تو با پای خودت رفتی از اینجا
انصاف نیست من به دست خودم فراموشت کنم
بیا با پای خودت هم از خیالم برو
دست من نیست، کار من نیست فرار از فکر تو...
انصاف نیست من به دست خودم فراموشت کنم
بیا با پای خودت هم از خیالم برو
دست من نیست، کار من نیست فرار از فکر تو...
من دقت آدم ها رو همون اول که صدایم می کنند می سنجم
اسم من پگاه است نه پگا!
اسم من پگاه است نه پگا!
یه چیزی می نویسم درددل شخصی است
باید به یکی بگم که نترکم
رویم نمیشه به حامی ها زنگ بزنم بگم ما داریم واسه مدارس روستاها پول جمع می کنیم بخاری بخریم فاجعه ی شین آباد تکرار نشه، رویم نمیشه بگم داریم واسه حلبی آباد نشین های گچساران پول جمع می کنیم براشون سقف بسازیم، رویم نمیشه بگم داریم واسه زلزله زده های کرمانشاه پول جمع می کنیم کانکس بخریم تو چادر نمونن تو این سرما، رویم نمیشه بگم بچه های سیستان و بلوچستان کفش و لوازم التحریر ندارن، بیماران پروانه ای هزینه پانسمان ندارن، رویم نمیشه بگم هر ماه سبد کالا می دیم به پانزده هزار نفر که از سوءتغذیه نمیرن، رویم نمیشه بگم سازمان غذا و دارو بین المللی از ما تقدیر کرده، رویم نمیشه بگم ما داریم جون می کنیم تا بلکه آموزش و پرورش حق تمام بچه های ایران باشه، کودک کار نداشته باشیم، زن سرپرست خانواری به خاطر فقر به فساد کشیده نشه، بگم ما بهشون آموزش می دیم توانمند بشن، مهارت یاد بگیرن مستقل بشن، رویم نمیشه بگم کمکمون کنید مملکتمون رو آباد کنیم همان طور که طی ده سال کمککردید پنج تا درمانگاه ساختیم مدرسه و هنرستان ساختیم، بیمارستان خیریه رو شروع کردیم کمک کنید تمامش کنیم.
ولله رویم نمیشه بگم اینها رو. بگم ما یه سازمان مردم نهادیم، بودجه دولتی نداریم، از یه اتاق دوازده متری شروع کردیم و الآن تو دوازده استان کشور شعبه داریم، خدمات می دیم. چطوری بگم شب عید نزدیک است دل بچه ها رو شاد کنید؟
آخه امروز یکی از حامی هام ازم پرسید تا کی کمک کنیم؟ تا کجا کمک کنیم؟ همه چیز رو ما کمک کنیم؟ پس سهم ما از فروش نفت کجاست؟
من جوابی ندارم واسه اینها
باید به یکی بگم که نترکم
رویم نمیشه به حامی ها زنگ بزنم بگم ما داریم واسه مدارس روستاها پول جمع می کنیم بخاری بخریم فاجعه ی شین آباد تکرار نشه، رویم نمیشه بگم داریم واسه حلبی آباد نشین های گچساران پول جمع می کنیم براشون سقف بسازیم، رویم نمیشه بگم داریم واسه زلزله زده های کرمانشاه پول جمع می کنیم کانکس بخریم تو چادر نمونن تو این سرما، رویم نمیشه بگم بچه های سیستان و بلوچستان کفش و لوازم التحریر ندارن، بیماران پروانه ای هزینه پانسمان ندارن، رویم نمیشه بگم هر ماه سبد کالا می دیم به پانزده هزار نفر که از سوءتغذیه نمیرن، رویم نمیشه بگم سازمان غذا و دارو بین المللی از ما تقدیر کرده، رویم نمیشه بگم ما داریم جون می کنیم تا بلکه آموزش و پرورش حق تمام بچه های ایران باشه، کودک کار نداشته باشیم، زن سرپرست خانواری به خاطر فقر به فساد کشیده نشه، بگم ما بهشون آموزش می دیم توانمند بشن، مهارت یاد بگیرن مستقل بشن، رویم نمیشه بگم کمکمون کنید مملکتمون رو آباد کنیم همان طور که طی ده سال کمککردید پنج تا درمانگاه ساختیم مدرسه و هنرستان ساختیم، بیمارستان خیریه رو شروع کردیم کمک کنید تمامش کنیم.
ولله رویم نمیشه بگم اینها رو. بگم ما یه سازمان مردم نهادیم، بودجه دولتی نداریم، از یه اتاق دوازده متری شروع کردیم و الآن تو دوازده استان کشور شعبه داریم، خدمات می دیم. چطوری بگم شب عید نزدیک است دل بچه ها رو شاد کنید؟
آخه امروز یکی از حامی هام ازم پرسید تا کی کمک کنیم؟ تا کجا کمک کنیم؟ همه چیز رو ما کمک کنیم؟ پس سهم ما از فروش نفت کجاست؟
من جوابی ندارم واسه اینها
احتمالا ما یه جا دیگه مردیم، اینجا جهنممونه وگرنه این حجم از خبر بد فوق تصوره!
من پنج سال و نیمه بودم تلویزیون رنگی خریدیم.
تا اون موقع یه تلویزیون سیاه و سفید داشتیم که دکمه ی تنظیم صدا و کانالش پیچی روی خودش بود.
تا اون سال از من به عنوان کنترل تلویزیون استفاده می کردند اعضای خانواده! 🙃
تا اون موقع یه تلویزیون سیاه و سفید داشتیم که دکمه ی تنظیم صدا و کانالش پیچی روی خودش بود.
تا اون سال از من به عنوان کنترل تلویزیون استفاده می کردند اعضای خانواده! 🙃
اومدم از دستگاه های فروش نوشیدنی ایستگاه راه آهن واسه خودم موکاچینو بخرم عجله کردم، لیوان پر نکرده رو کشیدم کلش ریخت چهار هزار و پانصدتومان به هدر رفت.
رضا به عجله ام خندید. جمله ی طلایی بولوت رو بهش گفتم: آگاهی هزینه داره!😏😁🙃
چهار و پونصد دادم یه موکاچینو دیگه واسه خودم خریدم. خیلی بیشتر هم بهم چسبید اتفاقا☺️😋😜
رضا به عجله ام خندید. جمله ی طلایی بولوت رو بهش گفتم: آگاهی هزینه داره!😏😁🙃
چهار و پونصد دادم یه موکاچینو دیگه واسه خودم خریدم. خیلی بیشتر هم بهم چسبید اتفاقا☺️😋😜
من اصلا مخالف این نیستم که روحانیون شاغل با پرداخت ۷درصد حق بیمه تحت پوشش کامل صندوق تامین اجتماعی قرار دارند و حق بیمه روحانیون غیرشاغل را خود دولت میدهد
حتی با اینکه دولت امسال مستقیما ۴۴۲میلیارد تومان به مرکز خدمات حوزههای علمیه داده تا روحانیون بیمه تکمیلی شوند هم مخالفتی ندارم
با آقای علم الهدی هم موافقم که باید سطح معیشتی طلاب بالا بره تا بتونن با خیال آسوده به تحصیل بپردازند
ولی ...
ولی سئوال دارم، بالا بردن سطح معیشتی دانشجویان دانشگاه های آزاد، شبانه، غیر انتفاعی، پیام نور، علمی کاربردی، الکترونیکی، پردیس های دانشگاه ها و ... دغدغه ی کسی نیست؟
پ . ن: همه ی دانشجوها باید شهریه بدهند طلاب حقوق هم می گیرند، امسال اضافه حقوق شش برابری هم داشتند. بیمه هم که هستند. بعد بعضی ها راز طول عمر رو ورزش می دونن! نه عزیزم ما رو استرس و دلنگرانی از آینده داره می کشه.
حتی با اینکه دولت امسال مستقیما ۴۴۲میلیارد تومان به مرکز خدمات حوزههای علمیه داده تا روحانیون بیمه تکمیلی شوند هم مخالفتی ندارم
با آقای علم الهدی هم موافقم که باید سطح معیشتی طلاب بالا بره تا بتونن با خیال آسوده به تحصیل بپردازند
ولی ...
ولی سئوال دارم، بالا بردن سطح معیشتی دانشجویان دانشگاه های آزاد، شبانه، غیر انتفاعی، پیام نور، علمی کاربردی، الکترونیکی، پردیس های دانشگاه ها و ... دغدغه ی کسی نیست؟
پ . ن: همه ی دانشجوها باید شهریه بدهند طلاب حقوق هم می گیرند، امسال اضافه حقوق شش برابری هم داشتند. بیمه هم که هستند. بعد بعضی ها راز طول عمر رو ورزش می دونن! نه عزیزم ما رو استرس و دلنگرانی از آینده داره می کشه.
Forwarded from سهند ایرانمهر
✔️مردی که صدایش شنیده نشد🔻
🖋سهند ایرانمهر
امروز، سالگرد درگذشت #مهدی_بازرگان است. پژوهشگر قرآن، نخستین دانشیار دانشگاه تهران، رئیس دانشکده فنی، موسس حزب نهضت آزادی ایران، نخست وزیر دولت موقت بعد از انقلاب، نماینده دور اول مجلس شورای اسلامی( در دورههای بعد رد صلاحیت شد).
او مردی است که صدایش شنیده نشد چه پیش از انقلاب و چه بعد از انقلاب.
یکی از مهمترین نکاتی که در مورد دادگاه تجدیدنظر وی – که طی ۸۰ جلسه از میانه اسفند ۱۳۴۲ تا تیرماه ۱۳۴۳ برگزار شد- وجود دارد، دفاعیات اوست. جایی که بازرگان به عنوان یکی از رهبران نهضت ملی ایران از موضعی اصلاحطلبانه به نصیحت حاکمان آن روز میپردازد، مهندس بازرگان در این جلسه میگوید:
« آقای رییس دادگاه! به مقامات بالاتر (شاه) اطلاع دهید که ما آخرین گروهی هستیم که با قبول و احترام به این قانون اساسی فعلی فعالیتهای سیاسی را در چارچوبهای قانونی دنبال کردیم. بعد از ما دیگر کسی این قانون اساسی را قبول نخواهد داشت و در درون آن فعالیت نخواهد کرد».
نشانههای تحقق این پیشبینی به فاصله چند ماه در پاییز ۴۳ زمانی که گروه بخارایی حسنعلی منصور را ترور کردند برای اولین بار جلوه کرد. در فروردین ۱۳۴۴ هم گروهی به محوریت نیکخواه و با همکاری شمسآبادی به شاه سوء قصد کردند. تابستان ۴۶ هم گروه مسلحانه حزب ملل اسلامی به محوریت کاظم بجنوردی و محمدجواد حجتی سربرآورد و به دنبال آن گروه چپهای سیاهکل، فداییان خلق، مجاهدین و گروههای دیگر، نشان دادند که پیشبینی مهندس بازرگان در ان دادگاه مبتنی بر واقعیات بوده است.
در یکی از اسنادی که مرکز اسناد انقلاب همیشه با هدف تخریب بازرگان به آن اشاره کرده، آمده است:
«مهدی بازرگان در ۹ خرداد ۱۳۵۷، در ملاقات با جان استمپل (افسر اطلاعاتی سفارت امریکا) گفت: اگر شاه حاضر باشد که تمام مواد قانون اساسی را به اجرا درآورد، ما آمادهایم تا سلطنت را بپذیریم».
اگر این سخن راست باشد، معلوم است که وی تا آخرین لحظات و در جامعه و فرهنگی که معمولا حاکمان و ملت، هر دو در هیجان و اندیشه کوتاه مدت به سر میبرند، خوشبینانه٬ التزام دو طرف به قانون را دنبال میکرده است.
با وقوع انقلاب تفاوت نگاه وی با انقلابیون آشکارتر شد ودولتش اولین جریانی که متهم به جاماندن از قطار انقلاب:
«مقصود از انقلابی عمل کردن، زدن و ریختن و کشتن و پاشیدن و پا روی همه اصول و... باشد البته دولت و شخص بنده انقلابی نیستیم»
تصرف سفارت آمریکا و افزایش تنش در روابط خارجی، برای دولت لیبرالی که در دل فضای انقلابی افتاده بود، چالش برانگیز بود و استدلالهایش نیز راه به جایی نبرد:
«اصالت دادن بهدشمنی و تضاد، يا مرگخواهی برای غيرِخود، طرز تفكر اسلامی و ايرانی نبوده، بلكه از مبانی ديالكتيكی و معيارهای ماركسيستی بهشمار ميرود».
فرجام او ودولتش در نهایت با استعفاء گره خورد ودغدغهاش تا پایان کار٬ رابطه دین با آزادی و تبین چراهای بعد از انقلاب:
« ممانعت از آزادي حتماً ناشي از ضعف بنيادي يا خلل در نيت و برنامه است».
(دین و آزادی؛ بازیابی ارزشها، مجموعه آثار جلد ۲۵)
بعد از استعفاء هم فعالیتهای خود را در محدودهای کمتر، ادامه داد. در اوج جنگ نامهای به رهبر انقلاب داد در نقد راهبرد :« جنگ جنگ تا پیروزی»، سخنش اینبار هم، جدی گرفته نشد.
خبر درگذشتش اول بهمن ۷۳ بود، مرز بین دی و بهمن، تداعیگر مرز بین قبل و بعد انقلاب. امروز برخی، او را مردی آیندهنگر، اخلاقمدار و جلوه راستینی از تلفیق ایمان و سیاست میدانند و برخی نماد لیبرالیسم فرتوت بر قامت انقلابی جوان که با پیشفرضی غلط پا به میدان گذاشت و در نهایت خود بدان معترف بود:
« دعا کردیم باران بیاید، سیل آمد».
در حوزه اندیشه هم برخی پوزیتویست اسلامی(!) و برخی نواندیش مسلمانِ مودب به علم و ریاضیاتش خواندهاند، فارغ از اینکه جانب کدام را بگیریم یک چیز را در مورد او می توان با ضرس قاطع گفت:
بازرگان، در اسلام و سیاستش، بازرگان نبود و شاید همین باعث شد که هیچگاه صدایش شنیده نشود!
@sahandiranmehr
🖋سهند ایرانمهر
امروز، سالگرد درگذشت #مهدی_بازرگان است. پژوهشگر قرآن، نخستین دانشیار دانشگاه تهران، رئیس دانشکده فنی، موسس حزب نهضت آزادی ایران، نخست وزیر دولت موقت بعد از انقلاب، نماینده دور اول مجلس شورای اسلامی( در دورههای بعد رد صلاحیت شد).
او مردی است که صدایش شنیده نشد چه پیش از انقلاب و چه بعد از انقلاب.
یکی از مهمترین نکاتی که در مورد دادگاه تجدیدنظر وی – که طی ۸۰ جلسه از میانه اسفند ۱۳۴۲ تا تیرماه ۱۳۴۳ برگزار شد- وجود دارد، دفاعیات اوست. جایی که بازرگان به عنوان یکی از رهبران نهضت ملی ایران از موضعی اصلاحطلبانه به نصیحت حاکمان آن روز میپردازد، مهندس بازرگان در این جلسه میگوید:
« آقای رییس دادگاه! به مقامات بالاتر (شاه) اطلاع دهید که ما آخرین گروهی هستیم که با قبول و احترام به این قانون اساسی فعلی فعالیتهای سیاسی را در چارچوبهای قانونی دنبال کردیم. بعد از ما دیگر کسی این قانون اساسی را قبول نخواهد داشت و در درون آن فعالیت نخواهد کرد».
نشانههای تحقق این پیشبینی به فاصله چند ماه در پاییز ۴۳ زمانی که گروه بخارایی حسنعلی منصور را ترور کردند برای اولین بار جلوه کرد. در فروردین ۱۳۴۴ هم گروهی به محوریت نیکخواه و با همکاری شمسآبادی به شاه سوء قصد کردند. تابستان ۴۶ هم گروه مسلحانه حزب ملل اسلامی به محوریت کاظم بجنوردی و محمدجواد حجتی سربرآورد و به دنبال آن گروه چپهای سیاهکل، فداییان خلق، مجاهدین و گروههای دیگر، نشان دادند که پیشبینی مهندس بازرگان در ان دادگاه مبتنی بر واقعیات بوده است.
در یکی از اسنادی که مرکز اسناد انقلاب همیشه با هدف تخریب بازرگان به آن اشاره کرده، آمده است:
«مهدی بازرگان در ۹ خرداد ۱۳۵۷، در ملاقات با جان استمپل (افسر اطلاعاتی سفارت امریکا) گفت: اگر شاه حاضر باشد که تمام مواد قانون اساسی را به اجرا درآورد، ما آمادهایم تا سلطنت را بپذیریم».
اگر این سخن راست باشد، معلوم است که وی تا آخرین لحظات و در جامعه و فرهنگی که معمولا حاکمان و ملت، هر دو در هیجان و اندیشه کوتاه مدت به سر میبرند، خوشبینانه٬ التزام دو طرف به قانون را دنبال میکرده است.
با وقوع انقلاب تفاوت نگاه وی با انقلابیون آشکارتر شد ودولتش اولین جریانی که متهم به جاماندن از قطار انقلاب:
«مقصود از انقلابی عمل کردن، زدن و ریختن و کشتن و پاشیدن و پا روی همه اصول و... باشد البته دولت و شخص بنده انقلابی نیستیم»
تصرف سفارت آمریکا و افزایش تنش در روابط خارجی، برای دولت لیبرالی که در دل فضای انقلابی افتاده بود، چالش برانگیز بود و استدلالهایش نیز راه به جایی نبرد:
«اصالت دادن بهدشمنی و تضاد، يا مرگخواهی برای غيرِخود، طرز تفكر اسلامی و ايرانی نبوده، بلكه از مبانی ديالكتيكی و معيارهای ماركسيستی بهشمار ميرود».
فرجام او ودولتش در نهایت با استعفاء گره خورد ودغدغهاش تا پایان کار٬ رابطه دین با آزادی و تبین چراهای بعد از انقلاب:
« ممانعت از آزادي حتماً ناشي از ضعف بنيادي يا خلل در نيت و برنامه است».
(دین و آزادی؛ بازیابی ارزشها، مجموعه آثار جلد ۲۵)
بعد از استعفاء هم فعالیتهای خود را در محدودهای کمتر، ادامه داد. در اوج جنگ نامهای به رهبر انقلاب داد در نقد راهبرد :« جنگ جنگ تا پیروزی»، سخنش اینبار هم، جدی گرفته نشد.
خبر درگذشتش اول بهمن ۷۳ بود، مرز بین دی و بهمن، تداعیگر مرز بین قبل و بعد انقلاب. امروز برخی، او را مردی آیندهنگر، اخلاقمدار و جلوه راستینی از تلفیق ایمان و سیاست میدانند و برخی نماد لیبرالیسم فرتوت بر قامت انقلابی جوان که با پیشفرضی غلط پا به میدان گذاشت و در نهایت خود بدان معترف بود:
« دعا کردیم باران بیاید، سیل آمد».
در حوزه اندیشه هم برخی پوزیتویست اسلامی(!) و برخی نواندیش مسلمانِ مودب به علم و ریاضیاتش خواندهاند، فارغ از اینکه جانب کدام را بگیریم یک چیز را در مورد او می توان با ضرس قاطع گفت:
بازرگان، در اسلام و سیاستش، بازرگان نبود و شاید همین باعث شد که هیچگاه صدایش شنیده نشود!
@sahandiranmehr
Telegram
attach 📎
یکی از دوستان هم در مقام دلداری برایم خبری ارسال کرده که سازنده کشتی طلا رو با هزینه شخصی اش ساخته!
چند تا سئوال پیش میاد
۱. از کجا هزینه ی شخصی هفتاد کیلو طلا رو آورده سازنده؟
۲. این همه مسئول و سیاسیون رو چطوری توانسته دعوت کنه به تماشای اثر هنری اش؟
۳. امام حسین راضی است وقتی مسلمانان در مضیقه هستند؟
۴. نفس قرآن نفیس است. چه احتیاجی به این تجملاته؟
چند تا سئوال پیش میاد
۱. از کجا هزینه ی شخصی هفتاد کیلو طلا رو آورده سازنده؟
۲. این همه مسئول و سیاسیون رو چطوری توانسته دعوت کنه به تماشای اثر هنری اش؟
۳. امام حسین راضی است وقتی مسلمانان در مضیقه هستند؟
۴. نفس قرآن نفیس است. چه احتیاجی به این تجملاته؟
بچه ها تو سن حدود یک سالگی می تونن تصویر خودشون رو تشخیص بدن تو آینه.
یعنی اگه صورتشان شکلاتی باشه و تو آینه ببینند سعی می کنن با دست پاک کنن.
پانیسا کوچولو تر بود خودش رو می شناخت حدودا نه ماهگی.
می گن خودباوری هم تو همین سن شکل می گیره و باید به بچه ها تو این سن مرتبا تایید بدهید و ...
حالا به این ها کاری ندارم.
بعد من با سی سال سن دیروز تو پاساژ با مخ رفتم تو آینه ته سالن!
پ . ن۱: قبل عمل دماغ هم خودمو نمی شناختم آخه. حتی سابقه داشته که تو آینه به خودم سلام کرده باشم!
پ . ن۲: فکر کنم تو اون سن که من خودمو تشخیص می دادم یکی بهم می گفته: نه! نه! خودت رو باور نکن! این تو نیستی! اینها همه اش دروغه!
یعنی اگه صورتشان شکلاتی باشه و تو آینه ببینند سعی می کنن با دست پاک کنن.
پانیسا کوچولو تر بود خودش رو می شناخت حدودا نه ماهگی.
می گن خودباوری هم تو همین سن شکل می گیره و باید به بچه ها تو این سن مرتبا تایید بدهید و ...
حالا به این ها کاری ندارم.
بعد من با سی سال سن دیروز تو پاساژ با مخ رفتم تو آینه ته سالن!
پ . ن۱: قبل عمل دماغ هم خودمو نمی شناختم آخه. حتی سابقه داشته که تو آینه به خودم سلام کرده باشم!
پ . ن۲: فکر کنم تو اون سن که من خودمو تشخیص می دادم یکی بهم می گفته: نه! نه! خودت رو باور نکن! این تو نیستی! اینها همه اش دروغه!
ﺟﻬﺎﻥ ﭘﺮ ﺷﺪ ﺍﺯ ﺧﻮﯼ ﺍﻫﺮﯾﻤﻨﯽ
ﺯﺑﺎﻥ ﻣﻬﺮ ﻭﺭﺯﯾﺪﻩ ﻭ ﺩﻝ ﺩﺷﻤﻨﯽ
ﮐﻨﻮﻥ ﺑﯽ ﻏﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﭼﻪ ﺣﺎﺟﺖ ﺑﻪ ﻣﯽ
ﮐﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﭼﻪ ﺳﻮﺩﯼ ﺍﺯ ﺁﻭﺍﯼ ﻧﯽ
#فردوسی
ﺯﺑﺎﻥ ﻣﻬﺮ ﻭﺭﺯﯾﺪﻩ ﻭ ﺩﻝ ﺩﺷﻤﻨﯽ
ﮐﻨﻮﻥ ﺑﯽ ﻏﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﭼﻪ ﺣﺎﺟﺖ ﺑﻪ ﻣﯽ
ﮐﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﭼﻪ ﺳﻮﺩﯼ ﺍﺯ ﺁﻭﺍﯼ ﻧﯽ
#فردوسی
شهدای انقلاب، شهدای دفاع مقدس، شهدای بسیج، شهدای هسته ای، شهدای مجلس، شهدای غواص، شهدای آتش نشان، شهدای نفتکش!
ما در هر صنف و شغل و حرفه ای قابلیت شهید شدن داریم ها
ما در هر صنف و شغل و حرفه ای قابلیت شهید شدن داریم ها
لبخند رضایت ناشی از خلق کردن!
به خودش تبارک گفت وقتی با خمیر بازی خرگوش درست کرد!
ببین خدا چه لذتی برده وقتی تو رو خلق می کرده عزیزدلم
#پانیسا
به خودش تبارک گفت وقتی با خمیر بازی خرگوش درست کرد!
ببین خدا چه لذتی برده وقتی تو رو خلق می کرده عزیزدلم
#پانیسا
نکنه بچه ی ما مشکلی داره که نمی پرسه!
می گن یه بچه چهارساله به طور متوسط روزی چهارصد تا سئوال می پرسه!
پانیسا سئوال هاش در روز به صد تا هم نمیرسه پس چرا؟
شاید هم به این نتیجه رسیده جواب سئوال هاش رو باید جایی خارج از ما جستجو کنه😂
می گن یه بچه چهارساله به طور متوسط روزی چهارصد تا سئوال می پرسه!
پانیسا سئوال هاش در روز به صد تا هم نمیرسه پس چرا؟
شاید هم به این نتیجه رسیده جواب سئوال هاش رو باید جایی خارج از ما جستجو کنه😂
کانادا چیه؟
فکر مهاجرت به عربستان سعودی باشید بابا!
هم نزدیکتره، هم گرمتره، هم محدودیت برای زنان قائل نیست، هم پوووول دارن، هم واردات مشروبات الکلی بهش آزاده😁
فکر مهاجرت به عربستان سعودی باشید بابا!
هم نزدیکتره، هم گرمتره، هم محدودیت برای زنان قائل نیست، هم پوووول دارن، هم واردات مشروبات الکلی بهش آزاده😁