وقتی #مادربزرگم به رحمت خدا رفت، با یک خلأ بزرگ مواجه شدیم، بیست و پنج سال با هم زندگی کرده بودیم و مرگش خیلی دور از ذهن و ناگهانی بود.
بعد از فوتش هم با فامیل قطع رابطه کردیم.
انگار که یهو سی چهل نفر رو با هم از دست بدیم.
تا یه مدت سرگشته و پریشان بودیم
بعد من به خانواده جان «پیشنهاد» دادم بیایید یه جایی رو بخریم که هم با طبیعت آشتی کنیم، هم اوقات فراغتمون جایی برای استراحت داشته باشیم!
خیلی گشتیم تا رسیدیم به #لار

و حالا آخر هفته ها واسه ما این شکلیه:
قبل از رفتن کیک پختم، شامی درست کردم ببریم لار، خونه رو هم تمیز کردم چون آخر هفته بود و کل هفته ریخت و پاش کرده بودیم
رسیدیم خونه رو جارو و دستمال کشیدم و گردگیری کردم و سرویس بهداشتی ها رو شستم، بعد رختخواب ها رو مرتب کردم، فرداش بامیه پاک کردم و ناهار خورشت بامیه پختم، نعناع هایی که مامانم چیده بود پاک کردم و شستم، با توت فرنگی ها مربا پختم، شربت گل محمدی درست کردم، گیلاس ها رو تو سبد چیدیم، آلبالو های چیده شده رو بدون چوب کردیم و شستیم، بعد از ظهر #همسایه_ها  آمدند دور هم چای و کیک خوردیم و بعد از رفتنشون ظروف رو شستم و جا به جا کردم، شام ماکارونی پختم، لباس های #رونیسا رو شستم، به #پانیسا گیر دادم که #تمبک تمرین کنه، جمعه آلوچه های عمو جورج اینها رو چیدیم چون کمرش درد می کرد و نمی تونست خودش بچینه، گیلاس ها و آلوچه های ضربه خورده رو جدا کردیم و گذاشتیم واسه لواشک پختن، علف های هرز پای بوته های گوجه فرنگی رو وجین کردیم، واسه ناهار کدو چیدیم و سرخ کردم و خورشت کدو پختم، رفتیم خونه عمو جورج و قهوه و کیک خوردیم، ظرف های دورهمی رو شستم که واسه خاله رزت زحمت نشه، آلبالوها رو هسته گیری کردم و آماده کردم مربا بپزم، مبل ها رو شامپو فرش کشیدم، مامانم و مادرشوهرم ماشین رضا رو با آب استخر شستند و ...



و وقتی برسیم تهران باید با آلوچه و گیلاس ها لواشک بپزم!





خاک تو مخم با این «پیشنهاد»های توهمی که میدم!






#واقعی

آمدم باهاش کلاس #تمبک
عاشق جدیتشم

😍


#پانیسا

دیگه رفتم پی‌وی معلمش اعتراض کردم
گفتم پانیسا امروز هم کلاس #زبان_انگلیسی داره هم کلاس #تمبک !
بچه تکالیف مدرسه رو انجام داده و برنامه ی فردا رو هم گذاشته تو کیفش و رفته سراغ بقیه ی کارهایش. نمیشه که تا ساعت هفت غروب بنشینیم شما هر وقت یادت افتاد یه چیزی بگی!


#دبستان
#آموزش
#آموزش_مجازی

می خواستم از اول آذر #پانیسا رو بفرستم کلاس #والیبال
بعد فکر کردم که از توان بچه خارج است این همه کار رو با هم مدیریت کنه، درس های پایه ی چهارم نمی گم سختن ولی حجمشون زیاد و زمان بر است. #زبان_انگلیسی و #تمبک هم دارند به مراحل جدی تر و سخت تر می‌رسند و کوشش بیشتر می‌طلبند.
اگر بخواهد یه کار دیگر رو هم شروع کنه خستگی بیشتر داره و فرصتی واسه کودکی کردنش نمی‌مونه!
نه که شدنی نباشه ولی بچه کی بازی کنه؟!

این موقع سال هم هوا سرده هم آلوده، خطر بیمار شدنش هم هست.

قرار است با نرم افزار توی تبلت و ورزش های جم فیت ورزش کنه فعلا تا بعد از عید که کتاب های درسیش به پایان می‌رسند، به امید خدا #والیبال رو شروع کنه.



پ. ن: الآن هر روز بعد از مدرسه یک ساعت همراه دوستانش تو پارک بازی می کنند، نمی خواهم این خوشی رو ازش بگیرم

نمی دونم چرا اینقدر موهایش نامرتب است تو این ویدئویی که استادش گذاشته تو #اینستاگرام ؟!


#پانیسا
#تنبک
#تمبک

#یلدا خوش عزیزانم

#پانیسا
#تمبک
#تنبک

رفتم #رونیسا رو تحویل مامانم دادم، خودم و #پانیسا آمدیم آموزشگاه #موسیقی برای تمرین گروه‌نوازی، احتمالاً برای روز مادر اجرا دارند و تازه دیروز بهمون خبر دادند 🤦‍♀🤦‍♀



#تمبک

مادر من



#تمبک
#پانیسا

یکی از خوش شانسی های زندگیم این است که مربی #تمبک نیستم!
فکر کن از صبح تا شب باید این تمرین ها رو بشنوی مغز نمی‌مونه واسه آدم!
#پانیسا

باید سه تا کاردستی درست کنه، یک درس فارسی، یک درس مطالعات رو بخونه، یک صفحه ریاضی حل کنه!
کلاس #زبان_انگلیسی هم داره، مشق های زبانش رو ننوشته!
شب هم کلاس #تمبک داره!


مادرت بمیره!

#پانیسا
#دبستان
#آموزش