بیست ویک روز بعد - سید محمدرضا خردمندان
۱- حس دیدن فیلم بیست و یک روز بعد مرا به ۲۰ سال پیش برد. نوروز ۷۵ یک دانشجوی سال اولی بودم و برای نوروز به مشهد بازگشته بودم. سینما آفریقا در میدان شریعتی چندروز فیلم های جشنواره فجر آنسال را اکران می کرد. نقد هایی در روزنامه ها خوانده بودم. بالاخره با صفی طولانی، بلیط مهمترین فیلمی که برای دیدن نشان کرده بودم را خریدم و فرورفتم توی صندلی های کهنه و زوار در رفته آن روز سینما و چه لذتی داشت دیدن آن فیلم. یکی از شریف ترین فیلم های سینمای ایران، شاهکار مجید مجیدی بچه های آسمان
۲- بچه های آسمان برای ما دانشجوهای آن زمان که هفت سال تغییر رویه کشور از جنگی آسمانی به "توسعه فاصله طبقاتی ناشی از تفکر لیبرالی" را گذرانده بودیم؛ مثل هوایی تازه بود. امیدی دوباره به زندگی و درک این شیرینی که می توان در چهارچوب انقلاب اسلامی نقد کرد و نابرابری ها و زشتی های ضد انقلاب های انقلابی نما را گفت. می توان گفت و می توان سیاه، پلشت و نکبت نبود. می توان گفت و روشن و امید بخش گفت. می توان ازفقر گفت و فقرا را شرمنده، بی فرهنگ، پاپتی، چاقوکش، لات، مجبور به فقر و ... نشان نداد.
۳- امسال مثل چند سال اخیر ده روز جشنواره فیلم فجر بزور چسبانده به انقلاب را دیدیم -جز ۴-۵ فیلم خوب و شریف- و آنچه دیدیم همانها بود که گفتم. سینمایی"سیاه، پلشت و نکبت" در جامعه ای جوان، پویا و امیدوار به آینده. اما روز آخر جشنواره فجر با دوفیلم شکل دیگری داشت. که یکی از آنها بیست و یک روز بعد بود.
۴- بیست ویک روز بعد حالا بعد از سالها نشانه هایی از شاهکار مجیدی را در خود دارد - البته به اندازه فیلم اول یک کارگردان جوان و نه فیلم چندم فیلمساز بزرگی مثل مجید مجیدی- یک مرتضای قهرمان، مرد، باهوش و سخت کوش و بسیار شبیه علی بچه های آسمان. یک مادر بزرگ و بزرگوار، دین دار و مهربان که خانواده، همسر و فرزندانش را دوست دارد و لوس، ننر، هرزه و زود طلاق بگیر نیست. ویک فضای دلنشین پایین شهری، بدون جرم، جنایت، سیاهی و پلیدی های مرسوم نکبت های سینمای ایران. به همه اینها وقتی قصه ای شسته - رفته و سرراست اضافه کنیم اثری قهرمان پرداز داریم که جزو بهترین آثار دیده نشده داوران امسال سینمای ایران است.
#ایران
#سینما
#فیلم
#جشنواره_فیلم_فجر_۱۳۹۵
#بیست_و_یک_روز_بعد
https://telegram.me/zambur
۱- حس دیدن فیلم بیست و یک روز بعد مرا به ۲۰ سال پیش برد. نوروز ۷۵ یک دانشجوی سال اولی بودم و برای نوروز به مشهد بازگشته بودم. سینما آفریقا در میدان شریعتی چندروز فیلم های جشنواره فجر آنسال را اکران می کرد. نقد هایی در روزنامه ها خوانده بودم. بالاخره با صفی طولانی، بلیط مهمترین فیلمی که برای دیدن نشان کرده بودم را خریدم و فرورفتم توی صندلی های کهنه و زوار در رفته آن روز سینما و چه لذتی داشت دیدن آن فیلم. یکی از شریف ترین فیلم های سینمای ایران، شاهکار مجید مجیدی بچه های آسمان
۲- بچه های آسمان برای ما دانشجوهای آن زمان که هفت سال تغییر رویه کشور از جنگی آسمانی به "توسعه فاصله طبقاتی ناشی از تفکر لیبرالی" را گذرانده بودیم؛ مثل هوایی تازه بود. امیدی دوباره به زندگی و درک این شیرینی که می توان در چهارچوب انقلاب اسلامی نقد کرد و نابرابری ها و زشتی های ضد انقلاب های انقلابی نما را گفت. می توان گفت و می توان سیاه، پلشت و نکبت نبود. می توان گفت و روشن و امید بخش گفت. می توان ازفقر گفت و فقرا را شرمنده، بی فرهنگ، پاپتی، چاقوکش، لات، مجبور به فقر و ... نشان نداد.
۳- امسال مثل چند سال اخیر ده روز جشنواره فیلم فجر بزور چسبانده به انقلاب را دیدیم -جز ۴-۵ فیلم خوب و شریف- و آنچه دیدیم همانها بود که گفتم. سینمایی"سیاه، پلشت و نکبت" در جامعه ای جوان، پویا و امیدوار به آینده. اما روز آخر جشنواره فجر با دوفیلم شکل دیگری داشت. که یکی از آنها بیست و یک روز بعد بود.
۴- بیست ویک روز بعد حالا بعد از سالها نشانه هایی از شاهکار مجیدی را در خود دارد - البته به اندازه فیلم اول یک کارگردان جوان و نه فیلم چندم فیلمساز بزرگی مثل مجید مجیدی- یک مرتضای قهرمان، مرد، باهوش و سخت کوش و بسیار شبیه علی بچه های آسمان. یک مادر بزرگ و بزرگوار، دین دار و مهربان که خانواده، همسر و فرزندانش را دوست دارد و لوس، ننر، هرزه و زود طلاق بگیر نیست. ویک فضای دلنشین پایین شهری، بدون جرم، جنایت، سیاهی و پلیدی های مرسوم نکبت های سینمای ایران. به همه اینها وقتی قصه ای شسته - رفته و سرراست اضافه کنیم اثری قهرمان پرداز داریم که جزو بهترین آثار دیده نشده داوران امسال سینمای ایران است.
#ایران
#سینما
#فیلم
#جشنواره_فیلم_فجر_۱۳۹۵
#بیست_و_یک_روز_بعد
https://telegram.me/zambur
Telegram
زمبور
عسل زنبور هاي نيش دار شيرين تر است