زائران نیابتی ۱۷۹
133 subscribers
268 photos
221 videos
33 files
49 links
به لطف مادر سادات
و به همت شمانیکوکار محترم
برآنیم حسرت ديدار بين الحرمين بر دلها نماند!
ان شاالله
.
با عضويتِ كانال درثواب زيارتِ زائران نيابتي شريك شوید
.
.
ارتباط با ادمین:
🆔️ @zaeran_admin
09125751585
.
لینک اینستاگرام:
instagram.com/zaeranniabati
Download Telegram
#دوازده_روز


من یک #معلم هستم :
صبحها که در کلاس حضور و غیاب که می‌کنم، بعضی روزها به شماره‌ی لیست ۱۲ که می‌رسم کمی تامل می‌کنم!
با خود می‌گویم:
کاش حضور امام دوازدهم را درک کنم!
راستی:
آن روز سعی می‌کنم به هر بهانه‌ای که شده است شاگردانم را متوجه امام زمانمان نمایم!

من یک #کارمند هستم :
به روز دوازدهم برج که می‌رسم، گاهی عدد ۱۲ را با دقت بیشتری بر روی تقویم روی میزم می‌نگرم!
با خود می‌گویم:
کاش می‌فهمیدم که همیشه و هر روز رعیت امام دوازدهم هستم!
راستی:
آن روز سعی می‌کنم با دقت بیشتری کار کنم تا توجه مولایم را بیشتر به خودم جلب کنم!

من یک #رفتگر هستم :
روز دوازدهم ماه که می‌شود، گاهی اوقات حقوق ماهیانه‌ام دیگر تمام می‌شود!
با خود می‌گویم:
کاش امام دوازدهم زودتر بیایند و آن وقت دیگر نگران خرج یومیه‌ام نخواهم بود!
راستی:
آن روز کوچه را با دقت بیشتری جارو می‌زنم به امید اینکه از کوچه‌ی ما هم گذر کند!

من یک #کاسب هستم :
اسفندماه که دوازدهمین ماه سال است خیلی سرم شلوغ است و مشغول حساب و کتاب هستم. بعضی روزهایش از خستگی دیگر فکرم کار نمی‌کند!
با خود می‌گویم:
کاش این قدر که به فکر حساب و کتاب کار و تجارتم بودم کمی هم حساب می‌کردم که چقدر وقتم را به امام دوازدهمم در زندگی اختصاص داده‌ام!
راستی:
بعضی سالها آخر سال هر چقدر هم که شده به نام او به نیازمندان کمک می‌کنم!


من یک #زائر_اربعین هستم:
امروز ۱۲ روز مانده تا اربعینِ امسال فرا رسد. و من امروز بیشتر متوجه امام دوازدهم هستم!
با خود می‌گویم:
کاش می‌شد #ظهورش در این دوازده روز که باقیمانده، مقدر می‌شد. از کعبه به #نجف می‌آمد و امسال همراه او #مشایه می‌کردیم تا #کربلا!
راستی:
امسال زیارتم را #نذر آمدنت می‌کنم! قدمهایم را به نیت ظهورت برمی‌دارم! در هر ستون برایت دعا می‌کنم! حواسم را بیشتر جمع می‌کنم تا بلکه ببینمت...!


من یکی از #اعضای_کانال زائران نیابتی هستم:
امسال نیت کرده‌ام که چه خودم اربعین مشرف شوم و چه راهی نشوم ..........................
با خود می‌گویم:
امسال هر طور شده من هم می‌خواهم سهمی داشته باشم حالا حتی اگر شده ..................................
راستی:
امیدوارم که #ارباب از من هم #قبول کند و توفیق ام دهد و آرزوی گروهمان برآورده شود که هیچ حرم ندیده ای نباشد تا ظهور یار که انشاالله #اربعین امسال باشد!


🌸 @zaeranniabati 🌸
#صلی_الله_علیک_باصاحب_الزمان


امروز، عجب روزی بود! همه #غافلگیر شدیم. ما در خانه بودیم. پدر خواب بود، مادر در آشپزخانه مشغول پخت و پز، من و برادر کوچکم سر کنترل تلویزیون جر‌ّ و ‌بحث میکردیم که ناگهان همان صدای عجیب و دلنشین در خانه پیچید، آیه ای از قرآن. به خیال اینکه شاید صدا از بیرون آمده، پنجره را باز کردم و دیدم که صدا در خیابان نیز به وضوح می آید.

صدایت آشنا و پر‌رنج بود؛ پدرم بی درنگ از خواب پرید، مادرم با کفـگیر، به زمین تکیه داده بود، من و برادرم کنترل را به کناری پرت کردیم و سراپا گوش شدیم، اصلاً مُجریِ تلویزیون و مهمانانِ آن هم از جای خود بلند شده بودند و با دهانی باز و چشمانی متعجب، آسمان را ور‌انداز میکردند.
و تو خود را #معرفی کردی:

" ای اهل عالم! من بقیه‌الله و حجت و جانشین خداوند روی زمینم... "

باورمان نمیشد.‌ آن‌جا بود که گل از گل‌مان شکفت و زیر لب #سلام دادیم:
" سلام ای پسرِ حضرت زهرا "

بعد با طنین محمدی ات ما را خواستی: "...در حقّ ما از خدا بترسید و ما را خوار نسازید، یاری‌مان کنید که خداوند شما را یاری کند. امروز از هر مسلمانی #یاری میطلبم"
وصف نشدنی است. در پوست خود نمیگنجیدیم. پدرم همان پایین تخت به سجده شکر افتاد. مادرم سرش روی زانو بود و های های گریه میکرد و من و برادرم به خیابان دویدیم!

خودت دیدی که کوچه و خیابان غلغله بود! مردم مثل مورچه هایی که خانه هایشان اسیر سیلاب شده بیرون میریختند، یکی دکمه پیراهنش را بین راه می‌بست، دیگری دست لای موهایش کرده بود تا کمی مرتب شود، عده ای زیر‌ بغل پیرزنی ناراحت را که پایه عصایش بخاطر عجله شکسته بود گرفته بودند و دیدی آن کودکی که به عشق تو کفشهای پدرش را با عجله پوشیده بود و هی می افتاد!

مردمی که روزی از سلام کردن به یکدیگر اکراه داشتند، خندان به هم تبریک میگفتند. قنادی رایگان شیرینی پخش میکرد و دم گل‌فروشی سر خیابان، مردم صف بسته بودند برای خرید گل ولو یک شاخه برای تهنیت به گل نرگس!

خیلی از نگاه‌ها به ویترین یک تلویزیون‌ فروشی در آن سوی خیابان دوخته شده بود تا اولین تصویر جمال زیبایت، مخابره جهانی شود. #نذر ۳۱۳ صلوات کردم مبادا اَجنبی چشم زخمت بزند. وقتی چهره دلربایت به قاب تلویزیون آمد، شیشه مغازه غرق بوسه شد. یکی بلندبلند صلوات میفرستاد، دیگری قسم می‌خورد که تو را قبلاً در محله‌شان دیده وخیلی‌ها اشک‌هایشان را با آستین پاک می‌کردند تا یک دل سیر تماشایت کنند.

در این مدت که #علائم پیش از ظهور یکی پس از دیگری نمایان می‌شد، دل شیعیانت مثل سیر‌و‌سرکه میجوشید اما کسی فکر نمیکرد به این زودی‌ها ببـیندت.

راست گفت جدّت رسول خدا که فرمود:
" مَثَلِ ظهور مهدی، مَثَلِ برپایی قیامت است. مهدی نمی آيد مگر ناگهاني "
قسم میخورم این اثرِ دعای توست که تا کنون ما زیر عَلَمت مانده ایم."

ای کاش...


🌸 @zaeranniabati 🌸