+ حالا جدی. تو دیوونه شدی چارلز؟
خندیدم و گفتم: " فقط خسته‌ام، ریکی. هر روزِ خدا خسته‌م."
+ منظورت چیه؟
- دلم یه چیز دیگه می خواد. یه چیز متفاوت.
+ مثلا چی؟ تعطیلات؟
جواب دادم: "شاید یه سفر."
کلمات از دهانم خارج می شدند، اما بهشان فکر نمی کردم.
ریکی پرسید: "خب، فرق‌شون چیه؟"
- تعطیلات بعد دو هفته تموم می شه، اما سفر‌... ممکنه بری و دیگه هیچ‌وقت برنگردی.
@YBQuerencia

منم همینطور چارلز.. منم همینطور

”سوگ من از بین نرفت فقط زندگی شلوغ شد و من مجبور به ادامه دادن بودم همین.

اینجا بعضی‌ها زندگی نمی‌کنند، مسابقه‌ی دو گذاشته‌اند !
می‌خواهند به هدفی که در افق دوردست است برسند و درحالی که نفسشان به شماره افتاده،
می‌دوند و زیبایی‌های اطراف خود را نمی‌بینند ...
آن وقت روزی می‌رسد که پیر و فرسوده هستند و دیگر رسیدن و نرسیدن به هدف، برایشان بی‌تفاوت است ...!

#جین_وبستر
_بابا لنگ دراز

دیگر می‌خواهم گوشۀ اطاق بنشینم و چشم‌هایم را روی هم بگذارم و ‌هرچه را که پیش خواهد آمد در ذهنم بسازم و تماشا کنم! همین.

#فروغ_فرخزاد

«رؤیا مخدّر واقعیت است»؛
زمانی که زندگی تیره‌ و تار شود، تخیل و رؤیاپردازی برای جلوگیری از فروپاشی ذهن
به پا می‌خیزد تا کمی اوضاع را تلطیف کند.

_مرگ فروشنده
#آرتور_میلر

تو اگر به هر نگاهی‌‌ ببری هزارها دل
نرسد بدان نگارا که دلی نگاه داری..

#شهریار

زمان میانِ من و او جدایی افکنده‌ست، من ایستاده در اکنون و او در آینده‌ست! به آرزو نرسیدیم و دیر دانستیم، که راه دورتر از عمرِ آرزومند است...

دلخوشی ساده ی من عشق بود و او هم از این خانه سفر کردو رفت..
بس که تو در خانه ی دل زنده ای..
هر طرفی سجده کنم قبله است!
🩶🎶
1:59
@YBQuerencia

تو به صد آینه از دیدن خود، سیر نه‌ای!
من به یک چشم ز دیدار تو، چون سیر شوم؟

#صائب_تبریزی