بیخود شدم ز آمدنت باده چون کشم
کامی از آن عذار و لب ساده چون کشم
جانی که در ریاضت حاجت تمام سوخت
پیش تو ای مراد خدا داده چون کشم
من عاشقم که باد مرا عیش خوش حرام
می با شکر لبان پریزاده چون کشم
#بابافغانی
کامی از آن عذار و لب ساده چون کشم
جانی که در ریاضت حاجت تمام سوخت
پیش تو ای مراد خدا داده چون کشم
من عاشقم که باد مرا عیش خوش حرام
می با شکر لبان پریزاده چون کشم
#بابافغانی
چشم گریانم که میگردد ز شوقت خون در او
جا ندارد جز خیال آن لب میگون در او
غنچهٔ سیراب از باران اشکم در چمن
چشمهٔ خونست و غلتان لؤلؤ مکنون در او
#بابافغانی
جا ندارد جز خیال آن لب میگون در او
غنچهٔ سیراب از باران اشکم در چمن
چشمهٔ خونست و غلتان لؤلؤ مکنون در او
#بابافغانی
محمل لیلی به صد زیب و صفا آراست عشق
لیکن از تنگی نگنجد مستی مجنون در او
حیرتی دارم ز دل با آنکه صد جا داغ شد
داغ دیگر از کجا هردم شود افزون در او
#بابافغانی
لیکن از تنگی نگنجد مستی مجنون در او
حیرتی دارم ز دل با آنکه صد جا داغ شد
داغ دیگر از کجا هردم شود افزون در او
#بابافغانی