زائران نیابتی ۱۷۹
134 subscribers
268 photos
221 videos
33 files
49 links
به لطف مادر سادات
و به همت شمانیکوکار محترم
برآنیم حسرت ديدار بين الحرمين بر دلها نماند!
ان شاالله
.
با عضويتِ كانال درثواب زيارتِ زائران نيابتي شريك شوید
.
.
ارتباط با ادمین:
🆔️ @zaeran_admin
09125751585
.
لینک اینستاگرام:
instagram.com/zaeranniabati
Download Telegram
#زندگی_اربابی

اگر با ارباب باشی، زندگیت می شود زندگی اربابی...
آن وقت دیگر فرقی نمی کند که فقیر باشی یا غنی! زندگیت رنگ و بوی ارباب را دارد...

حکایت زائران نیابتی این بار شنیدنی تر است. ماجرای عاشقانه ترین سرود زندگی، یعنی همان ازدواجِ زوجِ جوانِ نیازمندی که زندگی شان به عشق ارباب گره خورده است...

فقیرند و ساده! همین!
دخترخاله و پسرخاله هستند. چند سالی است عقد کرده اند. جهازشان به همت گروهی که مثل شما، زائران نیابتی، دست به خیرند و میراث غدیر خود را نام نهاده اند، تهیه و کمتر از یک ماه پیش تقدیمشان گردید...
و حالا هم قرار است زندگیشان با زیارت حرم ارباب آغاز شود. چند روزی ست که از صحبت تلفنی مان میگذرد. بغض در گلوی داماد بود و میگفت باورش نمی شود که واقعی است و نمی داند که خواب است یا بیدار...
و عروسِ خوشبختِ عاشقِ ارباب کنارش نشسته و گریه می کند...

اقای داماد پاسپورتش را گرفته بوده و میخواسته اربعین مشرف شود؛ چون به قول خودش خیلی ارزان تمام می شود ولی ویزایش جور نمی شود و داغ زیارت بر دلش می ماند.
البته خودش می گوید که خانمم می گفت تنها نرو و مرا هم با خودت ببر...
شاید دل خانمش رضا نبوده که تنها مشرف شود و شاید ارباب خودشان نظر داشته اند که باهم مشرف شوند...

از آن طرف مادر عروس میگفت: اربعین که میخواستم به پابوسی حرم آقا بروم، دل دخترم عجیب گرفته بود و با چشمانی گریه دار بدرقه ام کرد...
مادر عروس خانه های مردم را نظافت می کند و آبرومندانه خرجی خانواده ای را می دهد که مرد خانه اش در تصادفی، سخت آسیب دیده.
یکی از کسانی که مادر منزلش را نظافت می کرده بانی سفر اربعین ایشان شده بوده ولی رویشان نشده به بانی بگویند که این دختر هم دل تنگ حرم است...

خلاصه حالا این عروس جهازدار شده و قرار است با شوهرش زائر ارباب شود. با یک عنایت ارباب همه آرزوهایش برآورده شده. رویاهایش رنگ و بوی حقیقت گرفته...


راستی داشت یادم میرفت که بگم عروس خانم هم چند روز پیش جهت پاسبورت اقدام کرده اند و ان شا الله به همت شما و عنایت سیدالشهدا بزودی راهی دیار یار میشوند...

و چه لذت بخش است که پس از عمری گرفتاری و فقر و در به دری حالا زندگی شان اربابی شود...


@zaeranniabati🌸
#دلنوشته
#هوای_حرم

شب جمعه شب زیارت اربابه و من حالا خوب میدونم که توی اینهمه شب جمعه که تو تمام عمرم گذروندم شاید فقط همون یه شب جمعه رو #زندگی کردم.
همون شب جمعه ای که تو حرم ارباب سیدالشهداء علیه السلام سعادت زیارت و دعای دسته جمعی و نماز جماعت، اونم جلوی ورودی ضریح قسمتم شد.

هرچقدر بیشتر می‌گذره دلتنگتر از قبل، خاطرات و لحظه ها رو بیشتر و بیشتر جلوی چشمام میارم، مبادا که فراموش کنم اونچه که توی اون سفر دیدمو شنیدمو حس کردم؛
چشمامو میبندمو صحن طلای #حضرت_امیر رو میبینم، مشکی پوش عزای بانوی دوعالم، سلام میدمو میگم آقاجان برای عرض #تسلیت اومدم اینجوری ازم قبوله آقا؟ میگم آقا نشون به نشونه ی این لباس مشکی و چادر سیاهم شما رو به بزرگی غم امروزتون، اسم منم بین عزادارای غم حضرت مادر س بنویسید... و فقط یه آرزو واسه دیدن امام زمانم عج و...

توی دنیای خیالم پرواز میکنم به بهشت #بین_الحرمین، یاد لحظه‌ی باز شدن پرده‌ی جلوی ضریح ارباب دلمو از جا میکَنه بی اختیار سجده میکنمو سلام میدمو و میگم آقا جان پابوستون اومدم واسه عرض تسلیتِ غم حضرت مادر،
میگم آقا شنیدم، اگه کسی عزادار غم مادرش باشه هیچوقت اونایی که بهش تسلیت میگن رو فراموش نمی‌کنه!!!
یه کم این پا اون پا میکنمو بالاخره میگم آقاجان میشه از منم قبول کنید؟!!
من بچه سید نیستم اما فاطمیه که میاد دلم از غم مادرتون یه دنیا میگیره شما هم به حُرمت اسم مادرتون تسلیت منو قبول کنین! ... و یه آرزو واسه فرج آقام و...

تو خیالم از کنار تک تک نخل‌های بین الحرمین رد میشمو و این بار با همه ی وجود، عطر حرم #حضرت_سقا باب الحوائج رو نفس میکشم سجده میکنمو سلام میدمو نزدیکتر میرم، میگم آقاجان شنیدم شما به اسم خانوم جانم حضرت زهرا س خیلی حساس هستین؟! اومدم برای عرض تسلیت آقا، میشه ازم قبول کنید؟ میشه منو ناامید نکنین؟ آخه ما ایرانیا با شما یه جور دیگه احساس قرابت داریم... و تنها یه آرزو واسه فرج مولام آقا صاحب الزمان عج و...

تو عالم خیالم چشم باز میکنمو خودمو جلوی دو گنبد طلایی زیبای #امامین_کاظمین علیهم السلام می‌بینم تو همون حال و هوا میگم اومدم تسلیت بگم غم بانوی دوعالم س رو و این بار قسمشون میدم به شفاعت آقام #امام_رضا که قبول کنن‌ و همون یه حاجتو آرزوی منو اجابت کنن، دستمو روی قلبم میذارم چشمامو میبندمو همون یه آرزو...

چشم که باز میکنم تا چشم کار میکنه دیوار بتنی و ایست بازرسی و گشت و سرباز و تفنگ و اسلحه و جای تیر روی دیوارها یادم میاره که اینجا #سامرا ست خونه ی آقامه خونه ای که حالا بیشتر از هزار سال میشه که صاحب خونه، دلگیر از همسایه ها و گاهی حتی بعضی از مهموناش ازشون رو برگرفته و در حجاب غیبت رخ پوشیده؛
تو دلم یهو خالی میشه دلم بدجور میریزه دلهره ی تنهایی شیعه میون این دنیای بزرگ که پر از جنگه و توپ و تفنگ به دلم چنگ میزنه حالم دگرگون میشه از حال یتیمیِ شیعه، وقتی پدر هست و ما لایق نشدیم هنوز...

آهسته و محتاط بین دیوارهای بتنی شهر سلام میدمو جلو میرم،
گنبد طلایی امامین عسکریین علیهم السلام رو که می‌بینم میگم اومدم تسلیت بگم برای غم شهادت سرور بانوان و فخر عالمیان خانوم جانم حضرت زهرا سلام الله علیها

تو دلم میگم #آقا بیا برای #انتقام بازو و پهلوی شکسته ی مادر و دستان به ناحق بسته‌ی پدر بعد از سقیفه، آقا جان بیا که شما تنها منتقم حضرت زهرا هستی....
تو همون حال و هوا به خودم میگم خوبیش اینه که تو #خواب و خیال برعکس بیداری میشه ساعتها روبروی این گنبد و ضریح زیبا نشست‌و درددل کرد با امامین عسکریین علیهم السلام میشه سرِ صبر و فراغت شِکوه کرد از تنهایی و #غربت شیعه، میشه سر فرصت نشست و استغاثه کرد و #اشک ریخت و التماس کرد که واسطه ی پایان این انتظار تلخ باشند، میشه زیر پای این نازنین مادر التماس کرد برای دیدن آن بهترین فرزند و برآورده شدن همون یه آرزو...
و باز هم منو همون یه آرزو...
آرزوی فرج...

الهی عجل عجل عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر


🌸 @zaeranniabati 🌸