#عکاسانه #زوم
🔸 عکس دوربینی و عکس اینستاگرامی
▫️کمی دقت نشان میدهد #عکس_دوربین با #عکس_اینستاگرام یکی نیست.
من هم با دوربین #عکاسی کردهام و هم با #موبایل عکاسی میکنم.
عکس در مفهوم کلاسیک متمرکز بر #گذشته است و در مفهوم اپلیکیشنی اینستاگرامی معاصر، متمرکز بر #حال.
@younesshokrkhah
🔸 عکس دوربینی و عکس اینستاگرامی
▫️کمی دقت نشان میدهد #عکس_دوربین با #عکس_اینستاگرام یکی نیست.
من هم با دوربین #عکاسی کردهام و هم با #موبایل عکاسی میکنم.
عکس در مفهوم کلاسیک متمرکز بر #گذشته است و در مفهوم اپلیکیشنی اینستاگرامی معاصر، متمرکز بر #حال.
@younesshokrkhah
🔸توسعه یعنی بسط زمان حال
▫️دکتر #نعمتالله_فاضلی
مفهوم «آینده»، همچون بنیادیترین ساحتهای زمان، مسأله فرهنگی ماست. ما انسانها در #مکان و #زمان زندگی میکنیم. مکان را میتوانیم تجربه کنیم، یعنی جایی که ایستادهایم. زمان به اندازه مکان برای ما عینیت و مادیت ندارد. گویی میآید و میرود. زمان مثل هواست که بودنش را به چشم نمیبینیم. برای اینکه زمان را ملموس کنیم آن را به گذشته و حال و آینده تفکیک میکنیم. این تلقی از زمان، قابل تردید است.
برخی معتقدند که فقط «لحظه حال» وجود واقعی دارد، چون آنچه به آن میگوییم گذشته، مقدار یا لحظاتی از زمان است که در «اکنون» وجود دارد. همچنین آنچه که میگوییم آینده، تلاش ما برای بسط زمان حال است. به همین دلیل تفکیک زمان به حال و آینده نوعی تفکیک تصنعی است و به نوعی تمهید انسانی است برای عینیت بخشیدن به معنای زمان، والا ما سردرگم میشویم.
میتوان مدعی شد که جوامع و انسانها، توسعهیافتهگیشان به میزان بسط زمانهایشان بستگی دارد. هر قدر بتوانیم «زمان حال وسیعتری» داشته باشیم، به طوری که از دورترین گذشتهها تا خیالانگیزترین آیندههای ممکن را در خودش جای دهد، هر چه مقدار زمان حال فربهتر میشود، توسعه یافتهتریم.
هر قدر این زمان لاغرتر میشود، یعنی زمان اکنون یا حال ما از خاطرات و رخدادها و از چیزها در هستی تهی میشود. اموری که اجداد ما و دیگران انجام دادهاند در آن نیستند. چیزهایی که در رویاها و در خیالها و درآرزوها میشود تجسم کرد، چیزهایی که #تخیل میتواند آنها را تجسم کند، هر قدر لحظه اکنون از اینها خالی میشود، ما کمتر توسعه یافتهایم. حتی کمتر انسانیم. انسان بودن مشروط به بسط امتداد زمان به گذشته و آینده در وجود اکنون ماست.
آدمهای کوچک و جامعههای کوچک، زمان حالشان کوچک و فقیر و میان تهی یا کم مایه است. گاهی اوقات، وقتی از گذشتگان پدر و مادر خودمان با افتخار صحبت میکنیم، فورا به ذهنمان میرسد که «گیرم پدر تو بود فاضل از فضل پدر تو را چه حاصل»(گذشته چه بودیم، چه اهمیتی دارد، مهم این است که اکنون چه هستیم). این سخن درباره آینده هم صدق میکند. وقتی سیاستمداران درباره آینده درخشان صحبت میکنند، اگر زیرک باشیم میگوییم چه عوام فریب ابلهی است؛ زیرا ما را به آینده موهوم حواله میدهد و به جای توجه به تواناییها و مسائل واقعی اکنون، وعده سر خرمن میدهد! گویی ما به طور شهودی، درک میکنیم که تنها زمان حال، زمان واقعی است.
اما این مقوله زمان حال چیست؟ زمان حال به لحاظ فلسفی مفهوم پیچیدهای است. اینکه زمان حال چیست و در مخیله اجتماعی ملتها چه امتدادی دارد، به سادگی قابل کشف نیست. زمان حال برای برخی از ملتها صد سال است، برخی چهارصد سال و برای برخی دیگر دو هزار سال. چون آن چیزی که در خیالهای خودمان رویا میپنداریم، برخی در همین امروز در حال ساختن آن هستند.
به عبارتی، آینده همان ساختن اکنون ماست. آینده چیزی نیست که میآید، آینده چیزی است که همین اکنون در حال ساختن آن هستیم. آنهایی که پیشرواند، آیندهشان هم در زمان اکنونشان فشرده شده است. زمان حال، ساحت فشرده شدهی واقعی همه زمانهای #گذشته و #آینده است.
▫️دکتر #نعمتالله_فاضلی
مفهوم «آینده»، همچون بنیادیترین ساحتهای زمان، مسأله فرهنگی ماست. ما انسانها در #مکان و #زمان زندگی میکنیم. مکان را میتوانیم تجربه کنیم، یعنی جایی که ایستادهایم. زمان به اندازه مکان برای ما عینیت و مادیت ندارد. گویی میآید و میرود. زمان مثل هواست که بودنش را به چشم نمیبینیم. برای اینکه زمان را ملموس کنیم آن را به گذشته و حال و آینده تفکیک میکنیم. این تلقی از زمان، قابل تردید است.
برخی معتقدند که فقط «لحظه حال» وجود واقعی دارد، چون آنچه به آن میگوییم گذشته، مقدار یا لحظاتی از زمان است که در «اکنون» وجود دارد. همچنین آنچه که میگوییم آینده، تلاش ما برای بسط زمان حال است. به همین دلیل تفکیک زمان به حال و آینده نوعی تفکیک تصنعی است و به نوعی تمهید انسانی است برای عینیت بخشیدن به معنای زمان، والا ما سردرگم میشویم.
میتوان مدعی شد که جوامع و انسانها، توسعهیافتهگیشان به میزان بسط زمانهایشان بستگی دارد. هر قدر بتوانیم «زمان حال وسیعتری» داشته باشیم، به طوری که از دورترین گذشتهها تا خیالانگیزترین آیندههای ممکن را در خودش جای دهد، هر چه مقدار زمان حال فربهتر میشود، توسعه یافتهتریم.
هر قدر این زمان لاغرتر میشود، یعنی زمان اکنون یا حال ما از خاطرات و رخدادها و از چیزها در هستی تهی میشود. اموری که اجداد ما و دیگران انجام دادهاند در آن نیستند. چیزهایی که در رویاها و در خیالها و درآرزوها میشود تجسم کرد، چیزهایی که #تخیل میتواند آنها را تجسم کند، هر قدر لحظه اکنون از اینها خالی میشود، ما کمتر توسعه یافتهایم. حتی کمتر انسانیم. انسان بودن مشروط به بسط امتداد زمان به گذشته و آینده در وجود اکنون ماست.
آدمهای کوچک و جامعههای کوچک، زمان حالشان کوچک و فقیر و میان تهی یا کم مایه است. گاهی اوقات، وقتی از گذشتگان پدر و مادر خودمان با افتخار صحبت میکنیم، فورا به ذهنمان میرسد که «گیرم پدر تو بود فاضل از فضل پدر تو را چه حاصل»(گذشته چه بودیم، چه اهمیتی دارد، مهم این است که اکنون چه هستیم). این سخن درباره آینده هم صدق میکند. وقتی سیاستمداران درباره آینده درخشان صحبت میکنند، اگر زیرک باشیم میگوییم چه عوام فریب ابلهی است؛ زیرا ما را به آینده موهوم حواله میدهد و به جای توجه به تواناییها و مسائل واقعی اکنون، وعده سر خرمن میدهد! گویی ما به طور شهودی، درک میکنیم که تنها زمان حال، زمان واقعی است.
اما این مقوله زمان حال چیست؟ زمان حال به لحاظ فلسفی مفهوم پیچیدهای است. اینکه زمان حال چیست و در مخیله اجتماعی ملتها چه امتدادی دارد، به سادگی قابل کشف نیست. زمان حال برای برخی از ملتها صد سال است، برخی چهارصد سال و برای برخی دیگر دو هزار سال. چون آن چیزی که در خیالهای خودمان رویا میپنداریم، برخی در همین امروز در حال ساختن آن هستند.
به عبارتی، آینده همان ساختن اکنون ماست. آینده چیزی نیست که میآید، آینده چیزی است که همین اکنون در حال ساختن آن هستیم. آنهایی که پیشرواند، آیندهشان هم در زمان اکنونشان فشرده شده است. زمان حال، ساحت فشرده شدهی واقعی همه زمانهای #گذشته و #آینده است.
#صدا:▫️اگر نامهای برای خود دهسال بعدتان بنویسید، چه چیزهایی در آن خواهید نوشت؟
🔸اگر اهل خاطرهنوشتن باشید، حتماً میدانید که عمومیترین احساسی که هنگام خواندن نوشتههای #گذشته به آدم دست میدهد این است: خدایا! چقدر احمق بودم! اما اگر دربارۀ خود آیندهمان نوشته باشیم، داستان جالبتر میشود. خود گذشتهمان را میبینیم که برای #آینده خیالیاش رؤیا میبافد و بعد یادمان میآید که زندگی چقدر فراز و نشیب داشته است. چطور به چیزهایی که میخواستهایم نرسیدهایم و چیزهایی که امروز داریم را نمیخواستیم. یک رماننویس از رسم آیینی زندگیاش برای نوشتن نامههای مهروموم شده به خودش حرف میزند:
http://tarjomaan.com/sound/9897/
نوشتار این مطلب را اینجا بخوانید:
http://tarjomaan.com/neveshtar/9706/
🔸اگر اهل خاطرهنوشتن باشید، حتماً میدانید که عمومیترین احساسی که هنگام خواندن نوشتههای #گذشته به آدم دست میدهد این است: خدایا! چقدر احمق بودم! اما اگر دربارۀ خود آیندهمان نوشته باشیم، داستان جالبتر میشود. خود گذشتهمان را میبینیم که برای #آینده خیالیاش رؤیا میبافد و بعد یادمان میآید که زندگی چقدر فراز و نشیب داشته است. چطور به چیزهایی که میخواستهایم نرسیدهایم و چیزهایی که امروز داریم را نمیخواستیم. یک رماننویس از رسم آیینی زندگیاش برای نوشتن نامههای مهروموم شده به خودش حرف میزند:
http://tarjomaan.com/sound/9897/
نوشتار این مطلب را اینجا بخوانید:
http://tarjomaan.com/neveshtar/9706/