تصمیم گرفتهام آرام باشم، دقت نکنم، متوقع نباشم، سخت نگیرم، ببخشم، نرنجم، به دل نگیرم، بگذرم، از یادببرم. تصمیم گرفتهام قضاوت نکنم، لبخند بزنم، مهربانی کنم، از کوره در نروم، صبور باشم، جسور باشم و گذرا به همه چیز نگاه کنم.
تصمیم گرفتهام بروم، بدوم، ببینم، بشنوم، بشناسم، سفر کنم، حرف بزنم، انجام بدهم، بیاموزم، تجربه کنم و در حسرت هیچ خواستهای نمانم.
تصمیم گرفتهام برایم مهم نباشد، بیتفاوت باشم، توجهی نکنم، توضیحی ندهم، توضیحی نخواهم، تفسیری نکنم و سر به راه و خوشبین باشم.
تصمیم گرفتهام بعد از این، جهان را رنگیتر و آدمها را مهربانتر و اتفاقات را سطحیتر از آنی ببینم که بخواهند غمگینم کنند.
من آرامم، من میخندم، من میبخشم، من به دل نمیگیرم، من حق میدهم، من قضاوت نمیکنم، من توضیح نمیدهم، من بیش از اندازه فکر نمیکنم، من صبورم، من جسورم، من از رابطهها و اتفاقات و آدمها آسیبی نخواهمدید.
من با آرامش گام بر خواهمداشت،
من با حال خوبتری خواهمزیست.
#نرگس_صرافیان_طوفان
@yavaashaki ✍
تصمیم گرفتهام بروم، بدوم، ببینم، بشنوم، بشناسم، سفر کنم، حرف بزنم، انجام بدهم، بیاموزم، تجربه کنم و در حسرت هیچ خواستهای نمانم.
تصمیم گرفتهام برایم مهم نباشد، بیتفاوت باشم، توجهی نکنم، توضیحی ندهم، توضیحی نخواهم، تفسیری نکنم و سر به راه و خوشبین باشم.
تصمیم گرفتهام بعد از این، جهان را رنگیتر و آدمها را مهربانتر و اتفاقات را سطحیتر از آنی ببینم که بخواهند غمگینم کنند.
من آرامم، من میخندم، من میبخشم، من به دل نمیگیرم، من حق میدهم، من قضاوت نمیکنم، من توضیح نمیدهم، من بیش از اندازه فکر نمیکنم، من صبورم، من جسورم، من از رابطهها و اتفاقات و آدمها آسیبی نخواهمدید.
من با آرامش گام بر خواهمداشت،
من با حال خوبتری خواهمزیست.
#نرگس_صرافیان_طوفان
@yavaashaki ✍
من زنی را میشناسم که هیچگاه در انتظار ظهور دستی برای برآوردن آرزوهاش نماند، خودش بلند شد، یکتنه ایستاد و برای آرزوهای خودش آستین بالا زد و ذره ذره موفق شد.
من زنی را میشناسم که هم ظریف بود، هم محکم، هم تکیهگاه بود، هم تکیه زدن به شانههای مردانهای را دوست داشت. هم گریه میکرد، هم میخندید، هم دوست داشت، هم دوستداشتنی بود.
من زنی را میشناسم که هم کودکانه شیطنت میکرد، هم بالغانه مدیریت. هم سربهزیر بود، هم جسور. هم عاشق بود، هم فارغ.
من زنی را میشناسم که آرام بود و آرامش را بهقدر دایرهی تأثیر خودش تکثیر میکرد. زنی که زیباترین بود، هم درونی و هم بیرونی و متناسب با شرایط، درستترین حرفها را میزد و اصیلترین رفتارها را داشت.
من زنی را میشناسم که مستقلانه میزیست و مستقلانه اقدام میکرد، که کمک میگرفت اما همیشه اول و آخر، روی توانمندیهای خودش حساب میکرد. که سنگفرشهای یک خیابان معمولی با خیابانهای پاریس براش فرقی نمیکرد و حال دلش با تابش آفتاب و تماشای گیاه و پرندهها و کتابها و موسیقی خوب میشد. که برای حال خوب خودش میجنگید و لایههای زمخت عادت و روزمرگی را کنار میزد و از لابلای جزئیات ساده و دست و پاگیر حیات، دلپذیرترین دلخوشیها را برای خودش بیرون میکشید و عمیقا ذوق میکرد.
من زنی را میشناسم که حضورش حال جهان را بهتر میکرد. که عمیق بود و وسیع بود و با گیاهان و با آسمان و با اقیانوسهای آرام و در نوسان، نسبت داشت.
#نرگس_صرافیان_طوفان
@yavaashaki ✍
من زنی را میشناسم که هم ظریف بود، هم محکم، هم تکیهگاه بود، هم تکیه زدن به شانههای مردانهای را دوست داشت. هم گریه میکرد، هم میخندید، هم دوست داشت، هم دوستداشتنی بود.
من زنی را میشناسم که هم کودکانه شیطنت میکرد، هم بالغانه مدیریت. هم سربهزیر بود، هم جسور. هم عاشق بود، هم فارغ.
من زنی را میشناسم که آرام بود و آرامش را بهقدر دایرهی تأثیر خودش تکثیر میکرد. زنی که زیباترین بود، هم درونی و هم بیرونی و متناسب با شرایط، درستترین حرفها را میزد و اصیلترین رفتارها را داشت.
من زنی را میشناسم که مستقلانه میزیست و مستقلانه اقدام میکرد، که کمک میگرفت اما همیشه اول و آخر، روی توانمندیهای خودش حساب میکرد. که سنگفرشهای یک خیابان معمولی با خیابانهای پاریس براش فرقی نمیکرد و حال دلش با تابش آفتاب و تماشای گیاه و پرندهها و کتابها و موسیقی خوب میشد. که برای حال خوب خودش میجنگید و لایههای زمخت عادت و روزمرگی را کنار میزد و از لابلای جزئیات ساده و دست و پاگیر حیات، دلپذیرترین دلخوشیها را برای خودش بیرون میکشید و عمیقا ذوق میکرد.
من زنی را میشناسم که حضورش حال جهان را بهتر میکرد. که عمیق بود و وسیع بود و با گیاهان و با آسمان و با اقیانوسهای آرام و در نوسان، نسبت داشت.
#نرگس_صرافیان_طوفان
@yavaashaki ✍
دوست دارم تو دوستم داشته باشی، تو تحسینم کنی و اگر ارزشمند، باهوش یا دوست داشتنیام، تو به من یادآوری کنی!
مگر چقدر زنده میمانم که توسط تو دوست داشتهنشوم و با روحی تعالی نیافته و غمگین، از جهان انسانها کوچ کنم؟!
#نرگس_صرافیان_طوفان
@yavaashaki ✍
مگر چقدر زنده میمانم که توسط تو دوست داشتهنشوم و با روحی تعالی نیافته و غمگین، از جهان انسانها کوچ کنم؟!
#نرگس_صرافیان_طوفان
@yavaashaki ✍
آدم دلش هوس می کند یک روزهایی را در هوایِ بی خیالیِ مطلق سِیر کند .
هیچ موضوعی نداشته باشد ، برایِ فکر کردن .
از همان اولش ، شال و کلاه کند ، یک سمتِ خیابان را بگیرد و فقط برود
آن قدر که از تمامِ دنیا و غصه هایِ تحمیلی اش دور شود
یک روزهایی ، آدم دلش فقط یک خیابانِ طولانی می خواهد
یک موسیقیِ سنتی و اصیلِ ایرانی
و یکی ، دو فنجان ، فراموشی ...
#نرگس_صرافیان_طوفان
@yavaashaki ✍
هیچ موضوعی نداشته باشد ، برایِ فکر کردن .
از همان اولش ، شال و کلاه کند ، یک سمتِ خیابان را بگیرد و فقط برود
آن قدر که از تمامِ دنیا و غصه هایِ تحمیلی اش دور شود
یک روزهایی ، آدم دلش فقط یک خیابانِ طولانی می خواهد
یک موسیقیِ سنتی و اصیلِ ایرانی
و یکی ، دو فنجان ، فراموشی ...
#نرگس_صرافیان_طوفان
@yavaashaki ✍
از آن ثانیهها برای تو آرزو میکنم که ناگهان بیشتر از هر زمان دیگری احساس زنده بودن میکنی، که در یک لحظه نور میتابد به جهانت از دریچههای نامعلوم، که ناگهان پازل بههم ریختهی دلخوشیهات کنار هم چیده میشود بدون خطا.
از آن ثانیههای پر شور برای تو آرزو میکنم که صدای آرام و لبخندهای نازنین و نگاههای مطبوع کسی، تو را از جهان تکرار و مشغلههای هر روزه میگیرد و تا افق کهکشانهای ناشناخته میبرد. از آن ثانیههای عزیزی که خبرهای خوبی میشنوی و آدمهای خوبی را ملاقات میکنی و دلپذیرترین اتفاقات ممکن را مقابل چشمانت میبینی.
از آن روزهای خوب برای تو آرزو میکنم که دائما لبخند به لب داری و در باورت نمیگنجد که همه چیزِ جهانِ یک انسان، اینقدر درست و حساب شده پیش برود.
از آن روزها که مسیر بخت، تو را هموار باشد و خِرَد با تو یار باشد و زمانه با تو سازگار باشد و خوشیهات بسیار ...
#نرگس_صرافیان_طوفان
@yavaashaki ✍
از آن ثانیههای پر شور برای تو آرزو میکنم که صدای آرام و لبخندهای نازنین و نگاههای مطبوع کسی، تو را از جهان تکرار و مشغلههای هر روزه میگیرد و تا افق کهکشانهای ناشناخته میبرد. از آن ثانیههای عزیزی که خبرهای خوبی میشنوی و آدمهای خوبی را ملاقات میکنی و دلپذیرترین اتفاقات ممکن را مقابل چشمانت میبینی.
از آن روزهای خوب برای تو آرزو میکنم که دائما لبخند به لب داری و در باورت نمیگنجد که همه چیزِ جهانِ یک انسان، اینقدر درست و حساب شده پیش برود.
از آن روزها که مسیر بخت، تو را هموار باشد و خِرَد با تو یار باشد و زمانه با تو سازگار باشد و خوشیهات بسیار ...
#نرگس_صرافیان_طوفان
@yavaashaki ✍
گاهی واقعا یک سریال یا کتابِ خوب، بزرگترین دلخوشی و پناهگاه آدمهاست. این را فقط کسانی میفهمند که یک روز عصر، بعد از کلی خواستن و دویدن و نرسیدن و در نهایت استیصال و خسته از اضطرابهای مدام، پناهنده شدهاند به کنجی، برای خودشان چایی ریختهاند و فیلم یا سریالی گذاشتهاند و نشستهاند به تماشای داستانی که داستان خودشان نیست. یا کتابی باز کردهاند و محو کلماتی شدهاند که کلمات خودشان نیست و از جملاتی حظ وافر بردهاند و اطلاعات و اتفاقات خوشایندی به ذهن خسته و ناامیدشان سپردهاند و برای دقایق و ساعاتی فراموش کردهاند که کجای کار ایستادهاند و دنیا چقدر به آنها سخت گرفته!
این را فقط آنهایی میفهمند که شده حتی یکبار؛ از حقایق تلخ زندگی به امنیت خیالیِ فیلمها و کلمات و کتابها پناه بردهاند...
#نرگس_صرافیان_طوفان
@yavaashaki ✍
این را فقط آنهایی میفهمند که شده حتی یکبار؛ از حقایق تلخ زندگی به امنیت خیالیِ فیلمها و کلمات و کتابها پناه بردهاند...
#نرگس_صرافیان_طوفان
@yavaashaki ✍
من اگر خدا بودم غروبها با بندههای غمگینم مینشستم لب ایوان و چای مینوشیدم و به حرفهای دلشان گوش میدادم و میزدم روی شانههاشان و میگفتم: غصه نخور آدمِ حسابی! یا درست میشود، یا خودم برایت درستش میکنم.
من اگر خدا بودم، آخر هفتهها میرفتم تمام آدمهای تنها و غمگین و آسیبدیده را به آغوش میکشیدم و از آرامش و امنیت خودم به قلبشان تزریق میکردم.
من اگر خدا بودم، به همه به یک میزان ثروت و رفاه میدادم و میگفتم حالا که برابرید، معلوم میشود چند مرده حلاجید و چقدر بلدید با داراییهای یکسانتان احساس خوشبختی بیشتری کنید.
من اگر خدا بودم، آدمهایی که سهم هم نبودند را از حافظهی هم پاک میکردم و آدمهایی را مقابل هم قرار میدادم که مناسبترین برای هم بودند و حفرههای خالیِ وجودِ همدیگر را پر میکردند.
من اگر خدا بودم، یک کافهی بزرگ میزدم و هر صبح با یک فنجان آرامش و بیخیالی از آدمهای بیقرار و سراسیمه پذیرایی میکردم و گاهی پشت دخل مینشستم و زل میزدم به آدمها، به عشقی که میانشان مواج بود و به تنهاییِ آدمهایی که زل زدهبودند به صندلیِ خالیِ مقابلشان و با خودم میگفتم: ببین چه موجود عجیب و پیشبینی ناپذیری خلق کردی!
من اگر خدا بودم، آسمان را میگفتم که باران و برف بباراند و زمین را میگفتم که سبزه و درخت برویاند و چشمهها را میگفتم که بجوشند و رودخانهها را میگفتم که بخروشند و به قلبها عشق و آرامش بیشتری میدادم تا زمین قشنگتر شود.
من اگر خدا بودم هرگز آدمها را به حال خودشان رها نمیکردم، هرگز...
من اگر خدا بودم، کمتر خلق میکردم، اما باکیفیتتر و زمان بیشتری را به بودن کنارشان اختصاص میدادم. به هرحال آنان مخلوقات من بودند و من در قبال حضور و حال و شرایطشان مسئول بودم!
چه خوب که خدا نیستم! خدا بودن واقعا مسئولیت سنگینیست!
#نرگس_صرافیان_طوفان
@yavaashaki ✍
من اگر خدا بودم، آخر هفتهها میرفتم تمام آدمهای تنها و غمگین و آسیبدیده را به آغوش میکشیدم و از آرامش و امنیت خودم به قلبشان تزریق میکردم.
من اگر خدا بودم، به همه به یک میزان ثروت و رفاه میدادم و میگفتم حالا که برابرید، معلوم میشود چند مرده حلاجید و چقدر بلدید با داراییهای یکسانتان احساس خوشبختی بیشتری کنید.
من اگر خدا بودم، آدمهایی که سهم هم نبودند را از حافظهی هم پاک میکردم و آدمهایی را مقابل هم قرار میدادم که مناسبترین برای هم بودند و حفرههای خالیِ وجودِ همدیگر را پر میکردند.
من اگر خدا بودم، یک کافهی بزرگ میزدم و هر صبح با یک فنجان آرامش و بیخیالی از آدمهای بیقرار و سراسیمه پذیرایی میکردم و گاهی پشت دخل مینشستم و زل میزدم به آدمها، به عشقی که میانشان مواج بود و به تنهاییِ آدمهایی که زل زدهبودند به صندلیِ خالیِ مقابلشان و با خودم میگفتم: ببین چه موجود عجیب و پیشبینی ناپذیری خلق کردی!
من اگر خدا بودم، آسمان را میگفتم که باران و برف بباراند و زمین را میگفتم که سبزه و درخت برویاند و چشمهها را میگفتم که بجوشند و رودخانهها را میگفتم که بخروشند و به قلبها عشق و آرامش بیشتری میدادم تا زمین قشنگتر شود.
من اگر خدا بودم هرگز آدمها را به حال خودشان رها نمیکردم، هرگز...
من اگر خدا بودم، کمتر خلق میکردم، اما باکیفیتتر و زمان بیشتری را به بودن کنارشان اختصاص میدادم. به هرحال آنان مخلوقات من بودند و من در قبال حضور و حال و شرایطشان مسئول بودم!
چه خوب که خدا نیستم! خدا بودن واقعا مسئولیت سنگینیست!
#نرگس_صرافیان_طوفان
@yavaashaki ✍
نفهم! خیلی جاها این بزرگترین لطفیست که میتوانی در حق خودت بکنی و بهترین حالتیست که میتوانی با آن حال خودت را خوب نگه داری و به جهانت نور بتابانی و جهانت را روشن کنی.
خوشبین باش و خوب برداشت کن و به دل نگیر و ببخش و رها کن؛ باور کن دنیا کوتاهتر از آنیست که به کدورت و اندوه بگذرد و بیارزشتر از آنی که انسان در هرکسی و هرچیزی، بدترین حالاتش را در نظر بگیرد و آهنربایی شود که تمام انرژیهای منفی جهان را به سمت خودش بکشاند و جایی برای خوشبینی و امیدواری و لبخند باقی نگذارد...
#نرگس_صرافیان_طوفان
@yavaashaki ✍
خوشبین باش و خوب برداشت کن و به دل نگیر و ببخش و رها کن؛ باور کن دنیا کوتاهتر از آنیست که به کدورت و اندوه بگذرد و بیارزشتر از آنی که انسان در هرکسی و هرچیزی، بدترین حالاتش را در نظر بگیرد و آهنربایی شود که تمام انرژیهای منفی جهان را به سمت خودش بکشاند و جایی برای خوشبینی و امیدواری و لبخند باقی نگذارد...
#نرگس_صرافیان_طوفان
@yavaashaki ✍
امیدوارکنندهترین حالتِ بزرگ شدن اینجاست که از یک سنی به بعد حتی حوصله و دل و دماغی برای ناراحت شدن و غصه خوردن و گلایه کردن هم نداری... نه که رنج نکشی! اتفاقا تمام تار و پودت را اندوه برداشته، اما ظاهرا به رنجت اعتنایی نمیکنی، میروی یک لیوان چای میریزی، خودت را به کار دیگری مشغول میکنی یا در بهترین حالتش روانت را روی حالت خستگی عظیم تنظیم میکنی و میگیری تخت میخوابی.
مثلا حواست نیست و مثلا نمیفهمی...
آدمها از یک سنی به بعد ترجیح میدهند زیاد بخوابند و زیاد کار کنند و زیاد حواسشان پرت باشد و به چیزهای آزاردهنده، زیاد فکر نکنند...
#نرگس_صرافیان_طوفان
@yavaashaki ✍
مثلا حواست نیست و مثلا نمیفهمی...
آدمها از یک سنی به بعد ترجیح میدهند زیاد بخوابند و زیاد کار کنند و زیاد حواسشان پرت باشد و به چیزهای آزاردهنده، زیاد فکر نکنند...
#نرگس_صرافیان_طوفان
@yavaashaki ✍
میتوان در پیله بود،آخر ولی،پرواز کرد
بارها پایان گرفت و خوبتر آغاز کرد
هیچ بن بست وسقوطی،انتهای راه نیست
باید از بیراهه «باامیّد» راهی باز کرد
#نرگس_صرافیان_طوفان
@yavaashaki 🍃🌺
بارها پایان گرفت و خوبتر آغاز کرد
هیچ بن بست وسقوطی،انتهای راه نیست
باید از بیراهه «باامیّد» راهی باز کرد
#نرگس_صرافیان_طوفان
@yavaashaki 🍃🌺