یه جای خوب واسه حس کردن زندگی
بردمش حمام ساعت نیمه شب! شاید خسته بشه خوابش بگیره که نگرفت! بعد بهش کره و عسل دادم شاید معده اش سنگین بشه و خوابش بگیره که نگرفت! باهاش خمیربازی کردم شاید خسته بشه . خوابش بگیره که نگرفت! الآن هم با هم نشستیم داریم کارتون میبینیم که شاید چشم هایش خسته بشه…
فردا قرار است از طرف مدرسه بچهها رو ببرند اردو، بوستان بهشت مادران
قبلاً با مامانم و دختری رفته بودیم چهار پنج سال قبل
اون موقع بازی های دسته جمعی و گروهی داشت الآن نمی دونم چطوری باشه
نماینده کلاسشون زنگ زد که جای خالی هست، اگه بخواهی خودت هم همراه دخترت بیای
منم گفتم همراه رونیسا میام.
بیشتر به خاطر اینکه به بچه ها خوش بگذره قبول کردم ولی دروغ چرا از همون لحظه مثل سگ پشیمون شدم
امیدوارم فردا من رو از به دنیا آمدنم پشیمان نکنند!
#پانیسا
#رونیسا
#خواهری
#دبستان
قبلاً با مامانم و دختری رفته بودیم چهار پنج سال قبل
اون موقع بازی های دسته جمعی و گروهی داشت الآن نمی دونم چطوری باشه
نماینده کلاسشون زنگ زد که جای خالی هست، اگه بخواهی خودت هم همراه دخترت بیای
منم گفتم همراه رونیسا میام.
بیشتر به خاطر اینکه به بچه ها خوش بگذره قبول کردم ولی دروغ چرا از همون لحظه مثل سگ پشیمون شدم
امیدوارم فردا من رو از به دنیا آمدنم پشیمان نکنند!
#پانیسا
#رونیسا
#خواهری
#دبستان
#رونیسا نمیذاره #پانیسا درس بخونه
یه سره میگه: آبجی آبجی!
این مدت همه اش سرش تو کتاب و درس و امتحانات بوده، کمتر باهاش بازی کرده، هر چقدر هم من و رضا باهاش بازی میکنیم، نمی خواد!
فقط آبجیش رو میخواد!
#پانیسا هم مدام غر میزنه که نمیذاره درس بخونم و ...
امروز و فرداست که جفتشون رو بذارم دم در، مغزم رو خوردن!
#خواهری
یه سره میگه: آبجی آبجی!
این مدت همه اش سرش تو کتاب و درس و امتحانات بوده، کمتر باهاش بازی کرده، هر چقدر هم من و رضا باهاش بازی میکنیم، نمی خواد!
فقط آبجیش رو میخواد!
#پانیسا هم مدام غر میزنه که نمیذاره درس بخونم و ...
امروز و فرداست که جفتشون رو بذارم دم در، مغزم رو خوردن!
#خواهری