🌸🍃💜🍃🌸
❤️🔥❣❤️🔥
گرفتهتر ز خزانِ دلم خزانی نیست
ستارهبارتر از چشمم آسمانی نیست
به حجم تنگدلیهای آفتابی من
مدار حوصلهٔ هیچ کهکشانی نیست
سزای پاکیات ای اشک! آستینی نیست
به سربلندیات ای عشق! آستانی نیست
مرا که شانهام از حمل آفتاب خم است
به جز پناه دو دست تو سایبانی نیست
به سوگواری این چشمهای سرگردان
بهغیر چشم سیاه تو نوحهخوانی نیست
بهغیر تسلیت چشمهای دلسوزت
مرا نیاز تسلی به همزبانی نیست
#قیصر_امین_پور
❤️🔥
🌸🍃💜🍃🌸
❤️🔥❣❤️🔥
گرفتهتر ز خزانِ دلم خزانی نیست
ستارهبارتر از چشمم آسمانی نیست
به حجم تنگدلیهای آفتابی من
مدار حوصلهٔ هیچ کهکشانی نیست
سزای پاکیات ای اشک! آستینی نیست
به سربلندیات ای عشق! آستانی نیست
مرا که شانهام از حمل آفتاب خم است
به جز پناه دو دست تو سایبانی نیست
به سوگواری این چشمهای سرگردان
بهغیر چشم سیاه تو نوحهخوانی نیست
بهغیر تسلیت چشمهای دلسوزت
مرا نیاز تسلی به همزبانی نیست
#قیصر_امین_پور
❤️🔥
🌸🍃💜🍃🌸
گاهی خیال میکنم از من بریده ای!
بهتر زمن برای دلت برگزیده ای!
از خود سوال میکنم آیا چه کرده ام؟
در فکر فرو می روم از من چه دیده ای؟
فرصت نمیدهی که کمی درد دل کنم!
گویا از این نمونه مکرر شنیده ای!
از من عبور میکنی و دم نمیزنی!
تنها دلم خوش است که شاید ندیده ای!
یک روز می رسد که در اغوش گیرمت!
هرگز بعید نیست، خدا را چه دیده ای!
#قیصر_امین_پور
گاهی خیال میکنم از من بریده ای!
بهتر زمن برای دلت برگزیده ای!
از خود سوال میکنم آیا چه کرده ام؟
در فکر فرو می روم از من چه دیده ای؟
فرصت نمیدهی که کمی درد دل کنم!
گویا از این نمونه مکرر شنیده ای!
از من عبور میکنی و دم نمیزنی!
تنها دلم خوش است که شاید ندیده ای!
یک روز می رسد که در اغوش گیرمت!
هرگز بعید نیست، خدا را چه دیده ای!
#قیصر_امین_پور
از آتـش دٖل گـدازه می گیرد عشق
وز حـادثـه رنگ تـازه می گیرد عشق
این مستی و تردستی و گستاخی را
گــویـا ز شـمـا اجـازه می گیرد عشق
َ#قیصر_امین_پور
وز حـادثـه رنگ تـازه می گیرد عشق
این مستی و تردستی و گستاخی را
گــویـا ز شـمـا اجـازه می گیرد عشق
َ#قیصر_امین_پور
🌸🍃💜🍃🌸
❤️🔥❣❤️🔥
دوستترت دارم از هرچه دوست
ای تو به من از خود من خویشتر!
دوست تر از آن که بگویم چقدر
بیش تر از بیش تر از بیش تر
#قیصر_امین_پور
❤️🔥
🌸🍃💜🍃🌸
❤️🔥❣❤️🔥
دوستترت دارم از هرچه دوست
ای تو به من از خود من خویشتر!
دوست تر از آن که بگویم چقدر
بیش تر از بیش تر از بیش تر
#قیصر_امین_پور
❤️🔥
🌸🍃💜🍃🌸
.
چشـم وا ڪــردم سڪـوتم آب شد،
چشم بستـم بستـرم آتش گرفت...
در زدم ڪـس این قفس را وا نڪرد،،
پـر زدم بـال و پـرم آتـش گرفت...
َ#قیصر_امین_پور
✨🌙✨
چشـم وا ڪــردم سڪـوتم آب شد،
چشم بستـم بستـرم آتش گرفت...
در زدم ڪـس این قفس را وا نڪرد،،
پـر زدم بـال و پـرم آتـش گرفت...
َ#قیصر_امین_پور
✨🌙✨
🍃✨🌹✨🍃
🌹🍃♥️💫
تو را دوست دارم ولی رو نکردم
فقط شعر گفتم ، هياهو نکردم
نگفتم ، که روزی که گفتم ، بگويی :
کف دست خود را که من بو نکردم
ضمير مخاطب برايم تو بودی
به غير تو من ، قصدی از او نکردم
سرم با تو چرخيد هر سو که رفتی
دلم را به غير از تو همسو نکردم
به پيش حسودانِ تو اعتنايی
به ياوه سرايی بدگو نکردم
خودت را خودت را ، تو را دوست دارم !
تو را دوست دارم ولی رو نکردم....
#قیصر_امین_پور
♥️
🍃✨🌹✨🍃
🌹🍃♥️💫
تو را دوست دارم ولی رو نکردم
فقط شعر گفتم ، هياهو نکردم
نگفتم ، که روزی که گفتم ، بگويی :
کف دست خود را که من بو نکردم
ضمير مخاطب برايم تو بودی
به غير تو من ، قصدی از او نکردم
سرم با تو چرخيد هر سو که رفتی
دلم را به غير از تو همسو نکردم
به پيش حسودانِ تو اعتنايی
به ياوه سرايی بدگو نکردم
خودت را خودت را ، تو را دوست دارم !
تو را دوست دارم ولی رو نکردم....
#قیصر_امین_پور
♥️
🍃✨🌹✨🍃
گر چه چون موج مرا شوق ز خود رستن بود
موج موج دل من تشنه ی پیوستن بود
یک دم آرام ندیدم دل خود را همه عمر
بس که هر لحظه به صد حادثه آبستن بود
خواستم از تو به غیر از تو نخواهم اما
خواستنها همه موقوف توانستن بود
کاش از روز ازل هیچ نمی دانستم
که هبوط ابدم از پی دانستن بود
چشم تا باز کنم فرصت دیدار گذشت
همه ی طول سفر یک چمدان بستن بود
#قیصر_امین_پور
موج موج دل من تشنه ی پیوستن بود
یک دم آرام ندیدم دل خود را همه عمر
بس که هر لحظه به صد حادثه آبستن بود
خواستم از تو به غیر از تو نخواهم اما
خواستنها همه موقوف توانستن بود
کاش از روز ازل هیچ نمی دانستم
که هبوط ابدم از پی دانستن بود
چشم تا باز کنم فرصت دیدار گذشت
همه ی طول سفر یک چمدان بستن بود
#قیصر_امین_پور
موجیم و وصل ما از خود بریدن است
ساحل بهانهایست رفتن رسیدن است
تا شعلہ در سریم، پروانہ اخگریم
شمعیم و اشڪ ما در خود چڪیدن است
ما مرغ بے پریم، از فوج دیگریم
پرواز بال ما در خون تپیدن است
پر میڪشیم و بال، بر پردہ ے خیال
اعجاز ذوق ما در پر ڪشیدن است
ما هیچ نیستیم جز سایہ اے ز خویش
آیینِ آینہ خود را ندیدن است
گفتے مرا بخوان، خواندیم و خامُشی
پاسخ همین تو را تنها شنیدن است
بیدرد و بیغم است چیدن رسیدہ را
خامیم و درد ما از ڪال چیدن است ...!
#زنده_یاد #قیصر_امین_پور
ساحل بهانهایست رفتن رسیدن است
تا شعلہ در سریم، پروانہ اخگریم
شمعیم و اشڪ ما در خود چڪیدن است
ما مرغ بے پریم، از فوج دیگریم
پرواز بال ما در خون تپیدن است
پر میڪشیم و بال، بر پردہ ے خیال
اعجاز ذوق ما در پر ڪشیدن است
ما هیچ نیستیم جز سایہ اے ز خویش
آیینِ آینہ خود را ندیدن است
گفتے مرا بخوان، خواندیم و خامُشی
پاسخ همین تو را تنها شنیدن است
بیدرد و بیغم است چیدن رسیدہ را
خامیم و درد ما از ڪال چیدن است ...!
#زنده_یاد #قیصر_امین_پور
دیشب باران، قرار با پنجره داشت روبوسیِ آبدار با پنجره داشت
یکریز به گوش پنجره، پچ پچ کرد
چک چک٫ چک چک، چکار با پنجره داشت؟
#قیصر_امین_پور
یکریز به گوش پنجره، پچ پچ کرد
چک چک٫ چک چک، چکار با پنجره داشت؟
#قیصر_امین_پور
صدایی به رنگ صدای تو نیست
به جز عشق، نامی برای تو نیست
شب و روز تصویر موعود من
در آیینه جز چشم های تو نیست
تن جاده از رفتنت جان گرفت
رگ راه جز رد پای تو نیست
مزار تو بی مرز و بی انتهاست
تو پاکی و این خاک جای تو نیست
به تشییع زخم تو آمد بهار
که جز سبز، رخت عزای تو نیست
کسی کز پی اهل مرهم رود
دگر شیعه ی زخم های تو نیست
به آن زخم های مقدس قسم
که جز زخم، مرهم برای تو نیست
#قیصر_امین_پور
به جز عشق، نامی برای تو نیست
شب و روز تصویر موعود من
در آیینه جز چشم های تو نیست
تن جاده از رفتنت جان گرفت
رگ راه جز رد پای تو نیست
مزار تو بی مرز و بی انتهاست
تو پاکی و این خاک جای تو نیست
به تشییع زخم تو آمد بهار
که جز سبز، رخت عزای تو نیست
کسی کز پی اهل مرهم رود
دگر شیعه ی زخم های تو نیست
به آن زخم های مقدس قسم
که جز زخم، مرهم برای تو نیست
#قیصر_امین_پور
خسته امٖ از آرزوها؛ آرزوهای شعاری
شوق پرواز مجازی؛ بالهای استعاری
لحظه های کاغذی را؛ روز وشب تکرارکردن
خاطرات بایگانی ؛ زندگی های اداری
آفتاب زرد وغمگین؛ پله های رو به پایین
سقفهای سرد و سنگین؛ آسمانهای اجاری
با نگاهی سرشکسته؛ چشمهایی پینه بسته
خسته از درهای بسته؛ خسته از چشم انتظاری
صندلیهای خمیده؛ میزهای صف کشیده
خنده های لب پریده؛ گریه های اختیاری
#قیصر_امین_پور
خسته امٖ از آرزوها؛ آرزوهای شعاری
شوق پرواز مجازی؛ بالهای استعاری
لحظه های کاغذی را؛ روز وشب تکرارکردن
خاطرات بایگانی ؛ زندگی های اداری
آفتاب زرد وغمگین؛ پله های رو به پایین
سقفهای سرد و سنگین؛ آسمانهای اجاری
با نگاهی سرشکسته؛ چشمهایی پینه بسته
خسته از درهای بسته؛ خسته از چشم انتظاری
صندلیهای خمیده؛ میزهای صف کشیده
خنده های لب پریده؛ گریه های اختیاری
#قیصر_امین_پور
تو همچون غنچه های چیده بودی
که در پرپر شدن خندیده بودی
مگر راه حیات جاودان را
تو از فهمیده ها، فهمیده بودی
#قیصر_امین_پور
که در پرپر شدن خندیده بودی
مگر راه حیات جاودان را
تو از فهمیده ها، فهمیده بودی
#قیصر_امین_پور
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
میخواهمت چنانکه شب خسته خواب را
میجویمت چنانکه لب تشنه آب را
محو توام چنانکه ستاره به چشم صبح
یا شبنم سپیدهدمان آفتاب را
بیتابم آنچنان که درختان برای باد
یا کودکان خفته به گهواره، خواب را
بایستهای چنانکه تپیدن برای دل
یا آنچنان که بال پریدن عقاب را
حتی اگر نباشی میآفرینمت
چونان که التهاب بیابان سراب را
ای خواهشی که خواستنیتر ز پاسخی
با چون تو پرسشی چه نیازی جواب را
#قیصر_امین_پور
میجویمت چنانکه لب تشنه آب را
محو توام چنانکه ستاره به چشم صبح
یا شبنم سپیدهدمان آفتاب را
بیتابم آنچنان که درختان برای باد
یا کودکان خفته به گهواره، خواب را
بایستهای چنانکه تپیدن برای دل
یا آنچنان که بال پریدن عقاب را
حتی اگر نباشی میآفرینمت
چونان که التهاب بیابان سراب را
ای خواهشی که خواستنیتر ز پاسخی
با چون تو پرسشی چه نیازی جواب را
#قیصر_امین_پور
وقت آن شد کٖه به گل حکم شکفتن بدهی
ای سر انگشت توآغاز گل افشانی ها
فصل تقسیم گل وگندم و لبخند رسید
فصل تقسیم غزل ها و غزل خوانی ها
#قیصر_امین_پور
🪷🪷🪷🕊
ای سر انگشت توآغاز گل افشانی ها
فصل تقسیم گل وگندم و لبخند رسید
فصل تقسیم غزل ها و غزل خوانی ها
#قیصر_امین_پور
🪷🪷🪷🕊
در سینهی هر سنگ، دلی در تپش است
از این همه دل چه سود اگر عشق نبود؟
بی عشق دلم جز گرهی کور چه بود؟
دل چشم نمیگشود اگر عشق نبود
#قیصر_امین_پور💌
.
از این همه دل چه سود اگر عشق نبود؟
بی عشق دلم جز گرهی کور چه بود؟
دل چشم نمیگشود اگر عشق نبود
#قیصر_امین_پور💌
.
ما گنهکاریم، آری،
جرم ما هم عاشقیست
آری امّا
آن که آدم هست و عاشق نیست، کیست؟
زندگی بیعشق،
اگر باشد، همان جان کندن است
دم به دم جان کندن ای دل
کار دشواریست، نیست؟
زندگی بی عشق،
اگر باشد، لبی بی خنده است
بر لب بیخنده باید
جای خندیدن گریست
زندگی بیعشق اگر باشد،
هبوطی دایم است
آن که عاشق نیست،
هم این جا هم آن جا دوزخی است
عشق عین آبِ ماهی
یا هوای آدم است
میتوان ای دوست
بیآب و هوا یک عمر زیست؟؟
تا ابد
در پاسخ این چیستان بیجواب
بر در و دیوار
میپیچد طنین چیست؟ چیست؟...
#قیصر_امین_پور
جرم ما هم عاشقیست
آری امّا
آن که آدم هست و عاشق نیست، کیست؟
زندگی بیعشق،
اگر باشد، همان جان کندن است
دم به دم جان کندن ای دل
کار دشواریست، نیست؟
زندگی بی عشق،
اگر باشد، لبی بی خنده است
بر لب بیخنده باید
جای خندیدن گریست
زندگی بیعشق اگر باشد،
هبوطی دایم است
آن که عاشق نیست،
هم این جا هم آن جا دوزخی است
عشق عین آبِ ماهی
یا هوای آدم است
میتوان ای دوست
بیآب و هوا یک عمر زیست؟؟
تا ابد
در پاسخ این چیستان بیجواب
بر در و دیوار
میپیچد طنین چیست؟ چیست؟...
#قیصر_امین_پور
خوبِ من! حیف است حالِ خوبمان را بد کنیم
راهِ رودِ جاریِ احساسمان را سد کنیم
عشق، در هر حالتی خوبست؛ خوبِ خوبِ خوب
پس نباید با "اگر" یا "شاید" آن را بد کنیم
دل به دریا میزنم من... دل به دریا میزنی؟
تا توکّل بر هر آن چه پیش میآید کنیم
جای حسرت خوردن و ماندن، بیا راهی شویم
پایمان را نذر راه و قسمتِ مقصد کنیم
میتوانی، میتوانم، میشود؛ نه! شک نکن
باورم کن تا "نباید" را "فقط باید" کنیم
زندگی جاریست؛ بسم الله... از آغاز راه...
نقطههای مشترک را میشود ممتد کنیم
آخرش روزی بهار خندههامان میرسد
پس بیا با عشق، فصل بغضمان را رد کنیم...
#قیصر_امین_پور
خوبِ من! حیف است حالِ خوبمان را بد کنیم
راهِ رودِ جاریِ احساسمان را سد کنیم
عشق، در هر حالتی خوبست؛ خوبِ خوبِ خوب
پس نباید با "اگر" یا "شاید" آن را بد کنیم
دل به دریا میزنم من... دل به دریا میزنی؟
تا توکّل بر هر آن چه پیش میآید کنیم
جای حسرت خوردن و ماندن، بیا راهی شویم
پایمان را نذر راه و قسمتِ مقصد کنیم
میتوانی، میتوانم، میشود؛ نه! شک نکن
باورم کن تا "نباید" را "فقط باید" کنیم
زندگی جاریست؛ بسم الله... از آغاز راه...
نقطههای مشترک را میشود ممتد کنیم
آخرش روزی بهار خندههامان میرسد
پس بیا با عشق، فصل بغضمان را رد کنیم...
#قیصر_امین_پور
ای آرزوی اولین گامِ رسیدن
بر جادههای بیسرانجامِ رسیدن
كار جهان جز بر مدار آرزو نیست
با این همه دلهای ناكامِ رسیدن
كی میشود روشن به رویت چشم من، كی؟
وقتِ گل نی بود هنگامِ رسیدن؟
دل در خیال رفتن و من فكر ماندن
او پختهی راه است و من خامِ رسیدن
بر خامیام نامِ تمامی میگذارم
بر رخوت درماندگی نامِ رسیدن
هرچه دویدم جاده از من پیشتر بود
پیچیده در راه است ابهامِ رسیدن
از آن كبوترهای بیپروا كه رفتند
یك مشت پر جا مانده بر بامِ رسیدن
ای كالِ دور از دسترس! ای شعر تازه!
میچینمت امّا به هنگامِ رسیدن
#قیصر_امین_پور
ای آرزوی اولین گامِ رسیدن
بر جادههای بیسرانجامِ رسیدن
كار جهان جز بر مدار آرزو نیست
با این همه دلهای ناكامِ رسیدن
كی میشود روشن به رویت چشم من، كی؟
وقتِ گل نی بود هنگامِ رسیدن؟
دل در خیال رفتن و من فكر ماندن
او پختهی راه است و من خامِ رسیدن
بر خامیام نامِ تمامی میگذارم
بر رخوت درماندگی نامِ رسیدن
هرچه دویدم جاده از من پیشتر بود
پیچیده در راه است ابهامِ رسیدن
از آن كبوترهای بیپروا كه رفتند
یك مشت پر جا مانده بر بامِ رسیدن
ای كالِ دور از دسترس! ای شعر تازه!
میچینمت امّا به هنگامِ رسیدن
#قیصر_امین_پور
سراپا اگر زرد و پژمردهایم
ولی دل به پاییز نسپردهایم
چو گلدان خالی، لب پنجره
پُر از خاطرات ترک خورده ایم
اگر داغ دل بود، ما دیده ایم
اگر خون دل بود، ما خورده ایم
اگر دل دلیل است، آورده ایم
اگر داغ شرط است، ما برده ایم!
گواهی بخواهید، اینک گواه:
همین زخمهایی که نشمردهایم!
دلی سربلند و سری سر به زیر
از این دست عمری به سر برده ایم...
#قیصر_امین_پور
ولی دل به پاییز نسپردهایم
چو گلدان خالی، لب پنجره
پُر از خاطرات ترک خورده ایم
اگر داغ دل بود، ما دیده ایم
اگر خون دل بود، ما خورده ایم
اگر دل دلیل است، آورده ایم
اگر داغ شرط است، ما برده ایم!
گواهی بخواهید، اینک گواه:
همین زخمهایی که نشمردهایم!
دلی سربلند و سری سر به زیر
از این دست عمری به سر برده ایم...
#قیصر_امین_پور