْصِ بْنِ عُمَرَ عَنْ سَالِمٍ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: مَنْ مَنَعَ قِيرَاطاً مِنَ الزَّكَاةِ فَلْيَمُتْ إِنْ شَاءَ يَهُودِيّاً أَوْ نَصْرَانِيّاً. (الكافي، ج۳، ص۵۰۵)
از امام صادق ع روایت شد که فرمود: هر کس از پرداخت یک قیراط (=۱/۲۴ یا ۱/۲۰دینار) از زکات خودداری کند، پس باید -به دلخواه خود- یهودی یا نصرانی بمیرد.
۲. أَبُو عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنْ ذَرِيحٍ الْمُحَارِبِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: مَنْ مَاتَ وَ لَمْ يَحُجَّ حَجَّةَ الْإِسْلَامِ لَمْ يَمْنَعْهُ مِنْ ذَلِكَ حَاجَةٌ تُجْحِفُ بِهِ أَوْ مَرَضٌ لَا يُطِيقُ فِيهِ الْحَجَّ أَوْ سُلْطَانٌ يَمْنَعُهُ فَلْيَمُتْ يَهُودِيّاً أَوْ نَصْرَانِيّاً. (الكافي، ج۴، ص۲۶۸)
از امام صادق ع روایت شد که فرمود: هر کس بمیرد در حالی که حجّة الاسلام (حج واجب) را به جا نیاورده باشد، بدون این که نیازی به او آسیب زده و او را مانع شده باشد یا مَرَضی که به خاطر آن توان حج را نداشته یا سلطانی که مانع او شده باید، پس باید یهودی یا نصرانی بمیرد.
۳. عنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ مِهْرَانَ عَنْ رَجُلٍ عَنْ أَبِي الْمَغْرَاءِ عَنْ ذَرِيحٍ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: مِنَّا الْإِمَامُ الْمَفْرُوضُ طَاعَتُهُ مَنْ جَحَدَهُ مَاتَ يَهُودِيّاً أَوْ نَصْرَانِيّاً وَ اللَّهِ مَا تَرَكَ اللَّهُ الْأَرْضَ مُنْذُ قَبَضَ اللَّهُ آدَمَ إِلَّا وَ فِيهَا إِمَامٌ يُهْتَدَى بِهِ إِلَى اللَّهِ حُجَّةً عَلَى الْعِبَادِ مَنْ تَرَكَهُ هَلَكَ وَ مَنْ لَزِمَهُ نَجَا حَقّاً عَلَى اللَّهِ. (المحاسن، ج۱، ص۹۲)
از امام صادق ع روایت شد که فرمود: در میان ما امامی است که اطاعتش واجب است. هر کس او را انکار کند، یهودی یا نصرانی میمیرد. به خدا سوگند خداوند از زمانی که جان آدم (ع) را ستانده، زمین را بدون امامی که مردم با آن به سوی خدا راه برند، رها نکرده است؛ امامی که حجت بر بندگان خدا است. هر کس او را رها کند، نابود میشود و هر کس با او همراهی کند، نجات مییابد؛ این حقّ [لازم] است بر خدا.
در سه روایت بالا برای ترک عمدی زکات، حج و ولایت -که هر سه بنا بر احادیث پیشین از پایهها و حدود اسلام هستند- فرجام یکسانی ترسیم شده است: مرگِ بدون ایمان و عاقبتی یهودیگونه.
#دعائم_الاسلام
#حدیث
@zecra
۱. أَبُو عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيُّ عَمَّنْ ذَكَرَهُ عَنْ حَفْصِ بْنِ عُمَرَ عَنْ سَالِمٍ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: مَنْ مَنَعَ قِيرَاطاً مِنَ الزَّكَاةِ فَلْيَمُتْ إِنْ شَاءَ يَهُودِيّاً أَوْ نَصْرَانِيّاً. (الكافي، ج۳، ص۵۰۵)
از امام صادق ع روایت شد که فرمود: هر کس از پرداخت یک قیراط (=۱/۲۴ یا ۱/۲۰دینار) از زکات خودداری کند، پس باید -به دلخواه خود- یهودی یا نصرانی بمیرد.
۲. أَبُو عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنْ ذَرِيحٍ الْمُحَارِبِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: مَنْ مَاتَ وَ لَمْ يَحُجَّ حَجَّةَ الْإِسْلَامِ لَمْ يَمْنَعْهُ مِنْ ذَلِكَ حَاجَةٌ تُجْحِفُ بِهِ أَوْ مَرَضٌ لَا يُطِيقُ فِيهِ الْحَجَّ أَوْ سُلْطَانٌ يَمْنَعُهُ فَلْيَمُتْ يَهُودِيّاً أَوْ نَصْرَانِيّاً. (الكافي، ج۴، ص۲۶۸)
از امام صادق ع روایت شد که فرمود: هر کس بمیرد در حالی که حجّة الاسلام (حج واجب) را به جا نیاورده باشد، بدون این که نیازی به او آسیب زده و او را مانع شده باشد یا مَرَضی که به خاطر آن توان حج را نداشته یا سلطانی که مانع او شده باید، پس باید یهودی یا نصرانی بمیرد.
۳. عنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ مِهْرَانَ عَنْ رَجُلٍ عَنْ أَبِي الْمَغْرَاءِ عَنْ ذَرِيحٍ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: مِنَّا الْإِمَامُ الْمَفْرُوضُ طَاعَتُهُ مَنْ جَحَدَهُ مَاتَ يَهُودِيّاً أَوْ نَصْرَانِيّاً وَ اللَّهِ مَا تَرَكَ اللَّهُ الْأَرْضَ مُنْذُ قَبَضَ اللَّهُ آدَمَ إِلَّا وَ فِيهَا إِمَامٌ يُهْتَدَى بِهِ إِلَى اللَّهِ حُجَّةً عَلَى الْعِبَادِ مَنْ تَرَكَهُ هَلَكَ وَ مَنْ لَزِمَهُ نَجَا حَقّاً عَلَى اللَّهِ. (المحاسن، ج۱، ص۹۲)
از امام صادق ع روایت شد که فرمود: در میان ما امامی است که اطاعتش واجب است. هر کس او را انکار کند، یهودی یا نصرانی میمیرد. به خدا سوگند خداوند از زمانی که جان آدم (ع) را ستانده، زمین را بدون امامی که مردم با آن به سوی خدا راه برند، رها نکرده است؛ امامی که حجت بر بندگان خدا است. هر کس او را رها کند، نابود میشود و هر کس با او همراهی کند، نجات مییابد؛ این حقّ [لازم] است بر خدا.
در سه روایت بالا برای ترک عمدی زکات، حج و ولایت -که هر سه بنا بر احادیث پیشین از پایهها و حدود اسلام هستند- فرجام یکسانی ترسیم شده است: مرگِ بدون ایمان و عاقبتی یهودیگونه.
#دعائم_الاسلام
#حدیث
@zecra
Telegram
ذِکری
مرزهای ایمان
عجلان ابو صالح گوید: به امام صادق ع عرض کردم مرا بر حدود (= مرزهای) ایمان آگاه کن. فرمود:
_ شهادت به این که خدایی جز الله نیست؛
_ و محمّد ص رسول خدا است؛
_ و اقرار به آن چه [رسول خدا ص] از جانب خدا آورده است؛
_ و نمازهای پنجگانه
_ و ادای زکات…
عجلان ابو صالح گوید: به امام صادق ع عرض کردم مرا بر حدود (= مرزهای) ایمان آگاه کن. فرمود:
_ شهادت به این که خدایی جز الله نیست؛
_ و محمّد ص رسول خدا است؛
_ و اقرار به آن چه [رسول خدا ص] از جانب خدا آورده است؛
_ و نمازهای پنجگانه
_ و ادای زکات…
خصیبی و الهدایة (۱۹)
حسین بن حمدان #خصیبی و انکار شهادتِ حضرت زهرا (س) در راستای افکار غالیانه خود:
https://t.me/nosakh_shii/1797
https://t.me/nosakh_shii/1802
توضیحاتی پیرامون آن:
https://t.me/gholow2/2164
#احذروا_علی_شبابکم_الغلاة
@zecra
حسین بن حمدان #خصیبی و انکار شهادتِ حضرت زهرا (س) در راستای افکار غالیانه خود:
https://t.me/nosakh_shii/1797
https://t.me/nosakh_shii/1802
توضیحاتی پیرامون آن:
https://t.me/gholow2/2164
#احذروا_علی_شبابکم_الغلاة
@zecra
Telegram
میراث خطی شیعه
◀️ : الصفحة ۱۱ من دیوان الخصیبي فیها محل الشاهد
Forwarded from باغِ خِرَد | شهاب رویانیان
ابوبکر در بستر مرگ:
کاش خانهٔ فاطمه را نمیگشودم
حُمَیْدِ بْنِ زَنْجَوَیْه، معروف به ابواحمد اَزْدی نَسایی (حدود ۱۸۰-۲۵۱ق) فقیهِ موثق و زهدگرای اهلسنت و صاحب کتاب پراهمیت الاموال، در این کتاب آورده است که عبدالرحمان بن عوف در هنگام بیماریِ منجر به فوت ابوبکر به عیادت او رفته بود که ابوبکر به او گفت:
من از دنیا بر چیزی تأسف نمیخورم مگر سه چیز که دوست داشتم انجام نمیدادم... کاش خانهٔ فاطمه را نمیگشودم؛ اگرچه آن را برای جنگ بسته بودند.
منابع
۱. ابنزَنْجَوَیْه، ابواحمد حُمَید بن مَخْلَد اَزْدی نَسایی، ۱۴۰۶ق/۱۹۸۶م، الاموال، ۳ ج، تحقیق: شاکر ذیب فیاض، مرکز الملک فیصل للبحوث و الدراسات الاسلامیه، چ ۱، ریاض.
۲. حاج منوچهری، فرامرز، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی، وبگاه، «حُمَیْدِ بْنِ زَنْجَوَیْه».
@shahab_rouyanian
کاش خانهٔ فاطمه را نمیگشودم
حُمَیْدِ بْنِ زَنْجَوَیْه، معروف به ابواحمد اَزْدی نَسایی (حدود ۱۸۰-۲۵۱ق) فقیهِ موثق و زهدگرای اهلسنت و صاحب کتاب پراهمیت الاموال، در این کتاب آورده است که عبدالرحمان بن عوف در هنگام بیماریِ منجر به فوت ابوبکر به عیادت او رفته بود که ابوبکر به او گفت:
من از دنیا بر چیزی تأسف نمیخورم مگر سه چیز که دوست داشتم انجام نمیدادم... کاش خانهٔ فاطمه را نمیگشودم؛ اگرچه آن را برای جنگ بسته بودند.
منابع
۱. ابنزَنْجَوَیْه، ابواحمد حُمَید بن مَخْلَد اَزْدی نَسایی، ۱۴۰۶ق/۱۹۸۶م، الاموال، ۳ ج، تحقیق: شاکر ذیب فیاض، مرکز الملک فیصل للبحوث و الدراسات الاسلامیه، چ ۱، ریاض.
۲. حاج منوچهری، فرامرز، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی، وبگاه، «حُمَیْدِ بْنِ زَنْجَوَیْه».
@shahab_rouyanian
پیج کانال غلوپژوهی در اینستاگرام:
https://instagram.com/gholow2
حدیث بهترین سوغات:
https://t.me/kotob_sh/836
نقد کتاب محک:
https://t.me/ebnearabi/1657
انتساب علم غیب به غیر خدا:
https://t.me/eategadat/471
صحیفه زهد:
https://t.me/Alasar_1/29
بررسی کتابهای دین و زندگی:
https://t.me/RKQuran/5
برزخ میان خالق و مخلوق:
https://t.me/madraseh_kalam/1374
https://instagram.com/gholow2
حدیث بهترین سوغات:
https://t.me/kotob_sh/836
نقد کتاب محک:
https://t.me/ebnearabi/1657
انتساب علم غیب به غیر خدا:
https://t.me/eategadat/471
صحیفه زهد:
https://t.me/Alasar_1/29
بررسی کتابهای دین و زندگی:
https://t.me/RKQuran/5
برزخ میان خالق و مخلوق:
https://t.me/madraseh_kalam/1374
Telegram
آثار کهن شیعه
بسم الله الرحمن الرحیم
🖌حدیث، بهترین سوغات!
#تربیت_شیعه
🔷 وقتی منابع حدیثی شیعه را ورق می زنیم، سال هایی زرین تجسم پیدا می کند که دلباختگانی مشتاقانه چشم به دهان مبارک حجت خدا (علیه السلام) دوخته و آن سخنان دلنشین را به گوش جان می سپردند.
هرچند بسیار…
🖌حدیث، بهترین سوغات!
#تربیت_شیعه
🔷 وقتی منابع حدیثی شیعه را ورق می زنیم، سال هایی زرین تجسم پیدا می کند که دلباختگانی مشتاقانه چشم به دهان مبارک حجت خدا (علیه السلام) دوخته و آن سخنان دلنشین را به گوش جان می سپردند.
هرچند بسیار…
نگاهی گذرا بر خداشناسی اهل سنّت
با مرور کتاب عثمان بن سعید الدارمی (۱)
هر انسان خردمندی تصدیق میکند که «دین» بر پایه «خداشناسی» است. از این رو هر مذهبی از مذاهب مسلمین، در گام نخست باید دیدگاهِ خود را نسبت به #توحید تبیین کند.
بنابراین یک معیار برای تشخیص حقّ از باطل و تعیین مذهب صحیح، ارزیابی خداشناسی هر یک از مذاهب است. برای نمونه اگر #اهل_سنت، در دین راه درستی پیمودهاند باید بتوانند ما را با خدا آشنا کنند. طبعاً خداوند حکیم، دین خود را نفرستاده تا صرفاً قرنها ثناگوی چند صحابی یا چند خلیفه باشیم و از خداشناسی چیزی ندانیم.
در این جا نگاهی گذرا خواهیم داشت بر خداشناسی اهل سنّت با تقریرِ یکی از بزرگان سلفشان، «عثمان بن سعید الدارمی» (م۲۸۰ق). در تصویر بخشی از توصیفاتِ بلندِ ذهبی در سیر اعلام النبلاء درباره «دارمی» و کتابِ اعتقادیِ او دیده می شود.
وَ ما يَسْتَوِي الْأَعْمى وَ الْبَصِيرُ وَ لَا الظُّلُماتُ وَ لَا النُّورُ وَ لَا الظِّلُّ وَ لَا الْحَرُورُ وَ ما يَسْتَوِي الْأَحْياءُ وَ لَا الْأَمْوات (فاطر:۱۹-۲۲)
@zecra
با مرور کتاب عثمان بن سعید الدارمی (۱)
هر انسان خردمندی تصدیق میکند که «دین» بر پایه «خداشناسی» است. از این رو هر مذهبی از مذاهب مسلمین، در گام نخست باید دیدگاهِ خود را نسبت به #توحید تبیین کند.
بنابراین یک معیار برای تشخیص حقّ از باطل و تعیین مذهب صحیح، ارزیابی خداشناسی هر یک از مذاهب است. برای نمونه اگر #اهل_سنت، در دین راه درستی پیمودهاند باید بتوانند ما را با خدا آشنا کنند. طبعاً خداوند حکیم، دین خود را نفرستاده تا صرفاً قرنها ثناگوی چند صحابی یا چند خلیفه باشیم و از خداشناسی چیزی ندانیم.
در این جا نگاهی گذرا خواهیم داشت بر خداشناسی اهل سنّت با تقریرِ یکی از بزرگان سلفشان، «عثمان بن سعید الدارمی» (م۲۸۰ق). در تصویر بخشی از توصیفاتِ بلندِ ذهبی در سیر اعلام النبلاء درباره «دارمی» و کتابِ اعتقادیِ او دیده می شود.
وَ ما يَسْتَوِي الْأَعْمى وَ الْبَصِيرُ وَ لَا الظُّلُماتُ وَ لَا النُّورُ وَ لَا الظِّلُّ وَ لَا الْحَرُورُ وَ ما يَسْتَوِي الْأَحْياءُ وَ لَا الْأَمْوات (فاطر:۱۹-۲۲)
@zecra
نگاهی گذرا به خداشناسی اهل سنت (۲)
نخستین اعتراضِ دارمی، به «معارضان» -که با انواع تکفیر همراه شده- آن است که چرا درک نشدن خداوند با حواسّ پنجگانه را از لوازم #توحید بر شمردهاند؟!
از نظر دارمی، کفری بالاتر از این نیست که بگوییم: خدا نه چشیدنی است؛ نه بوییدنی؛ نه لمس شدنی؛ نه دیدنی و نه شنیدنی!
اوج فکرِ دارمی آن است که مانندِ مادّیها میپندارد، اگر چیزی از حواسّ پنجگانه انسان بیرون باشد، «لاشیء» و معدوم است!
نخستین سؤال این که چرا باید، ملاک بودن و نبودن، قابلیت ادراک با حواسّ پنجگانه باشد؟! غیر از این که انسانِ خودبین و جهول، خود را ملاک هستی میداند و میپندارد که هر چیزی از سوراخ چشم و گوش و دهان و بینیاش ردّ نشد، بهرهای از هستی ندارد؟!
و دومین سؤال این که اگر خدا هم به حواسّ پنجگانه درک میشود، فرق بین خالق و مخلوق چیست و چرا خدا خالق است و دیگر موجودات -که آنها هم همین صفات را دارند- مخلوق؟! و سؤال دیگری که فرع بر سؤال دوم است آن که اعتراضِ سنّیان به غلات و مسیحیان و دیگر مشرکان چیست؟ اگر خدای #اهل_سنت به حواسّ پنجگانه درک میشود، چرا این خدا، خدای غلات یا مسیحیان یا دیگر مشرکان نباشد؟!
@zecra
نخستین اعتراضِ دارمی، به «معارضان» -که با انواع تکفیر همراه شده- آن است که چرا درک نشدن خداوند با حواسّ پنجگانه را از لوازم #توحید بر شمردهاند؟!
از نظر دارمی، کفری بالاتر از این نیست که بگوییم: خدا نه چشیدنی است؛ نه بوییدنی؛ نه لمس شدنی؛ نه دیدنی و نه شنیدنی!
اوج فکرِ دارمی آن است که مانندِ مادّیها میپندارد، اگر چیزی از حواسّ پنجگانه انسان بیرون باشد، «لاشیء» و معدوم است!
نخستین سؤال این که چرا باید، ملاک بودن و نبودن، قابلیت ادراک با حواسّ پنجگانه باشد؟! غیر از این که انسانِ خودبین و جهول، خود را ملاک هستی میداند و میپندارد که هر چیزی از سوراخ چشم و گوش و دهان و بینیاش ردّ نشد، بهرهای از هستی ندارد؟!
و دومین سؤال این که اگر خدا هم به حواسّ پنجگانه درک میشود، فرق بین خالق و مخلوق چیست و چرا خدا خالق است و دیگر موجودات -که آنها هم همین صفات را دارند- مخلوق؟! و سؤال دیگری که فرع بر سؤال دوم است آن که اعتراضِ سنّیان به غلات و مسیحیان و دیگر مشرکان چیست؟ اگر خدای #اهل_سنت به حواسّ پنجگانه درک میشود، چرا این خدا، خدای غلات یا مسیحیان یا دیگر مشرکان نباشد؟!
@zecra