یواشکی دوست دارمت
49 subscribers
347 photos
6 videos
‏به احمقانه‌ترین شکل ممکن
دلتنگ کسی هستم
که هیچ خیابانی را
با او قدم نزده‌ام!
اما او در تمام خاطرات من
راه می‌رود...

🚶‍♀️🚶‍♀️🚶‍♀️🏃‍♂️🏃‍♂️
Download Telegram
چقدر دلم می خواهد نامه بنویسم،
تمبر و پاکت هم هست..

و یک عالمه حرف
کاش کسی جایی منتظرم بود ...

@yavaaashakiii
همین که هستی
همین که در سرای دلم
راه می روی
💕💕💕
همین که گاهی پناه واژه هایم
می شوی
کافیست برای آرامشم
باش حتی همین قدر دور ...

@yavaaashakiii
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
بگذار ...
چادر بزنم
در سرزمین چشمانت
💕💕💕
کولی وار
تو از عشق بنوازی
و من برقصم آتش وار ...
@yavaaashakiii
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
بعضی دوست دارما یه حال عجیبی دارن.
بعضی دوست دارما یعنی : همه چیز منی.
یعنی: باهات آروم میشم.
یعنی: میشه فردا دوباره ببینمت!؟؟میشه تا صبح کنار هم باشیم!؟؟
اصلا کاش همیشه ماله هم باشیم...
"ولی" یه دوست دارمایی هم هستن که
دیگه دوست نداری بشنوی.
تو رو یاد یه چیزایی میندازه که مدت هاست
داری فراموششون میکنی.
یاد یه کوچه،یه پنجره، یه خیابون، یه کافی شاپ، یه گل مخصوص، یه عطر خاص، کنار یه ادمی که یه روزی تو رو میخواست.
بعضی دوست دارما خیلی نامردن،
خیلی، خیلی، خیلی

#م_ت
@yavaaashakiii
من کی بودم
یادته؟ ...
اونی که مجنونت بود...
اون که جونش، وصله به جونت بود
اونی که هرچی باهاش بد کردی!!
بخاطر سادگی ممنونت بود...
نشنیدی داد میزدم نرو نرو نه..
تو حواست به خرید چمدونت بود😔
@yavaaashakiii
دوست داشتنت...
بوی خوب نان بِرشته می دهد...
مزه ی خامه و عسل...
و من همیشه جانم در می رود ...
برای بوسیدنت...
برای بوییدنت...
خوشمزه ی دلخواه من

@yavaaashakiii
دوستم داشته باش ...
جوری اسمم را صدا بزن که
تمامِ شهر مرا
کنارِ تو بشناسند
من از رسوا شدن نمیترسم
عشق همین است دیگر
مگر نه؟

@yavaaashakiii
اگر كسی را نخواستی
نيمه‌شب نگو ..
تا صُبح صبر كن ..
💕💕💕
صورتی كه در تنهايى شب
از ناراحتیِ نخواستنت سرخ شود ،
ديگر هيچ بوسه‌ای را
قبول نمی كند ..

@yavaaashakiii
از نگاهت

_مثل نسخه پزشک_
چیزی نمی شود خواند

اما؛

چشم هایت
دوای درد من است...

‌‌@yavaaashakiii
بـــــیا ای
بهتــرین درمان قلبــــم

مــــداوا
کن غـــم پنهان قلبـــم
💕💕💕
قســـــم بـر
خـــالق دل های عـــاشق

تــــو هستی
آخریــن سلطان قلبــــم

@yavaaashakiii
غیر قانونی
از مرزهای ذهنم عبور میکنی
به خیالم پا می گذاری
💕💕💕
و در قلبم ساکن می شوی
مسافر بی مجوز
من اخراجت نمی کنم
سالهاست تمام من مستعمره ی توست
@yavaaashakiii
زندگی را تقسیم می کنیم :
شیر و میوه را تو بخر
درد و بلایت را من ...
گردگیریِ خانه با تو باشد
مثل همیشه ،
من خودم
از پسِ تمام غصه هایت بَرمیایم ...
تو بپوش ، بخند و خوب بخواب
من کارهایِ عقب افتاده یِ زیادی دارم !
باید بارِ بیشتری از زندگی را
به دوش بگیرم ...
دوست داشتنت ،
عجیب وقتم را گرفته ...

@yavaaashakiii
عشق
مثل پرتقال پوست کندنای یواشکی، زیرِ نیمکتای کلاس اول دبستانه...
به خیالت هیشکی نمی‌فهمه، اما بوی خنکِ پرتقالیش می‌پیچه همه جا و عالمو پر می‌کنه از عطرِ عاشقی و لبخند.‌
عشق
مثلِ پرتقال پوست کندنای یواشکی، زیرِ نیمکتای کلاس اول دبستانه...
خودشم که نمونه، خاطره ی بوی پرتقال و بهشتش، تا ابد یادگاری می‌مونه توی حافظه ی دستات


@yavaaashakiii
دلم یک زمستانِ جانانه می خواهد ...
یک خیابان و برفی که یکریز می بارد و شهری که از همیشه خواستنی تر می شود .
شبیهِ روزگارِ خوبی که همه چیز ، بوی دلخوشی می داد .
زمانی که سردیِ هوا با گرمیِ روابط ، رابطه ی مستقیم داشت و زندگی ، در شرَیانِ زمان و زیرِ پوستِ یخ زده ی شهر ، جریان داشت .
که زمستان می رسید ، همدلی ها را بیشتر و دل ها را صمیمی تر می کرد و هوا ، مملو از عطر همدلی و مهربانی بود .
هنوز مزه ی انار و آجیلِ شب نشینیِ آن روزگار و مزه ی لبخندهایی که بی ریا و از اعماقِ دل بود ، زیرِ دندانِ خاطراتم هست .
و هنوز با یادِ گرمایِ کرسیِ مادربزرگ ، فضای احساساتم گرم و دلپذیر می شود .
این روزها چقدر دور از همیم و چقدر برف نمی بارد !
تنها چیزی که برایمان مانده ، خاطراتِ خوبی ست که با تداعیِ شان ، لبخند می زنیم ، کمی دلمان به بودنمان گرم می شود ، یک "یادش بخیرِ ناگزیر" ، نثارِ حسرت هایمان می کنیم و به روالِ عادیِ زندگیِ مان بر می گردیم ...


@yavaaashakiii
چه عاشقانه ای بنویسم
ڪه دلتان برایم بلرزد؟!
وقتی نه دستانش را گرفته ام
نه در آغوشش ڪشیده ام
و نه حتی او را بوسیده ام !
من فقط از دور ...
او را در خویش گریسته ام ...
عشق میان ما...
معصوم ترین عشق تاریخ جهان بود

‎‌‌‌‌@yavaaashakiii
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
شاید قدیمی ها شب که می شد ، سرِ یک ساعتِ مقرری ، چراغِ گردسوز یا شمع را خاموش می کردند و در سکوتِ مطلق و آرامشی سنتی و اصیل ، چشمانشان را می بستند و خیلی راحت ، خوابشان می برد !
قدیمی ها ، دغدغه و نگرانی هایشان کمتر بود ،
قدیمی ها ، دلشان خوش تر و زندگی هایشان بهتر بود !
زمانِ ما فرق دارد !
ما در عصری پر از دلهره سِیر می کنیم ،
عصرِ بحران ، عصرِ بی ثباتی !
اینجا نه از آن حال و هوایِ اصیل ، خبری هست ،
نه از آن جمعِ صمیمی و حمایتِ خالصانه !
ما در بی پناه ترین حالتِ ممکنیم ...
با تمامِ سختی ، روی پاهایِ لرزانِ خودمان ایستاده ایم ،
هیچ کس هوایِ ما را ندارد و هرکار که می کنیم ، آخرش یک پایِ آرامشمان می لنگد !
به هر دری که می زنیم ، شب هایِ بی ستاره مان به خیر نمی شود !
کاش ، در روزگارِ دیگری بودیم !
کاش دورانمان کمی ، فقط کمی عقب تر بود !

@yavaaashakiii
یک وقتهایی بعضی شباهت ها
آدم را نصف جان می کنند؛
مثلا صدایی که
شبیه صدایش باشد
خنده ای که شبیه خنده هایش
و امان از چشم هایی که
شبیه‌ چشم هایش باشند ..!

@yavaaashakiii
بساط دلبرانه‌ی #اردیبهشت پهن شد
تازه به سرآغاز عشق رسیده ایم
التهاب عجیبی میان دلم برپاست
یک احساس متفاوت
یک بیقراری ناب ...
انگار قرار است اتفاقات خوبی بیُفتد
بادهای بهار، پشتِ شیشه می‌رقصند،
و گل‌های باغچه ، بذرِ امید به دلم پاشیده اند،
انگار زمین و زمان، مژده ی روزهای بهتری برایم آورده
اردیبهشت است!
بوی بهشت را می شود از هر ثانیه‌اش استشمام کرد .
حال خوبی دارم ،
قابل شرح نیست !
دلم کمی قدم زدن جانانه در خیابان می خواهد ،
یک هندزفری ،
یک موزیک عاشقانه ی قرن بیستم ،
و کمی هم لبخند ،
همین برای شادی‌ام کافیست !
آری ...
"بعضی می رقصند که به خاطر بسپارند، بعضی می رقصند که فراموش کنند ... "
و فراموشی؛ لازمه ی این روزهاست ...
اردیبهشت؛ عجب ماه خوبی‌ست !
آدم هوس می‌کند عاشق باشد ...

@yavaaashakiii