زمبور
128 subscribers
987 photos
192 videos
50 files
705 links
عسل زنبور هاي نيش دار شيرين تر است
Download Telegram
دریاچه ماهی - مریم دوستی
ما عادت کرده ایم برای دفاع مقدس مثل بچه پول دار ها فیلم بسازیم. به خودمان سختی ندهیم؛ پژوهش درستی نداشته باشیم؛ سراغ شناخت قصه ها و اسطوره های جنگ خودمان نرویم؛ به اقتباس ها یا دزدی های خارجی متوسل شویم؛ از عرصه سخت رئالیسم به سادگی خلسه آور تخیل و سوررئالیسم پناه ببریم و نتیجه اش این بشود که هزاران قصه جذاب و حقیقی جنگ بماند و خاک بخورد و ما چرت و پرت بسازیم. دریاچه ماهی وصفی است از آنچه نوشتم. یک آش صدجوش و بی در وپیکر. قصه ای که نه واقعیتش مشخص است و نه تخیل اش و بطور کلی اسلحه ای زنگ زده با گلوله های نم کشیده که به راحتی می توان نادیده اش گرفت.

پ.ن : امسال تصمیم داشتم برای فیلم ها زمان اکران بنویسم. اما دوستی تذکری داد که فیلم های خوب احتیاج به حمایت دارند و فیلمهای مزخرف شاید هیچگاه اکران نشوند.

#ایران
#جشنواره_فیلم_فجر_۱۳۹۵
#دریاچه_ماهی
#فیلم
#سینما

https://telegram.me/zambur
ویلایی ها - منیر قیدی
درست برخلاف دریاچه ماهی، ویلایی ها - که بازهم اسم بی مسمایی است- سراغ سوژه ای واقعی و بکر رفته است. حضور خانم ها در پشتیبانی از جبهه. مجموعه ای از خانم ها در شهرکی نزدیک خطوط عملیاتی جمع شده اند که به شوهرانشان نزدیک تر باشند و کارهایی هم برای جبهه انجام می دهند. فیلم کار اول فیلمسازش است و شاید نوید یک انسیه شاه حسینی یا نرگس آبیار دیگر در گونه دفاع مقدس باشد. همین کم تجربگی، در پیوند های دراماتیک اجزای قصه تاثیر گذاشته و جاهایی آنها را لق کرده است. ویلایی ها موتیف و نشانه گذاری های خوبی دارد مثل خاموش شدن چراغ ها قبل یا بعد از آمدن خبر شهادت، ماشین هایس که پیک شهادت است و باغچه سبزی. همچنین لحظاتی ناب و حسی مثل سکانس حمله مسلسل هواپیما به خانمها دارد. اما در کنار اینها نواقصی هم دارد. مثلا کمک های خانم ها در رختشویخانه، قند شکستن، مربا پختن و لباس دوختن، بیشتراز اینکه کارکرد دراماتیک داشته باشد؛ دکوری و سطحی است. به این سبب زنهای شهرک منتظر فعال نیستند و بیشتر منفعل اند؛ چشم براهند که خبر شهادت همسرشان برسد اما کار خاصی برای جنگ، شوهر یا بچه هایشان انجام نمی دهند. شاهد مثال سکانس حمله هوایی است که حتی یکی از زنها شهید نمی شود که شهادت منطقی تر از عدم شهادت است.
ویلایی ها یک نکته بسیار دلپذیر هم دارد. ترسیم درست حجاب زنها و نگاه منطقی به آن. سکانس حمله هوایی و زنهایی که در حال فرار هم چادرشان را نمی اندازند.
#ایران
#سینما
#جشنواره_فیلم_فجر
#ویلایی_ها
#شهادت

https://telegram.me/zambur
تابستان داغ - ابراهیم ایرج زاد
تنها نکته مثبت فیلم که به نظرم می آید تصویربرداری خوب بهمنش است که جاهایی ردپایش در دکوپاژها هم دیده می شود. اما ...
فیلم در حقیقت واکسن ضعیف شده میکروب ابد و یک روز است؛ با اضافه شدن یک قتل و وام گرفتن از آثار فرهادی در رها کردن پیرنگ های اصلی و در حیرت نگه داشتن تماشاگر. از نظر فیلمنامه هم قصه خیلی دیر شروع می شود. بیش از نصف فیلمنامه به خاله و خاله بازی و معرفی شخصیت ها و قصه فرعی های بی خاصیت می گذرد و فیلمی که درگیر معمای یک قتل و بازکردن معماست؛ دیگر فرصتی برای پرداخت وجود ندارد. این بخش دوم بعد از قتل نیم بند وشتابزده است و بدون پاسخ دادن به سوالات زیادی در فیلمنامه و با حفره هایی بزرگ ناگهان تمام می شود. خدا عاقبت این پایان های بیش از اندازه باز در سینمای ایران را بخیر کند.

#ایران
#جشنواره_فیلم_فجر_۱۳۹۵
#تابستان_داغ
#فیلم
#سینما
https://telegram.me/zambur
ماجرای نیمروز- محمدحسین مهدویان
۱- مهدویان در ماجرای نیمروز نسبت به کار قبلی چند قدم روبه جلو برداشته است. خروج از فضای جنگی و ورود به شهر که برای همه فیلمسازان با چالش روبروست. ماجرای نیمروز قطعه الماسی از سوژه های سینمایی انقلاب اسلامی است. سوژه هایی که بین این "سینمای نکبت زرناله" گم شده و کمتر کسی سراغش می رود.
۲- از نظر محتوای غنی که همیشه جزو ضعفهای کارهای مهدویان بوده، اینجا کمتر کمبود به چشم می خورد. جاهایی فیلم توانسته کارویژه های شخصیت ها را تبیین کند. سکانس ملاقات دوم فریده و حامد یا بحث های بین گروه و یا سکانسی که فرمانده گروه اشاره به نماز خواندن پشت سر کشمیری دارد. البته این ضعف محتوا هنوز هم کمی به چشم می خورد. تبیین درست نقاط تمایز دو طرف حزب اللهی و منافقین می توانست به شکلی عمیق باشد؛ که نسل جوان امروزی کم مطالعه نیز برداشت خود را از سبد محتوایی فیلم داشته باشد.
۳- ماجرای نیمروز بیشتر از اینکه دچار نقص تاریخی باشد؛ با ابهامات تاریخی- سیاسی مواجه است. ابهاماتی که نه تنها برای فیلمساز که برای خبرگان تاریخ معاصر نیز وجود دارد. چیزهایی از قبیل دست های پشت پرده نفوذ کلاهی و کشمیری، عوامل فرار کشمیری، دلیل عدم دستگیری این دو در همه سالهای گذشته و بسیاری سوالات بدون پاسخ در تاریخ سیاسی سالهای ابتدایی پیروزی انقلاب اسلامی.
۴- گروه فیلمساز و طراح محتوا یک کم لطفی بزرگ در حق شهید مظلوم لاجوردی کرده اند. لاجوردی در فیلم کم اثر، بدصورت، دگم، غیر قابل انعطاف و حتی با گریم بسیار بد است. اینها شبهاتی است که عموما رسانه های ضد انقلاب و خصوصا منافقین نسبت به این شهید بزرگوار مطرح می کنند و متاسفانه درفیلم هم همین طریق پیش گرفته می شود. حتی پایان بندی فیلم بخاطر فرار از طرح سپید شخصیت شهید لاجوردی برخلاف واقعیت تاریخی تغییر کرده است. در راشی آرشیوی که باقی مانده و مشهور است- وبنده خود در مستند حرمسرای اشرف استفاده کردم- فرزند مسعود رجوی در آغوش شهید لاجوردی جلوی دوربین خبرنگارها می آید و آن جملات تاثیر گذار را می گوید.

#ایران
#جشنواره_فیلم_فجر_۱۳۹۵
#ماجرای_نیمروز
#فیلم
#سینما

https://telegram.me/zambur
چراغهای ناتمام - مصطفی سلطانی
از اسم بی مسمای فیلم که بگذریم؛ با فیلمی مواجهیم که قصد خوب حرف زدن دارد اما توانش را ندارد. مثل کودکی که تازه به حرف آمده و باید برای گفتن هر کلمه ای زور بزند. چراغهای ناتمام بیشتر شبیه کارتون های تخیلی است ونسبت به گره و گره گشایی و ایجاد درام، کودکانه، ساده و بدون ایجاد کنش، واکنش، مانع و ... رفتار می کند. مثلا همسر نویسنده برای پیدا کردن زنی که عکسش از زمان جنگ در میان اسناد و مدارک است؛ بجای تماس با بنیاد شهید، سپاه، ارتش و ... به عکاسی زنگ می زند و در سکانس بعد می بینیم که سوژه مورد نظر را پیدا کرده است. یعنی عکاسی ها ۳۰ سال قبل آدرس و تلفن مشتری هایشان را می گرفتند و تا الآن نگه می داشتند؟! بطور کلی فیلم، نشانه شناسی خاصی از دفاع مقدس ندارد. این قصه را می توانیم به همین شکل در هر نقطه دنیا بسازیم. تنها نکته مثبتی که در فیلم دیدم ایده- ونه اجرای- سکانس پایانی است. تلفیق نقاشی های عاشورایی با مصائب رزمنده های دفاع مقدس.

#ایران
#سینما
#چراغهای_ناتمام
#جشنواره_فیلم_فجر _۱۳۹۵

https://telegram.me/zambur
شماره ۱۷ سهیلا- محمود غفاری
فیلم از نظر تشخیص مشکل و انتخاب سوژه " یک پیر دختر به مرز چهل ساله رسیده ازدواج نکرده" درست عمل کرده است. حتی تا آنجایی که شخصیت پردازی و درونیات و بحران های شخصیت است؛ خوب پیش می رود اما برای حل مشکل و آنجایی که پای روانشناسی منحوس غربی به میان می آید؛ ابتدای افتادن گره های بیشتر به ریسمان جامعه غرب زده و غرب گرای ماست. راه های فیلم برای برون رفت از مشکل بی شوهری برای سهیلا، رفتن سراغ دوستان قدیمی، رفتن به مراکز مدرن همسریابی، سرکوبی غریزه جنسی و حذف کامل خانواده است. دریغ از ذره ای نگاه دینی به این مساله(ازدواج در سن مناسب، جلوگیری از دفع غریزه جنسی خارج از چهارچوب خانواده، حجاب، عفت، حیا و...) اگر غربی ها می توانستند برای مشکل ازدواج و کنترل بحران های جنسی نسخه بپیچند؛ دچار بحران های بزرگ امروز نمی شدند. سال ۲۰۱۶ در تعدادی از کشور های اروپایی مثل آلمان آمار مرگ و میر از تولد بیشتر بوده است و این سیل مهاجرت هایی که اروپایی ها با گرفتن قیافه بشر دوستانه اجازه دادند؛ در حقیقت بخاطر جبران کاهش جمعیت و نیروی کار بوده است.
#ایران
#جشنواره_فیلم_فجر_۱۳۹۵
#شماره_۱۷_سهیلا
#فیلم
#سینما

https://telegram.me/zambur
بیست ویک روز بعد - سید محمدرضا خردمندان
۱- حس دیدن فیلم بیست و یک روز بعد مرا به ۲۰ سال پیش برد. نوروز ۷۵ یک دانشجوی سال اولی بودم و برای نوروز به مشهد بازگشته بودم. سینما آفریقا در میدان شریعتی چندروز فیلم های جشنواره فجر آنسال را اکران می کرد. نقد هایی در روزنامه ها خوانده بودم. بالاخره با صفی طولانی، بلیط مهمترین فیلمی که برای دیدن نشان کرده بودم را خریدم و فرورفتم توی صندلی های کهنه و زوار در رفته آن روز سینما و چه لذتی داشت دیدن آن فیلم. یکی از شریف ترین فیلم های سینمای ایران، شاهکار مجید مجیدی بچه های آسمان
۲- بچه های آسمان برای ما دانشجوهای آن زمان که هفت سال تغییر رویه کشور از جنگی آسمانی به "توسعه فاصله طبقاتی ناشی از تفکر لیبرالی" را گذرانده بودیم؛ مثل هوایی تازه بود. امیدی دوباره به زندگی و درک این شیرینی که می توان در چهارچوب انقلاب اسلامی نقد کرد و نابرابری ها و زشتی های ضد انقلاب های انقلابی نما را گفت. می توان گفت و می توان سیاه، پلشت و نکبت نبود. می توان گفت و روشن و امید بخش گفت. می توان ازفقر گفت و فقرا را شرمنده، بی فرهنگ، پاپتی، چاقوکش، لات، مجبور به فقر و ... نشان نداد.
۳- امسال مثل چند سال اخیر ده روز جشنواره فیلم فجر بزور چسبانده به انقلاب را دیدیم -جز ۴-۵ فیلم خوب و شریف- و آنچه دیدیم همانها بود که گفتم. سینمایی"سیاه، پلشت و نکبت" در جامعه ای جوان، پویا و امیدوار به آینده. اما روز آخر جشنواره فجر با دوفیلم شکل دیگری داشت. که یکی از آنها بیست و یک روز بعد بود.
۴- بیست ویک روز بعد حالا بعد از سالها نشانه هایی از شاهکار مجیدی را در خود دارد - البته به اندازه فیلم اول یک کارگردان جوان و نه فیلم چندم فیلمساز بزرگی مثل مجید مجیدی- یک مرتضای قهرمان، مرد، باهوش و سخت کوش و بسیار شبیه علی بچه های آسمان. یک مادر بزرگ و بزرگوار، دین دار و مهربان که خانواده، همسر و فرزندانش را دوست دارد و لوس، ننر، هرزه و زود طلاق بگیر نیست. ویک فضای دلنشین پایین شهری، بدون جرم، جنایت، سیاهی و پلیدی های مرسوم نکبت های سینمای ایران. به همه اینها وقتی قصه ای شسته - رفته و سرراست اضافه کنیم اثری قهرمان پرداز داریم که جزو بهترین آثار دیده نشده داوران امسال سینمای ایران است.
#ایران
#سینما
#فیلم
#جشنواره_فیلم_فجر_۱۳۹۵
#بیست_و_یک_روز_بعد

https://telegram.me/zambur
#بازخوانی
یک یادداشت

به بهانه اکران فیلم سینمایی
ویلایی ها - منیر قیدی

ویلایی ها - که اسم بی مسمایی دارد- سراغ سوژه ای واقعی و بکر رفته است. حضور خانم ها در پشتیبانی از جبهه.
مجموعه ای از خانم ها در شهرکی نزدیک خطوط عملیاتی جمع شده اند که به شوهرانشان نزدیک تر باشند و کارهایی هم برای جبهه انجام می دهند. فیلم کار اول فیلمسازش است و شاید نوید یک انسیه شاه حسینی یا نرگس آبیار دیگر در گونه دفاع مقدس باشد. همین کم تجربگی، در پیوند های دراماتیک اجزای قصه تاثیر گذاشته و جاهایی آنها را لق کرده است.

ویلایی ها موتیف و نشانه گذاری های خوبی دارد مثل خاموش شدن چراغ ها قبل یا بعد از آمدن خبر شهادت، ماشین هایس که پیک شهادت است و باغچه سبزی. همچنین لحظاتی ناب و حسی مثل سکانس حمله مسلسل هواپیما به خانمها دارد. اما در کنار اینها نواقصی هم دارد. مثلا کمک های خانم ها در رختشویخانه، قند شکستن، مربا پختن و لباس دوختن، بیشتراز اینکه کارکرد دراماتیک داشته باشد؛ دکوری و سطحی است.

به این سبب زنهای شهرک منتظر فعال نیستند و بیشتر منفعل اند؛ چشم براهند که خبر شهادت همسرشان برسد اما کار خاصی برای جنگ، شوهر یا بچه هایشان انجام نمی دهند. شاهد مثال سکانس حمله هوایی است که حتی یکی از زنها شهید نمی شود که شهادت منطقی تر از عدم شهادت است.

ویلایی ها یک نکته بسیار دلپذیر هم دارد. ترسیم درست حجاب زنها و نگاه منطقی به آن. سکانس حمله هوایی و زنهایی که در حال فرار هم چادرشان را نمی اندازند.

#ایران
#سینما
#جشنواره_فیلم_فجر
#ویلایی_ها
#شهادت

https://telegram.me/zambur