یاران همدل کانال شعر و ترانه
810 subscribers
16K photos
7.28K videos
77 files
2K links
ارتباط با ادمین

@seyedimorteza
Download Telegram
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
‌‌
تقدیم به کورد زبانهای عزیز بسیار زیباست.

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
🎶 ❏◆               
♥️───━━━━━━━───♥️
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
Dele Dige
Morteza Ashrafi
عشـــــق
مساحت مشخصی نداره
گاهی به اندازه یڪ دل است
و گاهی به بزرگی یڪ دنیا♥️
ز من چون شمع تا یک ذره باقی است
      نخواهد بود جز آتش مقامم

    مرا جز سوختن راه دگر نیست
    بیا تا خوش بسوزم زانکه خامم

#مولانا
در گوشِ دلم گفت فلک پنهانی:
حُکمی که قضا بُوَد ز من می‌دانی؟

در گردشِ خود اگر مرا دست بُدی،
خود را برهاندمی ز سر گردانی

#خیام
ای آن‌که نتیجه ی چهار و هفتی،
وز هفت و چهار، دایم اندر تَفْتی،

می خور که هزار باره بیشت گفتم:
باز آمدنت نیست، چو رفتی رفتی

#خیام
از تن چو برفت جان پاک من و تو،
خشتی دو نهند بر مَغاکِ من و تو؛

و آنگه زِ برایِ خشتِ گورِ دگران،
در کالبدی کشند خاکِ من و تو

#خیام
آن دم که مرا به گِرد تو دورانست
ساقی و شراب و قَدَح و دور، آنست

وان دم که تورا تجلیِ اِحسانست
جان در حیرت، چو موسیِ عِمرانست

#مولانا
هر کس که میِ عشق به جامش کردند
از دردی درد، تلخ‌کامش کردند

گویا همه غم‌های جهان در یک جا
جمع آمده بود، عشق نامش کردند

#هلالی_جغتایی
از وصل تو بر کناره می‌باید زیست
با سینه ی پاره پاره می‌باید زیست

بی‌دل به هزار حیله می‌باید بود
بی‌جان به هزار چاره می‌باید زیست

#انوری
چگونه باغِ تو باور کند بهاران را ؟
که سال ها نچشیده است ، طعم باران را

گمان مبر که چراغان کنند ، دیگر بار
شکفته ها تن عریان شاخسـاران را

و یا ز روی چمن بسترد دوباره نسیم
غبـار خستگی روز و روزگاران را


#حسین_منزوی
رفتن زِ درت کارِ منِ دل‌نگران نیست
گر کشته شوم، خونم از آن کوی روان نیست

حالِ منِ بی‌برگ و نوا را چه شناسد؟
آن سرو که آگاه ز تاراجِ خزان نیست

کس واقفِ حيرانيِ ما نیست درین بزم
کانجا که تویی، دیده به غیری نگران نیست


#کلیم_کاشانی
آخر برسد به صبح صادق شب ما
در برج شرف نور دهد کوکب ما

پر شکر شود پس از شکایت لب ما
تا زین ظفر نهند بر مرکب ما


#ادیب_صابر
یک نگاه از تو و در باختن جان از من
یک اشارت ز تو و بردن فرمان از من

جان بکف منتظر عید لقایت تا کی
روی بنمای جمال از تو و قربان از من

سینه بهر هدف تیر غمت چاک زدم
ناوک غمزه ز تو هم دل و هم جان از من

بغمم گر تو شوی شاد و بمرگم خشنود
بخوشی خوردن غم دادن صد جان از من

همه شادی شوم ار شاد مرا میخواهی
ور غمین , جور ز تو ناله و افغان از من

بوصالم چو دهی بار ز تو جلوهٔ ناز
بفراق امر کنی خوی بهجران از من

هرچه خواهی تو ازو فیض همان میخواهد
هر چرا امر کنی بردن فرمان از من


فیض_کاشانی 🌸❤️🌿🌷💫🌺🌹
🌿🌿🌿🌿🌿🌿

همخانه ی چشم شاعرم باران است
همراز سکوت سینه ام طوفان است 

دریا شده در حاشیه ی دامانم
چون بغض تری به دیده ام مهمان است

سلول به سلول تنم در تب و تاب
هر بند دلم بی نفست زندان است

انگار جهان بی تو خزان پوشیده
بی بوی تو از شکوفه ها عریان است

از روز ازل با تو دلم پیمان بست
تا.. روز ابد بر سر آن پیمان است

با عشق  غزلواره  به پایان آمد
این عشق همان  غصه ی بی پایان است

زیبا حسینی جیرندهی‌ ❤️🌿🌷💫🌺🌹
تنم تابوت غمگینے ڪہ جانم رانمے فهمد
دل تنگم حصار استخوانم را نمے فهمد

شبیہ بغض نوزادے ڪہ ساعتهاست مے گرید
پر از حرفم ڪسے اما زبانم را نمیفهمد

انارم دانہ دانہ دانہ دانہ دانہ غم دارم
ڪسے تا نشڪنم راز نهانم را نمیفهمد

دلم تنگ است و مے گریم،دلم تنگ است و میخندم
ڪسے ڪہ نیست دیوانہ جهانم را نمے فهمد

چنان درآتش غم سوختہ جانم ڪہ میدانم
پس ازمرگم ڪسے نام و نشانم را نمی‌فهمد

حسین_منزوے ❤️🌿🌷💫🌹🌿🌹
از تو بگذشتم و بگذاشتمت با دگران

رفتم از کوی تو لیکن عقب سرنگران

ما گذشتیم و گذشت آنچه تو با ما کردی

تو بمان و دگران وای به حال دگران

رفته چون مه به محاقم که نشانم ندهند

هرچه آفاق بجویند کران تا به کران

می‌روم تا که به صاحب‌نظری بازرسم

محرم ما نبود دیده کوته‌نظران

دل چون آینه اهل صفا می‌شکنند

که ز خود بی‌خبرند این ز خدا بی‌خبران

دل من دار که در زلف شکن در شکنت

یادگاریست ز سر حلقه شوریده‌سران

گل این باغ به جز حسرت و داغم نفزود

لاله‌رویا تو ببخشای به خونین‌جگران

ره بیدادگران بخت من آموخت ترا

ورنه دانم تو کجا و ره بیدادگران

سهل باشد همه بگذاشتن و بگذشتن

کاین بود عاقبت کار جهان گذران

شهریارا غم آوارگی و دربه‌دری

شورها در دلم انگیخته چون نوسفران

شهریار ❤️🌿🌷💫🌺🌹