💠قانون مشتی گری!
محمد آقا [محمد باقری معروف به محمد عروس ] درباره آن روز [قیام خرداد 1342 در تهران] گفت: «بعد از این که شهربانی و ساواک ریختن،و ما رو کت بسته بردن به شهربانی،حاج اسماعیل رضایی، حاج حسین شمشاد، و... دستگیر شدن. همه آنها، بارفروشهای میدان بودن و به خاطر آقای خمینی ریختن تو خیابون و به نفع او شعار دادند؛ اما سردمدار همه اینها، طیّب بود. چند ساعت بعد از دستگیری ما، طیّب حاج رضایی رو کت بسته آوردند و تو بند ما انداختن.وقتی ما رو به زندان باغ شاه بردند، طیّب هم همراهمون بود. .... سران مملکت جلسه گذاشتند که با طیّب زد و بند کنند و وادارش کنند که بگه خمینی به من پول داده تا بارفروشها رو تیر کنم. آن روز در دادگاه، طیب رو به سرهنگ نصیری گفت: حرفهای شما درست؛ اما ما تو قانون مَشتیگری، با بچه های حضرت زهرا در نمیافتیم. من این سیّد رو نمی شناسم؛ اما با او در نمی افتم. عاقبت ،دادگاه شاه ، به اسماعیل حاج رضایی، طیب حاج رضایی، من و حاج علی نوری حکم اعدام داد و به برادران کاردی و شمشاد و بقیه، ده تا پانزده سال زندان دادند. بعد از اعلام حکم، ما را به بندهامون منتقل کردند. نصف شب، مأمور شهربانی آمد و زد به در زندان و گفت: محمد باقری! حاج علی نوری! اعلاحضرت با یک درجه تخفیف، عفو ملوکانه به شما داده. اینها را گفتند تا طیّب تو بزنه و از ترس اعدام، حرفش رو پس بگیره و بگه آقای خمینی منو تحریک کرد؛ اما طیّب که تو یک سلول دیگه زندانی بود، بلند گفت: این حرفها رو برای ننهات بزن! یک بار گفتم، باز هم میگم، من با بچه حضرت زهرا در نمی افتم. فردا شب، صدایی از سلول طیّب آمد. فهمیدم دارن می برندشان برای اعدام. وقتی میرفتن، طیّب زد به میله سلول من و گفت: محمد آقا! اگه یک روز خمینی رو دیدی، سلام منو بهش برسون و بگو خیلیها شما رو دیدند و خریدند ، ما ندیده شما رو خریدیم. نیم ساعت بعد، صدای رگبار اومد و معلوم شد که تیربارونشون کردن. طیّب، رسم مردانگی رو به جا آورد و عاقبت به خیر شد. هنوز هم حیرون کار طیّب هستم.» بعد از پیروزی انقلاب، محمد آقا با جمعی از مردان انقلابی خدمت امام خمینی رسیدند و با ایشان عکس یادگاری انداختند. وقتی محمد آقا پیام طیب را به امام گفت، امام فرمود: طیب، حُر دیگری بود
📚(گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی ، طیّب ،، تهران انتشارات ابراهیم هادی ، چاپ دوازدهم،1395 ، ص 172 و 173 )
#زندگی_به_سبک_شهدا
↶【به ما بپیوندید 】↷
___________
@wwwmir_ir
محمد آقا [محمد باقری معروف به محمد عروس ] درباره آن روز [قیام خرداد 1342 در تهران] گفت: «بعد از این که شهربانی و ساواک ریختن،و ما رو کت بسته بردن به شهربانی،حاج اسماعیل رضایی، حاج حسین شمشاد، و... دستگیر شدن. همه آنها، بارفروشهای میدان بودن و به خاطر آقای خمینی ریختن تو خیابون و به نفع او شعار دادند؛ اما سردمدار همه اینها، طیّب بود. چند ساعت بعد از دستگیری ما، طیّب حاج رضایی رو کت بسته آوردند و تو بند ما انداختن.وقتی ما رو به زندان باغ شاه بردند، طیّب هم همراهمون بود. .... سران مملکت جلسه گذاشتند که با طیّب زد و بند کنند و وادارش کنند که بگه خمینی به من پول داده تا بارفروشها رو تیر کنم. آن روز در دادگاه، طیب رو به سرهنگ نصیری گفت: حرفهای شما درست؛ اما ما تو قانون مَشتیگری، با بچه های حضرت زهرا در نمیافتیم. من این سیّد رو نمی شناسم؛ اما با او در نمی افتم. عاقبت ،دادگاه شاه ، به اسماعیل حاج رضایی، طیب حاج رضایی، من و حاج علی نوری حکم اعدام داد و به برادران کاردی و شمشاد و بقیه، ده تا پانزده سال زندان دادند. بعد از اعلام حکم، ما را به بندهامون منتقل کردند. نصف شب، مأمور شهربانی آمد و زد به در زندان و گفت: محمد باقری! حاج علی نوری! اعلاحضرت با یک درجه تخفیف، عفو ملوکانه به شما داده. اینها را گفتند تا طیّب تو بزنه و از ترس اعدام، حرفش رو پس بگیره و بگه آقای خمینی منو تحریک کرد؛ اما طیّب که تو یک سلول دیگه زندانی بود، بلند گفت: این حرفها رو برای ننهات بزن! یک بار گفتم، باز هم میگم، من با بچه حضرت زهرا در نمی افتم. فردا شب، صدایی از سلول طیّب آمد. فهمیدم دارن می برندشان برای اعدام. وقتی میرفتن، طیّب زد به میله سلول من و گفت: محمد آقا! اگه یک روز خمینی رو دیدی، سلام منو بهش برسون و بگو خیلیها شما رو دیدند و خریدند ، ما ندیده شما رو خریدیم. نیم ساعت بعد، صدای رگبار اومد و معلوم شد که تیربارونشون کردن. طیّب، رسم مردانگی رو به جا آورد و عاقبت به خیر شد. هنوز هم حیرون کار طیّب هستم.» بعد از پیروزی انقلاب، محمد آقا با جمعی از مردان انقلابی خدمت امام خمینی رسیدند و با ایشان عکس یادگاری انداختند. وقتی محمد آقا پیام طیب را به امام گفت، امام فرمود: طیب، حُر دیگری بود
📚(گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی ، طیّب ،، تهران انتشارات ابراهیم هادی ، چاپ دوازدهم،1395 ، ص 172 و 173 )
#زندگی_به_سبک_شهدا
↶【به ما بپیوندید 】↷
___________
@wwwmir_ir