علم جوگ | Yoga-Darshan
Photo
#قسمت_2
کرشن گفت که ای سری مهادیو از اعمال کدام هنر سودمند است که آزادی از عالم دست دهد و خوشحالی رو نماید و موجب حصول وصول بحق گردد و به چه تدبیر رهایی ظاهر و باطن بدن و نفس محصل آید
مهادیو گفت عمل نیک نتیجهبخش خوشحالی است و معرفت نفس سبب آزادی از عالم است و بازداشتن نفس از خطرات و حظوظ حواس ظاهری و باطنی وسیله معرفت روح است و سبب رستگاری از علایقات و باعث حصول مکت¹ یعنی اطلاق است
ای کرشن جی طریقی که آزادی از عالم و تعلقات بود و نابود بخشد و از هوا و هوس برهاند این است که سالکان آنرا دهیان² گویند به نوعی که عامل از خود و از غیر خود درین شغل بی شعور بماند و اصلا خطره حواس محل او نشود تا به حق پیوندد و اگر پیش از این عمل معصیتی کرده باشد ازو محو شود عامل را این دهیان عبارت است از فنای خود و از نابودی بود عالم و توصل بحق
@yoga_philosophy
┈┈••✾🪷🪷✾••┈┈•
1. موکتی 2. دهیانا
کرشن گفت که ای سری مهادیو از اعمال کدام هنر سودمند است که آزادی از عالم دست دهد و خوشحالی رو نماید و موجب حصول وصول بحق گردد و به چه تدبیر رهایی ظاهر و باطن بدن و نفس محصل آید
مهادیو گفت عمل نیک نتیجهبخش خوشحالی است و معرفت نفس سبب آزادی از عالم است و بازداشتن نفس از خطرات و حظوظ حواس ظاهری و باطنی وسیله معرفت روح است و سبب رستگاری از علایقات و باعث حصول مکت¹ یعنی اطلاق است
ای کرشن جی طریقی که آزادی از عالم و تعلقات بود و نابود بخشد و از هوا و هوس برهاند این است که سالکان آنرا دهیان² گویند به نوعی که عامل از خود و از غیر خود درین شغل بی شعور بماند و اصلا خطره حواس محل او نشود تا به حق پیوندد و اگر پیش از این عمل معصیتی کرده باشد ازو محو شود عامل را این دهیان عبارت است از فنای خود و از نابودی بود عالم و توصل بحق
@yoga_philosophy
┈┈••✾🪷🪷✾••┈┈•
1. موکتی 2. دهیانا
علم جوگ | Yoga-Darshan
Photo
#قسمت_3
کرشن جی گفت ای مهادیوجی این دهیان که مشغولی به حق و ترک ماسوی الله است مشرح بیان فرمایند که به عامل چگونه آزادی از عالم دست دهد و تعلقات عالم در نظرش محو شود و غیر از نور الله دیده نشود
سری مهادیوجی گفت ای کرشن جی طریق دهیان که مشغولی به حق گویند آن است که عامل درین ورزش چنان به حق مشغول گردد که هیچ خطره در میان نیاید و ماسوی نور الله نبیند و بی شعور از عالم و از خود بماند که ثمره آن بقا بالله است بهیچ وجه فنا به او راه نیست و دلی که در او خطرات آمد و رفت باشد آن دل قابل فناست بقا را نشاید چون به ورزش مذکور دفع خطرات ازو شود صفت بقا ماند و دائم در محل استقامت بوده باشد
سوال کرشن جی که ای مهادیوجی مشغولی که گفتید بسی مشکل است چه روح را محبت به توسل دل با بدن است و از بودن با بدن او را تعلقات بهمرسیده و در بند خطرات محسوس احساس درونی و بیرونی آمده به زنجیر حظوظ قوای نفسانی و شهوانی اسیر گردیده است پس این مشغولی چطور دست دهد که دل بی اختیار پراکنده میشود و دل فاعل روح است پس طریقی بنمائید که دل در قید آید و به این دهیان شاید
جواب مهادیوجی که ای کرشن جی آنچه گفتی که دل پراکنده میشود درست است چه دل و شهوات و باد¹ با هم آمیخته است راه به قید آوردن آن این است که اول قوای شهوانی که میل حظوظ نفسانی است به کم خوردن و کم خفتن و کم اختلاط با جفت کردن و کم صحبت با خلق داشتن دفع شوند دل ازین تفرقه خلاص شود ضبط دل از خطرات صورت بندد چونکه شهوت میل مرغوب احساس باعث تفرقه دل است سالکان همین شهوت را آئینه نمود کثرت عالم گویند چون بالکل شهوت از نظر محو شود دل در دهیان استقامت پذیرد و مانند حرکت بادی که از وزیدن ساکت گردد دل در روح مضمحل شود روح در جلوه نور الله پیوندد
@yoga_philosophy
┈┈••✾🪷🪷✾••┈┈•
1. پرانا
کرشن جی گفت ای مهادیوجی این دهیان که مشغولی به حق و ترک ماسوی الله است مشرح بیان فرمایند که به عامل چگونه آزادی از عالم دست دهد و تعلقات عالم در نظرش محو شود و غیر از نور الله دیده نشود
سری مهادیوجی گفت ای کرشن جی طریق دهیان که مشغولی به حق گویند آن است که عامل درین ورزش چنان به حق مشغول گردد که هیچ خطره در میان نیاید و ماسوی نور الله نبیند و بی شعور از عالم و از خود بماند که ثمره آن بقا بالله است بهیچ وجه فنا به او راه نیست و دلی که در او خطرات آمد و رفت باشد آن دل قابل فناست بقا را نشاید چون به ورزش مذکور دفع خطرات ازو شود صفت بقا ماند و دائم در محل استقامت بوده باشد
سوال کرشن جی که ای مهادیوجی مشغولی که گفتید بسی مشکل است چه روح را محبت به توسل دل با بدن است و از بودن با بدن او را تعلقات بهمرسیده و در بند خطرات محسوس احساس درونی و بیرونی آمده به زنجیر حظوظ قوای نفسانی و شهوانی اسیر گردیده است پس این مشغولی چطور دست دهد که دل بی اختیار پراکنده میشود و دل فاعل روح است پس طریقی بنمائید که دل در قید آید و به این دهیان شاید
جواب مهادیوجی که ای کرشن جی آنچه گفتی که دل پراکنده میشود درست است چه دل و شهوات و باد¹ با هم آمیخته است راه به قید آوردن آن این است که اول قوای شهوانی که میل حظوظ نفسانی است به کم خوردن و کم خفتن و کم اختلاط با جفت کردن و کم صحبت با خلق داشتن دفع شوند دل ازین تفرقه خلاص شود ضبط دل از خطرات صورت بندد چونکه شهوت میل مرغوب احساس باعث تفرقه دل است سالکان همین شهوت را آئینه نمود کثرت عالم گویند چون بالکل شهوت از نظر محو شود دل در دهیان استقامت پذیرد و مانند حرکت بادی که از وزیدن ساکت گردد دل در روح مضمحل شود روح در جلوه نور الله پیوندد
@yoga_philosophy
┈┈••✾🪷🪷✾••┈┈•
1. پرانا
علم جوگ | Yoga-Darshan
Photo
#قسمت_4
ای کرشن جی انسان که عالم صغیر است مثل عالم کبیر است بلکه عین اوست اگرچه به تعدد کثرت در نظر نمیآید بل این تعدد و تفرقه دل است به حرکت احساس اگر دل به ضبط حواس درونی و بیرونی به مقام جمعیت برسد و قرار گیرد این عالم صغیر عین عالم کبیر گردد و این جمعیت وقتی دست دهد که درین مشغولی ورزش کند که بالکل خطرات در نظر محو نموده حباب وار در دریای هستی حق غوطه خورد تا همه یک نور ببیند که آنرا مانند ندارد و سالکان راه حق آن نور را جوت¹ خوانند یعنی فروزنده چراغ بدانگونه که نور شمس از پرتو آن ذرهای است
سری کرشن جی گفت که ای مهادیوجی جوت را سه چیز لازم است یکی ظرف دوم فتیله سوم روغن پس آن ذات نور الانوار را به چه کیفیت جوت گفتید
مهادیوجی گفت جوت به این اعتبار است که که ظرف آن دل است و باد که با دل است فتیله اوست و اعتقاد کلی بر هستی بَحت روغن و بمعرفت ظهور این جوت تاریکی تعلقات بشری برطرف میشود و ظهور نور حق آشکارا می گردد
کرشن جی گفت ای مهادیوجی عملی و شغلی بیان فرمایند که عامل از آن قدرت حالتی بهمرساند که در تمام عالم به تصرف باشد بنوعی که فاعل عالم او باشد و عالم مفعول او بود
مهادیوجی فرمود که ای کرشن جی به عملی و ریاضتی که این قدرت حاصل شود این است که در ضبط حواس درونی و بیرونی عامل تقید نماید و نگذارد که دل به خطرات حواس پراکنده شود و چون حواس در قید آیند دل از تفرقه خلاص گردد او را به دهیان نربکلب سمادی² قدرت تصرف عالم ممکن است چنانچه ده برهمانڈ³ بجهت ده برهما به این کسب موجود شدند و هستند و در یک عالم چه اگر در هژده هزار عالم میخواهد برود میرسد و از همه از او باشد و هیچ چیز دامنگیرش نشود
@yoga_philosophy
┈┈••✾🪷🪷✾••┈┈•
1. جیوتی
2. نیربی کالپا سامادهی : عبارت از مشاهده ایست که از حرکت ماناس و بودی مبراست و از تصرف دل و عقل معرّا ؛ در آنجا شغل و شاغل و مشغول نگنجد.
3. مراد از برهماند کل و تقید ظهور حضرت وجود است بصورت کره مدوّر
ای کرشن جی انسان که عالم صغیر است مثل عالم کبیر است بلکه عین اوست اگرچه به تعدد کثرت در نظر نمیآید بل این تعدد و تفرقه دل است به حرکت احساس اگر دل به ضبط حواس درونی و بیرونی به مقام جمعیت برسد و قرار گیرد این عالم صغیر عین عالم کبیر گردد و این جمعیت وقتی دست دهد که درین مشغولی ورزش کند که بالکل خطرات در نظر محو نموده حباب وار در دریای هستی حق غوطه خورد تا همه یک نور ببیند که آنرا مانند ندارد و سالکان راه حق آن نور را جوت¹ خوانند یعنی فروزنده چراغ بدانگونه که نور شمس از پرتو آن ذرهای است
سری کرشن جی گفت که ای مهادیوجی جوت را سه چیز لازم است یکی ظرف دوم فتیله سوم روغن پس آن ذات نور الانوار را به چه کیفیت جوت گفتید
مهادیوجی گفت جوت به این اعتبار است که که ظرف آن دل است و باد که با دل است فتیله اوست و اعتقاد کلی بر هستی بَحت روغن و بمعرفت ظهور این جوت تاریکی تعلقات بشری برطرف میشود و ظهور نور حق آشکارا می گردد
کرشن جی گفت ای مهادیوجی عملی و شغلی بیان فرمایند که عامل از آن قدرت حالتی بهمرساند که در تمام عالم به تصرف باشد بنوعی که فاعل عالم او باشد و عالم مفعول او بود
مهادیوجی فرمود که ای کرشن جی به عملی و ریاضتی که این قدرت حاصل شود این است که در ضبط حواس درونی و بیرونی عامل تقید نماید و نگذارد که دل به خطرات حواس پراکنده شود و چون حواس در قید آیند دل از تفرقه خلاص گردد او را به دهیان نربکلب سمادی² قدرت تصرف عالم ممکن است چنانچه ده برهمانڈ³ بجهت ده برهما به این کسب موجود شدند و هستند و در یک عالم چه اگر در هژده هزار عالم میخواهد برود میرسد و از همه از او باشد و هیچ چیز دامنگیرش نشود
@yoga_philosophy
┈┈••✾🪷🪷✾••┈┈•
1. جیوتی
2. نیربی کالپا سامادهی : عبارت از مشاهده ایست که از حرکت ماناس و بودی مبراست و از تصرف دل و عقل معرّا ؛ در آنجا شغل و شاغل و مشغول نگنجد.
3. مراد از برهماند کل و تقید ظهور حضرت وجود است بصورت کره مدوّر
علم جوگ | Yoga-Darshan
Photo
#قسمت_5
کرشن جی گفت ای مهادیوجی طریق مشغولی مراقبه که به حق از آن پی توان برد بفرمایند که عامل این عمل در باطن خود به کدام جا ظهور نور الوهیت جلوه گر و متجلی دانسته نظر باطنی برهما بی خلل بگمارد و ببیند و چونکه در وجود سه مکان است یکی دل مدور است یکی دل صنوبر یکی دل نیلوفر عامل درین شغل جان است یا دل
مهادیوجی فرمود که ای کرشن جی این مشغولی در دل صنوبری به جان فائق است که جان به نظر بصیرت به تقرب مشاغل در آن محل دارد
کرشن جی گفت دل در وجود به مثابه فیل مست گردیده است به تخیلات در زیر و زبر کردن عالم است چگونه از حرکت تخیلاتش ساکن شود که جان بی خلل درین شغل برقرار بماند
مهادیوجی فرمود که ای کرشن جی چون سالک بیراگ¹ یعنی به شوق تقرب و وحشت از رسوم و عادات اهل عالم به تجرید و تفرید پیوست از محبت عیال و اطفال و اموال و منال درگذشت و به ریاضت و عبادت پرداخت بلکه خود را شغل مراقبه ساخت و درین کار چنان شوق بهمرسانید که مفلس در بدست آوردن زر و دیده باطن بر یک مطلب خاص بسته به هیچ وجه مدرکات حواس نشد دل خود از خیالات مخل باز ماند که به حکمت به موی فیل مست بسته باشد و سالک درین کار چون استقامت کرد از حرکت دل او چون کوه بی جنبش است
باز مهادیوجی گفت که ای کرشن جی بعد از بیراگ سالک را ریاضت صائم الدهری بر خود قرار دادن لازم است که آنرا چندراین برت گویند چنانچه ماه در هر ماهی کم و زیاد میشود به همین طریق از اول ماه تا اوسط ماه از یک دام غذا روزمره تا پانزده دام رساند و تا آخر ماه از پانزده دام خوراک مقرریه را به یک دام برساند به این ورزش به او ترک حظوظ نفسانی خواهد شد آهسته آهسته چنان شود که بقدری غذای یومیه میتواند زیست
@yoga_philosophy
┈┈••✾🪷🪷✾••┈┈•
1. وایراگیا
کرشن جی گفت ای مهادیوجی طریق مشغولی مراقبه که به حق از آن پی توان برد بفرمایند که عامل این عمل در باطن خود به کدام جا ظهور نور الوهیت جلوه گر و متجلی دانسته نظر باطنی برهما بی خلل بگمارد و ببیند و چونکه در وجود سه مکان است یکی دل مدور است یکی دل صنوبر یکی دل نیلوفر عامل درین شغل جان است یا دل
مهادیوجی فرمود که ای کرشن جی این مشغولی در دل صنوبری به جان فائق است که جان به نظر بصیرت به تقرب مشاغل در آن محل دارد
کرشن جی گفت دل در وجود به مثابه فیل مست گردیده است به تخیلات در زیر و زبر کردن عالم است چگونه از حرکت تخیلاتش ساکن شود که جان بی خلل درین شغل برقرار بماند
مهادیوجی فرمود که ای کرشن جی چون سالک بیراگ¹ یعنی به شوق تقرب و وحشت از رسوم و عادات اهل عالم به تجرید و تفرید پیوست از محبت عیال و اطفال و اموال و منال درگذشت و به ریاضت و عبادت پرداخت بلکه خود را شغل مراقبه ساخت و درین کار چنان شوق بهمرسانید که مفلس در بدست آوردن زر و دیده باطن بر یک مطلب خاص بسته به هیچ وجه مدرکات حواس نشد دل خود از خیالات مخل باز ماند که به حکمت به موی فیل مست بسته باشد و سالک درین کار چون استقامت کرد از حرکت دل او چون کوه بی جنبش است
باز مهادیوجی گفت که ای کرشن جی بعد از بیراگ سالک را ریاضت صائم الدهری بر خود قرار دادن لازم است که آنرا چندراین برت گویند چنانچه ماه در هر ماهی کم و زیاد میشود به همین طریق از اول ماه تا اوسط ماه از یک دام غذا روزمره تا پانزده دام رساند و تا آخر ماه از پانزده دام خوراک مقرریه را به یک دام برساند به این ورزش به او ترک حظوظ نفسانی خواهد شد آهسته آهسته چنان شود که بقدری غذای یومیه میتواند زیست
@yoga_philosophy
┈┈••✾🪷🪷✾••┈┈•
1. وایراگیا
علم جوگ | Yoga-Darshan
Photo
#قسمت_6
ای کرشن جی در تن آدمی دو خاصیت است یکی به مثابه زهر است دوم مثل آب حیات زهر عبارت از خواهش مقاصد دنیای دون و آب حیات مطلب از شناخت ایزد بیچون
سالک که به عنایت الهی در فکر حق اندیشی افتاد ترک زهر نموده خواهان آب حیات شد و به دست آوردن آب حیات به این کسب ممکن است که ورزش پرانایام کند که باد درونی از همه جا به دم درکشیده به تدریج به مکان صدر سینه که نهایت حلقوم است برساند و آن را سالکان ودوادش کول¹ گویند و جای آفتاب خوانند باد دم کشیده در آنجا از گرمی آفتاب گرمی گیرد و به دم گرم شده به کام برسد که بالای آن محل ماهتاب است و ماهتاب در اصل چشمه آب حیات است و از سبب سردی بند است
چون گرمی نفس دم گرفته به او رسد آب حیات جاری شده به دل صنوبری می آید و دل صنوبری تازه گردد و موجب معرفت اسرار باطنی شود و از آنجا آب حیات بر آمده به دل نیلوفری میرسد و آنرا شکفته میسازد و در دل نیلوفری خال سویدا مانند مردمک چشم روشن شود و دیده دل که بینا شد حقیقت تمام برهماند یعنی عالم کبیر میبیند چون بتدریج به ورزش حبس نفس باد درونی به دل مدور که به ام الدماغ است سالک رساند متصف به صفت بقا گردد هرگز فنا به او راه نیابد
اما عامل درین کسب خبردار باشد که ماسوی الله مراقبه او نباشد مبادا خطره به دل او راه یابد که باعث فنای او شود که آتش درونی وجود او را چون همه بسوزاند
@yoga_philosophy
┈┈••✾🪷🪷✾••┈┈•
1. کمل : نیلوفر آبی
ای کرشن جی در تن آدمی دو خاصیت است یکی به مثابه زهر است دوم مثل آب حیات زهر عبارت از خواهش مقاصد دنیای دون و آب حیات مطلب از شناخت ایزد بیچون
سالک که به عنایت الهی در فکر حق اندیشی افتاد ترک زهر نموده خواهان آب حیات شد و به دست آوردن آب حیات به این کسب ممکن است که ورزش پرانایام کند که باد درونی از همه جا به دم درکشیده به تدریج به مکان صدر سینه که نهایت حلقوم است برساند و آن را سالکان ودوادش کول¹ گویند و جای آفتاب خوانند باد دم کشیده در آنجا از گرمی آفتاب گرمی گیرد و به دم گرم شده به کام برسد که بالای آن محل ماهتاب است و ماهتاب در اصل چشمه آب حیات است و از سبب سردی بند است
چون گرمی نفس دم گرفته به او رسد آب حیات جاری شده به دل صنوبری می آید و دل صنوبری تازه گردد و موجب معرفت اسرار باطنی شود و از آنجا آب حیات بر آمده به دل نیلوفری میرسد و آنرا شکفته میسازد و در دل نیلوفری خال سویدا مانند مردمک چشم روشن شود و دیده دل که بینا شد حقیقت تمام برهماند یعنی عالم کبیر میبیند چون بتدریج به ورزش حبس نفس باد درونی به دل مدور که به ام الدماغ است سالک رساند متصف به صفت بقا گردد هرگز فنا به او راه نیابد
اما عامل درین کسب خبردار باشد که ماسوی الله مراقبه او نباشد مبادا خطره به دل او راه یابد که باعث فنای او شود که آتش درونی وجود او را چون همه بسوزاند
@yoga_philosophy
┈┈••✾🪷🪷✾••┈┈•
1. کمل : نیلوفر آبی
علم جوگ | Yoga-Darshan
Photo
#قسمت_7
کرشن جی گفت ای مهادیوجی میفرمائید که دهیان چنان باید که اصلا درو خیال دوئیت نباشد این بسی مشکل است که انسان تعلقات بسیار دارد بی اختیار گمان دوئی به دل خلل میکند
مهادیوجی فرمود که ای کرشن جی سالک که تجرید شد محض به این فکر که چون در شکم مادر آمد تنهاست و در زادن و مردن نیز تنهاست بجز اعمال کسی همراهش نیست وجودی که به سببش دوئی بود که منم این هم به او نماند هر چه هست روح است به عمل نیک که شناخت روح حاصل کرد دوئی برطرف شد
کرشن جی گفت ای مهادیوجی کسی را که گیان¹ یعنی معرفت حاصل شد او چرا در عالم بماند که عالم البته دیدن دوئی است عمل خوردن و خفتن و بیدار شدن و غیره دارد
مهادیوجی فرمود که ای کرشن جی حال سالک به حصول معرفت دیگرگون است هر چند اعمال ازو میآید از تعلقات آن آزاد است مثل گل نیلوفر که هر چند در آب است و آب برو میافتد اما او را تر نمیسازد در نظر اهل بصیرت و معرفت این بود و نابود را جا ندارد و ماندن او در دنیا و رفتن او از دنیا پیش او مساوی است
در حاصل کردن معرفت ریاضتی که کشید آنچنان است که شخصی جواهری درشت گم کرده بود برای یافتن آن چراغ روشن نمود که متاع گم شده را یافت پس حاجت به چراغ نماند همچنین عارف به حصول معرفت از همه تعلقات رها شده است او چون آئینه صاف است که به مقابله آئینه اگر رنگهای الوان باشد مینماید که در آئینه است در حقیقت درو چیزی نیست که عین محض فناست به آئینه آلایشی نیست افعال عارف به فاعل حقیقی منسوب است او از میان رفته است
@yoga_philosophy
┈┈••✾🪷🪷✾••┈┈•
1. جنانا
کرشن جی گفت ای مهادیوجی میفرمائید که دهیان چنان باید که اصلا درو خیال دوئیت نباشد این بسی مشکل است که انسان تعلقات بسیار دارد بی اختیار گمان دوئی به دل خلل میکند
مهادیوجی فرمود که ای کرشن جی سالک که تجرید شد محض به این فکر که چون در شکم مادر آمد تنهاست و در زادن و مردن نیز تنهاست بجز اعمال کسی همراهش نیست وجودی که به سببش دوئی بود که منم این هم به او نماند هر چه هست روح است به عمل نیک که شناخت روح حاصل کرد دوئی برطرف شد
کرشن جی گفت ای مهادیوجی کسی را که گیان¹ یعنی معرفت حاصل شد او چرا در عالم بماند که عالم البته دیدن دوئی است عمل خوردن و خفتن و بیدار شدن و غیره دارد
مهادیوجی فرمود که ای کرشن جی حال سالک به حصول معرفت دیگرگون است هر چند اعمال ازو میآید از تعلقات آن آزاد است مثل گل نیلوفر که هر چند در آب است و آب برو میافتد اما او را تر نمیسازد در نظر اهل بصیرت و معرفت این بود و نابود را جا ندارد و ماندن او در دنیا و رفتن او از دنیا پیش او مساوی است
در حاصل کردن معرفت ریاضتی که کشید آنچنان است که شخصی جواهری درشت گم کرده بود برای یافتن آن چراغ روشن نمود که متاع گم شده را یافت پس حاجت به چراغ نماند همچنین عارف به حصول معرفت از همه تعلقات رها شده است او چون آئینه صاف است که به مقابله آئینه اگر رنگهای الوان باشد مینماید که در آئینه است در حقیقت درو چیزی نیست که عین محض فناست به آئینه آلایشی نیست افعال عارف به فاعل حقیقی منسوب است او از میان رفته است
@yoga_philosophy
┈┈••✾🪷🪷✾••┈┈•
1. جنانا
علم جوگ | Yoga-Darshan
Photo
#قسمت_8
کرشن جی گفت که ای مهادیوجی حق تعالی اقسام جانداران را در عالم خلق کرده که همه بصورت مختلفاند حال ارواح آنها چه باشد که همه به یک جان زندهاند یا ارواح جدا دارند
مهادیوجی فرمود که ای کرشن جی عالم به یک جان زنده است اهل حیات که در تعلق بدن هر قسم عملی که میکند روح به خاصیت آن بدن دیده میشود چنانچه آب را به خاصیت زمین در میوه تفاوت ظاهر میگردد از شیرینی و ترشی و تلخی
کرشن جی گفت ای مهادیو چون سالک به مراقبه حضور خاطر مشغول گردد ظهور آن ذات الذات و نور الانوار در تصور چگونه داند و بیند
مهادیوجی فرمود ای کرشن جی هر چندی که ادراک آن به حواس ظاهری و باطنی ممکن نیست اما ظهور پر نور آن روح الارواح در عالم جلوه گر است آنند سروپ و گیان سروپ و جیوتی سروپ یعنی کمال آرام و دانش و نور الانوار که هستی بحت است بدایت او بی ابتدا و نهایت او بی انتهاست در سایر اجرام و اجسام علوی و سفلی به لباس نفوس و عقول و ارواح دایر و سایر است همه بین و همه دان محیط هر شی و بر همه چیز قادر و تواناست پیدا کردن و نگاه داشتن و فنا ساختن عالم در دست قدرت اوست سالک اگر به مراقبه بی خلل به یاد حق که مراد از نربکلب سمادی است به حبس نفس تا یک بهر روز یا شب مشغول گردد درجه هزار اشميد جگ به او اعطا شود اگر نیم روز مستعمل مراقبه گردد اجر و نتیجه اش بی نهایت است و اگر تمام روز مستغرق این دهیان باشد عارف کامل شده به مرتبه والای مکت یعنی به اطلاق فائز گردد
@yoga_philosophy
┈┈••✾🪷🪷✾••┈┈•
کرشن جی گفت که ای مهادیوجی حق تعالی اقسام جانداران را در عالم خلق کرده که همه بصورت مختلفاند حال ارواح آنها چه باشد که همه به یک جان زندهاند یا ارواح جدا دارند
مهادیوجی فرمود که ای کرشن جی عالم به یک جان زنده است اهل حیات که در تعلق بدن هر قسم عملی که میکند روح به خاصیت آن بدن دیده میشود چنانچه آب را به خاصیت زمین در میوه تفاوت ظاهر میگردد از شیرینی و ترشی و تلخی
کرشن جی گفت ای مهادیو چون سالک به مراقبه حضور خاطر مشغول گردد ظهور آن ذات الذات و نور الانوار در تصور چگونه داند و بیند
مهادیوجی فرمود ای کرشن جی هر چندی که ادراک آن به حواس ظاهری و باطنی ممکن نیست اما ظهور پر نور آن روح الارواح در عالم جلوه گر است آنند سروپ و گیان سروپ و جیوتی سروپ یعنی کمال آرام و دانش و نور الانوار که هستی بحت است بدایت او بی ابتدا و نهایت او بی انتهاست در سایر اجرام و اجسام علوی و سفلی به لباس نفوس و عقول و ارواح دایر و سایر است همه بین و همه دان محیط هر شی و بر همه چیز قادر و تواناست پیدا کردن و نگاه داشتن و فنا ساختن عالم در دست قدرت اوست سالک اگر به مراقبه بی خلل به یاد حق که مراد از نربکلب سمادی است به حبس نفس تا یک بهر روز یا شب مشغول گردد درجه هزار اشميد جگ به او اعطا شود اگر نیم روز مستعمل مراقبه گردد اجر و نتیجه اش بی نهایت است و اگر تمام روز مستغرق این دهیان باشد عارف کامل شده به مرتبه والای مکت یعنی به اطلاق فائز گردد
@yoga_philosophy
┈┈••✾🪷🪷✾••┈┈•