الآن هم بهش زنگ زدم خبر دادم پکیج روشن نمیشه
نه که خطا بده، کلا روشن نیست!



اصلا از شادی پردرآورد باور کنید!

☺️😅😂



#همسرانه

هر وقت ترشی آلبالو درست می کنم قیافه ی یکی از دایی های رضا میاد جلوی چشم‌هایم!

من از این دایی رضا و خانواده اش به دلایلی خوشم نمیاد. این ناخوشایند بودن هم دوطرفه است یعنی ایشان هم از من خوششان نمی‌آید!
مهم هم نیست همه که نباید از هم خوششون بیاد!
برگردیم به ترشی آلبالو!
یه روز ایشان و همسرشون منزل ما مهمان بودند، من تازه عروس بودم و بیست و یکی دو ساله
دایی شروع کرد به قصد ضایع کردن من تعریف از سلیقه ی زنان قدیمی کردن که قدیمی ها اینقدر با سلیقه بودند حتی آلبالو رو هم ترشی می‌کردند و چیزی دور نمی ریختند و ...
من گذاشتم همه ی صحبت هایش که تمام شد، از یخچال یک کاسه ترشی آلبالو آوردم و گفتم: حالا ببینید ترشی آلبالوی من رو می‌پسندید براتون بریزم ببرید؟!


یاد بگیرید عزیزانم!
جواب آدم ها رو در عمل بدید نه در کلام!



#همسرانه

رنگ پوستم بعد از اصلاح صورت!


بعد رضا متوجه هم نمیشه!
😩😏😅


#همسرانه

رضا که خونه است، کارها یه طور اعجاب انگیزی راحت و سریع انجام میشه.

بی صبرانه منتظر بازنشستگیش هستم!


#همسرانه

دیشب نشستیم پای یه اپلیکیشن سنجش زیبایی و تقارن صورت هی عکس می‌گرفتیم هی عکس ها رو می دادیم به اپ بهمون نمره بده


بعد از مامانم هی نمره ی تقارن و زیبایی صورت من رو بالاتر از همه خانواده می‌داد، مامانم هی می گفت نه اینها چرت و پرته
گفتم ببینید الآن من آرایش ندارم حتی کرم مرطوب کننده هم نزدم
گفت خب مردها هم هیچ وقت آرایش نمی‌کنند!
گفتم مامان خودتون رو هم از همه میگه قیافه ی بهتری دارید. حالا خودتون رو نمی پذیرید من رو دیگه چی میگید؟
گفت اصلا واسه همین میگم، مگه میشه قیافه ی تو از رضا و پیمان بهتر باشه!!!



با تریلی ۱۸ چرخ از روم رد شد، بعد دنده عقب گرفت!


#I_love_you_mom
#بچه_دومم
#همسرانه

تو قابلمه نون فطیر پختم واسه اولین بار!
رضا هم هزار تا ایراد گرفت!
منم گفتم سن گوزل سن!
😏😏


#همسرانه

با اون تولد سورپرایزی که رضا برایم گرفت هیچ ایده ای نمونده برایم که غافلگیرش کنم
تنها چیزی که به ذهنم می‌رسه واسه سورپرایز کردنش این است: نه برایش کادو بگیرم، نه کیک بخرم نه حتی کیک بپزم، کسی رو هم دعوت نکنم، شام هم نپزم، بهش تبریک هم نگم، حتی پست اینستاگرام و پیامک تبریک هم ندم!
به روی خودم هم نیارم، اصلا واسه گرم کردن مجلس باهاش دعوا هم بکنم!!!



عمرا کسی اینطوری بتونه شوهرش رو سورپرایز کنه!
😁🙃😂



#همسرانه

من هنوز بعد از هفده هجده سال منتظرم رضا بیاد بهم بگه: من از اولش هم مولتی میلیاردر بودم، می‌خواستم صبوری و وفاداری تو رو امتحان کنم!



#همسرانه
#قشر_متوسطم

ولی
ولی من رضا رو دوست دارم!



#همسرانه

چرا پنج و بیست دقیقه ی صبح بیدارم؟

رضا می‌خواست بره استخر، ششصد دفعه آلارم گوشیش زنگ زد هم من رو بیدار کرد هم رونیسا رو

الآن؟
من نشستم با لگو بازی می‌کنم، #رونیسا کارتون می بینه، رضا هم خوابه!!




#همسرانه

از صبح دوبار فرصت پیدا کردم بخوابم، هر دو دفعه هم تا چشم هایم گرم شد رضا زنگ زد بیدار شدم!



امشب که وقت نمیشه ولی زن نیستم اگه فردا شام براش شیرین پلو نپزم!



#همسرانه

املت سیب زمینی که رضا پخته بود!
امشب هم مهمون داشتیم نشد کوکو سبزی درست کنم!
نمی دونم فردا شیرین پلو بپزم یا پس فردا!


#همسرانه

۱.تو یخچال دوتا شیشه نصفه رب انار پیدا کردم، یکی ترش یکی ملس!
با هم قاطیشون کردم!
۲. سه تا شیشه نصفه ترشی مخلوط، ترشی بندری و ترشی گوجه داشتیم تو یخچال، همه رو با هم قاطی کردم، الآن یکی و نصفی شیشه ترشی خاص داریم که هیچ جا پیدا نمیشه!
۳. سه مدل مختلف آلوچه داشتیم تو یخچال با هم ترکیب کردم، یه شیشه ی بزرگ شد!
۴. یه کم بادام هندی و یک کم بادام درختی تو یخچال بود که بوی نا گرفته بودند با هم ترکیب کردم!


شماره ی ۴ رو آسیاب می‌کنم و با شماره ی ۱ فردا فسنجون می‌پزم واسه مادرشوهرم اینها!
کنارش هم ترشی شماره ۲ سرو می‌کنم!
شماره ی ۳ رو هم گذاشتم همسرجان ببره شرکت بخوره!




یه توصیه ی دوستانه دارم براتون:
وقتی خانواده ی شوهر هستید، خونه ی عروس هیچی نخورید!

🙃🙃


#همسرانه

دوشنبه تولد رضاست
امشب براش تولد می‌گیریم ولی



خوبه نمی خواستم بهش هدیه بدم‌ها!
زن نیستم که جواهرم!
☺️😅🙃😁


#همسرانه

ولی هدیه تولد اصلی من به رضا این بود که بعد از چهل روز لباس ها رو اتو کشیدم!
🙃🙃


#همسرانه

مادر شوهرم با بغض گفت: جیگرم آتیش می‌گیره وقتی هر دفعه می‌بینم موهای رضا سفیدتر شده!!!





حالا نمی دونم خواست به من بفهمونه زن خوبی نیستم که شوهرم موهاش سفید شده یا خواست بهم بگه واسه خودت رنگ مو می‌خری واسه رضا هم بخر؟!!
هر چی هست، ایشالا که خیره!



پ. ن۱: حالا انگار موهای من سفید نشده!
خب مادر جان! پسرت چهل و یک سالشه ها!
پ. ن۲: هر سه تا دایی رضا قبل از سی سالگی موهاشون یه دست سفید شده!
تاثیر ژنتیک رو هم درنظر نمی گیرند!
پ. ن۳: باید از دوستم بپرسم ‌N2 به رنگ موی طبیعیش بیشتر میاد یا N3؟
گرفتاریم ها!




#همسرانه

هر وقت به رضا میگم: #خوی دوره و سالی یک بار بیشتر نمی تونم مسیر رفت و برگشتش رو تحمل کنم و سختمه و ...
میگه: دوره چون تو اینطوری بهش نگاه می‌کنی. اگه این مسیر رو با علاقه بری نزدیک هم هست!!


الآن راه افتادیم بریم خوی.
تو ماشین گفت: میوه بده!
گفتم: نیاوردم!
گفت: عه! هیچی؟!
گفتم: آره نگاهم رو به مسیر #خوی عوض کردم! یه قدم راهه دیگه میوه و خوراکی نمی‌خواد همراه ببریم!



والا!





#همسرانه

رضا در حال مذاکرات سطح بالا!


#خوی
#همسرانه

حالا من و رضا هیچ کار خاصی هم واسه ش نکردیم و نمی‌کنیم ها

از همون شب بله برون مون مهرم افتاد به دل خودش و مرحوم پدربزرگ رضا
خدا بیامرز پدربزرگش که بهم می‌گفت عروس گلم!

یه مدت هم اصرار داشت به رضا بیا یه مغازه به نامت کنم!
که رضا قبول نکرد
بعد گیر داد بیا دو دانگ خونه به نامت کنم
باز هم قبول نکرد
گفت ممکنه همه ی بچه هایت راضی نباشند، درست است مال خودته و اختیارش رو داری ولی خدا و پیغمبری حق من نیست!

بعد از اون بیشتر شیفته ی رضا شدند که بی هیچ چشم داشتی بهمون توجه و محبت می‌کنه!!
بعد من رو چرا دوست دارند؟
چون به رضا یاد نمی‌دم برو ازشون پول و سرمایه بگیر!!



پ. ن: یه همچین شوهر نظربلندی دارم!
☺️😅



#خوی
#همسرانه

ما آدم های پولداری نیستیم
ولی چشممون هم به مال و ثروت کسی نیست
من همیشه میگم خدا بهمون فرصت بده لذت همینی رو که داریم ببریم، اضافه تر پیشکش
رضا هم میگه اینکه بین اطرافیان اعتبار داشته باشم و بتوانم یه شب خونه شون با روی خوش و دل گرم مهمون بشم بسمه



باور کنید زندگی چیز پیچیده ای نیست
قرار هم نیست به آدم های برنده مدال بدن


#قشر_متوسطم
#همسرانه