بسم الله الرحمن الرحیم
سفیران وحدت در عراق 7
مثلی بین عراقی ها مشهور است که "عراق یکی دو درجه از جهنم خنک تر است؛ پس بی خیال!!" البته این گرمای عجیب و باور نکردنی در برخی نقاط ایران هم دیده می شود. مثلا در خوزستان همین گرما هست، به اضافه رطوبت و گرد و خاک.
نوشته بودم که در مدائن همه دوربین ها به دلیل گرما از کارافتاد. دیروز در حله قبل از دوربین ها، خودمان از کار افتادیم چون فراموش کردیم با خودمان آب ببریم. کمتر از 2 ساعت کار در ساعت 9 تا 11 بدون آب خوردن همه را به مرز گرمازدگی برد. توی راه خانه ابوباقر مجبور شدیم شیشه ماشین را بالا بکشیم چون توان تحمل باد داغ را نداشتیم. در خانه هم کولر آبی چون آب ورودیش گرم بود، باد داغ می زد.
ما در مشهد طبق عادت در تابستان شیر آب را باز می گذاریم تا اول آب گرم لوله خارج شود و بعد آب خنک بیرون بیاید. اینجا بالعکس باید تا شیر آب را باز کردی سریع از آب ولرمی که اول بیرون می آید استفاده کنی چون لحظاتی بعد آب نزدیک به جوش بیرون می آید. در خانه ابوباقر یکی از کارهای سازمانی پسرها ریختن آب خنک در آفتابه بود که به گمانم با یخ انجام می شد.
خلاصه اینکه در #عراق و این دوماه تیر و مرداد، جز با کولر گازی در خانه و ماشین، زندگی بسیار سخت است و بیشتر مردم از داشتن این امکانات محرومند.
دیشب برای دیدن محل انفجار #الکراده رفتیم. دو مجتمع تجاری بزرگ در دو طرف یک بولوار در اثر انفجار خودروی انتحاری خاکستر شده اند. صحنه تکان دهنده ای بود. دو ساختمان، پوشیده از بنرهای تسلیت شهدا بود بطوری که داخل چیزی دیده نمی شد. خانواده ها و جوانها می آمدند وفاتحه ای می خواندند و می رفتند. سربازی را دیدیم که 10 نفر از دوستانش را شب دامادی در سالن طبقه بالا از دست داده و حالا برای روشن کردن شمع آمده بود. فضا به شکلی سنگین و متاثر کننده است که نتوانستیم زیاد بمانیم.
امروز صبح برای سرکشی و تصویر برداری از خانواده #جنگ_زدگان عراقی رفتیم. اردوگاه مانندی کوچک؛ با تعداد زیادی کانکس که زن ها و بچه ها را درخود جای داده است. پسر بچه ها و دخترهای مثل گل، که پدرها یا برادرهایشان شهید شده اند. ساعتی را با آنها می گذرانیم. حاج آقا #غریب_رضازود با بچه ها جوش می خورد و قرآن و اصول و فروع دین را مرور می کند.
موقع نماز به نمازخانه اردوگاه می رویم. زود بچه ها جمع می شوند. دختر بچه هایی را که لحظاتی قبل با لباسهای راحت و تابستانی و بدون حجاب دیده بودیم؛ حالا با چادر های گل ریز کشدار در صف عقب نشسته اند و پسرهای شیطان جلو. موقع نماز هم کاری به امام جماعت یعنی حاج آقای ما ندارند و خودشان نماز را هم خوانی می کنند و این امام جماعت است که باید خود را با آنها وفق دهد.
بین دو نماز یکی شان اذان بسیار زیبایی می گوید.
بعد از نماز با اندوهی که پشت این شادی نهفته است؛ اردوگاه را ترک می کنیم.
لطف خدا و اجازه امام حسین(ع) شامل حال ما شد و این شب جمعه دعوت شدیم به #کربلا. آنهم بعد از دوساعت و نیم راه و سیطره ها(ایست و بازرسی)و شلوغی زیاد.
شب میهمان کرم یکی از دوستان عراقی در حسینیه اش هستیم. نماز و شام گروهی و انشاء الله حرم به نیابت همه دوستان.
ادامه دارد....
@zambur
http://telegram.me/zambur
سفیران وحدت در عراق 7
مثلی بین عراقی ها مشهور است که "عراق یکی دو درجه از جهنم خنک تر است؛ پس بی خیال!!" البته این گرمای عجیب و باور نکردنی در برخی نقاط ایران هم دیده می شود. مثلا در خوزستان همین گرما هست، به اضافه رطوبت و گرد و خاک.
نوشته بودم که در مدائن همه دوربین ها به دلیل گرما از کارافتاد. دیروز در حله قبل از دوربین ها، خودمان از کار افتادیم چون فراموش کردیم با خودمان آب ببریم. کمتر از 2 ساعت کار در ساعت 9 تا 11 بدون آب خوردن همه را به مرز گرمازدگی برد. توی راه خانه ابوباقر مجبور شدیم شیشه ماشین را بالا بکشیم چون توان تحمل باد داغ را نداشتیم. در خانه هم کولر آبی چون آب ورودیش گرم بود، باد داغ می زد.
ما در مشهد طبق عادت در تابستان شیر آب را باز می گذاریم تا اول آب گرم لوله خارج شود و بعد آب خنک بیرون بیاید. اینجا بالعکس باید تا شیر آب را باز کردی سریع از آب ولرمی که اول بیرون می آید استفاده کنی چون لحظاتی بعد آب نزدیک به جوش بیرون می آید. در خانه ابوباقر یکی از کارهای سازمانی پسرها ریختن آب خنک در آفتابه بود که به گمانم با یخ انجام می شد.
خلاصه اینکه در #عراق و این دوماه تیر و مرداد، جز با کولر گازی در خانه و ماشین، زندگی بسیار سخت است و بیشتر مردم از داشتن این امکانات محرومند.
دیشب برای دیدن محل انفجار #الکراده رفتیم. دو مجتمع تجاری بزرگ در دو طرف یک بولوار در اثر انفجار خودروی انتحاری خاکستر شده اند. صحنه تکان دهنده ای بود. دو ساختمان، پوشیده از بنرهای تسلیت شهدا بود بطوری که داخل چیزی دیده نمی شد. خانواده ها و جوانها می آمدند وفاتحه ای می خواندند و می رفتند. سربازی را دیدیم که 10 نفر از دوستانش را شب دامادی در سالن طبقه بالا از دست داده و حالا برای روشن کردن شمع آمده بود. فضا به شکلی سنگین و متاثر کننده است که نتوانستیم زیاد بمانیم.
امروز صبح برای سرکشی و تصویر برداری از خانواده #جنگ_زدگان عراقی رفتیم. اردوگاه مانندی کوچک؛ با تعداد زیادی کانکس که زن ها و بچه ها را درخود جای داده است. پسر بچه ها و دخترهای مثل گل، که پدرها یا برادرهایشان شهید شده اند. ساعتی را با آنها می گذرانیم. حاج آقا #غریب_رضازود با بچه ها جوش می خورد و قرآن و اصول و فروع دین را مرور می کند.
موقع نماز به نمازخانه اردوگاه می رویم. زود بچه ها جمع می شوند. دختر بچه هایی را که لحظاتی قبل با لباسهای راحت و تابستانی و بدون حجاب دیده بودیم؛ حالا با چادر های گل ریز کشدار در صف عقب نشسته اند و پسرهای شیطان جلو. موقع نماز هم کاری به امام جماعت یعنی حاج آقای ما ندارند و خودشان نماز را هم خوانی می کنند و این امام جماعت است که باید خود را با آنها وفق دهد.
بین دو نماز یکی شان اذان بسیار زیبایی می گوید.
بعد از نماز با اندوهی که پشت این شادی نهفته است؛ اردوگاه را ترک می کنیم.
لطف خدا و اجازه امام حسین(ع) شامل حال ما شد و این شب جمعه دعوت شدیم به #کربلا. آنهم بعد از دوساعت و نیم راه و سیطره ها(ایست و بازرسی)و شلوغی زیاد.
شب میهمان کرم یکی از دوستان عراقی در حسینیه اش هستیم. نماز و شام گروهی و انشاء الله حرم به نیابت همه دوستان.
ادامه دارد....
@zambur
http://telegram.me/zambur
Telegram
زمبور
عسل زنبور هاي نيش دار شيرين تر است