.
بعد از این از تو دگر هیچ نخواهم...
نه درودے ، نه پیامے ، نه نشانے،.
رَهِ خود گیرم و رَه بر تو گشایم،،
زآنڪه دیگر تو نه آنے ، تو نه آنی....
#فروغ_فرخزاد
✨🌙✨
بعد از این از تو دگر هیچ نخواهم...
نه درودے ، نه پیامے ، نه نشانے،.
رَهِ خود گیرم و رَه بر تو گشایم،،
زآنڪه دیگر تو نه آنے ، تو نه آنی....
#فروغ_فرخزاد
✨🌙✨
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ུྃ჻⚘️ུྃ჻⚘️ུྃ
قربانت بروم که به قدر تمام درختهای دنیا دوستت دارم. چرا که فقط تو و درختها ارزش دوست داشتن دارید.
چرا که سبز میشوید. هر سال سبز میشوید و تازه میشوید و سایه دارید و پر از پرنده هستید و نفستان عطر روان است و ریشههایتان در خاک، که جز خاک حقیقی وجود ندارد.
#فروغ_فرخزاد
ساغر ♡ عشق
ུྃ჻⚘️ུྃ჻⚘️ུྃ
قربانت بروم که به قدر تمام درختهای دنیا دوستت دارم. چرا که فقط تو و درختها ارزش دوست داشتن دارید.
چرا که سبز میشوید. هر سال سبز میشوید و تازه میشوید و سایه دارید و پر از پرنده هستید و نفستان عطر روان است و ریشههایتان در خاک، که جز خاک حقیقی وجود ندارد.
#فروغ_فرخزاد
ساغر ♡ عشق
ུྃ჻⚘️ུྃ჻⚘️ུྃ
کاش چون برگِ خزان رقصِ مرا
نیمه شب "ماه" تماشا می کرد
در دلِ باغچهٔ ی خانهٔ ی تو
شورِ من، ولوله برپا می کرد..!
#فروغ_فرخزاد
نیمه شب "ماه" تماشا می کرد
در دلِ باغچهٔ ی خانهٔ ی تو
شورِ من، ولوله برپا می کرد..!
#فروغ_فرخزاد
یاد آن پرتو سوزندهٔ عشق
که ز چشمت به دل من تابید
باز در خلوت من دست خیال
صورت شاد تو را نقش نمود
بر لبانت هوس مستی ریخت
در نگاهت عطش طوفان بود
#فروغ_فرخزاد
که ز چشمت به دل من تابید
باز در خلوت من دست خیال
صورت شاد تو را نقش نمود
بر لبانت هوس مستی ریخت
در نگاهت عطش طوفان بود
#فروغ_فرخزاد
دیدمت وای چه دیداری وای
نه نگاهی،نه لب پر نوشی
بخت اگر از تو جدایم کرده
می گشایم گره از بخت چه باک
آتش عشق به چشمت یکدم
جلوه ای کردو سرابی گردید
#فروغ_فرخزاد
نه نگاهی،نه لب پر نوشی
بخت اگر از تو جدایم کرده
می گشایم گره از بخت چه باک
آتش عشق به چشمت یکدم
جلوه ای کردو سرابی گردید
#فروغ_فرخزاد
به لب هایم مزن قفل خموشی
که در دل قصه ای ناگفته دارم
ز پایم باز کن بند گران را
کزین سودا دلی آشفته دارم
منم آن مرغ ، آن مرغی که دیریست
به سر اندیشه ی پرواز دارم
سرودم ناله شد در سینه ی تنگ
به حسرت ها سر آمد روزگارم
#فروغ_فرخزاد
که در دل قصه ای ناگفته دارم
ز پایم باز کن بند گران را
کزین سودا دلی آشفته دارم
منم آن مرغ ، آن مرغی که دیریست
به سر اندیشه ی پرواز دارم
سرودم ناله شد در سینه ی تنگ
به حسرت ها سر آمد روزگارم
#فروغ_فرخزاد
می توﺍﻥ ﻋﺎﺷﻖ ﺑﻮد
مردم ﺷﻬﺮ ﻭﻟﯽ می گوﯾﻨﺪ
ﻋﺸﻖ یعنی ﺭﺥ ﺯﯾﺒﺎﯼ ﻧﮕﺎﺭ!
ﻋﺸﻖ یعنی ﺧﻠﻮتی ﺑﺎ ﯾﮏ ﯾﺎﺭ!
ﯾﺎ ﺑﻘﻮﻝ ﺧﻮﺍﺟﻪ،
ﻋﺸﻖ یعنی ﻟﺤﻈﻪﯼ ﺑﻮﺱ ﻭ ﮐﻨﺎر!
ﭼﯿﺴﺖ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺍﯾﻦ ﻣﺮﺩﻡ ﮔﻮﯾﻨﺪ...
ﻣﻦ ﻧﻪ ﯾﺎﺭﯼ ﻧﻪ ﻧﮕﺎﺭﯼ ﻧﻪ ﮐﻨﺎﺭﯼ ﺩﺍﺭﻡ…
ﻋﺸﻖ ﺭﺍ ﺍﻣﺎ ﻣﻦ،
ﺑﺎ ﺗﻤﺎﻡ ﺩﻝ ﺧﻮﺩ میفهمم!
ﻋﺸﻖ یعنی ﺭﻧﮓ ﺯﯾﺒﺎﯼ ﺍﻧﺎﺭ
#فروغ_فرخزاد
مردم ﺷﻬﺮ ﻭﻟﯽ می گوﯾﻨﺪ
ﻋﺸﻖ یعنی ﺭﺥ ﺯﯾﺒﺎﯼ ﻧﮕﺎﺭ!
ﻋﺸﻖ یعنی ﺧﻠﻮتی ﺑﺎ ﯾﮏ ﯾﺎﺭ!
ﯾﺎ ﺑﻘﻮﻝ ﺧﻮﺍﺟﻪ،
ﻋﺸﻖ یعنی ﻟﺤﻈﻪﯼ ﺑﻮﺱ ﻭ ﮐﻨﺎر!
ﭼﯿﺴﺖ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺍﯾﻦ ﻣﺮﺩﻡ ﮔﻮﯾﻨﺪ...
ﻣﻦ ﻧﻪ ﯾﺎﺭﯼ ﻧﻪ ﻧﮕﺎﺭﯼ ﻧﻪ ﮐﻨﺎﺭﯼ ﺩﺍﺭﻡ…
ﻋﺸﻖ ﺭﺍ ﺍﻣﺎ ﻣﻦ،
ﺑﺎ ﺗﻤﺎﻡ ﺩﻝ ﺧﻮﺩ میفهمم!
ﻋﺸﻖ یعنی ﺭﻧﮓ ﺯﯾﺒﺎﯼ ﺍﻧﺎﺭ
#فروغ_فرخزاد
هر ڪجا مینگرم باز هم اوست
ڪه بچشمان ترم خیره شده
درد عشقست ڪه با حسرت و سوز
بر دل پر شررم چیره شده
َ#فروغ_فرخزاد
ڪه بچشمان ترم خیره شده
درد عشقست ڪه با حسرت و سوز
بر دل پر شررم چیره شده
َ#فروغ_فرخزاد
🍃✨🌹✨🍃
🌹🍃♥️💫
تو آمدی ز دور ها و دور ها
ز سرزمین عطرها و نور ها
نشانده ای مرا کنون به زورقی
ز عاج ها، ز ابر ها، بلور ها
مرا ببر امید دلنواز من
ببر به شهر شعرها و شورها
#فروغ_فرخزاد
♥️@yaranhamdelm
🍃✨🌹✨🍃
🌹🍃♥️💫
تو آمدی ز دور ها و دور ها
ز سرزمین عطرها و نور ها
نشانده ای مرا کنون به زورقی
ز عاج ها، ز ابر ها، بلور ها
مرا ببر امید دلنواز من
ببر به شهر شعرها و شورها
#فروغ_فرخزاد
♥️@yaranhamdelm
🍃✨🌹✨🍃
من تو را در تو جستجو کردم
نه در آن خوابهای رویایی
در دو دست تو سخت کاویدم
پر شدم ، پر شدم ز زیبایی
#فروغ فرخزاد
نه در آن خوابهای رویایی
در دو دست تو سخت کاویدم
پر شدم ، پر شدم ز زیبایی
#فروغ فرخزاد
در ظاهر روی پاهایم ایستادهام.
گاهی میخندم و گاهی گریه میکنم.
اما حقیقت این است که خسته هستم.
میخواهم فرار کنم.
میخواهم بروم گم بشوم...
#فروغ_فرخزاد
در ظاهر روی پاهایم ایستادهام.
گاهی میخندم و گاهی گریه میکنم.
اما حقیقت این است که خسته هستم.
میخواهم فرار کنم.
میخواهم بروم گم بشوم...
#فروغ_فرخزاد
در بند نقشهای سرابی و غافلی
برگرد ... این لبان من ، این جام بوسه ها
از دام بوسه راه گریزی اگر که بود
ما خود نمی شدیم چنین رام بوسه ها !
#فروغ فرخزاد
برگرد ... این لبان من ، این جام بوسه ها
از دام بوسه راه گریزی اگر که بود
ما خود نمی شدیم چنین رام بوسه ها !
#فروغ فرخزاد
.
مـــنتظر بودم که بگشاید!
بر رویم آسمان تار!
دیدگان صبح سیمین را
تابنوشم ازلب خورشید
نـورافـشان
شهد سوزان هزاران.
بوسه ی تبدار وشیرین را..
#فروغ_فرخزاد
مـــنتظر بودم که بگشاید!
بر رویم آسمان تار!
دیدگان صبح سیمین را
تابنوشم ازلب خورشید
نـورافـشان
شهد سوزان هزاران.
بوسه ی تبدار وشیرین را..
#فروغ_فرخزاد
تو با من ميرفتی
تو در من می خواندی
وقتی که من خيابانها را
بی هيچ مقصدی می پيمودم
تو با من ميرفتی
تو در من می خواندی
و من در آينه تنها می ماندم...
#فروغ_فرخزاد
تو در من می خواندی
وقتی که من خيابانها را
بی هيچ مقصدی می پيمودم
تو با من ميرفتی
تو در من می خواندی
و من در آينه تنها می ماندم...
#فروغ_فرخزاد
منتظر بودم که بگشاید بر رویم آسمان تار
دیدگان صبح سیمین را
تابنوشم ازلب خورشید نورافشان
شهد سوزان هزاران بوسه ی تبدار وشیرین را...
#فروغ_فرخزاد
دیدگان صبح سیمین را
تابنوشم ازلب خورشید نورافشان
شهد سوزان هزاران بوسه ی تبدار وشیرین را...
#فروغ_فرخزاد
با کدام بال میتوان
از زوال روزها و سوزها گریخت!
با کدام اشک میتوان
پرده بر نگاهِ خیره زمان کشید؟
با کدام دست می توان
عشق را به بند جاودان کشید؟
با کدام دست؟
#فروغ_فرخزاد
از زوال روزها و سوزها گریخت!
با کدام اشک میتوان
پرده بر نگاهِ خیره زمان کشید؟
با کدام دست می توان
عشق را به بند جاودان کشید؟
با کدام دست؟
#فروغ_فرخزاد
کاش چون پاییز بودم!
کاش چون پاییز،
خاموش وملال انگیز بودم.
برگهای آرزوهایم , یکایک زرد می شد،
آفتاب دیدگانم سرد می شد،
آسمان سینه ام پر درد می شد،
ناگهان توفان اندوهی
به جانم چنگ می زد،
اشک هایم همچو باران،
دامنم را رنگ می زد!
وه چه زیبا بود، اگر پاییز بودم!
وحشی و پر شور ورنگ آمیز بودم!
شاعری در چشم من می خواند،
شعری آسمانی!
در کنارم قلب عاشق شعله می زد،
در شرار آتش دردی نهانی!
نغمه ی من،
همچو آواری نسیم پر شکسته
عطر غم می ریخت بر دلهای خسته!
پیش رویم؛
چهره ی تلخ زمستان جوانی
پشت سر؛
آشوب تابستان عشقی ناگهانی
سینه ام؛
منزلگه اندوه و درد و بدگمانی،
کاش چون پاییز بودم!
#فروغ_فرخزاد
کاش چون پاییز،
خاموش وملال انگیز بودم.
برگهای آرزوهایم , یکایک زرد می شد،
آفتاب دیدگانم سرد می شد،
آسمان سینه ام پر درد می شد،
ناگهان توفان اندوهی
به جانم چنگ می زد،
اشک هایم همچو باران،
دامنم را رنگ می زد!
وه چه زیبا بود، اگر پاییز بودم!
وحشی و پر شور ورنگ آمیز بودم!
شاعری در چشم من می خواند،
شعری آسمانی!
در کنارم قلب عاشق شعله می زد،
در شرار آتش دردی نهانی!
نغمه ی من،
همچو آواری نسیم پر شکسته
عطر غم می ریخت بر دلهای خسته!
پیش رویم؛
چهره ی تلخ زمستان جوانی
پشت سر؛
آشوب تابستان عشقی ناگهانی
سینه ام؛
منزلگه اندوه و درد و بدگمانی،
کاش چون پاییز بودم!
#فروغ_فرخزاد
هرگز نگفتند
كه زن باید عاشق باشد و مَرد لایق...
عشق را سانسور كردند!
من سالها جنگیدم
تا فهمیدم كه بى عشق،
نه گیسوانِ بلندم زیباست
و نه چشمانِ سیاهم و نه مَردى با دستانِ زمخت
و گونه هاىِ آفتاب سوخته،
خوشبختی ام را تضمین میكند...
#فروغ_فرخزاد
.
كه زن باید عاشق باشد و مَرد لایق...
عشق را سانسور كردند!
من سالها جنگیدم
تا فهمیدم كه بى عشق،
نه گیسوانِ بلندم زیباست
و نه چشمانِ سیاهم و نه مَردى با دستانِ زمخت
و گونه هاىِ آفتاب سوخته،
خوشبختی ام را تضمین میكند...
#فروغ_فرخزاد
.