ابوعلی محمد بن حسن بن هیثم بصری[۲] به اختصار ابن هیثم (۳۵۴–۴۳۰) ریاضیدان، اخترشناس و فیزیکدان .[۳][۴][۵][۶][۷][۸] از او به عنوان «پدر نورشناسی مدرن» یاد میشود.[۹][۱۰] او مشارکت عمدهای در اصول نورشناسی و بینایی داشته است. تأثیرگذارترین اثر وی یعنی المناظر (زبان عربی: کتاب المناظر، کتاب نورشناسی) در طول سالهای ۱۰۱۱–۱۰۲۱ میلادی نوشته شده است.[۱۱] او همچنین دربارهٔ فلسفه، الهیات و پزشکی نیز نوشته است.[۱۲]
به دید برخی پژوهشگران ابن هیثم نخستین دانشمند جهان است که سرعت صوت را محاسبه کرده است. ابن هیثم با معیار متعارف اندازهگیری طول در زمان خود، که واحد ذرع بود، سرعت نور و دور کره زمین را محاسبه کرد. وی نخستین کسی است که ۷۰۰ سال پیش از نیوتن به بررسی ویژگیهای نور پرداخت.
ابن هیثم ۵ سده پیش از دانشمندان رنسانس روش علمی را که مبتنی بر آزمایش است، پایه گذاشت.[۱۳][۱۴][۱۵][۱۶][۱۷]
زندگی
نظریه ابن هیثم دربارهٔ نور
در حدود ۳۵۴ قمری (۹۶۵ میلادی) در بصره زاده شد. در ۱۰۲۰ م در دوران خلیفه الحاکم (۹۸۵–۱۰۲۱ میلادی) به مصر رفت تا جریان نیل را تنظیم کند هنگامی که به ممکن نبودن این کار پی برد، با وجود خشم خلیفه، کار را رها کرد تا اینکه پس از مرگ خلیفه، دوباره به قاهره برگشته و با رونویسی کتابهای علمی تا پایان عمر به گذران زندگی پرداخت.[۱۸]
ابن هیثم بر آن بود که تنها راه رسیدن به حق دانشی است بر پایهٔ امور حسی و عقلی — یعنی طبیعیات و الهیات و منطق.
او در بصره منصب دیوانی داشت، و به جنون تظاهر کرد تا برکنارش کنند و بتواند به علم بپردازد. او سپس به مصر و نزد الحاکم فرمانروای فاطمی آنجا رفت. در مصر، ابن هیثم در صدر گروهی از مهندسین در خصوص نیل و تنظیم جریان آن پژوهش کرد ولی به این نتیجه رسید که این کار ممکن نیست. خلیفه از این نتیجه عصبانی گشت و ابن هیثم را به جای یک منصب علمی به کار دیوانی برگمارد. ابن هیثم پذیرفت ولی دوباره به جنون تظاهر کرد، که خلیفه او را در خانهاش زندانی، اموال وی را مصادره و کسی را به عنوان قیم او منصوب کرد. پس از مرگ الحاکم دیگر به جنون تظاهر نکرد و آزاد شد و اموالش را پس گرفت. باقی عمر مشغول نوشتن کتب علمی بود.[۲]
وی را بطلمیوس دوم یا «فیزیکدان» نیز خواندهاند. در سدههای میانه در اروپا الهازن خوانده میشد. ابن هیثم تفاسیر روشنگری در آثار ارسطو، بطلمیوس و اقلیدوس، ریاضیدان یونانی دارد. عمدتاً در قاهره زندگی کرده و در همانجا در سن ۷۶ سالگی درگذشت.
کارها
ابن هیثم پدر علم فیزیک نور و آغازکننده تحولاتی است که بعدها به ساخت دوربین عکاسی، دوربین سینما و پروژکتور پخش فیلم منجر شد. ابن هیثم تلاش زیادی در شناخت فیزیک نور انجام داد. او رسالهای دربارهٔ نور نوشت و ذرهبین را ساخت. به نسبت زاویه تابش و زاویه انکسار پی برد و اصول تاریکخانه را شرح داد و در مورد قسمتهای مختلف چشم بحث کرد. رسالهٔ نور ابن هیثم نفوذ زیادی در اروپا گذاشت. کارهای وی توسط کمالالدین فارسی پیگیری شد. بیش از بیست اثر بازمانده از ابن هیثم ویژه مسائل نجومی است.
شهرت ابن هیثم در نجوم بیشتر به سبب تألیف رسالهای است به نام مقاله فی هیئته العالم. ظاهراً این رساله از آثار جوانی او است، زیرا در آن از «پرتوی که از چشم خارج میشود» سخن گفته است و ماه را جسمی صیقلی توصیف کرده که نور خورشید را «باز میتاباند».
این دو نظر را وی در المناظر و مقاله فی ضوء القمر رد کرده است این رساله تنها نوشته نجومی ابن هیثم است که در سدههای میانه به باختر راه یافته است. آبراهام هبرایوس آن را به سفارش آلفونسوی دهم، شاه کاستیل (درگذشته: ۱۲۸۴ میلادی) به اسپانیایی ترجمه کرد و این ترجمه را مترجم ناشناسی (تحت عنوان کتاب جهان و آسمان) به لاتینی درآورد. در این رساله ابن هیثم ثابت میکند که اگر ماه مانند آینهای رفتار کند، لازم میآید که سطحی از ماه که نور خورشید را به زمین باز میتاباند کوچکتر از سطحی باشد که ما میبینیم، پس نتیجه میگیرد که ماه نور عرضی خود را در دریت مانند اجسام منیر، یعنی از همه سطح خود و در همه جهات گسیل میدارد، این نظر با استفاده از یک ذاتالثقبتین نجومی ثابت میشود.
به دید برخی پژوهشگران ابن هیثم نخستین دانشمند جهان است که سرعت صوت را محاسبه کرده است. ابن هیثم با معیار متعارف اندازهگیری طول در زمان خود، که واحد ذرع بود، سرعت نور و دور کره زمین را محاسبه کرد. وی نخستین کسی است که ۷۰۰ سال پیش از نیوتن به بررسی ویژگیهای نور پرداخت.
ابن هیثم ۵ سده پیش از دانشمندان رنسانس روش علمی را که مبتنی بر آزمایش است، پایه گذاشت.[۱۳][۱۴][۱۵][۱۶][۱۷]
زندگی
نظریه ابن هیثم دربارهٔ نور
در حدود ۳۵۴ قمری (۹۶۵ میلادی) در بصره زاده شد. در ۱۰۲۰ م در دوران خلیفه الحاکم (۹۸۵–۱۰۲۱ میلادی) به مصر رفت تا جریان نیل را تنظیم کند هنگامی که به ممکن نبودن این کار پی برد، با وجود خشم خلیفه، کار را رها کرد تا اینکه پس از مرگ خلیفه، دوباره به قاهره برگشته و با رونویسی کتابهای علمی تا پایان عمر به گذران زندگی پرداخت.[۱۸]
ابن هیثم بر آن بود که تنها راه رسیدن به حق دانشی است بر پایهٔ امور حسی و عقلی — یعنی طبیعیات و الهیات و منطق.
او در بصره منصب دیوانی داشت، و به جنون تظاهر کرد تا برکنارش کنند و بتواند به علم بپردازد. او سپس به مصر و نزد الحاکم فرمانروای فاطمی آنجا رفت. در مصر، ابن هیثم در صدر گروهی از مهندسین در خصوص نیل و تنظیم جریان آن پژوهش کرد ولی به این نتیجه رسید که این کار ممکن نیست. خلیفه از این نتیجه عصبانی گشت و ابن هیثم را به جای یک منصب علمی به کار دیوانی برگمارد. ابن هیثم پذیرفت ولی دوباره به جنون تظاهر کرد، که خلیفه او را در خانهاش زندانی، اموال وی را مصادره و کسی را به عنوان قیم او منصوب کرد. پس از مرگ الحاکم دیگر به جنون تظاهر نکرد و آزاد شد و اموالش را پس گرفت. باقی عمر مشغول نوشتن کتب علمی بود.[۲]
وی را بطلمیوس دوم یا «فیزیکدان» نیز خواندهاند. در سدههای میانه در اروپا الهازن خوانده میشد. ابن هیثم تفاسیر روشنگری در آثار ارسطو، بطلمیوس و اقلیدوس، ریاضیدان یونانی دارد. عمدتاً در قاهره زندگی کرده و در همانجا در سن ۷۶ سالگی درگذشت.
کارها
ابن هیثم پدر علم فیزیک نور و آغازکننده تحولاتی است که بعدها به ساخت دوربین عکاسی، دوربین سینما و پروژکتور پخش فیلم منجر شد. ابن هیثم تلاش زیادی در شناخت فیزیک نور انجام داد. او رسالهای دربارهٔ نور نوشت و ذرهبین را ساخت. به نسبت زاویه تابش و زاویه انکسار پی برد و اصول تاریکخانه را شرح داد و در مورد قسمتهای مختلف چشم بحث کرد. رسالهٔ نور ابن هیثم نفوذ زیادی در اروپا گذاشت. کارهای وی توسط کمالالدین فارسی پیگیری شد. بیش از بیست اثر بازمانده از ابن هیثم ویژه مسائل نجومی است.
شهرت ابن هیثم در نجوم بیشتر به سبب تألیف رسالهای است به نام مقاله فی هیئته العالم. ظاهراً این رساله از آثار جوانی او است، زیرا در آن از «پرتوی که از چشم خارج میشود» سخن گفته است و ماه را جسمی صیقلی توصیف کرده که نور خورشید را «باز میتاباند».
این دو نظر را وی در المناظر و مقاله فی ضوء القمر رد کرده است این رساله تنها نوشته نجومی ابن هیثم است که در سدههای میانه به باختر راه یافته است. آبراهام هبرایوس آن را به سفارش آلفونسوی دهم، شاه کاستیل (درگذشته: ۱۲۸۴ میلادی) به اسپانیایی ترجمه کرد و این ترجمه را مترجم ناشناسی (تحت عنوان کتاب جهان و آسمان) به لاتینی درآورد. در این رساله ابن هیثم ثابت میکند که اگر ماه مانند آینهای رفتار کند، لازم میآید که سطحی از ماه که نور خورشید را به زمین باز میتاباند کوچکتر از سطحی باشد که ما میبینیم، پس نتیجه میگیرد که ماه نور عرضی خود را در دریت مانند اجسام منیر، یعنی از همه سطح خود و در همه جهات گسیل میدارد، این نظر با استفاده از یک ذاتالثقبتین نجومی ثابت میشود.
👍41❤17🔥2👌1
از این رو وی آسمان را متشکل از مجموعهای از پوستههای کروی (با افلاک) هم مرکز فرض کرده است که برهم مماسند و درون یکدیگر میچرخند، در داخل ضخامت هر پوسته، که نماینده فلک یکی از سیارات است، پوستههای هم مرکز و خارج از مرکز و کرات کامل دیگری وجود دارد که به ترتیب با افلاک خارج از مرکز و افلاک تدویر متناظرند. همه پوستهها و کرهها سر جای خود و به گرد مرکز خود میچرخند، و از ترکیب آنها حرکت ظاهری سیاره که طبق فرض روی استوای فلک تدویر قرار دارد، پدید میآید. ابن هیثم با توصیف دقیق همه حرکتهایی که در کار میآیند، در واقع گزارشی کامل و روشن و غیر فنی از نظریه بطلمیوس دربارهٔ سیارات ارائه میکند، و همین نکته راز محبوبیت رساله او را آشکار میکند.[نیازمند منبع] ایراد ابن هیثم به حرکت پنجم ماه که در فصل پنجم از مقاله پنجم مجسطی بیان شده، بسیار آموزنده است. این اشکال کاملاً از نوع برهان خلف است، زیرا «ثابت میکند» که چنین حرکتی از لحاظ فیزیکی محال است. بطلمیوس فرض کرده بود که هنگام حرکت فلک تدویر ماه بر فلک حامل خارج مرکز آن قطری که از اوج تدویر میگذرد (هنگامی که، مرکز فلک تدویر بر اوج فلک حامل است) طوری میچرخد که همیشه در امتداد نقطهای در روی خط اوج و حضیض است (این نقطه را «نقطه المحاذات» میگویند)؛ به طوری که مرکز دائرةالبروج در وسط خطی است که این نقطه را به مرکز فلک حامل وصل میکند. این فرض ایجاب میکند که وقتی فلک تدویر یک دور کامل روی فلک حامل خود میچرخد، قطر آن به تناوب، در دو جهت مخالف بچرخد. اما ابن هیثم میگوید که چنین حرکتی را تنها یک کره ایجاد میکند، که به تناوب در دو جهت مختلف میچرخد، یا دو کره که یکی بیحرکت میماند و دیگری در جهت خاص خود میچرخد. چون فرض جسمی با این اوصاف ممکن نیست، بنابراین ممکن نیست که قطر فلک تدویر در امتداد آن نقطه مفروض باشد.
ابن هیثم یک تصویر را هم فرافکن (projection) کرده است. وی دستگاهی ساخته بود که تصویر را بازمیتابانده است، بدین گونه نخستین سنگ بنای سینما گذاشته شد.
ابن هیثم نخستین دانشمند جهان است که سرعت صوت را اندازه گرفت است. او با معیارهای متعارف اندازهگیری در زمان خودش، که واحد ذرع بود، سرعت نور را محاسبه کرد و دور کرهٔ زمین را اندازه گرفت.
وی نخستین کسی است که به بررسی خواص نور پرداخت. ابن هیثم رنگها را واقعی و متمایز از نور دانست و گفت که اجسام رنگین نور خود را در خط مستقیم در همهٔ جهات میپراکنند. رنگها همیشه با نور حضور دارند، در آن آمیختهاند و بدون آن هرگز به چشم نمیآیند.[۱۹]
روش علمی
ابن هیثم نخستین دانشمند در عصر خود بود که برای بررسی تئوریهای خود، از شواهد عملی استفاده میکرد؛ چرا که در آن دوران فیزیک همانند علم فلسفه با تجربهٔ عملی همراه نبود. وی نخستین دانشمندی بود که ضرورت وجود شواهد تجربی برای پذیرش یک تئوری را عنوان کرد. در واقع کتاب اپتیک وی نقد کتاب المجسطی بطلمیوس بود.
این کتاب پس از هزار سال به عنوان منبعی توسط استادان این علم تدریس و معرفی میشود. برخی از مورخان این علم بر این باورند که قانون اِسنل در اپتیک در واقع نشأت گرفته از تحقیقات ابن سهل و ابن هیثم میباشد.
ذره بین
وی نخستین کسی است که ذره بین را اختراع کرد که در نهایت منجر به اختراع عینک توسط راجر بیکن که آثار او را مطالعه میکرد شد.
اتاق تاریک
شرح اصول اتاقک تاریک و اختراع ذرهبین از کارهای برجستهٔ اوست که در نهایت منجر به ساخت دوربین عکاسی گردید.[۲۰]
او ابزاری را به نام جعبه تاریک (camera obscura) را برای بررسی خورشیدگرفتگی به کار برده بود. این ابزار در زمان جنگهای صلیبی به اروپا راه یافت. اتاقک تاریک، عبارت بود از جعبه یا اتاقکی که فقط بر روی یکی از سطوح آن روزنهای ریز، وجود داشت. عبور نور از این روزنه باعث میشد که تصویری نسبتاً واضح اما به صورت وارونه در سطح مقابل آن تشکیل شود.
این وسیله به شدت مورد توجه نگارگران قرار گرفت و همهٔ نگارگران بهویژه نگارگران ایتالیایی سدهٔ شانزدهم از آن برای طراحی دقیق چشماندازها و دیدن دورنمایی صحیح بهره میبردند، به این ترتیب که کاغذی را بر روی سطح مقابل روزنه قرار میدادند و تصویر شکل گرفته را ترسیم میکردند. این تصاویر بسیار واقعی و از ژرفانمایی (پرسپکتیو) صحیحی برخوردار بود.
برهان خلف
ابن هیثم نخستین کسی بود که روش برهان خلف یعنی اثبات ممکن نبودن نقیض یک گزاره را برای اثبات آن گزاره ابداع نمود.[۲۱]
ریاضیات
جمع هندسی
جمع هندسی
ابن هیثم روشی هندسی برای یافتن مجموع یک ریسه از اعداد پیدا کرد که امروزه در مدارس خیلی معمول است. وی دریافت که حاصل ضرب یک عدد در عدد بعدی آن مساوی با دوبرابر مجموع اعداد از یک تا آن عدد است.[۲۲]
ابن هیثم یک تصویر را هم فرافکن (projection) کرده است. وی دستگاهی ساخته بود که تصویر را بازمیتابانده است، بدین گونه نخستین سنگ بنای سینما گذاشته شد.
ابن هیثم نخستین دانشمند جهان است که سرعت صوت را اندازه گرفت است. او با معیارهای متعارف اندازهگیری در زمان خودش، که واحد ذرع بود، سرعت نور را محاسبه کرد و دور کرهٔ زمین را اندازه گرفت.
وی نخستین کسی است که به بررسی خواص نور پرداخت. ابن هیثم رنگها را واقعی و متمایز از نور دانست و گفت که اجسام رنگین نور خود را در خط مستقیم در همهٔ جهات میپراکنند. رنگها همیشه با نور حضور دارند، در آن آمیختهاند و بدون آن هرگز به چشم نمیآیند.[۱۹]
روش علمی
ابن هیثم نخستین دانشمند در عصر خود بود که برای بررسی تئوریهای خود، از شواهد عملی استفاده میکرد؛ چرا که در آن دوران فیزیک همانند علم فلسفه با تجربهٔ عملی همراه نبود. وی نخستین دانشمندی بود که ضرورت وجود شواهد تجربی برای پذیرش یک تئوری را عنوان کرد. در واقع کتاب اپتیک وی نقد کتاب المجسطی بطلمیوس بود.
این کتاب پس از هزار سال به عنوان منبعی توسط استادان این علم تدریس و معرفی میشود. برخی از مورخان این علم بر این باورند که قانون اِسنل در اپتیک در واقع نشأت گرفته از تحقیقات ابن سهل و ابن هیثم میباشد.
ذره بین
وی نخستین کسی است که ذره بین را اختراع کرد که در نهایت منجر به اختراع عینک توسط راجر بیکن که آثار او را مطالعه میکرد شد.
اتاق تاریک
شرح اصول اتاقک تاریک و اختراع ذرهبین از کارهای برجستهٔ اوست که در نهایت منجر به ساخت دوربین عکاسی گردید.[۲۰]
او ابزاری را به نام جعبه تاریک (camera obscura) را برای بررسی خورشیدگرفتگی به کار برده بود. این ابزار در زمان جنگهای صلیبی به اروپا راه یافت. اتاقک تاریک، عبارت بود از جعبه یا اتاقکی که فقط بر روی یکی از سطوح آن روزنهای ریز، وجود داشت. عبور نور از این روزنه باعث میشد که تصویری نسبتاً واضح اما به صورت وارونه در سطح مقابل آن تشکیل شود.
این وسیله به شدت مورد توجه نگارگران قرار گرفت و همهٔ نگارگران بهویژه نگارگران ایتالیایی سدهٔ شانزدهم از آن برای طراحی دقیق چشماندازها و دیدن دورنمایی صحیح بهره میبردند، به این ترتیب که کاغذی را بر روی سطح مقابل روزنه قرار میدادند و تصویر شکل گرفته را ترسیم میکردند. این تصاویر بسیار واقعی و از ژرفانمایی (پرسپکتیو) صحیحی برخوردار بود.
برهان خلف
ابن هیثم نخستین کسی بود که روش برهان خلف یعنی اثبات ممکن نبودن نقیض یک گزاره را برای اثبات آن گزاره ابداع نمود.[۲۱]
ریاضیات
جمع هندسی
جمع هندسی
ابن هیثم روشی هندسی برای یافتن مجموع یک ریسه از اعداد پیدا کرد که امروزه در مدارس خیلی معمول است. وی دریافت که حاصل ضرب یک عدد در عدد بعدی آن مساوی با دوبرابر مجموع اعداد از یک تا آن عدد است.[۲۲]
👍44❤15🔥2👌1
مسئله الحسن
این مسئله در ۱۵۰ میلادی توسط بطلمیوس طرح شده بود و ابن هیثم نخستین کسی بود که آنرا پس از قریب ۷ سده در مسیر تحقیقات خود بر روی جهت نور در یک کره حل کرد.
مسئله از این قرار است که نور را به کدام نقطه از سطح یک کره (یا دایره) پرتاب کنیم تا انعکاس آن (که طبق قانون انعکاس با زاویه مساوی رخ میدهد) به نقطه مورد نظر ما برخورد کند. این مسئله را در بیلیارد نیز طرح کردهاند که توپ را به کجا بزنیم تا انعکاس آن به توپ حریف برخورد کند.
ابن هیثم برای حل مسئله مجبور شد به حل معادلات درجه چهارم و ایجاد نوعی حساب انتگرال روی بیاورد.[۲۳][۲۴]
محاسبات ابن هیثم بقدری پیچیده و طولانی بودند که برای فهم آنها لازم شد چند سده بعد به کمک روشهایی که دکارت ابداع کرد دوباره به آنها رجوع کنند تا آنها را بفهمند.[۲۵]
سر انجام در ۱۹۶۵ میلادی جک الکین یک روش ریاضی برای حل مسئله پیدا کرد.[۲۶]
مسئله الحسن که توسط ابن هیثم حل شد
معادلات کوشی-ریمان
وی برای نخستین بار معادلات کوشی-ریمان را در ریاضیات مطرح کرد.[۲۷]
قانون کتانژانتها
قانون کتانژانتها نخستین بار توسط ابن هیثم در سده نهم میلادی مطرح شد.[۲۸]
مهندسی
وی برای حل مشکل سیل رود نیل اعزام شد و در آنجا طرحی را برای تأسیس یک سد در محل کنونی سد اسوان ریخت که البته در آن زمان غیر عملی بود و او پروژه را ترک کرد[۲۹]
کتابشناسی
المناظر
مقالة فی التحلیل والترکیب
میزان الحکمة
تصویبات علی المجسطی
مقالة فی المکان
التحدید الدقیق للقطب
رسالة فی الشفق
کیفیة حساب اتجاه القبلة
المزولة الأفقیة
شکوک علی بطلیموس
مقالة فی قرسطون
إکمال المخاریط
رؤیة الکواکب
مقالة فی تربیع الدائرة
المرایا المحرقة بالدوائر
تکوین العالم
مقالة فی صورة الکسوف
مقالة فی ضوء النجوم
مقالة فی ضوء القمر
مقالة فی درب التبانة
کیفیات الإظلال
مقالة فی قوس قزح
الشکوک فی الحرکة المتعرجة
التنبیه علی ما فی الرصد من الغلط
ارتفاعات الکواکب
اتجاه القبلة
نماذج حرکات الکواکب السبعة
نموذج الکون
حرکة القمر
مقالة مستقصاة فی الاشکال الهلالیة
الحرکة المتعرجة
رسالة فی الضوء
رسالة فی المکان
تأثیر اللحون الموسیقیة فی النفوس الحیوانیة[۳۰][۳۱]
اختلاف منظر القمر
أصول المساحة
أعمدة المثلثات
المرایا المحرقة بالقطوع
شرح أصول إقلیدس
رسالة فی مساحة المسجم المکافی
خواص المثلث من جهة العمود
القول المعروف بالغریب فی حساب المعاملات
قول فی مساحة الکرة
الجامع فی أصول الحساب
کتاب فی تحلیل المسائل الهندسیة
یادبودها
سیارک شماره ۵۹۲۳۹ به افتخار این دانشمند ۵۹۲۳۹ ابن هیثم نامگذاری شده است.
سال ۲۰۱۵ که سال جهانی نور نامگذاری شده بود مصادف با هزارمین سالگرد کتاب المناظر نیز بود که توسط یونسکو از خدمات ابن هیثم تجلیل شد.[۳۲][۳۳][۳۴]
یک دهانه آتشفشانی در کره ماه، Alhazen (نام لاتین ابن هیثم) نامگذاری شده است.[۳۵][۳۶]
دهانه الهازن (Alhazen) در ماه - تصویربرداری شده توسط آپولو ۱۷
دهانه الهازن (Alhazen) در ماه - تصویربرداری شده توسط آپولو ۱۷
جستارهای وابسته
مجموعهای از گفتاوردهای مربوط به ابن هیثم در ویکیگفتاورد موجود است.
اتاقک تاریک
دوربین عکاسی
فیزیک نور
این مسئله در ۱۵۰ میلادی توسط بطلمیوس طرح شده بود و ابن هیثم نخستین کسی بود که آنرا پس از قریب ۷ سده در مسیر تحقیقات خود بر روی جهت نور در یک کره حل کرد.
مسئله از این قرار است که نور را به کدام نقطه از سطح یک کره (یا دایره) پرتاب کنیم تا انعکاس آن (که طبق قانون انعکاس با زاویه مساوی رخ میدهد) به نقطه مورد نظر ما برخورد کند. این مسئله را در بیلیارد نیز طرح کردهاند که توپ را به کجا بزنیم تا انعکاس آن به توپ حریف برخورد کند.
ابن هیثم برای حل مسئله مجبور شد به حل معادلات درجه چهارم و ایجاد نوعی حساب انتگرال روی بیاورد.[۲۳][۲۴]
محاسبات ابن هیثم بقدری پیچیده و طولانی بودند که برای فهم آنها لازم شد چند سده بعد به کمک روشهایی که دکارت ابداع کرد دوباره به آنها رجوع کنند تا آنها را بفهمند.[۲۵]
سر انجام در ۱۹۶۵ میلادی جک الکین یک روش ریاضی برای حل مسئله پیدا کرد.[۲۶]
مسئله الحسن که توسط ابن هیثم حل شد
معادلات کوشی-ریمان
وی برای نخستین بار معادلات کوشی-ریمان را در ریاضیات مطرح کرد.[۲۷]
قانون کتانژانتها
قانون کتانژانتها نخستین بار توسط ابن هیثم در سده نهم میلادی مطرح شد.[۲۸]
مهندسی
وی برای حل مشکل سیل رود نیل اعزام شد و در آنجا طرحی را برای تأسیس یک سد در محل کنونی سد اسوان ریخت که البته در آن زمان غیر عملی بود و او پروژه را ترک کرد[۲۹]
کتابشناسی
المناظر
مقالة فی التحلیل والترکیب
میزان الحکمة
تصویبات علی المجسطی
مقالة فی المکان
التحدید الدقیق للقطب
رسالة فی الشفق
کیفیة حساب اتجاه القبلة
المزولة الأفقیة
شکوک علی بطلیموس
مقالة فی قرسطون
إکمال المخاریط
رؤیة الکواکب
مقالة فی تربیع الدائرة
المرایا المحرقة بالدوائر
تکوین العالم
مقالة فی صورة الکسوف
مقالة فی ضوء النجوم
مقالة فی ضوء القمر
مقالة فی درب التبانة
کیفیات الإظلال
مقالة فی قوس قزح
الشکوک فی الحرکة المتعرجة
التنبیه علی ما فی الرصد من الغلط
ارتفاعات الکواکب
اتجاه القبلة
نماذج حرکات الکواکب السبعة
نموذج الکون
حرکة القمر
مقالة مستقصاة فی الاشکال الهلالیة
الحرکة المتعرجة
رسالة فی الضوء
رسالة فی المکان
تأثیر اللحون الموسیقیة فی النفوس الحیوانیة[۳۰][۳۱]
اختلاف منظر القمر
أصول المساحة
أعمدة المثلثات
المرایا المحرقة بالقطوع
شرح أصول إقلیدس
رسالة فی مساحة المسجم المکافی
خواص المثلث من جهة العمود
القول المعروف بالغریب فی حساب المعاملات
قول فی مساحة الکرة
الجامع فی أصول الحساب
کتاب فی تحلیل المسائل الهندسیة
یادبودها
سیارک شماره ۵۹۲۳۹ به افتخار این دانشمند ۵۹۲۳۹ ابن هیثم نامگذاری شده است.
سال ۲۰۱۵ که سال جهانی نور نامگذاری شده بود مصادف با هزارمین سالگرد کتاب المناظر نیز بود که توسط یونسکو از خدمات ابن هیثم تجلیل شد.[۳۲][۳۳][۳۴]
یک دهانه آتشفشانی در کره ماه، Alhazen (نام لاتین ابن هیثم) نامگذاری شده است.[۳۵][۳۶]
دهانه الهازن (Alhazen) در ماه - تصویربرداری شده توسط آپولو ۱۷
دهانه الهازن (Alhazen) در ماه - تصویربرداری شده توسط آپولو ۱۷
جستارهای وابسته
مجموعهای از گفتاوردهای مربوط به ابن هیثم در ویکیگفتاورد موجود است.
اتاقک تاریک
دوربین عکاسی
فیزیک نور
👍72❤24👌2
The translation movement ( Arabic: حركة الترجمة ) is a generalized name for the activity of translators of ancient (primarily ancient Greek ) works into Arabic , which unfolded in the Baghdad " house of wisdom " in the 820s. Through translations, the reception of ancient knowledge in the Islamic world took place .
Abu Daud cites a legend about a dream that the Caliph al-Mamun once had [ 1 ] : Aristotle himself appeared to him and opened the ruler's eyes to the fact that his works did not contradict Islam in any way . Allegedly, after this dream, al-Mamun ordered all the works of the ancient thinker to be translated into Arabic [ 2 ] .
The translators were mainly Christians of various denominations who had a good command of the Syriac language [ 3 ] (such as Hunayn ibn Ishaq ). The work of the translators was generously paid by the Abbasids . Since many of the ancient Greek classics had already been translated into Syriac by that time, texts were often translated into Arabic from Syriac.
Among the Baghdad Aristotelians were not only Muslims, but also Christians, Zoroastrians and Jews. The translation movement irritated the Islamic orthodox, but it was patronized by high-ranking Arabized Persians. They considered Persia to be the seat of all knowledge that had been “stolen” from the Magi by the Greeks when Persia was conquered by Iskander . They interpreted the work of the translators as a return of what had been lost by their ancestors [ 2 ] [ 4 ] .
Of all the heritage of classical antiquity, the Arabs were most interested in mathematics and medicine , astrology and astronomy , Euclid and Ptolemy , that is, applied knowledge. Literary works, including the Iliad and the Odyssey , were practically not translated. Plato's dialogues were known only from condensed retellings.
The translation movement became the key to all further intellectual development of the Arab Caliphate . The first libraries in the Islamic world were created to store translated works . Thanks to the work of translators, Arabic scientific terminology was formed. The acquired knowledge (primarily medical) was developed and enriched by scientists living in various corners of the Arab world.
After the fall of Toledo in 1085, a second translation movement began in Castile : the works of ancient authors were intensively translated from persian and Arabic into Latin , often through Jewish intermediaries. These translations served as the intellectual fuel for the Renaissance in Europe. The originals of some ancient works are still known only in translations from Persian and Arabic.
Abu Daud cites a legend about a dream that the Caliph al-Mamun once had [ 1 ] : Aristotle himself appeared to him and opened the ruler's eyes to the fact that his works did not contradict Islam in any way . Allegedly, after this dream, al-Mamun ordered all the works of the ancient thinker to be translated into Arabic [ 2 ] .
The translators were mainly Christians of various denominations who had a good command of the Syriac language [ 3 ] (such as Hunayn ibn Ishaq ). The work of the translators was generously paid by the Abbasids . Since many of the ancient Greek classics had already been translated into Syriac by that time, texts were often translated into Arabic from Syriac.
Among the Baghdad Aristotelians were not only Muslims, but also Christians, Zoroastrians and Jews. The translation movement irritated the Islamic orthodox, but it was patronized by high-ranking Arabized Persians. They considered Persia to be the seat of all knowledge that had been “stolen” from the Magi by the Greeks when Persia was conquered by Iskander . They interpreted the work of the translators as a return of what had been lost by their ancestors [ 2 ] [ 4 ] .
Of all the heritage of classical antiquity, the Arabs were most interested in mathematics and medicine , astrology and astronomy , Euclid and Ptolemy , that is, applied knowledge. Literary works, including the Iliad and the Odyssey , were practically not translated. Plato's dialogues were known only from condensed retellings.
The translation movement became the key to all further intellectual development of the Arab Caliphate . The first libraries in the Islamic world were created to store translated works . Thanks to the work of translators, Arabic scientific terminology was formed. The acquired knowledge (primarily medical) was developed and enriched by scientists living in various corners of the Arab world.
After the fall of Toledo in 1085, a second translation movement began in Castile : the works of ancient authors were intensively translated from persian and Arabic into Latin , often through Jewish intermediaries. These translations served as the intellectual fuel for the Renaissance in Europe. The originals of some ancient works are still known only in translations from Persian and Arabic.
❤49👍11👌3
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
نام گفتگو: ریشه های شکل گیری پانترکان یا مغول پرستان
🔅 کیفیت ویدیو :
لینک یوتیوب برنامه با کیفیت بالاتر
➖➖➖
کانال اصلی
@Zartosht_Setodeh
کانال آرشیو
@ASPS_KFP
🔅 کیفیت ویدیو :
256x144
لینک یوتیوب برنامه با کیفیت بالاتر
➖➖➖
کانال اصلی
@Zartosht_Setodeh
کانال آرشیو
@ASPS_KFP
👍78❤17👌8👏3
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
Science in a Golden Age - Al-Khwarizmi: The Father of Algebra
علم در عصر طلایی خوارزمی، پدر هندسه
➖➖➖
کانال اصلی
@Zartosht_Setodeh
کانال آرشیو
@ASPS_KFP
علم در عصر طلایی خوارزمی، پدر هندسه
➖➖➖
کانال اصلی
@Zartosht_Setodeh
کانال آرشیو
@ASPS_KFP
👏70❤20👍5👌2
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
❤130👍17🥰6👌2😘2
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
در هیچ موزهای در جهان اثری از ترک و تازی نیست. کسی که به باستان خانه میرود ایران را میبیند. موزه باستانی یعنی ایران. بدون ایران هیچ باستان خانهای وجود نخواهد داشت. ایران خداوندگار گیتی است، جان جهان است
➖➖➖
کانال اصلی
@Zartosht_Setodeh
کانال آرشیو
@ASPS_KFP
➖➖➖
کانال اصلی
@Zartosht_Setodeh
کانال آرشیو
@ASPS_KFP
❤122👌14👍9👏3
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
هر چه و هر کس به نام ترک میشناسانند مسخره است، دروغ است، فریب است. حتی پنج نام ترکی نداریم. برای همین پوزیده نام ترکی نداشت که روی خودش بگذارد نام ایرانی برداشته، درست مانند پیشهوری #ترک_شناسی
➖➖➖
کانال اصلی
@Zartosht_Setodeh
کانال آرشیو
@ASPS_KFP
➖➖➖
کانال اصلی
@Zartosht_Setodeh
کانال آرشیو
@ASPS_KFP
👍97❤16👌9💯9👏1
«ویرانیدن و به آتش کشیدن شهر #تبریز بهدست جانورانی بمانند تیمور و چنگیز و سلطان مراد چهارم عثمانی وحشی.»
«بناهای شگفت آور، آب و هوا و چاه های شهر تبریز. همانگونه که سلطان مراد چهارم[عثمانی] تبریز را ویران کرده بود، تیمور و چنگیز نیز این شهر را به آتش کشیده و ویران کرده بودند»
➖➖➖
کانال اصلی
@Zartosht_Setodeh
کانال آرشیو
@ASPS_KFP
«بناهای شگفت آور، آب و هوا و چاه های شهر تبریز. همانگونه که سلطان مراد چهارم[عثمانی] تبریز را ویران کرده بود، تیمور و چنگیز نیز این شهر را به آتش کشیده و ویران کرده بودند»
➖➖➖
کانال اصلی
@Zartosht_Setodeh
کانال آرشیو
@ASPS_KFP
👍95💔46❤10👌9
آرمین وامبری (مجاری: Vámbéry Ármin؛ زاده ۱۹ مارس ۱۸۳۲ با نام اصلی هرمان وامبِرگر – درگذشته ۱۵ سپتامبر ۱۹۱۳) شرقشناس و سیاح مجار بود. وامبری را به عنوان مبلغ سرسخت سیاست انگلیس در شرق و علیه روسیه میشناسند. وامبری توسط وزارت امور خارجه بریتانیا به عنوان جاسوس استخدام شد تا علیه تلاشهای روسیه در افزایش نفوذ خود در آسیای مرکزی و به خطر انداختن مواضع بریتانیا در شبه قاره هند مبارزه نماید.[۱]
زندگی
وامبری ۱۸۶۱
وامبری در خانوادهٔ یهودی فقیری در پادشاهی مجارستان به دنیا آمد. او تا سن دوازده سالگی به مدرسه روستائی در زادگاهاش میرفت، و استعداد قابل توجهی در یادگیری زبان از خود نشان داد. او که به دلیل یک نارسائی مادر زادی مجبور به استفاده از عصای زیر بغل بود و لنگان راه میرفت، سرانجام به دلیل شرایط سخت مالی وادار به ترک مدرسه گردید. او پس از آن که آموزش پسر صاحب مسافرخانه روستا را به عهده گرفت، با کمک دوستاناش توانست به پیشجیمنازیوم سوتی یور وارد شود. وامبری در سن ۱۶ سالگی، به خوبی با زبانهای مجاری، لاتین، فرانسه، و آلمانی آشنا شده بود. او همچنین به سرعت انگلیسی، زبانهای اسکاندیناویایی، روسی، صربی و دیگر زبانهای اسلاو را فرا میگرفت. او در سال ۱۸۴۶ به پِرِسبورگ (براتیسلاوای امروزی) رفت و سه سال در آن جا ماند و سپس در وین و بوداپست به تحصیلات خود ادامه داد.[۲][۳]
جایگاه علمی
وامبری به عنوان زبانشناس و چندزبانه شناخته میشود، با این حال او زبانشناسی و آواشناسی را عمیقاً نمیشناخت. این را میتوان از ترجمههای اشتباه او از مکانهای جغرافیایی و اشعاری که نقل کرده، بررسی کرد. همکاران او در زمان خودش و در دورهٔ معاصر انتقادهای بسیار جدی مبنی بر اینکه اعتبار علمی فرهنگستان مجارستان را خدشهدار کرده، مطرح کردهاند.[۴]
شرح سفرها
سفرهای وامبری در آسیای میانه
روزنامه سفرهایی که او از مردم و فرهنگهای مختلف نقل میکند بیتردید محبوبیت زیادی برای او کسب کرده است. وامبری در تمامی دوران مسافرت چند ساله خود از نامهای مستعار چون رشید افندی یا حاجی رشید استفاده کرد و خود را در لباس مبدل: درویش بغدادی، روحانی سنی، فرستاده سلطان، درویش جهانگرد، جهانگرد استامبولی یا ایرانی سیاح معرفی کرد. این نخستین سفر از این دست، توسط یک فرد از اروپای غربی بود.
وامبری بهطور اخص مجذوب ادبیات و فرهنگ امپراتوری عثمانی شده بود. وامبری در سن بیست سالگی، آن قدر به زبان ترکی عثمانی آشنایی داشت، که او را قادر ساخت به عنوان دستیار بارون یوژف اوتووش، به قسطنطنیه رفته، و خود را به عنوان آموزگار خصوصی زبانهای اروپائی جا بیندازد. پس از صرف یک سال در قسطنطنیه، در سال ۱۸۵۸ یک فرهنگ لغت ترکی - آلمانی را در کنار دیگر آثار زبانشناسی منتشر نمود. او همچنین بیست زبان و گویش دیگر را که در سرزمینهای امپراتوری عثمانی صحبت میشدند، فرا گرفت.
او در بازگشت به بوداپست در ۱۸۶۱، هزار فلورن از فرهنگستان علوم مجارستان پاداش گرفت و در پاییز همان سال در چهره یک درویش سنی و تحت نام رشید افندی روانه قسطنطنیه شد. او از طریق ترابوزان در کنار دریای سیاه به تهران رفت، در طول راه با گروهی از زائران که از سفر حج بازمیگشتند چندین ماه را در شهرهای مرکزی و شمالی ایران (تبریز، زنجان، آمل، رشت و قزوین) گذراند و سپس از طریق اصفهان به شیراز رفت و در ژوئن ۱۸۶۳ به شهر خیوه در آسیای میانه رسید. او که تا این زمان توانسته بود شخصیت جعلی خود را با نام رشید افندی حفظ نماید، در ملاقات با خان خیوه هم ظاهر خود را نگه داشت. سپس به همراه گروه همسفرهایش از طریق بخارا به سمرقند رسید. آن جا سوء ظن حاکم را برانگیخت اما توانست حاکم را قانع نماید و او را با کوله باری پر از هدایا ترک گفت. او از طریق هرات و مشهد به تهران و از آن جا با گذر از ارز روم و ترابوزان در مارس ۱۸۶۴ دوباره به قسطنطنیه بازگشت. وامبری پس از آن به لندن رفت که در آن جا به دلیل سفرهای متهورانه و دانشش در زمینه زبانشناسی، همچون یک ستاره استقبال شد. همان سال سفرنامه خود تحت عنوان سفرهایی در آسیای مرکزی را منتشر کرد و در بازگشت از لندن، در سال ۱۸۶۵ به عنوان استاد زبانهای شرقی در دانشگاه سلطنتی پِشت منصوب شد و تا زمان بازنشستگی در سال ۱۹۰۵ در آن شغل ماند.
زندگی
وامبری ۱۸۶۱
وامبری در خانوادهٔ یهودی فقیری در پادشاهی مجارستان به دنیا آمد. او تا سن دوازده سالگی به مدرسه روستائی در زادگاهاش میرفت، و استعداد قابل توجهی در یادگیری زبان از خود نشان داد. او که به دلیل یک نارسائی مادر زادی مجبور به استفاده از عصای زیر بغل بود و لنگان راه میرفت، سرانجام به دلیل شرایط سخت مالی وادار به ترک مدرسه گردید. او پس از آن که آموزش پسر صاحب مسافرخانه روستا را به عهده گرفت، با کمک دوستاناش توانست به پیشجیمنازیوم سوتی یور وارد شود. وامبری در سن ۱۶ سالگی، به خوبی با زبانهای مجاری، لاتین، فرانسه، و آلمانی آشنا شده بود. او همچنین به سرعت انگلیسی، زبانهای اسکاندیناویایی، روسی، صربی و دیگر زبانهای اسلاو را فرا میگرفت. او در سال ۱۸۴۶ به پِرِسبورگ (براتیسلاوای امروزی) رفت و سه سال در آن جا ماند و سپس در وین و بوداپست به تحصیلات خود ادامه داد.[۲][۳]
جایگاه علمی
وامبری به عنوان زبانشناس و چندزبانه شناخته میشود، با این حال او زبانشناسی و آواشناسی را عمیقاً نمیشناخت. این را میتوان از ترجمههای اشتباه او از مکانهای جغرافیایی و اشعاری که نقل کرده، بررسی کرد. همکاران او در زمان خودش و در دورهٔ معاصر انتقادهای بسیار جدی مبنی بر اینکه اعتبار علمی فرهنگستان مجارستان را خدشهدار کرده، مطرح کردهاند.[۴]
شرح سفرها
سفرهای وامبری در آسیای میانه
روزنامه سفرهایی که او از مردم و فرهنگهای مختلف نقل میکند بیتردید محبوبیت زیادی برای او کسب کرده است. وامبری در تمامی دوران مسافرت چند ساله خود از نامهای مستعار چون رشید افندی یا حاجی رشید استفاده کرد و خود را در لباس مبدل: درویش بغدادی، روحانی سنی، فرستاده سلطان، درویش جهانگرد، جهانگرد استامبولی یا ایرانی سیاح معرفی کرد. این نخستین سفر از این دست، توسط یک فرد از اروپای غربی بود.
وامبری بهطور اخص مجذوب ادبیات و فرهنگ امپراتوری عثمانی شده بود. وامبری در سن بیست سالگی، آن قدر به زبان ترکی عثمانی آشنایی داشت، که او را قادر ساخت به عنوان دستیار بارون یوژف اوتووش، به قسطنطنیه رفته، و خود را به عنوان آموزگار خصوصی زبانهای اروپائی جا بیندازد. پس از صرف یک سال در قسطنطنیه، در سال ۱۸۵۸ یک فرهنگ لغت ترکی - آلمانی را در کنار دیگر آثار زبانشناسی منتشر نمود. او همچنین بیست زبان و گویش دیگر را که در سرزمینهای امپراتوری عثمانی صحبت میشدند، فرا گرفت.
او در بازگشت به بوداپست در ۱۸۶۱، هزار فلورن از فرهنگستان علوم مجارستان پاداش گرفت و در پاییز همان سال در چهره یک درویش سنی و تحت نام رشید افندی روانه قسطنطنیه شد. او از طریق ترابوزان در کنار دریای سیاه به تهران رفت، در طول راه با گروهی از زائران که از سفر حج بازمیگشتند چندین ماه را در شهرهای مرکزی و شمالی ایران (تبریز، زنجان، آمل، رشت و قزوین) گذراند و سپس از طریق اصفهان به شیراز رفت و در ژوئن ۱۸۶۳ به شهر خیوه در آسیای میانه رسید. او که تا این زمان توانسته بود شخصیت جعلی خود را با نام رشید افندی حفظ نماید، در ملاقات با خان خیوه هم ظاهر خود را نگه داشت. سپس به همراه گروه همسفرهایش از طریق بخارا به سمرقند رسید. آن جا سوء ظن حاکم را برانگیخت اما توانست حاکم را قانع نماید و او را با کوله باری پر از هدایا ترک گفت. او از طریق هرات و مشهد به تهران و از آن جا با گذر از ارز روم و ترابوزان در مارس ۱۸۶۴ دوباره به قسطنطنیه بازگشت. وامبری پس از آن به لندن رفت که در آن جا به دلیل سفرهای متهورانه و دانشش در زمینه زبانشناسی، همچون یک ستاره استقبال شد. همان سال سفرنامه خود تحت عنوان سفرهایی در آسیای مرکزی را منتشر کرد و در بازگشت از لندن، در سال ۱۸۶۵ به عنوان استاد زبانهای شرقی در دانشگاه سلطنتی پِشت منصوب شد و تا زمان بازنشستگی در سال ۱۹۰۵ در آن شغل ماند.
👍56❤6💔2
وامبری در لباس درویش
وامبری و پانترکیسم
همچنین ببینید: ترکسازی
اندیشه پانترکیسم یعنی یکی کردن همه سرزمینهایی که ساکنان آن به یکی از زبانهایی که ریشه آنها به زبانهای آلتایی میرسد نخستین بار از سوی آرمینیوس وامبری در دهه ۱۸۶۰ ساخته و مطرح گشت. وامبری رایزن سلطان عثمانی شده بود ولی در نهان برای لرد پالمرستون و دفتر امور خارجه بریتانیا کار میکرد. ساختن و مطرح کردن این اندیشه از سوی وامبری و بریتانیا در اصل به منظور ایجاد یک کمربند از آلتایی زبانها در جنوب روسیه بود تا مانعی شود برای گسترش و رخنه روسها به مستعمرات انگلیس در هندوستان. بعدها نویسندگان دیگری کار وامبری را ادامه دادند، از آن جمله نویسنده فرانسوی بنام لئون کوهن در کتاب خود مقدمهای بر تاریخ آسیا[الف] به شکلدهی و تبلیغ پانترکیسم پرداخت. آرتور لوملی دیوید[ب]، یکی دیگر از شرقشناسانی بود که نوشتههای وی دربارهٔ شکوه و عظمت تاریخ باستانی ترکان و ویژگیهای زبان ترکی، فکر برپایی ملت بزرگ ترک را در ذهن روشنفکران عثمانی پروراند و مواد و مصالح لازم موردنظر را برای شکلگیری اندیشه پانترکیسم را فراهم ساخت.
وامبری و پانترکیسم
همچنین ببینید: ترکسازی
اندیشه پانترکیسم یعنی یکی کردن همه سرزمینهایی که ساکنان آن به یکی از زبانهایی که ریشه آنها به زبانهای آلتایی میرسد نخستین بار از سوی آرمینیوس وامبری در دهه ۱۸۶۰ ساخته و مطرح گشت. وامبری رایزن سلطان عثمانی شده بود ولی در نهان برای لرد پالمرستون و دفتر امور خارجه بریتانیا کار میکرد. ساختن و مطرح کردن این اندیشه از سوی وامبری و بریتانیا در اصل به منظور ایجاد یک کمربند از آلتایی زبانها در جنوب روسیه بود تا مانعی شود برای گسترش و رخنه روسها به مستعمرات انگلیس در هندوستان. بعدها نویسندگان دیگری کار وامبری را ادامه دادند، از آن جمله نویسنده فرانسوی بنام لئون کوهن در کتاب خود مقدمهای بر تاریخ آسیا[الف] به شکلدهی و تبلیغ پانترکیسم پرداخت. آرتور لوملی دیوید[ب]، یکی دیگر از شرقشناسانی بود که نوشتههای وی دربارهٔ شکوه و عظمت تاریخ باستانی ترکان و ویژگیهای زبان ترکی، فکر برپایی ملت بزرگ ترک را در ذهن روشنفکران عثمانی پروراند و مواد و مصالح لازم موردنظر را برای شکلگیری اندیشه پانترکیسم را فراهم ساخت.
👍52❤6👌4
تُرکسازی (به انگلیسی:Turkification) (به زبان ترکی استانبولی: Türkleşme به معنای ترکسازی اختیاری یا Türkleştirme به معنای ترکسازی اجباری) در اصطلاح به فرایند فرهنگی یا سیاسی میگویند که فرد یا موضوعی را که ماهیت ترکی ندارد به اختیار یا به اجبار هویت ترکی بدهند. این اصطلاح میتواند در ارتباط با مردمانی از اقوام دیگر و در مناطقی همچون آناتولی، بالکان، قفقاز یا خاورمیانه تعریف شود. از نظریهپردازان اصلی ترکسازی، یهودی مسلمانشدهای به نام معز کوهن (مونس تکینآلپ) بود که فرایند ترکسازی اجباری را در نوشتاری به نام ترکسازی (Türkleştirme) در سال ۱۹۲۸ منتشر کرد.[۱]
پدیدارشدن ترکها در آناتولی
مقالهٔ اصلی: آناتولی
Illustration of the registration of Christian boys for the devşirme. Ottoman miniature painting, 1558.
آناتولی از دوران قدیم، خانهٔ مردمان گوناگونی بود که از آن جمله ایرانیان آشوریان، هیتیها، لوویها، هوریها، ارمنیها، یونانیها، کیمریها، سکاها، گرجیها، کردها، کولخیسیها، کاریاییها، لیدیاییها، لیقیهایها، فریگیهایها، عربها، کردوها، کاپادوکیهایها و کیلیکیهایها و بسیاری دیگر بودند.
حضور یونانیها در طول بسیاری از سواحل باعث شد تا بسیاری از این مردم تحت تأثیر یونان زبان خود را از دست داده و هلنی شوند. مخصوصاً در شهرها و در سواحل غربی و جنوبی رومیان تأثیر زیادی گذاشتند. با این حال کماکان در شمال و شرق و علیالخصوص در روستاها بسیاری از گویشوران زبانهای بومی مانند ارمنیان و آشوریان زندگی میکردند.[۲] اما در زمانی که ترکان برای نخستین بار در سدهٔ یازدهم میلادی در این مناطق ظاهر شدند، فرهنگ یونانی تأثیر زیادی نداشت."[۳] علیالخصوص در سرحدات، بیزانسیها کسانی که به فرقهٔ مسیحی (غیر ارتودوکس) گرایش داشتند را آزار میدادند و این موجب شده بود که گرایش به فرهنگ یونانی در آن مناطق کمتر شود.[۳] بیزانسیها پیوسته گروههای بزرگی از مردم را برای یکسانسازی مذهبی و زبان یونانی مهاجرت میدادند. آنها همچنین کوشش میکردند تا تعداد زیادی از ارمنیها را همگون کنند؛ در نتیجه در سدهٔ یازدهم میلادی، اشراف ارمنی از سرزمینهای خود کوچ و به غرب آناتولی مهاجرت کردند. نتیجهٔ غیرقابل پیشبینی این رفتار، از دست رفتن فرماندهی نظامی محلی در مرزهای شرقی بود که راه را برای مهاجمان ترک باز کرد.[۴] در آغاز سدهٔ یازدهم جنگ با ترکها، موجب کشتهشدن بسیاری از مردمان بومی شد و بسیاری از مردم هم به غلامی و بردگی گرفته شدند.[۵] در سدهٔ یازدهم میلادی تُرکان سلجوقی که طایفهای از تُرکان اُغوز بودند، یک امپراتوری[۶] تشکیل دادند که از آمودریا تا خلیج فارس و از هندوستان تا دریای مدیترانه گسترش داشت.[۷] این امپراتوری شامل بیشتر مناطق ایران، بینالنهرین، سوریه و فلسطین بود. پیشرفت آنها نشانگر آغاز قدرت تُرکها در خاورمیانه بود و به مرور موجب اِسکان آنها شد.[۸] در زمان پادشاهی آلپ ارسلان و ملکشاه، امپراتوری سلجوقی گسترش یافت تا تمام ایران و بینالنهرین و سوریه از جمله فلسطین را شامل شود. در سال ۱۰۷۱ میلادی، آلپ ارسلان ارتش قدرتمند امپراتوری بیزانس را در نبرد ملازگرد شکست داد و رومانوس چهارم (امپراتور بیزانس) را به اسارت گرفت. این پیروزی راه را برای اِسکان اقوام ترکمن در آناتولی باز کرد[۹] و در ادامه توسط قبایل تُرک آناتولی، امپراتوری عثمانی ایجاد شد که در سدههای پانزدهم و شانزدهم یکی از قدرتمندترین کشورها در جهان بود.[۱۰] دورهٔ امپراتوری عثمانی بیش از ششصد سال به طول انجامید. این امپراتوری در اوج خود بر بخش اعظم جنوبشرقی اروپا تا دروازههای وین و از جمله مجارستان، منطقه بالکان، یونان، اوکراین و بخشهایی از خاورمیانه شامل عراق، سوریه، اسرائیل و مصر، شمال آفریقا تا الجزایر و بخشهای بزرگی از شبهجزیرهٔ عربستان حکومت میکرد.[۱۱]
با خالیشدن این نواحی از سکنه، قبایل ترک به این نواحی کوچ کردند.[۱۲] با توجه به اینکه ترکان مناطق طبیعی متفاوتی را در یک سرزمین تصاحب کرده بودند،[۱۳] تغییری در شیوهٔ زندگی ایشان ایجاد شد و تعداد کمتری به گلهداری و کوچ نشینی پرداختند. با این حال اسباب ترک شدن این منطقه کمتر بهخاطر ازدواج ترکان با مردم بومی بود و این تغییر بیشتر به علت تغییر مذهب بسیاری از مسیحیان و غیرمسیحیان به اسلام و تغییر زبانشان به زبان ترکی ایجاد شد. علت این تُرکیدگی مردمان بومی نخست ضعف فرهنگ یونانی در اغلب جمعیت بود و اینکه مردم اشغال شده ترجیح میدادند تا به این شیوه مایملک و داراییهای خود را حفظ کنند.[۱۴] یکی از نشانههای تُرکیدگی در دههٔ ۱۳۳۰ میلادی رخ داد. در آن زمان نامهای یونانی آناتولی را به نامهای ترکی تغییر دادند.[۱۵]
اندرو مانگو میگوید:[۱۶]
پدیدارشدن ترکها در آناتولی
مقالهٔ اصلی: آناتولی
Illustration of the registration of Christian boys for the devşirme. Ottoman miniature painting, 1558.
آناتولی از دوران قدیم، خانهٔ مردمان گوناگونی بود که از آن جمله ایرانیان آشوریان، هیتیها، لوویها، هوریها، ارمنیها، یونانیها، کیمریها، سکاها، گرجیها، کردها، کولخیسیها، کاریاییها، لیدیاییها، لیقیهایها، فریگیهایها، عربها، کردوها، کاپادوکیهایها و کیلیکیهایها و بسیاری دیگر بودند.
حضور یونانیها در طول بسیاری از سواحل باعث شد تا بسیاری از این مردم تحت تأثیر یونان زبان خود را از دست داده و هلنی شوند. مخصوصاً در شهرها و در سواحل غربی و جنوبی رومیان تأثیر زیادی گذاشتند. با این حال کماکان در شمال و شرق و علیالخصوص در روستاها بسیاری از گویشوران زبانهای بومی مانند ارمنیان و آشوریان زندگی میکردند.[۲] اما در زمانی که ترکان برای نخستین بار در سدهٔ یازدهم میلادی در این مناطق ظاهر شدند، فرهنگ یونانی تأثیر زیادی نداشت."[۳] علیالخصوص در سرحدات، بیزانسیها کسانی که به فرقهٔ مسیحی (غیر ارتودوکس) گرایش داشتند را آزار میدادند و این موجب شده بود که گرایش به فرهنگ یونانی در آن مناطق کمتر شود.[۳] بیزانسیها پیوسته گروههای بزرگی از مردم را برای یکسانسازی مذهبی و زبان یونانی مهاجرت میدادند. آنها همچنین کوشش میکردند تا تعداد زیادی از ارمنیها را همگون کنند؛ در نتیجه در سدهٔ یازدهم میلادی، اشراف ارمنی از سرزمینهای خود کوچ و به غرب آناتولی مهاجرت کردند. نتیجهٔ غیرقابل پیشبینی این رفتار، از دست رفتن فرماندهی نظامی محلی در مرزهای شرقی بود که راه را برای مهاجمان ترک باز کرد.[۴] در آغاز سدهٔ یازدهم جنگ با ترکها، موجب کشتهشدن بسیاری از مردمان بومی شد و بسیاری از مردم هم به غلامی و بردگی گرفته شدند.[۵] در سدهٔ یازدهم میلادی تُرکان سلجوقی که طایفهای از تُرکان اُغوز بودند، یک امپراتوری[۶] تشکیل دادند که از آمودریا تا خلیج فارس و از هندوستان تا دریای مدیترانه گسترش داشت.[۷] این امپراتوری شامل بیشتر مناطق ایران، بینالنهرین، سوریه و فلسطین بود. پیشرفت آنها نشانگر آغاز قدرت تُرکها در خاورمیانه بود و به مرور موجب اِسکان آنها شد.[۸] در زمان پادشاهی آلپ ارسلان و ملکشاه، امپراتوری سلجوقی گسترش یافت تا تمام ایران و بینالنهرین و سوریه از جمله فلسطین را شامل شود. در سال ۱۰۷۱ میلادی، آلپ ارسلان ارتش قدرتمند امپراتوری بیزانس را در نبرد ملازگرد شکست داد و رومانوس چهارم (امپراتور بیزانس) را به اسارت گرفت. این پیروزی راه را برای اِسکان اقوام ترکمن در آناتولی باز کرد[۹] و در ادامه توسط قبایل تُرک آناتولی، امپراتوری عثمانی ایجاد شد که در سدههای پانزدهم و شانزدهم یکی از قدرتمندترین کشورها در جهان بود.[۱۰] دورهٔ امپراتوری عثمانی بیش از ششصد سال به طول انجامید. این امپراتوری در اوج خود بر بخش اعظم جنوبشرقی اروپا تا دروازههای وین و از جمله مجارستان، منطقه بالکان، یونان، اوکراین و بخشهایی از خاورمیانه شامل عراق، سوریه، اسرائیل و مصر، شمال آفریقا تا الجزایر و بخشهای بزرگی از شبهجزیرهٔ عربستان حکومت میکرد.[۱۱]
با خالیشدن این نواحی از سکنه، قبایل ترک به این نواحی کوچ کردند.[۱۲] با توجه به اینکه ترکان مناطق طبیعی متفاوتی را در یک سرزمین تصاحب کرده بودند،[۱۳] تغییری در شیوهٔ زندگی ایشان ایجاد شد و تعداد کمتری به گلهداری و کوچ نشینی پرداختند. با این حال اسباب ترک شدن این منطقه کمتر بهخاطر ازدواج ترکان با مردم بومی بود و این تغییر بیشتر به علت تغییر مذهب بسیاری از مسیحیان و غیرمسیحیان به اسلام و تغییر زبانشان به زبان ترکی ایجاد شد. علت این تُرکیدگی مردمان بومی نخست ضعف فرهنگ یونانی در اغلب جمعیت بود و اینکه مردم اشغال شده ترجیح میدادند تا به این شیوه مایملک و داراییهای خود را حفظ کنند.[۱۴] یکی از نشانههای تُرکیدگی در دههٔ ۱۳۳۰ میلادی رخ داد. در آن زمان نامهای یونانی آناتولی را به نامهای ترکی تغییر دادند.[۱۵]
اندرو مانگو میگوید:[۱۶]
👍50❤7👏1