یواشکی دوست دارم
65.1K subscribers
42.7K photos
2.02K videos
168 files
324 links
من ﻫﻨوز ﮔﺎﻫﯽ
ﯾﻮﺍﺷﮑﯽ ﺧﻮﺍﺏ ﺗﻮﺭﺍ ﻣﯽ ﺑﯿﻨﻢ 
ﯾﻮﺍﺷﮑﯽ ﻧﮕﺎﻫﺖ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ 
ﺻﺪﺍﯾﺖ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ 
ﺑﯿﻦ ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﺑﺎﺷﺪ
ﺍﻣﺎﻣﻦﻫﻨﻮﺯ ﺗﻮﺭﺍ
ﯾﻮﺍﺷﮑﯽ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻡ
Download Telegram
زندگی چیزی است مابینِ
آن خاطراتی که
می ‏خواهیم فراموش کنیم ،
با خاطراتی که
نمی ‏توانیم فراموش کنیم !

#علیرضا_اسفندیاری


@yavaashaki 🍃🌺
باید چیزهای مفیدتری برای پناه بردن پیدا می‌کردم، دلخوشی‌هایی سالم‌تر و اشتیاق‌هایی عزیزتر و دلایلی با شکوه‌تر.
گاهی پیش می‌آید که ناگهان به خودت می‌‌آیی و خودت را میان مردابی در حال غرق شدن می‌بینی و می‌دانی که باید برای خودت کاری کنی، به چیزی چنگ بزنی، دست و پایی بزنی یا ساحل امنی پیدا کنی.
گاهی پس از مسیری سخت و طولانی در نهایت خستگی به خودت می‌آیی و می‌بینی که تمام مسیر را اشتباه آمده‌ای و دیر یا زود باید با خودت کنار بیایی و برگردی...
باید خودم را جمع و جور می‌کردم.
باید مقصدها و دلبستگی‌های امن‌تر و عزیزتری می‌یافتم. باید اراده می‌کردم و در کمال آگاهی و شعور، رو بر می‌گرداندم از ادامه و تمام مسیرهای اشتباه را بر می‌گشتم...

#نرگس_صرافیان_طوفان‌

@yavaashaki
عشق
نياز به هيچ تعريف و توصيفی ندارد !
عشق به خودیِ خود
یک دنياست ...
يا درست در مركزش هستی
يا خارج از آن ، در حسرتش ...

#اليف_شافاک


@yavaashaki 🍃🌺
میدونی بزرگترین و تنهاترین چیز تو زندگی که به هیچ مذهبی هم ارتباط پیدا نمیکنه یه روح بزرگ داشتنه. آدم های بزرگ،روح های بزرگی دارن فقیر یا غنی بودنش مهم نیست مهم یه دلِ بزرگ داشتن قدِ آسموناست.اینجور آدما دلهاشون بخشنده ست و دست هاشون گیرنده ترین.برای مهربونی هاشون پای هیچ حساب و کتابی رو وسط نمیشکن حتی اگه دست هاشون خالی و روزگارشون پرحسرت ترین باشه.
میدونی بزرگترین آدمارو باید از روح بزرگشون شناخت از جای پایِ مهربونیشون که هیچوقت از یادها نمیره. . .

#حاتمه_ابراهیم_زاده


@yavaashaki
برای دم کردن چایی
چقدر زمان نیاز داریم؟
همه عمرمون

#عصرتون_عاشقانه❤️❤️


@yavaashaki 🍃🌺
#خمار_مستی
#به_قلم_فاطمه_بامداد
#قسمت_184

_یکم ماه ازمایشی کارمیکنم اگه راضی بودید که هیچ وگرنه دنبال یه کمک
اشپزدیگه باشید چطوره؟
سرتکون داد
کاویانی _مطمئنی دخترم تاصبح نخوابیدن رو تحمل کنی
لبخند زدم
_بله مطمئنم
سرتکون داد
کاویانی _باشه ازامشب بمون بامسلم صحبت میکنم بگه چیکارباید انجام بدی
سرتکون دادم که به طرف دفترش رفت
سمانه با بهت نگاهم کرد
سمانه_رزا واقعا میخوای اینکاروبکنی دختر کارت به اندازه کافی سخت هست
مگه دیگه جونی توتنت هست که بخوای تاصبحم کارکنی
_به پولش احتیاج دارم
دروغ میگفتم حقوقم کافی بود من ازاینکه تنها باشم میترسم چون همش به
علی فکرمیکنم هه بچه مو یک ماه که ندیدم
خدایا مراقب علی باش
سمانه باترحم نگاهم میکرداما چیزی نگفت منم به طرف اتاق تعویض لباس
رفتم که باصدا زدن اسمم توسط بلندگو که میگفت برم دفتر ریاست بدون
تعویض کردن لباسم به طرف دفتر ریاست رفتم وبعدچندتقه ضربه زدن به
دربابفرما یید کاویانی وارد اتاقش شدم که بادیدن یه مردجاافتاده چاق که روی
صندلی نشسته بود سلام کردم که بالبخندجواب دادکاویانی اشاره کردبشینم
روبه روی مرد نشستم که کاویانی گفت
کاویانی _مسلم هرکاری که خانوم رضایی باید انجام بده اروبگو تا انجام بده
پس مسلم این بود
مسلم بالبخند شروع کرد به توضیح دادن کارهایی که باید انجام می دادم کار زیاد
سختی نبود باید صدکیلو سیب زمینی وپیازپوست م یکندم واسه امشب
باتعجب لب زدم
_فقط همین
حس کردم هردوشون مسخره وار نگاهم میکنن
مسلم_اره واسه امشب فقط همین بقیه کار هارو اشپزها و بقیه انجام میدن
کاویانی _تایک هفته ازمایشی کارکنید اگه مسلم راضی بودازتون که دائمی
میشید واینکه حقوقتون سه تومنه
سرم رو بالبخند تکون دادم
_بااجازه برم سرکارم
سرتکون دادن ومن ازاتاق خارج شدم باپرس وجو وارد اشپزخونه شدم
اشپزخونه که چه عرض کنم بیشتر پونصدمتر بود وهمه لوازم پیشرفته وباکلاس
بادیدن دوتاگونی که یکی پیازبود ویکی سیب زمینی سریع دستام روخوب
شستم روی صندلی نشستم وچاقو بزرگی تودستم گرفتم گوشیم رو روشن کردم
و اهنگ مرتضی پاشایی توراست میگی روپلی کردم
مشغول پوست کندم پیاز ها شدم
که سریع چشمام به سوختن افتاد و اشک ازچشمام فواره کرد بی اهمیت تند
تندوبادقت پیاز هارو پوست میکندم تقریبا سه ساعت بود که مشغول پوست
کندن پیاز هابودم واهنگ مرتضی پاشایی تکرارمی شد دیگه به خاطرپیاز نبود که
اشکام سرازیر بود اینبار بغضم شکسته بود وگریه میکردم باگریه پیاز هاروتموم
کردم وبه خواست مسلم دیگ بزرگی که پرازپیازهای سفید پوست کنده بود
روپرازاب سرد کردم
وبعد مشغول پوست کندن سیب زمینی شدم و تا ساعت چهارصبح تمام سیب
زمینی هارو هم پوست کندم و تود یگ اب سردپرکردم ودر هاشون روگذاشتم
اینم ازاین کمرم دردگرفته بود اما مهم نبود ازجام بلندشدم
بیحال از اشپزخونه خارج شدم وبه طرف اتاق تعویض لباس رفتم لباس هام
روعوض کردم وبی حوصله از اتاق خارج شدم روی مبل داخل لابی هتل نشستم
گوشیم رو روشن کردم وپیجم روبازکردم
واردپیج ارسلان شدم بادیدن ارسلان که علی روبغل گرفته بود وعکس انداخته
بود قلبم شکست و اشکام صورتم روخیس کرد
انگشتم رو روی صورت علی کشیدم چقدر دلتنگش بودم خدا

#ادامه_دارد

@yavaashaki 📚
دیدارِ تو گر
صبحِ ابد هم دهَدَم دست ،
مـن سَرخوشم از
لذتِ این چشم به راهی !

#فریدون_مشیری

#صبحتون_عاشقانه ❤️❤️


@yavaashaki 🍃🌺
با شروع هر صبح فکر کن تازه بدنیا آمدی !
مهربان باش و دوست بدار و عاشق باش .
شاید فردایی نباشد ، شاید فردایی باشد ؛
اما عزیزی نباشد ...!

#دکتر_الهی_قمشه‌ای

#صبحتون_عاشقانه ❤️❤️


@yavaashaki
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
تنهاییتان را با کسی قسمت کنید
که سال ها بعدشما را همانگونه
که هستید دوست بدارد ...
با موی سپیدتان، شیار
زیر چشمتان و لرزش دستانتان


@yavaashaki 🍃🌺
وقتی باهم بحثتون میشه مثل نیما یوشیج مخشو بزنید و بگید:‌‌
«تو عمر منی! عرصه مکن بر من تنگ..»
این جمله آبِ رو آتیشه:))


@yavaashaki
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
دانلود تیزر و آهنگ جديد "مسعود مهدوی" به نام دریا تو بودی
@yavaashaki 🌺🍃