🌹🕊🌹🕊
🕊🌹🕊
🌹🕊
#ویژه_ولادت_امام_رضا(ع)
🔴چرا به #امام_رضا «عليه السلام» #ضامن_آهو مي گويند ؟
✨آقاي حاج شيخ علي اكبر مروج الاسلام دامت بركاته در كرمات رضويه در اين باره مي فرمايند : اگر چه حكايتي به تفصيل شنيده شده كه صيادي يك ماده آهويي صيد كرده بود و آن آهو پناهنده شد به حضرت رضا «عليه السلام» و خواهش كرد كه آن سرور ضامن شود تا برود و بچه خود را شير دهند و برگردد و آن حضرت ضامن شد و آن آهو رفت و برگشت اگر چه حقير در كتبي كه در دسترس داشتم تفحص كردم و ماخذي براي آن نيافتم( و الله العالم) لكن سه قضيه از آهو كه راجع به آن حضرت است يافته ام و اينك ذكر مي شود اول قضيه: پناهنده شدن آهو به بقعه آن حضرت چنانكه ما از كتاب عيون در جلد اول در صحفه ( ۲۵۵) ذكر كرديم .
✨دوم : ابن آشوب در مناقب بعد از ذكر ورود آن سروربه نيشابور و بناي حمامي كه معروف شد به گرمابه رضا ( ع ) و ذكر چشمه و حوض آب مي فرمايد ( وروي انه اتته ظبيه فلا ذت فيه ) يعني در آنجا ماده آهويي با آن بزرگوار پناه آورد و فرمايد به همين قضيه اشاره نموده است ابن حماد شاعر دراين شعر خود : الذي لاذبه الظبيه و القوم جلوس من ابوه المرتضي يزكی يعلو
✨سوم : در مدينه المعاجز( ص ۴۴۲) و نيز در انيس الزائرين محمد صالح هروي است كه عبدالله مي گفته است كه ما جماعتي بوديم كه در خصوص امر امامت سخني مي گفتيم و در آن حال حضرت رضا« صلوات الله عليه» از نزد ما عبور مي نمود پس من چون آن سرور را ديدم با( تهميم بن يعقوب) با آن حضرت روانه شديم و ما اعتقاد به امامت آن سرور نداشتيم بلكه زيدي مذهب بوديم و همانطور كه با آن حضرت مي گذشتيم به صحرا رسيديم و گله آهويي پيدا شد نا گاه آن سرور اشاره كرد به يك بچه آهويي تا اشاره كرد فورا ديديم آن بچه آهو آمد تا برابر آن حضرت ايستاد و امام «عليه السلام » دست مرحمت بر سر آن بچه آهو كشيد و او را به غلام خود سپرد و تا او را به غلام خود سپرد ديديم آن بچه آهو مضطرب شد و مي خواست به چراگاه خود برگردد . ( فكلم الرضا (ع ) بكلام لم نفهم )آن حضرت سخني با آن بچه آهو فرمود كه ما نفهميديم لكن بچه آهو آرام گرفت واز اضطراب افتاد چون اين پيش آمد شد آن حضرت به من فرمود: آيا ايمان نياوردي ؟ يعني :پس از ديدن اين معجزه به امامت من اعتقاد پيدا نكردي ؟ عرض كردم : چرا اي آقاي من ( انت حجت الله علي خلقه وانا تائب الي الله ) توئي حجت خدا و من به تو مينمايم به سوي خدا از اينكه تا حال قائل به امامت تو نبودم.
آنگاه آن حضرت به آن بچه آهو فرمود: اينك برو به سوي چراگاه خود آن بچه آهو شروع كرد به گريه كردن كه ما ديديم و اشك از چشمان ا و مي ريخت و خود را به آن جناب مي ماليد و ناله مي كرد. آنگاه آن حضرت رو به من كرد و فرمود : ( تدرون ما تقول)آيا مي دانيد اين بچه آهو چه ميگويد عرض كردم : خدا و پسر پيغمبر ش اعلمند فرمود مي گويد : چون مرا به جانب خود خواندي و من اطاعت كرده و به خدمتت آمدم اميد داشتم كه از گوشت من تناول فرمائي لكن حال كه مرا مر خصي فرمودي من گريان و محزونم كه قابل نبودم از گوشت من بخوري تا به آن فيض برسم . صاحب مدينه المعاجز پس از ذكر اين قضيه فرمايد صاحب شاهد المناقب نيز اين كرامت را روايت نمود.
#میلاد_سلطان_عشق_مبارڪ🎉🎊🎉
@yaranmahdi_a
🕊🌹🕊
🌹🕊
#ویژه_ولادت_امام_رضا(ع)
🔴چرا به #امام_رضا «عليه السلام» #ضامن_آهو مي گويند ؟
✨آقاي حاج شيخ علي اكبر مروج الاسلام دامت بركاته در كرمات رضويه در اين باره مي فرمايند : اگر چه حكايتي به تفصيل شنيده شده كه صيادي يك ماده آهويي صيد كرده بود و آن آهو پناهنده شد به حضرت رضا «عليه السلام» و خواهش كرد كه آن سرور ضامن شود تا برود و بچه خود را شير دهند و برگردد و آن حضرت ضامن شد و آن آهو رفت و برگشت اگر چه حقير در كتبي كه در دسترس داشتم تفحص كردم و ماخذي براي آن نيافتم( و الله العالم) لكن سه قضيه از آهو كه راجع به آن حضرت است يافته ام و اينك ذكر مي شود اول قضيه: پناهنده شدن آهو به بقعه آن حضرت چنانكه ما از كتاب عيون در جلد اول در صحفه ( ۲۵۵) ذكر كرديم .
✨دوم : ابن آشوب در مناقب بعد از ذكر ورود آن سروربه نيشابور و بناي حمامي كه معروف شد به گرمابه رضا ( ع ) و ذكر چشمه و حوض آب مي فرمايد ( وروي انه اتته ظبيه فلا ذت فيه ) يعني در آنجا ماده آهويي با آن بزرگوار پناه آورد و فرمايد به همين قضيه اشاره نموده است ابن حماد شاعر دراين شعر خود : الذي لاذبه الظبيه و القوم جلوس من ابوه المرتضي يزكی يعلو
✨سوم : در مدينه المعاجز( ص ۴۴۲) و نيز در انيس الزائرين محمد صالح هروي است كه عبدالله مي گفته است كه ما جماعتي بوديم كه در خصوص امر امامت سخني مي گفتيم و در آن حال حضرت رضا« صلوات الله عليه» از نزد ما عبور مي نمود پس من چون آن سرور را ديدم با( تهميم بن يعقوب) با آن حضرت روانه شديم و ما اعتقاد به امامت آن سرور نداشتيم بلكه زيدي مذهب بوديم و همانطور كه با آن حضرت مي گذشتيم به صحرا رسيديم و گله آهويي پيدا شد نا گاه آن سرور اشاره كرد به يك بچه آهويي تا اشاره كرد فورا ديديم آن بچه آهو آمد تا برابر آن حضرت ايستاد و امام «عليه السلام » دست مرحمت بر سر آن بچه آهو كشيد و او را به غلام خود سپرد و تا او را به غلام خود سپرد ديديم آن بچه آهو مضطرب شد و مي خواست به چراگاه خود برگردد . ( فكلم الرضا (ع ) بكلام لم نفهم )آن حضرت سخني با آن بچه آهو فرمود كه ما نفهميديم لكن بچه آهو آرام گرفت واز اضطراب افتاد چون اين پيش آمد شد آن حضرت به من فرمود: آيا ايمان نياوردي ؟ يعني :پس از ديدن اين معجزه به امامت من اعتقاد پيدا نكردي ؟ عرض كردم : چرا اي آقاي من ( انت حجت الله علي خلقه وانا تائب الي الله ) توئي حجت خدا و من به تو مينمايم به سوي خدا از اينكه تا حال قائل به امامت تو نبودم.
آنگاه آن حضرت به آن بچه آهو فرمود: اينك برو به سوي چراگاه خود آن بچه آهو شروع كرد به گريه كردن كه ما ديديم و اشك از چشمان ا و مي ريخت و خود را به آن جناب مي ماليد و ناله مي كرد. آنگاه آن حضرت رو به من كرد و فرمود : ( تدرون ما تقول)آيا مي دانيد اين بچه آهو چه ميگويد عرض كردم : خدا و پسر پيغمبر ش اعلمند فرمود مي گويد : چون مرا به جانب خود خواندي و من اطاعت كرده و به خدمتت آمدم اميد داشتم كه از گوشت من تناول فرمائي لكن حال كه مرا مر خصي فرمودي من گريان و محزونم كه قابل نبودم از گوشت من بخوري تا به آن فيض برسم . صاحب مدينه المعاجز پس از ذكر اين قضيه فرمايد صاحب شاهد المناقب نيز اين كرامت را روايت نمود.
#میلاد_سلطان_عشق_مبارڪ🎉🎊🎉
@yaranmahdi_a