Forwarded from گالری لوستر اریا
💥اویز لاینر کاردی در طرح های دایره ، مربع و مستطیل در رنگ های متنوع با قیمتی استثنایی💥
#لاینر
💥برای ثبت سفارش خود با شماره های زیر تماس حاصل فرمایید 💥
مدیریت سورگی
09158186123
ادمین کانال
09159644063
🆔 https://t.me/arya_loster
#لاینر
💥برای ثبت سفارش خود با شماره های زیر تماس حاصل فرمایید 💥
مدیریت سورگی
09158186123
ادمین کانال
09159644063
🆔 https://t.me/arya_loster
Forwarded from Ali Khamoush
نمایندگی ایزوگام شرق
نصب و فروش انواع ایزوگام طرحدار وفویل دار و ساده با پایین ترین قیمت و باضمانت 10ساله
قابل توجه همولایتی های محترم:نصب ایزوگام در سراسر کشورباقیمت استثنایی پذیرفته میشود
ایزوگام خموش 09159806027
نصب و فروش انواع ایزوگام طرحدار وفویل دار و ساده با پایین ترین قیمت و باضمانت 10ساله
قابل توجه همولایتی های محترم:نصب ایزوگام در سراسر کشورباقیمت استثنایی پذیرفته میشود
ایزوگام خموش 09159806027
Forwarded from با ینگجه
مبل هخامنش
شعبه1: مشهد،کیلومتر 7جاده کلات کاظم آباد روبروی رستوران آشپزباشی.
تعمیرات✅
سفارشی✅
آماده تحویل✅
انواع میز تلوزیون و سرویس چوب✅
تلفن تماس:09153384894 غلامی
اینستاگرام:hakhamanesh_mashhad
شعبه2:نیشابور،آخر فرحبخش شرقی،بین 22بهمن 4و6
تعمیرات✅
آماده تحویل✅
انواع میز تلوزیون و سرویس چوب✅
تختخواب،کمد،میز ناهار خوری✅
اینستاگرام:
mobl_hakhamanesh_neyshabur
تلفن تماس:09304120454 آب سالان
شعبه1: مشهد،کیلومتر 7جاده کلات کاظم آباد روبروی رستوران آشپزباشی.
تعمیرات✅
سفارشی✅
آماده تحویل✅
انواع میز تلوزیون و سرویس چوب✅
تلفن تماس:09153384894 غلامی
اینستاگرام:hakhamanesh_mashhad
شعبه2:نیشابور،آخر فرحبخش شرقی،بین 22بهمن 4و6
تعمیرات✅
آماده تحویل✅
انواع میز تلوزیون و سرویس چوب✅
تختخواب،کمد،میز ناهار خوری✅
اینستاگرام:
mobl_hakhamanesh_neyshabur
تلفن تماس:09304120454 آب سالان
#اشتراک_پذیری_گاز
دوستان و هم ولایتی های عزیز با عرض تبریک جهت شروع گازرسانی در روستای ینگجه، عزیزان جهت اشتراک پذیری گاز بعد از تایید مهندس ناظر با در دست داشتن تاییدیه به همراه مدارک زیر به دفتر پیشخوان واقع در شهر چکنه قبل از نانوایی اسدی مراجعه نمایند :
کارت ملی و شناسنامه
سند یا قولنامه به نام متقاضی (نام درج شده روی نقشه)
کد گازبانی درج شده روی در حیاط – شماره علمک
✔️اطلاع رسانی کنید....
📞راه های ارتباطی دفتر پیشخوان کوثر:
تلفن ثابت: 05142073374
تلفن همراه: 09151500023
┄┅❀@koasarpishkhan❀┅
دوستان و هم ولایتی های عزیز با عرض تبریک جهت شروع گازرسانی در روستای ینگجه، عزیزان جهت اشتراک پذیری گاز بعد از تایید مهندس ناظر با در دست داشتن تاییدیه به همراه مدارک زیر به دفتر پیشخوان واقع در شهر چکنه قبل از نانوایی اسدی مراجعه نمایند :
کارت ملی و شناسنامه
سند یا قولنامه به نام متقاضی (نام درج شده روی نقشه)
کد گازبانی درج شده روی در حیاط – شماره علمک
✔️اطلاع رسانی کنید....
📞راه های ارتباطی دفتر پیشخوان کوثر:
تلفن ثابت: 05142073374
تلفن همراه: 09151500023
┄┅❀@koasarpishkhan❀┅
با ینگجه
🔲▪️انّا لله و انّا الیه راجعون▪️🔲 ▪️با نهایت تأثر و تأسف، درگذشت مرحومه مغفوره #رقیه_غلامی (فرزند ابوالفضل و محترمه یساقی) را به اطلاع اقوام، آشنایان، همولایتیها میرسانیم. ▪️مراسم تشییع و خاکسپاری مرحومه فردا سهشنبه ۱۱ آبان در باغ بهشت قوچان برگزار…
🌑هو الباقی
به مناسبت سومین روز درگذشت مرحومه #رقیه_غلامی (فرزند ابوالفضل و محترمه یساقی) مجلسی زنانه در ساعت ۹ صبح روز پنجشنبه ۱۳ آبان در #قوچان، خیابان سنایی، بعد از چهارراه دوم پلاک ۷۵، منزل محمدعلی غلامی برگزار میشود.
@yengejeh | باینگجه
به مناسبت سومین روز درگذشت مرحومه #رقیه_غلامی (فرزند ابوالفضل و محترمه یساقی) مجلسی زنانه در ساعت ۹ صبح روز پنجشنبه ۱۳ آبان در #قوچان، خیابان سنایی، بعد از چهارراه دوم پلاک ۷۵، منزل محمدعلی غلامی برگزار میشود.
@yengejeh | باینگجه
یک دوره مسابقات تیراندازی به مدت یک روز در محل بند خاکی روستای عبداللهگیو به شرح ذیل توسط بسیج سرولایت برگزار میشود:
۱. بسیجیان فعال و عادی با محدودیت سنی ۱۵ سال به بالا میتوانند در مسابقات شرکت کنند.
۲. تاریخ برگزاری مسابقات روز پنجشنبه بیستم آبان است.
۳. شرکت افرادی که عضو بسیج نمیباشند یا ساکن روستا نیستند با هماهنگی قبلی بلامانع میباشد.
همشهریان عزیز جهت شرکت در این دوره تیراندازی و نامنویسی حداکثر تا روز دوشنبه هفدهم آبان با شماره تلفن 09156513628 غلامی تماس بگیرند.
@yengejeh | باینگجه
۱. بسیجیان فعال و عادی با محدودیت سنی ۱۵ سال به بالا میتوانند در مسابقات شرکت کنند.
۲. تاریخ برگزاری مسابقات روز پنجشنبه بیستم آبان است.
۳. شرکت افرادی که عضو بسیج نمیباشند یا ساکن روستا نیستند با هماهنگی قبلی بلامانع میباشد.
همشهریان عزیز جهت شرکت در این دوره تیراندازی و نامنویسی حداکثر تا روز دوشنبه هفدهم آبان با شماره تلفن 09156513628 غلامی تماس بگیرند.
@yengejeh | باینگجه
Forwarded from با ینگجه
📣 #سهشنبههای_تبلیغ در #باینگجه
🔴مشاغل، نیازمندیها، محصولات کشاورزی و کالاهای خود را سهشنبههای هر هفته #رایگان تبلیغ کنید.
🔵انتشار آگهیهای خرید و فروش ملک و زمین در ینگجه هزینه دارد.
🔴کانال #باینگجه مسئولیتی در قبال محتوای خدمات ارائهشده در تبلیغات ندارد و تحقیق دربارهی صحت محتوای آگهیها برعهدهی مشتریان است.
🔵پُست تبلیغی خود را برای انتشار در کانال به شناسهی زیر بفرستید:
🔸 @mostafa_shooshtari 🔸
🔴مشاغل، نیازمندیها، محصولات کشاورزی و کالاهای خود را سهشنبههای هر هفته #رایگان تبلیغ کنید.
🔵انتشار آگهیهای خرید و فروش ملک و زمین در ینگجه هزینه دارد.
🔴کانال #باینگجه مسئولیتی در قبال محتوای خدمات ارائهشده در تبلیغات ندارد و تحقیق دربارهی صحت محتوای آگهیها برعهدهی مشتریان است.
🔵پُست تبلیغی خود را برای انتشار در کانال به شناسهی زیر بفرستید:
🔸 @mostafa_shooshtari 🔸
انواع داروهای گیاهی ایرانی و خارجی، عصاره های گیاهان دارویی و عرقیات سنتی صددرصد خالص بدون مواد نگهدارنده شیمیایی، روغن های طبیعی خالص، انواع عسل های پرورشی و کوهی سبلان و کردستان، نسخه های قدیمی کارآمد برای بیماری های مختلف با بیش از ربع قرن تجربه در خدمت دوستان هستیم.
آدرس:
مشهد _قاسم آباد _فلاحی 13 _نبش فلاحی 13/4 _عطاری یساقی
راه های ارتباطی :
09373807868
@Atari_AbbasYasaghi
https://instagram.com/atariyasaghi?utm_medium=copy_link
@AtariYasaghiGijirTikan
آدرس:
مشهد _قاسم آباد _فلاحی 13 _نبش فلاحی 13/4 _عطاری یساقی
راه های ارتباطی :
09373807868
@Atari_AbbasYasaghi
https://instagram.com/atariyasaghi?utm_medium=copy_link
@AtariYasaghiGijirTikan
🔲▪️انّا لله و انّا الیه راجعون▪️🔲 ▫️
با تاسف و تاثر بسیار، درگذشت مرحوم مغفور #سيدكمال_موسوی (فرزند مرحوم سيدحسين و برادر شهيد سيدجمال موسوی) را به اطلاع همولایتیها عزيز میرساند.
▪️تشییع و خاکسپاری این مرحوم فردا جمعه در بهشت زهرای تهران انجام خواهد شد. شادی روحش فاتحه و صلوات.
@yengejeh | باینگجه
با تاسف و تاثر بسیار، درگذشت مرحوم مغفور #سيدكمال_موسوی (فرزند مرحوم سيدحسين و برادر شهيد سيدجمال موسوی) را به اطلاع همولایتیها عزيز میرساند.
▪️تشییع و خاکسپاری این مرحوم فردا جمعه در بهشت زهرای تهران انجام خواهد شد. شادی روحش فاتحه و صلوات.
@yengejeh | باینگجه
🔸سالخوردگان دامنه ی مارکوه
▪︎روایت ۱
✍ #غلامحسین_سبزی
مادرش زاج بود.
در فاصله ی چهار سال ونیم پس از خودش برادرش به دنیا آمده بود ، زنان همسایه رفت و آمدشان به خانه بیشتر شده بود ، تکه نباتی یا چند تایی تخم مرغ به بال چادرشان گره زده می امدند تحفه شان را گوشه ی طاقچه می گذاشتند ، بیست دقیقه ای می نشستند و بلند می شدند می رفتند.
ظهر روز دهم تولد بچه ، ملامحمدحسن را گفته بودند که بیاید اسم بچه را بگذارد. مادرش برای ملا دو تا از همان تخم مرغ هایی را که همسایه ها آورده بودند پخته بود. ملا "بسم الله الرحمن الرحیم" گفت غذا را خورد و آخر کار اندازه کف دستی نان دیمه هم به روغن کف ماهیتابه رویی کشید و در دهانش گذاشت و "الهی شکر".
اذان و اقامه ، چند مرتبه هم اسم بچه را در گوشش خواند و تمام.
چند روز بعد مادرش یک سکه یک تومانی گذاشت کف دستش که : " برو از رضا دکان دار فلوس بخر". فلوس چیزی بود شبیه قلم نِی که خمیر قهوه ای داخل آن را می تراشیدند ، در آب جوش حل می کردند و برای رفع دل پیچه ی نوزاد به او می خوراندند.
بچه انگار که از فرط گریه خسته شده باشد خوابش برد . مادر ، بچه را آرام بر روی تشک چه ی مخمل قرمز رنگش گذاشت و بلند شد تا فانوس و لامپا را نفت بگذارد و شیشه هایشان را که کمی دوداندود شده بودند دستمال بکشد و او نیز گالش های کوچکش را پوشید تا به طرف دکان وسط ده راه بیفتد.
هوا داشت تاریک می شد ، بالا دست دِه انگار روی ساختمان گلی امام زاده ، آسمان سرخِ سرخ شده بود و خورشید که خیلی پایین آمده بود شبیه ذغالی گداخته می نمود .
فکر کرد اگر الان بالای پشت بام امام زاده بود دستش به خورشید می رسید.
جلو دکان رضا دکان دار که رسید پیرمرد و پیر زنی از عشایر کرمانج خدرشاه را دید که هر کدام سوار بر الاغی در حال خداحافظی از راضا دایو بودند.
پیرزن که چادر بر سر نداشت با بال سربند مشکی-زرشکیاش دهان و دماغش را پوشانده بود و فقط چشمهایش معلوم بودند. دامن پیراهن کرم - قهوه ایش که چین دار بود از دو طرف روی خورجین الاغ پهن شده بود و کفش هایش که شِورو قهوه ای پاشنه مربع بلند بودند شبیه کفش های هیچ کدام از زنان ده نبودند . بر گردن پیرزن شیشه ی نو چراغ فانوسی توسط نخی که از داخلش رد شده بود آویزان بود. شاید هم این دو نفر پنجاه سالی بیشتر نداشتند ولی پسرک چون خود طفلی بیش نبود آنها را پیر دیده بود.
یک تومانی را داد ، فلوس را گرفت . وقتی دم در خانه ی شان رسید مادرش هم با کوزه ای بر دوش و دبه ای در دست از چشمه برگشته بود . وقت آن رسیده بود که پدرش هم که از صبح برای دسته کردن یونجه به قارایاتاق رفته بود ، از سر کارش برگردد.
به اتفاق وارد خانه شدند ، پس از آن که مادرش کوزه و دبه ی آب را در گوشه ی ایوان گذاشت رفتند سراغ بچه.
دیگر احتیاجی به فلوس نبود.
@yengejeh | باینگجه
▪︎روایت ۱
✍ #غلامحسین_سبزی
مادرش زاج بود.
در فاصله ی چهار سال ونیم پس از خودش برادرش به دنیا آمده بود ، زنان همسایه رفت و آمدشان به خانه بیشتر شده بود ، تکه نباتی یا چند تایی تخم مرغ به بال چادرشان گره زده می امدند تحفه شان را گوشه ی طاقچه می گذاشتند ، بیست دقیقه ای می نشستند و بلند می شدند می رفتند.
ظهر روز دهم تولد بچه ، ملامحمدحسن را گفته بودند که بیاید اسم بچه را بگذارد. مادرش برای ملا دو تا از همان تخم مرغ هایی را که همسایه ها آورده بودند پخته بود. ملا "بسم الله الرحمن الرحیم" گفت غذا را خورد و آخر کار اندازه کف دستی نان دیمه هم به روغن کف ماهیتابه رویی کشید و در دهانش گذاشت و "الهی شکر".
اذان و اقامه ، چند مرتبه هم اسم بچه را در گوشش خواند و تمام.
چند روز بعد مادرش یک سکه یک تومانی گذاشت کف دستش که : " برو از رضا دکان دار فلوس بخر". فلوس چیزی بود شبیه قلم نِی که خمیر قهوه ای داخل آن را می تراشیدند ، در آب جوش حل می کردند و برای رفع دل پیچه ی نوزاد به او می خوراندند.
بچه انگار که از فرط گریه خسته شده باشد خوابش برد . مادر ، بچه را آرام بر روی تشک چه ی مخمل قرمز رنگش گذاشت و بلند شد تا فانوس و لامپا را نفت بگذارد و شیشه هایشان را که کمی دوداندود شده بودند دستمال بکشد و او نیز گالش های کوچکش را پوشید تا به طرف دکان وسط ده راه بیفتد.
هوا داشت تاریک می شد ، بالا دست دِه انگار روی ساختمان گلی امام زاده ، آسمان سرخِ سرخ شده بود و خورشید که خیلی پایین آمده بود شبیه ذغالی گداخته می نمود .
فکر کرد اگر الان بالای پشت بام امام زاده بود دستش به خورشید می رسید.
جلو دکان رضا دکان دار که رسید پیرمرد و پیر زنی از عشایر کرمانج خدرشاه را دید که هر کدام سوار بر الاغی در حال خداحافظی از راضا دایو بودند.
پیرزن که چادر بر سر نداشت با بال سربند مشکی-زرشکیاش دهان و دماغش را پوشانده بود و فقط چشمهایش معلوم بودند. دامن پیراهن کرم - قهوه ایش که چین دار بود از دو طرف روی خورجین الاغ پهن شده بود و کفش هایش که شِورو قهوه ای پاشنه مربع بلند بودند شبیه کفش های هیچ کدام از زنان ده نبودند . بر گردن پیرزن شیشه ی نو چراغ فانوسی توسط نخی که از داخلش رد شده بود آویزان بود. شاید هم این دو نفر پنجاه سالی بیشتر نداشتند ولی پسرک چون خود طفلی بیش نبود آنها را پیر دیده بود.
یک تومانی را داد ، فلوس را گرفت . وقتی دم در خانه ی شان رسید مادرش هم با کوزه ای بر دوش و دبه ای در دست از چشمه برگشته بود . وقت آن رسیده بود که پدرش هم که از صبح برای دسته کردن یونجه به قارایاتاق رفته بود ، از سر کارش برگردد.
به اتفاق وارد خانه شدند ، پس از آن که مادرش کوزه و دبه ی آب را در گوشه ی ایوان گذاشت رفتند سراغ بچه.
دیگر احتیاجی به فلوس نبود.
@yengejeh | باینگجه
🥇کسب جایزه امر به معروف و نهی از منکر سومین رویداد تولید محتوا دیجیتال بسیج مشهد توسط #کوثر_شوشتری (فرزند هدایتالله)
@yengejeh | باینگجه
@yengejeh | باینگجه