#شهر🔸نشانسازی (برندینگ)
مساله #نشانسازی یا #برندینگ برای یك شهر كه به عبارتی خارج كردن یك شهر از یك وضعیت نكره و ناشناس به وضعیت معرفه و شناس تعبیر میشود، پروسهای است كه از دل طبیعت گرفته شده و شما می توانید جلوهظهای این تمایز را بین همهی موجودات ببینید. بنابراین مساله برندینگ در گام اول مساله ایجاد تمایز است. مساله ارائه دقیق و صحیح خود به عنوان یك بسته است. یا به عبارت بهتر مساله، مساله هویت است، یعنی شما در مقوله #هویت، میخواهید تفاوتهای خودتان راشناسایی و بر آنها تاكید كنید. بحث اساسا بر سر نشانسازی برای یك مكان است. مكانی كه میتواند سطح جهانی به خود بگیرد ، اما همین كه این تصمیم گرفته شد، باید به عنوان یك مكان، هدف خود را مشخص كنید، مثلا آیا به دنبال یك برند جهانی هستید؟ یعنی میخواهید ایرانیها را در جهان با چه عنوانی معرفی كنید؟ آیا میخواهید با مهمان دوست و مهمانپذیر بودن، خود را به دنیا معرفی كنید و همینطور كشورهای دیگر كه خودشان را با ویژگیهای مختلف معرفی میكنند.
اما سطح دوم منطقهای است، یعنی ممكن است فقط بخواهید غرب ایران را معرفی كنید. باید ببینید این خطه چه ویژگیهایی دارد.
سطح سوم هم محلی است، در سطوح محلی میخواهیم فلان روستا را در فلان نقطه كشور معرفی كنیم، پس موضوع از دید من كه برند شهری هم در درون آن قرار میگیرد، "برندسازی مكانی" است، یعنی شما تصمیم میگیرید مكانی را معرفی كنید كه به طور حتم برای طرفهای مختلف تماس، مفاهیم متفاوتی دارد. مثلا برای یك پلیس معرفی منطقه عمدتا از منظر امنیت صورت میگیرد. البته در این معرفی سازی یك پروسه طولانی از تحقیق و پژوهش و كار هم انجام میشود. نكتهی دیگر اینكه، فقط "معرفی" كافی نیست و مهمتر اینكه ما نمیتوانیم هر طور كه میخواهیم، خودمان را معرفی كنیم، یعنی موضوع برند شهری، موضوع انگارهسازی نیست، حتی اینكه "من چنانم كه نمودم دگر ایشان دانند" هم نیست. درحقیقت موضوعی است كه از سطح باید به عمق برسد. وقتی چنین مسالهای پیش میآید، ما باید به یك مدار بزرگ فكر كنیم و بعد در این مدار آن چه كه قرار است معرفی شود، یعنی آن "خدمت"، "محصول" و یا "مكان" قرار بگیرد. الان وقتی اسم محله "بورلی هیلز" در آمریكا را میشنوید، هویت هنرمندانه آن به ذهنتان میرسد یا درباره "منتهن" یك هویت تجاری، مالی و اداری متبادر میشود. بنابراین باید این مدار را دقیق پیمود، مداری كه از متولد سازی آن محصول، خدمت یا مكان شروع میشود و بعد باید دید این روند خلق چطور به حركت در میآید؟ تا چه زمانی باید دستش را بگیریم و چه زمانی خودش میتواند روی پای خودش بایستد؟
فاز سومی كه باید به آن توجه كرد، نحوه رفتاردیگران با شماست، یعنی اینكه آنها چطور با شما به تعامل میرسند. پس یك مرحله كلیدی در این مدار بزرگ اینست كه چطور آن هویت به مصرف برسد. از طرفی باید دید آن تلفیق و تعاملی كه در نهایت روی زمین میماند چه چیزی را درست خواهد كرد. پس برای طراحی برندها، همهی این مسیرباید تعقیب شود.
مساله #نشانسازی یا #برندینگ برای یك شهر كه به عبارتی خارج كردن یك شهر از یك وضعیت نكره و ناشناس به وضعیت معرفه و شناس تعبیر میشود، پروسهای است كه از دل طبیعت گرفته شده و شما می توانید جلوهظهای این تمایز را بین همهی موجودات ببینید. بنابراین مساله برندینگ در گام اول مساله ایجاد تمایز است. مساله ارائه دقیق و صحیح خود به عنوان یك بسته است. یا به عبارت بهتر مساله، مساله هویت است، یعنی شما در مقوله #هویت، میخواهید تفاوتهای خودتان راشناسایی و بر آنها تاكید كنید. بحث اساسا بر سر نشانسازی برای یك مكان است. مكانی كه میتواند سطح جهانی به خود بگیرد ، اما همین كه این تصمیم گرفته شد، باید به عنوان یك مكان، هدف خود را مشخص كنید، مثلا آیا به دنبال یك برند جهانی هستید؟ یعنی میخواهید ایرانیها را در جهان با چه عنوانی معرفی كنید؟ آیا میخواهید با مهمان دوست و مهمانپذیر بودن، خود را به دنیا معرفی كنید و همینطور كشورهای دیگر كه خودشان را با ویژگیهای مختلف معرفی میكنند.
اما سطح دوم منطقهای است، یعنی ممكن است فقط بخواهید غرب ایران را معرفی كنید. باید ببینید این خطه چه ویژگیهایی دارد.
سطح سوم هم محلی است، در سطوح محلی میخواهیم فلان روستا را در فلان نقطه كشور معرفی كنیم، پس موضوع از دید من كه برند شهری هم در درون آن قرار میگیرد، "برندسازی مكانی" است، یعنی شما تصمیم میگیرید مكانی را معرفی كنید كه به طور حتم برای طرفهای مختلف تماس، مفاهیم متفاوتی دارد. مثلا برای یك پلیس معرفی منطقه عمدتا از منظر امنیت صورت میگیرد. البته در این معرفی سازی یك پروسه طولانی از تحقیق و پژوهش و كار هم انجام میشود. نكتهی دیگر اینكه، فقط "معرفی" كافی نیست و مهمتر اینكه ما نمیتوانیم هر طور كه میخواهیم، خودمان را معرفی كنیم، یعنی موضوع برند شهری، موضوع انگارهسازی نیست، حتی اینكه "من چنانم كه نمودم دگر ایشان دانند" هم نیست. درحقیقت موضوعی است كه از سطح باید به عمق برسد. وقتی چنین مسالهای پیش میآید، ما باید به یك مدار بزرگ فكر كنیم و بعد در این مدار آن چه كه قرار است معرفی شود، یعنی آن "خدمت"، "محصول" و یا "مكان" قرار بگیرد. الان وقتی اسم محله "بورلی هیلز" در آمریكا را میشنوید، هویت هنرمندانه آن به ذهنتان میرسد یا درباره "منتهن" یك هویت تجاری، مالی و اداری متبادر میشود. بنابراین باید این مدار را دقیق پیمود، مداری كه از متولد سازی آن محصول، خدمت یا مكان شروع میشود و بعد باید دید این روند خلق چطور به حركت در میآید؟ تا چه زمانی باید دستش را بگیریم و چه زمانی خودش میتواند روی پای خودش بایستد؟
فاز سومی كه باید به آن توجه كرد، نحوه رفتاردیگران با شماست، یعنی اینكه آنها چطور با شما به تعامل میرسند. پس یك مرحله كلیدی در این مدار بزرگ اینست كه چطور آن هویت به مصرف برسد. از طرفی باید دید آن تلفیق و تعاملی كه در نهایت روی زمین میماند چه چیزی را درست خواهد كرد. پس برای طراحی برندها، همهی این مسیرباید تعقیب شود.
#رخنما #شهر
🔸چگونه هویت را به شهرهای ایران بازگردانیم؟
▫️ابعاد پدیده #برندینگ شهری در میزگردی با حضور #عبدالله_گیویان، #یونس_شکرخواه و #حسن_نمکدوست
▫️حرفهایم در گفتگوی حمیده امینی فرد از روزنامه ایران
🔸چگونه هویت را به شهرهای ایران بازگردانیم؟
▫️ابعاد پدیده #برندینگ شهری در میزگردی با حضور #عبدالله_گیویان، #یونس_شکرخواه و #حسن_نمکدوست
▫️حرفهایم در گفتگوی حمیده امینی فرد از روزنامه ایران
عرصههای ارتباطی
#رخنما #شهر 🔸چگونه هویت را به شهرهای ایران بازگردانیم؟ ▫️ابعاد پدیده #برندینگ شهری در میزگردی با حضور #عبدالله_گیویان، #یونس_شکرخواه و #حسن_نمکدوست ▫️حرفهایم در گفتگوی حمیده امینی فرد از روزنامه ایران
#زوم |🔸 ابعاد پدیده برندینگ شهری
مسأله نشانسازی یا #برندینگ برای یک شهر که به عبارتی (خارج کردن یک شهر از یک وضعیت نکره و ناشناس به وضعیت معرفه و شناس تعبیر میشود) پروسه ای است که از دل طبیعت گرفته شده و شما میتوانید جلوههای این تمایز را بین همه موجودات ببینید. بنابراین مسأله برندینگ در گام اول مسأله ایجاد تمایز است. مسأله ارائه دقیق و صحیح خود به عنوان یک بسته است. یا به عبارت بهتر مسأله، مسأله هویت است، یعنی شما در مقوله هویت، میخواهید تفاوتهای خودتان را شناسایی و بر آنها تأکید کنید. بحث اساساً بر سر نشانسازی برای یک مکان است. مکانی که میتواند سطح جهانی به خود بگیرد، اما همین که این تصمیم گرفته شد، باید به عنوان یک مکان، هدف خود را مشخص کنید، مثلاً آیا به دنبال یک برند جهانی هستید؟ یعنی میخواهید ایرانیها را در جهان با چه عنوانی معرفی کنید؟ آیا میخواهید با میهمان دوست و میهمانپذیر بودن، خود را به دنیا معرفی کنید و همینطور کشورهای دیگر که خودشان را با ویژگیهای مختلف معرفی میکنند. اما سطح دوم منطقه ای است، یعنی ممکن است فقط بخواهید غرب ایران را معرفی کنید. باید ببینید این خطه چه ویژگیهایی دارد. سطح سوم هم محلی است، در سطوح محلی میخواهیم فلان روستا را در فلان نقطه کشور معرفی کنیم، پس موضوع از دید من که برند شهری هم در درون آن قرار میگیرد، «برندسازی مکانی» است، یعنی شما تصمیم میگیرید مکانی را معرفی کنید که به طور حتم برای طرفهای مختلف تماس، مفاهیم متفاوتی دارد. مثلاً برای یک پلیس معرفی منطقه عمدتاً از منظر امنیت صورت میگیرد. البته در این معرفیسازی یک پروسه طولانی از تحقیق و پژوهش و کار هم انجام میشود. نکته دیگر اینکه، فقط «معرفی» کافی نیست و مهمتر اینکه ما نمیتوانیم هر طور که میخواهیم، خودمان را معرفی کنیم، یعنی موضوع برند شهری، موضوع انگارهسازی نیست، حتی اینکه «من چنانم که نمودم دگر ایشان دانند» هم نیست. درحقیقت موضوعی است که از سطح باید به عمق برسد. وقتی چنین مسأله ای پیش میآید، ما باید به یک مداربزرگ فکر کنیم و بعد در این مدار آن چه قرار است معرفی شود، یعنی آن« خدمت»، «محصول» و یا «مکان» قرار بگیرد. الان وقتی اسم محله «بورلی هیلز» در امریکا را میشنوید، هویت هنرمندانه آن به ذهنتان میرسد یا درباره «منتهن» یک هویت تجاری، مالی و اداری متبادر میشود. بنابراین باید این مدار را دقیق پیمود، مداری که از متولدسازی آن محصول، خدمت یا مکان شروع میشود و بعد باید دید این روند خلق چطور به حرکت در میآید؟ تا چه زمانی باید دستش را بگیریم و چه زمانی خودش میتواند روی پای خودش بایستد؟
فاز سومی که باید به آن توجه کرد، نحوه رفتاردیگران با شماست، یعنی اینکه آنها چطور با شما به تعامل میرسند. پس یک مرحله کلیدی در این مدار بزرگ اینست که چطور آن هویت به مصرف برسد. از طرفی باید دید آن تلفیق و تعاملی که در نهایت روی زمین میماند چه چیزی را درست خواهد کرد. پس برای طراحی برندها، همه این مسیرباید تعقیب شوددر حوزه نشان شهری ما همه تلاشمان این است که از وقایع و حقایق موجود حرکت کنیم و ذی نفعان را به مشارکت دعوت کنیم. از شهروند گرفته تا شهرداری و استانداری و غیره…در حقیقت کار ما متولد ساختن یا به عبارتی کمک به وضع حمل آن شهر است. پس ما نمیتوانیم هیچ چیزی را به آن مکان یا محصول الصاق کنیم، اصلاً ضمیمه کردن در این روند یک سم محسوب میشود، اما ممکن است بگوییم شما اگردر این پروسه از این کاتالیزورها و میانبرها استفاده کنید، میتوانید خیلی بهتر و سریعتر به مقصد برسید. بنابراین ما چیزی به آن اضافه نمیکنیم، در واقع مثل گنجی میماند که شما آن را از زیر خاک کشف میکنید؛ گرد و خاک آن را میگیرید و در معرض دید قرار میدهید
یکی از مشکلاتی که در حوزه برندینگ وجود دارد، اینست که نباید به سرعت بر مصداق تمرکزکرد، فرقی نمیکند که این مقیاس از جنس ارگانیک باشد یا نباشد. اشکال بزرگ این پدیده اینجاست که در وهله اول، عده زیادی، «متمایز سازی» را با «ارتقا بخشی» اشتباه میگیرند. اینکه گفته میشود شما نمیتوانید چیزی را الصاق کنید به این علت است که شما در الصاق به دنبال همین ارتقا بخشی هستید، درحالی که بحث ما متمایزسازی و استخراج دوباره تمایزهاست. پس یک پژوهشگرحرفه ای باید مراقب باشد تا این دو را با هم اشتباه نگیرد، دومین مشکل، تفاوت نگاه تجاری با همان تولدی است که عرض کردم. بازاریابی، اما پدیدهای متفاوت است، چون سیتی مارکتینگ ادبیات جداگانه ای دارد. درواقع اینکه ما شهری را معرفی کنیم یا از آن شهر پول دربیاوریم، دو مقوله مجزاست، البته ممکن است الزاماً در تعارض با هم قرار نگیرند، اما شما درانتها یک شهر خسته، ولی پولدار خواهید داشت.
مسأله نشانسازی یا #برندینگ برای یک شهر که به عبارتی (خارج کردن یک شهر از یک وضعیت نکره و ناشناس به وضعیت معرفه و شناس تعبیر میشود) پروسه ای است که از دل طبیعت گرفته شده و شما میتوانید جلوههای این تمایز را بین همه موجودات ببینید. بنابراین مسأله برندینگ در گام اول مسأله ایجاد تمایز است. مسأله ارائه دقیق و صحیح خود به عنوان یک بسته است. یا به عبارت بهتر مسأله، مسأله هویت است، یعنی شما در مقوله هویت، میخواهید تفاوتهای خودتان را شناسایی و بر آنها تأکید کنید. بحث اساساً بر سر نشانسازی برای یک مکان است. مکانی که میتواند سطح جهانی به خود بگیرد، اما همین که این تصمیم گرفته شد، باید به عنوان یک مکان، هدف خود را مشخص کنید، مثلاً آیا به دنبال یک برند جهانی هستید؟ یعنی میخواهید ایرانیها را در جهان با چه عنوانی معرفی کنید؟ آیا میخواهید با میهمان دوست و میهمانپذیر بودن، خود را به دنیا معرفی کنید و همینطور کشورهای دیگر که خودشان را با ویژگیهای مختلف معرفی میکنند. اما سطح دوم منطقه ای است، یعنی ممکن است فقط بخواهید غرب ایران را معرفی کنید. باید ببینید این خطه چه ویژگیهایی دارد. سطح سوم هم محلی است، در سطوح محلی میخواهیم فلان روستا را در فلان نقطه کشور معرفی کنیم، پس موضوع از دید من که برند شهری هم در درون آن قرار میگیرد، «برندسازی مکانی» است، یعنی شما تصمیم میگیرید مکانی را معرفی کنید که به طور حتم برای طرفهای مختلف تماس، مفاهیم متفاوتی دارد. مثلاً برای یک پلیس معرفی منطقه عمدتاً از منظر امنیت صورت میگیرد. البته در این معرفیسازی یک پروسه طولانی از تحقیق و پژوهش و کار هم انجام میشود. نکته دیگر اینکه، فقط «معرفی» کافی نیست و مهمتر اینکه ما نمیتوانیم هر طور که میخواهیم، خودمان را معرفی کنیم، یعنی موضوع برند شهری، موضوع انگارهسازی نیست، حتی اینکه «من چنانم که نمودم دگر ایشان دانند» هم نیست. درحقیقت موضوعی است که از سطح باید به عمق برسد. وقتی چنین مسأله ای پیش میآید، ما باید به یک مداربزرگ فکر کنیم و بعد در این مدار آن چه قرار است معرفی شود، یعنی آن« خدمت»، «محصول» و یا «مکان» قرار بگیرد. الان وقتی اسم محله «بورلی هیلز» در امریکا را میشنوید، هویت هنرمندانه آن به ذهنتان میرسد یا درباره «منتهن» یک هویت تجاری، مالی و اداری متبادر میشود. بنابراین باید این مدار را دقیق پیمود، مداری که از متولدسازی آن محصول، خدمت یا مکان شروع میشود و بعد باید دید این روند خلق چطور به حرکت در میآید؟ تا چه زمانی باید دستش را بگیریم و چه زمانی خودش میتواند روی پای خودش بایستد؟
فاز سومی که باید به آن توجه کرد، نحوه رفتاردیگران با شماست، یعنی اینکه آنها چطور با شما به تعامل میرسند. پس یک مرحله کلیدی در این مدار بزرگ اینست که چطور آن هویت به مصرف برسد. از طرفی باید دید آن تلفیق و تعاملی که در نهایت روی زمین میماند چه چیزی را درست خواهد کرد. پس برای طراحی برندها، همه این مسیرباید تعقیب شوددر حوزه نشان شهری ما همه تلاشمان این است که از وقایع و حقایق موجود حرکت کنیم و ذی نفعان را به مشارکت دعوت کنیم. از شهروند گرفته تا شهرداری و استانداری و غیره…در حقیقت کار ما متولد ساختن یا به عبارتی کمک به وضع حمل آن شهر است. پس ما نمیتوانیم هیچ چیزی را به آن مکان یا محصول الصاق کنیم، اصلاً ضمیمه کردن در این روند یک سم محسوب میشود، اما ممکن است بگوییم شما اگردر این پروسه از این کاتالیزورها و میانبرها استفاده کنید، میتوانید خیلی بهتر و سریعتر به مقصد برسید. بنابراین ما چیزی به آن اضافه نمیکنیم، در واقع مثل گنجی میماند که شما آن را از زیر خاک کشف میکنید؛ گرد و خاک آن را میگیرید و در معرض دید قرار میدهید
یکی از مشکلاتی که در حوزه برندینگ وجود دارد، اینست که نباید به سرعت بر مصداق تمرکزکرد، فرقی نمیکند که این مقیاس از جنس ارگانیک باشد یا نباشد. اشکال بزرگ این پدیده اینجاست که در وهله اول، عده زیادی، «متمایز سازی» را با «ارتقا بخشی» اشتباه میگیرند. اینکه گفته میشود شما نمیتوانید چیزی را الصاق کنید به این علت است که شما در الصاق به دنبال همین ارتقا بخشی هستید، درحالی که بحث ما متمایزسازی و استخراج دوباره تمایزهاست. پس یک پژوهشگرحرفه ای باید مراقب باشد تا این دو را با هم اشتباه نگیرد، دومین مشکل، تفاوت نگاه تجاری با همان تولدی است که عرض کردم. بازاریابی، اما پدیدهای متفاوت است، چون سیتی مارکتینگ ادبیات جداگانه ای دارد. درواقع اینکه ما شهری را معرفی کنیم یا از آن شهر پول دربیاوریم، دو مقوله مجزاست، البته ممکن است الزاماً در تعارض با هم قرار نگیرند، اما شما درانتها یک شهر خسته، ولی پولدار خواهید داشت.
#برند #برندینگ
🔸مدل سایمون انهولت
#سایمون_آنهولت و ایده برندینگ ملتها در شش ضلعی گردشگری، صادرات، حاکمیت، مردم، میراث فرهنگی و مهاجرت و سرمایهگذاری
https://tinyurl.com/y2g6n3j3
🔸مدل سایمون انهولت
#سایمون_آنهولت و ایده برندینگ ملتها در شش ضلعی گردشگری، صادرات، حاکمیت، مردم، میراث فرهنگی و مهاجرت و سرمایهگذاری
https://tinyurl.com/y2g6n3j3
#برندینگ #سینما
🔸عطرهای کلوزآپ و پلان مدیری
▫️#مهران_مدیری بازیگر، کارگردان و مجری تلویزیون و سینما دو عطر به نام خودش ثبت و ایجاد کرده است. عطرهای مهران مدیری در دو مدل ارائه شده که هر دو مدل، زنانه و مردانه دارند. مدل اول، عطر #کلوزآپ نام دارد و دومی #پلان.
🔸عطرهای کلوزآپ و پلان مدیری
▫️#مهران_مدیری بازیگر، کارگردان و مجری تلویزیون و سینما دو عطر به نام خودش ثبت و ایجاد کرده است. عطرهای مهران مدیری در دو مدل ارائه شده که هر دو مدل، زنانه و مردانه دارند. مدل اول، عطر #کلوزآپ نام دارد و دومی #پلان.
City Branding 2 irannewspaper31122.pdf
160.8 KB
#شهر #رخنما #یونس_شکرخواه #برندینگ
🔸چگونه هویت را به شهرهای ایران بازگردانیم؟
▫️روزنامه ایران - ٢۶ خرداد ١٣٩۵
🔹فایلهای پیوست را دانلود کنید
🔸چگونه هویت را به شهرهای ایران بازگردانیم؟
▫️روزنامه ایران - ٢۶ خرداد ١٣٩۵
🔹فایلهای پیوست را دانلود کنید
🔸 اهمیت سواد رسانهای در انتشارات
▫️استاد #محمود_مختاریان روزنامهنگار پیشکسوت و مدرس دانشگاه
با توجه به این رویکرد که #روابطعمومی گوش شنوا و زبان گویا و چشم بینای سازمان است و تابع سه عنصر مهم مخاطب، سازمان و رسانه است، لذا ایجاد پارامترهای مهم نظیر #سوادرسانهای در بین کارکنان روابطعمومی نقش مهمی در تولید محتوا و پیامهایی دارد که توسط بخش انتشارات روابطعمومی به طرق مختلف چه به شکل چاپی یا در قالبهای نوظهور نظیر نشر دیجیتال و الکترونیکی، منتشر میشود. در طی دو سال اخیر که بحران #کرونا سراسر امور ارتباطی دنیا را تحت تاثیر قرار داد ما شاهد ایجاد #شبکه در جهان هستیم که نمادها و فرهنگ مشترک جهانی را ایجاد کرد. رسانه در این میان نقش موثری داشت و روابطعمومیها در چنین شرایطی ضمن استفاده از مواهب رسانهای قدیمی نظیر چاپ و تصویر، وارد عصر #دیجیتال رسانهای شدند که اطلاعات و اخبار لحظهای مبادله شده و مخاطبان در هرساعت از شبانهروز با حجم وسیعی از اخبار و اطلاعات مواجه هستند که اعتبار آنها بستگی به منبع تولید کننده دارد.
#شبکههایجتماعی با وجود تولید و مبادله بخش بزرگی از اخبار چندان محل اعتماد و صحت مطالب منتشرشده نیستند و #فیکنیوز به شکل گستردهای در آن رواج دارد، درحالی که رسانههای چاپی به علت وجود مجراهای کنترل کننده محتوای قابل اعتمادتری را در اختیار #مخاطبان قرار میدهند و لذا هیچیک از اشکال تازه رسانهها هرگز باعث منسوخ شدن بقیه نشده چنانچه رادیو هنوز در ایران و انگلستان و برخی کشورهای جهان رسانه نخست محسوب میشود و همچنین #روزنامه در ژاپن و هند به عنوان رسانه اول مورد نظر مخاطبان شناخته شده است. بر این اساس امروز سواد رسانهای و تولید محتوای خلاقانه و مورد نیاز مخاطبان توسط روابطعمومی نقش مهمی در #برندینگ سازمان و ایجاد شناخت برای مدیران ارشد و ایجاد تعامل میان سازمان و #مخاطب از طریق رسانه برعهده دارد.
http://iaprs.ir/?p=4130
▫️استاد #محمود_مختاریان روزنامهنگار پیشکسوت و مدرس دانشگاه
با توجه به این رویکرد که #روابطعمومی گوش شنوا و زبان گویا و چشم بینای سازمان است و تابع سه عنصر مهم مخاطب، سازمان و رسانه است، لذا ایجاد پارامترهای مهم نظیر #سوادرسانهای در بین کارکنان روابطعمومی نقش مهمی در تولید محتوا و پیامهایی دارد که توسط بخش انتشارات روابطعمومی به طرق مختلف چه به شکل چاپی یا در قالبهای نوظهور نظیر نشر دیجیتال و الکترونیکی، منتشر میشود. در طی دو سال اخیر که بحران #کرونا سراسر امور ارتباطی دنیا را تحت تاثیر قرار داد ما شاهد ایجاد #شبکه در جهان هستیم که نمادها و فرهنگ مشترک جهانی را ایجاد کرد. رسانه در این میان نقش موثری داشت و روابطعمومیها در چنین شرایطی ضمن استفاده از مواهب رسانهای قدیمی نظیر چاپ و تصویر، وارد عصر #دیجیتال رسانهای شدند که اطلاعات و اخبار لحظهای مبادله شده و مخاطبان در هرساعت از شبانهروز با حجم وسیعی از اخبار و اطلاعات مواجه هستند که اعتبار آنها بستگی به منبع تولید کننده دارد.
#شبکههایجتماعی با وجود تولید و مبادله بخش بزرگی از اخبار چندان محل اعتماد و صحت مطالب منتشرشده نیستند و #فیکنیوز به شکل گستردهای در آن رواج دارد، درحالی که رسانههای چاپی به علت وجود مجراهای کنترل کننده محتوای قابل اعتمادتری را در اختیار #مخاطبان قرار میدهند و لذا هیچیک از اشکال تازه رسانهها هرگز باعث منسوخ شدن بقیه نشده چنانچه رادیو هنوز در ایران و انگلستان و برخی کشورهای جهان رسانه نخست محسوب میشود و همچنین #روزنامه در ژاپن و هند به عنوان رسانه اول مورد نظر مخاطبان شناخته شده است. بر این اساس امروز سواد رسانهای و تولید محتوای خلاقانه و مورد نیاز مخاطبان توسط روابطعمومی نقش مهمی در #برندینگ سازمان و ایجاد شناخت برای مدیران ارشد و ایجاد تعامل میان سازمان و #مخاطب از طریق رسانه برعهده دارد.
http://iaprs.ir/?p=4130
iaprs.ir
اهمیت سواد رسانهای در انتشارات | انجمن متخصصان روابط عمومی ایران (IAPRS)